واقعیت و فراواقعیت تصادف عینی در شاهنامه فردوسی

نوع مقاله : مقاله‌ی پژوهشی استخراج از رساله و پایان‌‌‌‌نامه

نویسندگان

1 گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران

2 گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات فارسی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران

چکیده

سوررئالیسم خودکاری ذهنی، تقریر و تحریر آزادانه تفکرات بدون تحکم عقل، بیان اندیشه القایی بدون نظارت عقل و فارغ از هرگونه نظارت هنری یا اخلاقی است. می‌توان گفت این مکتب دستاورد رشد دانش روان‌شناسی در قرن 20 و برخورد روانی با ادبیات است. سوررئالیست‌ها ارتباط میان ذهن و عین را تصادف عینی نامیده‌اند و آثار و نمونه‌های این تصادف عینی مبتنی بر واقعیت و فراواقعیت در متون اساطیری و حماسی آشکارا دیده خواهد شد؛ چنان که پژواک آن در ساختار اساطیری، حماسی و گوناگونی ادبی شاهنامه فردوسی وجود دارد. هدف مقاله پیش‌روی، تبیین سوررئالیستی خواب، رؤیا و پیش‌بینی مبتنی بر واقعیت و فراواقعیت تصادف عینی در شاهنامه فردوسی با رویکرد توصیفی- تحلیلی است که چندی، چونی و چرایی آنها بررسی و تبیین شده. سوال اصلی پژوهش میزان فراوانی شاخص تصادف عینی و وجوه تفاوت آن با عناصر فراواقعیتی خواب، رؤیا و پیش‌بینی‌هاست. دستاورد پژوهش نشان می‌دهد کاربرد خواب و رؤیا 17 بار، ستاره‌شماری و پیش‌بینی 35 بار و گذر از فراواقعیت به واقعیت یا تصادف عینی 9 بار به‌عنوان یک شاخص کاملا سوررئالیستی در شاهنامه فردوسی آمده است. تصادف‌های عینی درباره شخصیت‌هایی همچون سیاوش، گودرز، کیخسرو، افراسیاب، کتایون، یزدگرد بزه‌گر، خسروپرویز و یزدگرد آخرین پادشاه ساسانی روی داده است. تحقق رؤیای این افراد و دیدن آن با چشم سر، همان تفاوت میان خواب و رؤیا و پیش‌بینی‌ها با تصادف عینی در شاهنامه است.

کلیدواژه‌ها


واقعیّت و فراواقعیّت تصادف عینی در شاهنامه‌ی فردوسی

مریم رضابیگی[1]

میرجلال­الدّین کزّازی[2]

خلیل بیگ‌زاده[3]

تاریخ دریافت: 9/12/1400                                                     تاریخ پذیرش: 13/4/1401

DOI: 10.22080/RJLS.2022.23192.1286

چکیده

سوررئالیسم، خودکاری ذهنی، تقریر و تحریر آزادانه تفکّرات بدون تحکّم عقل، بیان اندیشه­ی القایی بدون نظارت عقل و فارغ از هرگونه نظارت هنری یا اخلاقی است. می‌توان گفت که این مکتب، دستاورد رشد دانش روان‌شناسی در قرن 20 و برخورد روانی با ادبیّات است. سوررئالیست‌ها، ارتباط میان ذهن و عین را تصادف عینی نامیده‌اند و آثار و نمونه‌های این تصادف عینی مبتنی بر واقعیّت و فراواقعیّت در متون اساطیری و حماسی آشکارا دیده خواهد شد؛ چنان­که پژواک آن در ساختار اساطیری، حماسی و گوناگونی ادبی شاهنامه فردوسی وجود دارد. هدف مقاله پیش ‌روی، تبیین سوررئالیستی خواب، رؤیا و پیش‌بینی مبتنی بر واقعیّت و فراواقعیّت تصادف عینی در شاهنامه فردوسی با رویکرد توصیفی- تحلیلی است که چندی، چونی و چرایی آن­ها بررسی و تبیین شده است. پرسش اصلی پژوهش، میزان فراوانی شاخص تصادف عینی و وجوه تفاوت آن با عناصر فراواقعیّتی خواب، رؤیا و پیش‌بینی‌هاست. دستاورد پژوهش نشان می‌دهد که کاربرد خواب و رؤیا، 17 بار، ستاره‌شماری و پیش‌بینی، 35 بار و گذر از فراواقعیّت به واقعیّت یا تصادف عینی، 9 بار به‌عنوان شاخصی کاملاً سوررئالیستی در شاهنامه­ی فردوسی آمده است. تصادف‌های عینی درباره­ی شخصیّت‌هایی همچون سیاوش، گودرز، کیخسرو، افراسیاب، کتایون، یزدگرد بزه‌گر، خسروپرویز و یزدگرد - آخرین پادشاه ساسانی - روی داده است. تحقّق رؤیای این افراد و دیدن آن با چشم سر، همان تفاوت میان خواب و رؤیا و پیش‌بینی‌ها با تصادف عینی در شاهنامه است.

کلیدواژ‌ه­ها: شاهنامه­ی فردوسی، سوررئالیسم، واقعیّت و فراواقعیّت، تصادف عینی.

1- مقدّمه

واژه­ی سوررئالیسم را نخستین­بار گیوم آپولینر فرانسوی در سال 1903 در نمایشنامه­ی خود به‌کار برد. نهضت سوررئالیستی را به‌طور رسمی، آندره برتون و سه تن دیگر در سال 1924 در بیانیه‌ای آغاز کردند. سوررئالیسم، محصول رشد علم روان‌شناسی در قرن 20 است و در یک کلام می‌توان آن را برخورد روانی با ادبیّات دانست.

