بازتاب مؤلفه های رئالیسم در آثار سیمین دانشور

نوع مقاله : مقاله‌ی پژوهشی استخراج از رساله و پایان‌‌‌‌نامه

نویسندگان

1 زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه علوم پزشکی بابل، بابل، ایران

2 گروه زبان و ادبیات فارسی آکادمی علوم تاجیکستان

چکیده

رئالیسم هـم بر جریان ادبی خاص قرن نوزدهم دلالت دارد و هم به مثابه سـبکی از داسـتان نویسـی بـه کـار می رود که زندگی را تا حد ممکن، به همان صورت که در جهـان اجتماعی می گذرد بازتاب می دهد. رئالیسم ادبی به جای دراماتیزه کردن یا عاشقانه تر کردن داستان، تلاش می کند تا آنجا که ممکن است به واقعیت های زندگی و شخصیت های عادی زندگی روزمره بطور حقیقی بپردازد. در آثار اولین نسل از داستان نویسان ایرانی از جمله سیمین دانشور نیز بسیاری از ویژگی های مکتب رئالسیم جلوه‌گر است. دانشور به عنوان نخستین بانوی داستان نویس ایران، سه رمان با نام های «سووشون»، «جزیره ی سرگردانی» و «ساربان سرگردان» نوشته است. روش این پژوهش، تطبیق دادن جزئیات و عناصر موجود در رمان و استنباط جنبه های دقیق برای کشف مولفه های رئالیستی(شخصیت پردازی، توصیف ، زبان ، درون مایه، نمود شخصیت نویسنده و بازتاب زندگانی شخصیت های حقیقی) و چگونگی تطابق آن با وا قعیت های اجتماعی است. در این مقاله بازتاب مولفه‌های رئالیسم در آثار داستانی سیمین دانشور، در دو بخش مسائل سیاسی ـ اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران و زندگی شخصی نویسنده و دربخش فرم داستان ها، ویژگی هایی مانند کاربرد زبان عامیانه و متناسب با طبقه ی اجتماعی، صحنه پردازی های دقیق و شخصیت پردازی های واقع گرا مورد بررسی قرار گیرد. دانشور توانست در آثارش، تجربه-زیسته فردی و اجتماعی وآلام وآمال شخصیت‌های طبقات مختلف اجتماع در دهه هایی از تاریخ ایران را همان‌گونه که هست بازتاب داده است.

کلیدواژه‌ها


بازتاب مؤلّفه­های رئالیسم در آثار سیمین دانشور

بیتا قنبری[1]

عالم‌جان خواجه مرادوف[2]

تاریخ دریافت: 15/3/1401                                                    تاریخ پذیرش: 4/4/1401

DOI: 10.22080/RJLS.2022.23634.1312

چکیده

رئالیسم هـم بر جریان ادبی خاص قرن نوزدهم دلالت دارد و هم به ­مثابه­ی سـبکی از داسـتان­نویسـی بـه کـار می­رود که زندگی را تاحدّ ممکن به همان صورت که در جهـان اجتماعی می­گذرد، بازتاب می­دهد. رئالیسم ادبی به جای دراماتیزه­ کردن یا عاشقانه­تر کردن داستان، تلاش می­کند تا آنجا که ممکن است به واقعیّت­های زندگی و شخصیّت­های عادّی زندگی روزمرّه به­طور حقیقی بپردازد. در آثار اوّلین نسل از داستان‌نویسان ایرانی از جمله سیمین دانشور نیز بسیاری از ویژگی­های مکتب رئالسیم جلوه­گر است. دانشور به­عنوان نخستین بانوی داستان­نویس ایران، سه رمان با نام­های «سووشون»، «جزیره­ی سرگردانی» و «ساربان سرگردان» نوشته است. روش این پژوهش، تطبیق دادن جزئیّات و عناصر موجود در رمان و استنباط جنبه‌های دقیق برای کشف مؤلّفه­های رئالیستی (شخصیّت­پردازی، توصیف، زبان، درون­مایه، نمود شخصیّت نویسنده و بازتاب زندگانی شخصیّت­های حقیقی) و چگونگی تطابق آن با واقعیّت­های اجتماعی است. در این مقاله بازتاب مولّفه­های رئالیسم در آثار داستانی سیمین دانشور، در دو بخش مسائل سیاسی - اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران و زندگی شخصی نویسنده و در بخش فرم داستان­ها، ویژگی­هایی مانند کاربرد زبان عامیانه و متناسب با طبقه­ی اجتماعی، صحنه­پردازی­های دقیق و شخصیّت­پردازی­های واقع­گرا بررسی می‌شود. دانشور توانست در آثارش، تجربه­ی زیسته­ی فردی و اجتماعی و آلام و آمال شخصیّت‌های طبقات مختلف اجتماع در دهه‌هایی از تاریخ ایران را همان­گونه که هست، بازتاب دهد.

کلیدواژه‌ها: رئالیسم، داستان، واقعّیت اجتماعی، سیمین دانشور، سووشون، ساربان سرگردان، جزیره­ی سرگردانی.

 

1-مقدّمه

رئالیسم ادبی، بخشی از جنبش هنری رئالیسم است که در فرانسه از قرن نوزدهم آغاز شد و تا اوایل قرن بیستم ادامه یافت. این جنبش به عنوان واکنشی به رمانتیسم قرن هجدهم و ظهور بورژوازی در اروپا شروع شد؛ زیرا تصوّر می­شد که آثار رمانتیسم بسیار عجیب و غریب‌اند و ارتباط خود را با دنیای واقعی از دست داده‌اند. یکی از شاخه­های مهمّ مکتب رئالیسم، رئالیسم ادبی است که ادبیّات داستانی در آن ظهور و بروز پیدا می­کند. این حوزه، آثار متعدّدی از ادبیّات جهان را شامل می­شود. مهم‌ترین ویژگی آثار رئالیستی آن است که انسان را به عنوان موجودی اجتماعی در جامعه مورد توجّه قرار می­دهد. بنابراین رمان‌نویس بر پایه‌ی مکتب رئالیسم، باید شناخت درستی از جهان زیست خود داشته باشد. او باید بتواند با نفوذ به دنیای درون شخصیّت‌ها، تصویر روشنی از آنان در جهان داستان برای مخاطب ترسیم نماید. قهرمانان و شخصیّت­های رمان‌های رئالیستی اغلب از طبقه­­ی متوسّط اجتماع و افراد اطراف خالق اثر ادبی برگزیده می‌شوند که نماینده­ی همنوعان و هم‌فکران خود هستند. به سبب واقع‌گرایی و نیز پیوندی که مکتب رئالیسم بین فرد و جامعه برقرار می­کند، این مکتب هیچگاه رونق خود را از دست نداده و به یک دوره­ی خاص محدود نشده است، بلکه در همه دوره­ها، ستاره اقبالش درخشش دارد.

در ایران، نمونه­های متعدّدی از این مکتب در ادبیّات داستانی پدید آمده است. هرکدام از این آثار، اهمّیّت ادبی و تاریخی ویژه­ای دارد؛ شمار زیادی از نویسندگان در ایران در آثار خود از رئالیسم و اصول آن پیروی کرده­اند، به شکلی که حتّی ظهور داستان­نویسی نوین در ایران با رئالیسم همراه بوده است.

1-1- بیان مسأله

رئالیسم نه تنها در قلمرو ادبیّات داستانی ایران، بلکه در ادبیّات داستانی جهان بیش از سایر مکتب­های ادبی ظهور و بروز داشته است. ادبیّات داستانی ایران از همان نخستین نمونه­های خود، نشان­دهنده­ی توجّه نویسندگان به رئالیسم در ساختار رمان­ها و داستان­هایشان است. با شکل­گیری انقلاب مشروطه و دگرگونی‌های مترتّب بر آن و توجّه عمده به نقش و کارکرد رسالت و تعهّد اجتماعی اثر ادبی، رئالیسم در کانون توجّه اغلب نویسندگان قرار گرفت. رئالیسم انتقادی دوره­ی مشروطه و پس از آن، رفته­رفته با گسترش اندیشه­های سوسیالیستی تاحدودی متمایل به رئالیسم سوسیالیستی ایرانی می­شود و نویسندگان بسیاری به ویژه در دهه­ی 20، غالب داستان­های خود را متاثّر از آموزه­های آن می­نوشتند.

بررسی و تبیین جلوه­ها و مؤلّفه­های رئالیسم در آثار داستانی نویسندگان ایرانی، نکات مهمّی را در باب سطح ادبی و ارزش تاریخی هر یک از آثار ادبی روشن خواهد ساخت و در تحلیل سبک شخصی نویسندگان، نقش مهمّی ایفا می­کند. «داستان‌نویسی نوین، مهاجری است که بیش از صد سال از اقامتش در این سرزمین نمی­گذرد. البتّه این مدّت در تاریخ ادبیّات، دوران کوتاهی نیست، به خصوص که دوره­ی مورد نظر به دلیل تغییر و تحوّلات چشمگیر در حوزه­ی جامعه، فرهنگ و ادبیّات از مهم­ترین دوره­های تاریخ معاصر به حساب می­آید.» (میرعابدینی، 1386: 7)

دانشور بدون شک از تواناترین نویسندگان زن داستان­نویس ایران است که حدود هفت دهه به نویسندگی پرداخته است و طی این سال­های طولانی در معرض فراز و نشیب تحوّلات سیاسی، فرهنگی و ادبی قرار گرفته است. در بخش مهمّی از این سال­های زندگی با همسرش، جلال آل ­احمد همراه بوده و حضور و تأثیر این دو تن در متن جریان­های ادبی و روشن­فکری زمان خود فراموش­نشدنی است. همه­ی این عوامل باعث شده است که زندگی او ویژگی­های خاص خود را داشته باشد که در نوع خود منحصربه­فرد است. در این میان سیمین دانشور به­عنوان بانوی داستان­­نویسی در ایران، آثار داستانی خود را بر اساس قواعد رئالیسم پدید آورده است. از این نظر، بیشتر مؤلّفه­های اصلی مکتب رئالیسیم در آثار دانشور جلوه­گر شده است و دانشور توانست با مهارت نویسندگی خود این عناصر را به شکلی هنری در آثار خود ارائه کند. شخصیّت­پردازی، توصیف، زبان و درون‌مایه در آثار داستانی دانشور از مؤلّفه­های رئالیسم پیروی می­کند.

بررسی هریک از این عناصر در آثار دانشور و تبیین مشابهت­های عناصر این مکتب در آثار او نشان می‌دهد که مکتب رئالیسیم در ادبیّات داستانی ایران ،جلوه­ای خاص دارد و می­توان با روشی علمی، ویژگی‌های آثار داستانی رئالیستی در ایران را به شکلی دقیق تقسیم­بندی و تحلیل کرد. در سـیر تحـوّل و زنـدگی و افکـار دانشور، نوعی تعادل و توجّه محتاطانه به مسائل به چشم می­خـورد کـه مـی­توانـد برگرفتـه از روحیّه­ی مصلحت­اندیش و محافظه­کار او نیز باشد. با این همه می­توان آثار این نویسنده را آینه­ی تمـام­نمای جامعه در دوره­هایی مشخّص دانست.

1-2- پرسش­های­های پژوهش

تلاش و دغدغه­ی نگارنده این است که با بررسی و تحلیل آثار سیمین دانشور برای پرسش­های زیر به پاسخ­هایی دست یابد:

- دانشور چگونه توانسته و کوشیده است تا واقعیّت­ها و آلام و آمال شخصیّت‌های طبقات مختلف اجتماع را در آثار خود همان­گونه که هست، نشان دهد؟

- آیا این شخصیّت­های خلق­شده، از جایگاه ذهنی، عینی، واقعی و پذیرفتنی در اجتماع، خانواده، فرهنگ و باور جامعه برخوردارند؟

- خاستگاه اجتماعی و خواسته­های درونی و نوع شخصیّت دانشور در نوع و نحوه­ی آفرینش شخصیّت­های داستان­هایش تا چه اندازه موثّر بوده است؟

- آیا در خلق شخصیّت­ها از افراد محیط اجتماعی خود استفاده کرده است؟

1-3- پیشینه­ی پژوهش

در زمینه­ی ادبیّات فارسی، تحقیقاتی در زمینه­ی مکتب رئالیسم انجام شده است. معتمدی آذری (1384) در مطالعه­ی خود نشان داد که رئالیسم، ادبیّات نوین عصر حاضر است که سعى در نمایاندن واقعیّت دارد. واقع­گرایى تنها یک سبک میان سبک­هاى ادبى دیگر نیست، بلکه زیربنایى است براى سایر سبک­هاى ادبى.

 - هاشم صادقی محسن­آباد (1392) در فراتحلیل خود با موضوع «تأمّلی در اصول و بنیادهای نظری رئالیسم در ادبیّات» بر این باور است که به دلیل عدم توفیق بر مبانی نظری و بنیان‌های فلسفی، با فروکاستن رئالیسم به عناصر داستان و یا بازتاب اجتماعیّات در اثر ادبی، عدم تمایز میان معانی رئالیسم (مکتب ادبی، سبک داستان‌نویسی و...)، خطاها و کاستی‌هایی بنیادین به مقالات رئالیسم‌پژوهی فارسی راه یافته است و نیز عناصر و مولّفه­های رئالیسم در آثار نویسندگانی همچون غلامحسین ساعدی، پورنامداریان و سیدان (1388) در داستان­های سبک رئالیسم، واقعیّت و خیال درهم گره می­خورند؛ امّا به گونه­ای که واقعیّت بر خیال سیطره دارد، نه خیال بر واقعیّت.

