ماتریالیسم فرهنگی: چهارچوبی برای تحلیل مقاومت جوینی در برابر مغول

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانش آموخته دکترای زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه سیستان و بلوچستان.

2 دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه دریانوردی و علوم دریایی چابهار، چابهار، ایران

چکیده

چکیده
ماتریالیسم فرهنگی یکی از زیرشاخه‌های اصلی مطالعات فرهنگی در ادبیات است. از منظر ماتریالیست‌های فرهنگی، ایدئولوژی هراندازه هم قدرتمند باشد، به‌طور کامل نافذ نیست؛ شاعران و نویسندگان می‌توانند در تقابل با هژمونی غالب فرهنگی و سیاسی، به کنشگری و مقاومت فرهنگی بپردازند. فرهنگ مسلط به‌صورت کامل به اهداف خود دست نمی‌یابد. شاخص‌ترین مؤلفه‌های ماتریالیسم فرهنگی عبارت‌اند از: الف. پیوستگی متن ادبی با زمینۀ تاریخی. ب. آسیب‌پذیری ایدئولوژی مسلط و اتخاذ رویکرد مقاومت. ج. گفتمان‌سازی یا تقویت گفتمان در متن ادبی. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی دلایل مقاومت و کنشگری عطاملک جوینی در برابر حکومت مغول را برمبنای نظریۀ ماتریالیسم فرهنگی بررسی می‌کند. نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که نظریۀ ماتریالیسم فرهنگی چهارچوب مناسبی برای تحلیل مقاومت عطاملک جوینی در برابر مغول فراهم می‌کند. جوینی به‌مثابه ‌یک نویسنده و کنشگر فرهنگی- سیاسی، علی‌رغم همکاری با مغول‌ها، در گفتمان فرهنگی- سیاسی مغول‌ها قرار ندارد و از تفکر مستقل برخوردار است. او در اتخاذ چنین رویکردی تنها نیست و با سعدی، سیف فرغانی، خواجوی کرمانی و عبید زاکانی در یک گفتمان قرار دارد. مهم‌ترین دلایل کنشگری جوینی و مقاومت او در برابر قدرت مغول عبارت‌اند از: الف. متکی بودن مغول به قدرت سخت در تقابل با قدرت نرم فرهنگی- ادبی ایران. ب. تناقض‌ها و شکاف‌های درونی ایدئولوژی مغول و اقتضای اتخاذ رویکرد مقاومت. ج. زنده بودن گفتمان ظلم‌ستیزی و وطن‌دوستی در طول تاریخ ادبیات فارسی.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


ماتریالیسم فرهنگی: چهارچوبی برای تحلیل مقاومت جوینی در برابر مغول

محمدریاض رئیسی[1]

عبدالغفورجهاندیده[2]

تاریخ دریافت: 16/12/1401                                      تاریخ پذیرش: 3/8/1402

10.22080/RJLS.2023.25027.1380

چکیده

ماتریالیسم فرهنگی یکی از زیرشاخه‌های اصلی مطالعات فرهنگی در ادبیات است. از منظر ماتریالیست‌های فرهنگی، ایدئولوژی هر اندازه هم قدرتمند باشد، به‌طور کامل نافذ نیست؛ شاعران و نویسندگان می‌توانند در تقابل با هژمونی غالب فرهنگی و سیاسی، به کنشگری و مقاومت فرهنگی بپردازند. فرهنگ مسلط به‌صورت کامل به اهداف خود دست نمی‌یابد. شاخص‌ترین مؤلفه‌های ماتریالیسم فرهنگی عبارت‌اند از: الف. پیوستگی متن ادبی با زمینه­ی تاریخی.  ب. آسیب‌پذیری ایدئولوژی مسلط و اتخاذ رویکرد مقاومت. ج. گفتمان‌سازی یا تقویت گفتمان در متن ادبی. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی دلایل مقاومت و کنشگری عطاملک جوینی در برابر حکومت مغول را بر مبنای نظریه­ی ماتریالیسم فرهنگی بررسی می‌کند. نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که نظریه­ی ماتریالیسم فرهنگی، چهارچوب مناسبی برای تحلیل مقاومت عطاملک جوینی در برابر مغول فراهم می‌کند. جوینی به‌مثابه­ی ‌یک نویسنده و کنشگر فرهنگی- سیاسی، علی­رغم همکاری با مغول‌ها، در گفتمان فرهنگی- سیاسی مغول‌ها قرار ندارد و از تفکر مستقل برخوردار است. او در اتخاذ چنین رویکردی تنها نیست و با سعدی، سیف فرغانی، خواجوی کرمانی و عبید زاکانی در یک گفتمان قرار دارد. مهم‌ترین دلایل کنشگری جوینی و مقاومت او در برابر قدرت مغول عبارت‌اند از: الف. متکی بودن مغول به قدرت سخت در تقابل با قدرت نرم فرهنگی- ادبی ایران. ب. تناقض‌ها و شکاف‌های درونی ایدئولوژی مغول و اقتضای اتخاذ رویکرد مقاومت. ج. زنده بودن گفتمان ظلم‌ستیزی و وطن‌دوستی در طول تاریخ ادبیات فارسی.

کلیدواژه‌‌ها: ماتریالیسم فرهنگی، مقاومت، عطاملک جوینی،کنشگری، مغول.

 

 

 

1- مقدّمه

فرهنگ یکی از مهم‌ترین مفاهیم علوم انسانی و اجتماعی معاصر است. این اصطلاح در انسان‌شناسی، جامعه‌شناسی، تاریخ، فلسفه و ادبیات، کاربرد دارد. مطالعات فرهنگی در ادبیات از اهمیت فراوانی برخوردار است. ماتریالیسم فرهنگی یکی از رویکردهای مهم مطالعات فرهنگی است. هرکدام از رویکردهای نقد ادبی ابعاد جدیدی از دایره­ی معنایی و تأویلی متن را نمایان می‌سازد. ماتریالیسم فرهنگی یکی از رویکردهای فرهنگی به متن ادبی است که جایگاه قدرت در رویکردهای تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی متن را نمایان می‌سازد. با چنین رویکردی می‌توان به بازخوانی اهمیت، دایره­ی معنایی متون ادبی و کنش فرهنگی- سیاسی نویسندگان و شعرا پرداخت.

تاریخ جهانگشای عطاملک جوینی یکی از مهم‌ترین متون ادبی-تاریخی دوره­ی حمله­ی مغول است. این کتاب وقایع تاریخی دوره­ی مغول را در نهایت تیزبینی و ریزبینی روایت می‌کند. جوینی در دستگاه حکومت مغولان حضور داشته و از شیوه­ی حکومت‌داری، خط‌مشی فکری، روش‌های اعمال قدرت و تثبیت اقتدار مغول‌ها آگاه بوده است. «علاءالدّین عطاملک جوینی به‌واسطه­ی مقامی عالی و منصبی رفیع که در دولت مغول داشته است (قریب 15 سال دبیر مخصوص امیر ارغون‌آقا حاکم کل بلاد ایران و گرجستان و آسیای صغیر و غیرها از جانب مغول بود و پس از ورود هلاکو به ایران از خواص دبیران هلاکو گردید و پس‌ازآن از جانب هلاکو  و پسرانش اَبَقا و تکودار معروف به احمد قریب بیست‌وچهار سال حاکم بغداد و کلیه عراق عرب بود) خود به‌شخصه در غالب وقایع مندرجه در این کتاب حاضر و شاهد عینی بوده است»(قزوینی، 1391: 19)؛ پس‌ازآن «امیر ارغون پسر خود کرای ملک و امیر احمد بیتکچی و علاءالدین عطاملک مصنف کتاب را جهت ترتیب مهمات و تدبیر مصالح در خدمت هلاکو تعیین کرد و امور ممالک عراق و خراسان و مازندران را بدیشان حوالت نمود، از این تاریخ به بعد مصنف از خواص ملازمان و دبیران مقرب هلاکو گردید»(جوینی، 1387 :22-23)؛ تاریخ جهانگشای جوینی، تاریخ اجتماعی دوره­ی مغول است و از سندیّت و اعتبار برخوردار است؛ دقت مؤلف در ذکر جزئیات ستودنی است؛ با استفاده از این کتاب می‌توانیم تصویر روشنی از شرایط آن دوران داشته باشیم.

1- 1- بیان مسأله

هر جا که قدرت و اقتدار وجود دارد مقاومت، ایستادگی و میل به رهایی محدود می‌شود. مغول‌ها از قدرت و اقتدار فراوانی برخوردار بودند و آن را به روش‌های مختلف بر ملل مفتوحه تحمیل می‌کردند. ازاین‌رو بررسی نشانه‌های گریز از اقتدار مغول و عاملیت کنشگران فرهنگی-سیاسی ایران، از اهمیّت فراوانی برخوردار است. پژوهش حاضر با تمرکز بر کنشگری و عاملیت عطاملک جوینی در برابر اقتدار مغول، ایستادگی و مقاومت فرهنگی او را با بهره‌گیری از نظریه­ی ماتریالیسم فرهنگی بررسی می‌کند.