نگارش رؤیا، تعبیر خواب و عالم رؤیا و فراواقعیّت، از زمانی که بشر به تفاوت رؤیا و واقعیّت پی برد، وجود داشت. داستان‌های اساطیری و مکاشفات و پیش­گویی‌های اقوام اولیه، سرشار از ویژگی‌های مکتب سوررئالیست است؛ هرچند تا قرن 19، جنبه­ی غیرعقلی و ناخودآگاه انسان، بسیار کم مورد توجّه بود و تنها پس از گفته‌های شوپنهاور و نیچه بود که به این جنبه از وجود انسان هم اقبال صورت گرفت.

سوررئالیست‌ها همانند اسلاف خود رمانتیست‌ها، با نگرش شرقی آشنا بودند. پیش از آنها هم سمبولیست‌ها با شرق و ازجمله عرفان شرقی، آشنایی پیدا کرده بودند. «هم سوررئالیست‌ها و هم عرفان‌خواهان، عبور از دنیای حس و مادّی و کشف دنیای غیب و نامرئی است.» (جعفری، 1395: 167) تصویرهای غیرعادّی را صوفیّه، شطح و سوررئالیست‌ها، هذیان یا ناخودآگاه می‌نامند. (سعید، 1385: 203)

مکتب سوررئالیسم در ادبیّات فارسی معاصر تأثیر گذاشت و جریان‌های شعری چون موج نو و شعر حجم شکل گرفتند. هوشنگ ایرانی در سال 1330 به همراه غلامحسین غریب، بیانیّه­ی سوررئالیسم را در نشریه­ی «خروس جنگی» منتشر کرد. هرچند میل به سوررئالیسم با هدایت و آثارش به ادبیّات فارسی راه یافت، امّا فضای شعر و ادبیّات داستانی ایران در دهه­ی 30، تأثیر خود را از فروید و آندره برتون گرفت. «بوف کور»، درخشان‌ترین اثر سوررئالیستی به زبان فارسی است. این مکتب در ایران با هدایت معرفی شد و در اوج ماند. «شازده احتجاب، رمان به یادماندنی هوشنگ گلشیری نیز بحث‌های زیادی پیرامون فنون داستان‌پردازی نوین برانگیخته است.» (ذوالفقاری و دیگران، 1395: 244) در بیانیّه­ی سوررئالیسم نشریه­ی خروس جنگی، اصل نگارش خودکار که اصل محوری بیانیه­ی برتون بود، در دستورکار قرار گرفت. هوشنگ ایرانی، پرچمدار مکتب سوررئالیسم در شعر ایران شد و سهراب در مجموعه­ی «زندگی خواب‌ها» و «ما هیچ، ما نگاه» از این شیوه تبعیّت کرد. (بابازاده اقدم و نوروزی، 1399: 495)

در کل می‌توان گفت که سوررئالیسم ایرانی با نوع غربی‌اش تفاوت‌هایی هم دارد؛ ازجمله اینکه سوررئالیسم در غرب، واکنشی در برابر عقل‌گرایی مطلق بود و از سویی در پی پیشرفت‌های روان‌شناسی پدید آمد و از سوی دیگر برخاسته از نفرت از ویرانگری‌های دو جنگ جهانی بود. مهم‌ترین تفاوت سوررئالیسم غربی را با نوع ایرانی‌اش می‌توان در این مطلب خلاصه کرد که سوررئالیسم اروپایی، مخالفت علیه مدرنیته و سوررئالیسم ایرانی، مخالف علیه سنّت‌ها بود.

 1-1- بیان مسأله

نگاه کانونی جهانیان به شاهنامه­ی فردوسی، اقبال همگانی، ترجمه‌های فراوان و آشنایی اروپاییان با شاهنامه، نشان­دهنده­ی جایگاه والا و تأثیرگذاری این منظومه کهن حماسی در ادبیّات مغرب­زمین است. در این مقاله سعی بر آن است که در رویکردی نوین، شاهنامه­ی فردوسی از دید مکتب سوررئالیسم بررسیده شود. عنوان اصلی پژوهش، یکی از شاخص‌های این مکتب یعنی تصادف عینی است که میزان فراوانی آن به روش توصیفی - تحلیلی به انجام رسیده و وجوه تفاوت آن با عناصر فراواقعیّتی خواب و رؤیا و پیش‌بینی‌های یادشده بیان شده است.

2-1- پرسش‌های پژوهش

1- میزان فراوانی تصادف عینی در شاهنامه فردوسی چگونه است؟

2- تصادف عینی زاییده خواب و رؤیا و پیش‌بینی‌هاست و از این بستر برمی‌خیزد. با وجود این، تفاوت این شاخص با خواب، رؤیا و پیش‌بینی‌ها چیست؟

3-1- روش پژوهش

این پژوهش با رویکرد توصیفی- تحلیلی و به روش کتابخانه‌ای به بررسی و تبیین چندی، چونی و چرایی عناصر سوررئالیستی در شاهنامه پرداخته است.

4-1- پیشینه‌ی پژوهش

پژوهشی در موضوع تصادف عینی در شاهنامه یافت نشد، اما درباره­­ی برخی دیگر از شاخص‌های سوررئالیسم از جمله خواب، رؤیا و پیش‌بینی‌ها، مواردی چند وجود دارد. برخی از آن­ها عبارتند از:

- نیکنام و صرفی (1381) در مقاله­ی «پیش­گویی در شاهنامه»، تعداد پیش­گویی‌های شاهنامه را 627 مورد دانسته‌اند که 601 مورد آن نادرست از آب درآمده است. پیش­‌گویی‌های شاهنامه در 31  دسته‌بندی مختلف قرار می‌گیرد. برخی از آن­ها عبارتند از: براعت استهلال، راوی دانا، ستاره‌شماری و... .

- اسعد (1387) در مقاله­ی «بازتاب خواب و رؤیا در شاهنامه فردوسی»، شاهنامه را آینه­ی تمام‌نمای فرهنگ ایرانی در درازنای تاریخ این ملّت دانسته و بازتاب خواب را در این کتاب بررسی می‌کند. او در پایان، تعداد رؤیاهای شاهنامه را 16 مورد و بیشتر آنها را از نوع رؤیاهای راست و صادق برمی‌شمرد.