- مسجدی (1389) رئالیسم جادویی، یکی از شاخه­های مکتب واقع­گرایی است که در آن عناصر سحر و جادو و وهم و خیال چنان با عناصر واقعی آمیخته می­شوند که تشخیص آن‌ها به آسانی ممکن نیست و حقایق و جزئیات زندگی در آن با ترکیب دو عنصر واقعیّت و خیال طوری بیان می­شود که حوادث خیالی، حقیقی و طبیعی جلوه می­کنند و خواننده به آسانی حوادث و کنش­های فراواقعی را می­پذیرد.

- اکبری بیرق (1388) در «روایت واقع­گرا در آثار داستانی ابراهیم گلستان» معتقد است که نویسندگان سبک رئالیسم با پیوند میان محتوا و پرداختن به جزئیّات (واقع­گرایی و تکنیک­های روایی خاص) در داستان، سبکی از روایت شکل گرفت که «روایت واقع­گرا» نامیده شد. این سبک روایی، پس از ورود مکتب رئالیسم در ایران، از سوی داستان­پردازان ایرانی نیز مورد استقبال قرار گرفت.

- کوچکیان و قربانی (1389) در «بازتاب اجتماع و رئالیسم سوسیالیستی در سال­‌های ابری، اثر علی‌اشرف درویشیان»، جامعه­ی کرمانشاه را در اواخر دهه­ی سی و اوایل دهه­ی چهل به تصویر کشیده، در لا­به­‌لای این توصیفات، تقابل سنّت و تجددخواهی را می‌­توان آشکارا مشاهده نمود. علاوه بر این برجستگی برخی از مؤلّفه‌های معنایی و تحلیل­های جامعه­‌شناسانه نویسنده از حوادث، رنگ ‌و بوی آثار رئالیسم سوسیالیستی به آن بخشیده است.

- همچنین فدوی الشکری (1386) در کتاب «واقع­گرایی در ادبیّات داستانی معاصر»، تاریخی تحلیلی از رمان واقع­گرایی فارسی بین سال­های 1320 تا 1357 ارائه داده است. البته مؤلّف ،تحلیل خود را بر سه رمان چشم­هایش بزرگ علوی، مدیر مدرسه­ جلال آل­احمد و همسایه­ها احمد محمود متمرکز کرده است. مطالعه­ی فدوی نشان می­دهد که تحقیق او به­گونه­ای شامل و فراگیر است و ادّعا دارد که شیوه­ای نوین در تحلیل و بررسی رمان­های فارسی از دیدگاه رئالیستی ارائه کرده و با اینکه کار عمده­ تحلیل و بررسی متون داستانی رئالیستیِ بوده است، در جاهایی که ضرورت ایجاب می­کرد، به نقد عناصر بنیادین آثار رئالیستیِ برگزیده دست زده است و نقاط ضعف پرداخت واقع­گرایانه­ی نویسندگان آنان را نشان داده است.

- محمّد پاشایی و ابوالفضل رمضانی (1396) در مقاله­ای با عنوان «تبیین مولّفه­های رئالیسم» به بررسی و تبیین مؤلّفه­های رئالیسم در آثار داستانی جمال­زاده و جلال آل­احمد به­عنوان نویسندگان برجسته­ی ادبیّات داستانی ایران پرداخته­اند. مطالعه­ی آنان نشان داد که جمال­زاده و آل­احمد برای به­دست­دادن تصویر و رونوشتی از واقعیّت، از نثر به­عنوان ابزاری کارآمد بهره برده­اند و داستان را با زبانی ساده و شفّاف و عاری از پیچیدگی و صناعت ادبی روایت کرده و برای روایت داستان از اصطلاحات، تعابیر و ضرب المثل­های عامیانه بهره برده­اند.

- مهناز محمّدلو و نجمه نظری (1393) در مقاله­ای با موضوع «جنبه­های رئالیستی جزیره سرگردانی» به دو حوزه­ی محتوا (مسائل سیاسی - اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و همچنین بازتاب زندگی شخصی نویسنده) و فرم و ساختار رئالیستی اثر به عناصری چون شخصیّت­پردازی، زبان و لحن، صحنه­پردازی و شیوه‌ی روایت پرداخته­اند.

تاکنون آثار معدودی در نقد و بررسی آثار دانشور به صورت مستقل نوشته شده است که از آن جمله می‌توان به «جدال نقش با نقّـاش» از هوشـنگ گلـشیری، یادنامـه­ی «بـر سـاحل جزیره سرگردانی» به کوشش علی دهباشی و «درنگی بر سرگردانی­های شهرزاد پسامدرن» از جواد اسحاقیان اشاره کرد. با این همه تاکنون تحقیـق مـستقلّی درباره­ی تحلیـل آثـار دانشور از دیدگاه رئالیستی صورت نگرفته است. مقاله­ی حاضر نیر تلاش دارد تا با بررسی و تبیین مؤلّفه­های رئالیسم در آثار داستانی سیمین دانشور که به عنوان نخستین و نیز برجسته­ترین نویسنده­ی ادبیّات داستانی ایران شناخته می­شود، علاوه بر کمک به تحلیل دقیق سبک شخصی دانشور، در تبیین علمی ادبیّات داستانی ایران نیز موثّر باشد.

1-4- روش پژوهش

 روش این پژوهش، تطبیق دادن جزئیّات و عناصر موجود در رمان و استنباط جنبه­های دقیق برای کشف مؤلّفه­های رئالیستی آن و چگونگی تطابق آن با واقعیّت­های اجتماعی است. در مقاله­ی حاضر تلاش شده تا بازتاب مولّفه­های رئالیسم در آثار داستانی سیمین دانشور در دو بخش مسائل سیاسی - اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران و زندگی شخصی نویسنده و در بخش فرم داستان­ها نیز ویژگی­هایی چون کاربرد زبان عامیانه و متناسب با طبقه­ی اجتماعی، صحنه­پردازی­های دقیق و شخصیّت­پردازی­های واقع­گرا بررسی شود.

2- چارچوب مفهومی

2-1- رئالیسم

از نظر لغوی، واژه­ی رئالیسیم از ریشه­ی لغت رس (res) به معنی چیز است. شیء­گرایی یا شیئیّت (گرانت، 1379: 56) از نظر اصطلاحی به مکتبی اطلاق می­شود «که تصویری از واقعیّات چشم­اندازهای زندگی، خارج و آزاد از ایدئالیسم، ذهن­گرایی و رنگِ رمانتیک باشد. این برخورد، نقطه­ی مقابل رمانس است، لکن نظیر ناتورالیسیم از فلسفه­ی جبر و وضع کاملاً غیر اخلاقی ناشی نمی­شود.» (هرت(23 :1983:

هدف مکتب رئالیسم، جستجو و تبیین کیفیّات واقعی هر چیز و روابط درونی بین یک پدیده و دیگر پدیده­هاست. پیروان این مکتب، برخلاف رمانتیک­ها به توصیف توده و زندگی اجتماع خویش می­پردازند و آن را چنان که هست، تشریح می­کنند، نه به آن شکلی که باید باشد. هدف هنرمندان این مکتب، پی بردن و نمایاندن چگونگی واقعی هر چیز و بستگی­های درونی دیگر پدیده­هاست. رئالیسم اصالتاً مفهومی فلسفی است و شاید بتوان آن را نقطه­ی مقابل نسبیّت­گرایی دانست.«رئالیسم اعلام می­کند که یک دنیا و فقط یک دنیا وجود دارد. جهانی که در دنیای واقعی خارج از «ما» وجود دارد، نه فقط تعیین می­کند چگونه چیزها در مکان، زمان و به شکلی کلّی باشند؛ بلکه حقیقت و درستی یکتای علمی را نیز تعیین می­کند. از این دیدگاه، نظریّه­ی درست آن است که به واقعیّت یا «امر واقع» نزدیک شود و با آن ارتباط یابد.» (احمدی، 1374: 8).

در حوزه­ی ادبیّات، رئالیسم، تصویری واقعی از زندگی بشری ارائه می­دهد و این موضوع عکس افراط در ادبیّات تخیّلی و احساساتی است. این مکتب تمام جهات واقعیّت را بدون دخالت ذهن نویسنده در نظر دارد و تلاش می­کند زندگی را همان­گونه که هست نشان دهد. اصطلاح رئالیسم در قلمرو ادبیّات داستانی در دو معنای خاصّ و عام به کار می­رود؛ در معنای خاصّ، جنبشی ادبی است که در اواخر نیمه­ی اول قرن نوزدهم آغاز شد و در تباین با رمانتیسم قرار داشت و عمر آن به پایان رسید و امّا رئالیسم در معنای عام، سبکی ادبی است که هنوز در داستان­های کوتاه و رمان­هایی در روزگار معاصر نوشته می­شوند، استمرار دارد(رک: پاینده، 70:1388).

2-2- مولّفه­های رئالیسم در بررسی نثر داستانی

2- 2-1- شخصیّت­پردازی رئالیستی

راوی در داستان­های واقع­گرا به طور ­مستقیم از ویژگی شخصیّت­ها نمی­گوید؛ بلکه از طریق گفتمان شخصیّت­ها و نشان دادن کنش­های آنان، روایت داستان را واقع­گرا و نمایشی جلوه می­دهد. (ریمون کنان، 1387: 93-91) امروزه اغلب نویسندگان از روش نمایشی برای شخصیّت­پردازی استفاده می­کنند؛ زیرا داستان را واقعی­تر جلوه می­دهد و باعث می­شود که مخاطب به راحتی با شخصیّت ارتباط برقرار کند و ویژگی­های شخصیّت­ها را بپذیرد.

شخصیّت­های داستانی رئالیست­های بزرگ همین که در تخیّل نویسنده شکل می­گیرند، زندگی­ای مستقل از آفریننده­ی خود در پیش می­گیرند. آنان در مسیری قرار می­گیرند که دیالکتیک روانی و اجتماعی زندگی درونی­شان مقرّر می­دارد. (لوکاچ، 1380: 20) لوکاچ بر این باور است که شاخص اثر رئالیستی، ابداع شخصیّت نوعی است؛ شخصیّتی که «وجود او، کانون هم­گرایی و تلاقی تمام عناصر تعیین­کننده­ای می­شود که در یک دوره­ی تاریخی مشخّص، از نظر انســانی و اجتماعی، جنبه­ی اساسی دارد.» (تادیه، 1377: 101؛ لوکاچ، 1380: 13) هر شخصیّت در عین حال ویژگی­های خاصّ و منحصربه­فرد خود را دارد و توصیف­کننده­ی قشر و طبقه­ای است که از آن برخاسته است.

جنبه­ی دیگر شخصیّت­سازی رئالیستی، بروز استعدادهای قهرمان داستان در ضمن حوادث واقعی است. آدم­هایی که نویسندگان بزرگ رئالیستی آفریده­اند، زندگی مستقلی دارند که از دایره­ی اراده نویسنده بیرون است(پرهام، 1336: 54). شخصیّت­های رئالیستی، واقعی خلق می­شوند و کارهای خارق­العاده انجام نمی­دهند، به گونه­ای که خوانندگان به­راحتی آنان را به یاد می­سپارند. نویسنده­ی رئالیست، به شخصیّت­های داستانی­اش، ویژگی­هایی می­دهد که این ویژگی­ها برگرفته از آدم خاصّ یا ترکیبی از مختصّات خود نویسنده باشد. در واقع، شخصیّت­پردازی، زمانی رئالیستی است که شخصیّت­های داستان محصول حوادث واقعی و عکس­العمل­هایی باشد که فرد در برابر این حوادث نشان می­دهد. یک اثر رئالیستی ممکن است تا اندازه­ی زیادی شرح حال خود نویسنده باشد، ولی حواس نویسنده­ی رمان جمع است که او مشغول نگارش یک رمان است، نه شرح حال خودش. او ممکن است بیشتر مواد و مصالح را از زندگی خودش بردارد و از این مصالح آن­طور که موافق منظور خود اوست، استفاده کند. (موام، 1377: 108) نویسنده تلاش می­کند برای ترسیم شخصیّت­ها و موقعیّت­های آنان در ذهن خواننده­، آنان را از دید یک گزارشگر عینی با دقّت توصیف کند.

