نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، واحد تربت حیدریه، دانشگاه آزاداسلامی، تربت حیدریه، ایران
2 دانشیار زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه حکیم سبزواری
3 استادیار زبان و ادبیات فارسی، واحد تربت حیدریه، دانشگاه آزاداسلامی، تربت حیدریه، ایران
4 استادیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
A Study of Realistic Elements in Popular Novels within the Framework of Rhetoric and Ideology in Feminine Writing (Case Study: Return to Happiness by Fahimeh Rahimi)
Zohre Tajaddod1 Mehyar Alavi Moghaddam 1* Mahmoud Firouzi Moghaddam 1 Ali Sadeghimanesh1
DOI: 0.22080/rjls.2024.26540.1451
Abstract
Fahimeh Rahimi is an author who joined the realist trend in Persian fiction after the Revolution. Her primarily popular realist novels reflect personal and collective issues in both surface and deep structural layers. The main aim of this study is to examine the realistic elements of her popular novel Return to Happiness by studying its rhetorical and ideological layers in order to answer the following question: what discourses are presented in this novel? This research has been conducted using library-based data collection, qualitative analysis, and inductive reasoning. We argue that in this realist novel, she objectively reflects the lives of ordinary people to explore realities of life and social relationships. Consequently, the vocabulary used is largely concrete and marked, aiming to convert abstract concepts into tangible imagery and facilitate comprehension. On the rhetorical level, simile and metaphor are the most frequently used devices which enable the author to transform abstract images into concrete representations. The ideological analysis reveals Rahimi’s engagement with anti-feminist discourses in a patriarchal society and the struggles of women for personal independence. The widespread popularity of such novels suggests that academic research should no longer avoid exploring these works, as they more vividly portray social realities and reflect the tastes and inclinations of the general public.
Keywords: Popular fiction, Realism, Rhetorical and ideological layers, Fahimeh Rahimi’s Return to Happiness.
Introduction
In contemporary times, female writers who emerged after the Revolution have sought to reflect the real problems faced by women in society in order to balance the male-dominated literary space, to voice the concerns of women, to pursue a realist approach in writing social novels, and to create characters of both genders equally. These women have expressed their perspectives in various ways through short and long realist stories. Among them is Fahimeh Rahimi (1952–2013), known for her popular realist novels such as Return to Happiness, The Belief in the Sun, Gisoo, Remember Me, Silent Uproar, Little Devil, Lady of the Forest, and Forget the Autumn.
This study aims to investigate the stylistic (feminine) layers in popular realist novels by focusing on the rhetorical and ideological layers of Return to Happiness as a representative realist novel. Rahimi conveys her thoughts and beliefs through the creation and development of diverse characters, either directly or implicitly. Her writings reflect personal and societal issues at both surface and deep levels and can be analyzed thematically, aesthetically, and ideologically. With these layers in mind, it becomes possible to conduct a dual structural and thematic analysis of the novel. The aim is also to identify the dominant discourses in the novel and ultimately form a relative understanding of women’s status in Iranian society, explore the nature of social popular novels that contain realist elements, and highlight the necessity of academic inquiry into these works.
Research Questions and Methodology
This study employs an analytical-descriptive approach. It relies on library sources and online data to examine Rahimi’s Return to Happiness in an attempt to answer the following questions:
Findings and Conclusion
Popular novels contain realist elements and thus fall within the domain of realism. Realism in fiction emphasizes the social nature of humans, examines fundamental traits of people and society, urges writers to detach themselves from their own beliefs, and requires distinguishing real-life truths from illusions, fantasies, and conventional ideas. Return to Happiness is a popular novel that embodies many features of realism. While listing its realist traits may be repetitive, analyzing them from a layered stylistic perspective brings fresh insight into genre-stylistic studies and helps re-identify components of popular novels.
In this paper, Return to Happiness is analyzed through rhetorical and ideological layers. The findings show that, lexically, the author predominantly uses concrete, marked, and realistic vocabulary, through which she conveys her ideological perspective. In the rhetorical layer, metaphor stands out as the most frequent trope. Rahimi’s main goal in using metaphor was to broaden the aesthetic scope of her characters’ thoughts. Similes used are mostly sensory and accessible.
On the ideological layer, with a focus on women’s concerns, Rahimi challenges the patriarchal discourse through the character of Saeedeh. However, she also maintains traditional portrayals of men and father figures. As such, there is no radical deconstruction in this regard; the author remains within the bounds of social realism. Another notable element is her depiction of love and romantic relationships, which occur under the shadow of a patriarchal discourse. Rahimi subtly encourages women to escape undesirable conditions. To this end, she created and developed the character of Saeedeh, through whom she expresses many of her beliefs to the audience. Overall, the ideological layer of the novel suggests that the author attempts to tell the story of women striving for independence and influence in society while avoiding extreme feminist or anti-male positions and preserving the respect for fatherhood and family institutions.
واکاوی مؤلّفههای رئالیستی رمانهای عامّهپسند در چارچوب تحلیل لایههای بلاغی و ایدئولوژیک نوشتار زنانه (نمونه پژوهی: بازگشت به خوشبختی اثر فهیمه رحیمی)
زهره تجدّد[1]
مهیار علویمقدّم[2]
محمود فیروزیمقدّم[3]
علی صادقیمنش[4]
تاریخ دریافت: 5/1/1403 تاریخ پذیرش: 28/5/1403
چکیده
فهمیه رحیمی، نویسندهای است که پس از انقلاب، به جریان رئالیستی داستاننویسی فارسی پیوست. نوشتههای او که عمدتاً رمانهای رئالیستی عامّهپسنداست در لایههای روساخت و ژرفساخت، موضوعات فردی و جمعی را بازتاب دادهاند. هدف و مسئلۀ اصلی این پژوهش، واکاوی مؤلّفههای رئالیستی رمان عامّه پسند بازگشت به خوشبختی اثر فهیمه رحیمی، درچارچوبِ لایههای بلاغی و ایدئولوژیک است تا به این پرسش پاسخ داده شود که چه گفتمانهایی در این رمان مطرح است؟ این پژوهش به روش گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانهای، روش تحلیل کیفی و روش استدلال استقرایی انجام شده است. دراین رمان رئالیستی، نویسنده به واقعیتهایی مانند زندگی و روابط اجتماعی می پردازد و به مانند دیگر آثار این مکتب، زندگی عامة مردم را به شکلی عینی و واقعی بازمی تاباند؛ ازاین روست که واژههای بهکاررفته در آن، عمدتاً عینی و نشاندار هستند و کارکرد اصلی آنها، تبدیل معقولات به محسوسات و تسهیل فرآیند درک مخاطب است. در لایة بلاغی، تشبیه و کنایه، بالاترین بسامد را درتصویرهای ادبی داراست. نویسنده با کاربست این عناصر، تصویرهای انتزاعی را به عینی تبدیل کرده است. همچنین، واکاوی لایۀ ایدئولوژیک نشان میدهد فهیمه رحیمی به گفتمان زنستیز جامعة مردسالار و تلاش زنان برای رسیدن به استقلال شخصیتی پرداخته است. گستردگی و عامّهپسندی رمانهای عامّهپسند، ایجاب میکند پژوهشهای دانشگاهی از دوریگزینی پژوهش پیرامون این رمانهای رئالیستی که واقعیتهای جامعه را برجسته تر نشان میدهد، دست بردارد و با نگاهی علمی- پژوهشی به سلایق عامۀ مردم و دلایل گرایش مردم به این سوی، توجه بیشتری نشان دهد.
کلیدواژهها: رمان عامّهپسند، رئالیسم، لایههای بلاغی و ایدئولوزیک، فهیمه رحیمی، بازگشت به خوشبختی.
1- مقدّمه
رئالیسم مکتبی عینی و بیرونی بود که بر بیانِ واقعیتهای جامعه تاکید داشت و می کوشید واقعیتهای زندگی، طبیعت و روابط اجتماعی را با زبانی بی پیرایه، ساده و عامّه پسند و درعین حال با نگاهی انتقادی بیان کند و مسایل و مشکلات زندگی مردم زمانه را به شکلی عینی و واقعی باز تاباند. نویسندگان رئالیست، منتقدان جامعه خود بودند که با نشان دادن مشکلات اجتماعی و فاصله طبقاتی میان مردم و پرده برداشتن از ناشایستگی های طبقه اشراف، اعتراض خودر را به حاکمان بیان کنند. اینان براین باوربودند ذائقه مردم، دیگر شعررا نمی پسندند وازاین رو، رمان و داستان کوتاه را برای بیان اندیشه های خود بر گزیدند و به دلیل واقع گرایی، کوشیدند به بیان دردها و مشکلات عامّة مردم بپردازند و ازاین روست که رمانهای عامّه پسند در نظام فکری مکتب رئالیسم، جایگاهی درخوردارد.
رمانهای عامّهپسند به دلیل زبان سادهای که دارند و نیز، اوضاع و احوال عادی زندگی افراد را توصیف میکنند، دارای مؤلّفههای رئالیستی است. این رمانها، همواره از پایگاه مردمی ویژهای برخوردارند و بسیاری از دغدغههای مردم در لایههای مختلف جامعه در آثاری از این دست بازنمایی شده است. «نویسندگان این رمانها موضوعاتی تکراری و کلیشهای مانند عشق، سرنوشت و مشکلات خانوادگی را در طرح و پیرنگی تکراری و مشابه و در محیطی آشنا برای مخاطب که عمدتاً محیط خانه و خانواده است، اساس کار خود قرار میدهند»(رسولی و طاهری، 1400: 104). بنابراین، میتوان راهکارهای متنوعی را در این رمانها برای برونرفت از بحرانهای فردی و گروهی گوناگون ردیابی کرد؛ راهکارهایی که با رویکرد رئالیستی دهه های پایانی سدة 20 م. و دهه های آغازین سدة21م. همخوانی دارد.
1-1- بیان مسأله
در دوران معاصر، زنان نویسندهای که پس از انقلاب، در عرصة نویسندگی ظاهر شدهاند، کوشیدهاند در مسیر دشوار بیان مشکلات واقعی زنان جامعه قرارگام بردارند، فضای مردانۀ داستاننویسی را تا حدّی متوازن کنند، از دغدغههای جامعۀ زنانه سخن گویند، در آفرینش رمانهای اجتماعی سویة رئالیستی در پیش گیرند، و فضای شخصیتسازی را دوجنسیتی نمایند. این زنان دیدگاههای خود را به روشهای گوناگون در آثار داستانی کوتاه و بلند رئالیستی خود بازتاب دادهاند که در این بین میتوان به فهیمه رحیمی (1392-1331) نویسندة رمانهای عامّهپسندی رئالیستی مانند بازگشت به خوشبختی، باور آفتاب، گیسو، عالیه، انتظار، مرا یاد دار، غوغای بیهیاهو، ابلیس کوچک، اتوبوس، آریانا، اشک و ستاره، باران، بانوی جنگل، پاییز را فراموش کن، پنجره، پریا، تاوان عشق، خلوت شبهای تنهایی و حرم دل اشاره کرد. این پژوهش درصدد است به واکاوی لایههای سبک زنانة رمانهای عامّهپسند رئالیستی بپردازد و لایههای بلاغی و ایدئولوژیک رمان بازگشت به خوشبختی رابه عنوان نمونة مناسبی از یک رمان رئالیستی بکاود. فهیمه رحیمی، اندیشهها و باورهای خود را از راه آفرینش و پرورش شخصیتهای متنوع و به صورت مستقیم یا غیرصریح در اختیار مخاطبان قرار داده است. نوشتههای او در لایههای روساخت و ژرفساخت موضوعات فردی و جمعی را بازتاب دادهاند و قابلیت بررسی درونمایهای، زیباشناختی و ایدئولوژیک داراست. با نظرداشتِ این لایهها، امکان تحلیل دوسویة ساختاری و درونمایهای این رمان فراهم میشود. همچنین، سعی بر آن است تا گفتمانهای اصلی موجود در این رمان مشخص شود تا در نهایت، سیمایی نسبی از جایگاه زنان در جامعۀ ایران به دست آید، به ماهیّت و چیستی رمانهای عامّه پسند اجتماعی که درسطح گسترده ای دارای مؤلّفههای رئالیستی است بپردازد و ضرورتِ پژوهش و مطالعه پیرامون این رمانها را توسط منتقدان ادبی یادآوری کند.