- گلی و رجبی (1389) در مقاله­ی «خواب در شاهنامه»، کم­و­کیف خواب شاهان و پهلوانان شاهنامه را که در بردارنده­ی خبری ناگوار یا پیام پیروزی و جشن هستند، بررسی کرده و به این نتیجه رسیده‌اند که بسیاری از شخصیّت‌های برجسته­ی شاهنامه دست‌کم یک بار در خواب، رویداد پیش از وقوع را دیده‌اند.

- منصوریان سرخگریه و توکل‌راد (1389) در مقاله­ی «تأثیر کواکب در پیش‌گویی‌های شاهنامه»، پس از بیان این مطلب که هیچ‌کدام از حماسه‌های جهان را خالی از پیش‌گویی نمی‌بینیم، به بیان دقّت و جایگاه ویژه اخترشناسان در شاهنامه می‌پردازند. فردوسی در تمام داستان‌های خود در کنار تأثیر کواکب و انجم، دستی بالاتر از آن­ها را که همان تقدیر الهی است، ناظر بر امور می‌داند.

- محمودی و دژم (1390) در مقاله­ی «بررسی روان‌شناسانه­ی رؤیاهای شاهنامه»، رؤیاهای اساطیر شاهنامه را با دیدگاه‌های روان‌شناسی بررسی کرده‌اند. آن­ها روش‌های تعبیر خواب روان‌شناسان تحلیل­گر ازجمله روش (تداعی آزاد) را پاسخ‌گوی مسائل مربوط به رؤیا در شاهنامه می‌دانند. در این روش، پیش‌گویی رؤیا به استفاده­ی انسان از هوش و روشن‌بینی ضمیر ناخودآگاهش نسبت داده می‌شود.

- منصوریان سرخگریه و تربتی‌نژاد (1390) در مقاله­ی «نقد و تحلیل رؤیا در شاهنامه»، با رویکردی تحلیلی به طبقه‌بندی رؤیاهای شاهنامه از نظر ساختاری و محتوایی می‌پردازند. رؤیا از نظر ساختاری در سه حوزه­ی منشأ، چهره و نتیجه­ی خواب و براساس نحوه­ی القا به شخصیت‌ها به دو گروه مستقیم و غیرمستقیم تقسیم می‌شود.

- غلام­پور و پشت‌دار (1394) در مقاله­ی «بررسی تطبیقی کارکردهای پیش‌گویی در حماسه‌های بزرگ جهان»، از دریچه­ی ادبیّات تطبیقی به مقوله­ی کارکرد پیش‌گویی در سه اثر شاهنامه، ایلیاد و اودیسه پرداخته‌اند. خویشاوندی و تجربه­های مشترک اقوام هم­خانواده هند و اروپایی در حماسه‌های آنان هم راه یافته‌ است. پیش‌گویی‌ها در شاهنامه و حماسه‌های یونانی، کارکرد فردی داشته، در نوع یونانی آن برعکس شاهنامه، بر مبنای سودجویی و منفعت است.

- رمضانی (1393) در مقاله­ی «تحلیل رؤیای جریره و کتایون در شاهنامه با تأکید بر نظرات یونگ» به تحلیل رؤیای کتایون و جریره در شاهنامه پرداخته و تأکید می‌کند که رؤیا در برگیرنده­ی تصاویر کهن­الگویی از ناخودآگاه جمعی است. او رؤیای جریره را در برگیرنده­ی مرگ و نابودی ساکنان کلات و رؤیای کتایون را نویدبخش جشن و سرور می‌داند.

2- مبانی نظری پژوهش

2-1- مبانی نظری سوررئالیسم

«اصطلاح سوررئالیسم از دو جزء اساسی سور (sur) به معنی روی، بر فراز و بالا و رئال (Real) به معنی حقیقت و چیز واقعی ترکیب یافته است و می‌توان سوررئال را در ورای واقعیّت ترجمه کرد.» (ثروت، 1395: 661)

«از نظر تاریخی، سوررئالیسم نهضتی است که در حوالی سال 1920 آغاز شد و عدّه‌ای از شاعران و نقّاشان را به رهبری آندره برتون گرد هم آورد.» (سیدحسینی، 1384: 786) لویی آراگون، پل الوار و فیلیپ سوپو، شماری از این افراد بودند. آندره برتون در بیانیه­ی رسمی نهضت سوررئالیسم در سال 1924 این­گونه می‌گوید: «طبق آن، سوررئالیسم خودکاری ذهنی است، تقریر و تحریر تفکّرات بدون تحکم و قید و بند عقل به‌صورت آزاد. سوررئالیسم، بیان اندیشه­ی القاشده در غیاب هرگونه نظارت عقل و فارغ از هر نوع نظارت هنری یا اخلاقی است.» (شمیسا، 1390: 174) لویی آراگون نیز در کتاب «روستایی پاریس» می‌گوید: «سرگیجه­ی دیگری به آدم وارد شده است و نامش سوررئالیسم، فرزند سرسام و تاریکی است. اعتیادی که نامش را سوررئالیسم می‌نهیم، استعمال بی‌حساب و شورانگیز مخدر صور خیال است.» (سیدحسینی، 1384: 868)

کتاب مقدّس سوررئالیست‌ها، «دانش رؤیاها» نام دارد که فروید آن را در سال 1900 نوشت. «او رؤیا را همچون دریچه‌ای می‌دانست که به روزگاران بسیار کهن، به شب آغازین کیهانی، به آن زمان که نهاد آدمی هنوز با شناخت خویش و خودآگاهی بیگانه بود، گشوده می‌شود.» (کزّازی، 1393: 82)