2-2-2- توصیف رئالیستی

نویسنده واقع­گرا، تصویری می­آفریند که به واسطه­ی شباهت زیادش با ادراک عادّی ما از زندگی، مجذوب‌کننده است. او با ترفندهای روان­شناختی مجاب­کننده­ای، انگیزه­های گوناگونی را که منشأ حرکات و کنش­های شخصیّت­هاست، به خواننده نشان می­دهد و این امر با تصویری پذیرفتنی از جامعه­ای که شخصیّت‌ها در آن زندگی می­کنند، همراه است. (پک، 1397: 114) مفهوم پرداخت رئالیستی جزئیّات از طریق توصیف در آثار ادبی، کلّی­تر از آن است که بتوان آن را به طور مشخّص اثبات کرد. اثبات این امر ابتدا مستلزم بررسی ارتباط پرداخت رئالیستی جزئیّات با برخی جوانب خاص فنون روایت داستان است. به نظر می­رسد دو جنبه از این جوانب در رمان اهمّیّت ویژه­ای دارد. شخصیّت­پردازی و ارائه­ی پس­زمینه توجیهی معمولاً در رمان منجر به فردیّت ­بخشیدن به شخصیّت­ها و نیز توصیف مشروح محیطشان می­شود و باعث تمایز قطعی رمان از سایر انواع ادبی و نیز گونه­های قبلی ادبیّات داستانی می­شود. (دریایی و اسعد، 1387: 74)

2-2-3- زبان رئالیستی

زبان، پدیده­ای اجتماعی و عنصری پویاست که در گذر زمان همراه با تحوّلات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دستخوش تغییرات بسیاری شده است. زبان، یکی از عناصر محوری و سازنده­ی هر نظریه­ی ادبی به شمار می‌رود و خود از جمله وجوه تفاوت و تمایز مکتب­ها و نظریّه­های ادبی با یکدیگر محسوب می­شود. زبان رئالیستی در سطح گفتار خودآگاه که می­توان آن را حوزه­ی تفکّر منطقی خواند، متضمّن مبنای ارتباطی است. وقتی انسان قصد دارد ارتباطی اعمّ از شفاهی یا کتبی برقرار کند، اندیشه­های خود را از جهات مختلف نظم می­بخشد و از میان انبوه افکار، آنچه را متناسب با موضوع می­داند، انتخاب می­کند و آن‌ها را بر مبنای نظم زمانی مرتب می­کند. (بهنام، 1394: 9) هدف نویسندگان رئالیست، به­دست­دادن رونوشت و تصویری از واقعیّت است. برای نیل به این هدف، نثر ابزاری کارآمد محسوب می­شود. نثر خودبه­خود نشانی از زندگی روزمرّه دارد و کارها و تعامل­های آشنا در زندگی واقعی را در ذهن تداعی می­کند. در کل استفاده از نثر یکی از وجوه تمایز داستان­های رئالیستی از انواع روایت­های منظومی است که در گذشته نوشته می­شدند. «دوره­ی رئالیسیم، دوره­ی عظمت رمان است و نویسندگان بزرگ و رمان­های جاویدان در این دوره به وجود آمده­اند.» (شمیسا، 1390: 86) این دوره، عصر تحقیر شعر است و پایه­گذران رئالیسم به شاعران و نویسندگان رمانتیک می­تاختند. آنان می­گفتند: «شاعران، پست­ترین دلقک­های جهانند.» (رک: فرشیدورد، 1382: 743)

ویژگی­های زبان نثر رئالیستی عبارتند از:

2-2-3-1- شفافیّت روایی در برابر فصاحت بلاغی:

در رمان رئالیستی، مردم­گرایی «ایجاب می­کند آثار ادبی به نحو عاّمه­پسندانه­ای ساده و به شیوه­ای سنّتی واضح باشد.» (لاج و دیگران، 1386: 86) در روایت­های پیشارئالیستی، وقتی واسطه­ی بیان منثور بود، صرف زیبا بودن زبان اهمّیّت داشت و جزء ارزش­های ادبی مناقشه­ناپذیر محسوب می­شد. فصاحت از جمله ویژگی‌های نثر کهن و متن کلاسیک بود؛ امّا در داستان رئالیستی، فصاحت جای خود را به شفافیّت در زبان می­دهد. (پاینده، 1389: 72-73)

2-2-3-2- کار کرد ارجاعی در برابر کارکرد مجازی:

زبان در نثر رئالیستی در درجه­ی نخست، کارکردی ارجاعی دارد و نه مجازی. کارکرد زبان در رمان رئالیستی به نسبت دیگر انواع ادبی، بسیار ارجاعی­تر است و عملکرد خودِ رمان هم بیشتر از طریق توصیف همه­جانبه است تا تمرکز فصیحانه بر جنبه­ای خاص. (لاج و دیگران، 1386: 45-46) وقتی زبان در ظرفیّتی مجازی استفاده می­شود، هر چیزی می­تواند استعاره­ای برای اشاره غیرمستقیم به چیز دیگری باشد. برای مثال گل نرگس در شعر کهن، استعاره­ای است که غالباً برای اشاره به چشم معشوق و همه خصوصیّات ممتازی که شاعر در معشوق می­بیند، از قبیل زیبایی، حجب و... به کار می­رود؛ امّا در داستان­های رئالیستی از توصیف­های مجازی دوری شده و در عوض تکیه بر ثبت عینی و بی­واسط رویدادهاست. (پاینده، 1389: 78)

2-2-3-3- زبان متعیّن در برابر زبان انتزاعی:

برخلاف جنبش­هایی مانند سوررئالیسم یا مدرنیسیم که معطوف به عین است، داستان کوتاه سوررئالیستی، حال و هوایی وهمناک دارد و اوهام و کابوس­ها و خیال­پروری­های غالباً ترسناک شخصیّت اصلی را به نمایش می­گذارد. امر سوررئال، ترکیبی از واقعیّت و فراواقعیّت، یا آمیزه­ای از امر عینی و امر ذهنی است... . (هما: 83) جان لاک، فیلسوف انگلیسی قرن هفدهم که در اندیشه­اش از هر حیث فضای عقایدِ قرن هجدهم رسوخ کرده بود، بر این باور است که غایتِ شایسته­ی زبان، نشان دادن معرفت نویسنده بر اشیاست؛. نویسندگان رئالیست متأثر از این اندیشه مدعی­اند که رمان­هایشان در مجموع صرفاً رونوشتی از زندگی واقعی یا به قول فلوبر [رمان­نویس معروف فرانسوی قرن نوزدهم] نوشته واقعی است. (لاج و دیگران، 1386: 45-46).

2-2-3-4- زبان محاوره­ای در برابر زبان رسمی:

بیشتر در گذشته، شخصیّت­­های داستان­های رئالیستی، معمولاً از اقشار متوسط یا پایین جامعه هستند و به سبب همین جایگاه اجتماعی یا بی­سوادند و یا چندان تحصیلاتی ندارند و اغلب اهل خرافات هستند. نثری که نویسنده برای روایت داستان برمی­گزیند، ارتباط تنگاتنگی با عنصر شخصیّت دارد. طرز بیان راوی از نوع شخصیّتش ناشی می­شود و چون شخصیّت­های داستان­های رئالیستی به­طور اعم و اخص در زمره­ی محرومان جامعه­اند، گفتار این شخصیّت­ها بسیار عامیانه و منعکس­کننده­ی سطح نازل سواد و آگاهی و فرهنگ است. از جمله مشخّصه­های نثر رئالیستی این است که به گفتار روزمره عامه­ی مردم در کوچه و بازار برای اقناع و ترغیب خواننده نزدیک و از زبان فخیمانه یا رسمی و منشیان دور شود. (الشکری، 1386: 253)

2-2-4- درون­مایه

نویسندگان در داستان­های رئالیستی بر موضوعات روز جامعه و مسائل مبتلابه مردم، اعم از مسائل اجتماعی، اخلاقی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تمرکز می­کنند. نویسندگان با نمایاندن زشتی­های جامعه، زمینه­ای برای اصلاح آن فراهم می­سازنند. در داستان­ها، نویسنده می­کوشد تا با استفاده از تأثیر محیط خارج از وضع روحی قهرمان خود ،روابط طبیعی را که در لابه­لای حوادث وجود دارد، نشان دهد. (سیدحسینی، 1358: 169-170)

2-2-5- نمود شخصیّت خود نویسنده

اگر نویسنده، سایه روشنی از زندگی خود را در داستان بازتاب دهد، در واقع به داستان، رنگ و بوی رئالیستی می­بخشد. نویسنده­ی رئالیست با این عمل، «خودِ اجتماعی خود را... طیّ داستان نشان می دهد.» (ر.ک: دهقان، 1383: 67-68).

2-2-6- انعکاس زندگانی شخصیّت­های حقیقی

این امر یکی از شاخصه­های رمان رئالیستی است. یکی از سرآمدان اوّلیّه‌ی رئالیسم اجتماعی، گوستاو فلوبر است. او در شاهکار خود «مادام بوواری»، قهرمان خود را مانند مثال­های واقعی­شان در اجتماع، زندگی بخشیده و سپس آن‌ها را تا دم مرگ همراهی کرده است. (سید حسینی، 1392: 281)

2-3- رئالیسم در ادبیّات داستانی ایران

به دنبال وقوع انقلاب مشروطه و در نتیجه بروز تحوّلات سیاسی - اجتماعی و افزایش آگاهی­های مردم، طبقه­ای از مردم متوسّط جامعه بر سر کار آمدند که خواستار آزادی، برابری و ناسیونالیسم بودند. خواست اخیر، آنان را وامی­داشت تا به درک صحیحی از گذشته و توانایی خود دست یابند تا بتوانند در برابر هجوم بیگانگان به تشکیل ملّت واحد فائق شوند و برای آن که بتوانند زمینه­های پیشرفت و برتری خود را فراهم سازند، به جستجوی «حافظه­ی مشترک تاریخی» در گذشته خود بپردازند و علل مجد و شکوه پیشین را یادآوری نمایند. ادبیّات مشروطه تحت تأثیر همان حس ملّی، وظیفه­ی خود دید که نسبت به این امور حساسیّت نشان دهد و در راه احیای هویّت­های ملّی و پاسخ به نیاز عمومی گام بردارد. از این رو، سبک تازه­ای از رمان به نام «رمان تاریخی» ظهور کرد. (غلام، 1381: 126)

رمان­های تاریخی بر بنیانی کاملاً اجتماعی پی­ریزی شده بودند و از لحاظ ادبی، تأثیر مهمّی در تکامل نهضت رمان­نویسی و شکل­گیری ادبیّات داستانی برعهده داشته­اند. جنبه­های تکنیکی رمان به­تدریج در رمان‌های تاریخی رعایت شد و در رمان اجتماعی به تکامل رسید. عمده­ترین عیب رمان تاریخی در این بود که نویسنده­ی رمان تاریخی به گذشته­ها می­پرداخت و از حقایق و مشکلات دوره­ی معاصر خود چشم­پوشی می‌کرد. در چنین شرایطی به ­سبب تغییراتی که در شیوه­ی زندگی مردم و تحوّلاتی که در حکومت ایجاد شد، اغلب داستان­نویسان به نگارش رمان­های رئالیستی و اجتماعی رو آوردند. در این دوره و حتی کمی پیش از آن، صرف­نظر از رمان­های تاریخی، شاهد رئالیسمی انتقادی با جلوه­های طنزگونه هستیم. پس از نهضت مشروطه، نویسندگان ایرانی آثاری را با درون­مایه و ویژگی رئالیسم منتشر کردند و مضامین اجتماعی و سیاسی را مورد هدف قرار دادند. یکی از اولین رمان­های رئالیسم فارسی، رمان «تهران مخوف» اثر مرتضی مشفق کاظمی بود. این رمان به فساد و ناامنی اجتماعی در اواخر عهد قاجار و اوایل دوران پهلوی پرداخته است. داستان این رمان درباره­ی عشق فرّخ و مهین است و در کنار این داستان عاشقانه، مسائلی چون علل انحراف مشروطه، روسپی شدن زنان و فساد موجود در اداره­جات نیز مورد توجه قرار گرفته است. با انقلاب مشروطه در ایران و با گسترش صنعت چاپ و ترجمه و نشر داستان­ها و رمان­های خارجی، نیاز به شکل بیان تازه احساس شد. یکی از قالب­های ادبی­ای که در زمان مشروطه، توجّه نویسندگان را به خود معطوف ساخت، رمان بود. این عنصر انتقادی را می­توان در بسیاری از آثار میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرآقاخان کرمانی، طالبوف، حاج زین­العابدین مراغه­ای و علی­اکبر دهخدا جست­وجو کرد. (عبادیان، 1371: 21)

داستان­نویسی به سبک و سیاق مکتب رئالیسم در ایران از آغاز نوشتن داستان به سبک نوین، با «یکی بود یکی نبود» جمال­زاده همراه بود و تا به امروز در میان نویسندگان رایج بوده است و نویسندگانی همچون صادق هدایت، بزرگ علوی، جلال آل­احمد، محمود دولت­آبادی، احمد محمود، محمود اعتمادزاده، سیمین دانشور و... عناصر رئالیستی و واقع­گرایی را در آثار خود به کار برده­اند.

3-تحلیل داده‌ها

 از بین مؤلّفه­های رئالیسم شخصیّت­پردازی، توصیف، زبان، درون­مایه، نمود شخصیّت خود نویسنده در داستان و بازتاب زندگانی شخصیّت­های حقیقی در آثار دانشور، جلوه و نمود بیشتری دارد که به بررسی و تبیین آن‌ها پرداخته می­شود.