براساس تمپلیت فایل اصلی در سایت به این سبک باشد:
1- 2- پرسشهای پژوهش
این پژوهش می کوشد به این پرسش ها پاسخ دهد:
-چه گفتمانهایی در رمان واکاوی مؤلّفههای رئالیستی رمان عامّه پسند بازگشت به خوشبختی اثر فهیمه رحیمی مطرح است؟
- گفتارها و اندیشه های رئالیستی و ماهیت زنانه موجود در زمان بازگشت به خوشبختی که متمایز کننده سبک نویسندگی فهیمه رحیمی از آثار نویسندگان مرد می باشد، چگونه مطرح شده است؟
- واژه های منتخب فهیمه رحیمی چگونه بازتاب یافته لایه های بلاغی رمان بازگشت به خوشبختی است.
- مهم ترین گفتمان ایدئولوژیک در رمان بازگشت به خوشبختی کدام است ؟
1- 3- روش پژوهش
بنیان این پژوهش، بر روش تحلیلی ـ توصیفی استوار است؛ گردآوری اطلاعات به روش کتابخانهای، تحلیل دادهها به صورت روش کیفی و روش استدلالی «استقرایی» انجام شده است. جامعة آماری این پژوهش، رمان بازگشت به خوشبختی اثر فهیمه رحیمی وحجم نمونة تحقیق، بخشهایی از رمان است که امکان استخراج شواهد مثالی مرتبط با واکاوی لایهای ودر چارچوب مفاهیم رئالیستی از آن وجود داشته است. درواکاوی سطح بلاغی این رمان، صرفاً به تشبیه و کنایه اشاره شده است؛ زیرا نویسنده بارها از این دو ابزار تصویرسازی استفاده کرده و به تبیین گفتمانهای رئالیستی مورد نظر خود پرداخته است. بازتاب استعاره، تشخیص و مجاز در این رمان، بسیار نادر و در فرآیند گفتمانی تأثیری نداشته است.
1- 4- پیشینة پژوهش
تاکنون پژوهشهایی پیرامون رمانهای عامّهپسند نگاشته شده که از آن جمله میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: صنعتی و همکاران (1398) در مقالهای با عنوان «بررسی فضای مفهومی عشق در رمانهای ایرانی عامّهپسند و ادب دهۀ 80» بیان داشتهاند که این آثار نمایندۀ عشق رمانتیک در جامعه بوده و عشق حالتی از تقدس دارد، در حالی که رمانهای ادبی، نمایندهای از عشق سیال در جامعه هستند. در این رمانها تشنگی عشق در تمام شخصیتهای داستان نمود دارد. کاظمی (1392) در پایاننامۀ خود با عنوان تحلیل و نقد جایگاه ادبی- اجتماعی رمانهای عامّهپسند به این نتیجه رسیده است که ارتباط معنادار و معکوسی بین میزان گرایش به رمان عامّهپسند و پایگاه اجتماعی- اقتصادی وجود دارد. افزون بر این، وجود ارتباط معنادار میان مقطع تحصیلی و گرایش به رمان عامّهپسند دیده میشود. رسولی و طاهری (1400) در مقالة «بررسی و تحلیل تحولات ساختاری و محتوایی رمانهای عامّهپسند در ایران» به این نتیجه رسیدهاند که تغییر در شیوة روایت، شخصیتپردازی، مضمون و به ویژه نوع نگاه به زن از جمله دگرگونیهایی است که در این رمانها روی داده است. عسکری و همکاران (1402) در مقالة «تحلیل سبکشناسی رمانهای پاورقی یا عامّهپسند بر اساس نگاهی به رمان پاورقی تاریخی حمویه و بررسی شخصیت مرد در این اثر» به این نتیجه رسیدهاند که زبان این رمانها با توجه به نوع مخاطب، ساده و به دور از پیچیدگی و تکلف است. همچنین، عشق و وطن دو بنمایة اصلی آن محسوب میشود. در واقع، عشق زمینی و عشق به وطن در موازات همدیگر قرار دارند.
در ارتباط با تحلیل آثار داستانی فهمیه رحیمی پژوهشهای چندانی صورت نگرفته است. تنها در یک مورد، فلاح و رضوانی (1398) در مقالۀ «بررسی جلوههای زنانه در رمانهای عامّهپسند با تکیه بر فمینیسم (با تأکید بر آثار برگزیدۀ فهیمه رحیمی، نسرین ثامنی و فتانه حاجسیدجوادی)» به این نتیجه رسیدهاند که جلوههای زنانه، در دو سطح فرم و محتوا نقش زنان را در این آثار مشخص میکند و این نقش با توجّه به دیدگاه فمینیستی در دو بخش جنسی و جنسیتی طبقهبندی میشود. نقش و جایگاه زنان در آثار بیانشده، با تفاوتی عمده نوعی خودآگاهی زنانه را نشان میدهد که اغلب بر اطلاع از جایگاه متعارف زنان و انعکاس آن استوار است و هیچ تمایلی به سمت دیدگاههای افراطی فمینیستی مشاهده نمیشود.
خلا پژوهشی پیرامون پرداختن به مؤلّفههای رئالیستی رمانهای عامّه پسنداجتماعی فارسی که نمونهای درخور در چارچوبِ مکتب رئالیسم ایرانی است، نویسندگان این مقاله را به این پژوهش واداشت. امّا چون لازم بود این پژوهش، چارچوبه ای پژوهشی داشته باشد و از بیان ویژگی های توصیفی بازتاب رئالیسم دراین گونه رمانها که چه بسا تکراری و غیر کاربردی به نظرمی رسید دوری گزیید به واکاوی لایه های این رمان رئالیستی پرداخته شد. با توجّه به سوابق مطالعاتی محدود، پزوهش حاضر، کوششی است نوآورانه برای واکاوی و تحلیل لایههای بلاغی و ایدئولوژیک یک نویسندة رمان رئالیستی عامّه پسند. خلا پژوهشی ناشی از عدم تحلیل رمانهای عامّه پسند به ویژه اثری از یک رمان نویس زن، بر پایة کاربست لایه های بلاغی و ایدئولوژیک، نویسندگان را باهدف واکاوی گفتمان رئالیستی این رمان، به این پژوهش واداشت
2- چارچوب نظری پژوهش
سبک را برآیند رویکرد ویژۀ هر صاحب اثر به دنیای درونی و بیرونی دانستهاند که در روش منحصربه فرد و خاصی بازتاب مییابد. یکی از ویژگیهای اصلی هر سبک، تکرار و تداوم کنشهای زبانی ویژه در بافتی متنی است. از دید زبانشناسان، سبک هنگامی شاخص و به اصطلاح، دارای هویّت میشود که تکرار هدفمند و معنادار عناصر صوری زبان در سخنان سخنپرداز، آشکار و محسوس باشد و بتوان نمودِ آن را در بخشهای مختلف یک اثر پیدا کرد. بر این اساس، اگر صاحب اثر به صورت اتفاقی و نه از روی تدبیر قبلی، شماری از ساختارهای دستوری یا واژه یا اصطلاح یا تصویر و درونمایهای مشخص را بارها در اثر خلقشده به کار بندد، آن را نمیتوان مشخصهای سبکی به حساب آورد. آنچه باعث میشود یک سبک خاص شکل بگیرد و نمود پیدا کند، بسامد و تکرار قابل توجه یک شاخصه است. نکتۀ ظریفی که در این بین وجود دارد این است که حتی با وجود تکرارهای پیاپی یک شاخصه نمیتوان به سبک صاحب اثر پی برد، بلکه آنچه زمینهساز سبکسازی میشود، رفتار زبانی مشخص و هدفمندانهای است که برای بازنمایی معنا یا مجموعهای از معانی در نظر گرفته میشود. پس لزوماً میان رفتار زبانی و برجستگی سبکی، ارتباط مستقیمی وجود ندارد. بر این پایه، امکان دارد ویژگی زبانی یا متغیر کلامی، در متن تولیدی از تکرار قابل توجهی برخوردار باشد، ولی از لحاظ سبکشناسی دارای برجستگی نباشد. در دوران معاصر، کاویدنِ لایههای سبکی را باید رویکرد نسبتاً نوینی دانست که قابل توجه پژوهشگران قرار گرفته و مبانی آن در بسیاری از متنپژوهیها مورد نظر بوده است. این رویکرد، «از آشفتگی تحلیل و تداخل دادهها و دیدگاهها پیشگیری میکند و در هر لایه امکان کاربرد نگرگاهها و روشهای مناسب را فراهم میسازد» (فتوحی، 1391: 217) و زمینههای لازم را برای بازخوانی لایههای زیرین اندیشههای صاحب اثر ایجاد مینماید.
1-2- گذری بر سبک شناسی لایهای
در دوران معاصر، افزون بر سبک شناسی سنتی، گونههای سبکشناسی جدیدی وجود دارد: سبکشناسی ساختارگرا و سبکشناسی لایهای. در سبکشناسی لایهای، پنج لایه برای بررسی سبک یک اثر در نظر گرفته میشود: لایههای آوایی، واژگانی، نحوی، بلاغی و ایدئولوژیک. «وقتی متن را در پنج لایة مختلف تحلیل میکنیم، مشخصههای برجستة سبک و نقش و ارزش آنها در هر لایه جداگانه مشخص میشود. این روش، کشف و تفسیر پیوند مشخصههای صوری متن با محتوای آن را آسانتر میسازد» (فتوحی، 1391: 237). بنابراین، کارکرد اصلی سبکشناسی لایهای ایجاد ارتباط میان ساختار و محتوای یک اثر است. در واقع، کاربست مبانی این روش، از افراط و تفریط نظریههای ساختارگرا و محتواگرا در حوزة سبکشناسی کاسته است.
2-2- رمانهای عامّهپسند فارسی: نمونة اعلای آثار رئالیستی و ضرورت پرداختن به این رمانها
اصول و مبانی رئالیسم عبارتند از: همانندی به زندگی؛ باور پذیری ساختی بن مایه های رمان به عنوان واقعیتهای داستانی؛ بازتاب معضلات، مشکلات، نابسامانی ها و کاستی های زندگی امروز؛ گزینش شخصیّتها و بن مایههای داستانی از طبقه متوسط؛ وابستگی نویسندگان این آثار به طبقة متوسط؛ عینی گرایی، درون مآبی و واقعیت باوری، رمان پسندی؛ سادگی و روشنی درون مایه، بیان جزییات زندگی روزمره و مواردی ازاین دست. تمام این ویژگیها را میتوان به روشنی در رمان عامّه پسند فارسی یافت. دریک رمان عامّه پسند، افزون بر این ویژگیها میتوان کشمکش طبقاتی، شهرنشینی، توجّه به ساختار ازدواج و زندگی خانوادگی و پرداختن به رویدادهای تاریخی به مثابة زمینة داستانی را یافت( ر.ک: حسینی، 1396: 98-96). رمانهای عامّه پسند سعی میکنند به لایههای زیرین زندگیِ شخصیتهای عادی داستان نفوذ کنند و با زبان آنها حرف بزنند و از زاویۀ دید این مردم به دنیا بنگرند. این امر باعث رشد همذاتپنداری در میان شنوندههای رمان عامّهپسند میشود. در مجموع، اگرچه رمانهای عامّهپسند از دید فرم و چه بسا ساختار، چندان قابل اعتنا نیستند و گاهی ضعیف به نظر میرسند، ولی به دلیل اقبال عمومی نسبت به این آثار و بازنمایی آرزوها و دغدغههای تودۀ مردم و توصیف بخش قابل توجّهی از روحیات و گرایشهای جامعه، بایسته است در پژوهشهای علمی- دانشگاهی مورد نظر پیوهشگران قرار گیرند و کاویده شوند. رمانهای عامّه پسند فارسی، نمونة اعلای آثار رئالیستی است و از آنجایی که « مکتب رئالیسم، بزرگترین مکتبی است که با نوع ادبی رمان شناخته شده است و مهمترین رمانهای جهان، اغلب رمانهای رئالیستی بوده اند»( حسینی، 1396: 84) و باتوجّه به گستردگی مؤلّفههای رئالیستی در ادبیات داستانی جهان که رمانهای عامّه پسند، نمونة بارزی است که در چارچوب این مکتب جای می گیرد، ضرورتِ پرداختن به این گونه رمانها با نگاهی علمی، دقیق و آکادمیک دو چندان می شود.