ازآنجایی­که سرنخ بسیاری از نظریّه­های فلسفی و هنری به افلاطون می‌رسد، درباره­ی سوررئالیسم هم می‌توان به این مطالب رسید. افلاطون در یک رساله­ی تخصّصی شعر و شاعری به نام «ایون» می‌گوید: «شاعران، اختیار خود را ندارند و از روی خرد سخن نمی‌گویند و سخن آنان برخاسته از حالت بی‌خودی است.» (شمیسا، 1388: 61) خواجه نصیرالدّین طوسی هم در قرن 7 می‌گوید: «حکم هذیانات اهل جنون و هزل که بر الفاظ مشتمل باشد و در نظم ایراد کنند، حکم الفاظ معنی‌دار باشد، از آن جهت که مراد ایشان از آن الفاظ حاصل آید.» (فتوحی، 1385: 300)

سوررئالیسم به‌عنوان یک جنبش، ابتدا در شعر و هنر فرانسه به ‌وجود آمد و در آلمان و انگلیس و روسیه خبری از سوررئالیسم نبود، هرچند از لحاظ بعد فلسفی، سوررئالیسم بیش از همه به اندیشه­ی آلمانی نزدیک است. شاعران بزرگ رمانتیک آلمان، چه از نظر فلسفی و چه از نظر شعری، جایگاه مهمّی در میان پیشگامان سوررئالیسم دارند. شاخص‌های سوررئالیسم عبارتند از: طنز، امر شگفت و جادو، نگارش خودکار، رؤیا، دیوانگی، تصادف عینی، اشیای سوررئالیستی، تصاویر سوررئالیستی و لحظه سوررئالیستی.

2-2-  شاهنامه و سوررئالیسم

«انتشار سفرنامه‌های متعدّد اروپاییان و ترجمه­ی آثار بزرگ ادبی فارسی به زبان‌های اروپایی، مقدمه‌ای برای شروع نفوذ ادبیّات فارسی ایران به اروپا بود.» (زندی، 1393: 48) هنوز سده­ی پنجم هجری پایان نیافته بود که برخی از داستان‌های شاهنامه از مرزهای ایران گذشت. اروپاییان، او را هومر ایران و یکی از بزرگ‌ترین شاعران جهان نامیده‌اند. (حدیدی، 1373: 247) ویکتور هوگو، نویسنده­ی رمانتیست، شاهنامه را نامه­ی خسروان می‌خواند. گوته در پایان دیوان شرقی - غربی خود، نام فردوسی را آورده و از عظمت‌ شاهنامه سخن گفته و موریس مترلینگ، پیشرو تآتر سمبولیسم، در یکی از نمایش‌نامه‌های خود از شاهنامه اقتباس کرده است.

مطالبی این چنین بیانگر نفوذ و آشنایی و تأثیرگذاری شاهنامه بر ادبیّات اروپا و بهره‌گیری شاعران و نویسندگان مکتب‌های ادبی از این منظومه است. تنوّع موضوعات و دوره‌های مختلف آن که ایران باستان را به تصویر می‌کشد، امکان بازخوانی شاهنامه را از دید مکتب‌های ادبی به ما می‌دهد. دنیای فراواقعیّت یا همان سوررئالیسم، یکی از فضاهای مهم این منظومه اسطوره‌ای - حماسی است.

اختر سعد و نحس، استفاده از زیج و اصطرلاب برای دیدن فرجام کسی در بدو تولّد، رصدگیری برای میمون و نامیمونی وصلتی، پیش‌بینی‌های موبدان و یا خواب‌ها که تعدادشان در شاهنامه زیاد است و برحسب مراتب اجتماعی به شاهان و پهلوانان و زنان تقسیم می‌شود، از مقوله­های مهم سوررئالیستی شاهنامه است. حکیم فردوسی پس از آغاز کتاب با نام خداوند جان و خرد، از تأثیر کواکب سخن رانده و در ابتدای داستان «خواب دیدن انوشیروان» نیز خواب را از بهره‌های پیغمبری می‌داند.

در شاهنامه، 17 مورد خواب و رؤیا، 35 مورد ستاره‌شماری و پیش‌بینی و 9 بار تصادف عینی را به‌عنوان شاخص سوررئالیستی داریم. به بسیاری از خواب‌ها، رؤیاها، ستاره‌شماری‌ها و پیش‌بینی‌های شاهنامه فقط اشاره شده است و نتیجه­­ی برخی از آن­ها را در شاهنامه نمی‌بینیم و یا تعدادی از آن­ها در مرحله­ی ذهنیّت مانده و به عینیّت نمی‌رسد. در این مقاله ضمن معرفی عناصر سوررئالیستی شاهنامه، تصادف عینی به‌عنوان یکی از شاخص‌های این مکتب بررسی و تحلیل شده، تفاوت آن با خواب‌ها، رؤیاها و پیش‌بینی‌ها بیان خواهد شد.

3- تحلیل داده‌ها

3-1- خواب و رؤیا

«همواره رؤیا برای انسان، ابزاری بوده است تا او بتواند با ژرف‌ترین آرزوهای خویش، با قوانین اخلاقی و هندسی جهان هستی و نیز با هیجان‌های فروخفته ناخودآگاه خویش ارتباط دهد.» (سرلو، 1389: 35) «رؤیا را می‌توان از دید خاستگاه و چگونگی پدید آمدن آن­ها و پیوندشان با روح و نفس به سه گونه­ی بنیادین بخش کرد: خواب‌های پریشان، خواب‌های کمابیش راست، خواب‌های راست.» (کزّازی، 1376: 90-97)

فروید می‌گفت: تعبیر خواب، شاه­راهی است که به شناسایی ناخودآگاه رهنمون می‌شود. (شمیسا، 1390: 170) او رؤیا را همچون دریچه‌ای می‌دانست که به روزگاران بسیار کهن، به شب آغازین کیهانی، به آن زمان که نهاد آدمی هنوز با شناخت خویش و خودآگاهی بیگانه بود، گشوده می‌شود. (کزّازی، 1393: 82)