3-1- شخصیّت­پردازی رئالیستی در آثار دانشور

نویسنده­ی رئالیست، شخصیّت­هایی خلق نمی­کند که با مردم عادی تفاوت داشته باشد؛ بلکه شخصیّت‌هایی می­آفریند که مخاطب بتواند نسخه­ای از آن را در حوادث پیرامون خود بیابد. در داستان­های سیمین دانشور، شخصیّت­ها افرادی واقعی هستند و از میان اجتماع انتخاب شده­اند و نویسنده در راه رسیدن به هدف خود، مسیر زندگی­شان را دنبال می­کند. جذابیّت­های آن‌ها به خاطر قدرت نویسنده در بیان حال ایشان است، نه انجام کارهای تخیّلی. همچنین در داستان­های دانشور می­توان توصیف ظاهری و عینی برخی از شخصیّت­ها را مشاهده کرد که از مؤلّفه­های رمان رئالیستی محسوب می­شود. شخصیّت­ها، ویژگی­های منحصربه­فردی دارند که آن‌ها را از شخصیّت­های فرعی متمایز می­کند و همین امر باعث می­شود که خواننده، آنان را با وجود شخصیّت­های متعدد به یاد آورد.

دانشور، دو نوع زندگی را از دو طبقه­ی مختلف تجربه کرده است؛ امّا همواره با تحصیل‌کردگان، روشن‌فکران و بزرگان علم و ادب محشور بوده است. این تجربه­های طبقاتی در آثار و شخصیّت­های داستان‌های او تأثیر گذاشته است. چنان که خودش نیز می­گوید: «من هم ثروت را تجربه کرده­ام، هم فقر را. می­دانم اوّلی به چه سهولتی می­تواند آدم را فاسد کند و دومی چه وحشت‌زاست. می­دانم چه آسان فقر سرچشمه­ی نبوغ را خشک می­کند.» (والاس و میلانی، 1383: 65) همچنین می­گوید: «به خاطر علاقه­ام به فقرا در ایران هرگز کمبود مطلب نداشته­ام. طبقه­ی محروم، مردمی عامی، انسان‌های واقعی، همه­جا هستند.» (همان: 65) توجه به طبقه­ی محروم، یکی از نصیحت‌های پدر نویسنده است که به او می­گوید: «در نوشته‌هایت می­خواهی از کدام طبقه دفاع کنی؟ از طبقه­ی خودت، [اشراف و ثروتمندان] یا از طبقه­ی محروم جامعه؟» (خامه­ای، 1383: 68)

دانشور در برخی از فصول سووشون، «برای آن که بعد و گسترش بیشتری به داستان خود بدهد،» (میرصادقی، 1385: 400) زاویه­دید را از سوّم شخص به اوّل شخص تغییر می­دهد. تک­گویی «افسر» در فصل هفدهم از آن جمله است. در سووشون، تک­گویی­های دیگری هم هست. برای مثال تک­گویی «عمّه» و «عزت‌الدّوله» و یا خود زری وقتی در زیرزمین دراز کشیده است. این تک­گویی­ها، قطع و وصل می­شوند؛ امّا تک‌گویی افسر، یک فصل را به خود اختصاص داده است. نویسنده در این مورد خواسته تا از شیوه­ی داستان در داستان استفاده کند. دانشور خود در این­باره می­گوید: «بیشتر غرضم در این تک­گویی­ها، آوردن قصّه‌های فرعی ضمن اصلی هم بوده؛ یعنی مثلاً پیروی از سنّت قصه­گویی مثنوی.» (گلشیری، 1376: 202)

دانشور در رمان سووشون با پرداختن به جهان ذهنی و عینی زنان، خود را از نویسندگان هم­دوره­اش متمایز ساخته است. زری، ملموس­ترین و برجسته­ترین قهرمان رمان سووشون، در همه­ی درگیری­ها حضور دارد و وقایع را به ترتیب توالی زمان واقعی نقل می­کند. سووشون، اوّلین اثر کامل در نوع رمان فارسی است. این داستان هرچند از چشم­انداز یک زن روایت می­شود، سرگذشت این زن و ماجراهایی که در خانه­ی او اتّفاق می­افتد، در سیر روایی داستان به سرگذشت مردم ایران و کشور ایران پیوند می‌خورد. بعد اجتماعی، تاریخی و سیاسی سووشون، آن ­قدر قوی است که شاید بسیاری از داستان‌های دیگر را که زنان نویسنده­ی ایرانی در سال­های بعد می­نویسند، به دنبال خود می­کشد و این شاید از ویژگی­های قابل توجّه ادبیّات زنان در ایران باشد که از همان آغاز به مسائل سیاسی و اجتماعی عمیقاً پیوند می‌خورد و تا سالیان درازی در همین حال و هوا باقی می­ماند.

زری، قهرمان سووشون برخلاف اکثر شخصیّت­های زن در رمان فارسی، شخصیّتی است پیچیده و چندبعدی است. از یک طرف زری را در خانه و در میان شوهر و فرزندانش می­بینیم و از طرف دیگر در جامعه­ای که باعث می­شود آرامش خانه­ی او به هم بریزد. زنانی که دانشور در آثار خود برمی­گزیند، از هر دو طبقه­ی اجتماع «اشراف و محروم» هستند و اصولاً زن‌ها در آثار دانشور اغلب به دو طبقه­ی متمایز از هم تقسیم می­شوند؛ زنان طبقه­ی بالا و مرفه­الحال و زنان زحمتکش و زیردست و محروم و اغلب کلفت جماعت که خدمت زنان طبقه­ی بالا را می‌کنند و برای آنان زحمت می­کشند و از این طریق است که با هم در ارتباطند. گاهی احساسات دلسوزانه و فردی گروه اوّل شامل گروه دوّم می­شود. (میرصادقی، 1381: 101)

انتخاب زاویه‌ی ­دید دانای کل محدود و نقل رمان­های دانشور از زبان و دیدگاه یک زن (زری در سووشون و هستی در جزیره­ی سرگردانی و ساربان سرگردان) موجب شده است تا نویسنده، بینش و نگرش زنان را نمایش داده، نگاه زنانه­ی خود را از این طریق به خواننده منتقل کند. در داستان های دانشور شخصیّت های اصلی مرد: یوسف، مراد و سلیم از دیدگاه شخصیّت اصلی زن معرّفی می­شوند و از این­رو خوانندگان با ذهنیّت زن ایرانی و افکار و احساسات و عقاید او در فضایی زنانه و صمیمی، بهتر و بیشتر آشنا می­شوند.

زری، شخصیّتی واقعی در رمان فارسی است، به این معنی که صاحب زندگی‌نامه­ی شخصی، خاستگاه، خانواده و اطرافیانی است که همگی، شخصیّت فعلی او را ساخته‌اند. در عین حال این شخصیّت برای خواننده، شخصیّتی صمیمی است که اعمال و کردار و جهان­بینی­اش نیز کاملاً باورکردنی به نظر می­رسد. زری با توجّه به این که زندگی­اش در درون خانه است، ریزبینی­هایی دارد که مختصّ اوست و البتّه این را می­توان به زن بودن خالق این شخصیّت نسبت داد.» (عسگری، 1387: 177)

 3-2- توصیف رئالیستی در آثار دانشور

نویسنده در آثار رئالیستی ضمن ارائه صحنه­های داستان، اطّلاعاتی به خواننده می­دهد تا او را با فضای داستان، بهتر آشنا کند. او در این کار، نه قصد میدان دادن به تخیّلات صرف خویش را دارد و نه برای گسترش مطلب و ادامه دادن داستان، صحنه­ها را توصیف می­کند. این ویژگی در اغلب آثار دانشور دیده می‌شود، به گونه­ای که خواننده گویی خود نیز در دیدن آن وقایع داستان با نویسنده شریک می­شود. این ویژگی را می­توان در کنار ویژگی تشریح جرئیّات هم حس کرد.

دانشور تلاش می­کند تا شخصیّت­ها و موقعیّت­های آنان را در ذهن خواننده، از دید یک گزارشگر عینی با دقّت توصیف نماید. برای نمونه، توصیفی که دانشور در خلال داستان­هایش ارائه می­دهد، این پندار را در ذهن مخاطب تقویت می­کند که جهان داستان و اتّفاقات رخ­داده در آن ساختگی نیست؛ بلکه جهان اجتماعی ملموس است و تمام حوادث و وقایع آن، جنبه­ی عینی دارند. همچنین دانشور می­کوشد تا با ذکر جرئیّات کامل، شخصیّت­های داستانی را به مخاطب معرفی کند و ذهن مخاطب را برای پذیرش حرف­های خودش آماده سازد. او با واقع­بینی به شخصیّت­ها می­نگرد و توصیف آنان را از زاویه­دید راوی که در بسیاری از داستان‌ها خود اوست، ارائه می­کند و این جهان داستانی­اش را با جهان اجتماعی واقعی انطباق داده، واقعی­تر جلوه می­دهد.

برای مثال در سووشون شاهد تحوّل تدریجی شخصیّت زری هستیم. شخصیّت زری در حال رشد و تکامل مداوم تصویر شده است. زمانی بود که این زن مهربان و بردبار، با شکیبایی وجود خود را تمام و کمال وقف امور خانه­داری کرده بود و خود را از دنیای سیاست کاملاً کنار کشید. وقتی قتل رذیلانه­ی شوهرش، او را دگرگون کرد، زری تصمیم گرفت به همکاری دیگران، کار یوسف را ادامه دهد.

«حجاب چهره­ی جان» عنوان مقاله­ی مفصّلی از حمید دهباشی در تحلیل و کالبدشکافی چهره­ی زری در سووشون است. نویسنده در جست­و­جوی طولانی و دقیق خود می­خواهد بداند که زری کیست؟ چیست؟ به که می­اندیشد: خود یا غیر خود؟ خود زری، خودِ خودِ زری از کجاست و چه چیز است و به کدامین قبله روی دارد؟ منطق و خشم، عقل و عاطفه­ی زری کجاست؟ انسان است یا ملعبه­ی حوادث؟ در پایان حمید دباشی به این نتیجه می­رسد که تحوّل زری در پایان داستان و پس از مرگ یوسف، تحوّلی از یک زن سنّتی و به قول یوسف از یک «مترسک سر خرمن» به یک زن کاملاً آگاه نسبت به حقیقت خود نیست؛ بلکه منحل در خود دیگری است: تناسخ کامل، حلول یوسف انقلابی و پشتیبان مظلومان و وطن­پرست و ستیزنده با ظالمان و بیگانگان و بیگانه­پرستان در زری. (دهباشی، 1383: 1246)

بدین ترتیب او در جست­و­جوی خود، به خود نرسیده است و حرف آخر از زبان یوسف امّا در دهان زری است: «به قول یوسف نباید یک شهر، خالی خالی از یک مرد باشد.» (دانشور، 1388: 305) آنچه مسلّم است این است که دانشور، شخصیّت­های داستان­هایش را از هر کدام از طبقات که باشند، از آدم­های دور و بر خودش انتخاب می­کند. برای مثال در «سووشون»، توصیف افسران و شخصیّت­ها از نوع توصیفات رئالیستی است:

«در سال­های (1321-22ش/1943-44م) در شیراز تا بخواهید سربازان هندی پلاس بودند و تعداد زیادی افسران انگلیسی، اسکاتلندی و ایرلندی. اما نه آمریکایی و نه روسی. ما هم از خانواده­ای بودیم که دعوت‌های سطح بالا از ما می­شد. در این مهمانی­ها، افسران خارجی زیادی دعوت می­شدند... مدرسه­ای که ما می­رفتیم مدیره­اش و بیشتر معلّم­هایش انگلیسی بودند... ضمناً ما به ایل قشقایی زیاد می­رفتیم. پدرم دکتر ایل بود... .» (دانشور، 1373: 17)

احساس شاعرانه در آثار او نیز جریان یافته و اکثر شخصیّت­هایی که مورد توجه او بوده‌اند، شعر و قصّه نیز می­گویند. این شاعرانه بودن، پیوند عمیقی با دمخوری و همساز بودن او با طبیعت دارد و خود نویسنده نیز به آن معترف است. از این­رو شخصیّت­های وی نیز کمابیش این حالت را دارند. زری زندگی­اش را در باغ خود و با طبیعت می­گذراند. در سرتاسر کتاب، عطر بهار نارنج و لیمو و عرق‌های گیاهی احساس می­شود و زری برای درمان سردرد و یا کسالت خود از عرق­های گیاهی و آب­لیمو استفاده می­کند. نمونه­ی دیگر از نشانه­های بارز طبیعت­گرایی در رمان­های سووشون و ساربان سرگردان سیمین دانشور به چشم می­خورد. در سووشون، پیرمرد عرق­گیر به اتّفاق سه پسرش، انبوهی گل بهار نارنج را به وسط حیاط خانه­ی یوسف آورده­اند و اینک: «زری می­اندیشد که چرا پیرمرد، پسرهایش را زن نمی­دهد؛ درحالی­که موقع زن دادنشان است. بعد فکر کرد که آدم­هایی که با این همه گل سروکار دارند، چه لزومی دارد زن بگیرند؟» (دانشور، 1373: 40)