1-2- پرسش‌‌های پژوهش

دو مورد از مهم‌ترین پرسش‌های پژوهش حاضر عبارت‌اند از:

الف) چگونه می‌توان مقاومت عطاملک جوینی در برابر حکومت مغول را بر اساس نظریه­ی ماتریالیسم فرهنگی را تحلیل کرد؟

این پرسش به ظرفیت‌های نظریه‌‌ی ماتریالیسم فرهنگی برای تحلیل مقاومت فرهنگی جوینی معطوف است.

ب)  دلایل مقاومت فرهنگی عطاملک جوینی در برابر حکومت مغول چیست؟

این پرسش به برآیند خوانش مقاومت فرهنگی و عاملیت جوینی بر اساس نظریه‌ی ماتریالیسم فرهنگی معطوف است.

1- 3- روش پژوهش

پژوهش حاضر با روش توصیفی– تحلیلی و با بهره‌گیری از منابع کتابخانه‌ای، مقاومت و کنشگری جوینی در دوره­ی مغول را با تکیه‌بر متن تاریخ جهانگشا برمبنای نظریه­ی ماتریالیسم فرهنگی بررسی می‌کند.

1- 4- پیشینه­ی پژوهش

مطالعات فرهنگی یکی از شاخه‌های مهم نقد ادبی است، اما در ادبیات فارسی چندان‌که باید موردتوجه قرار نگرفته است. در مورد تاریخ‌گرایی نو که یکی از رویکردهای مطالعات فرهنگی است پژوهش‌های بیشتری نسبت به ماتریالیسم فرهنگی صورت گرفته است. تاکنون در مورد مقاومت جوینی در برابر مغول از منظر ماتریالیسم فرهنگی پژوهشی انجام نشده است. برخی از پژوهش‌هایی که اندکی با پژوهش حاضر مرتبط هستند عبارت‌اند از: علّامی، ذوالفقار، (1389)، «واکنش برخی شاعران و ادیبان در برابر مغولان»؛ این پژوهش انحطاط اجتماعی ایران دوره­ی مغول و واکنش شاعران به این انحطاط را بررسی می‌کند. شعبانی و امیری، (1390) در مقاله­ی «اقدامات خاندان جوینی در زمان مغول»؛ برآمدن خاندان جوینی و پایداری آن‌ها در برابر مغول را بررسی می‌کنند اما از دلایل این مقاومت سخنی به میان نمی‌آورند. صفری و حسینی، (1387)، در مقاله­ی «گزاره‌های ناسازگار در تاریخ جهانگشای جوینی»، خلاقیّت جوینی در بیان ظلم‌های مغول  را بررسی می‌کنند؛ اسحاقیان، جواد، (1400)، در مقاله­ی «سیمای طالبان در بادبادک‌باز خالد حسینی با رویکرد ماتریالیسم فرهنگی» صداهای فرهنگ‌های حاشیه‌ای و ضعیف‌تر افغانستان را که در موازات فرهنگ غالب پیش می‌روند و در داستان بادبادک‌باز بازنمایی شده‌ را بررسی می‌کند. قیطاسی و سهراب‌نژاد، (1390)، در مقاله­ی «بررسی مقاومت سیاهان آمریکا علیه گفتمان مسلط در رمان آبی‌ترین چشم موریسون (از دیدگاه نو تاریخ‌باوری و مادی‌گرایی فرهنگی)»، ایستادگی در برابر ایدئولوژی مسلط و جامعه­ی سرمایه‌داری را بر اساس ماتریالیسم فرهنگی و تاریخ‌گرایی نو بررسی می‌کند.

2- چهارچوب مفهومی و مبانی نظری پژوهش

نظریه­ی ماتریالیسم فرهنگی بستر مناسبی برای بررسی مقاومت فرهنگی عطاملک جوینی در تاریخ جهانگشا فراهم می‌کند. «اصطلاح «ماتریالیسم فرهنگی» از کاربرد اخیر آن توسط ریموند ویلیامز قرض گرفته شده است»Sinfield,2003: 3) (Dollimoor and . کتاب فرهنگ و جامعه ویلیامز یکی از منابع مهم مطالعات فرهنگی است: «بسیاری از مسائل مطالعات فرهنگی نوین ریشه در کتاب تأثیرگذار «فرهنگ و جامعه» ریموند ویلیامز دارد که در سال 1958 به چاپ رسید»(habib,2008: 177)؛ ماتریالیسم فرهنگی به تبیین مقوله قدرت و اقتدار در متن می‌پردازد و از نفوذ ایدئولوژی مسلط و مخالف و مقاومت فرهنگی در متون ادبی سخن می‌گوید. در پژوهش حاضر مخالفت متن ادبی با قدرت مسلط و مقاومت فرهنگی جوینی و هم‌فکران او را بررسی می‌کنیم. شاخص‌ترین مؤلفه‌های این شاخه از ماتریالیسم فرهنگی که مخالفت و مقاومت فرهنگی را مورد بررسی قرار می‌دهد عبارت‌اند از:

الف) پیوستگی متن ادبی با زمینه­ی تاریخی

از منظر ماتریالیسم فرهنگی، متن در یک بستر فرهنگی مشخص تولید می‌شود و در زمینه­ی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خاصی قرار دارد؛ ازاین­رو، هر متنی، برآیند گفتمان‌های رایج اجتماع است. مطابق این دیدگاه، متن ادبی مانند سایر متون است و دارای جایگاه رفیع‌تر یا پایین‌تری نسبت به سایر متون نیست، از­این­رو باید مانند سایر متون تاریخی، اجتماعی و فلسفی نقد و بررسی شود. از نظر پژوهشگران ماتریالیسم فرهنگی، متن، همواره سیاسی است یا دست‌کم دورنمایی از سیاست و قدرت را منعکس می‌کند. در این نظریه، پیوستگی فرهنگ و سیاست مورد توجه قرار می‌گیرد. «سوژه‌ها نمی‌توانند از زمان خود فراتر روند؛ زیرا در افق فرهنگی، زندگی و کار می‌کنند که برساخته­ی ایدئولوژی و گفتمان‌ها است. ساختارهای ایدئولوژیکی که مؤلفان درون آن‌ها زندگی می‌کنند و آن‌ها را درونی کرده‌اند، قهراً به بخشی از اثر آن‌ها تبدیل می‌شود؛ در نتیجه اثر مؤلف همواره سیاسی و محملی برای قدرت است.»(برتنس،1391: 214)

ب) آسیب‌پذیری ایدئولوژی مسلط و اتخاذ رویکرد مقاومت

از نظر ماتریالیست‌های فرهنگی، ایدئولوژی بنابر ماهیّت خود آسیب‌پذیر است. تناقض‌های درونی ایدئولوژی و گرایش فطری بشر به رهایی از چنبره­ی اقتدار موجب شکل‌گیری جنبش مقاومت می‌شود. مقاومت ملت‌های تحت ستم هم در متن ادبی بازنمایی می‌شود. بازخوانی اعمال سلطه در هر جامعه یا متنی سویه‌هایی از مخالفت و مقاومت را نیز نشان می‌دهد. «ماتریالیست‌های فرهنگی بریتانیا تحت نفوذ آلتوسر و میخاییل باختین نوعی تاریخ‌گرایی کمتر بدبینانه و به لحاظ سیاسی رادیکال‌تر را بسط داده و کارکردگرایی گرین‌بلات را به‌نقد کشیده‌اند. آن‌ها دیدگاه فوکو را متضمن ساختار مشروط‌تر و ناپایدارتری از قدرت می‌دانند و غالباً در پی آن‌اند که لابه‌لای کار او تاریخی از مقاومت در مقابل ایدئولوژی مسلط را بیرون بکشند»(سلدن و ویدوسون،1384: 209-210)؛ همچنین «آن‌ها اظهار می‌دارند که هر تاریخی از انقیاد، تاریخی از مقاومت را نیز شامل می‌شود، و مقاومت صرفاً نشانه‌ای از انقیاد و توجیهی برای آن نیست، بلکه علامت حقیقی تفاوتی غیرقابل‌حذف است.»(همان:210)؛ ماتریالیسم فرهنگی در پی فهم روش‌های معناسازی پیرامون مقوله­ی مقاومت در مقابل ایدئولوژی مسلط است. «برای بررسی دوباره­ی مفهوم فرهنگ، ما به فهم شیوه­ی معناسازی بشر نیاز داریم.»(Strauss and Quinn,2001: xiii)

