1
مربی زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه پیام نور تهران، ایران
2
دانشگاه کردستان
10.22080/rjls.2025.27697.1500
چکیده
براساس شیوة روایتپردازی فردوسی، به بررسی جایگاه و نقش ابیات مدحی در ساختار شاهنامه پرداختهایم. متن شاهنامه بهنسبتِ دیباچه، امکان دخل و تصرف ایدئولوژیک بسیار کمی به کاتبان و متصرفان میدهد علاوهبراین، دیباچه بهمنزلۀ چراغ است که مصنف به خواننده میدهد تا او را وادارکند با نوع نگاه مصنّف به قرائت متن بپردازد. بدین سبب، برخی کاتبان برای القاء دیدگاه خود به خوانندگان به تصرف در دیباچۀ اصلی یا دیباچۀ برخی از داستانهای شاهنامه رویآوردهاند. ازاینروی است که بخش زیادی از دیباچة شاهنامه کاملاً متفاوت با دنیای اندیشة فردوسی است. یکی از شیوههای تصرف در شاهنامه، گنجاندن مدیحههای مربوط به محمود غزنوی در دیباچۀ اصلی یا بخشهای دیگر شاهنامه است اما محققان معتقدند فردوسی این مدایح را در تدوین دوم در متن گنجاندهاست. محققان به سخنان تذکرهنویسان و روایتهای متأخر اعتمادکردهاند و تیرگی رابطۀ فردوسی و محمود را براثرِ ناخرسندی فردوسی از میزان صلۀ پرداختی دانستهاند. در این پژوهش برای اثبات نادرستی نسبتدادنِ مدیحهسرایی فردوسی برای محمود، افکار، اندیشهها و مضمونهای ابیات مدحی در نسخههای شاهنامه را با افکار، اندیشهها و مضامین مدیحههای فرخی، عنصری و غضایری رازی در دربار محمود غزنوی مطابقتکردهایم. تشابه مدایح مندرج در نسخههای شاهنامه با مدایح شاعران دربار غزنوی بیانگر آن است که قصۀ تدوین مجدد شاهنامه برای گنجاندن مدایح برای دریافت صله ساختگی است. تشابه مضامین و برخی تعابیر مدایح مندرج در شاهنامه با مدایح شاعران درباری نیز بیانگر آن است که جاعلان این ابیات برای واقعی جلوهدادن نسبت آنها به فردوسی از تعابیر مرسوم استفادهکردهاند تا بتوانند فردوسی را بهعنوانِ شاعری مداح معرفیکنند.