3-2- جایگاه فهیمه رحیمی در آفرینش رمانهای عامّه پسند رئالیستی فارسی
در میان نویسندههایی که رمان عامّهپسند رئایستی آفریدهاند، فهیمه رحیمی به خوبی توانسته است با آفرینشِ شخصیتهای گوناگون (فارغ از جنسیت)، تاحدّ زیادی موفق عمل کند. به گونهای که رمانهای او در شمار آثار پرفروش قرار گرفته و با استقبال مخاطبان روبهرو شده است. بنابراین، فهیمه رحیمی با مخاطبشناسی دقیق، خواستهها و نیازهای آنان را در داستانهای خود بازتاب داده و شخصیتهایی را آفریده است که تجربههای مشترک و نزدیکی با خوانندهها و مخاطبان دارند. شخصیتهای زن در رمانهای فهیمه رحیمی، در غالب موارد سعی میکنند برهم زنندۀ وضعیت نامطلوب موجود باشند و از استقلال شخصیتی برخوردارند. این زنان میتوانند بدون مردان به زندگی خود ادامه دهند. اگرچه او در این آثار، مردستیزانه رفتار نمیکند، ولی در تلاش است زنان را دارای قدرت و توانایی لازم برای ادارۀ زندگی نشان دهد.
4-2- درونمایه و شخصیتهای رمان بازگشت به خوشبختی
رمان بازگشت به خوشبختی به بخشی از زندگی دختری به نام رویا میپردازد که ماجراهای عاشقانۀ جالبی را تجربه میکند. دوست برادر رویا مدتی در خانۀ آنها ساکن میشود و علاقۀ قلبی در وجود پسر (خسرو) شکل میگیرد. خسرو که اهل شرم و حیاست، به دلیل باورهای عامیانه، احساس خود را نسبت به این دختر کتمان میکند و رویا بیآنکه از کیفیت و ماهیت این عشق باخبر شود، با فردی دیگر ازدواج میکند و زندگی در خارج از کشور را برمیگزیند. بعد از مدتی، این ازدواج به جدایی میانجامد. دلیل اصلی طلاق، هوسبازی شوهر رویا ذکر شده است. نویسندۀ رمان سعی میکند با تکیه بر شخصیت رویا به بخشی از دغدغههای زنانه در مواجه با گفتمان مردسالاری بپردازد و افکار سنتی بخشی از لایههای جامعه را شرح دهد. از دید نویسنده، زنان میتوانند با خودباوری و عدم سکوت، شرایط موجود را به گونهای مطلوبتر رقم بزنند و از سیطرۀ مردان خودکامه خارج شوند. رویا در بخشهای اصلی رمان، اینگونه رفتار کرده و تحسین مخاطب را برانگیخته است. این زن پس از بازگشت به ایران، از عشق خسرو نسبت به خود آگاه میشود و بعد از فراز و نشیبهای بسیار، ازدواج میان این دو شکل میگیرد و بازگشت به خوشبختی کامل میشود و به انجام میرسد. مردانی که در این رمان نقشآفرینی میکنند، اغلب دیدگاهی متعادل در برابر زنان دارند و از هژمونی سخت و خشن مردانه، خبری نیست. این امر باعث میشود، رویا با فراغ بال آسودهتری برای ایجاد تغییرات در زندگی خود گام بردارد و در این راه موانع غریبی را بر سر راه خود تجربه نکند.
3- تحلیل دادهها
در این پژوهش سعی شده است لایه های بلاغی و ایدئولوژیکِ رمان بازگشت به خوشبختی اثر فهیمه رحیمی کاویده شود، واکاوی لایه هایی که به شناخت اندیشههای نویسنده و اهداف و انگیزههای او در آفرینش این رمان رئالیستی یاری میرساند. این دو لایه، به پژوهشگر، در تحلیل گفتمان رمان نویسی زنان ایرانی در چارچوب رمانهای عامّه پسند یاری میرساند؛ درعین حال، تحلیل لایه های واژگانی، واکاوی لایههای بلاغی و ایدئولوژیک را دقیق تر و استوارتر می کند، ازاین رو، در وهلة نخست به بررسی لایه های واژگانی رمان بازگشت به خوشبختی پرداخته شده است. در این جستارها، به دلیل پرهیز از اطناب و زیاده نویسی، به گزیدهای از شواهد مثالی که در اثبات فرضیههای تحقیق مؤثر بودهاند، اشاره شده است.
1-3- لایۀ واژگانی
قدرت تمایزبخشی واژگان در گسترۀ سبکشناسی به اندازهای است که گاه به تنهایی تفاوتهای سبک فردی و دورهای را رقم میزند. به عبارت دیگر، «اهمیت گزینش واژگان تا حدی است که جلوههای هنری شعر، به نوع گزینش و چیدمان خاص واژگان بستگی دارد»(عمرانپور 1388: 167). واژههای ایستا و منجمد نیستند، بلکه جاندار و پویا هستند (Simpson, 2004: 4) و هر کدام در انتقال معنایی خاص به مخاطب نقش دارند؛ چراکه واژهها از دید ساختمان و دلالت و معنا با یکدیگر متفاوت هستند. یاکوبسن نیز، بر منش ویژۀ آهنگ و همصدایی واژه ها و حضور آشکار شاعر که باعث تجریدیتر، ژرفتر و پرمعناتر شدن شعر میشود، تأکید دارد (احمدی، 1378: 332). واژهها به خوبی میتوانند در منظورشناسی شاعر یا نویسنده اثری مستقیم و مطلوب داشته باشند و بخشی از منطومة فکری او را به گروه هدف انتقال بدهند. «بخش عمدهای از سرشت یک سبک را نوع گزینش واژهها میسازد. واژهها ... تاریخ و زندگینامه دارند، حتی شخصیت و شناسنامه و بار عاطفی و فرهنگی دارند» (فتوحی، 1391: 249). بنابراین، با بررسی آن میتوان به شناخت بهتری از لایههای ژرفساخت اثر تولیدی دست یافت.
بازتاب شماری از واژهها در رمان بازگشت به خوشبختی، بیانگر نگرشهای خاص ایدئولوژیکِ فهیمه رحیمی است. «مصالح اولیۀ هر شاعری را دایرۀ واژگان و فرهنگ لغات او تشکیل میدهد» (مهری و همکاران، 1398: 334). بر این پایه، فهیمه رحیمی با استفاده از دایرۀ واژههای گسترده، بخشی از باورهایش را تبیین کرده است. این واژهها با دقت خاصی برگزیده شده و بار معنایی ویژهای را دربر میگیرند و بازتاب عینی تفکرات و باورهای انتزاعی نویسنده هستند. وجه غالب در لایۀ واژگانی این رمان، نگرشی اجتماعی با رویکرد به دغدغههای زنانه است که از راه واژگان غالباً عینی و نشاندار انعکاس یافتهاند. البته، مقولات عاشقانه هم از این راه بازنمایی شدهاند. در کل، این واژهها دارای دو ویژگی شاخص هستند: عینی و محسوس بودن؛ نشانداری. این دو ویژگی در دیگر رمانهای رئالیستی نیز بازتاب گسترده ای دارد و واکاوی آنها، مؤلّفههای رنالیستی را در این رمان عامّه پسند، بیشتر نشان میدهد.
الف. واژههای عینی و محسوس
فهیمه رحیمی برای تشریح موضوعات انتزاعی از واژههای عینی استفاده کرده و مقولات ذهنی را به محسوسات بدل نموده است. با این روش، درک مخاطب از مطالبی که او در ذهن دارد، افزایش مییابد و در فرآیند درک مخاطب سهولت ایجاد میشود. رحیمی در ابتدای داستان به واسطۀ کاربست واژههای حسی همچون «لبخند، کمرنگ، لب، نفس، سینه و کشیدن نفس»، شرایط روحی و درنی شخصیّتها را به عنوان مقولهای انتزاعی برای مخاطب تشریح شده است. با این روش، گروه هدف (مخاطب)، بهتر در جریان کنشها و گفتارهای شخصیّتها قرار میگیرد:
«لبخند کمرنگی بر لبش نقش بست و گفت: اگر فکر میکنی نمیتوانی آن را حمل کنی، بگذار تا خودش ببرد. نفسی را که در سینه حبس کرده بودم، با کشیدن نفس عمیقتری خارج کردم و گفتم: حالا که مسئولیت رساندن آن را قبول کردهام، میبَرم» (رحیمی، 1373: 2).
در بخشی از داستان، راوی که شخصیت اصلی است، فرآیند آغاز و شکلگیری عشق را با بهکارگیری واژههای عینی نشان داده و ابراز میکند. نویسنده کوشیده است پدیدة انتزاعی عشق را با تکیه بر ظرفیتهای واژههایی که عینیت دارند، بازنمایی کند. مخاطب با شنیدن واژههای «جوان، لباس محلی، بلوز و شلوار، برادر، دیدن، چهارشانه، موی پرپشت و سیاه، خنده، دندانهای سپیدش، پوست، گندمگون، درخشیدن» که به صورت مسلسلوار و خوشهای ذهن او را به تسخیر درمیآورند، تصویر و درک بهتری از عشق – آنگونه که در ذهن راوی میگذرد- به دست میآورد:
امروز مستأجرمان میآید، چه خوب است که تو هم قدری به من کمک کنی. مادر او چه شکلی است؟ خوب مثل تمام جوانهای دیگر است. چرا باید سنش را کمتر بگوید؟ آیا او لباس محلی پوشیده است؟ نه مثل برادرت بلوز و شلوار بر تن دارد. هنگام عصر با سعید از خانه خارج شدند. از پشت او را دیدم، چهارشانه، با موهای پرپشت و سیاه ... هنگام خنده دندانهای سپیدش زیر پوست گندمگونش میدرخشید (رحیمی، 1373: 14).
واکنشها و درونیهای افراد و نیز، محیط پیرامون در غالب بخشهای داستان با کاربست واژههای عینی و محسوس، بازنمایی شده است. فهیمه رحیمی کوشیده است از این راه پیوندی میان دنیای درونی و بیرونی شخصیت ایجاد کند و بر گسترة درک مخاطب بیفزاید. در واقع، واژهها زمانی که در کنار هم قرار میگیرند، پیامی را به گوش شنونده میرسانند و او را با شخصیتهای داستان، بیشتر آشنا میکنند. شخصیت اصلی رمان یعنی سعیده سعی میکند با توجّه به ظاهر طرف مقابل، به کشف درونیهای بهرام و احوال فعلی او بپردازد و برداشتهای خود را با مخاطب به اشتراک بگذارد:
موقع برگشت یک بلوز و ژاکت برای مادر و مقداری شیرینی خریدم. خوشبختانه همۀ اعضای خانواده جمع بودند. بهرام هم بود، اما برخلاف دیگران که میخندیدند و به من تبریک میگفتند، بهرام خیلی خشک و رسمی رفتار میکرد. ظرف شیرینی را مقابلش گذاشتم، اما او درد سینه را بهانه قرار داد و از خوردن امتناع ورزید آیا به راستی بیمار بود؟ پس چرا سرفه نمیکرد؟ با آنکه هوای اتاق گرم نبود، اما روی پیشانیاش عرق نشسته بود(رحیمی، 1373: 26).