 3-3- درون­مایه رئالیستی آثار دانشور

 انسانی که نویسنده­ی رئالیسم به تصویر می­کشد، از خاستگاه اجتماعی خاصّ و دوره­ی تاریخی ویژه­ای برخوردار است و تضادّها و تعارض منافع اجتماعی را که منشأ کنش اجتماعی آنان است، برجسته و آشکار می­سازد. در واقع هر نویسنده­ی رئالیستی از جهان­بینی و ایدئولوژی خاص خود برخوردار است. زاویه‌ی ­دید او به حوادث و واقعیّت­های اجتماعی و درک و تفسیر او از زندگی اجتماعی و تاریخ، بازتاب تلقی او از مبارزه­ی اجتماعی زمانه است که خود او نیز به روش مشاهده همراه با مشارکت (در جامعه­شناسی) در میدان­های زندگی حضور دارد. نویسنده­ی داستان رئالیستی به دنبال آگاهی و معرفت به مسائل اجتماعی، اثر و جهان داستانی خود را خلق می­کند. سووشون هرچند از چشم­انداز یک زن روایت می­شود، سرگذشت این زن و ماجراهایی که در خانه­ی او اتّفاق می­افتد، در سیر روایی داستان به سرگذشت مردم ایران و کشور ایران پیوند می‌خورد. درون­مایه­ی رمان سووشون نیز چندوجهی است؛ هم از مسائل زنان سخن می­گوید و هم از مبارزه­ی ملّی و آزادی­خواهانه. (عبادیان، 1371: 63)

داستان درباره­ی یوسف­خان و زری، همسر اوست و در شیراز روی می­دهد؛ شیراز در سال­های آغاز جنگ دوّم جهانی. زری، همسر یوسف نیز زنی تحصیل­کرده است و آرمان­های اجتماعی دارد، ولی با تندروی­های شوهرش موافق نیست. در طول مبارزه­ی شوهرش مدام در هراس به سر می­برد و دلش گواهی می­دهد که او در این نبرد کشته خواهد شد. جدال آرام و پنهانی زری و یوسف، داستان را به پیش می‌برد. «هنر نویسنده در این است که تأثیر مبارزه‌ای را که به هر حال در آن شرایط، خطرآفرین است، در متن زندگی خانواده و زن ایرانی نشان می­دهد.» (دستغیب، 1383: 101) یوسف، شوهر زری، علی­رغم هشدارها و اعلام خطرها، در حفظ موضع خود سماجت می­کند و به تیر ناشناسی کشته می­شود. زری پس از کشته شدن همسرش متحوّل می­شود و درستی اهداف او را تصدیق می­کند.

وقایع «جزیره­ی سرگردانی»، رمان بعدی سیمین دانشور، در دهه­ی 1350ش/1972م رخ می­دهد. مسأله‌ی زن و شخصیّت او و رابطه­اش با مرد و جامعه، یکی از مضمون­های ضمنی داستان است و نه­ تنها به‌ صراحت در باب حقوق فردی و اجتماعی و استثمار و آزادی او در کتاب بحث می­شود؛ بلکه طی حوادث داستان، برخی از شخصیّت­های زن و بیش از همه شخصیّت «هستی» در تقابل و ارتباط با محیط مردانه­ی جمعی و فردی شکل می­گیرد.

شخصیّت محوری داستان، دختری است به نام هستی که پدرش، حسین نوریان، از مبارزان ملّی شدن صنعت نفت بوده و در تظاهرات برای حمایت از مصدّق کشته شده است. مادر هستی (عشرت) متعاقباً با مردی به نام احمد گنجور ازدواج می­کند. هستی نزد مادربزرگ پدری خود بزرگ می­شود و سپس به دانشگاه راه می­یابد و مانند اکثر دانشجویان آن دوره به سیاست روی می­آورد. آشنایی هستی با دنیای مبارزات سیاسی از طریق دانشجوی دیگری به نام مراد رخ می‌دهد که چپ­گرا و رادیکال است. هستی در عین حال مایل به ازدواج با مراد است؛ امّا مراد پرداختن به مبارزه­ی سیاسی را به ازدواج و سروسامان دادن به زندگی شخصی مرجّح می­داند. مادر او با زن دیگری به نام خانم «فرخی» آشنا می­شود و پسر او به نام «سلیم» را برای ازدواج با هستی معرفی می­کند. سلیم هم اهل مبارزه­ی سیاسی است، امّا برخلاف مراد، فردی متدّین، عارف­مسلک و فرزند خانواده­ای متموّل است. هستی به­رغم تمام تفاوت­هایی که بین افکار خود و سلیم می­بیند، در نهایت به سلیم متمایل می­شود و جلد اول رمان با این ازدواج به پایان می­رسد.

«ساربان سرگردان»، اثر دیگر سیمین دانشور، ادامه­ی همین داستان است؛ به این ترتیب که هستی به دلیل ارتباط با مراد و دوستانش به زندان می­افتد و سلیم از او جدا می­شود و با دختر دیگری به نام «نیکو» ازدواج می­کند. در ادامه­ی داستان، مراد و هستی به «جزیره­ی سرگردانی» تبعید می­شوند و به کمک ناپدری هستی، از این جزیره فرار می­کنند و به این ترتیب زندگی عادی را از سر می­گیرند. این دو سپس با یکدیگر ازدواج می­کنند و صاحب یک فرزند پسر می­شوند. رمان با شروع جنگ ایران و عراق و رفتن مراد به جبهه خاتمه می­یابد.

دنیای دانشور، دنیای زنان است. دانشور حتی بیشتر از زنان نویسنده­ی دیگر از قهرمانان زن در داستان‌هایش استفاده می­کند. از 27 داستان دانشور، شخصیّت اوّل هفده داستان او، زن است و داستان­های دیگر که مردان نقش اصلی را برعهده دارند، داستان رابطه­ی مردان با زنان است. بر اساس گفته­ها و نوشته­های سطور قبل، هستی ادامه­ی زری است و او در واقع به دنبال پاسخی برای پرسش­های ذهنِ جست­وجوگرش در دنیای مدرن است. او با تردید به انتظارات جامعه از افراد و درونی کردن و توجیه آنان برای خودشان می­نگرد. این هست شدن او موقعی اتّفاق می­افتد که در بحث با دیگری است. او در چالش با جهان پیرامون و مسائل آن رشد می­کند، تردید می­کند و تعالی می­یابد. هستی، دختری است که آرامش را کنار مرد جست­وجو می­کند. این شناخت دقیق دانشور از زن و روان­شناسی زنانه است، به­طوری­که در مجموع روح زنانه­ی اثر، چشم را می‌نوازد.

زنان دانشور، تقدیر مادرانشان را زندگی می­کنند. گویی زندگی آنان، چیزی جز تکرار سرنوشت یکدیگر نیست. مادر هستی، شوهر مبارزی داشته که در راه حراست از جان یک رهبر ملی جان باخته است. بعد با یک مرد پولدار ازدواج کرده است. اینجا هستی نیز درست در موقعیّت مادرش قرار می­گیرد؛ امّا این بار هستی، مراد را به نفع سلیم رها می­کند. هستی در واقع به تعریف جامعه، یک دختر غیر عادی نیست، سیاسی نیست، هنرمند نیست. او اینها را برای رسیدن به آرزوهایش، دستمایه­ی خویش قرار می­دهد و بی­آنکه از درون متحوّل شود و به استقلال برسد، به نقشه­های مادرش تن می­دهد. و این بیانگر گم شدن یا انفعال عنصر مادینه در همه عرصه­هاست. انگار زن می­خواهد با روحیه­ای مردانه پا به عرصه میدان نهد.

 دانشور، زندگی را با مشکلاتش می­پذیرد. حساسیّت خاصی در برخورد با زندگی ندارد و با صبوری یک زن ایرانی به مسائل می­نگرد. او دنیا را مطلوب و ایدئال نمی­بیند؛ امّا آن را سراسر لبریز از بدی و زشتی هم نمی‌بیند. در مقابل مصائب، صبر را توصیه می­کند و صبر و رنج را لازم­ترین اجزای زندگی می­داند. به مردم و کارهایشان بدبین نیست. قهرمانان منفی در داستان­های دانشور، بسیار کم و معدودند و آنانی که وجود دارند هم کریه و منفور و دارای خصلت­های پلید غیر انسانی نیستند؛ بلکه آدم­هایی عادی­اند که به خاطر منافعشان و برنامه­های زندگی­شان با دیگران تفاوت دارند. حتّی در بسیاری موارد نمی­توان گفت که شخصیّت منفی به حساب می­آیند.

 زری، شخصیّت اصلی رمان سووشون، زن معمولی و عادی و عهده­دار امور داخلی خانواده است؛ معصوم و حرف­شنو و اسیر زندگی خانوادگی است. زری، قهرمان این قصّه، نمونه­ی زنی است که در ادبیّات با آن مواجه هستیم. او راه شوهرش (یوسف) را ادامه می­دهد. دانشور هرجا توانسته، از زن تمجید کرده است. برای نمونه سلیم، مطالبی را از دفتر یادداشتش برای هستی می­خواند: «ای لایتناهی! تو کیستی؟ آیا تو هسته­ی اتمی که الکترون­ها گرداگردت در حرکتند؟ آیا به علّت انفجار یک اتم مادر، که تو بوده­ای، حیات آغاز شده است؟... هستی فقط به این اکتفا کرد که بگوید: پس خدا زن است. اما سلیم می­گوید: «خداوند ورای جنسیت است.» (دانشور، 1380: 36-37) زن بیشترین سهم را در پرورش فرزندان دارد و باغبان باغ زندگی است. سلیم اعتقاد دارد زن­ها وجودی گرمابخش دارند: «زن چه موجودی است که ما مردها به او پناه می­بریم و در گرمای او و در هاله­ی گرداگرد او، زندگی یخ­کرده­ی خود را... گرم می­کنیم.» (همان: 41-42)

درون­مایه­ی اصلی هر سه رمان دانشور، (سووشون، جزیره­ی سرگردانی و ساربان سرگردان) نشان دادن وضعیّت زن در عصر مدرن است. «بیشترین دغدغه­ی فکری دانشور را زن و مشکلات زنان به خود اختصاص داده است. دانشور به­عنوان یک نویسنده­ی زن سعی داشته است ظلم‌ها، گرفتاری‌ها، جهل و خرافاتی را که در ایران بر زنان رفته و می­رود، نشان دهد و بیشتر شخصیّت­های آثارش را زنان تشکیل می­دهند. دانشور اگر به مردان بپردازد، به آن‌ها از دریچه­ی چشم زنان می­نگرد. مردان در آثار او در ارتباط با زنان معنی پیدا می­کنند. زنان خانه­دار، کلفت­ها، معلّمان مدارس و دانشگاه، هنرپیشه‌ها و... زنان داستان­های دانشور را تشکیل می­دهند. بیشتر زنان داستان­های دانشور با وجود تحصیلات دانشگاهی، دغدغه­های عادی زنان خانه­دار را دارند.» (عبدالهیان، 1379: 73)

3-4- نمود شخصیّت خود نویسنده

 اگر نویسنده، سایه­روشنی از زندگی خود را در داستان بازتاب دهد، در واقع به داستان رنگ و بوی رئالیستی می­بخشد. نویسنده­ی رئالیست با این عمل، «خودِ اجتماعی خود را... طیّ داستان نشان می­دهد.» (ر.ک: دهقان، 1383: 67-68) برای نمونه در آثار متأخّر سیمین دانشور، (ساربان سرگردان و جزیره­ی سرگردانی) زندگی قهرمانان بهانه­ای است برای از خود گفتن و در واقع دانشور می­کوشد با تبدیل «من» شخصی خویش به «او» به­عنوان شخصیّت داستانی، از دل خاطره و تاریخ بر اساس واقعیّت زندگی اجتماعی، داستان پدید آورد. دانشور در بازتاب جهان زنانه­ی شخصیّت­های داستانی و زندگی درونی و همچنین روابط شخصی و عاطفی آنان موفّق بوده است. «توجه به زن­ها و پرداختن به زندگی آنان، پیش از او تا به این حد در ادبیّات داستانی ایران سابق نداشته است.» (میرصادقی، 1383: 195)

دانشور با نزدیک ساختن خود به برخی از شخصیّت­های داستان به­ویژه شخصیّت­های زن داستان، بیشتر درصدد نشان دادن حالات روحی و افکار و عقاید این شخصیّت­ها بوده و از زبان و ذهن آنان، دلبستگی­ها، دغدغه­ها و آرمان­ها و در یک جمله، ذهنیّت و اندیشه­ی خود را نمایان ساخته تا از این طریق هم هویّت حقیقی خویش را به­عنوان یک زن به اجتماع شناسانده، هم کمک نمایند تا خوانندگان این آثار، چه مرد و چه زن، به درک و شناخت بهتری نسبت به جایگاه واقعی زن در اجتماع برسند و از هرگونه پیش‌داوری، تعصّب، سطحی­نگری و مطلق­گرایی درباره­ی شخصیّت زن بپرهیزند. آنچه مسلّم است این است که دانشور، شخصیّت‌های داستان­هایش را از هر کدام از طبقات که باشند، از آدم­های دور و بر خودش انتخاب می­کند. وی درباره­ی رمان سووشون می­گوید: «همان «بی­بی همدم» که در سووشون هست، وجود واقعی داشت و همین اخیراً فوت شد... مثلاً «مک­ماهون» که در سووشون هست، در هاروارد دیدمش که ایرلندی بود.» (دانشور، 1373: 138)

