تحلیل‌شناختی «استعارة مفهومی و انواع آن» در منتخبی از اشعار پروین اعتصامی طبق نظریة فوکونیه و ترنر

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران.

2 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی (محض)، دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران.

3 استاد زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه مازندران، ایران.

چکیده

در مطالعات ادبی، استعاره را رکن اساسی خلاقیّت و نمود ویژة فردیّت هنری مؤلف می‌شمارند. استعاره می‌تواند در بافت‌های اجتماعی گوناگون، به وسیلة نویسندگان به کار رود تا کارکردهایی در جهت حمایت از گزاره‌های بنیادین و باورهای یک ایدئولوژی و یا نظرگاه خاص ایفا کند. فوکونیه و ترنر (1995) مسألة جدیدی را در زبانشناسی شناختی و استعاره مطرح کردند. آن‌ها نشان دادند که همة استعاره‌ها از مطابقت حوزة مبدأ و مقصد، آن‌گونه که در دیدگاه لیکاف و جانسون (1980) مطرح شده بود، ساخته نمی‌شوند. بر طبق تعریف فوکونیه و ترنر (1999) فضاهای ذهنی، بسته‌های مفهومی کوچکی هستند که در هنگام سخن گفتن یا تفکر در ذهن آدمی ساخته می‌شوند. اشعار پروین اعتصامی به دلیل برخورداری از زبان استعاره‌مدار و نزدیکی به قطب استعاری و به دلیل فارغ بودن از محدودیّت‌های حاکم بر برخی از انواع رسمی ادبیات قدیم، دارای تناسب و ظرفیّت بیشتری برای کاربرد این نظریه در نقد هستند. از این رو، تمامی استعاره های اشعار پروین اعتصامی در ساخت فضاهای ذهنی آن‌ها، مورد توصیف و تحلیل قرار گرفت. طبق یافته‌های به دست آمده، حوزه‌های مفهومی استعاره‌های پروین در نظریه فوکونیه و ترنر نقش دارند که در شش گروه، استعاره‌های هستی‌شناختی (پدیده‌ای یا مادی)، استعاره‌های شخصیت‌بخشی، استعاره‌های جهتی برای هستارهای مثبت و منفی، استعاره‌های ساختی (پدیده‌های انتزاعی، اعضای بدن، مفهوم زندگی، پدیده‌های طبیعی) قابل دسته‌بندی‌ هستند. به طور کلی می‌توان گفت در همه استعاره‌های ساختی، استفاده از حوزه‌های مفهومی در ساخت استعاره و انتقال معانی خاص به مخاطبان به صورت هدفمند صورت گرفته است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


تحلیل‌­شناختی «استعاره­ی مفهومی و انواع آن»

در منتخبی از اشعار «پروین اعتصامی»طبق نظریّه­ی فوکونیه و ترنر

حمیدرضا قانونی[1]

پروین غلامحسینی[2]

احمد غنی‌پورملکشاه[3]

DOI: 10.22080/RJLS.2023.24895.1374

چکیده

در مطالعات ادبی، استعاره را رکن اساسی خلاقیّت و نمود ویژه­ی فردیّت هنری مؤلّف می‌شمارند. نویسندگان می‌تواننداستعاره را در بافت‌های اجتماعی گوناگون، به کار ببرند تا کارکردهایی در جهت حمایت از گزاره‌های بنیادین و باورهای یک ایدئولوژی و یا دیدگاه خاص ایفا کند. فوکونیه و ترنر (1995)، مسأله­ی جدیدی را در زبان­شناسی شناختی و استعاره مطرح کردند. آن‌ها نشان دادند که همه­ی استعاره‌ها از مطابقت حوزه­ی مبدأ و مقصد ساخته نمی‌شوند. طبق تعریف فوکونیه و ترنر (1999)، فضاهای ذهنی، بسته‌های مفهومی کوچکی هستند که هنگام سخن گفتن یا تفکّر در ذهن آدمی ساخته می‌شوند. اشعار پروین اعتصامی به دلیل برخورداری از زبان استعاره‌مدار و نزدیکی به قطب استعاری و به دلیل فارغ بودن از محدودیّت‌های حاکم بر برخی از انواع رسمی ادبیات  قدیم، دارای تناسب و ظرفیّت بیشتری برای کاربرد این نظریّه در نقد است. از این­رو تمامی استعاره­های اشعار پروین اعتصامی در ساخت فضاهای ذهنی آن­ها توصیف و تحلیل شد. طبق یافته‌های به دست­آمده، حوزه‌های مفهومی استعاره‌های پروین در نظریّه فوکونیه و ترنر نقش دارند که در چهار گروهِ استعاره‌های هستی‌شناختی (پدیده‌ای یا مادی)، استعاره‌های شخصیّت‌بخشی، استعاره‌های جهتی برای هستارهای مثبت و منفی و استعاره‌های ساختی (پدیده‌های انتزاعی، اعضای بدن، مفهوم زندگی و پدیده‌های طبیعی) قابل دسته‌بندی‌ هستند. به طور کلی می‌توان گفت در همه استعاره‌های ساختی، استفاده از حوزه‌های مفهومی در ساخت استعاره و انتقال معانی خاص به مخاطبان به­صورت هدفمند صورت گرفته است.

کلیدواژه­ها: منتخبی از اشعار پروین اعتصامی، استعاره مفهومی و انواع آن، تحلیل‌گفتمان، نظریّه­ی فوکونیه و ترنر.

1- مقدمه

تحلیل‌گفتمان‌انتقادی، رویکردی بینارشته‌ای برای مطالعه­ی گفتمان است که زبان را به­عنوان شکلی از کارکرد اجتماعی بررسی می‌کند و بر نحوه­ی بازتولید قدرت اجتماعی و سیاسی به وسیله­ی متن و گفت­وگو تأکید می‌کند.گفتمان‌شناسی یا تحلیل‌گفتمان یا تحلیل کلام - یکی از زیرشاخه‌های علم زبان‌شناسی -به مطالعاتی اطلاق می‌شود که زبان نوشتاری، گفتاری یا نشانه‌ای یا هرگونه پدیده­ی‌نشانه‌شناختی را تجزیه و تحلیل می­کند. موضوع تحلیل‌گفتمان (نقل قول، متن نوشته­شده و گفتار) در قالب رشته‌های منسجمی از تعدادی جمله، گزاره، عبارت، گفتار و مناظره تعریف می‌شود. زبان‌شناسی تاحدودی به این حوزه نزدیک است؛ با این تفاوت که در تحلیل‌گفتمان به جای ساختار متن در پی کشف ویژگی‌های اجتماعی- روان شناختی فرد/ افراد هستیم. (ر.ک: فرکلاف،1379: 8)

1- 1- بیان مسأله

اشعار پروین اعتصامی به دلیل برخورداری از زبان استعاره‌مدار و نزدیکی زبان آن­ها به قطب استعاری و همچنین به دلیل فارغ بودن از محدودیّت‌های حاکم بر برخی از انواع رسمی ادبیات مانند شعر و نثر فنی قدیم، تناسب و ظرفیّت بیشتری برای کاربرد این نظریّه در نقد استعاره­ی مفهومی فوکونیه و ترنر دارند. هدف این پژوهش، توصیف و تحلیل حوزه‌های مفهومی به کاررفته در استعاره‌های موجود در اشعار پروین اعتصامی، بر اساس نظریّه­ی آمیزه­ی مفهومی است که فوکونیه و ترنر (1998، 2002) مطرح کرده­اند. در این پژوهش، فضاهای ذهنی هر استعاره در اشعار توصیف شده تا مشخّص شود که در هر استعاره از کدام حوزه‌های مفهومی در ساخت فضاهای ذهنی استفاده شده است.

1- 2- پرسش­های پژوهش

- استعاره‌ها و انواع آن دراشعار پروین اعتصامی چگونه بازتاب یافته‌اند؟

- در اشعار پروین اعتصامی، کاربرد استعاره‌های جهتی به چه صورتی است؟

- در اشعار پروین اعتصامی، نقش و تأثیر استعاره‌ها در تغییر و تحوّلات اجتماعی چگونه است؟

1- 3- روش پژوهش

پژوهش حاضر، پژوهشی نظری است که در آن از روش کتابخانه­ای استفاده شده و داده­های آن بر اساس روش توصیفی - تحلیلی بررسی شده­اند. برای این امر، منتخبی از اشعار پروین به­دقّت مطالعه و تمامی استعاره­های به کار رفته در آن استخراج شد. سپس برای مشخّص شدن حوزه‌های مفهومی مورد استفاده در ساخت فضاهای ذهنی آن­ها، تمامی استعاره­ها توصیف و تحلیل شد.

1- 4- پیشینه­ی پژوهش

بسیاری از زبان­شناسان و پژوهشگران از به‌کارگیری مبانی نظریّه­ی­ آمیزه­ی مفهومی درباره­ی استعاره استقبال کرده­اند.درباره­ی «استعاره­ی مفهومی» نیز پژوهش‌های گوناگونی صورت گرفته است که برخی از آن‌ها عبارتند از:

- گلشایی و گلفام (1393) در مقاله­ی «ارزیابی پیکره­بنیاد مفروضات نظریّه­ی استعاره­ی مفهومی (بررسی موردی: استعاره­ی «بحث به­مثابه جنگ» در زبان فارسی)» به ارزیابی دو فرض نظریّه­ی استعاره مفهومی با استفاده از روش پیکره­بنیاد پرداخته‌اند. یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد که الگوی معنایی استعاره‌های زبانی، پیچیده‌تر از پیش‌بینی‌های نظریّه­ی استعاره مفهومی است و عوامل کاربرد زبان در شکل‌دهی به معنای استعاره‌های زبانی نقش مهمّی ایفا می‌کند.

- کمالی و امامی (1400) در مقاله­ی «تلفیق استعاره‌های مفهومی و تصویر در دیوان حافظ» بر آن است تا با مروری گذرا بر مطالعات و نگرش‌های مدرن درباره­ی استعاره‌ها، غزلیات حافظ را با توجه به نظریّه­ی استعاره مفهومی بررسی نماید و حوزه‌های نگاشت یا انطباق میان دو حوزه مبدأ و مقصد را که به کمک تصاویر انجام می‌گیرد، بررسی کند. نتیجه­ی پژوهش نشان‌ می­دهد که استعاره در دیوان حافظ، ابزار توانمندی برای بیان معانی پیچیده، مبهم و دور از ذهن و تصویر است که با استفاده از تجربه­ی شعری و زبانی شاعر به بهترین شکل به بار نشسته است. با توجّه به داده‌های پژوهش، مهم‌ترین و پربسامدترین نگاشت‌ها و انواع مصداق‌های عینی و ذهنی که حافظ برای توصیف و تصویرگری از آن‌ها بهره گرفته است، به ترتیب عبارتند از: طبیعت، عشق، رندی، امید، زهد و ریا، عرفان و ملامت.