اثر ادبی به تمامی تحت سیطره­ی قدرت سیاسی قرار نمی‌گیرد. «ازآنجاکه پیروان این مکتب فکری اعتقاد دارند که نمودهای سیاسی، فرهنگی و ادبی هر جامعه به ساخت اجتماعی همان روزگار بستگی دارد، بر تولیدکنندگان تولیدات فرهنگی خرده‌ای نمی‌گیرند اما از دیگر سو، باور ندارند که یک اثر ادبی به‌تمامی، زیر نفوذ هژمونی سیاسی غالب زمان باشد. پس می‌کوشند آن بخش از نمودها، ابعاد، قراین و شواهدی را که مغایر با نمودها، ابعاد و شواهد سُلطه­ی زمان است، کشف، تدوین و ارزیابی کنند. ناگزیر، منتقد می‌تواند به یاری این نمودها و شواهد تازه ـ که بازتاب ایدئولوژی فردی، مستقل و سلطه‌ستیز نویسنده است ـ ایدئولوژی غالب را مورد خرده‌گیری قرار دهد.»(اسحاقیان،1400: 2)؛ «هدف مادی‌گرایان فرهنگی از تحلیل متون ادبی این است که نشان دهند همیشه خطوطی در مخالفت با قدرت مسلط وجود دارد. مادی‌گرایان فرهنگی در پی آنند تا ماهیّت قدرت را از پرده­ی ابهام بیرون آورند، آن‌ها معتقدند که قدرت مسلط با استفاده از ایدئولوژی‌های برگزیده سعی در بازتولید خود در متون ادبی دارد، ولی در واقع متون ادبی با به نمایش گذاشتن تناقض‌هایی که قدرت مسلط را می‌کاهند، به لحاظ سیاسی نقشی ویران‌ساز دارند.»(قیطاسی و سهراب‌نژاد، 1390: 64)

هر ایدئولوژی‌ای از تناقض‌های درونی رنج می‌برد؛ بدین دلیل همواره آسیب‌پذیر است. «مخالفت، چندان به عاملیّت فردی بستگی ندارد، بلکه بیش از هر چیز محصول تناقض‌های درونی‌ای است که در درون هر نظام اجتماعی‌ای وجود دارد»(برتنس، 1391: 216)؛ تناقض‌های درونی ایدئولوژی از نفوذ آن می‌کاهد. «ماتریالیست‌های فرهنگی معتقدند متون ادبی در نگاه نخست، پشتیبان ایدئولوژی رایج به نظر می‌رسند ولی به‌اندازه­ی همکاران تاریخ­گرای‌نوی­شان ایدئولوژی را نافذ نمی‌دانند.»(همان: 215)؛ جبر درون‌گفتمانی تاریخ‌گرایان نو نسبت به ماتریالیست‌های فرهنگی بیشتر است؛ ماتریالیست‌های فرهنگی سوژه را دارای آزادی کنش بیشتری می‌دانند. «آن‌ها برداشت ویلیامز از هژمونی موردنظر گرامشی را سرلوحه­ی کار خود قرار داده‌اند. باید پذیرفت که فرهنگ مسلط، حتی اگر بسیار نیرومند هم باشد، هرگز چیزی بیش از یک بازیگر خرد، در عرصه­ی فرهنگ نیست. در هر فرهنگ، همواره کوشش‌های پویا و نوپایی وجود دارد که برای آنچه گرامشی هژمونی می‌نامد، جایگزین ارائه می‌کنند.»(همان:215)؛ ماتریالیست‌های فرهنگی در پی نشان دادن آسیب‌پذیر بودن ایدئولوژی مسلط و ابعاد و شواهد مغایر با سلطه­ی زمان در متون ادبی هستند.

ج) گفتمان‌سازی یا تقویت گفتمان در متن ادبی

متن ادبی هم آینه‌ای از اندیشه نخبگان و هم متنی پیشرو برای ارائه­ی اندیشه‌های نو و روشنگرانه است. اثر ادبی علاوه بر این‌که درون یک گفتمان و نظام فرهنگی قرار دارد و مصادیق آن را بازگو می‌کند، به این دلیل که دوباره به همان جامعه بازگشته و مخاطبان را تحت تاثیر قرار می‌دهد، می‌تواند در فرهنگ‌سازی و ایجاد و گسترش گفتمان تاثیر داشته باشد. «ادبیات صرفاً محصول تاریخ نیست، بلکه فعالانه در ساختن تاریخ مشارکت دارد.»(برتنس، 1391: 205)؛ ازنظر آن‌ها اگرچه قدرت- در معنای وسیع آن- تمام ارکان‌ جامعه را تسخیرکرده اما متون ادبی این توانایی را دارند که گفتمان‌سازی کنند و بستری برای مخالفت و مقاومت فرهنگی- اجتماعی فراهم کنند.

3- تحلیل داده‌ها

تاریخ جهانگشای جوینی به مثابه یکی از شاخص‌ترین متون دوره‌ی حمله مغول سویه‌های مختلفی از سلطه‌ستیزی و اقتدارگریزی را بازنمایی می‌کند. این سلطه‌ستیزی، اقتدارگریزی و کنشگری جوینی را براساس شاخص‌ترین مولفه‌های ماتریالیسم فرهنگی بررسی و تحلیل می‌کنیم.

الف) پیوستگی متن ادبی با زمینه­ی تاریخی

عطاملک جوینی راوی یکی از مصیبت‌بارترین دوران تاریخ اجتماعی ایران است. در این دوره، گسست ژرفی در سازه­های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران رخ داد. تبعات این گسست، تا قرن‌ها پس ‌ازآن در تاریخ ایران ماندگار بوده است. محققان دلایل متعددی را برای حمله­ی مغول به ایران بیان کرده‌اند؛ گروهی معتقدند که بدرفتاری ایرانی‌ها با تاجران مغول، هم‌وطنان آن‌ها را برای حمله به ایران ترغیب نموده و چنگیز با جسارت و مدیریّت نظامی منحصربه‌فرد خود توانسته قبایل مختلف مغول را با خود متحد کرده و به ایران حمله کند؛ اما «ای. پ. پطرفشسکی، آکادمیسین شوروی، همین رویداد را به‌گونه‌ای دیگر تحلیل می‌کند. از دیدگاه او اولین شورش زمانی آغاز می‌شود که مغول‌ها از زندگی ایلی به نظام ارباب- رعیتی گام نهاده‌اند، نیاز دست‌اندازی به زمین‌های بارور اینان را برانگیخته و به‌سوی ایران سرازیر می‌کند.»(مصباحی‌پور ایرانیان،1358:153)؛ در مقابل برخی از محققان این گزاره را قابل ‌قبول نمی‌دانند و می‌گویند: «حق داریم بپرسیم که اگر مغولان در جست‌وجوی سرزمین‌های بارور هستند، چرا فلات نامناسب ایران را برمی‌گزینند؟ چرا رسیدن آنان به ایران همان و سقوط کشاورزی و کور شدن قنات‌ها همان است؟»(همان: 153)

به هر روی این حمله تبعات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بی‌شماری برای ایران داشت. در این دوره تعداد بسیاری از نخبگان سیاسی و فرهنگی به شهادت رسیدند. شهرهای آباد بسیاری همچون نیشابور با خاک یکسان شد. مزارع و باغ‌ها ویران شد. به گواهی بسیاری از تاریخ‌نگاران، ایران در بدترین دوران تاریخی خود به سر می‌برد و در سیطره­ی کامل مغول قرار داشت.

مغولان به روش‌های مختلف تلاش می‌کردند قدرت خود را بر ملل مفتوحه تثبیت کنند. آن‌ها از اعمالی هم چون کشتن و سوختن گرفته تا ایجاد رعب و وحشت و نظارت بر اعمال و رفتار مردم، برای تثبیت قدرت خود بهره می‌بردند. آن‌ها در پی تثبیت قدرت و اقتدار خود بودند و برای این منظور از هر حربه‌ای بهره می‌بردند. آوازه­ی بی‌رحمی، غارتگری، قدرت و خشونت مغول به‌سرعت همه‌جا پیچید و خیلی از حاکمان محلی و فرماندهان و مردم شهرها پیش از رسیدن لشکر مغول خود را شکست‌خورده می‌دانستند؛ اما علیرغم شکست در میدان‌های جنگ، این به معنی سکوت و از خود باختگی فرهنگی نیست؛ ازاین­رو به مرور گفتمانی شکل گرفت که ماحصل آن بازنمایی مخالفت و مقاومت فرهنگی در متون ادبی بود. این وضعیت تاریخی در متن تاریخ جهانگشای جوینی بازنمایی شده و پیوستگی عمیقی میان زمینه­ی تاریخی و متن تاریخ جهانگشا وجود دارد.