در رمان سووشون، دانشور در شخصیّت زری حلول می­کند و به روایت داستان می­پردازد. «شخصیّت زری فقط آگاه به درون و احساسات خودش است و خواننده را از احساسات و افکار خود نسبت به شخصیّت­های دیگر رمان آگاه می­کند. به عبارت دیگر خواننده از طریق احساسات و افکار زری است که شخصیّت­های دیگر رمان را می‌شناسد و اگر تفسیر و توضیحی نسبت به شخصیّت­ها و وقایع صورت می­گیرد، از طریق همین شخصیّت است.» (میرصادقی، 1385: 401)

دانشور خود در یادداشتی درباره­ی انعکاس حالات و روحیّات شخصی­اش در داستان­هایش چنین می‌نویسد: «اما چرا خودم را هم قاطی کرده­ام؟ می­خواسته­ام تکلیفم را با خودم یکسره کنم و دانای کل نباشم که قهرمان­هایم را همچون عروسک­های خیمه­شب­بازی به حرکت در بیاورم. در بیشتر رمان­ها آشکار است که شخص نویسنده حضور دارد؛ منتها نه با اسم و رسم. این سنّت را شکستم و خودم را با اسم و رسم و حتّی پیشه­ام، همانند پیازی ضمن میوه‌ها جا زدم؛ یعنی هم تماشگر شدم، هم بازیگر... تنها حرفی که خودم می‌توانم بزنم این است که به مادربزرگ (توران­جان) آن­گونه پرداخته­ام تا مرا به سر جایم بنشاند.» (دانشور، 1372: 82)

زری در سووشون بر همه وقایع، رنگی از خویش می­زند؛ وقایعی که قبل و بعد از مرگ یوسف اتفاق می‌افتد. زری درباره­ی وقایع اظهارنظر می­کند. خواننده­ی امروزی نمی­تواند بین زری به­عنوان شخصیّت داستان و سیمین دانشور، تفاوت چندانی قائل شود. این مسأله با توجه به شباهت ویژگی­های زری در داستان با ویژگی­های دانشور در زندگی شخصی‌اش تشدید می­شود. یوسف، شخصیّت اوّل رمان سووشون، ویژگی­هایی از شخصیّت آل‌احمد را در خود دارد. این ویژگی­ها عبارتند از: عصبی، سرسخت و سازش­ناپذیر بودن. حتّی آنان از جهت شکل ظاهری نیز بی­شباهت به یکدیگر نیستند. زری، شخصیّت دوم رمان، گویی خود سیمین است، منتها سیمین خانه­دار. زری همچون سیمین خواستار دنیایی آرام است و درگیری­های اجتماعی - سیاسی شوهرش، او را به­شدّت تحت فشار قرار می­دهد. بچّه­های شیرین زری در واقع تجلّی آرزوی تحقق‌نیافته­ی سیمین برای بچّه داشتن است. به گفته­ی خود سیمین، عبدالله خان، یکی از شخصیّت‌های فرعی رمان، محمّدعلی­خان دانشور، پدر اوست. (160: 8)

 3-5- انعکاس زندگانی شخصیّت­های حقیقی

این امر، یکی از شاخصه­های رمان رئالیستی است. یکی از سرآمدان اوّلیّه‌ی رئالیسم اجتماعی، گوستاو فلوبر است. او در شاهکار خود مادام بوواری، قهرمان خود را مانند مثال­های واقعی­شان در اجتماع، زندگی بخشیده و سپس آن‌ها را تا دم مرگ همراهی کرده است (سیّدحسینی، 1392: 281).

«ضمناً ما به ایل قشقایی زیاد می­رفتیم، پدرم، دکتر ایل بود. بنابراین با ایل روابط دوستانه داشتیم. همان «بی­بی همدم» که در سووشون هست، وجود واقعی داشت و همین اخیراً فوت شد... مثلاً «مک­ماهون» که در سووشون هست، در هاروارد دیدمش که ایرلندی بود.» (دانشور، 1373: 17). دانشور خود نیز اقرار می­کند: «در سووشون دانستم که خانم مسیحادم، الگویی از مادرم است و دکتر عبدالله­خان، نموداری از پدربزرگم که هرگز ندیدمش.» (ریاحی، 1365: 46)

4- نتیجه­گیری

رئالیسم نه تنها در قلمرو ادبیّات داستانی ایران، بلکه در ادبیّات داستانی جهان، بیش از سایر مکتب­های ادبی ظهور و بروز داشته است. ادبیّات داستانی ایران از همان نخستین نمونه­های خود نشان­دهنده­ی توجّه نویسندگان به رئالیسم در ساختار رمان­ها و داستان­هایشان است. با شکل­گیری انقلاب مشروطه و دگرگونی‌های مترتّب بر آن و توجّه عمده به نقش و کارکرد رسالت و تعهّد اجتماعی اثر ادبی، رئالیسم در کانون توجه اغلب نویسندگان قرار گرفت.

در این میان سیمین دانشور به­عنوان بانوی داستان­نویسی در ایران، آثار داستانی خود را با تأکید بر قواعد رئالیسم پدید آورده است. از این نظر، بیشتر مؤلّفه­های اصلی مکتب رئالیسیم در آثار دانشور جلوه­گر شده است. او توانست با مهارت نویسندگی خود، این عناصر و مؤلّفه­ها را به شکلی هنری در آثار خود ارائه کند. شخصیّت­پردازی، توصیف، زبان و درون­مایه در آثار داستانی دانشور از مؤلّفه­های رئالیسم پیروی می­کند.

سیمین دانشور با شیوه­ی هنری به بازنمود وقایع می­پردازد و در هر مرحله از بیان مباحث، نشانه­هایی از واقع­گرایی را چنان نمودار می­سازد که احتمال تخیّلی یا غیر واقعی بودن را از ذهن خواننده دور می­کند. حاصل این تلاش این است که مؤلّفه­هایی مانند شخصیّت­پردازی، تشریح جزئیّات وقایع، به کارگیری نثر محاوره در نوشتار و به ویژه مباحثی چون فقر و تنگدستی، ظلم و تبعیض در میان مردم و ستم به زنان، بسامد بالایی دارد و جزء دردناک­ترین مؤلّفه­های رئالیسم به شمار می­رود.

در آثار داستانی دانشور اغلب شخصیّت­ها واقعی هستند و از میان اجتماع اطرافش انتخاب شده­اند و جذابیّت­های آنان به خاطر قدرت نویسنده در بیان شرح حال زندگی­شان است، نه انجام کارهای تخیّلی. دانشور ضمن ارائه­ی صحنه­های داستان، اطلاعاتی به خواننده می­دهد تا او را با فضای داستان بهتر آشنا نموده، با خود همراه نماید. دانشور توانسته و کوشیده است تا واقعیّت­ها و آلام و آمال شخصیّت‌های طبقات مختلف اجتماع را در آثار خود همان­گونه که هست، نشان دهد. شخصیّت­های خلق­شده در آثار دانشور، از جایگاه ذهنی، عینی، واقعی و پذیرفتنی در اجتماع، خانواده، فرهنگ و باور جامعه برخوردارند. دانشور از مردم اطراف خود به عنوان مواد و مصالح و از نثر به ­مثابه ابزار کارآمد بهره برده است و داستان را با زبانی ساده و روان، شفّاف و عاری از پیچیدگی و صناعات ادبی روایت کرده و برای روایت داستان از اصطلاحات، واژه­ها، تعابیر و ضرب­المثل­های عامیانه بهره گرفته است. خاستگاه اجتماعی و خواسته­های درونی و نوع شخصیّت دانشور در نوع و نحوه­ی آفرینش شخصیّت­های داستان­هایشان مؤثّر بوده است.

منابع و مآخذ:

  • آلوت. میریام، (1380)،«رمان به روایت رمان­نویسان»، ترجمه‌ی علی­محمّد حق­شناس، چاپ دوم، تهران: مرکز.
  • احمدی، بابک (1374)، تردید، تهران: مرکز.
  • اکبری بیرق، حسن (1388)، «روایت واقع­گرا در آثار داستانی ابراهیم گلستان»، تاریخ ادبیّات، ش62: 5-8.
  • بصیری، محمّدصادق و دیگران (1393)، «نقد و تحلیق رئالیسم در ادبیّات داستانی ایران»، پژوهش‌نامه‌ی نقد ادبی و بلاغت، س3، ش1 :143-162.
  • بهنام، مینا (1394)، «رهیافتی تطبیقی بر کاربرد زبان در دو مکتب رئالیسم و سوررئالیسم از رهگذر بررسی رمان سووشون و بوف کور»، فصل‌نامه‌ی زبان­پژوهشی دانشگاه الزهرا، س 7، ش 32: 7-16.
  • پاینده، حسین (1388)، «رمان رئالیستی یا سند اجتماعی؟ نگاهی به مدیر مدرسه آل احمد»، جامعه­شناسی هنر و ادبیّات، س 1، ش2: 69-98.
  • پرهام، سیروس «میترا» (1336)، رئالیسم و ضد رئالیسم، تهران: نیل.
  • پک، جان (1397)، شیوه تحلیل رمان، ترجمه­ی احمد صدارتی، تهران: مرکز.
  • پورنامداریان، تقی و مریم سیدان (1388)، «بازتاب رئالیسم جادویی در داستان­های غلامحسین ساعدی»، ش64: 45 -64.
  • خامه­ای، انور (1383)، «نگاهی کوتاه به آثار و زندگی سیمین دانشور»، مندرج در «بر ساحل جزیره­ی سرگردانی»، چاپ اوّل، به کوشش علی دهباشی، تهران: سخن.
  • دانشور، سیمین (1372)، «چرا جزیره­ی سرگردانی؟»، تکاپو، ش 7، دی و بهمن.
  • .......................... (1373)، «نمی­خواهم نویسنده­ی تک­اثر باشم»، مجلّه­ی گردون، ش: 37- 38.
  • ........................ (1376)، «از پرنده­های مهاجر بپرس»، تهران: کانون با همکاری نشر نو.
  • ........................ (1380)، «به کی سلام کنم؟»، چاپ پنجم، تهران: خوارزمی.
  • ....................... (1380الف)، ساربان سرگردان، چاپ اوّل، تهران: خوارزمی.
  • ...................... (1380ب)، جزیره­ی سرگردانی، چاپ سوم، تهران: خوارزمی.
  • ...................... (1381)، «شهری چون بهشت»، چاپ هفتم، تهران: خوارزمی.
  • ....................... (1388)، سووشون، چاپ شانزدهم، تهران: خوارزمی.
  • دریایی، مهدی و محمّدرضا اسعد (1387)، «نظریّه­ی رمان و تحلیل رئالیستی رمان کوتاه مدیر مدرسه»، زیبایی­شناسی ادبی، دوره4، ش 19: 67- 100.
  • دهباشی، علی (1383)، بر ساحل جزیره‌ی سرگردانی، جشن‌نامه‌ی دکتر سیمین دانشور، چاپ اوّل، تهران: سخن.
  • ریاحی، لیلی (1365)، «نامه­ای به مادر بازیافته­ام سیمین دانشور»، به نقل از نیمه­ی دیگر، ویژه‌ی سیمین دانشور، ش پنجم، زمستان، مندرج در بر ساحل جزیره­ی سرگردانی.
  • ریمون، شلومیت (1387)، روایت داستانی، ترجمه­ی ابوالفضل حری. تهران: نیلوفر.
  • شمیسا، سیروس (1383)، نقد ادبی، چاپ چهارم، تهران: فردوس.
  • سید حسینی، رضا (1392)، مکتب­های ادبی، جلد اوّل، چاپ هفدهم، تهران: نگاه.
  • الشکری، فدوی (1386)، واقع­گرایی در ادبیّات داستانی معاصر، چاپ اوّل، تهران: نگاه.
  • عبادیان، محمود (1371)، درآمدی بر ادبیّات معاصر، تهران: گهر.
  • عبداللهیان، حمید (1379)، کارنامه­ی نثر معاصر، چاپ اوّل، تهران: پایا.
  • عسگری، عسگر (1387)، نقد اجتماعی رمان معاصر فارسی، چاپ اوّل، تهران: فرزان روز.
  • غلام، محمّد (1381)، رمان تاریخی (سیر و نقد تحلیل رمان­های تاریخی فارسی 1284-1332)، چاپ اوّل، تهران: چشم.
  • قانون­پرور، محمّدرضا (1365)، «با نقاب سیاه»، به نقل از «نیمه­ی دیگر» ویژه‌ی سیمین دانشور، ش 5، زمستان، مندرج در «بر ساحل جزیره‌ی سرگردانی»، علی دهباشی، تهران: سخن.
  • کوچکیان، طاهره و خاور قربانی (1389)، «بازتاب اجتماع و رئالیسم سوسیالیستی در سال­های ابری اثر علی‌اشرف درویشیان»، نشریّه­ی دانشکده‌ی ادبیّات و علوم انسانی تبریز، ش220: 85- 106.
  • محمّدلو، مهناز و نجمه نظری (1393)، «جزیره سرگردانی و مکتب رئالیسم»، فصل‌نامه‌ی علمی- پژوهشی دانشکده‌ی زبان و ادبیّات فارسی و زبان­های خارجی دانشگاه آزاد اسلامی سنندج، س 6، ش 20: .
  • مسجدی، حسین (1389)، «رئالیسم جادویی در آثار غلامحسین ساعدی»، متن­شناسی ادب فارسی، ش8: 93 –
  • معتمدی آذر، پرویز (1384)، «جهان­بینی رئالیسم» پژوهش ادبیّات معاصر جهان، ش 23: 79-92.
  • ممتحن، مهدی و ایران لک (1392) «تحلیل تطبیقی دو مکتب واقع­گرایی و نمادگرایی در آثار نجیب محفوظ و احمد محمود»، مجلّه، دوره‌ی 3، ش12: 147- 174.
  • میرصادقی، جمال (1383)، «سیمین دانشور و قصّه­نویسی»، در: کتاب داستان‌نویس­های نام­آور معاصر ایران، جمال میرصادقی، تهران: اشاره، 1382، مندرج در «بر ساحل جزیره‌ی سرگردانی»، علی دهباشی، تهران: سخن.
  • ............................. (1381)، داستان­نویس­های نام­آور معاصر ایران، تهران: اشاره.
  • میرعابدینی، حسن (1386)، «فرهنگ داستان‌نویسان ایران از آغاز تا امروز»، چاپ اوّل، تهران: چشمه.
  • موام، سامرست (1377)، درباره رمان و داستان کوتاه، ترجمه­ی کاوه دهگان، تهران: امیرکبیر.
  • والاس استگنر، فرزانه میلانی (1383)، «سلامی گرم به سیمین دانشور»، در: «نیمه­ی دیگر» ویژه‌ی سیمین دانشور، ش 5، زمستان 1365، مندرج در«بر ساحل جزیره­ی سرگردانی»، علی دهباشی، تهران: سخن.
  • ولک، رنه (1377) تاریخ نقد ادبی، ترجمه­ی سعید ارباب شیروانی، ج 4، تهران: نیلوفر.
  • The Oxford Companion to American Literature, James D. Hart, 5, 11 editions, Oxford University Press, 1983.