شخصیّت اصلی داستان از شور و ذوق درونی خود پس از شنیدن بازگشت برادر و دوستش –که مورد علاقۀ اوست- سخن میگوید. نویسنده به قدری از واژههای عینی همچون «زمستان، نامه، بهار، خانه و نقاش» استفاده کرده که حتّی بدون یادکرد مستقیم از عواطف درونی شخصیّت مورد نظر و صرفاً با دنبال کردن واژههای محسوس، میتوان به جهان درونی او پی برد:
«در اواخر زمستان، نامهای از سعید داشتم که نوشته بود دورۀ تخصّصی را با موفّقیّت گذراندهاند و برای ماه دوم بهار به ایران بازمیگردند. او از علامت جمع استفاده کرده بود و من امیدوار شدم که بهرام نیز برمیگردد. خانه را به دست نقّاش سپردیم و روزشماری میکردیم» (رحیمی، 1373: 64).
ب. واژههای نشاندار
واژههای نشاندار «علاوه بر دلالت بر یک مفهوم خاص، دربردارندۀ معانی ضمنی و مفاهیم ارزشی نیز هستند که نگرش و طرز تلقی نویسنده و گوینده را در خود دارند» (فتوحی، 1391: 264). در مقابل، عناصر عاری از نشان به بخشی از امکانات زبانی (آواها، واژهها، نحو) گفته میشود که ساده، عادی، خنثی و همگانی هستند و آنها را بخش پیشالگو یا ارزشهای پایۀ زبان مینامند (فتوحی، 1391: 263). واژههای نشاندار در گسترۀ سبکشناسی این امکان را فراهم میکنند که مخاطب به بخشی از رویکردهای صاحب اثر پی ببرد و در جریان منظورشناسی، موفقتر عمل کند و میزان دخالت یا بیطرفی پدیدآورندۀ متن آشکار شود.
اصلیترین جهانبینی منعکس در رمان بازگشت به خوشبختی، اهمیّت دادن به ارزشهای زنانه و تقابل با گفتمان مردمحور است، یعنی ویژگیی که در جامعة ایرانی، واقعیتی عینی و رئالیستی دارد. فهیمه رحیمی در بخشهای متعددی از داستان به بازنمایی رویکردهای زنگرایانهاش پرداخته و به طور کلّی، داستان را به بستری مطلوب برای ترویج گفتمان مورد نظر خود تبدیل کرده است. در این راستا، کاربست واژههای نشاندار در بیان ابعاد گوناگون دیدگاههای او اثرگذار بوده است. هر کدام از واژههای مشخصشده در متن ذیل، دارای بار مفهومی مشخصی هستند که تضاد میان ارزش و ضدارزش را به مخاطب انتقال میدهند. این واژهها با واژههای دیگر ارتباط تنگاتنگی دارند و در مجموع، خوشههای واژگانی را در بندهای گوناگون ایجاد کرده و ساختار ایدئولوژیک مورد نظر نویسنده را بیان میدارند. فهیمه رحیمی از زبان شخصیت سعیده، دغدغههای یک زن را برای آینده شرح میدهد و به نقد آن میپردازد. واژة «خودم» در این متن بسیار کلیدی به نظر میرسد؛ زیرا تلاش سعیده برای در نظر گرفتن خود در فضایی مردسالار را به نمایش میگذارد. در واقع، رحیمی به صورت غیرمستقیم بیان میدارد که زن به غیر از دیگران، به خودش هم میتواند بیندیشد و خواستههای خود را در اولویت قرار دهد. در این طرز تفکر، زن دیگر جنس دوم محسوب نمیشود و مرزهای جنسیتی برآمده از گفتمان مردمحوری، رنگ میبازد و درهم میشکند. سعیده به خیالپردازیهای خود برای آینده ادامه میدهد و از اینکه با اخذ مدرک دیپلم همچنان بیکار است، ابراز ناراحتی میکند. او دغدغة پیشرفت دارد و نمیخواهد در پستوی خانه بنشیند و نگاه سنتی تحمیلشده بر خود را پذیرا شود. سعیده از داشتن هدف و رسیدن به آن سخن میگوید و در نقش زنی دغدغهمند ظاهر میشود. او به نقد افکار گذشتة خود میپردازد و نگاه سطحی خویش به تحصیل و مدرکگرایی را نکوهش میکند. این طرز اندیشه نشان از بروز تحولات چشمگیر درونی در زنی دارد که میخواهد خلاف فضای غالب جامعه حرکت کند. فهیمه رحیمی با کاربرد واژههای نشاندار که در متن ذیل مشخص شده است، این پیام را به مخاطبان عام (جامعه) و خاص (زنان) خود انتقال داده است:
در حالی که به بیرون خیره شده بودم، به خودم میاندیشیدم. به هجده بهاری که پشت سر گذاشته بودم و اینکه حالا به عنوان دیپلمۀ بیکار چه میخواهم و به دنبال کدام هدف هستم. برای آینده تصمیمی نداشتم، حتی دوازده سال تحصیل را نه به خاطر کارهای شدن، بلکه به صرف اینکه باید خواند و مدرک گرفت، گذرانده بودم (رحیمی، 1373: 2).
اهمیت نهاد خانواده، در گفتمانهای مطرحشده از سوی فهیمه رحیمی جایگاه ویژه و واقع گرایانه هم در جامعه و نیز در چارچوب مؤلّفههای رئالیستی جای دارد. سعیده اگرچه همراه و همگام با جریان مردسالار نیست، ولی پیوندهای عاطفی خود را به طور کامل با این گفتمان، قطع نکرده و هنوز بسیاری از مبانی سنتی را میپذیرد. این رویکرد نشان میدهد که رحیمی زنان سنتگریز افراطی را به عنوان الگوی تغییرات زنانه تأیید نمیکند، بلکه سعی دارد با ایجاد تعادل میان گفتمان فمینیستی و سنتگرا، راه سومی را پیشنهاد دهد. در ساختار فکری این زن، پدر و مادر به عنوان شخصیتهای مورد احترام و بااهمیت جلوهگر شدهاند:
پدر برای گرم نگه داشتن کانون خانواده از هیچ تلاشی کوتاهی نکرده است و تا آنجا که توان داشته برای راحتی ما زخمت کشیده. او از مادر به عنوان زنی کامل و بیعیب نام میبرد و از ما میخواهد مادر را نمونه و الگو قرار دهیم. شاید به خاطر اینکه مادر یک فرهنگی بازنشسته است» (رحیمی، 1373: 4).
با وجود اینکه فهیمه رحیمی سعی میکند شخصیتی تحولخواه از سعیده خلق کند، ولی از واقعیتهای ایدئولوژیک زنانی چون سعیده و طبقة فکریای که بدان تعلق دارند، غافل نمیشود. در نتیجه، در بخشی از رمان، ظاهرگرایی این دختر و اندیشههای نسنجیدة او در ارتباط با تحصیل بازگو میشود:
گفتم: حالا که به دانشگاه نمیروم، دوست دارم اتاقم را با مدارک و گواهینامههای آموزشگاهی پر کنم. بالاخره متقاعد شدند و من با شروع ماه دوم زمستان از شرکت مسعود تقاضای کار کردم (رحیمی، 1373: 23).
از دیگر ویژگیهای شخصیّت اصلی داستان، سرنوشتباوری و جبرگرایی اوست. سعیده بارها از تقدیری که برایش رقم خورده است، سخن به میان میآورد و اختیار خود را در وقوع حوادث گوناگون، نادیده میگیرد. بازتاب این رویکرد در اندیشۀ یک فرد، نشان از روحیّۀ تسلیمپذیری و بیانگیزگی او برای مبارزه و برهمزدن موقعیّت کنونیاش دارد:
«بعد به شوخی اضافه کردم: بهتر است تو یک بنگاه همسریابی باز کنی، ثواب میکنی و هم ... حرفم را قطع کرد و گفت: برای دوستان دیگر پادرمیانی نمیکنم، ازدواج نافرجام تو به اندازۀ کافی برایم پشیمانی به دنبال داشت ... نه تو چرا باید شرمنده باشی، سرنوشت من اینطور بود» (رحیمی، 1364: 68).
تصویری که نویسنده از شماری از شخصیتهای مرد ارائه میدهد، درخور توجه است. او بهرام را شخصیّتی معرّفی میکند که نگاهی سنّتی به زنان دارد و آنها را در چهارچوبهای نهادینهشده و غیرمدرن میپسندد و تعریف میکند. با اینکه بهرام بیرون از کشور زندگی کرده و پزشک است، اما همچنان اندیشههای مردسالارانه و مرتبط با فرهنگ پدرسالار در او دیده میشود. در واقع، رحیمی سعی میکند از این طریق به مخاطب نشان دهد که این گفتمان به چه میزان در لایههای زیرین فکری مردان ایرانی نفوذ کرده و به سادگی تعدیل نمیشود. واژههای نشانداری که رحیمی به کار میگیرد، این رویکرد بهرام را به تصویر میکشد و تقابل ایدئولوژیک زن تحولخواه و مرد سنّتی را بازنمایی میکند:
«هر دو به این نتیجه رسیدیم که برای یکدیگر ساخته نشدهایم و زوج مناسبی نیستیم. بهرام مرا نمیخواهد. او به دنبال سعیدۀ گذشته است.سعیدهای که ساده لباس میپوشید و آرایش نمیکرد. دختری که بهرام دوست داشت، دارای حجب و حیای دخترانه بود، اما من فاقد آن هستم» (رحیمی، 1364: 80).
فهیمه رحیمی قصد ندارد شخصیتی آرمانی و کامل خلق کند؛ زیرا معرفی چنین الگویی برای مخاطبان او به ویژه زنان، باورپذیر نیست. او از زنی سخن به میان میآورد که همچون دیگران است و گاهی اشتباههایی دارد، ولی در فرآیند رشد و دیگرونی شخصیتی قرار دارد. به عبارت دیگر، نویسندة رمان در تلاش است شخصیتی را خلق کند که در دسترس دیگران قرار دارد، شخصیّتی که در عرصة واقعی جامعه، نمودهای عینی و ملموس دارد.
3-2. لایۀ بلاغی
با استفاده از آرایههای ادبی لفظی و معنوی، مرزهای تخیل شاعر تا بینهایت گسترش پیدا میکند و بر جذابیت اثرش افزوده میشود. این آرایه ها، رماننویس را دربیان واقعیتهای جامعه، توانمندتر می کند. «فنون بلاغی [صرفاً] با چگونگی بیان اندیشهها سروکار ندارند، بلکه بر چگونگی اندیشیدن نیز، تأثیر میگذارند» (سجودی، 1387: 52). بنابراین، با تحلیل بلاغی یک اثر، پی بردن به سبک مؤلف، منظومۀ فکری و تمهیدات ادبی مورد استفادۀ او فراهم میگردد. «لایۀ بلاغی سبک هم در برونۀ زبان تأثیر میگذارد و هم در درونۀ آن. منظور از بلاغت در برونۀ زبان، آن دسته از مؤلفههایی است که صورت زبان را برجسته میکند و به آن وجوه ادبی میبخشد. از این دسته با نام آرایههای بدیعی یا صناعات بدیعی یاد میشود» (مهری و همکاران، 1401: 268). در بین مصداقهای برونۀ زبان، تشبیه به عنوان یکی از ابزارهای اصلی تصویرپردازی و تخیّل از جایگاه ویژهای برخوردار است. «دو شاخۀ بلاغت و سبکشناسی تا آنجا درهم تنیدهاند که تمهیدات بلاغی و صناعات بدیعی را تمهیدات سبکی نیز مینامند. تمهیدات سبکی (آرایههای بلاغی یا صنایع بدیعی) نه تنها برای تحلیل متن، بلکه برای آفرینش متن خلاقه نیز آموزش داده میشوند» (فتوحی، 1391: 103). بنابراین، نویسندهای که از آرایههای ادبی در داستان خود استفاده میکند، جنبههای ادبیّت متن خود را تقویت میکند و امکان رسیدن به تحلیلی جدید از اثر خلقشده را از سوی مخاطب فراهم میآورد.