ب) آسیب‌پذیری ایدئولوژی مسلط و اتخاذ رویکرد مقاومت

ایدئولوژی مسلط به دلیل تناقض‌ها و چالش‌های درونی خود می‌تواند آسیب‌پذیر باشد. شکست نظامی ایران در برابر مغول موجب اتخاذ رویکرد مخالفت و  مقاومت شد. ایرانیان و سایر ممالک مفتوحه، در برابر هجوم مغول دو راه پیش روی خود می‌دیدند: الف: دفاع از سرزمین خود و انتخاب گزینه جنگ مستقیم با مغولان ‌که طبعاً به دلیل ضعف ساختارهای دفاعی و نظامی ایران آن زمان و قدرت مغول چنین رویکردی در نهایت به شکست منجر می‌شد؛ همچنان‌که کوشش‌های سلطان محمد خوارزمشاه و جلال‌الدین منکبرنی با همه­ی شجاعت و رشادت‌­های آن‌ها در میدان‌های نبرد، در نهایت به شکست منجر شد. ب: پرداخت مالیات سنگین برای جلوگیری از حمله­ی مغول که شهرهایی همچون شیراز چنین رویکردی اتخاذ کردند. در این میان گروهی همچون عطاملک جوینی و خاندانش رویکرد دوم را برگزیدند و وارد دربار مغول شدند. آن‌ها بیش از هر چیز در پی دست‌یابی به قدرت نرم فرهنگی بودند.  «افراد این خاندان، گذشته از اینکه رجالی لایق و کاردان بودند، اکثریّت اهلیّت علمی و ادبی نیز داشتند و هر یک علاوه بر مقام و منصب دیوانی در رشته‌ای از علوم و فنون متداول عصر دارای نام و نشان بودند.»(شعبانی و امیری،1390: 106)؛ آن‌ها در دربار مغول به مناصب بلند دست یافتند. عطاملک علاوه بر منصب دبیری محبوب هلاکو بود و در نهایت پس از فتح بغداد به مدت بیست و چهار سال فرمانروایی آن‌جا را برعهده داشت.

«روی‌هم‌رفته مدت حکمرانی علاءالدین عطاملک در بغداد قریب بیست‌وچهار سال بوده است. قریب شش سال در عهد هلاکو از سنه­ی 662-657 و قریب هفده سال در تمام مدت سلطنت اباقا از سنه­ی (680-681) و در ظرف این مدت چندین بار دشمنان وی درصدد سعایت برانداختن او برآمدند؛ ولی به‌واسطه­ی علوّ مرتبتی که این خانواده در دولت مغول دارا بودند، مساعی سعات غالباً بی‌ثمر ماند.»(جوینی،1387: 28)

امروزه محققان این کنش عطاملک و خاندانش را که در دربار مغول بودند و مناصب بزرگی را در اختیار داشتند، به صورت‌های متفاوتی تعبیر و تفسیر کرده‌اند. گروهی از آن‌ها به دلیل همکاری و همراهی با دشمن، انتقاد می‌کنند. گروهی دیگر او را به‌مثابه­ی یک قهرمان ملی می‌دانند که با نفوذ به عالی‌ترین جایگاه‌های سیاسی و فرهنگی، اقتدار مغول را تلطیف و از اعمال خشونت بیشتر آن‌ها جلوگیری کرده است. همان‌گونه ‌که خود جوینی مردم و فرمانروایان را به قبول خراج و مالیات توصیه می‌کند:

«معلوم کنند فرمان ربانی را که «ولاتلقوا بایدیکم الی التهلکه» امام و مقتدی سازند و چون یاسا و آیین مغول آن است که هر کس ایل و مطیع ایشان شد از سطوت و معرت بأس ایشان ایمن و فارغ گشت و متعرض ادیان و ملل نیز نه‌اند و چه جای تعرض است بلکه مقویان‌اند و برهان این دعوی قوله علیه‌السلام: ان الله لیوید هذا الدین بقوم لا خلاق لهم و احبار اخیار هر ملتی را از صنوف عوارضات و محن مؤن و اوقاف و مسبلات و حراث و زراع ایشان را معاف و مسلم داشته‌اند و هیچ‌کس را مجال آن نه که با آن طایفه سخن محال تواند گفت.»(همان: 121)

مقوله­ی قدرت در میان صاحب‌نظران، مباحث بسیاری برانگیخته است. به طور کلی امروزه دو رویکرد عمده نسبت به قدرت وجود دارد. گروهی همچون میشل فوکو آن را بسیار پرنفوذ و گریز از آن را مشکل می‌دانند. برمبنای خوانش ماتریالیست‌های تاریخی از فوکو، تنها راه گریز از دایره­ی قدرت در شکل‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، آگاهی از سازوکارهای آن است. گروهی دیگر از متفکران پست‌مدرن همچون مارشال مک‌لوهان و ژان بودریار، جبر قدرت را بسیار بیشتر می‌دانند؛ آن‌ها معتقدند که گریز از ماتریکس قدرت بسیار مشکل است.

ماتریالیست‌های فرهنگی گریز از دایره­ی قدرت را محتمل می‌دانند؛ از منظر آنان، ایدئولوژی مسلط، آسیب‌پذیرتر از آن است که در نگاه اول به نظر می‌رسد. «به نظر ویلیامز، فرهنگ مسلط، حتی اگر بسیار نیرومند هم باشد، هرگز چیزی بیش از یک بازیگر خرد در عرصه­ی فرهنگ نیست.»(برتنس،1384: 215)

برخی از متون ادبی همواره از سیطره­ی اقتدار فرهنگی- سیاسی گریخته‌اند و وقایع، حوادث و مفاهیم موردنظر خود را علیرغم میل قدرت مسلط، به‌طور آشکار و گاه در لفافه بازنمایی کرده­اند. تاریخ جهانگشای جوینی چنین رویکردی دارد؛ اگرچه خود مؤلف در دربار مغولان بوده اما نگاهی انتقادی نسبت به رویکرد مغول‌ها داشته و آن نگاه انتقادی خود را در متن منعکس کرده است. تاریخ جهانگشا نه‌تنها متنی محافظه‌کار نیست، بلکه سرشار از تصاویر دردناک ملت رنج‌کشیده است که با زیرکی مؤلف و نگاه هنری او ترکیب شده و رنج‌های ملت مظلوم را بازنمایی کرده و بدین‌سان یکی از مهم‌ترین و برجسته‌ترین جلوه‌های مقاومت نرم فرهنگی متون ادبی-تاریخی ادبیات فارسی را نشان می‌دهد. جوینی توانسته از سیطره­ی اقتدار مغول بگریزد و کتاب او آیینه‌ای از درد و رنج ایرانیان عصر مغول باشد.

هنگامی‌که روایت واقع‌گرایانه­ی جوینی را می‌خوانیم، درمی‌یابیم که مؤلف به‌خوبی توانسته از گفتمان غالب در جغرافیای محیطی و ذهنی خود-که گفتمان مقتدر مغول است- فاصله بگیرد هم چنان‌که در آغاز کتاب رویکرد انتقادی خود را نسبت به حمله­ی مغول این‌گونه به تصویر می‌کشد:

«به سبب تغییر روزگار و تاثیر فلک دوار و گردش گردون دون و اختلاف عالم بوقلمون مدارس درس مندرس و معالم علم منظمس گشته و طبقه­ی طلبه­ی آن در دست لگدکوب حوادث پایمال زمانه­ی غدّار و روزگار مکّار شدند و به صنوف صروف فتن و محن گرفتار و در معرض تفرقه و بوار معرض سیوف آبدار شدند در حجاب تراب متواری ماندند:

هنر اکنون همه در خاک طلب باید کرد / زانک اندر دل خاک‌اند همه پرهنران»(جوینی،1378: 113)؛ و هم‌چنین «کذب و تزویر را وعظ و تذکیر دانند و تحرمز و نمیمت را صرامت و شهامت نام کند.»(جوینی،1378: 114)

چنین شواهدی که تعداد آن‌ها اندک نیست، ثابت می‌کند که جوینی از لحاظ فکری، خارج از گفتمان مغولان بوده است:

«زبان و خط ایغوری را فضل و هنر تمام شناسند. هر یک از ابنای السوق در زی اهل فسوق امیری گشته و هر مزدوری دستوری و هر مزوری وزیری و هر مدبری دبیری و هر مستدفی مستوفی‌ای و هر مسرفی مشرفی و هر شیطانی نایب دیوانی، ...،

و ما تستوی احساب قوم توورثت

 

قدیما و احساب نبتن مع البقل

آزاده دلان گوش به مالش دادند

 

وز حسرت و غم سینه به نالش دادند

پشت هنر آن روز شکسته است درست

 

کین بی‌هنران پشت به بالش دادند

کم اردنا ذاک الزمان بمدح

 

فشغلنا بذم هذا الزمان»
                                          (همان: 115).