 

 

Analysis of the Components of Realism in the Works of Simin Daneshvar

Bita Ghanbari[3]

Olimjon Khojamurodov[4]

DOI: 10.22080/RJLS.2022.23634.1312

Abstract

Realism refers to the specific literary current of the nineteenth century which is also used as a style of storytelling. Realism reflects life, as much as possible, in the world of fiction. Instead of dramatizing or making the story more romantic, literary realism tries to tell it as realistically as possible. Many features of the school of realism are also evident in the works of the first generation of Iranian novelists, including Simin Daneshvar. As the first Iranian female novelist, Daneshvar has written three novels called "Savushun", "Island of Wandering" [Jazire-ye Sargardāni] and "Wandering Cameleer [Sāreban-e Sargardān]. The aim of this research is to examine the details and elements in the novel and to deduce its exact aspects to discover their realistic components and how they are adapted according to the social reality. In the present article, an attempt has been made to reflect on the components of realism in the fictional works of Daneshvar, in the two sections of sociopolitical, economic and cultural issues of Iran and the personal life of the author. In these stories, features such as the use of slang (appropriate for social class), accurate staging and realistic characterizations are examined. Attention to the abovementioned points has led Daneshvar to be known as a realist writer; an author who in her works has depicted the individual and social life of Iranians in decades of Iranian history.

Keywords: Realism, Story, Social Reality, Simin Daneshvar, Savushun.

Extended Abstract

Introduction

One of the most important branches of the school of realism is literary realism, in which fictional literature emerges. This field has been the subject of many works of world literature. In Iran, several examples of this school have emerged in fiction. Each of these works has a special literary and historical significance. Numerous writers in Iran have followed realism and its principles in their works to the extent that even the emergence of new fiction in Iran has been associated with realism. In this regard, the examination of the effects and components of realism in the fictional works of Iranian writers will clarify important points about the literary level and historical value of each literary work and play an important role in analyzing the personal style of writers. "Modern fiction is an immigrant which has not lived in this land for more than a hundred years. Of course, this period is not a short period in the history of literature, especially since this period is considered as one of the most important periods in contemporary history due to significant changes in the field of society, culture and literature” (Mir Abedini, 2007).: 7). Realism has emerged, more than any other school of literature, not only in the realm of Iranian fiction but also in the world of fiction. Iranian fiction, from its earliest examples, shows the authors' attention to realism in the structure of their novels and stories. With the formation of the Constitutional Revolution and its subsequent changes and the main attention to the role and function of the mission and social commitment of the literary work, realism became the focus of most writers. Critical realism of the constitutional period and beyond, with the spread of socialist ideas, gradually became to some extent inclined to Iranian socialist realism, and many writers, especially in the twentieth century, wrote most of their stories influenced by its teachings.

Daneshvar is undoubtedly one of the most capable female novelists in Iran, who had been writing for about seven decades and had been exposed to political, cultural and literary developments during these long years. During a noticeable time of her life, she was with her spouse, Jalal Al-Ahmad, and the presence and influence of these two people in the context of the literary and intellectual currents of their time is unforgettable. All these factors have caused her life to have its own characteristics that are one of a kind. Meanwhile, Simin Daneshvar has created her fictional works based on the rules of realism as an Iranian female novelist. From this point of view, most of the main components of the school of realism have been reflected in Daneshvar's works, and she was able to present these elements in her works in an artistic form with her writing skills. Characterization, description, language and theme in Daneshvar's fictional works follow the components of realism. Examining each of these elements in her works and explaining the similarities of the elements of this school in her works show that the school of realism has a special effect on Iranian fiction and the characteristics of realist fiction in Iran can be accurately studied through a scientific method. In the process of development, life and thoughts of Daneshvar, there is a kind of balance and cautious attention to issues that can also be derived from her expedient and conservative mentality. However, the works of this author can be a mirror to the whole society in specific periods.

Research Methodology

The method of this research is descriptive-analytic. We intend to examine the details and elements in the novel and deduce precise aspects to discover their realistic components and the way they are adapted to social realities.

Research Findings

Among the components of realism, characterization, description, language and realistic themes are more prominent in Daneshvar's works, which are studied and explained. Realistic characterization: Daneshvar has experienced two types of life from two different classes, but she had always been acquainted with the educated, intellectuals and great men of science and literature. These class experiences have influenced the works and characters of her stories, as she herself says. "I have experienced both wealth and poverty. I know how easily the former can corrupt a person and the latter is terrifying. I know how easily poverty dries up the source of genius".

Realistic description: What is certain is that Daneshvar chooses the characters of her stories from whatever classes they belong to, people from far and near. In Savushun, for example, the descriptions of officers and personalities are realistic.

Realistic language: Daneshvar's stories are told in simple and clear language, and they also are free from complexity and literary craft. To narrate the story, she uses slang terms, interpretations and proverbs and approaches prose in the language of the audience. As a result of her tendency for clear expression in her fiction, language has a referential function in the first place. Daneshvar avoids virtual descriptions and instead relies on objective and direct recording of events. Characters in Daneshvar's story speak the street language, which makes the story, to a certain degree, real and natural. In the following examples, Daneshvar has used slang terms and proverbs: In Savushun, e.g., Zari turns to prayer, vows and needs in the hope of achieving her heart's desires.

Theme: Although Savushun is narrated from the perspective of a woman, the story of this woman and the adventures that take place in her house are linked to the story of the people and the country of Iran. The theme of Savushun is also multidimensional. It tells about both women's issues and the national and liberation struggles.

Display of the author's own personality: The lives of heroes are an excuse to express themselves, and Daneshvar, in fact, tries to turn her personal "I" into "She". As a fictional character, she created a story based on the reality of social life from the heart of memory and history.

Reflection on the lives of real characters: Daneshvar herself confesses: "In Savushun, I knew that Ms. Mesihad was inspired by my mother, and Dr. Abdullah Khan was a diagram of my grandfather that I had never seen.

Simin Daneshvar represents events artistically and at each stage of the discussion, shows signs of realism in a way that the possibility of being imaginary or unreal is removed from the reader's mind. The result of this effort is that components such as characterization, detailed description of events, the use of conversational prose in writing, and especially topics such as poverty, oppression and discrimination among people and oppression of women have a high frequency and are among the most painful components which are considered realistic. In Daneshvar's fiction, most of the characters are real and have been selected from the community around them, and their attraction is due to the author's power to express their life story, rather than doing imaginary works.

Conclusion

Realism not only is in the realm of Iranian fiction but it is also emerging in the fictional literature of the world more than other literary schools. From the very first example of its literature, Iranian fiction shows the authors' attention to realism in the structure of their novels and stories. In the form of the Constitutional Revolution and its consequences, due to the role and function of social mission in literary work, realism was considered by some writers. In the meantime, Daneshvar, as a female novelist in Iran, has created her fictional works with an emphasis on the image of realism. From this point of view, most of the main components of the school of realism have been reflected in Daneshvar's works, and Daneshvar was able to present these elements in her works in an artistic form with her writing skills. Characterization, description, language and the theme in Daneshvar's fictional works follow the examples set by realistic authors. Daneshvar represents the events artistically and at each stage of the discussion, she shows signs of realism in a way that the possibility of being imaginary or unreal is removed from the reader's mind. The result of this effort is that components such as characterization, detailed description of events, the use of conversational prose in writing, and especially topics such as poverty, oppression and discrimination among people and oppression of women have a high frequency and are among the most painful components, which are considered realistic. In Daneshvar's fiction, most of the characters are real and have been selected from the community around them, and their attraction is due to the author's power to express their life story, not to do imaginary work. Daneshvar, while presenting the scenes of the story, gives information to the reader to acquaint him better with the atmosphere of the story and to accompany him. Daneshvar has used the people around her like materials as an effective tool to reflect the social world in the world of fiction and provide a copy and image of social reality, and tell the story in a simple, fluent, clear and free language. She has narrated the complexity and literary crafts and has used slang terms, words, interpretations and proverbs to narrate the story. Examining each of these elements in the works of Daneshvar and explaining the similarities of the elements of this school in her works shows that the school of realism has a special effect on Iranian fiction and Daneshvar's works. Also, it can be accurately characterized, classified and analyzed by the characteristics of realist fiction in Iran.

Funding

There is no funding.

Authors’ Contribution

The authors contributed equally to the conceptualization and writing of the article. All of the authors approved of the content of the manuscript and agreed on all aspects of the work.

 Conflict of Interest

The authors declare no conflict of interest.

Acknowledgments

We are grateful to all the scientific consultants of this paper.

 

 

 

 

 

Resources

-Alut, Miriam, (2001), "Novel narrated by novelists", translated by Ali Mohammad Haghshenas, second edition, Tehran: Markaz Publishing. (In Persian).

-Ahmadi, Babak, (1374) Doubt. Tehran: Markaz Publishing.

Akbari Biragh, Hassan, (2009), "Realistic Narration in the Fiction Works of Ebrahim Golestan", History of Literature, pp. 62: 5-8. (In Persian).

-Basiri, Mohammad Sad, Mohammad Reza Sarfi and Ali Taghavi, (2014), Critique and Analysis of Realism in Iranian Fiction ", Journal of Literary Criticism and Infidelity, Volume 3, Number 1: 162-143. (In Persian).

-Behnam, Mina, (2015), A Comparative Approach to the Use of Language in the Two Schools of Realism and Sur Realism through the Study of the Novel of Suvshun and the Blind Owl, Al-Zahra University Research Language Quarterly, Seventh Year, No. 16: 32-7. (In Persian).

-Payandeh, Hossein, (2009), "A realist novel or a social document? A look at the director of Al-Ahmad School, Sociology of Art and Literature, first year. No. 2: pp. 98- 69. (In Persian).

-Parham, Cyrus "Mitra" (1336), Realism and Anti-Realism. Tehran: Nil Publications. (In Persian).

-Pak, Jan, (1397) Novel Analysis Method, translated by Ahmad Sadrati, Tehran: Markaz Publishing. (In Persian).

-Pournamdarian, Taghi and Seydan, Maryam, (2009), Spring. "Reflection of Magical Realism in the Stories of Ghala Mohsen Saedi", pp. 64: 45-64. (In Persian).

- Khameei, Anvar, (2004), "A brief look at the works and life of Simin Daneshvar", contained in "On the shore of the Jaziere-a-sargardani", first edition, by Ali Dehbashi, Tehran: Sokhan Publishing. (In Persian).

-Daneshvar, Simin, (2001), "Jaziere-a-Sargardani ", third edition, Tehran: Kharazmi Publications.

Daneshvar, Simin, (1373), "I do not want to be a single writer", Gardoon Magazine, No. 38-37. (In Persian).

- Daneshvar, Simin, (1372), "Why the Island of Wandering?" Takapo, No. 7, January and February.

 Daneshvar, Simin, (2009), "Suvshun", 16th edition, Tehran: Kharazmi Publications. (In Persian).

 Daneshvar, Simin, (1997), "Ask Migratory Birds", Tehran: Kanoon Publishing in collaboration with No Publishing.