الف. کاربرد تشبیه
تشبیه یکی از اصلیترین صور خیالی است که شاعر با آن میتواند ارتباط میان پدیدههای گوناگون را تقویت کند و حس زیباییشناسانۀ شنونده را به اقناع برساند. فهیمه رحیمی هم از ظرفیتهای این آرایه در رمان بازگشت به خوشبختی استفاده کرده است. او با کاربستّ تشبیهات زودیاب و سادهفهم و ایجاد حالت مقایسهای میان مشبه و مشبهٌبه، به تداعی مفهوم اصلی که در ذهن دارد، یاری رسانده است. بخش قابل توجّهی از تشبیهات بهکار رفته در رمان بازگشت به خوشبختی، سویههای عاشقانه و زنگرایانه دارند. این تشبیهات که غالباً حسی و ساده هستند، از عمق معنایی کمتری برخوردارند. تشبیهاتی از این دست، بیانگر جهان محسوس درون شخصیت و نویسندة داستان هستند.
پربسامدترین نوع تشبیه در رمان بازگشت به خوشبختی، معقول به محسوس است. هرگاه مشبه از معقولات و مشبهٌبه از محسوسات باشد، این تشبیه نمود پیدا میکند. نویسنده بسیاری از مفاهیم انتزاعی و ذهنی را از این طریق برای مخاطب خود شرح داده و مفاهیمی را که در دنیای واقعی مابهازایی ندارند، با مانسته کردن به پدیدهای محسوس، قابل درک کرده است. در بخش پایانی رمان، سعیده که در حضور خانوادة همسرش قرار دارد، ابراز خشنودی میکند. برای او خانواده اهمیت ویژهای دارد و ارزش آن را به خوبی درک میکند؛ زیرا به واسطة ازدواج نخست و سکونت در خارج از ایران، مدتی از داشتن نعمت خانواده محروم بوده است. سعیده برای نشان دادن اهمیت اعضای خانواده در زندگیاش آنها را به ستارههایی تشبیه میکند که در آسمان میدرخشند. در واقع، او خود را آسمانی میداند که ستارههای آن، اعضای خانوادة خودش و همسرش هستند. زیبایی و درخشندگی این آسمان با نور این ستارهها (محبت) تضمین خواهد شد: «امشب باز در جمع خانواده هستم. اگر این جمع مهربان را نداشتم، چه میکردم؟ هر کدام از آنها دریچهای از نور و امید را به رویم میگشایند و آسمان تاریک زندگیام را با ستارگان محبت خود روشنی میبخشند» (رحیمی، 1373: 226). نویسنده دو مفهوم انتزاعی و معقول زندگی و محبت را به عنوان مشبه و دو واژة عینی و محسوس آسمان و ستارگان را به عنوان مشبهٌبه آورده است.
در تشبیهی دیگر، پدر بهرام به توصیف عروس خود یعنی سعیده میپردازد. این تشبیه نشان از استحکام روابط خانوادگی دارد. پدر بهرام سعیده را همچون دختر خود صدا میزند و میداند و این امر نشان از جایگاه عروس در خانوادة همسرش دارد. یکی از سویههای مفهوم خوشبختی که در رمان بازگشت به خوشبختی بارها مورد تأکید قرار گرفته، تقویت روابط خانوادگی است که در تشبیه ذیل هم نمود پیدا میکند. به طور کلی، فهیمه رحیمی مفهوم خانواده را ستوده و بر لزوم حفظ آن تأکید کرده است: «نگاهی از روی سپاس به پدر او (بهرام) کردم. او شال رنگینی بر شانهام انداخت و گفت: تو (سعیده) هم عروس منی و هم دختر منی. با ورود دیگر اعضای خانواده، محفلی گرم به وجود آمد» (رحیمی، 1373: 228). در این تشبیه، مشبه (سعیده) محسوس و مشبهٌبه (دختر) هم محسوس هستند. هرگاه مشبه و مشبهٌبه از محسوسات باشند و در دنیای واقعی توسط یکی از حواس درک شوند، آن تشبیه واقعگرایانهتر خواهد بود؛ زیرا مخاطب با هر کدام از طرفین تشبیه آشنایی دارد و میتواند تصویری از آن در ذهن خود بپروراند. «کلامی که در آن تشبیه حسی به حسی بیشتر باشد، برآمده از ذهنیتی است حسی و نگاهی به پوستۀ محسوس اشیاء [دارد]» (فتوحی، 1391: 306). در تشبیهی دیگر، سعیده پس از جدایی از پرویز به اصرار برادرش، سعید با بهرام ملاقات میکند. پس از اینکه در رستوران با هم به صحبت مشغول میشوند، سعیده به شناختی نسبی از بهرام دست مییابد و ناخودآگاه به مقایسة این دو شخصیت میپردازد. این حساسیتها پس از آنکه سعید به او پیشنهاد میدهد تا به ازدواج با بهرام فکر کند، در ذهن سعیده بیشتر میشود. فهیمه رحیمی این مقایسه را با کاربرد تشبیه برای مخاطب شرح میدهد تا جایگاه این دو مرد را هم در ذهن سعیده و هم برای گروه هدف (مخاطب) مشخص و تعیین کند. هر دو طرف تشبیه، محسوس هستند:
شب، هنگام خواب، او را با پرویز مقایسه کردم. چقدر میان انسانها فرق است. یکی اسیر میکند و دیگری آزاد میسازد. یکی به بلا گرفتار و دیگری از بلا رها میسازد. از اینکه آن دو را با هم سنجیده بودم، از خودم شرمنده شدم. تفاوتشان مانند روز بود و شب (رحیمی، 1373: 80).
سعیده در بخش قابلتوجهی از رمان، در گذشته سیر میکند و همواره به دلایل شکست ازدواج نخست خود میاندیشد. او در برزخی گرفتار آمده است که بسیاری از زنان جامعه مبتلابه آن هستند. رحیمی در تلاش است از طریق بازنمایی کنشها و دغدغههای ذهنی این شخصیّت، شرایط روحی و عاطفی زنانی را نشان بدهد که روزهای پس از جدایی از همسر خود را سپری میکنند. از سوی دیگر، این وضعیّت، تلاش زن ایرانی برای رسیدن به هویت واقعی و استقلال شخصیّتی بدون تکیه کردن بر مرد است. سعیده به بهرام از گذشتههای کابوسوار خود میگوید که زندگیاش را تحت تأثیر قرار داده است. تشبیهی که نویسنده به کار میبرد، در تشریح این حالت روحی، اثرگذار است. البته، رحیمی دو مفهوم انتزاعی (خواب و کابوس) را دارای شباهت تشخیص داده است:
سعیده گفت: هر وقت از تو دور هستم، نگرانت هستم، اما وقتی میبینمت، گذشته مثل یک کابوس وحشتناک پیش رویم مجسّم میشود. حتّی فراموش میکنم حالت را بپرسم (رحیمی، 1373: 94).
رحیمی در داستان خود، به تشبیه توجّه داشته و با بهرهگیری از ظرفیّتهای این صورت خیالی به انتقال بخشی از اغراض خویش پرداخته است. داستان او سرشار از تشبیهاتی است که کلامش را به سوی تخیّل سوق داده است. در سبک بلاغی رحیمی، عناصر گوناگونی چون: اشیاء، محسوسات روزمرّه، طبیعت، انسان، مؤلّفههای دینی، مفاهیم انتزاعی و ... دستمایه قرار میگیرند تا او تشبیهاتی زیبا بیافریند. محدود نبودن گسترۀ فکری نویسنده به مقولاتی مشخّص، زمینههای لازم را برای خلّاقیّتهای او در تشبیهسازی، فراهم آورده است. او با خلق تشبیهات فراوان، کلامی آفریده است که با زبان معمول و هنجار تفاوتهایی دارد؛ زیرا در پی آن است که عادات گفتاری مخاطبان خود را به صورت آگاهانه دچار تغییر کرده و دخل و تصرّفهایی در همنشینی جملهها پدید آورد و مفاهیم را به گونهای غیرمعمول و جدید، تبیین نماید. این هنجارشکنیِ زبانی، اثری مطلوب بر فرآیند بازنمایی داشتههای فکری رحیمی، گذاشته است. در جملۀ ذیل، سعیده به نماینگی از نویسنده به توصیف اعضای خانوادۀ همسرش میپردازد و اینگونه تصویری خیالانگیز پدید میآورد. مشبهٌبهها (گل و رشته) محسوس هستند و نویسنده از این طریق، عینیسازی سخن خود را سرعت بخشیده است:
مادر چهرۀ زیبایی داشت. با چشم و ابرویی سیاه و صورتی گلگون، دکتر به مادرش شباهت داشت تا به پدر ... رشتۀ کلام که با ورود من پاره شده بود، دوباره گره خورد (رحیمی، 1373: 117).
همانطور که گفته شد، این نوع از تشبیه از بسامد بالایی در این رمان برخوردار است.
ب. کنایه
هرگاه کنایه به کار برده میشود، صراحت کلام کاهش پیدا میکند و متن تولیدی چندلایه و گاهی، پیچیده میشود. این آرایه «یکی از صورتهای بیان پوشیده و اسلوب هنری گفتار»(شفیعیکدکنی، 1366: 140) است و زمانی نمود پیدا میکند که شاعر، اصطلاحات قاموسی زبان را کنار میگذارد و دوپهلو سخن میگوید تا نظر مخاطب را جلب کند. کنایههایی که فهیمه رحیمی در داستان به کار برده است، در مواردی نوآوری دارد و کاملاً سادهیاب نیست. در واقع، او با تکیه بر گفتار روزمرة شخصیتهای خود، کنایههایی را در متن به کار میبرد که ریشه در دوران معاصر دارد و به گوش مخاطبان چندان آشنا نیست، اما این نوآوری به گونهای نیست که موجب بیگانگی خواننده با متن شود؛ زیرا زمانی که کنایهها در بافت متن قرار میگیرند، مفهوم مورد نظر را به مخاطب انتقال میدهند. هدف فهیمه رحیمی این بوده است که بر زمینههای زیباییشناسانۀ داستان بیفزاید و صرفاً به دنبال قدرتآزمایی ادیبانه نبوده است. در متن ذیل، سعیده از زناشویی ناموفق خود و محقق نشدن اهدافی که از ازدواج با پرویز در سر داشته است، سخن میگوید. بیان ادبی و شاعرانة او که به صورت کنایی بیان شده است، مخاطب را به این نتیجه میرساند که با زنی تجددگرا و مستقل (یا دستکم، نیمهمستقل) روبهرو است. زنی که تلاش میکند نگاه خود را به پدیدة ازدواج تغییر دهد و نقش خویش را از به عنوان یک انسان دارای حق در پیوند زناشویی با یک مرد، پررنگ کند. این کنایه نشان میدهد که نگرش سعیده به ازدواج از سطح سنتی و معمول فراتر رفته و رنگ و بوی جدیدی به خود گرفته است:
پرویز آن هوا و آن بال را در اختیارم گذاشت، اما نه نور دیدم نه از پرواز چیزی جز بال شکسته نصیبم شد. وقتی فهمیدم نه آبی برای نوشیدن هست و نه هوایی برای استنشاق، با یک دنیا پشیمانی برگشتم (رحیمی، 1373: 85).
در متن ذیل هم، نویسنده برای نشان دادن فضای صمیمانهای که بین افراد وجود دارد، از عبارت کنایی استفاده کرده است که اگرچه مسبوق به سابقه نیست، ولی ریشه در گفتمان روزمره دارد و برای مخاطب عام هم، قابل فهم است: «صحبتها گل انداخته بود و درست مثل شب قبل خداحافظی تا نیمههای شب به دراز کشید» (رحیمی، 1373: 116). همچنین، عبارت کنایی «گل انداختن» در جای دیگری از رمان به معنای هیجانی بودن آورده شده است: «سیما و سارا با عجله به اتاق من آمدند. صورتشان از هیجان گل انداخته بود» (رحیمی، 1373: 46).