صادقی (1392) در مقاله­ی «ادغام نوشتار و تصویر در متون ادبی بر اساس نظریّه­ی ادغام مفهومی» برای نشان دادن چگونگی شکل‌گیری رابطه­یتصویر و نوشتار، از نظریّه­ی ادغام مفهومی فوکونیه و ترنر استفاده کرده است.همچنین بر اساس چهار فضایی که در تولید معنا دخیل هستند و چهار نوع ادغام مختلفی که انواع روابط تصویر و نوشتار را نشان می‌دهند، به بررسی چگونگی شکل‌گیری و خوانش آثار ادبی دیداری که از تلفیق تصویر و نوشتار ایجاد می‌شوند، پرداخته شده است و همچنین نوع جدیدی از درک رابطه میان تصویر و نوشتار معرفی شده است.

شریفی مقدم و همکاران(1398)، مقاله­ی «مقایسه­ی استعاره‌های مفهومیِ غم و شادی در اشعار پروین اعتصامی»را با این هدف انجام داده­اند که حوزه‌های مبدأ به کار رفته در استعاره‌های مفهومی موردِ اشاره، تنوّع و فراوانی آن‌ها را مشخّص نمایند. به این منظور، نویسندگان پس از مطالعه­ی دیوان پروین اعتصامی، بیت‌های دارای مفهوم استعاری غم و شادی را استخراج کرده‌اند. آن‌ها به این نتیجه دست یافته‌اند که فراوانی استعاره‌های مفهومی غم به­صورت چشمگیری بیشتر از حوزه­ی مقابل یعنی شادی بود که با توجّه به مضامین تلخ اجتماعی به کار رفته در سروده‌های پروین قابل توجیه است. شباهت بین دو حوزه­ی احساس، علاوه بر استفاده­ی مشترک از استعاره‌های وجودی (شامل جسمی­شدگی و تشخیص) و نیز استعاره‌های جهتی (طرح­واره‌های جهت)، در حوزه‌های مبدأ مشترک شامل زمان، مکان و سلامتی نیز شباهت‌های چشمگیری مشاهدهشد.

- مسأله­ی اصلی پژوهش «مقایسه­ی استعاره‌های مفهومی «دنیا» در اشعار سعدی و پروین»نوشته­ی بهمنش و همکاران (1400)آن است که شیوه­ی مفهوم‌سازی استعاری «دنیا» در قصیده‌ها و قطعه‌های سعدی و پروین چگونه است. هدف اصلی پژوهش،پی بردن به مفهوم‌سازی دنیا و بازنمایی چگونگی دیدگاه غالب این دو شاعر نسبت‌به دنیاست. نتایج حاصل از بررسی‌داده‌ها شامل 229 استعاره در حوزه­ی مقصد دنیاست که از قصیده‌ها و قطعه‌های دو شاعر، نمونه‌گیری و ارزیابی شده است. یافته‌ها نشان داده که حوزه‌های مبدأ شیء، انسان، ساختمان، سفر، حیوان، دریا، مزرعه، اقتصاد و تجارت و جنگ در اشعار هر دو شاعر بیان شده است. استعاره­ی ‌سرزمین و ملک تنها در اشعار سعدی یافت شد؛ درحالی‌که حوزه‌های مبدأ باغ، معدن، قصه، جادو، کوه، دیو و اژدها، ورزش، چاه، خیمه و چادر، آتش، غذا، دشت، محکمه‌گاه، صاعقه، مکتب و مدرسه، کندو، گیاه، کمینگاه و دِه تنها در اشعار پروین نمود یافته‌ است. سعدی اغلب از حوزه­ی مبدأ شیء و پروین از حوزه­ی مبدأ انسان برای مفهوم‌سازی دنیا استفاده کرده است. پروین با انسان‌نگاریِ پدیده­ی دنیا به مجموعه‌ای متنوّع از استعاره‌ها دست یافته است که چگونگی درک از دنیا و چگونگی عملکرد نسبت‌به آن را در چارچوب انگیزه‌ها، ویژگی‌ها و فعالیت‌های انسانی مهیّا می‌‌کند. گفتنی است هر دو شاعر، حوزه­ی مبدأ «شیء ازدست‌دادنی» را در قصیده و نیز در قطعه به کار گرفته‌اند که می‌تواند مبیّن آن باشد که ایشان، دنیا و متعلّقات دنیا را شایسته­ی وابستگی و دلبستگی ندانسته‌اند. درمجموع هرچند در اشعار پروین، تنوّع استعاری بیشتری دیده می‌شود، نگرش و اندیشه‌اش نسبت‌به مفهوم دنیا هم‌جهت با سعدی است، تاآنجاکه می‌توان گفت پروین در نگاه به دنیا از سعدی تأثیر پذیرفته است.

-حاجی قاسمی و عابدینی جزینی (1398) در مقاله­ی «آمیزش مفهومی مرگ در نمونه‌هایی از شعر جاهلی، بر اساس نظریّه­ی آمیختگی مفهومی با الگوی چهار فضایی فوکونیه و ترنر»، هدف خود را بر آن گذاشته­اند‌ تا با استناد به نظریّه­ی «چهارالگوی فضای ذهنی» فوکونیه و ترنر، برای پاسخ‌گویی به پرسش چگونگی تصویرسازی و آفرینش آمیزه‌های مفهومی مرگ در دوران جاهلی، به بررسی و تحلیل ابیات مرتبط با این موضوع نزد شعرای این عصر (عنتره بن شداد، زهیر بن ابی سلمی و...) بپردازند و طبق اصول نظریّه­ی معناشناسی شناختی یادشده، میزان خیال‌برانگیزی آن­ها را از نظر زبان‌شناسی ارزیابی کنند.

- مرتضایی و فتوحی رودمعجنی (1400) در مقاله­ی «استعاره­ی مفهومی و فردیت اخلاق ادبی» ضمن بحث‌ها، شواهدی از شعر کلاسیک و مدرن در کنار هم آورده‌اند تا نشان دهند که هنری کردن استعاره‌های فرهنگی، وابسته به نوع خاصی از شعر یا دوره­ی زمانی مشخّص نیست و در تمام زمان‌ها و در اشعار شاعران مختلف دیده می‌شود. محقّقان با توجّه به تجزیه و تحلیل داده‌ها، به این نتایج دست یافته‌اند که مطالعه­ی استعاره‌های مفهومی در متون ادبی، زمانی اهمّیّت می‌یابد که وجوه برجسته و متمایز استعاره‌های مفهومی را دریابیم و تفاوت آن استعاره‌ها را در ادبیات با کاربرد روزمره­ی آن‌ها کشف کنیم. آنگاه وجه خلّاقه­ی متن ادبی را شناخته‌ایم.

- در مقاله­ی «تحلیل استعاره‌های بوستان سعدی بر اساس نظریّه­ی آمیزه­ی مفهومی» نوشته­ی آهنگر و همکاران (1399)، فضاهای ذهنی هر استعاره در بوستان سعدی توصیف شده تا مشخّص شود که هر استعاره از چه حوزه­ی مفهومی در ساخت فضاهای ذهنی استفاده شده است. سپس معنادار بودن و یا معنادار نبودن استفاده از این حوزه‌های مفهومی با استفاده از آزمون خی­دو در نرم افزار اس.پی.اس.اس اندازه‌گیری شده است.

- نتایج پژوهش شریفی­مقدم و همکاران (1400) با عنوان «الگوی استعاری نمونه اعلای عشق در پیکره­ی لیلی و مجنون بر اساس الگوی عشق کووچش»، نشان می­دهد که الگوی عشق به کار رفته در لیلی و مجنون به­طور کامل و مطلق از الگوی عشق نمونه‌ای پیروی نمی‌کند و در مواردی نیز دارای ویژگی‌های منحصربه­فردی است که آن را از الگوی نمونه‌ای متمایز می‌نماید.

با توجّه به جست­وجوهای صورت­گرفته،تحلیل‌شناختی «استعاره مفهومی» در ‌گفتمان‌های موجود در اشعار پروین اعتصامی (طبق نظریّه­ی فوکونیه و ترنر) به­ندرت مورد توجّه منتقدان و پژوهشگران قرار گرفته‌است. از این­رو پرداختن به این موضوع می‌تواند فتح بابی برای ورود به دنیای اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی شاعر - پروین اعتصامی - باشد.

2- مبانی نظری پژوهش

آگاهی از پدیده‌های گوناگون و درک آن‌ها، تلاش همواره­ی اندیشه­ی بشری بوده است. استعاره‌ها، ابزاری مناسب برای افزایش قدرت درک انسان از جهان است. جورج لیکاف و مارک جانسون (1980) ضمن طرح مباحث زبان‌شناسانه و فلسفی درباره­ی استعاره و ماهیّت آن، تعریف متفاوتی از این پدیده عرضه ‌کردند: استعاره، درک و تجربه­ی چیزی براساس چیز دیگر است. آن‌ها دیدگاه سنّتی را به چالش کشیدند. استعاره در دیدگاه سنّتی، آرایه‌ای ادبی، تزیینی و حاشیه‌ای است. استعاره در این دیدگاه شناختی، ساختار مفهومی ویژه‌ای دارد و دارای یک قلمرو مبدأ (که عینی‌تر و ملموس‌تر است) و یک قلمرو مقصد (که معمولاً ذهنی‌تر و انتزاعی‌تر است) می‌باشد و درک استعاره نتیجه­ی نگاشت یا انطباق حوزه­ی مبدأ بر مقصد است. (لیکاف و جانسون،1980: 3-5، به نقل از شریفی مقدم و دیگران،1401: 262)

ماهیّت استعاره، مفهوم‌سازی[4]است؛ یعنی معمولاً حوزه­ی معنایی پیچیده و انتزاعی را با حوزه­ی معنایی ساده و ملموس قیاس‌ می‌کند و با این شیوه، حوزه­ی پیچیده و انتزاعی درک‌پذیر می‌شود. (Kovecses, 2002:16-24)  استعاره­ی مفهومی را متشکّل از مجموعه‌ای کم و بیش ثابت از نگاشت‌های[5] صورت‌گرفته بین حوزه‌های مفهومی[6] می‌دانند و آن را به شکل حوزه­ی مقصد[7] و حوزه­ی مبدأ[8]نشان می‌دهند. این نگاشت‌ها بین اجزای حوزه­ی مبدأ و حوزه­ی مقصد، رابطه برقرار می‌کند و باعث درک مشخّصات حوزه­ی مفهومی مقصد در چارچوب مشخّصات حوزه­ی مفهومی آشناتر، یعنی مبدأ می‌شود. بنابراین همان­گونه که لیکاف (1993) اعتقاد دارد، استعاره انتقال‌دهنده­ی ساختار، روابط داخلی، منطق الگوی شناختی و کانون معنای اصلی حوزه­ی مبدأ به حوزه­ی مقصد است. بر این اساس استعاره­ی مفهومی، سه رکن اصلی خواهد داشت: نگاشت، حوزه­ی مبدأ و حوزه­ی مقصد. (عباسی،1397: 19)