                                                                                                                      (همان: 115)     

جوینی با این‌که آغاز جوانی به شغل دبیری مغولان مشغول می‌شود اما نسبت به اوضاع زمانه و شرایط نامساعد اجتماعی و فرهنگی نگاه انتقادی دارد و در نهایت دقت، اوضاع زمانه را توصیف می‌کند:

«در چنین زمانی که قحط‌سال مروّت و فتوّت باشد و روز بازار ضلالت و جهالت اخیار ممتحن و خوار و اشرار متمکن و در کار کریم فاضل تافته­ی دام محنت و لئیم ‌یافته­ی کام نعمت، هر آزادی بی‌زادی و هر رادی مردودی و هر نسیبی بی‌نصیبی و هر حسیبی نه در حسابی و هر داهی‌ای قرین هر داهیه‌ای و هر محدثی رهین حادثه‌ای و هر عاقلی اسیر عاقله‌ای و هر کاملی مبتلا به نازله‌ای و هر عزیزی تابع هر ذلیلی به اضطرار و هر باتمیزی در دست هر فرومایه‌ای گرفتار.»(همان: 115)

جوینی در مقدمه­ی تاریخ جهانگشا، به دلیل مخالفت داشتن با ایدئولوژی مغول، خویشتن را به دلیل روی آوردن زودهنگام به کار دبیری و عدم پذیرش نصیحت پدر مبنی بر تداوم تحصیل، ملامت می‌کند:

«به‌حکم آن‌که الناس بزمانهم اشبه منهم به‌آبائهم اول ریعان شباب که هنگام استحکام قواعد فضایل و آداب بود، اقوال ابنای زمان و اتراب و اقران‌که اخوان دیوان‌اند امتثال کردم و پیش از آن‌که سن شبیبت بیست به دندان گیرد به کار تحریر و دیوان اشتغال نمودم و به ممارست اشغال و ملابست اعمال در اکتساب علوم اهمال فرمودم و از نصیحت پدر خویش مد الله فی عمره مدا و جعل بینه و بین النوایب سدا که زیور هر عاطل است و دستور هر عاقل، غافل ماندم.»(همان:116)

هنگام مطالعه­ی تاریخ جهانگشا «خواننده پس از کمی تأمل و مطالعه­ی بیشتر تاریخ جهانگشا، به نکاتی دست می‌یابد که قبلاً متوجه آن نشده یا به‌سادگی از کنار آن گذشته است. گزاره‌ها و جملاتی که در ظاهر برای ستایش و مدح مغول‌ها آمده اما پس از بررسی و دقت درمی‌یابد که نه‌تنها نویسنده قصد ستایش ندارد، بلکه برعکس درصدد ارائه حقایقی است که صراحتاً قابل‌ بیان نیست و جز در لفافه و به‌کارگیری ترفندهای خاص توان بازگویی آن‌ها را ندارد، حقیقتی که چیزی جز نمایاندن چهره واقعی مغولان از یک سو و ترسیم جلوه‌هایی از فرهنگ و تمدن ایران‌زمین از دیگر سو نیست.»(صفری و حسینی،1387: 202)

از این شواهد به‌وضوح آشکار می‌شود که جوینی از فرهنگ و گفتمان دیگری خارج از گفتمان مسلط مغول سخن می‌گوید و اقتدار مغول مانع از بیان دیدگاه‌های مخالف او نشده است. هم چنان‌که ویلیامز تصریح می‌کرد که گفتمان مسلط، صرفاً گفتمانی است در کنار گفتمان‌های دیگر و هرگز نمی‌تواند سایر فرهنگ‌ها، ایدئولوژی‌ها و گفتمان‌ها را در خود ادغام کند. «طبق گفته­ی ویلیامز درواقع هیچ فرهنگ مسلّطی وجود ندارد که کلیّت تجربه و انرژی را یکجا در برداشته یا برآورده کرده باشد. به‌بیان‌دیگر نگرش‌ها و عقاید بدیل، همواره فرهنگ مسلط را تحت‌فشار قرار می‌دهند.»(برتنس،1384: 216)

هم‌چنین «یکی از شگردهای نویسنده در توصیف مغول، استفاده از جملات کوتاه است؛ زیرا ازلحاظ روانی و بلاغی هنگامی‌که قصد لذت و کامیابی داشته باشیم اطاله­ی کلام ناگزیر است؛ اما هنگام نفرت، انزجار، ترس و خشم، کلام کوتاه و خلاصه می‌شود. درست مثل هنگامی‌که حوصله حرف زدن و جواب دادن به دیگران نداریم و با حداقل کلمات دیگران را از سر خود وا می‌کنیم.»(صفری و حسینی،1387: 206)

یکی دیگر از کارهای مهم جوینی نجات برخی از کتاب‌های اسماعیلیه، در جریان نابودسازی کتابخانه­ی الموت بود: «عطاملک جوینی که در این سفر همراه بود از هولاکو اجازه گرفت که به مطالعه­ی آن کتب بپردازد تا نفایس و کتب مفیده­ی آن را جدا کند و بقیه را که مرتبط به اصول و فروع دین اسماعیلی است بسوزاند.»(اقبال،1388: 177)؛ جوینی به‌مثابه ‌یک کنشگر سیاسی- فرهنگی، مانند بسیاری از هم‌عصرانش به تقابل با اقتدار مسلط مغول برمی‌خیزد و در جای‌جای کتاب خود رویکرد انتقادی خود را نشان داده است. جوینی با این‌که برای تلطیف اقتدار مغول با آن‌ها همکاری می‌کند ولی با رویکرد فرهنگی در برابر سلطه­ی آن‌ها می‌ایستد تا مانع تثبیت مطلق قدرت، گفتمان و آرمان‌های مغول شود. او و هم‌فکرانش با انتخاب این رویکرد، یعنی با استفاده از فرهنگ و ادبیات، تلاش می‌کنند به‌نوعی در برابر اقتدار مغول ایستادگی کنند و تناقض‌ها و تنش‌های ایدئولوژی مسلط را نشان دهند. «درواقع ادبیات فضایی فراهم می‌کند که علی‌رغم سلطه­ی ایدئولوژی بر آن، تناقض‌ها و تنش‌ها می‌توانند در آن مطرح شوند.»(برتنس،1387: 217)؛ ادبیات برای نمایش مضامین متناقض‌نما و نمایش اصول بنیادین گفتمان‌ها، در موازات گفتمان غالب، محمل بسیار مناسبی است. جوینی از این امکان ادبیات به‌خوبی بهره برده و تاریخ فرهنگی- سیاسی زمان خود را در ساختار ادبی عرضه کرده تا هم از تلخی حوادث تاریخ بکاهد و هم مقاومت و ایستادگی فرهنگ ایرانی را زنده نگه دارد.

 ج) گفتمان‌سازی یا تقویت گفتمان در متون ادبی

در هر دوره با گفتمان‌های مختلف قدرت مواجه هستیم. هرکدام از این گفتمان‌ها برای تثبیت قدرت و سلطه­ی خود بر مردم تلاش می‌کنند. غالباً این‌گونه نیست که فردی به‌تنهایی بخواهد ایدئولوژی خود را بر گروهی تحمیل کند و خود بر مسند قدرت بنشیند؛ مادامی‌که اندیشه‌های یک فرد در بطن جامعه­ی موردنظر، خواستگاه و پایگاهی نداشته باشد، وی راه به‌جایی نخواهد برد. در واقع فرمانروایان و روشن‌فکران بلندترین شاخه­ی درخت گفتمان خویش‌ هستند. از این­رو جوینی در اتخاذ این رویکرد تنها نیست بلکه او در گفتمانی قرار دارد که تعداد بسیاری از نخبگان دیگر هم در آن مشارکت دارند؛ اما شاید بتوان گفت که عطاملک جوینی بلندترین شاخه شجره­ی گفتمان  مقاومت و ایران‌دوستی روزگار خویش است.

در گفتمان ایران‌دوستی و مقاومت فرهنگی که در برابر گفتمان مغول قرار می‌گیرد برخی از شاعران، ادیبان و روشن‌فکران حضور دارند و هرکدام به‌نوعی در جهت تلطیف اقتدار مغول تلاش می‌کنند. اگرچه جوینی در نوک پیکان گفتمان تلطیف‌ اقتدار مغول قرار داشته؛ اما نمی‌توان این موضوع را ازنظر دور داشت که او در اتخاذ این رویکرد تنها نیست. در این گفتمان ایران‌دوستی که در برابر اقتدار و خشونت مغول شکل می‌گیرد، شاعران و نویسندگان دیگری نیز حضور داشته‌اند؛ این امر که تعداد بسیاری از شاعران و نویسندگان چنین رویکردی را در پیش می‌گیرند، ثابت می‌کند که در دوره­ی مغول با یک گفتمان مقاومت فرهنگی– ادبی مواجه هستیم. سعدی شیرازی، خواجوی کرمانی، شمس قیس رازی، سیف فرغانی، عبید زاکانی و ... هرکدام به شیوه­ی خود حمله­ی خانمان‌سوز مغول را با رویکرد انتقادی به تصویر کشیده‌اند.