سعیده که در ازدواج اول، شکست خورده است، راه لجبازی را در برخورد با معشوق قدیمی خود، بهرام پیش میگیرد. یکی از شگردهای پرتکرار رحیمی در رمان، توجّه به مونولوگهایی است که بیشتر اوقات در فکر سعیده جریان مییابد. او در ذهن خود، با بیانی کنایی، بهرام را خطاب قرار میدهد و رفتارهای او را تحلیل میکند. بهرام نیز، از کنایۀ «پای کسی در میان بودن» استفاده میکند تا روابط بینافردی با سعیده را بهبود بخشد و او را برای آغاز و تداوم گفتگو، مجاب نماید:
سعیده بگذار یک بار دیگر از تو سؤال کنم: آیا پای مردی در میان است؟ نگاهش کردم. چه میتوانستم بگویم؟ ... چرا گناه خودش را به گردن دیگری میاندازد؟ (رحیمی، 1373: 94).
سعیده در بخشهای گوناگون داستان، زنی همراه با اضطراب و نگرانی تصویر شده است. او همواره از اتّفاقات اطراف خود هراس دارد و گویی در انتظار خبری ناگوار است. رحیمی برای بازنمایی هرچه بهتر شرایط روحی مشوّش سعیده، از کنایههایی استفاده میکند که بر گسترۀ شناخت و بینش مخاطب میافزاید. در متن ذیل، «دلگرم شدن به کسی» یا «در چهرۀ کسی، چیزی را خواندن» کنایههایی سادهیاب و عامیانه هستند که از زبان سعیده بیان میشود تا مخاطب، لحظات پرالتهاب او را در موقعیّت جدید دریابد:
از لبخندی که داشت، دلم گرم شد. آیا او همان کسی است که راه را به من نشان خواهد داد؟ ... در آینه نگاهی به خودم انداختم و با خودم گفتم: تو امشب با خانوادۀ او روبهرو میشوی. سعی کن بر خودت مسلّط باشی. آنها نباید تشویش و نگرانی را در چهرۀ تو بخوانند (رحیمی، 1373: 109).
نویسنده در بخش دیگری از رمان به گفتگوی شخصیتهای داستان اشاره میکند تا مفهوم مسئولیتپذیری اجتماعی و خویشکاری همگانی را برای مخاطبان خود شرح دهد. از دید رحیمی، آنچه باعث رشد کشورهای جهان سوم میشود، تلاش مردم برای آگاهشدن از مسایل روز سیاسی و اجتماعی است تا مانع تسلط استعمار و کشورهای ابرقدرت بر مملکت خود شوند. در واقع، نویسنده باور دارد که جوامع ضعیفتر زمانی به استقلال دست پیدا میکنند که مردم آن، در زمینههای مختلف به آگاهی و شناخت دست پیدا کنند. آنچه در بازنمایی این مفهوم کلی اثری مطلوب داشته، کاربست عبارت کنایی سادهیاب است: «شما هنوز جوانید و از سیاست ابرقدرتها غافل. چه خوب میشد اگر با نگاهی عمیقتر به مظهر آزادیتان نگاه میکردید، برای نمونه ببینید چه به روز کشور خودمان آوردهاند!» (رحیمی، 1373: 124).
3-3. لایۀ ایدئولوژیک
زمانی که از لایۀ انتقادی سخن به میان میآید، مقولۀ سبکشناسی انتقادی برجسته میشود. در این نوع از سبکشناسی، موضوعاتی چون سبک، گفتمان، نظریههای انتقادی، ایدئولوژی و قدرت اهمیت پیدا میکنند. «تحلیلگران ایدئولوژی و گفتمانشناسی سعی بر آن دارند تا معنای متن و به ویژه ایدئولوژی را از طریق کشف روابط میان سازههای متن با بافت یا به تعبیری پیوند متن با زیرمتن تاریخی، سیاسی و اجتماعی تفسیر کنند» (فتوحی، 1391: 345). ایدئولوژی به قدری دارای قدرت است که میتواند بر ساختار و محتوای یک اثر ادبی چیرگی پیدا کند و هژمونی نرم یا سخت خود را برقرار سازد. در واقع، ایدئولوژی صاحب اثر باعث خلق آن اثر و جهتگیریهای سیاسی، فرهنگی، دینی، اجتماعی و ... میشود. دریافت ایدئولوژیهای موجود در متن هم از طریق توجه به ساختار متن و هم از راه تدقیق در مضمون اثر تولیدی امکانپذیر است. از دید زبانشناسان، «زبان در سطوح متفاوت، حامل ایدئولوژی است و به ایدئولوژی شکل میدهد و از آنسو از آن شکل میپذیرد ... در نوشتار و گفتار هر گویندهای نگرش شخصی و ذهنیت هستیشناختی، ارزشها، تلقیها، باورها، احساسات و پیشداوریهای زمانۀ وی به طور خودآگاه یا ناخودآگاه نمودار میشود» (فتوحی، 1391: 345). بنابراین، ارتباطی دوسویه و دویا میان زبان و ایدئولوژی برقرار است.
در رمان بازگشت به خوشبختی سه گفتمان کلی نمودار شده است. نویسنده گاهی از عشق به ویژه نوع زمینی و انسانی آن سخن گفته است. در مواردی به رویکردهای زنستیزانه و سنتی شماری از مردان اشاره کرده و تلویحاً آن را نکوهیده است. گاهی به خلق زنانی چون سعیده پرداخته است که برای برونرفت از هژمونی مردانه تلاش میکنند و سعی دارند در دنیایی برابر با مردان به زندگی خود، سامان بدهند. گفتمان مردسالاری هم، در تقابل با خواستههای زنان رمان، در این اثر نمود پیدا کرده است. به مصداقهای همة این موارد در ادامه پرداخته خواهد شد. عشق انسانی، زن ستیزی و سنت گرایی، کوشش زنان برای برون رفت از هژمونی مردانه، چیرگی گفتمان مردسالاری درتقابل با زنان و مواردی ازاین دست، ازجمله مؤلّفههای رئالیستی جامعة ایرانی است که در رمانِ عامّه پسندِ بازگشت به خوشبختی نیز بازتاب یافته است.
الف. گفتمان عاشقانه
اصلیترین جریانی که در رمان نمودار شده، گفتمان عاشقانه است که معمولاً میان دو شخصیت سعیده و بهرام شکل میگیرد. این عشقورزی به دلیل حیا و حُجب جامعة سنتی ایران، در ابتدا به فرجام نمیرسد و سعیده با فردی به نام پرویز ازدواج میکند. بهرام که شاهد مراسم ازدواج این دو بوده است، از تجربة تلخ عاطفی خود در آن شب و در حضور سعیده پس از مدتها سخن میگوید و حرف دل خود را به او میگوید:
بله ابراز نکردم؛ چون مثل آدمهای عاشقپیشه نبودم که نامههای عاشقانه بنویسم و داخل اتاقت پرت کنم و یا از اعتماد خانوادهات سوءاستفاده کنم و در موقعیت مناسب در گوشت نجوای عشق بخوانم. چرا فقط در این مورد فراموش کردی که من یک کُردم؟! (رحیمی، 1373: 86).
به نظر میرسد طرز صحبت شخصیت بهرام، نشان از سیطرة ایدئولوژی مردسالار بر باورهای وی دارد. او ابراز عشق را کنشی مردانه نمیداند و خواهان خواندهشدن است، نه خواهان بودن. در واقع، این نگاه که مرد نباید جملههای عاشقانه بر زبان بیاورد یا ابراز علاقه کند، به عنوان برآیند گفتمان مردسالاری و مذهبی، بهرام را به انفعال و بیکنشی وامیدارد که نتیجة آن وارد آمدن آسیبهای روحی و سرکوب شدن عشق در وجود اوست: «شب عروسیت فقط خدا میداند که من چه حالی داشتم. وقتی در لباس سپید عروسی در میان بازوان آن مرد میرقصیدی، من مرگ را پیش چشمم میدیدم، دلم میخواست دستت را میگرفتم و از میان جمعیت بیرون میبردم» (رحیمی، 1373: 88-87). گویی ایدئولوژی، عشق را محدود به جنسیت زن میداند و ابراز آن را برای مرد، ناپسند میشمارد. در نتیجه، بهرام عاشقپیشه علیرغم میل خود، عشق را در سینه نهان میدارد و دردهای روحی و جسمی ناشی از آن را برای سالیان دراز تاب میآورد.
نوع دیگری از ابراز عشق و علاقه که در داستان، کمتر دیده میشود، روابط محبتآمیز میان برادر و خواهر است. سعید پس از مدّتها از خارج به ایران بازگشته و روایت رحیمی نشان میدهد که علیرغم اختلاف نظرهایی که آنها با هم دارند، امّا الفتی استوار میانشان برقرار است. سعیده از عبارت «دوستت دارم» برای ابراز علاقه به سعید استفاده میکند و سعید نیز، نسبت به شرایط روحی خواهر کوچکترش احساس مسئولیّت میکند و در تلاش است برای برونرفت سعیده از روزهای پس از جدایی، اقداماتی – هرچند در حدّ لفظ- انجام دهد:
سعیده گفت: خودم را به چی باید وفق بدهم؟ به بدبختی؟! آنکه خیلی وقت است عادت کردهام. انگشت روی لبم گذاشت و گفت: بیا برویم صبحانه آماده است. خیلی گرسنهام. گفتم: سعید خیلی دوستت دارم و خوشحالم که پیشم هستی. من هم خوشحالم که میتوانم با تو راحت حرف بزنم؛ چون اینطور که شنیدهام تو با کسی دردِ دل نمیکنی و از همه کناره میگیری! حالا که پیش تو هستم، دوست دارم علاوه بر برادری دوستت هم باشم (رحیمی، 1373: 134-133).
ب. گفتمان زنستیز و تلاش زنان برای رسیدن به استقلال شخصیتی
در ادبیات داستانی پس از انقلاب، موضوع حقوق زنان و شخصیتدهی به آنها مورد توجه بسیاری از داستاننویسان مرد و زن رئالیست قرار گرفت. در واقع، فضای فمینیستی که مدتها پیش در ادبیات غربی نمود پیدا کرده بود، این بار خود را در ادبیات فارسی معاصر نشان داد و بر این اساس، رمانهای بسیاری نوشته شد و شخصیتهای متنوعی خلق گردید تا به زنان برای ایجاد تحول در خود، کمک شود. بنابراین، دغدغههای فمینیستی به بخشی از لایههای فکری داستانهای فارسی بدل گردید.
دغدغۀ سبکشناسی فمینیستی به مسایلی مانند: توصیف تبعیض جنسی، کلیشههای سنتی برای نقش جنسی، بحث از کاهش ارزش فرد بر مبنای جنسیتش، تبعیض علیه زنان و فروداشت آنان در متون محدود نمیشود، بلکه این موضوعات تا آنجا گسترش یافته که عناصر و ساختارهای ادبی مثل استعاره، تصویر، زاویۀ دید یا فرآیندهای لازم و متعدی را در پیوند با مسائل جنسیت بررسی میکند (فتوحی، 1391: 185).
به عبارتی، ابزارهای ساختاری در خدمت تبیین مفاهیمی فمینیستی قرار گرفتهاند.
در رمان بازگشت به خوشبختی، شخصیت سعیده همواره در تلاش است به سوی جلو گام بردارد و از نگاه منفی شماری از مردان جامعه به جنس زن، گذر کند و حیاتی جدید را بر پایة محوریت خویش، تجربه کند. بر این اساس، وقتی ازدواج با پرویز را خلاف شعور و شخصیت خود میبیند، جدایی را برمیگزیند و از ادامة این زندگی به هر قمیتی پرهیز میکند؛ زیرا به دنبال رؤیاهای خود و تحقق آن میگردد (ر.ک: رحیمی، 1373: 85). همچنین، او تعریفی دیگرگونه از ازدواج در ذهن دارد و شکلگیری آن از روی اجبار و قراردادهای تحمیلی جامعه را نقد و نکوهش میکند. از دید او، ازدواج مطلوب، با توافق، شناخت و درک زن و مرد از همدیگر شکل میگیرد. نگرش سعیده نسبت به پدیدة ازدواج، خطمشی فکری او را آشکار میسازد و مخاطب درمییابد که با زنی ناقد سنتها و کلیشهها روبه شده است. زنی که تن به باورهای رایج در جامعه نمیدهد و بدون افتادن در دام تعصبات مردستیزانه، طرحی نو درمیاندازد: «منظورم ازدواجهایی نیست که بر پایۀ قراردادهای اجباری صورت میگیرد. من فکر میکنم پایۀ یک زندگی موفق باید روی تفاهم دوجانبه بنا شده باشد. شناخت دو تا آدمی که میخواهند با هم زندگی جدیدی را شروع کنند» (رحیمی، 1373: 101).