هاشمی معتقد است که «براساس دیدگاه معنی‌شناسی شناختی، کانون استعاره در مفهوم [9]است نه کلمات. بنیان استعاره نه براساس شباهت، بلکه برپایه­ی ارتباط حوزه‌های متقاطع هم‌زمان[10] در تجربه­ی انسان و درک شباهت‌های این حوزه‌ها شکل‌ گرفته ‌است. همچنین بخش عمده­ی نظام مفهومی ما، استعاری است که شامل مفاهیم عمیق و پایداری چون زمان، رخدادها، علل، اخلاق و ذهن و... می‌شود. این مفاهیم به‌وسیله­ی استعاره‌های چندگانه‌ای درک و فهمیده می‌شوند که دارای مفهومی مستدل‌اند.» (هاشمی، 1389: 122‑123)؛ ازنظر لیکاف و جانسون (1980)، به‌طورکلی استعاره‌های مفهومی براساس کارکردهای شناختی خود، سه‌گونه است: ساختاری[11]، جهتی[12] و هستی‌شناختی[13]. (Lakoff and Johnson ,1980:23 )

2- 1- تفاوت بنیادین «استعاره» در دیدگاه کلاسیک و نوین

از نظر ادیبان و سخنوران کلاسیک، «استعاره» موضوعی زینتی و مربوط به بخش غیرعادی زبان است که در آن یک یا چند کلمه خارج از معنای معمول خود و برای بیان معنایی مشابه به کار می‌روند. در زبان‌شناسی شناختی، استعاره به­عنوان پایه و اساس تفکّر انسان شناخته شده است. لیکاف و جانسون (1980) در اثر معروف خود به نام «استعاره‌هایی که باور داریم»، استعاره را در همه­ی بخش‌های زبان بررسی کرده، نشان می‌دهند که استعاره پیش از زبان در تار و پود تفکّر و شناخت انسان جا دارد. (نیک‌پناه و دلارامی‌فر،1401: 325)؛ دیدگاه شناختی یا مفهومی از دیگر دیدگاه‌هایی است که درباره­ی استعاره وجود دارد و بر مبنای آن، کانون استعاره در مفهوم است نه درکلمات. بنیان استعاره نه بر اساس شباهت که بر پایه ارتباط قلمرو متقاطع همزمان در تجربه­ی انسان و درک شباهت‌های این حوزه‌ها شکل گرفته است. همچنین بخش عمده­ی نظام مفهومی ما، استعاری است که شامل مفاهیم عمیق و پایداری چون زمان، رخداد، علل، اخلاق، ذهن و...می‌شود. (ر.ک: هاشمی،1389: 4-5)؛ به عقیده­ی لیکاف، تعدادی مفاهیم مادر وجود دارد که سرچشمه­ی تمام استعاره‌ها هستند و استعاره‌های زبان خودکار یا زبان ادبی برمبنای آن‌ها ساخته می‌شوند. استعاره‌ها آنقدر عادی و معمولی هستند که ما اغلب به آن‌ها توجّهی نمی‌کنیم. مثلاً مفاهیم مادری مانند اینکه زندگی یک سفر است، زمان عبور است، مردم گیاهند و... منشأ پیدایش و شکل‌گیری استعاره‌های زیادی شده‌اند. Lakoff and Turner,1980:1))

لیکاف و جانسون در نظریّه­ی خود، «استعاره مفهومی»، نشان می‌دهندکه استعاره، امری اساساً تزئینی و یا مخصوص زبان ادبی نیست. و حتی مخصوص زبان نیست؛ بلکه در اندیشه و عمل هر روز ما ساری و جاری است. به اعتقاد این دو، با استفاده از استعاره نه­تنها می‌توان درباره­ی پدیده‌ها سخن گفت، بلکه با کمک آن می‌توان درباره­ی آن‌ها اندیشید. (ر.ک: گلفام و یوسفی راد،1381: 6)؛ حوزه­ی ملموس در استعاره­ی مفهومی، در جایگاه حوزه­ی مبدأ و حوزه­ی انتزاعی در جایگاه حوزه­ی مقصد قرار می‌گیرد. استعاره، نوعی شباهت بین حوزه­ی مبدأ و حوزه­ی مقصد ایجاد می‌کند که با «نگاشت» میان این دو حوزه نشان داده می‌شود. نگاشت، اصطلاحی است که از حوزه­ی ریاضیات گرفته شده است. بنابراین استعاره­ی مفهومی دارای سه رکن است:

  1. نگاشت: تناظری که بین مفاهیم ذهنی و مفاهیم عینی‌تر است.
  2. قلمرو مبدأ: مجموعه‌ای که دارای مفاهیم عینی‌تر است.
  3. قلمرو مقصد: مجموعه‌ای که دارای مفاهیم انتزاعی‌تر است.

در استعاره­ی مفهومی، رابطه­ی بین حوزه انتزاعی و محسوس به وسیله­ی یک گزاره به نام «نگاشت استعاری» صورت می‌پذیرد. (منوچهری و شفق،1400: 118)

چنان‌که میلر (1979)، داندراده (1989) و لوربا (1376) اشاره کرده‌اند، کمتر پیش می‌آید که کلمات فقط دارای یک معنا باشند. در واقع این بافت کلام است که معنا و یا معانی خاصی از میان مجموعه­ی معانی اجتماعی برمی‌گزیند و منظور گوینده را روشن می‌سازد. در حقیقت می‌توان گفت که استعاره بر اساس ظرفیّت عظیم کلمه شکل می‌گیرد و به­عنوان یک شبکه در حافظه رمزگردانی می‌شود. ذخیره‌سازی اطلاعات در حافظه، برحسب شبکه‌هایی صورت می‌گیرد و هر کلمه با مجموعه‌ای از کلمات دیگر که از جهتی با آن ارتباط دارند، (ارتباط آوایی، موقعیّتی، کنشی، تصویری، معنایی و مفهومی و گزاره‌ای) پیوند برقرار می‌کند. عدّه‌ای معتقدند که واسطه­ی درک استعاره، «همخوانی (تداعی) کلمات» است. اما در نظریّه‌های تصویرسازی، شباهت‌های ساختاری در ادراک مورد تأکید قرار می‌گیرند و در نظریّه‌هایی مربوط به بازنمایی انتزاعی، شبکه‌بندی و پیوندهای انتزاعی. این نظریّه‌ها هر یک بر جنبه یا جنبه‌هایی از یادآوری کلامی و تصویری در درک استعاره تأکید می‌کنند. از سوی دیگر، علاوه بر کل حافظه، بافت فرازبانی یعنی مجموعه عوامل و شرایطی که فرد در تبادل اطلاعات از آن‌ها استفاده می‌کند، در درک استعاره اثر می‌گذارد. همه­ی این محرّک‌های موقعیّتی تعیین می‌کنند که چه نوع اطّلاعاتی از حافظه­ی درازمدّت، به درک و تفسیر استعاره مربوط می‌شود. (ر.ک: قاسم‌زاده،1378: 26-39)

2- 2-دیدگاه شناختی

در این بخش از دیدگاه زبان‌شناسیِ شناختی به استعاره کوشیده‌ایم تا الگویی برای بررسی پیوند میان سبک استعاری و ذهنیّت نویسنده (محتوا) طرح کنیم. در این جستار وقتی می‌گوییم استعاره، مراد کل صورت‌های مجازی زبان است؛ یعنی همه­ی اقسام تشبیه و استعاره و نماد و تمثیل. از این دیدگاه، سازوکار استعاره‌سازی ذهن، حاصل فرایند «انگاشتن» است. بر اساس یک دیدگاه بسیار قدیمی، استعاره ترکیبی از دو بخش است که یک بخش «وسیله» و بخش دیگر «هدف» به کار می‌رود. طرف وسیله غالباً دارای بار معنایی و وصفی قوی‌تری است. و از این­رو عمل استعاره، نوعی ارتقا و بالا بردن معنی در بخش هدف است. فرایند تفکّر استعاری عبارت است از انگاشتن چیزی به جای چیزی دیگر. بر این اساس فرایند اندیشیدن استعاری در الگوی زیر صورت می‌گیرد. (فتوحی،1390: 322)

شکل 1- نمودار الگوی فرایندهای استعاره­سازی

هر کدام از این فرایندهای استعاره‌پردازی، دو خاستگاه دارد: یکی، طرز بینش گوینده و دیگری، تجربه­ی زیستی وی. با توجّه به کارکردهای متعدّد استعاره مفهومی در اشعار پروین اعتصامی- کارکرد عاطفی‌سازی دیدگاه، پنهان‌سازی ایدئولوژی، بازمفهوم سازی و مدل‌سازی و تبیین- بیشترین کاربرد استعاره مفهومی در این اشعار برای بیان مفاهیم سیاسی و اجتماعی است. پروین، استعاره‌ها را در جهت حمایت از ایدئولوژی و بینشی خاص به کار برده است. نویسنده به وسیله استعاره‌ها، بینش و دیدگاه خود را درباره­ی ایدئولوژی‌ها و رقابت آن‌ها بیان می‌کند. برای مثال با توجه به غلبه­یفنّاوری و ماشینیسم، نویسنده مفاهیمی چون «چنبره زدن در خود»، «ماندن در عصر خیش و گاوآهن»، «مانند کبک سر در زیر برف کردن» را به عنوان حوزه­ی مبدأ انتخاب کرده و برای بیان مفاهیمی نظیر عقب­ماندگی و عدم پیشرفت از این استعاره‌ها کمک گرفته است.