- Daneshvar, Simin, (2001) "To whom should I greet?" Fifth edition, Tehran: Kharazmi Publications. (In Persian).

- Danshour, Simin. (2001) "Wandering Sarban", first edition, Tehran: Kharazmi Publications. (In Persian).

- Daneshvar, Simin, (2002) "A city like paradise", seventh edition, Tehran: Kharazmi Publications. (In Persian).

- Daryaee, Mehdi and Asad, Mohammad Reza (2008), "Novel Theory and Realistic Analysis of the School Principal Short Novel", Journal of Literary Aesthetics, Volume 4, Number 19: pp. 67-100. (In Persian).

- Dehbashi, Ali. (2004). "On the shore of a wandering island", Dr. Simin Daneshvar's festival, first edition, Tehran: Sokhan Publications.

-Riahi, Lily, (1986), "A letter to my recovered mother Simin Daneshvar", quoting Simin Daneshvar's special "other half", number five, winter, contained in "On the shore of a wandering island. (In Persian).

- Raymond, Shalomit (2008) Narrative, translated by Abolfazl Hori. Tehran: Nilofarr. (In Persian).

-Shamisa, Sirus, (2004), "Literary Criticism", fourth edition, Tehran: Ferdows Publications. (In Persian).

- Seyed Hosseini, Reza, (2013), Literary Schools. Volume One, 17th Edition, Tehran: Negah Publications. (In ersian).

-The Oxford Companion to American Literature, James D. Hart, 5, 11 editions, Oxford University Press, 1983.

Al-Shokri, Fadavi, (2007), Realism in Contemporary Fiction, Tehran: Negah Publishing. First Edition. (In Persian).

- Ebadian, Mahmoud, (1992), An Introduction to Contemporary Literature, Tehran: Gohar Publishing.

Abdollahian, Hamid, (2000), "Contemporary Prose Record", first edition, Tehran: Paya Publications. (In Persian).

- Asgari, Asgar, (2008), "Social Critique of Contemporary Persian Novel", First Edition, Tehran: Farzan Rooz Publishing. (In Persian).

- Gholam, Mohammad (2002), historical novel (The course and critique of the analysis of Persian historical novels 1332-1284) First Edition, Tehran, Cheshmeh Publishing. (In Persian).

Qanunparvar, Mohammad Reza (1365). "With the Black Mask", quoting "The Other Half" by Simin Daneshvar, No. 5, Winter, in "On the Beach of Wandering Island", Ali Dehbashi, Tehran, "Sokhan". (In Persian).

- Kouchakian, Tahereh and Ghorbani, Khavar (2010) The Reflection of Socialist Society and Realism in the Abyssinian Years, by Ali Ashraf Darvishian, Journal of Tabir School of Literature and Humanities, Vol. 220: pp. 85-106. (In Persian).

 Mohammadloo, Mahnaz and Najmeh Nazari, (2014), "Island of Wandering and the School of Realism" Quarterly Journal of the Faculty of Persian Language, Literature and Foreign Languages, Islamic Azad University of Sanandaj, Year 6, Issue 20, Fall. (In Persian).

- Masjedi, Hossein (2010), Winter "Magical Realism in the Works of Gho Mohsen Saedi", Textual Literature of Farty, Vol. 8: pp. 93 - 106. (In Persian).

Motamedi Azar, Parviz (2005) "Realism of Realism" Research in Contemporary World Literature, Vol. 23: pp. 79-92. (In Persian).

-Momtahen, Mehdi and Lak, Iran, (2013), A Comparative Analysis of the Two Schools of Realism and Symbolism in the Works of Najib Mahfouz and Ahmad Mahmoud, Volume 3, Number 12: pp. 147-174. (In Persian).

-Mirsadeghi, Jamal (1383). "Simin Daneshvar and Story Writing", quoting the book "Famous Contemporary Iranian Fiction Writers", Jamal Mirsadeghi, Nashr Publishing, Tehran, 2003, in "On the Beach of Wandering Island", Ali Dehbashi, Tehran, "Sokhan". (In Persian).

- Mirsadeghi, Jamal, (2002), "The Story of Famous Contemporary Iranian Writers", Tehran: Nashr Publishing, Tehran. (In Persian).

-Mir Abedini, Hassan (1386). "Culture of Iranian Fiction Writers from the Beginning to Today", First Edition, Tehran: Cheshmeh Publishing. (In Persian).

-Mawam, Somerset (1998). About novels and short stories, translated by Kaveh Dehgan, Tehran: Amir Kabir Publications. (In Persian).

- Wallace Stegner, Farzaneh Milani, (2004), "Warm greetings to Simin Daneshvar", quoting "The Other Half" for Simin Daneshvar, No. 5, Winter 1986, in "On the Beach of Wandering Island", Ali Dehbashi, Tehran , "Speech". (In Persian).

- Volk, René, (1998) History of Literary Criticism, translated by Saeed Arbab Shirvani. A4, Tehran: Nilofar. (In Persian).

-The Oxford Companion to American Literature, James D. Hart, 5, 11 editions, Oxford University Press, 1983.

 

[1]- دکتری زبان و ادبیّات فارسی، استاد مدعو دانشگاه علوم پزشکی مازندران، بابل، ایران. (نویسنده­ی مسؤول)، رایانامه:

bitaghanbari53@gmail.com

[2]- استاد زبان و ادبیّات فارسی، آکادمی علوم تاجیکستان، رایانامه:                                                                            khojamurod@mail.ru

[3] Corresponding author: PhD in Persian Literature,Assistant professor of Babol  Medical Science University, Babol, Iran. Email: bitaghanbari53@gmail.com

[4] PhD. Science Academy, Tajikistan.

  • منابع و مآخذ:

    • آلوت. میریام، (1380)،«رمان به روایت رمان­نویسان»، ترجمه‌ی علی­محمّد حق­شناس، چاپ دوم، تهران: مرکز.
    • احمدی، بابک (1374)، تردید، تهران: مرکز.
    • اکبری بیرق، حسن (1388)، «روایت واقع­گرا در آثار داستانی ابراهیم گلستان»، تاریخ ادبیّات، ش62: 5-8.
    • بصیری، محمّدصادق و دیگران (1393)، «نقد و تحلیق رئالیسم در ادبیّات داستانی ایران»، پژوهش‌نامه‌ی نقد ادبی و بلاغت، س3، ش1 :143-162.
    • بهنام، مینا (1394)، «رهیافتی تطبیقی بر کاربرد زبان در دو مکتب رئالیسم و سوررئالیسم از رهگذر بررسی رمان سووشون و بوف کور»، فصل‌نامه‌ی زبان­پژوهشی دانشگاه الزهرا، س 7، ش 32: 7-16.
    • پاینده، حسین (1388)، «رمان رئالیستی یا سند اجتماعی؟ نگاهی به مدیر مدرسه آل احمد»، جامعه­شناسی هنر و ادبیّات، س 1، ش2: 69-98.
    • پرهام، سیروس «میترا» (1336)، رئالیسم و ضد رئالیسم، تهران: نیل.
    • پک، جان (1397)، شیوه تحلیل رمان، ترجمه­ی احمد صدارتی، تهران: مرکز.
    • پورنامداریان، تقی و مریم سیدان (1388)، «بازتاب رئالیسم جادویی در داستان­های غلامحسین ساعدی»، ش64: 45 -64.
    • خامه­ای، انور (1383)، «نگاهی کوتاه به آثار و زندگی سیمین دانشور»، مندرج در «بر ساحل جزیره­ی سرگردانی»، چاپ اوّل، به کوشش علی دهباشی، تهران: سخن.
    • دانشور، سیمین (1372)، «چرا جزیره­ی سرگردانی؟»، تکاپو، ش 7، دی و بهمن.
    • .......................... (1373)، «نمی­خواهم نویسنده­ی تک­اثر باشم»، مجلّه­ی گردون، ش: 37- 38.
    • ........................ (1376)، «از پرنده­های مهاجر بپرس»، تهران: کانون با همکاری نشر نو.
    • ........................ (1380)، «به کی سلام کنم؟»، چاپ پنجم، تهران: خوارزمی.
    • ....................... (1380الف)، ساربان سرگردان، چاپ اوّل، تهران: خوارزمی.
    • ...................... (1380ب)، جزیره­ی سرگردانی، چاپ سوم، تهران: خوارزمی.
    • ...................... (1381)، «شهری چون بهشت»، چاپ هفتم، تهران: خوارزمی.
    • ....................... (1388)، سووشون، چاپ شانزدهم، تهران: خوارزمی.
    • دریایی، مهدی و محمّدرضا اسعد (1387)، «نظریّه­ی رمان و تحلیل رئالیستی رمان کوتاه مدیر مدرسه»، زیبایی­شناسی ادبی، دوره4، ش 19: 67- 100.
    • دهباشی، علی (1383)، بر ساحل جزیره‌ی سرگردانی، جشن‌نامه‌ی دکتر سیمین دانشور، چاپ اوّل، تهران: سخن.
    • ریاحی، لیلی (1365)، «نامه­ای به مادر بازیافته­ام سیمین دانشور»، به نقل از نیمه­ی دیگر، ویژه‌ی سیمین دانشور، ش پنجم، زمستان، مندرج در بر ساحل جزیره­ی سرگردانی.
    • ریمون، شلومیت (1387)، روایت داستانی، ترجمه­ی ابوالفضل حری. تهران: نیلوفر.
    • شمیسا، سیروس (1383)، نقد ادبی، چاپ چهارم، تهران: فردوس.
    • سید حسینی، رضا (1392)، مکتب­های ادبی، جلد اوّل، چاپ هفدهم، تهران: نگاه.
    • الشکری، فدوی (1386)، واقع­گرایی در ادبیّات داستانی معاصر، چاپ اوّل، تهران: نگاه.
    • عبادیان، محمود (1371)، درآمدی بر ادبیّات معاصر، تهران: گهر.
    • عبداللهیان، حمید (1379)، کارنامه­ی نثر معاصر، چاپ اوّل، تهران: پایا.
    • عسگری، عسگر (1387)، نقد اجتماعی رمان معاصر فارسی، چاپ اوّل، تهران: فرزان روز.
    • غلام، محمّد (1381)، رمان تاریخی (سیر و نقد تحلیل رمان­های تاریخی فارسی 1284-1332)، چاپ اوّل، تهران: چشم.
    • قانون­پرور، محمّدرضا (1365)، «با نقاب سیاه»، به نقل از «نیمه­ی دیگر» ویژه‌ی سیمین دانشور، ش 5، زمستان، مندرج در «بر ساحل جزیره‌ی سرگردانی»، علی دهباشی، تهران: سخن.
    • کوچکیان، طاهره و خاور قربانی (1389)، «بازتاب اجتماع و رئالیسم سوسیالیستی در سال­های ابری اثر علی‌اشرف درویشیان»، نشریّه­ی دانشکده‌ی ادبیّات و علوم انسانی تبریز، ش220: 85- 106.
    • محمّدلو، مهناز و نجمه نظری (1393)، «جزیره سرگردانی و مکتب رئالیسم»، فصل‌نامه‌ی علمی- پژوهشی دانشکده‌ی زبان و ادبیّات فارسی و زبان­های خارجی دانشگاه آزاد اسلامی سنندج، س 6، ش 20: .
    • مسجدی، حسین (1389)، «رئالیسم جادویی در آثار غلامحسین ساعدی»، متن­شناسی ادب فارسی، ش8: 93 –
    • معتمدی آذر، پرویز (1384)، «جهان­بینی رئالیسم» پژوهش ادبیّات معاصر جهان، ش 23: 79-92.
    • ممتحن، مهدی و ایران لک (1392) «تحلیل تطبیقی دو مکتب واقع­گرایی و نمادگرایی در آثار نجیب محفوظ و احمد محمود»، مجلّه، دوره‌ی 3، ش12: 147- 174.
    • میرصادقی، جمال (1383)، «سیمین دانشور و قصّه­نویسی»، در: کتاب داستان‌نویس­های نام­آور معاصر ایران، جمال میرصادقی، تهران: اشاره، 1382، مندرج در «بر ساحل جزیره‌ی سرگردانی»، علی دهباشی، تهران: سخن.
    • ............................. (1381)، داستان­نویس­های نام­آور معاصر ایران، تهران: اشاره.
    • میرعابدینی، حسن (1386)، «فرهنگ داستان‌نویسان ایران از آغاز تا امروز»، چاپ اوّل، تهران: چشمه.
    • موام، سامرست (1377)، درباره رمان و داستان کوتاه، ترجمه­ی کاوه دهگان، تهران: امیرکبیر.
    • والاس استگنر، فرزانه میلانی (1383)، «سلامی گرم به سیمین دانشور»، در: «نیمه­ی دیگر» ویژه‌ی سیمین دانشور، ش 5، زمستان 1365، مندرج در«بر ساحل جزیره­ی سرگردانی»، علی دهباشی، تهران: سخن.
    • ولک، رنه (1377) تاریخ نقد ادبی، ترجمه­ی سعید ارباب شیروانی، ج 4، تهران: نیلوفر.
    • The Oxford Companion to American Literature, James D. Hart, 5, 11 editions, Oxford University Press, 1983.