اگرچه سعیده دچار بحرانهای روحی شده بود، اما با خودباوری اجازه نداد این شرایط بر او غلبه کند. در نتیجه، برای حضوری فعّال در جامعه آماده گردید. او هم به لحاظ علمی و تخصّصی و هم از دید مالی و استقلال شخصیّت به درجهای میرسد که قابل قبول است. در واقع، رحیمی با تشریح و بازنمایی کنشهای سعیده پیامی را به مخاطبان داستان خود میدهد و از آنها میخواهد تا با اعتماد به نفس در جامعه حضور پیدا کنند و برای رشد و تعالی خود بکوشند.
رفتم در یک آموزشگاه ماشیننویسی ثبتنام کردم. این کارم در خانه موجب شادی شد. سعید از یکی از دوستانش ماشین تحریری به امانت گرفت و من در خانه هم مشغول تمرین شدم. به دنبال آن، راهی کلاس زبان شدم. من با شروع ماه دوم زمستان از شرکت مسعود تقاضای کار کردم. (رحیمی، 1373: 8).
سعیده از نقشهها و برنامههایی سخن میگوید که برای آینده دارد. او در حین کار، به یادگیری مشغول است و مهارت خود را گسترش میدهد. قطعاً واکنشهایی از این دست که سعیده از خود بروز میدهد، نمونه و مصداقی برای دختران دیگری است که خود را وابسته به مردان میدانند و بدون حضور آنها هیچ هویت مستقلّی برای خود قائل نیستند. سعیده این تابو را تاحدّی شکسته و به عنصری سودمند و خودباور بدل شده است:
در شرکت با خانم محسنی خیلی مأنوس شده بودم. او در بیشتر موارد به کمکم میآمد و در کارها یاریام میداد. با شروع بهار، اولین ترم کلاس زبان را تمام کردم. شبها وقتی خسته از کلاس برمیگشتم، زود به رختخواب میرفتم و برای آیندهای که در پیش داشتم، نقشه میکشیدم. از فکر کردن به این آینده غرق در لذّت میشدم (رحیمی، 1373: 10).
در بخش دیگری از داستان، سعیده کار کردن را با آزاد بودن و استقلال شخصیّتی همتراز میداند. در واقع، کار کردن زنان در جامعۀ مردسالار به نماد و مصداقی برجسته برای برونرفت از خنثی بودن بدل شده بود. طبق روایت رحیمی، سعیده در این زمینه گامهای مطلوبی برداشته بود:
ار ساعت سه تا هشت شب در آنجا مشغول بودم. زمان کار –چه در شرکت و چه در آزمایشگاه- فرصت فکر کردن نداشتم، اما شبها همین که به بستر میرفتم، آرزوهایم جان میگرفت. آرزوی آزاد بودن و آزاد زندگی کردن. چقدر به زنان خارجی که در شرکت کار میکردند، حسادت میکردم. اگر دو سال دیگر با همین پشتکار به کارم ادامه میدادم، میتوانستم آنقدر پسانداز داشته باشم که از ایران خارج شوم (رحیمی، 1373: 13).
پ. گفتمان مردسالار
بیگمان گسترش افکار و کنشهای تحقیرآمیز شماری از مردان در پیوند با زنان به گفتمان مردسالار گره خورده است. در کلیّت این گفتمان تکساحتی، «شناخت و هویت زن در ارتباط با مرد مشخص میشود. پس، زن تبدیل به دیگری میشود که ویژگیهای منفی دارد، در حالی که مرد دارای مقام و جایگاه ممتاز و سیطره بر امور هستند» (الرویلی و البازغی، 2000م: 220). با نظرداشت این رویکرد، مردان خود را محق میدانند خود را جنس برتر و زن را جنس دوم و ضعیف بشمارند و به خود اجازه بدهند با او به بدترین شکل ممکن، رفتار کنند.
یکی از نمودهای فرهنگ مردسالاری در رمان بازگشت به خوشبختی، تبعیضهایی است که خانوادهها میان فرزندان پسر و دختر قایل میشوند. سعیده در بخشی از این داستان به معرفی خودش میپردازد و به صورت ضمنی به تحصیلات خودش و برادرانش اشاره میکند. مخاطب از لحن صحبتهای این دختر درمییابد که پدر و مادر تمایل وافری برای رشد علمی فرزندان پسر داشتهاند. در نتیجه، آنها صاحب مدارج علمی بالا و مشاغل پردرآمد شدهاند، ولی سعیده از این حمایتها محروم مانده است؛ زیرا در نگاه سنتی و کلیشهای بسیاری از خانوادههای ایرانی، زن برای ادارة خانه نیاز به فراگیری مهارت دارد، نه برای کسب شغل و درآمد و استقلال شخصیتی. طبق این رویکرد که برآیند گفتمان مردسالار در اتحاد با گفتمان مذهبی است، زن نیازی به تحصیلات عالیه ندارد:
آخرین فرزند خانواده بودم. دو خواهر بزرگترم ازدواج کرده و رفته بودند تا هریک کانون خانوادهای را گرمی بخشند. من مانده بودم و دو برادر، یکی دانشجوی پزشکی و دیگری، سهامدار یک شرکت تجاری، هر دو هم مجرد، یکی به بهانۀ درس خواندن و دیگری هم به قول خودش به دنبال بخت (رحیمی، 1373: 3).
در بخش دیگری از رمان، وقتی سعید، برادر بزرگتر سعیده از سفر بازمیگردد، او رفتار اطرافیان را با برادر و خودش مقایسه میکند:
گفتنیها زیاد داشت و همه با اشتیاق گوش میکردند. بازگشت خودم را با او مقایسه کردم، یکی سرافکنده و دیگر سربلند. از من هیچ نپرسیدند، ولی از او میخواستند تا همه چیز را تعریف کند. به راستی آیا من حرفی برای گفتن داشتم؟ (رحیمی، 1373: 104).
همچنین، سعیده در تکاپوست تا اتاق سعید را که اکنون در اختیار دارد، تخلیه و آمادة سکونت برادرش کند (ر.ک: رحیمی، 1373: 102). اتاقی که تا زمان عدم حضور سعید به سعیده تعلق دارد. مجموعهای از این رویکردها مخاطب را با چالشهای عمیق فکری در نقد مبانی گفتمان پدرسالار و مردمحور مواجه میسازد.
مصداق دیگر مردسالاری در این رمان، کالاانگاری زنان از سوی شماری از مردان است. یکی از موضوعاتی که در دیدگاه فمینیستها برجسته شده، اعتراض به نگاه جنسی و ابزاری به زنان است. مردان با حمایت قانون، سنت و مذهب، زنان را به عنوان کالایی تصور میکنند و بر اساس این پیشانگارۀ نادرست، با او برخورد میکنند. فمینیستها خواهان اصلاح این نگاه و تشخصبخشی به زنان هستند تا همچون مردان به شخصیتی مستقل دست پیدا کنند و حق انتخاب در زمینههای گوناگون زندگی از جمله برقراری روابط عاطفی داشته باشند و صرفاً کالا و ابزاری برای رفع نیازهای جنسی مردان محسوب نشوند. در رمان بازگشت به خوشبختی، شخصیت سعیده در توصیف شخصیت پرویز (همسر سابقش)، او را مردی هوسران میداند که هدفی جز کامجویی صرف از زنان در ارتباطگیری با آنها ندارد. در نگاه سعیده، پرویز تعهدی به او به عنوان همسر ندارد و به وی به چشم یک همبستر مینگرد: «او زن نمیخواست، معشوقه میخواست. البته معشوقه هم به وفور داشت، اما به قول خودش میخواست یک ایرانی را هم در خوشیهایش شریک کند، آنهم چه خوشیهایی!» (رحیمی، 1373: 102).
البته، در کنار این رویکردهای مردسالارانه، گاهی شاهد کنشهایی از سوی پدر هستیم که دختر خود را برای حضور در جامعه و کنشگری ترغیب میکند. او به سعیده توصیه میکند که عنصری مفید و اثرگذار باشد. اگرچه پدر در غالب موارد، نمایندۀ گفتمان مردسالار است، اما این دیدگاه او درخور توجّه مینماید. در واقع، او نگاهی خنثی به زن ندارد و او را همتراز مردان میداند:
سعیده خودت بهتر میدانی که من اهل پند و موعظه نیستم، امّا میبینم که مدّتی است اخلاق و رفتار تو کاملاً تغییر کرده است. ما به تو پیشنهاد ادامۀ تحصیل دادیم، رد کردی. گفتیم برای خودت یک سرگرمی فراهم کن که آن هم مورد قبول واقع نشد. من فکر میکنم این کجخلقی تو فقط به خاطر بیکاری و بیبرنامه بودن توست (رحیمی، 1373: 6).
سعیده وظایفی را که سنّت و گفتمان مردسالار بر عهدۀ زنان نهاده است، در تضاد با دیدگاههای بلندپروازانهاش میداند. از اینرو، به پیشنهاد ازدواج بهرام، پاسخ منفی میدهد؛ زیرا آن را در تناقض با آزادی خویش میبیند. این رویکرد سعیده بیشباهت به اندیشههای فمینیست افراطی نیست که استقلال زنان را بدون حضور مردان، ترویج میکند.
اگر ازدواج کنم، آنوقت دیگر خبری از آزادی نیست. باید خانهداری و بچهداری کنم. آنوقت فکر بهرام را از مخیلهام خارج میکردم و به خواب میرفتم (رحیمی، 1373: 12).
4- نتیجهگیری
- رمانهای عامه پسند دارای مؤلّفههای رئالیستی است و ازاینرو، در شمار آثار مکتب رئالیسم جای میگیرند. رئالیسم در ادبیات داستانی، بر اجتماعی بودن انسان تاکید میکند، در انتخاب رویدادها و پدیدهها، ویژگی های بنیادی انسان و جامعه را مورد بررسی قرار می دهد؛ بر دوری گزیدن نویسنده از اندیشهها و باورهای خود تاکید میکند و یکی از وظایف نویسندگان را متمایز کردن واقعیتهای عینی از پندارها و خیالبافی و تصوّرات قراردادی و اندیشه های واهی که از طبیعت و اجتماع در بین مردم رواج دارد می داند. رمان بازگشت به خوشبختی، اثر فهیمه رحیمی رمانی عامه پسنداست که بسیاری از ویژگیهای مکتب رئالیسم را داراست. امّا برشمردن ویژگی های رئالیستی این رمان تکراری می نماید و کاویدن این اثر از منظر سبک شناسی لایهای، پرتوی جدید در پژوهش های مکتب- سبک شناسی میتاباند و دریچه ای جدید در بازشناخت مؤلّفههای رمانهای عامه پسند میگشاید.