2- 3-نظریّه­ی فوکونیه و ترنر

طبق نظریّه­ی فوکونیه و ترنر (1998، 2002)، هنگام شکل­گیری استعاره، چهار فضای ذهنی وجود دارد که عبارتند از: دو فضای درونداد، یک فضای عامو یک فضای آمیخته. این فضاها معادل حوزه­های مفهومی در نظریّه­ی استعاره مفهومی نیستند، اما به آن‌ها وابسته­اند. فضاهای ذهنی، طرح‌واره­های ویژه­ای را ارائه می­دهند که به ­وسیله­ی حوزه­ها ساخته شده­اند.(ر.ک:آهنگر و امیرمشهدی،1399: 116)؛ فضاهای ذهنی شامل نوع خاصّی از اطّلاعات هستند که دارای سازه‌های ذهنی انتزاعی بوده و به­مثابه­ی واقعیّت‌های بالقوه به­صورت پویا انگیخته می‌شوند. شکل‌گیری فضاهای ذهنی و نگاشت آن‌ها، امکان ایجاد معناهای نامحدودی را فراهم می‌کند. (صادقی،1392: 83)

  • فضاهای دروندادی:دو فضای دروندادی، فضاهایی هستند که هر یک ساختار شناختی مخصوص به خودشان را دارند. میان این دو فضا، مطابقت­هایی وجود دارد که «مطابقت میان­فضایی» نامیده می­شود.
  • فضای عام:فضای عام، فضای ذهنی دیگری است که مشترکات میان فضاهای دروندادی را نشان می­دهد. باید توجّه داشت که فضای عام، ساختاری انتزاعی دارد.
  • فضای آمیخته: فضای آمیخته، فضایی است که هدف نهایی استعاره به شمارمی­رود. باید توجّه داشت که ویژگی­های فضاهای دروندادی به این فضا فرا­فکنی می­شود. علاوه ­بر ­این ساخت نو­ظهور در همین فضا بهوجود می­آید. (ر.ک:Lakoff, 1980, 2002 & Turner)

3- تحلیل داده‌ها

این پدیده­ی زبانی- شناختی که یکی از پرکاربردترین جلوه‌های بلاغت و در عین حال پیچیده‌ترین آن‌هاست، در اشعار پروین نیز جلوه یافته است. او با فرایند «مدل‌سازی و تبیین استعاری»، بسیاری از استعاره‌های دشوار را بر اساس مفاهیم ساده‌تر و عینی‌تر و برجسته‌سازی ویژگی‌های مشترک مفاهیم توضیح می‌دهد و به کمک مدل‌سازی، فرایند فهم آن‌ها را آسان می‌کند. او شبکه‌ای از روابط استعاری، میان مفاهیم به وجود آورده که با تحلیل این استعاره‌ها می‌توان به شناخت الگوهای فکری پدیدآورندگان آن رسید. اینک نمونه‌هایی از این استعاره‌ها ذکر می‌گر‌دد.

3- 1- استعاره‌های هستی‌شناختی

تجربه­ی انسان از رویارویی با پدیده‌های جهان خارج به­ویژه اشیا، مبنای شکل‌گیری گستره­ی وسیعی از استعاره‌های هستی‌شناختی را فراهم می‌کند. ( Lakoff & Johnson, 1980:23)؛ استعاره‌هایی که از راه آن‌ها، یک مفهوم انتزاعی به­واسطه­ی در نظرگرفتنش به عنوان یک شیء، مادّه، ظرف و یا یک شخص به شکلی ویژه مقوله‌سازی می‌شود، در طبقه­ی استعاره‌های هستی‌شناختی معرفی می‌شود. (ر.ک: افراشی و دیگران، 1391: 8)؛ استعاره‌های هستی‌شناختی، «مفاهیم غیرمادّی و غیرفیزیکی» را به­گونه‌ای مفهوم‌سازی می‌کنند که گویی فیزیکی و تجربه‌پذیرند (اُرتیث دیاث گِرا،2009: 60 به نقل از افراشی و حسامی،1392). استعاره‌های هستی‌شناختی را به دو نوع پدیده‌ای یا مادّی و تشخیصی تقسیم کرده‌اند.

3- 1- 1- پدیده‌ای/ مادّی

بر اساس نظریّه­ی استعاره مفهومی، نظام مفهومی در ذهن انسان، ماهیّتی استعاری دارد و استعاره‌ها، ارکان اصلی انتقال معانی انتزاعی هستند. (بهمنش و دیگران،1400: 91)؛ استعاره‌های پدیده‌ای و مادّی به مفاهیمی که ذاتاً پدیده یا مادّه نیستند، ارزش پدیده‌ای و جسمی می‌دهند. در واقع در این نوع استعاره‌ها، انسان‌ها تجربیاتشان را در قالب اشیا و اجسام درک می‌کنند، بدون اینکه دقیقاً مشخّص شود که منظور، چه نوع شیء و جسمی است. نسبت دادن فعل یک فاعل به فاعل دیگر و داد و ستد استعاری میان افعال، موجب پویاسازی اندیشه و حرکت­بخشی به سبک می‌شود. بخش زیادی از طروات، پویایی و دینامیسم سبکی نوخاسته از کاربرد استعاره‌های فعلی است. (فتوحی،1390: 317)

برای مثال در نمونه‌های زیر، «باد صبا»، «دهر» و «مرگ» که مفاهیمی مجرد و انتزاعی دارند، به­مثابه شیء که با دست قابل لمس است، در نظر گرفته‌شده‌اند:

- باد صبا به­مثابه موجودی هنرمند:

میوه دهد شاخ، چو گردد درخت

 

این هنر دایه باد صباست
(اعتصامی، 1378: 62)

- دهر به­مثابه شکارچی:

حمله نیارد به تو ثعبان دهر

 

تا چو کلیمی تو و دینت عصاست
                               (همان: 60)

 

زمام کار، به دست تو چون سپرد سپهر

 

به کار خلق، چرا دیگران نگاه کنند
                                (همان: 124)

- مرگ به­مثابه موجودی قابل رؤیت:

آهنی سنگین، دمش را کنده بود

 

مرگ را می‌دید، اما زنده بود
                                  (همان: 225)

3- 1- 2- استعاره‌های شخصیّت‌بخشی یا تشخیصی

استعاره‌های تشخیصی یا جان‌دارپنداری، یکی از انواع استعاره‌های مفهومی است که لیکاف و جانسون آن را معرفی کرده‌اند و در دسته­ی استعاره‌های هستی‌شناختی قرار دارد. گاه اشیای فیزیکی، شخص تلقی می‌شوند. با استفاده از این فرایند می‌توانیم بسیاری از موجودات غیرانسانی و تجربه‌های مربوط به پدیده‌های غیرانسانی و انتزاعی را برحسب انگیزه‌ها، مشخّصات و فعّالیّت‌های انسانی درک کنیم. در چنین استعاره‌هایی، جنبه‌های خاصی از شخصیّت انسان برگزیده می‌شود. در این استعاره­ها، دو درونداد وجود دارد: درونداد اول، «موجود غیرانسان» است که ویژگی­های انسانی به خود گرفته است و درونداد دوم، «انسان» است که در دنیای واقعی، این ویژگی­ها را دارد. از ترکیب این دو درونداد، فضای آمیخته­ای ایجاد می­شود که در آن موجودی غیر­انسان، توانایی انجام کارهای انسانی را می­یابد. (ر.ک: آهنگر و امیرمشهدی،1399: 120)

برای مثال در نمونه­ی زیر، «نفس حیله­ساز» (درونداد اول) به­مثابه انسانی (درونداد دوم) در نظر گرفته شده که در فکر آن است تا راهی به سوی تو باز کند و تو را گمراه کند:

بر سر آن است نفس حیله‌ساز
درونداد اول

 

که کند راهی سوی راه تو باز
                                         درونداد دوم

                  (اعتصامی، 1378: 226)

حمله نیارد به تو ثعبان دهر
درونداد دوم                                      درونداد اول

 

تا چو کلیمی تو و دینت عصاست
                               (همان:60)

مخسب تا که نپیچاندآسمانتگوش
درونداد 2        درونداد 1      درونداد 2

 

چنین معامله را بهر انتباه کنند
                              (همان:124)

در مثال بالا،«آسمان» از درونداد اول و «گوش پیچاندن و تنبیه کردن» از درونداد دوم به فضای آمیخته فرافکنی شده­اند و استعاره­ای را به­وجود آورده­اند. تشخیص در شمار استعاره‌های مکنیه است و صورتی استعاری است که در آن صفات انسانی به پدیده‌های غیرانسانی داده می‌شود. کاربرد این نوع استعاره نسبت مستقیم با نگرش و عاطفه­ی شاعر دارد. از ویژگی‌های شخصیّت‌بخشی می‌توان به این موارد اشاره کرد: اعطای خصوصیات انسان به پدیده‌های دیگر؛ گسترش عواطف انسانی به درون اشیا و هم‌دلی با پدیده‌ها؛ غلبه­ی تخیّل آدمی بر طبیعت. (فتوحی،1390: 318)

از دیدگاه شناختی، حس‌آمیزی تجربه‌ای عصب‌شناختی است که از تحریک همزمان دو حس در یک امر ادراکی ناشی می‌شود؛ آن‌چنان‌که گویی یکی از حس‌ها به­طور استعاری، کار حس دیگری را انجام دهد و امور مربوط به حواس مختلف به همدیگر اسناد داده شوند. مثلاً وقتی حس بویایی وارد قلمرو کار حس چشایی و بساوایی می‌شود. دخالت‌ حس‌های پنج‌گانه در قلمرو ادراکی یکدیگر، حقیقت خارجی ندارد. مثلاً شنیدن بو، شیرینی کلام و گرمی‌آواز در عالم خارج صادق نیست، بلکه یک فرایند استعاری است؛ زیرا یک حس مجازاً و نه حقیقتاً از حس دیگر عاریت می‌پذیرد. «اشاعره معتقد بودند جایز است آنچه با حسی ادراک می‌شود، با حس دیگر هم ادرک شود.» (ر.ک: نسفی،1379: 14 و هجویری، 1383:571-582)؛ وقتی یک گزاره از نوع حس‌آمیزی ساخته می‌شود، ذات پدیده‌ها تغییر نکرده‌اند؛ بلکه دامنه­ی دریافت و ادراک ما به وسیله­ی استعاره گسترش یافته است. این امر موجب گسترش دایره­ی ادراک و تقویّت حواس و ژرفابخشی به بینش ما می‌شود. کاربرد مؤثّر و بسامد بالای حس‌آمیزی، گستره­ی ادراک را وسعت می‌بخشد. بیان حس‌آمیزی، زمینه­ی تصرّف گوینده را در قوانین محدود و تکراری جهان فراهم می‌کند. پدیده‌های طبیعی در گستره­ی ادراک ما آ‌ن‌قدر انعطاف‌پذیر می‌شوند که مزّه‌ها، شنیدنی و رنگ‌ها، چشیدنی می‌شوند و بوها، رنگ دارند. در چنین قلمرویی از ادراک، پدیده‌ها چندبعدی خواهند شد. (فتوحی،1390: 319)؛دیگر استعاره‌های جان‌دارپنداری در اشعار پروین اعتصامی عبارت‌است از:

نفس، بسی وام گرفت و نداد
درونداد اول                 درونداد دوم

 

وام تو چون بازدهد؟ بینواست
                        (اعتصامی، 1378: 60)

بس بگشتآسیای دهر، ولیک
 درونداد دوم       درونداد اول

 

هیچ گندم در آسیاب نبود
                                      (همان:125)

تیره­روزش کرد، چرخ نیل­فام
درونداد دوم            درونداد اول

 