در متون کهن ما، سخن از کسانی رفته است که می‌توانستند رؤیای یک فرد را از ذهن او بخوانند و یا فرد را مجبور کنند که آنچه را که آنان می‌خواهند در رؤیای خود ببینند. نمونه­ی این مورد را در داستان بهرام چوبین و نبرد او با ساوه شاه و با زور جادوگر می‌بینیم. «رؤیا در شاهنامه به­نوعی نقب به ناخودآگاه فردی است و از این منظر با اسطوره که ناخودآگاه جمعی است، شباهت پیدا می‌کند.» (منصوریان سرخگریه و تربتی‌نژاد، 1390: 95)

بیشتر خواب‌های شاهنامه با عبارت «چنان دید روشن­روانم به خواب» آغاز می‌شود. به‌طورکلی دیدگاه فردوسی را درباره­ی خواب می‌توان ترکیبی از فرهنگ‌ ملی و باور اسلامی او دانست. فردوسی در ابتدای داستان خواب دیدن انوشیروان تأکید می‌کند که خواب را بیهوده نشماری. او از دید باورهای اسلامی، خواب را بهره‌ای از بهره‌های پیغمبری می‌داند. خواب‌ها و رؤیاهای شاهنامه را از دیدگاه‌ها، باورها، مراتب اجتماعی و یا بازتاب‌ آن­ها می‌توان به انواع مختلفی تقسیم‌بندی کرد. خواب‌های شاهنامه را از دیدگاه مراتب اجتماعی اشخاص به سه گروه خواب شاهان، خواب پهلوانان و خواب زنان می‌توان تقسیم کرد.

جلوه‌های خواب و رؤیا در شاهنامه عبارتند از:

1- خواب، آفریده‌ای از آفریده‌های خداوند

2- رؤیا، پرده­براندازنده­ی عالم غیب و آشکارکننده­ی رازهای نهانی

3- برابری خواب و مرگ

4- عارض شدن خواب بر روان‌های روشن

5- به عینیّت رسیدن رؤیاهای راست در عالم حقیقت

6- دروغین بودن برخی از رؤیاها و تلقین آن­ها از سوی شیطان

می‌توان از نظر کارکرد و درون‌مایه، رؤیاهای راست را در شاهنامه تقسیم کرد: رؤیاهای پیش­گو، رؤیاهای رازگشا، رؤیاهای روشنگری به کمک مردگان، رؤیاهای بازتابی و رؤیاهای دنباله‌دار. (اسعد، 1387: 105-106)

نکته مهم در باب شاهنامه اینکه در هیچ­یک از کتب عرفانی که در آن­ها رؤیاها و انواع و اقسام آن­ها به­طور مفصل بیان و بررسی شده‌اند، رؤیایی از سوی یک زن بیان نشده است؛ امّا ما در شاهنامه این سنت‌شکنی را - که بیانگر دخالت­نکردن فردوسی در پیکره­ی داستان و روایت و امانت‌داری اوست – داریم. جریره و کتایون، دو بانویی هستند که خواب آن­ها در شاهنامه بیان شده است.

الف) خواب شاهان

- خواب ضحاک: ضحاک در خواب، سه نفر را می‌بیند که او را دست­بسته تا کوه دماوند می‌برند.

- خواب قباد: رستم برای آوردن قباد، عازم کوه می­شود و قباد شادمان از خواب خود برای وی می‌گوید.

- خواب افراسیاب: افراسیاب بر خاک خفته و از گرسیوز می‌خواهد زمانی به او مهلت دهد تا خرد خود را بازیابد تا خواب سهمگین خود را برای وی بازگو کند.

- خواب کیخسرو: سروش در خواب به کیخسرو می‌گوید: اگر از این جهان دست بکشی، به همه چیز خواهی رسید. این در حالی است که قبل از آن، کیخسرو پنج هفته را به راز و نیاز با یزدان پرداخته است.

- خواب کید هندی: کید هندی - پادشاه قنوج - ده شب متوالی خوابی می‌بیند و آن را از مهران می‌پرسد. «هر یک از این خواب‌ها، نماد یک چیز خاص در عالم بیداری هستند.» (گلی و رجبی، 1389: 80)

- خواب بابک: بابک در خواب، ساسان را می‌بیند که سوار بر پیل ژیان است. «تعبیر خواب بابک چنین می‌شود که بابک، دختر خود را به ساسان می‌دهد و اردشیر بابکان به دنبال می‌آید.» (همان: 85)

- خواب انوشیروان: انوشیروان در خواب می‌بیند که در کنار تخت شاهی او، یک درخت خسروانی روییده و در کنار آن، گرازی تیزدندان است و... .

ب) خواب پهلوانان

- خواب سام: او در خواب، مردی را می‌بیند که از کشور هندوستان، سوار بر اسبی تازی آمده و سام را به داشتن فرزندی برومند مژده می‌دهد.

- خواب دوم سام: او در خواب دوم خود، جوانی خوب­روی را می‌بیند که در دو طرفش، موبد و نامور بخردی ایستاده‌اند. آن­ها سام را به خاطر رها کردن بچه­ی خود در بیابان سرزنش می‌کنند.

- خواب سیاوش: سیاوش برای فرنگیس از رود بیکران  و کوه آتش و لشگر افراسیاب سخن می‌گوید.

- خواب پیران: پیران در خواب، سیاوش را می‌بیند که به او می‌گوید: شب جشن کیخسرو است. پیران، همسرش گلشهر را نزد فرنگیس می‌فرستد و همان شب کیخسرو زاده می‌شود. شمع و تیغ و آفتاب، هر یک نمادی در عالم واقع دارند؛ شمع، نماد کیخسرو، آفتاب، نماد فرنگیس و تیغ، نماد آغاز کین‌خواهی خون سیاوش است به دست فرزندش کیخسرو.