سعدی شیرازی یکی از نوابغ فرهنگ و ادب ایران، معاصر جوینی بود و در اشعار خود به‌کرّات جوینی را ستوده است:

«امین مشرق و مغرب علاء دولت و دین

 

که پایگاه رفیعش به آسمان ماند

خدای خواست که آسمان در حمایت او

 

ز تیر حادثه در باره­ی امان ماند

وگرنه فتنه چنان کرده بود دندان تیز

 

کزین دیار نه فرخ و نه آشیان ماند

ضرورت است که نیکی کند کسی که شناخت

 

که نیکی و بدی از خلق داستان ماند»(سعدی،1385: 954).

 (سعدی، 1385: 954)                                                                                                        

«هزار دستان بر گل سخن‌سرای چو
 سعدی

 

دعای صاحب عادل علا دولت و دین را

وزیر مشرق و مغرب امین مکه و یثرب

 

که هیچ ملک ندارد چنو حفیظ و امین را»     (همان: 944-945).

(همان:944-945)

 

«وزیر عالم و عادل به اتفاق افاضل

 

پناه ملک بود پادشاه روی زمین را

«خنک عراق که در سایه حمایت توست

 

حمایت تو نگویم عنایت یزدان

ز بأس تو نه عجب در بلاد فرس و عرب

 

که گرگ بر گله نباشدش عدوان»

 (همان: 945)

(همان: 146)

 بنابراین سعدی هم در گفتمان جوینی قرار دارد و با او در مبارزه­ی فرهنگی و مبارزه از درون هم‌عقیده است. این گفتمان با توجه به شرایط موجود، پرداخت مالیات برای ممانعت از حمله­ی مغول را مناسب‌ترین تصمیم برای مردم و کشور می‌داند، هم چنان‌که سعدی در بوستان خطاب به بوبکر سعد زنگی، حاکم وقت فارس-که چنین رویکردی پیشه ساخته بود- می‌گوید:

«سکندر به دیوار رویین و سنگ

 

بکرد از جهان راه یأجوج تنگ

تو را سد یأجوج کفر از زر است

 

نه رویین چو دیوار اسکندر است

زبان‌آوری کاندرین امن و داد

 

سپاست نگوید زبانش مباد» 

  (سعدی،1359: 8)  

سعدی هم مانند جوینی با آگاهی از وضعیت اجتماعی و گفتمان‌های رایج عصر خود که اغلب در تقابل با گفتمان مسلط مغول بودند، در گفتمان مقاومت فرهنگی قرار دارد؛ این گفتمان در موازات گفتمان اقتدارطلب و خشونت‌آمیز مغول پیش می‌رود.

یکی از کارکردهای متون ادبی، مبارزه با قدرت غالب بوده است؛بسیاری از پژوهشگران به این کارکرد ادبیات  بخصوص در عصر رنسانس توجه داشته‌اند: «متخصصان رنسانس متأثر از فوکو (کاترین بلزی، جاناتان دالی مور، آلن سینفیلد و پیتر استالی برس) بیش از همه به سرشت تاریخی سوژه و نقش ستیزه‌جویانه ادبیات در عصر رنسانس توجه داشته‌اند.»(کالر،1385: 173)

خواجوی کرمانی هم در گفتمان مقاومت فرهنگی قرار دارد: «خواجوی کرمانی نیز جسته جسته در اشعار خود به سوابق و اعمال صدور و رجال عصر خود اشاره می‌کند و از رفتار ظالمانه­ی آنان به زشتی یاد می‌کند، اینک بیتی چند از آن اشعار»(راوندی،1378: 347):

«تا چه دیوند که خاتم ز سلیمان طلبند

 

یا چه گیرند که آزار مسلمان طلبند

خلق دیوانه و از محنت دیوان در بند

 

وین عجب‌تر که ز دیوان زر دیوان طلبند

آسیایی که فتاده است و ندارد آبی

 

دخل آن جمله به چوب از بن دندان طلبند

هرکجا سوخته‌ای بی‌سر و سامان یابند

 

وجه سیم سره زان بی‌سر و سامان طلبند

خون رهبان که شود کشته ز رهبان خواهند

 

راه رهبان که بود مرده ز رهبان طلبند

به سنان از سر میدان سر مردان جویند

 

به خدنگ از بن پیکان سر نیکان طلبند» »(خواجوی‌کرمانی،1368:‌22).

(خواجوی‌کرمانی،1368:‌22)

سیف فرغانی هم در برابر مغول چنین رویکردی اتخاذ می‌کند و در گفتمان مقاومت فرهنگی قرار دارد. سیف فرغانی علاوه بر آن شعر غرّا و مشهور، با مطلع «هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد / هم رونق زمان شما نیز بگذرد» که در آن اوضاع نامساعد و ظلم و ستم دوران مغول را توصیف کرده است، درجایی دیگر اوضاع اجتماعی و اقتصادی عصر خود را چنین توصیف می‌کند:

«در عجبم تا خود آن زمان چه زمان بود

 

که آمدن من به‌سوی ملک جهان بود

بهر عمارت سعود را چه خلل شد

 

بهر خرابی نحوس را چه قران بود

بر سر خاکی که پایگاه من و تست

 

خون عزیزان بسان آب روان بود

تا کند از آدمی شکم چو لحد پر

 

پشت زمین همچو گور جمله دهان بود» »(فرغانی،1364:‌144).

  (فرغانی،1364:‌144)

شمس قیس رازی هم نسبت به مغول‌ها رویکرد انتقادی دارد و در گفتمان مقاومت فرهنگی قرار دارد. شمس قیس رازی اوضاع نامساعد و ظلم و ستم دوره­ی مغول را این‌چنین تشریح می‌کند:

 «در سنه­ی عشرین و ستمائه­ی اندکی از خوف و وحشت عمومی کاسته شده بود، با این‌حال مرا باری از کثرت تقلب احوال عراق و تغلب خیال مراجعت تتار، آبی خوش به گلو فرونمی‌رفت و نفسی آسوده از سینه برنمی‌آمد و به‌هیچ‌وجه زلزله خوف و ولوله رعب آن قتل بی‌دریغ و غارت از ضمیر کم نمی‌شد، خاصّه که یک دو کرّت در دست بعضی شحنگان ری افتاده بودم و ذلّ استخدام گماشتگان ایشان کشیده و ازاین‌جهت دل از جان شیرین سیر آمده تا ناگاه بخت خفته بیدار گشت با غموض مسالک و ناایمنی راه‌ها خود را به مأمن پارس انداختم و به حصن خدمت خداوند پادشاه سعید، اتابک سعد بن زنگی، انارالله برهانه و اعلی فی علیین مکانه، التجا ساخت.»(قیس رازی، 1388: 30-31)

شمس قیس رازی درباره­ی اتابک سعد بن زنگی، حاکم شیراز می‌نویسد: «الحق پادشاهی بود از محض لطف خدای آفریده و در حجر خاصه­ی رأفت و رحمت او پروریده، همه­ی فضایل انسانی او را حاصل و همه­ی شمایل پادشاهی او را موجود، صورتی زیبا و همتی والا، کرمی کامل و شفقتی شامل، بذلی بی‌دریغ و عطایی بی‌شمار.»(همان: 31)

عبید زاکانی هم در گفتمان مقاومت فرهنگی قرار دارد و در آثار خود انتقاد از  اوضاع نامساعد اجتماعی دوره­ی مغول را به تصویر کشیده است. «در میان گویندگان و نویسندگان قرن نهم هیچ‌کس چون عبید با نظر انتقادی اوضاع اجتماعی آن دوران را توصیف و بیان نکرده است.»(راوندی، 1378 :347)؛ عبید زاکانی «در قالـب طنـز در رسـاله­ی اخلاق‌الاشراف، مذاهب مختار عصر خود را، که همه­ی فساد و تزویر و ظلم و دروغ و دورویی بـود، ذکر کرده و به سختی به پادشاهان مغول، خاصه بر چنگیز و هولاکو تاخته است.»(علّامی، 1389: 142)؛ «چنگیزخان که امروز به کوری اعداء در درک اسفل مقتدا و پیشوای مغولان اولین و آخرین است، تا هزاران هزار بی‌گناه را به تیغ بی‌دریغ از پای در نیاورد، پادشاهی روی زمین بـر او مقـرّر نگشت.»(عبیدزاکانی، 1379: 330)

در ادامه­ی این گفتمان در قرن هشتم  شعر حافظ سرشار از تصویر ریاکاری صوفیان و زاهدان است که بعد از گسست فرهنگی دوره­ی مغول به بلای ریاکاری دچار شده‌اند و بدین صورت پایه‌های اخلاقی و دینی جامعه عملاً تضعیف شده است.