تا شود روشن که شاگردی ا‌ست خام
                                       (همان: 60)

3- 2- استعاره‌های جهتی «استفاده از جهت­ها برای هستارهای مثبت ومنفی»

مفاهیم جهتی برای قابل درک ساختن حوزه‌هایی انتزاعی مانند اوضاع روحی، وضعیّت و زمان به کار رفته است. استعاره‌های جهتی با مفاهیمی که نشان­دهنده­ی جهت و موقعیّت مکانی هستند (مانند بالا/ پایین، درون/ بیرون، جلو/ عقب، عمق/ سطح، مرکز/ حاشیه) در ارتباطند (افراشی و دیگران،1391: 8 به نقل از: یگانه و افراشی،1395: 199).باید توجّه داشت که هرچند این استعاره‌ها، دل‌بخواهی نیستند و از تجارب فیزیکی ما ناشی می‌شوند، بسته به فرهنگ‌های مختلف می‌توانند تغییر کنند (Ortiz Diaz Guerra, 2009:59؛ Lakoff, and Turner,1980:99)

استعاره‌های جهتی را استعاره‌های طرح‌واره‌ای نامیده‌اند و کووچش (2010)، اصطلاح «استعاره‌های انسجامی» را برای استعاره‌های جهتی پیشنهاد کرده و معتقد است که این اصطلاح، نقش شناختی این طبقه از استعاره‌های مفهومی را بهتر معرّفی می‌کند. بسیاری از مفاهیم انتزاعی به دلیل شناخت و درک انسان از جهت‌ها که معرّف ویژگی‌های مکان هستند درک می‌شوند.آنچه شواهد مختلف این اشعار نشان می­دهد، بیانگر این موضوع است که پروین برای نشان­دادن «هستار­های باارزش و مثبت» از «جهت بالا» و برای «هستار­های کم­ارزش و منفی» از «جهت پایین» استفاده می­کند. در نظر همه افراد، اکثراً جهت بالا بیانگر مفهوم برتر، مهم‌تر، دارنده­­ی مقام والا و بالعکس جهت پایین بیان‌کننده­ی معانی و هستارهای منفی چون ضعیف، بی‌ارزش، مذلّت و مقام پایین است و همین امر سبب درک بهتر خواننده می‌شود. پروین نیز از این معانی استعاری و کارکرد آن‌ها آگاه بوده و برای بیان مفاهیم ایدئولوژیک بارها از این امر بهره گرفته است. لازم به ذکر است که خلاف این مسئله نیز در اشعار پروین اعتصامی به­ندرت دیده می‌شود. برای مثال صفت تواضع و فروتنی که هستاری مثبت است، همراه با جهت پایین به کار رفته است. برای روشن شدن موضوع به نمونه‌های زیر که منتخبی از اشعار این شاعر است، توجه کنید:

جدول1-  حوزه‌های مقصد و مبدأ استعاره‌های موجود در اشعار پروین اعتصامی

حوزه­ی مقصد

حوزه­ی مبدأ

ویژگی نگاشت­شده

نمونه­ی مورد استناد

بی‌ارزش و فاقد اعتبار

(هستار منفی)

(اسم‌نگاشت استخراجی بر مبنای جهتپایین)

در اوج بزرگی و بلندمرتبگی، بی‌ارزش و پست بودن

اگر بر دامن کیوان نشستیم/ چو خیر کس نمی‌خواهیم، پستیم

(اعتصامی،1378: 260)

خواستار مقام والا

(هستار مثبت)

(اسم‌نگاشت استخراجی بر مبنای جهت بالا)

پیشرفت و تعالی یافتن

 

چه سود از انزوا و ظلمت، ای دوست!/ بلندی خواه را، پستی نه نیکوست

(همان:251)

به مذلّت دچار شدن

(هستار منفی)

(اسم‌نگاشت استخراجی بر مبنای جهت پایین)

 

افکندن

اندر این پستی، قضایم زان فکند/ تا تو را جویم، تو را خوانم بلند
(همان:245)

از راه راست به‌در شدن

(هستارمنفی)

(اسم‌نگاشت استخراجی بر مبنای جهت خلاف راستی)

کج‌روی و خطاکار شدن

حاجت ار ما را ز راه راست برد/ دیو، قاضی را به هر جا خواست برد
(همان:227)

از پای درآمدن

(هستار منفی)

(اسم‌نگاشت استخراجی بر مبنای جهت پایین)

خواهش کردن و یاری طلبیدن

بر در دونان، چو افتادم ز پای/ هم تو دستم را گرفتی ای خدای
(همان:245)

به بیراهه و خلاف رفتن(هستار منفی)

(اسم‌نگاشت استخراجی بر مبنای جهت کج رفتن)

دچار لغزش و گمراهی شدن

ما ندیدیم و راه کج رفتیم/ ورنه در راه، پیچ و تاب نبود
(همان:125)

از عرش به فرش رسیدن (انحطاط)

(هستار منفی)

(اسم‌نگاشت استخراجی بر مبنای جهت زیر و پایین)

 

مذلّت

چو جای خود نشناسی، به حیله مدعیّان/ تو را ز اوج بلندی به قعر چاه کنند(همان:124)

ارجمندی وبزرگواری(هستار منفی)

(اسم‌نگاشت استخراجی بر مبنای جهت بالا)

تواضع و فروتنی داشتن

جهل بلندی نپسندد، چه است/ عجب سلامت نپذیرد، بلاست
(همان:61)

کج‌روی

(هستار منفی)

(اسم‌نگاشت استخراجی بر مبنای خلاف)

خلاف رفتن

چو کج روی تو، نپویند دیگران ره راست/ چو یک خطا ز تو بینند، صد گناه کنند(همان:124)

راست

(هستار مثبت)

(اسم‌نگاشت استخراجی بر مبنای راست)

آزرده­خاطر نشدن از حرف راست

پروین، به کجروان، سخن از راستی چه سود؟/ کو آن­چنان کسی که نرنجد ز حرف راست (همان:65)

 

 

بالا

(هستار مثبت)

 

(اسم نگاشت استخراجی بر مبنای فوق و بلندی)

پیشرفت و تعالی

چه سود از انزوا و ظلمت، ای دوست!/بلندی­خواه را، پستی نه نیکوست
(همان:251)

جایگاه والا

چو جای خود نشناسی، به حیله مدعیّان/ تو را ز اوج بلندی به قعر چاه کنند
(همان:124)

علوّ درجات

تو از افلاک می‌گویی، من از خاک/ مرا آلوده کردند و تو را پاک
(همان: 251)

شکل 2-حوزه‌های مقصد و مبدأ استعاره‌های موجود در اشعار پروین اعتصامی

3- 3- استعاره ساختی

استعاره‌های ساختی، وظیفه­ی سازمان‌دهی و قالب‌بندی یک «مفهوم» را در حوزه­ی یک مفهوم دیگر، به­گونه‌ای نظام‌مند برعهده دارند. Nubiola, 2000:75)) به عبارت دیگر نقش شناختی این استعاره‌ها این است که امکان درک حوزه­ی مقصد «الف» را از راه ساختار حوزه­ی مبدأ«ب»، برای زبان‌ور فراهم می‌کنند. (Kovecses, 2010:3 به نقل از یگانه و افراشی،1395: 198)؛ به عبارت دیگر مفهومی در قالب مفهوم دیگر بیان می‌شود؛ مانند اکثر استعاره‌ها که به شکل گزاره‌ای بیان می‌شوند. برای نمونه در نگاشت‌ استعاری «زمان پول است»، «وقت طلاست»، «دنیا کاروان‌سراست» شاهد شکل‌گیری یک نظام منسجم در ذهن سخن‌گویان فارسی‌زبان هستیم که در آن، یک شیء مادّی و باارزش فرض شده است. (ر.ک: قاسم‌زاده،1378: 108)؛ بازنمود این نگاشت را در اشعار پروین اعتصامی می‌توان دید:

خوش است نغمه­ مرغی به ساحت چمنی
چه سود صحبت شاهان، چو نیست آزادی
به رنج گوشه­نشینی و فقر تن دادن
در آشیانه­ی ویران خویش خرسندیم
به جوی و جر بکنندت به صد جفا پر و بال

 

ولی نه بوم سیه­روز، مرغکی خوش­خوان
چرا دهیم گرانمایه وقت را ارزان
به از پریدن بیگاه و داشتن غم جان
چه خوشدلی است در آباد دیدن زندان
به رهگذر بکشندت به صد ستم، طفلان
                       (اعتصامی،1378: 166)

ایدئولوژی به افراد اجازه می‌دهد تا به­عنوان اعضای گروه‌های اجتماعی، بسیاری از عقاید اجتماعی‌شان را درباره­ی درست و غلط بودن و صادق و کاذب بودن امور سازمان بخشند و بر این اساس عمل کنند. «از آنجایی‌که بعد اجتماعی تبلیغات سیاسی، جنبه‌ای مهم تلقی می‌شود، زبان و در نتیجه استعاره‌ها در ترویج ایدئولوژی، نقش مهمی دارند.» (Knowles & Moon, 2005:74) احزاب حاکم سیاسی برای درست جلوه دادن ایدئولوژی‌شان، استعاره‌های خاصی را به کار می‌برند که همگی در دستگاه استعاری مفهومی بنیادین و در واقع ایدئولوژی بنیادی آن نظام سیاسی ریشه دارد. ابیاتی که ذکرشده، نمونه‌ای از ادبیات سیاسی و مبارزاتی به شمار می‌روند که به طریق مناظره از زبان طوطی و جغد بیان می‌شود؛ ادبیات متعهّدی کهشاعران بزرگی چون پروین اعتصامی، آن رابرای برپایی عدالت و ستایش آزادی در ایران به کار گرفته­اند که راه را برای سرنگونی ستمگران و مستبدان حکومتی فراهم کرد.

3- 3- 1- حوزه­ی مفهومی «پدیده­های طبیعی»

از جمله مفاهیم دیگری که پروین اعتصامی، هنگام ساخت استعاره­ها از آن‌ها بسیار بهره برده است، «پدیده­های طبیعی» است. از «پدیده­های طبیعی» در این استعاره­ها استفاده شده است تا بسیاری از مفاهیم انتزاعی را برای مخاطب محسوس­تر و قابل درک کنند. در استعاره‌های زیر، پدیده‌هایی مانند گوهر، بحر، اژدها، گرگ، پلنگ و... در تقابل با روح، هوا، نفس، آز، حرص و... قرار گرفته‌اند.