- در این مقاله، رمان بازگشت به خوشبختی در لایه های بلاغی و ایدئولوژیک بررسی و کاویده شده است. بررسی لایة واژگانی به مثابة تحلیلی اجتناب ناپذیر دراین گونه پژوهشها ضروری به نظر می رسد و در شناخت این دو لایه یاری میرساند. نتایج تحقیق نشان میدهد درلایة واژگانی، شاهد استفاده از واژههایی هستیم که غالباً عینی، نشاندار و واقع گرایانه اند و نویسنده به یاری آنها، نگرشهای خاص ایدئولوژیک خود را بازتاب داده است. در لایة بلاغی نیز، بسامد کنایه نسبت به دیگر صور خیال، درخور توجّه است. هدف اصلی فهیمه رحیمی از به کارگرفتن کنایه، وسعت بخشیدن به گسترۀ زیباییشناسانۀ افکار شخصیتهای داستانی بوده است. تشبیهات مورد استفاده هم، عمدتاً سادهیاب و حسی هستند. در لایة ایدئولوژیک، فهیمه رحیمی با محوریت دغدغههای زنانه، گفتمان مردسالاری را نفی و نقد کرده و مواضع آن را از زبان شخصیت سعیده به چالش کشیده است. البته، فهیمه رحیمی کوشیده است جایگاه مرد و پدر را در کلیّت رمان بنا به سنّت و کلیشة رایج حفظ کند. در نتیجه، شاهد ساختارشکنی افراطی در این زمینه نیستیم و نویسنده از ساختارهای رئالیستی جامعه پا فراتر نگذاشته است. موضوع دیگر، نگاه او به موضوع عشق و بازنمایی روابط عاشقانه است که زیر سایة گفتمان پدرسالار در داستان جریان مییابد. فهیمه رحیمی سعی کرده است زنان را به صورت غیرمستقیم به تلاش برای برونرفت از شرایط نامطلوب خود دعوت کند و برای تحقق این هدف، شخصیت سعیده را خلق کرده و پرورش داده و بسیاری از باورهای خود را از زبان این زن برای مخاطب تشریح کرده است. در مجموع، بررسی لایة ایدئولوژیک در رمان بازگشت به خوشبختی نشان میدهد که نویسنده کوشیده است با دور ماندن از مواضع فمینیست افراطی و مردستیز و نیز، با پاسداری از حرمت پدر و نهاد خانواده، روایتکنندة تلاش زنان برای رسیدن به استقلال شخصیتی و حضوری اثرگذار در جامعه باشد. هرچند که در رسیدن به این هدف، فراز و نشیبهای بسیاری را پشت سر گذاشته و گاهی در بند عقاید کلیشهای و سنتی به ویژه در مقولة ابراز عشق گرفتار بوده است.
- در مجموع، رمان بازگشت به خوشبختی به عنوان رمانی عامّهپسند رئالیستی، حاوی نکات مهمی در ارتباط با مناسبات اجتماعی و مسایل اساسی مرتبط با زنان جامعۀ ایران و دربرگیرندگی مؤلّفههای رئالیستی است که با بررسی و تحلیل ابعاد گوناگون آن میتوان بخشی از بحرانها و مشکلات حوزۀ زنان را مورد بررسی قرار داد و راهحلهایی برای برونرفت از آن پیشنهاد کرد. توجّه محافل علمی- دانشگاهی به رمانهایی از این دست، زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که بدانیم بخش عمدهای از مخاطبان به این آثار تمایل نشان می دهند و میزان فروش رمانهای عامّهپسند نسبت به داستانهای دیگر، چشمگیرتر است. پرفروش بودن یک اثر، دلیلی بر پایین بودن سطح رمان نیست و باید دریابیم خوانندة رمانهای عامّه پسند، از هوشمندی، فرهیختگی و آگاهی خاصی برخوردارند؛ ضمن آن که این یک اصل جهانی است که خوانندة رمان- به عنوان یک نوع ادبی داستانی معاصر و در خدمت انسان و دوران معاصر مدرن- عمدتاً طبقة متوسط جامعه است. همة اینها دلایلی است که باید پژوهش های آکادمیک و دانشگاهی، از بازشناخت و واکاوی رمانهای عامّه پسند که نمونه اعلای ذائقه واقع گرایانه مردم به ویزه طبقه متوسط است غفلت نکند.
منابع
- احمدی، بابک (1378). ساختار و تأویل متن، چاپ چهارم، تهران: مرکز.
- ایزدیار و محمّدی (1394). « زیبای شناسی ادبیات داستانی عامه پسند در ایران»، مجلة زیبایی شناسی ادبی، شماره23، صص154-137.
بهار، محمدتقی (1376). سبکشناسی، 3ج، چاپ نهم، تهران: مجید.
- حسینی، مریم (1396). مکتب های ادبی جهان، چاپ اوّل، تهران: فاطمی.
- رحیمی، فهیمه (1373). بازگشت به خوشبختی، تهران: چکاوک.
- رسولی، یوسف و طاهری، حمید (1400). «بررسی و تحلیل تحولات ساختاری و محتوایی رمانهای عامّهپسند در ایران»، مجلۀ ادبیات پارسی معاصر، سال 11، شمارۀ 1، صص 129-103.
- الرویلی، میجان و البازغی، سعد (2000م). دلیل الناقد الأدبی، بیروت: مرکز الثقافه العربی.
- سجودی، فرزان (1387). نشانهشناسی کاربردی، تهران: نشر علم.
- شفیعیکدکنی، محمدرضا (1366). موسیقی شعر، چاپ پنجم، تهران: آگاه.
- صفایی، علی و مظفری، کبری (1388). «بررسی توصیفی، تحلیلی و انتقادی رمانهای عامّهپسند ایرانی»، مجلّۀ ادبپژوهی، دورۀ 3، شمارۀ 10، صص 136-109.
- صنعتی، نادر و جهانی، الهام و چاوشیان، حسن و صنعتی شرقی، حشمت (1398) «بررسی فضای مفهومی عشق در رمانهای ایرانی عامّهپسند و ادب دهۀ 80»، مجلۀ جامعهشناسی هنر و ادبیات، سال 11، شمارۀ 2، صص 81-63.
- عبادیان، محمود (1372). درآمدی بر سبکشناسی در ادبیات، چاپ دوم، تهران: آوای نور.
- عسکری، اکرم و پاکرو، فاطمه و اردستانیرستمی، حمیدرضا (1402). «تحلیل سبکشناسی رمانهای پاورقی یا عامّهپسند بر اساس نگاهی به رمان پاورقی تاریخی حمویه و بررسی شخصیت مرد در این اثر». مجلۀ زبان و ادب فارسی، سال 15، شمارۀ 54، صص 161-133.
- عمرانپور، محمدرضا (1388). «جنبههای زیباییشناسی (هماهنگی) در شعر معاصر»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان، شمارۀ 2، صص 187-159.
- فتوحی، محمود (1391). سبکشناسی؛ نظریهها، رویکردها و روشها، تهران: سخن.
- فلاح، نسرین و رضوانی، آیدا (1398). «بررسی جلوههای زنانه در رمانهای عامّهپسند با تکیه بر فمینیسم (با تأکید بر آثار برگزیدۀ فهیمه رحیمی، نسرین ثامنی و فتانه حاجسیدجوادی)»، مجلۀ زن و جامعه، سال 10، شمارۀ 3، صص 214-187.
- کاظمی، مینا (1392). تحلیل و نقد جایگاه ادبی- اجتماعی رمانهای عامّهپسند، پایاننامۀ کارشناسی ارشد دانشگاه اصفهان، استاد راهنما: زهره نجفی.
- محمّدی، نیلوفر و ایزدیار، محسن (1394). «زیباییشناسی ادبیّات داستانی عامّهپسند در ایران». مجلّۀ زیباییشناسی ادبی، سال 12، شمارۀ 23، صص 154-137.
- مهری، فریبا؛ علویمقدم، مهیار؛ دلبری، حسن؛ محمّدیان، عباس (1398). «تحلیل رستاخیز ساختاری واژهها بر پایۀ سبکشناسی لایهای در لایۀ نحوی غزل معاصر ایران»، مجلۀ مطالعات زبانی و بلاغی، سال 10، شمارۀ 19، صص 346-323.
- ____________________ (1398). «بازشناخت فرآیند استعارهسازی در لایۀ بلاغی سبک غزل اجتماعی معاصر و کارکردهای ایدئولوژیکی آن»، مجلۀ ادبیات پارسی معاصر، سال 12، شمارۀ 2، صص 282-263.
- نجفی، زهره و کاظمی، مینا (1392). «سبکشناسی رمان عامّهپسند (با تکیه بر آثار مرتضی مؤدّبپور)»، مجلّۀ ادبیّات داستانی، سال 1، شمارۀ 2، صص 133-117.
Simpson, Paul. (2004) Stylistics, London: Routledge-
References
Ahmadi, Babak. (1999). Structure and Interpretation of Text, 4th Edition, Tehran: Markaz Publications.
Al-Ruwaili, Mijan & Al-Bazghi, Saad. (2000). The Literary Critic’s Guide, Beirut: Arab Cultural Center.
Askari, Akram; Pakrou, Fatemeh; Ardestani-Rostami, Hamidreza. (2023). “Stylistic Analysis of Serialized or Popular Novels Based on the Historical Serialized Novel Hamouyeh and Analysis of the Male Character in It,” Journal of Persian Language and Literature, Vol. 15, No. 54, pp. 133–161.
Bahar, Mohammad-Taqi. (1997). Stylistics, 3 vols., 9th Edition, Tehran: Majid Publications.
Ebadian, Mahmoud. (1993). Introduction to Stylistics in Literature, 2nd Edition, Tehran: Avaye Noor.
Fallah, Nasrin & Rezvani, Aida. (2019). “Feminine Features in Popular Novels with Emphasis on Feminism (Focusing on Selected Works by Fahimeh Rahimi, Nasrin Sameni, and Fataneh Haj Seyed Javadi),” Journal of Women and Society, Vol. 10, No. 3, pp. 187–214.
Fotouhi, Mahmoud. (2012). Stylistics: Theories, Approaches, and Methods, Tehran: Sokhan Publications.
Hosseini, Maryam. (2017). Schools of World Literature, 1st Edition, Tehran: Fatemi Publications.
Kazemi, Mina. (2013). Analysis and Critique of the Literary-Social Position of Popular Novels, M.A. Thesis, University of Isfahan. Supervisor: Dr. Zohreh Najafi.
Mehri, Fariba; Alavi-Moghaddam, Mahyar; Delbari, Hassan; Mohammadian, Abbas. (2019). “Structural Resurrection of Words Based on Layered Stylistics in the Syntactic Layer of Contemporary Iranian Ghazal,” Journal of Language and Rhetorical Studies, Vol. 10, No. 19, pp. 323–346.
---. (2019). “Recognition of the Metaphor-Making Process in the Rhetorical Layer of Contemporary Social Ghazal Style and Its Ideological Functions,” Journal of Contemporary Persian Literature, Vol. 12, No. 2, pp. 263–282.
Omranpour, Mohammad-Reza. (2009). “Aesthetic Aspects (Harmony) in Contemporary Poetry,” Journal of Faculty of Literature and Humanities, Shahid Bahonar University of Kerman, No. 2, pp. 159–187.
Rahimi, Fahimeh. (1994). Return to Happiness, Tehran: Chakavak Publications.
Rasouli, Yousef & Taheri, Hamid. (2021). “Structural and Content Developments in Iranian Popular Novels,” Journal of Contemporary Persian Literature, Vol. 11, No. 1, pp. 103–129.
San’ati, Nader; Jahani, Elham; Chavoshian, Hassan; San’ati Sharqi, Heshmat. (2019). “Conceptual Space of Love in Iranian Popular Novels and 2000s Literature,” Journal of Sociology of Art and Literature, Vol. 11, No. 2, pp. 63–81.
Shafi’i Kadkani, Mohammad-Reza. (1987). The Music of Poetry, 5th Edition, Tehran: Agah Publications.
Simpson, Paul. (2004). Stylistics. London: Routledge.
Sojoodi, Farzan. (2008). Applied Semiotics, Tehran: Nashr-e Elm.
* Corresponding Author: Associated Professor, Department of Persian Language and Literature, Faculty of Letters and Humanities. Hakim Sabzevari University. Iran Email Address: m.alavi.m@hsu.ac.ir.
[1]- دانشجوی دکتری زبان و ادبیّات فارسی، واحد تربت حیدریه، دانشگاه آزاد اسلامی، تربت حیدریه، ایران. رایانامه:
zohre.tajaddod@gmail.com
[2]- دانشیار زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه حکیم سبزواری، (نویسنده مسؤول)، سبزوار، ایران.رایانامه: m.alavi.m@hsu.ac.ir
[3]- استادیار زبان و ادبیّات فارسی، واحد تربت حیدریه، دانشگاه آزاد اسلامی، تربت حیدریه، ایران. رایانامه:
firouzimoghaddam@gmail.com
[4]- استادیار زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران. رایانامه:
a.sadeghimanesh@hsu.ac.ir