- خواب گودرز: گودرز، شبی در خواب، سروش را می‌بیند که او را به بودن فرزندی در توران­زمین که از پدر از گوهر کیقباد و از مادر از نژاد تور است، خبر می‌دهد. کسی جز گیو، او را نخواهد یافت.

- خواب توس: در میانه­ی جنگ ایران و توران، سیاوش در خواب به توس، راهنمایی‌هایی درباره جنگ می‌کند.

- خواب بهرام چوبین: بهرام چوبین قبل از رزم با ساوه­شاه، شبی خوابی می‌بیند. او در خواب، هزیمت شدن و بی‌پناهی خود را به چشم می‌بیند.

ج) خواب زنان

در انتها خواب کتایون و جریره را به‌عنوان دو شهبانوی شاهنامه و همچنین خواب فردوسی را بیان می‌کنیم:

- خواب جریره: جریره در رؤیا، آتش فروزنده‌ای در دز دید که در مقابلش شعله‌ور است. آتش، همه­­ی سپیدکوه را فراگرفت و دز و زیبارویان را سوزاند. «جریره، دختر پیران ویسه و همسر اول سیاوش فره‌مند است. جریره، نمونه آنیمای مثبتی است که فرزند را به راستی و روشنی هدایت می‌کند.» (رمضانی، 1393: 130)

- خواب کتایون: کتایون در خواب، غریبه‌ای سرو قد را می‌بیند که بر تخت شاهی نشسته و کتایون به او دسته گلی می‌دهد.

فردوسی در ابتدای پادشاهی گشتاسب، دقیقی شاعر را به خواب می‌بیند. دقیقی پس از آنکه فردوسی را در برگزیدن شاهی کشورگشا و بخشنده برای اهدای کتابش می‌ستاید، از او می‌خواهد ابیاتی را که دقیقی سروده، در کتاب خود جای دهد. این ابیات، هزار و بیست و چهار بیت در آغاز پادشاهی گشتاسب و ظهور زرتشت است.

3-2-  ستاره‌شماری‌ و پیش‌بینی‌

پیش‌بینی‌ها و ستاره­شماری‌ها، یکی از ویژگی‌های آثار حماسی دنیاست. «در مینوی خرد آمده است: هر نیک و بدی که به مردمان رسد، از هفتان (هفت سیاره) و دوازدهان (دوازده برج) است.» (زمردی، 1382: 369) در کارنامه­ی اردشیر بابکان نیز در شرح پادشاهی اردوان به اخترشماری براساس دیدن در هفتان و دوازدهان اشاره شده است. (همان: 369) بین‌النّهرین و بابل نیز مهد احکام نجومی بودند و در میان جوامع مسیحی و اسلامی، تأثیر بسیاری گذاشتند. (همان: 370) در ایران نیز از عصر سلوکیان بدین سو، پیوسته با امر تنجیم و پیش‌گویی روبه­رو بوده‌ایم. (بهار، 1386: 433) آریایی‌ها آن هنگام که از شمال وارد ایران شدند، این دانش را به همراه خود در سرتاسر پهنه­ی این سرزمین پراکندند و از آن پس علم ستاره‌شماری، قسمتی از اطّلاعات مهم موبدان به شمار رفت. (غزنی، 1374: 545)

در دربار پادشاهان ساسانی، عدّه‌ای اخترشناس و پیش‌گو بودند که در کنار موبدان همواره معتمد و مورد مشورت پادشاهان واقع می‌شدند. در شاهنامه­ی ما شاهد پیش‌گویی‌ها و ستاره‌شماری‌های اخترشناسان از دوره­ی پهلوانی به بعد هستیم؛ زیرا دوره­ی اساطیری شاهنامه مربوط به قبل از مهاجرت آریایی‌ها به ایران است. داستان‌های دوران اساطیری مربوط به آغاز خلقت بشر و آغاز بسیاری از چیزهای دیگر است.

یکی از روندهای مهم فراواقعیّت در شاهنامه، آگاهی یافتن از آینده از کانال‌های مابعدالطّبیعه است. برخی از این درگاه‌ها عبارتند از: صدای غیبی، سروش، موجودات اهورایی، سیمرغ، ستارگان، رؤیا، کتاب‌های پیشینیان، جام جهان‌بین، فال زدن و... .

اکثر سخنان اخترشناسان در شاهنامه با تکیه بر جنبه‌های منفی سرنوشت شخصیت داستان‌هاست؛ چراکه در این­گونه موارد، حقد، حرص و حسد منجر به آشوب و خون­ریزی و سرانجام، مرگ می‌شود. (منصوریان سرخگریه و توکل‌راد، 1389: 160) حکیم فردوسی بعد از آغاز سخن خود با نام خداوند جان و خرد، از تأثیر کواکب سخن می‌گوید:

به نام خداوند جان و خرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند کیوان و گردان سپهر

 

کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند روزی‌ده رهنمای
فروزنده ماه و ناهید و مهر

در شاهنامه در حدود 41 پیش‌گویی از اخترشناسان دیده می‌شود که درباره­ی اموری چون آغاز جنگ، تولّد کودکان، تولّد شاهزادگان و پهلوانان و بر تخت نشستن پادشاهان صورت پذیرفته است (نیکنام و صرفی، 1381: 158). ناشناخته‌هایی چون خدا، اهریمن، چرخ، ستارگان و سرانجام سرنوشت و نبشته، این روندها را اداره می‌کنند. کارکردهای پیش‌گویی در شاهنامه فراوان است. برخی از آن­ها عبارتند از:

- خواب و رؤیا

- ماوراءالطّبیعه (سروش، سیمرغ و ندای غیبی)

- موبد و حکیم

- پادشاهان (جام ‌جهان‌بین کیخسرو)

- پهلوانان (طوس و گودرز)

- فال زدن (کرم هفتواد و به فال نیک برگرفتن دختر دوکدان)

برخی پیش‌بینی‌ها و ستاره‌شماری‌های شاهنامه عبارتند از:

- پرسیدن طالع فرزندان از سوی فریدون، پس از نام­گذاری آن­ها از ستاره­شماران. «گرچه این داستان از نظر غلبه­ی عنصر ایرانی - اهورایی بر قدرت اهریمنی درخور تأمّل است، امّا از جهت پیش‌گویی‌های شهریاران که جزئی از مهارت آنان به شمار می‌رود، اهمیت ویژه‌ای دارد.» (منصوریان سرخگریه و توکل‌راد، 1389: 153)

- آمدن سروش بر فریدون و فرمان بردن ضحّاک تا دماوند کوه؛

- فرجام کار زال توسط موبدان منوچهرشاه؛

- فرجام میمون زال و رودابه از سوی اخترشناسان؛

- عاقبت کار زال پس از آنکه با نامه­ی سام نزد منوچهرشاه آمده، توسط موبدان و ردان و بخردان؛

- گزاردن خواب سهمناک افراسیاب توسط ستاره‌شماران؛

- پیش‌بینی سیاوش از آینده­ی شوم خود از برای پیران؛ آینده‌ای که با وجود داشتن گنج و خواسته رخ خواهد داد. «سیاوش بر این باور است که هرگونه تلاشی بی‌نتیجه است و ستارگان به هر شکلی که مؤثر باشند، باز در برابر تقدیر الهی ناتوانند. در پایان کارِ سیاوش، هنگامی که افراسیاب به جنگ او می‌رود، باز هم سیاوش شخصیتی منفعل و جبری‌گرا دارد.» (همان: 164)

- پیش‌بینی افراسیاب از پدیدآمدن شاهی از نژاد تور و کیقباد، پس از گذشتن فرنگیس و کیخسرو به همراه گیو از آب؛

- پیش‌بینی موبدان از لشکرکشی ایرانیان به توران­زمین و کین کشیدن بیژن از تورانیان از زبان کیخسرو؛

- جام جهان‌نمای کیخسرو و خبر از یافتن بیژن در کشور گرگساران؛

- خبر دادن فیلسوفان رومی از آمدن مردی از ایران­زمین و انجام سرکارگران به دست وی از زبان میرین؛

- پیش‌بینی نبرد بزرگ ارجاسب تورانی با گشتاسب از زبان جاماسب؛ «طولانی‌ترین و مفصّل‌ترین پیش‌بینی‌های اخترشناسان در شاهنامه، پیش‌بینی جاماسب، وزیر گشتاسب در باب جنگ‌های این پادشاه با ارجاسب تورانی است.» (سرامی، 1373: 550) جاماسب در جایی دیگر، جنگ را با آمدن اسفندیار به سود ایران دانسته، فرار سالار چین سوی ترکان را پیش‌بینی می‌کند.

- پیش‌بینی پیروزی گشتاسب بر ارجاسب تورانی به شرط آزادی اسفندیار از بند، از سوی جاماسب؛

- پرسیدن فرجام کار اسفندیار از جاماسب از سوی گشتاسب و پی بردن به این راز که هوش او در زابلستان به دست رستم خواهد بود؛

- فرجام بد کشنده­ی اسفندیار از زبان دانای چین و اخترشناسان؛

- گزاردن طالع شوم شغاد و تباه کردن تخمه­ی سام نیرم به دست وی از سوی ستاره­شماران؛

- بیان زمان و مکان مرگ اسکندر از زبان ستاره‌شماران؛

- اخترشناسان که به کاخ گلنار، کنیزک اردشیر رفته‌اند، روز چهارم، زیج‌ها برکنار به دربار شاه می‌روند؛

- پیش‌بینی کید هندی برای شاه اردشیر از زمان برآسودن از جنگ؛ «براساس این آینده‌نگری، کید تنها راه جستن از جنگ‌های داخلی را آمیختن تخمه­­­ی شاپور با نژاد مهرک نوش­زاد می‌داند؛ گرچه این پیش‌بینی از نظر اردشیر ناخوشایند است و او سوگند یاد می‌کند هرگز چنین اتفاقی نخواهد افتاد و او مهرک را از دم تیغ خواهد گذراند.» (منصوریان سرخگریه و توکل‌راد، 1389: 158)

- پیش‌بینی ستاره‌شماری سروش­نام از هندوان و هشیار نامی از پارسیان از برای بهرام، پسر یزدگرد بزه‌گر در هنگام تولد وی؛

- مکان و چرایی مرگ یزدگرد بزه‌گر از سوی ستاره‌شماران؛ مرگ وی در توس و به دست یک اسب آبی خواهد بود.

- رسیدن زمان مرگ بهرام گور در بیست سالِ چهارم زندگی وی از زبان ستاره‌شماران؛

- پرسیدن عاقبت ازدواج انوشیروان با دختر خاقان چین از اخترشناسان؛

- سگ خطاب کردن بزرگمهر از سوی نوشین­روان و به فال بد گرفتن این توهین؛

- پیش‌بینی انوشیروان زمان مرگ پسرش هرمز را از زبان بهرام آذرمهان؛

- عاقبت ازدواج انوشیروان و دختر خاقان چین از زبان ستاره­شماران و به دستور خاقان چین؛

- به فال بد گرفتن فرستاده­­ی ساوه­شاه اقدام بهرام چوبین را؛ بهرام، سر گوسفندی را به نشانه­ی بریدن سر ساوه­شاه سوی فرستاده­ی وی می‌اندازد.

- منع ستاره‌شمار به بهرام چوبین از برای جنگ در روز چهارشنبه؛ بهرام در جنگ با پرموده، پسر ساوه­شاه به یاد گفته­ی ستاره‌شمار می‌افتد.