جدول 2- حوزه­ی مفهومی «پدیده­های طبیعی»

مبدأ

نگاشت‌های مفهومی در استعاره‌های مربوط به«پدیده­های طبیعی»

ویژگی نگاشت­شده

مقصد

زر

تو چه زرّی، ای روان تابناک!/ چند باشی بسته­ی زندان خاک

(اعتصامی،1378: 247)

تابندگی

روح، روان

گوهر بحر موّاج ازل

بحر مواج ازل را گوهری/ گوهر تحقیق را سوداگری(همان)

تو یکی تابنده گوهر بوده‌ای/ رخ چرا با تیرگی آلوده‌ای؟ (همان)

تابنده و ارزشمند بودن

____

زرّ کانی

زرّ کانی را چه نسبت با سفال؟/ شیر جنگی را چه خویشی با شغال؟ (همان)

خلوص

____

آویزه­ی گوش هستی

هیچ پاکی همچو تو پاکیزه نیست/گوش هستی را چنین آویزه نیست (همان)

زینت­بخشی

____

فرعون

بگذر از بحر و ز فرعون هوا مندیش/ دهر دریا و تو چون موسی عمرانی(همان:195)

فریبکاری

هوا

دزد

در ره ما گمرهان بی­نوا/ هر زمان، ره می‌زند دزد هوا (همان:254)

رهزنی

هوا

بی­باک دزد کهنه­کار

آخر آن بی­باک دزد کهنه­کار/ از تو آن دزدد، که بیش آید به کار(همان)

چیره­دستی در دزدی

آز

دیو

کار دیو نفس، دیگرگون شود- زین بساط روشنی بیرون شود (همان)

گمراهی

نفس

اژدها

اژدهای طمع و گرگ طبیعت را/ گر بترسی، نتوانی که بترسانی (همان:195)

هولناکی

طمع

دیو

طمعدیو است، با وی برنیایی/ چو خوردی، باز فردا ناشتایی (همان:260)

سیری­ناپذیری

____

آدمی‌خوار

آدمی‌خوار است، حرص خودپرست/ دست او بربند تا دستیت هست (همان:254)

قدرتمندی

حرص

گرگ

اژدهای طمع و گرگ طبیعت را/ گر بترسی، نتوانی که بترسانی (همان:195)

درنده‌خویی

____

دام

دچار زحمتی تا صید آزی/ اگر زین دام رستی، بی‌نیازی (همان:260)

گرفتاری

آز

3- 3- 2- حوزه­ی مفهومی «زندگی»

نگاشت‌ها، متناظرهای ثابتی نیستند؛ زیرا بنیادهای تجربی آن‌ها متفاوت است و از فرهنگی به فرهنگ دیگر و حتی از گفتمانی به گفتمان دیگر فرق می‌کند. اساس شناخت فرد را یک نگاشت یا «طرح‌واره‌های مفهومی» شکل می‌دهد. هر نگاشت، شبیه یک گزاره در ذهن شخص است که بر نگرش وی نسبت به هستی و پدیده‌ها سیطره دارد.برای مثال گزاره­ی استعاری مشهور «زندگی سفر است» بر ذهن اغلب مردم به­ویژه باورمندان دینی حاکم است و تفسیر هستی­شناسیک آن‌ها را شکل می‌دهد. نگاشت‌ها حاصل دیدگاه‌های ایدئولوژیک و برآمده از فرهنگ و زحافظه­ی جمعی هستند. اگر مفهوم زندگی را که در ادبیات در قالب استعاره بیان شده، بررسی کنیم، به نگاشت‌های متنوّع و مختلفی می‌رسیم که تفاوت‌های بنیادهای ایدئولوژیک و جهان‌نگری افراد و مکتب‌ها را آشکار می‌کند. (ر.ک: فتوحی،1390: 329)

حوزه­ی مفهومی«سخت بودن» برای مفهوم «زندگی» در اشعار پروین اعتصامی، به­صورت استعاری به­کار رفته است. در واقع استعاره­ی«پیچیده و خطرناک بودن زندگی» در اشعار او به­وضوح دیده می­شود. در اغلب این استعاره­ها، «سفرکردن» و «طی­کردن مسیری که همگان متحمّل غبن و زیان می‌شوند» از درونداد اول و «گذر عمر» از درونداد دوم وارد فضای آمیخته شده­اند و ساخت نو­ظهور را در این استعاره­ها به وجود آورده­اند. برای نمونه، در ذیل، فهرستی از نگاشت‌های مشهور در اشعار پروین را می‌بینیم:

- بهای زندگی زین بیشتر بود/ اگر یک دیده­ی صاحب­نظر بود (اعتصامی،1378: 261)

نگاشت «زودگذر و ناپایدار»ادبیات دینی و تعلیمی (دیدگاه و بینش مولوی)

-زندگانی، جز معمّایی نبود/ وقت، غیر از خوان یغمایی نبود (همان:256)

نگاشت «پیچیده بودن»برخلاف ادبیات عصر سامانی (رودکی، منوچهری)

- زندگی جز نفسی نیست، غنیمت شمرش/ نیست امیّد که همواره نفس برگردد (همان:114)

نگاشت «کوتاه بودن و غنیمت شمردن»اپیکوریسم و ادبیات دم غنیمتی (خیّام)

- چرا دهیم گرانمایه وقت را ارزان/ به رنج گوشه­نشینی و فقر تن دادن (همان:166)

نگاشت «گرانمایه بودن و غنیمت شمردن»اپیکوریسم و ادبیات دم غنیمتی (خیام)

-زندگانی تجارتی‌ است کزآن/ همه­کس غبنی و زیانی داشت (همان:256)

نگاشت «پیچیده بودن که نتیجه‌ای جز ضرر و زیان ندارد»

-زندگی پرخطر و کار تو سرمستی/ اهرمن گرسنه و باغ تو بار آور (همان:145)

نگاشت «پیچیده و هولناک بودن مسیر زندگی»دیدگاه و بینش مولوی

این انگاره‌ها هر کدام یک ژانر، سبک ادبی و حتی سبک شخصی مؤلّف را زیر سلطه­ی خود می‌گیرد و بخش بزرگی از ساخت‌های استعاری در سطح متن، تصویرها، صورت‌های مجازی و توصیف‌ها را می‌سازد. همه­ی این صورت‌ها، استعاره‌های ساختاری متن هستند که در واقع تجسّم مادّی نگاشت‌ها و ظهور استعاره‌های مفهومی در سطح زبان‌ هستند. (ر.ک: فتوحی،1390: 330)

3- 3- 3- حوزه­ی مفهومی «اعضای بدن»

حوزه­ی مفهومی «اعضای بدن»، یکی دیگر از حوزه­های مفهومی مورد استفاده­ی پروین اعتصامی در ساخت استعاره­های موجود در اشعارش است. «اعضای بدن» در ساخت این استعاره­ها، درونداد اول به شمار می­رود که برای درک مفاهیم انتزاعی مثل «جرأت­داشتن» و یا «توانایی انجام عملی» مورد استفاده قرار می­گیرد. «البته باید توجّه داشت که آنچه تعیین می­کند که هر «عضو بدن» بیانگر کدام مفهوم انتزاعی باشد، «فرهنگ جامعه» است.» (آهنگر و امیرمشهدی،1399: 135)؛ برای نمونه در فرهنگ ایرانی، «زهره» عضوی است که ارتباط مستقیم با «جرأتداشتن» دارد. طبق این دیدگاه، کسی که «زهره» داشته باشد، «جرأت انجام کار» را نیز دارد. اینک مثال‌های برای حوزه­ی مفهومی «اعضای بدن» ذکر می‌شود.

جدول 3- حوزه­ی مفهومی مربوط به «اعضای بدن»

شواهد

درونداد1

درونداد2

فضای عام

فضای آمیخته

قوت به خوناب جگر می‌خوریم/ روزی ما در دهن اژدهاست

(اعتصامی،1378: 63)

انسان(جگر)

عمق وجود

هستار

به خوناب جگر خوردن

مدّت ما جمله به محنت گذشت/ نوبت خون خوردن و رنج شماست
 (همان:62)

انسان(خون)

رنج کشیدن

غصه خوردن

هستار

خون خوردن

نان خود از بازوی مردم مخواه/ گر که تو را بازوی زورآزماست(همان)

انسان (بازو)

قدرت و زحمت

هستار

نان بازوی خود خوردن

کعبه­ی دل مسکن شیطان مکن/ پاک کن این خانه که جای خداست
(همان:60)

انسان (دل= قلب)

کنه وجود

هستار

جایِ خدا بودنِ دل

گرچه در نیرنگ­سازی داشت دست- بند نیرنگ قضایش دست بست
(همان:226)

انسان(دست)

قدرت

هستار

دست داشتن

از برای کار خود، پایی بزن/ نوبت تدبیر شد، رایی بزن
(همان:256)

انسان (پا)

سعی کردن

هستار

پایی بزن

بر درِ دونان، چو افتادم ز پای/ هم تو دستم را گرفتی، ای خدای
(همان:245)

انسان (پا)

تاب و توان

هستار

از پای افتادن

از برای پایداری، پای نه/ بهر صبر و بردباری، جای نه
(همان:257)

انسان (پا)

قدرت و توان

هستار

نان بازوی خود خوردن

چنان در بند سختم بسته صیّاد/ که می‌نتوانم از دل کرد فریاد
(همان:258)

انسان (دل)

کنه وجود

هستار

فریاد کردن از دل

آدمی­خوار است، حرص خودپرست- دست او بربند تا دستیت هست
(همان:254)

انسان(دست)

قدرت

هستار

دست داشتن

طوطیک پر کرد زان گفتار، گوش/ شد سراپا از برای کار، هوش
(همان:246)

طوطی (سراپا)

کل وجود

هستار

سراپا هوش شدن

گفت: آب این غرقه را از سر گذشت/ کار من، دیگر زخیر و شر گذشت
(همان)

انسان (سر)

بلندترین جایگاه در بدن

هستار

از سر گذشتن

می‌زدی خود پشت پا بر راستی/ راستی از دیگران می‌خواستی

(همان:227)

(انسان) پا

منع کردن

هستار

پشت پا زدن

حرص را در زیر پای افکنده بود/ کشته­ی آزند خلق، او زنده بود

(همان:252)

انسان(پا)

نادیده گرفتن و بی­توجّهی

هستار

در زیر پا افکندن

پی کارهایی که گوید برو/ تو را با فلک دست پیکار نیست

(همان:96)

دست

قدرت و یارای کاری نداشتن

هستار

دست پیکار نداشتن

تو بسی ز اندیشه برتر بوده‌ای/ هرچه فرمان است، خود فرموده‌ای (همان:25)

انسان (ادراک)

ادراک و شناخت

هستار

از اندیشه برتر بودن

3- 3- 4-حوزه­ی مفهومی «حیوانات و پرندگان»

«حیوانات و پرندگان» می­توانند فضای ذهنی بسیاری از استعاره­ها باشند. در این استعاره­ها، «حیوانات و پرندگان» درونداد اول هستند. در بیشتر این استعاره­ها «انسان» درونداد دوم قرار می­گیرد. هنگام فرافکنی فضاهای دروندادی و چارچوب­ها به فضای آمیخته، در این استعاره­ها، فرهنگ نقش بسیار زیادی دارد. این فرهنگ هر جامعه­ای است که مشخص می­کند کدام ویژگی هر «حیوان و پرنده» برجسته­تر از سایر ویژگی­ها باشد و هنگام ساخت هر استعاره، کدام «حیوان» به عنوان درونداد اول قرار گیرد. نکتة بسیار مهم این است که باید در تغییر و تحولات اجتماعی به تغییر استعاره‌ها نیز توجه کرد. می‌توان گفت که تغییر در برخی از استعاره‌ها می‌تواند شاخصی باشد برای ارزیابی جنبه‌هایی از تحولات اجتماعی و فرهنگی.