        اتخاذ رویکرد انتقادی از سوی شعرا و نویسندگان معاصر جوینی ثابت می‌کند که با وجود ظلم‌های بسیار مغولان و تلاش‌های آنان برای اعمال قدرت و تثبیت اقتدار، گریز از دایره­ی قدرت ناممکن نبوده و تعداد بسیاری از شاعران و نویسندگان، گفتمان مقاومت و پایداری را به وجود آورده‌ و آن را تداوم بخشیده‌اند. از این­رو متون ادبی همچون تاریخ جهانگشای جوینی می‌توانند گفتمان‌ساز باشند یا دست‌کم گفتمان‌های موجود را تقویت کنند.

4- نتیجه‌گیری

از منظر نظریه­ی ماتریالیسم فرهنگی متون ادبی می‌توانند از سلطه­ی سیاسی فاصله بگیرند. شاخص‌ترین مؤلفه‌های ماتریالیسم فرهنگی عبارت‌اند از: الف) پیوستگی متن ادبی با زمینه­ی تاریخی.  ب) آسیب‌پذیری ایدئولوژی مسلط و اتخاذ رویکرد مقاومت. ج) گفتمان‌سازی یا تقویت گفتمان در متن ادبی.  ماتریالیست‌های فرهنگی می‌گویند اگرچه گفتمان غالب، اقتدار خود را بر مردم و گفتمان‌های دیگر تحمیل می‌کند و نظام اعتقادی و رفتاری آن‌ها را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد؛ اما با وجود این متون ادبی و کنشگران فرهنگی پیوستگی عمیقی با زمینه­ی تاریخی دارند و می‌توانند نماینده­ی گفتمان‌های موازی باشند و در برابر گفتمان‌های غالب و مسلط، به کنشگری و مقاومت فرهنگی بپردازند. در نظریه­ی ماتریالیسم فرهنگی، تأثیر ‌فرهنگ‌ها و گفتمان‌ها بررسی می‌شود که با رویکرد دفاعی به مبارزه با سلطه­ی فرهنگی و سیاسی می‌پردازند و دستاوردهای قابل‌توجهی کسب می‌کنند. جوینی و هم‌فکرانش چنین رویکردی پیشه می‌سازند و موفقیت‌هایی حاصل می‌کنند. تاریخ‌جهانگشای جوینی یکی از متون مهم دوره­ی مغول است و عطاملک جوینی یکی از کنشگران گفتمان مقاومت و ایستادگی ایرانی که- علیرغم آن‌که برای مغول‌ها تاریخ می‌نویسد- راوی دردها و رنج‌های مردم ایران است. به‌بیان‌دیگر، جوینی اگرچه به خاطر همراهی و همکاری با مغول‌ها به‌ظاهر در گفتمان آن‌ها قرار دارد؛ اما در حقیقت با توجه به رویکرد ادبی، فرهنگی و سیاسی‌اش که از متن تاریخ جهانگشا و رویکرد معاصرانی هم چون سعدی نسبت به او، برمی‌آید ثابت می‌‌شود که او خارج از گفتمان مغول قرار دارد و توانسته نماینده و راوی درد و رنج ملت ستم دیده ایران باشد و با مبارزه­ی فرهنگی و مبارزه از درون- در شرایطی که به دلایل متعدد امکان پیروزی در مبارزه­ی مسلحانه و تن‌به‌تن مردم با لشکر مغول میسر نیست- اندکی از سلطه و اقتدار مغول بکاهد؛ هم چنان‌که مشاهده می‌کنیم جوینی گفتمان مقاومت و ظلم‌ستیزی را تقویت کرده است. شاعران و نویسندگانی همچون سعدی شیرازی، خواجوی کرمانی، سیف فرغانی، عبید زاکانی و شمس قیس رازی هم در گفتمان مقاومت فرهنگی و ظلم‌ستیز قرار دارند. از این رو عطاملک جوینی در حکومت مغول کنشگر است و مهم‌ترین دلایل کنشگری و عاملیت او عبارت‌اند از: 1. متکی بودن مغول به قدرت سخت در تقابل با قدرت نرم فرهنگی- ادبی ایران. 2. تناقض‌ها و شکاف‌های درونی ایدئولوژی مغول و اقتضای اتخاذ رویکرد مقاومت. 3. زنده بودن گفتمان مقاومت فرهنگی، ظلم‌ستیزی و وطن‌دوستی در طول تاریخ ادبیات فارسی. بدین صورت نظریه­ی ماتریالیسم فرهنگی رهیافت مناسبی برای تحلیل مقاومت جوینی در برابر اقتدار مغول است.

منابع

  • اسحاقیان، جواد. (1400). «سیمای طالبان در بادبادک‌باز خالد حسینی با رویکرد ماتریالیسم فرهنگی»، سایت مد و مه، madomeh.com.
  • اقبال، عباس. (1388). تاریخ مغول، تهران: امیرکبیر.
  • برتنس، هانس. (1384). مبانی نظریه­ی ادبی، ترجمه­ی محمدرضا ابوالقاسمی، تهران: ماهی.
  • جوینی، عطاملک. (1387). تاریخ جهانگشای، تصحیح عبدالوهاب قزوینی، تهران: هرمس.
  • خواجوی کرمانی، کمال‌الدین ابوالعطاء. (1369). دیوان شعر، تصحیح احمد سهیلی خوانساری، تهران: پاژنگ.
  • راوندی، مرتضی. (1387). تاریخ اجتماعی ایران، تهران: نگاه.
  • سعدی، مصلح‌الدین. (1359). بوستان، تصحیح و توضیح غلام‌حسین یوسفی، تهران: انجمن استادان زبان و ادبیات فارسی.
  • سعدی، مصلح‌الدین. (1385). کلیات سعدی، به تصحیح محمدعلی فروغی، تهران: هرمس.
  • سلدن، رامان و ویدوسون پیتر. (1384). راهنمای نظریه­ی ادبی معاصر، تهران: طرح نو.
  • شعبانی، رضا و امیری زهرا. (1390). «اقدامات خاندان جوینی در زمان مغول»، فصل‌نامه علمی پژوهشی مسکویه، سال 6، شماره 16.
  • صفری، جهانگیر و حسینی سید مجتبی. (1387). «گزاره‌های ناسازگار در تاریخ جهانگشای جوینی»، شناخت، شماره 57، علمی پژوهشی، بهار 87.
  • عبیدزاکانی، نظام‌الدین. (1379). کلیات عبیدزاکانی. تصحیح پرویز اتابکی. تهران: زوار.
  • علامی، ذوالفقار. (1389). «واکنش برخی شاعران و ادیبان در برابر مغولان»، مجله تاریخ ادبیات، 3/ 60. 127-145.
  • فرغانی، سیف‌الدین ابوالمحامد. (1364). دیوان شعر، تهران: فردوس.
  • قزوینی، محمد. (1391). مقدمه­ی تاریخ جهانگشا، تاریخ جهانگشای جوینی، تهران: نگاه.
  • قیطاسی، سجاد و سهراب‌نژاد علی حسن،(1390)«بررسی مقاومت سیاهان آمریکا علیه گفتمان مسلط در رمان آبی‌ترین چشم موریسون (از دیگاه نو تاریخ‌باوری و مادی‌گرایی فرهنگی)»، مجله پژوهش ادبیات معاصر جهان، شماره 61، 61-75.
  • قیس رازی، شمس‌الدین محمد. (1388). المعجم فی معاییر اشعارالعجم، تصحیح عبدالوهاب قزوینی، تصحیح مجدد سیروس شمیسا، تهران: علم.
  • کالر، جاناتان. (1385). نظریه­ی ادبی، ترجمه­ی فرزانه طاهری، تهران: مرکز.
  • مصباحی پور ایرانیان، جمشید. (1358). واقعیت اجتماعی و جهان داستان، جامعه‌شناسی هنر و ادبیات، تهران: امیرکبیر.

 

 

 

Cultural Materialism: A Framework for Analyzing Joveyni’s Resistance Against Mongols

Mohammad Reyaz Raeisi[3]

Abdolghafoor Jahandideh[4]

DOI: 10.22080/RJLS.2023.25027.1380

Abstract

Cultural materialism is one of the main subfields of cultural studies in literature. From the point of view of cultural materialists, ideology, no matter how powerful, is never completely dominant; poets and writers can engage in activism and cultural resistance in opposition to the prevailing cultural and political hegemony. The dominant culture, therefore, does not fully achieve its goals. The most prominent components of cultural materialism are: 1. connection of the literary text with its historical context. 2. vulnerability of the dominant ideology and adoption of resisting approaches. 3. discourse creation or strengthening of discourses in literary texts. The present study investigates the reasons of Atâ-Malek Joveyni’s resistance against the Mongol rule through the lens of cultural materialism with a descriptive-analytical method. Findings show that as a writer and a cultural-political activist, Joveyni, despite his cooperation with the Mongols, is not limited to the cultural-political discourse of Mongols and enjoys independent thinking. He is not alone in adopting such an approach and shares the same discourse with Saadi, Saif Farghani, Khwaju Kermani and Ubayd Zakani. The most important reasons for Joveyni’s activism and his resistance against Mongol power are: 1. Mongol reliance on hard power in contrast to Iran's cultural-literary soft power. 2. internal contradictions and gaps in Mongol ideology and the necessity of adopting a resisting approach. 3. survival of the discourse of anti-tyranny and patriotism throughout the history of Persian literature.

Keywords: Cultural materialism, Resistance, Atâ-Malek Joveyni, Activism, Mongols.

Extended Abstract

Introduction

Tarikh-i Jahangushay by Atâ-Malek Joveyni is one of the most important literary-historical texts of the Mongol invasion period. This book narrates the historical events of the Mongol period with extreme precision. Joveyni was present in the Mongol government and was aware of the way of governance, intellectual policy, methods of exercising power and establishing the authority of the Mongols: "Ala al-Din Atâ-Malek Joveyni, due to his high position in the Mongol government, was personally present as an eyewitness to most of the events contained in this book" (Qazwini, 1391: 19). His Tarikh-i Jahangushay which records the social history of the Mongol period is, therefore, an authentic and credible piece; the author's accuracy in mentioning details is commendable.

Wherever there is power and authority, there is resistance and desire for liberation. The Mongols had a lot of power and imposed it on the conquered nations in different ways. Therefore, it is very important to investigate the signs of escape from Mongol authority and the agency of Iranian cultural-political activists. The current research focuses on the activism and agency of Atâ-Malek Joveyni against the Mongol authority and his cultural resistance against it by using the theory of cultural materialism.

Research Questions and Methodology

Two of the most important questions of the current descriptive-analytical research are:

  1. How can Atâ-Malek Joveyni’s resistance to the Mongol rule be analyzed based on the theory of cultural materialism?
  2. What are the reasons for the cultural resistance of Atâ-Malek Joveyni against the Mongol rule?

Conclusion

From the perspective of the theory of cultural materialism, literary texts can distance themselves from political domination. The most prominent components of cultural materialism are: 1. the connection of the literary text with its historical context. 2. vulnerability of the dominant ideology and adoption of a resisting approach. 3. discourse creation or strengthening of discourses in literary texts. Cultural materialists state that although the dominant discourse imposes its authority on people and other discourses and overshadows their belief and behavioral system, literary texts and cultural activists have a deep connection with the historical context and can represent parallel discourses and engage in activism and cultural resistance against the dominant discourses. In the theory of cultural materialism, the influence of cultures and discourses is investigated to bring to light the methods they use to fight cultural and political domination. Joveyni and his peers use such an approach and achieve considerable success. Joveyni’s Tarikh-i Jahangushay is one of the important texts of the Mongol period, and he is one of the activists of Iranian discourse of resistance. Despite the fact that he wrote his book of history for Mongols – he used this platform to narrate the pain and suffering of Iranian people. In other words, although Joveyni was apparently cooperating with Mongols, according to his literary, cultural and political approach in Tarikh-i Jahangushay, as well as the attitude of contemporaries like Saadi towards him, it is proven that he is outside the Mongol discourse and has been able to represent and narrate the pain and suffering of the oppressed people of Iran. In other words, he has staged a worthy cultural struggle from within the oppressive system in a situation where it was not possible to win in an armed struggle against the Mongol army. As we can see, Joveyni has strengthened the discourse of resistance and anti-tyranny. Poets and writers such as Saadi Shirazi, Khwaju Kermani, Saif Farghani, Ubayd Zakani and Shams Qays Razi also used the discourse of cultural resistance. Therefore, Atâ-Malek Joveyni can be considered an activist in the Mongol government; the most important reasons for his activism and agency are: 1. Mongols' reliance on hard power in opposition to Iran's cultural-literary soft power. 2. internal contradictions and gaps in Mongol ideology and the necessity of adopting a resisting approach. 3. survival of the discourse of anti-tyranny and patriotism throughout the history of Persian literature.

References

Dollimoor, Janathan and Sinfield, Alan. (2003). Political Shakespeare, second edition, Manchester: Manchester University Press.

Habib, M. A. R. (2008). Modern Literary Criticism and Theory: A History, United States: Blackwell.

Strauss, Claudia and Quinn, Naomi. (2001). A Cognitive Theory of Cultural Meaning, United Kingdom: Cambridge University Press.

 

[1]-  دانش‌آموخته‌ی دکترای زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، ایران. (نویسنده مسؤول) رایانامه:

m.reyaz.raeisi@gmail.com

[2]-  دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه دریانوردی و علوم دریایی چابهار، چابهار، ایران. رایانامه:        jahandideh@cmu.ac.ir

[3] PhD in Persian Language and Literature, University of Sistan and Baluchistan, Zahedan, Iran. Corresponding author: m.reyaz.raeisi@gmail.com

[4] Associate Professor, Department of Persian Language and Literature, Chabahar University of Maritime and Marine Sciences, Chabahar, Iran.

  • اسحاقیان، جواد. (1400). «سیمای طالبان در بادبادک‌باز خالد حسینی با رویکرد ماتریالیسم فرهنگی»، سایت مد و مه، madomeh.com.
  • اقبال، عباس. (1388). تاریخ مغول، تهران: امیرکبیر.
  • برتنس، هانس. (1384). مبانی نظریه­ی ادبی، ترجمه­ی محمدرضا ابوالقاسمی، تهران: ماهی.
  • جوینی، عطاملک. (1387). تاریخ جهانگشای، تصحیح عبدالوهاب قزوینی، تهران: هرمس.
  • خواجوی کرمانی، کمال‌الدین ابوالعطاء. (1369). دیوان شعر، تصحیح احمد سهیلی خوانساری، تهران: پاژنگ.
  • راوندی، مرتضی. (1387). تاریخ اجتماعی ایران، تهران: نگاه.
  • سعدی، مصلح‌الدین. (1359). بوستان، تصحیح و توضیح غلام‌حسین یوسفی، تهران: انجمن استادان زبان و ادبیات فارسی.
  • سعدی، مصلح‌الدین. (1385). کلیات سعدی، به تصحیح محمدعلی فروغی، تهران: هرمس.
  • سلدن، رامان و ویدوسون پیتر. (1384). راهنمای نظریه­ی ادبی معاصر، تهران: طرح نو.
  • شعبانی، رضا و امیری زهرا. (1390). «اقدامات خاندان جوینی در زمان مغول»، فصل‌نامه علمی پژوهشی مسکویه، سال 6، شماره 16.
  • صفری، جهانگیر و حسینی سید مجتبی. (1387). «گزاره‌های ناسازگار در تاریخ جهانگشای جوینی»، شناخت، شماره 57، علمی پژوهشی، بهار 87.
  • عبیدزاکانی، نظام‌الدین. (1379). کلیات عبیدزاکانی. تصحیح پرویز اتابکی. تهران: زوار.
  • علامی، ذوالفقار. (1389). «واکنش برخی شاعران و ادیبان در برابر مغولان»، مجله تاریخ ادبیات، 3/ 60. 127-145.
  • فرغانی، سیف‌الدین ابوالمحامد. (1364). دیوان شعر، تهران: فردوس.
  • قزوینی، محمد. (1391). مقدمه­ی تاریخ جهانگشا، تاریخ جهانگشای جوینی، تهران: نگاه.
  • قیطاسی، سجاد و سهراب‌نژاد علی حسن،(1390)«بررسی مقاومت سیاهان آمریکا علیه گفتمان مسلط در رمان آبی‌ترین چشم موریسون (از دیگاه نو تاریخ‌باوری و مادی‌گرایی فرهنگی)»، مجله پژوهش ادبیات معاصر جهان، شماره 61، 61-75.
  • قیس رازی، شمس‌الدین محمد. (1388). المعجم فی معاییر اشعارالعجم، تصحیح عبدالوهاب قزوینی، تصحیح مجدد سیروس شمیسا، تهران: علم.
  • کالر، جاناتان. (1385). نظریه­ی ادبی، ترجمه­ی فرزانه طاهری، تهران: مرکز.
  • مصباحی پور ایرانیان، جمشید. (1358). واقعیت اجتماعی و جهان داستان، جامعه‌شناسی هنر و ادبیات، تهران: امیرکبیر.