 

 

جدول 4-  حوزه­ی مفهومی «حیوانات و پرندگان»

مبدأ

نگاشت‌های مفهومی در استعاره‌های مربوط به«پرندگان» و «حیوانات»

ویژگی نگاشت­شده

مقصد

دهر

دیوارهای قلعه­ی جان گر بلند بود/ روباه دهر چشم بدین ماکیان نداشت

(اعتصامی، 1378:109)

فریبنده بودن

روباه

قضا

نه جغد زشت و نه طوطی، چو شد قضا شاهین/ نه زشت ماند و نه زیبا، چو راز گشت عیان (همان:166)

شکارگری و دام­گستری

شاهین

گرگ

جفای گرگ، مرا تازگی نداشت، هنوز/ سه زخم کهنه به پهلو و پشت و ران دارم (همان:157)

ستمگر بودن

جفا

گربه

ز حیله، بر در موشی نشست گربه و گفت/ که چند دشمنی از بهر حرص و آز کنیم (همان:162)

فریبندگی

حیله

طوطی

غیر مردار، طعمه‌ای نشناخت/ طوطی چرخ، جز غراب نبود (همان:125)

خوش­آواز

چرخ

آهو

به که به جوی و جر دانش چرد/ آهوی جان است که اندر چراست (همان:62)

خرامیدن

جان

4- نتیجه­گیری

در پژوهش حاضر، استعاره‌های موجود در اشعار پروین اعتصامی، طبق مبانی و اصول نظریّه­ی فوکونیه و ترنر توصیف و تحلیل شد. طبق یافته‌های به دست آمده، حوزه‌های مفهومی به کار رفته در استعاره‌های موجود در این اشعار که در ساخت فضاهای ذهنی مطرح­شده در نظریّه­ی فوکونیه و ترنر نقش دارند، در چهار گروهِ استعاره‌های هستی‌شناختی (پدیده‌ای یا مادّی)، استعاره‌های شخصیّت‌بخشی، استعاره‌های جهتی برای هستارهای مثبت و منفی، استعاره‌های ساختی (حوزه­ی مربوط به اعضای بدن، مفهوم زندگی، پدیده‌های طبیعی و انتزاعی) قابل دسته‌بندی‌ هستند.

آنچه شواهد مختلف این اشعار نشان می­دهد،این نتیجه را دربرداشت که پنج واژه­ی جهت­نمای بالا، پایین، کج، اطراف و راست در مواردی در کاربرد استعاری به کار رفته‌اند. بر اساس این پنج واژه­ی جهت­نما، مفاهیم «حرمت نهادن، پیشرفت و ترقّی کردن، تفقّد و دلجویی کردن، زورگویی و قدرت، حمایت کردن و دور و برکسی را گرفتن، تسلیم شدن، فراموش کردن، سقوط و عدم پیشرفت» در قالب استعاره توصیف شده­اند. نکته دیگر اینکهشاعر در اکثر موارد برای نشان­دادن هستار­های باارزش و مثبت مانند ترقّی کردن، ترفیع مقام، ارجمندی و بزرگواری از «جهت بالا» و برای هستار­های کم­ارزش و منفی مانند سقوط کردن از «جهت پایین» استفاده می­نماید. خلاف این قاعده نیز به ندرت دیده می‌شود.

نکته­ی بسیار مهم این است که باید در تغییر و تحوّلات اجتماعی به تغییر استعاره‌ها نیز توجّه کرد. می‌توان گفت که تغییر در برخی از استعاره‌ها می‌تواند شاخصی برای ارزیابی جنبه‌هایی از تحوّلات اجتماعی و فرهنگی باشد. از جمله مفاهیم دیگری که پروین اعتصامی هنگام ساخت استعاره­ها از آن‌ها بسیار بهره برده است، «پدیده­های طبیعی» است. از «پدیده­های طبیعی» در استعاره­ها استفاده شده است تا بسیاری از مفاهیم انتزاعی را برای مخاطب محسوس­تر و قابل درک کنند.به طور کلی می‌توان گفت در اکثر استعاره‌ها، استفاده از حوزه‌های مفهومی برای انتقال معانی خاص به مخاطبان به­صورت هدفمند صورت گرفته است.

یکی دیگر از مفاهیمی که پروین اعتصامی هنگام ساخت استعاره­های مفهومی از آن‌ها استفاده کرده،حوزه­ی مفهومی مرتبط با حیوانات و پرندگاناست. برای مثال دهر و قضا به جانورانی نظیر روباه و شاهین تشبیه و به بارزترین صفات و ویژگی‌های آن‌ها (با توجه به برداشت رایج در فرهنگ و تمدّن ایران) یعنی فریبندگی (روباه) و شکارگری و دام‌گستری (شاهین) اشاره شده است.

منابع

  • آهنگر، عباسعلی و محمد امیرمشهدی (1399)، «تحلیل استعاره‌های بوستان سعدی بر اساس نظریّه­ی آمیزه مفهومی»، علم زبان، س7، ش12: 105-152.
  • اعتصامی، پروین (1378)، دیوان اشعار، به کوشش حسن احمدی گیوی، تهران: قطره.
  • افراشی، آزیتا و دیگران (1391)، «بررسی استعاره‌های جهتی در زبان‌های اسپانیایی و فارسی»، پژوهش­های زبان و ادبیات تطبیقی، دوره 3، ش4: 1-25.
  • بهمنش، ناهید و دیگران (1400)، «مقایسه­ی استعاره‌های مفهومی «دنیا» در اشعار سعدی و پروین»،پژوهشنامه ادبیات تعلیمی، س13، ش52: 91-120.
  • حاجی قاسمی، فرزانه و مهدی عابدی جزینی (1398)، «آمیزش مفهومی مرگ در نمونه‌هایی از شعر جاهلی، بر اساس نظریة آمیختگی مفهومی با الگوی چهار فضایی فوکونیه و ترنر»، ادب عربی، سال 11، شماره2، صص 151-166.
  • شریفی‌مقدم، آزاده و دیگران (1401)، «الگوی استعاری «نمونه اعلای عشق» در پیکره­ی لیلی و مجنون بر اساس الگوی عشق کووچش»، مطالعات زبانی و بلاغی، س12، ش26: 261-284.
  • صادقی، لیلا (1392)، «ادغام نوشتار و تصویر در متون ادبی بر اساس نظریّه­ی ادغام مفهومی»،جستارهای زبانی، ش3: 75-103.
  • عباسی، زهرا (1397)، «استعاره­ی مفهومی عشق و خوشه‌های معنایی مرتبط با آن در تذکره­الاولیای عطار»، پژوهش‌های ادب عرفانی گوهر گویا، س12، ش2 (37): 117-146.
  • فتوحی، محمود (1390)، سبک‌شناسی نظریّه‌ها، رویکردها و روش‌ها، تهران: سخن.
  • فرکلاف، نورمن (1379)، تحلیل انتقادی گفتمان، ترجمه­ی فاطمه شایسته پیران و دیگران، چاپ اول، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ای.
  • قاسم‌زاده، حبیب‌الله (1378)، استعاره و شناخت، تهران: فرهنگان.
  • کمالی بانیانی، محمدرضا و نصرالله امامی (1400)، «تلفیق استعاره‌های مفهومی و تصویر در دیوان حافظ»، سبک‌شناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، ش63، صص 168-183.
  • گلشائی، رامین و دیگران (1393)، «ارزیابی پیکره­بنیاد مفروضات نظریّه­ی استعاره­ی مفهومی (بررسی موردی: استعاره­ی «بحث به­مثابه جنگ» در زبان فارسی)»، جستارهای ادبی، ش1، پیاپی 17، صص223-247.
  • گلفام، ارسلان و فاطمه یوسفی راد (1381)، «زبان‌شناسی شناختی و استعاره»، مجلّه تازه‌های علوم شناختی، س4، ش3: 1-6.
  • مرتضائی، سید امیر حسین و محمود فتوحی (1400)، «استعاره مفهومی و فردیت خلاق ادبی»، دوره 12، شماره 24، صص 175-204.
  • منوچهری، مریم و اسماعیل شفق (1400)، «استعاره جهتی در قصاید خاقانی با رویکرد شناختی»، پژوهشنامه نقد ادبی و بلاغت،س10، ش1: 114-132.
  • نسفی السمرقندی، نجم­الدین (1379)، العقائد النفسیه، شرح سعدالدین التفتازانی، حققه و قدم له طه عبدالرؤف سعد، المکتبه الازهریه للتراث.
  • نیک‌پناه منصور و منصوره دلارامی‌فر (1401)،«بررسی مقایسه‌ای استعاره‌های پرکاربرد در متون خبری کوویید-19 در دوره­ی شیوع بیماری و اوج‌گیری آن (بر اساس دیدگاه معنی‌شناسی قالبی)»، مطالعات زبانی و بلاغی، س13، ش27: 323-352.
  • هجویری، علی بن عثمان (1383)،کشف المحجوب، تصحیح محمود عابدی، تهران: اطلاعات.
  • هاشمی، زهره (1389)، «نظریّه­ی استعاره مفهومی از دیدگاه لیکاف و جانسون»، فصلنامه ادب­پژوهی، دوره4، ش12: 119-140.
  • یگانه، فاطمه و آزیتا افراشی (1395)، «استعاره‌های جهتی در قرآن با رویکرد شناختی»، جستارهای زبانی، ش5: 193-216.
  • Arieti, S. (1974). Interpretation of schizophrenia. New York.Basic Books,pp.249-266.
  • Knowles, Murray & Rosamand Moon (2005). "Introducing Metephor". London and New York: Routledge.
  • Kovecses, Z (2002), "Metaphor. A practical infroduction". Oxford. Oxford university press.
  • Kovecses, Z (2010), "Metaphor and Emotion". Language Culture and Body in Human Feeling. Cambridge: Cambridge university press.
  • Lakoff, G and M. Johnson (1980), Metaphors We live by. Chicago: The university of Chicago press.
  • Lakoff, G and M. Turner(1980), More than cool reason: A Field guide to poetic metaphor, Chicago: The university of Chicago press.
  • Nubiola, J. (2000), "El valor cognitive de las Metaphoras. Pamplona". P. perez- ILzarbay R. Lazaro. Eds. Verdad bibny belleza. Cuandolos filosofos hablan de los valires, Cuadernos de Anuario Filosofico, No.103.
  • Ortiz Diaz Guerra, M.J. (2009). La Metaphora visual Incorporada: Aplicacion de la Teoria Integrada de la Metaphora primaria a un corpus a un corpus Audiovisual. Phd. Dissertation. Alicante: Universidad de Alicante. Departamenti de Comunicacion y Psicologia Social.
  • Turner, M. (1996). The Literary Mind. Oxford: University.

 

Analysis of "Conceptual Metaphor and Its Types" in Chosen Poems of Parvin E'tesami based on Fauconnier and Turner's Conceptual Metaphor Theory

Hamid Reza Ghanooni[14]

Parvin Gholamhosseini[15]

Ahmad Ghanipour[16]

DOI: 10.22080/RJLS.2023.24895.1374

Abstract

In literary studies, metaphor is considered to be the basic element of creativity and a characteristic expression of the author's artistic individuality. Metaphor can be used by writers in various social contexts to support the basic statements and beliefs of a specific ideology or point of view. Fauconnier and Turner raised a new issue in the field of cognitive linguistics and metaphor. Theyproposed that mental spaces are small conceptual packages that are created in the human mind when speaking or thinking and, therefore, form the basis of understanding.In Persian poetry, Parvin E'tesami's poems have a greater suitability and capacity for the application of this theory because of their metaphorical language and because they are free from the limitations governing some formal types of ancient literature. Therefore, all the metaphors of Parvin E'tesami's poems were analyzed to lay bare the metaphors which constructed the mental spaces. Findings indicate that the conceptual domains of Parvin's metaphors are divided into four groups: ontological metaphors (phenomenal or material), characterizing metaphors, directional metaphors for positive and negative emotions, and structural metaphors (abstract phenomena, body parts, the concept of life, natural phenomena). In general, it can be said that in case of all constructed metaphors, the use of conceptual areas in the construction of metaphors to convey specific meanings to the audience has been done in a targeted manner.

Keywords: Parvin E'tesami, Conceptual metaphors, Discourse analysis, Fauconnier, Turner

Extended Abstract

Introduction

Analysis of critical discourse is an interdisciplinary approach to study discourse which analyzes language as a form of social function and emphasizes the method of reproduction of social and political power through text and verbal interaction. Discourse analysis is a subdivision of linguistics and refers to studies which examine written or spoken language and semiotics. Due to their metaphorical language and in the absence of some limitations imposed upon formal literary forms like classical poetry and prose, the poems of Parvin are more suitable for the application of Fauconnier and Turner's theory of conceptual metaphors. Therefore, in this descriptive-analytical research which uses library databases, chosen poems of Parvin are carefully scrutinized. All conceptual metaphors in them are then highlighted and examined to lay bare the conceptual understanding in constructing mental spaces. 

Research Methodology

This research makes use of a descriptive-analytical technique to study Parvin's poetry.

Conclusion and Findings

In the present study, conceptual metaphors in chosen poems of Parvin E'tesami were studied based on Fauconnier and Turner's theory of conceptual metaphors. Findings suggest that the metaphors in these poems, which play significant roles in creating mental spaces according to Fauconnier and Turner, can be classified in six groups: ontological metaphors (phenomenal or material), characterizing metaphors, directional metaphors for positive and negative emotions, and structural metaphors (abstract phenomena, body parts, the concept of life, and natural phenomena). In general, it can be said that in case of all constructed metaphors, the use of conceptual areas in the construction of metaphors to convey specific meanings to the audience has been done in a targeted manner.

 

 

[1]-  استادیار زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران. (نویسنده مسؤول) رایانامه:           hrghanooni@pnu.ac.ir

[2]-  دانشجوی دکتری زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه شهر کرد، ایران. رایانامه:                      parvin2012gh@yahoo.com

[3]-  استاد زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه مازندران، ایران. رایانامه:                                             a.ghanipour@umz.ac.ir

1.Conceptualization

2.Mapping

3.Conceptual domains

1.Target domain

2.Source domain

1.Concept

2.Cross-domain

3.Structura

4.Orientational

5.Ontological

[14] Assistant Professor of Persian Language and Literature, Payam Noor University of Tehran, Iran.Corresponding author, email: h.r.ghanooni@gmail.com

[15]PhD student ofPersian Language and Literature. Department of Persian Language and Literature. Shahrekord University, Shahrekord, Iran.

[16] Professor of Persian Language and Literature, Department of Persian Language and Literature, University of Mazandaran, Iran.

  • منابع

    • آهنگر، عباسعلی و محمد امیرمشهدی (1399)، «تحلیل استعاره‌های بوستان سعدی بر اساس نظریّه­ی آمیزه مفهومی»، علم زبان، س7، ش12: 105-152.
    • اعتصامی، پروین (1378)، دیوان اشعار، به کوشش حسن احمدی گیوی، تهران: قطره.
    • افراشی، آزیتا و دیگران (1391)، «بررسی استعاره‌های جهتی در زبان‌های اسپانیایی و فارسی»، پژوهش­های زبان و ادبیات تطبیقی، دوره 3، ش4: 1-25.
    • بهمنش، ناهید و دیگران (1400)، «مقایسه­ی استعاره‌های مفهومی «دنیا» در اشعار سعدی و پروین»،پژوهشنامه ادبیات تعلیمی، س13، ش52: 91-120.
    • حاجی قاسمی، فرزانه و مهدی عابدی جزینی (1398)، «آمیزش مفهومی مرگ در نمونه‌هایی از شعر جاهلی، بر اساس نظریة آمیختگی مفهومی با الگوی چهار فضایی فوکونیه و ترنر»، ادب عربی، سال 11، شماره2، صص 151-166.
    • شریفی‌مقدم، آزاده و دیگران (1401)، «الگوی استعاری «نمونه اعلای عشق» در پیکره­ی لیلی و مجنون بر اساس الگوی عشق کووچش»، مطالعات زبانی و بلاغی، س12، ش26: 261-284.
    • صادقی، لیلا (1392)، «ادغام نوشتار و تصویر در متون ادبی بر اساس نظریّه­ی ادغام مفهومی»،جستارهای زبانی، ش3: 75-103.
    • عباسی، زهرا (1397)، «استعاره­ی مفهومی عشق و خوشه‌های معنایی مرتبط با آن در تذکره­الاولیای عطار»، پژوهش‌های ادب عرفانی گوهر گویا، س12، ش2 (37): 117-146.
    • فتوحی، محمود (1390)، سبک‌شناسی نظریّه‌ها، رویکردها و روش‌ها، تهران: سخن.
    • فرکلاف، نورمن (1379)، تحلیل انتقادی گفتمان، ترجمه­ی فاطمه شایسته پیران و دیگران، چاپ اول، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ای.
    • قاسم‌زاده، حبیب‌الله (1378)، استعاره و شناخت، تهران: فرهنگان.
    • کمالی بانیانی، محمدرضا و نصرالله امامی (1400)، «تلفیق استعاره‌های مفهومی و تصویر در دیوان حافظ»، سبک‌شناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، ش63، صص 168-183.
    • گلشائی، رامین و دیگران (1393)، «ارزیابی پیکره­بنیاد مفروضات نظریّه­ی استعاره­ی مفهومی (بررسی موردی: استعاره­ی «بحث به­مثابه جنگ» در زبان فارسی)»، جستارهای ادبی، ش1، پیاپی 17، صص223-247.
    • گلفام، ارسلان و فاطمه یوسفی راد (1381)، «زبان‌شناسی شناختی و استعاره»، مجلّه تازه‌های علوم شناختی، س4، ش3: 1-6.
    • مرتضائی، سید امیر حسین و محمود فتوحی (1400)، «استعاره مفهومی و فردیت خلاق ادبی»، دوره 12، شماره 24، صص 175-204.
    • منوچهری، مریم و اسماعیل شفق (1400)، «استعاره جهتی در قصاید خاقانی با رویکرد شناختی»، پژوهشنامه نقد ادبی و بلاغت،س10، ش1: 114-132.
    • نسفی السمرقندی، نجم­الدین (1379)، العقائد النفسیه، شرح سعدالدین التفتازانی، حققه و قدم له طه عبدالرؤف سعد، المکتبه الازهریه للتراث.
    • نیک‌پناه منصور و منصوره دلارامی‌فر (1401)،«بررسی مقایسه‌ای استعاره‌های پرکاربرد در متون خبری کوویید-19 در دوره­ی شیوع بیماری و اوج‌گیری آن (بر اساس دیدگاه معنی‌شناسی قالبی)»، مطالعات زبانی و بلاغی، س13، ش27: 323-352.
    • هجویری، علی بن عثمان (1383)،کشف المحجوب، تصحیح محمود عابدی، تهران: اطلاعات.
    • هاشمی، زهره (1389)، «نظریّه­ی استعاره مفهومی از دیدگاه لیکاف و جانسون»، فصلنامه ادب­پژوهی، دوره4، ش12: 119-140.
    • یگانه، فاطمه و آزیتا افراشی (1395)، «استعاره‌های جهتی در قرآن با رویکرد شناختی»، جستارهای زبانی، ش5: 193-216.
    • Arieti, S. (1974). Interpretation of schizophrenia. New York.Basic Books,pp.249-266.
    • Knowles, Murray & Rosamand Moon (2005). "Introducing Metephor". London and New York: Routledge.
    • Kovecses, Z (2002), "Metaphor. A practical infroduction". Oxford. Oxford university press.
    • Kovecses, Z (2010), "Metaphor and Emotion". Language Culture and Body in Human Feeling. Cambridge: Cambridge university press.
    • Lakoff, G and M. Johnson (1980), Metaphors We live by. Chicago: The university of Chicago press.
    • Lakoff, G and M. Turner(1980), More than cool reason: A Field guide to poetic metaphor, Chicago: The university of Chicago press.
    • Nubiola, J. (2000), "El valor cognitive de las Metaphoras. Pamplona". P. perez- ILzarbay R. Lazaro. Eds. Verdad bibny belleza. Cuandolos filosofos hablan de los valires, Cuadernos de Anuario Filosofico, No.103.
    • Ortiz Diaz Guerra, M.J. (2009). La Metaphora visual Incorporada: Aplicacion de la Teoria Integrada de la Metaphora primaria a un corpus a un corpus Audiovisual. Phd. Dissertation. Alicante: Universidad de Alicante. Departamenti de Comunicacion y Psicologia Social.

    Turner, M. (1996). The Literary Mind. Oxford: University.