- گزاردن رؤیای هرمزد درباره­ی باغ و زن جادوگر و گور از سوی موبد؛

- پیش‌بینی مرگ آیین گشسب به دست بهرام چوبین از زبان پیرزنی؛

- فرجام نیک به تخت نشستن خسروپرویز، کشتن بهرام چوبین و وصلت با دختر قیصر روم از زبان یک راهب؛ «ستاره‌شماران به قیصر می‌گویند: خسروپرویز در جنگ با بهرام چوبین به پیروزی خواهد رسید و سی و هشت سال با قدرت بر ایران سلطنت خواهد کرد.» (منصوریان سرخگریه و توکل‌راد، 1389: 159)

- گفتن عاقبت کار خسروپرویز به قیصر روم از سوی ستاره‌شماران؛

- اخترشناسان، اختر شیرویه را برای خسروپرویز بازمی‌گویند. او در سال ششم پادشاهی خود از دختر قیصر، صاحب فرزندی می‌شود.

- پیش‌بینی عاقبت نبرد ایران با اعراب از زبان فرمانده­ی ستاره‌شمار و باهوش ایران، رستم پورفرخزاد در نبرد با سعد وقّاص؛ «سی ماه از جنگ قادسیه گذشته و جنگجویان ایران در ستیز با سعد وقّاص از پای درآمده‌اند. سردار یزدگرد، رستم هرمزان، دل از پیروزی بر کنده است؛ زیرا ستاره‌شماران به او گفته‌اند که دوران عظمت شاهنشاهی ساسانی سرآمده و این دودمان به پایان رسیده است.» (همان: 168)

- ادامه­ی پیش‌بینی ناکامی آینده­ی سپاه ایران از زبان رستم با برادر خود؛

- و در آخرین پیش‌بینی و ستاره‌شماری شاهنامه، رستم در جواب نامه­ی سعد وقّاص، شکست ایرانیان را از اختر بی‌وفا می‌داند.

3-3- تصادف عینی

تصادف عینی، برآمده از بی‌اعتنایی عقل و خرد در نزد سوررئالیست‌هاست. آنها برای رویدادهای گوناگون اطرافشان به دنبال دلیل منطقی نیستند. (تاج‌نیا و دیگران، 1399: 53) خصوصیّت عینی این تصادف عبارت است از بازتاب ذهنیّت ما به­صورت اشتیاق در یک واقعیّت ملموس. (سیدحسینی، 1384: 851) این عنصر با تلاقی برخی حوادث و رویدادها در موقعیّت‌ها و بافت‌های سوررئالیستی همچون در حالت خلسه و یا در هنگام خواب به ناخودآگاه افراد خطور می‌کند؛ این­گونه که یک شاعر یا نویسنده­ی سوررئال، خواب را بستری برای خلق آثار فراتر از واقعیّت خویش می‌پندارد. (تاج‌نیا و دیگران، 1399: 61) لوئی آراگون می‌گوید: در ورای دنیای واقع، روابط دیگری هست که ذهن می‌تواند دریافت کند و همان اهمیت درجه­ی اول را دارند؛ مانند: تصادف، پندار و رؤیا. (سیدحسینی، 1384: 823)

سوررئالیست‌ها همیشه در جست­وجوی روابط میان ذهن و عین هستند و یکی از مهم‌ترین نقش‌های آن­ها این است که رابطه­ی میان پنهان‌ترین ذهنیّت‌ها و آشکارترین عینیّت‌ها را بیابند. برخی از این تصادفات عینی، روشن و واضح بوده، برخی دیگر نیازمند کشف روابط بیشتر و رمزگشایی‌هایی هستند. «شاعر سوررئالیست‌ها به تأثیر از اعتقادات افلاطون و رمبو، با خلق اثر سوررئالیستی در ردیف غیب‌گویان و نهان‌بینان قرار می‌گیرد.» (همان: 788)

سوررئالیست‌ها با الهام از مقوله­ی هم‌زمانی که یونگ مطرح کرده بود، میان روح و ماده و ذهن و عین ارتباط برقرار کرده، هر کدام را نیازمند دیگری و در حکم تأیید می‌دانند. تصادف عینی در نزد سوررئالیست‌ها بر پایه­ی به عینیّت درآمدن قوّه­ی تخیّل فرد خلّاق، استوار است. «بر اثر برون­افکنی میل و شوق شدید انسان در اشیا و پدیده‌های موجود، اتّفاقی غیرمنتظره و غیرممکن و غیرمعمول به وجود می‌آید.» (یونگ، 1377: 7)

تصادف عینی به­نوعی شبیه به کشف صوفیّه است؛ یعنی لحظه‌های حضور الهی در هستی؛ لحظه‌هایی که غیب در آن متجلّی می‌شود. (سعید (ادونیس)، 1385: 125) تصادف عینی، نوعی یکی شدن با حقیقت واقعی است که می‌توان آن را با پیش‌گویی‌های عرفا تطبیق داد. (زارعی و مظفری، 1392: 124) افزون بر کشف صوفیّانه و پیش‌گویی عارفانه، خرق عادت نیز در این مقوله جای می­گیرد. خرق عادت، شباهت زیادی با تصادف عینی دارد؛ جایی که صوفی و شاعر سوررئال، گویا هر دو منتظر لحظه­ی شهود هستند، درحالی­که هیچ‌گاه سرچشمه­ی این هم­زمانی‌های شگفت‌آور را نیز در نخواهد یافت.

در دیدگاه مولانا، تصادف عینی یا پیش‌گویی، نوعی کرامت است و در نتیجه­ی پیوند با خدا و آگاهی از حقیقت ممکن می‌شود. (کولیوند و دیگران، 1397: 299) در رساله‌های سهروردی، بیشتر سخنان عقل فعّال یا خرد دهم، همین تصادف عینی هستند. عقل فعّال در همه­ی مراحل، روح سرگردان را یاری می‌دهد و مدام در حال تبدیل ذهن به عین و برخورد و تصادف این دو مقوله با هم است. جلوه‌هایی از این حالت که منطبق با تصادف عینی سوررئالیستی است، در بسیاری از روایات و حکایات نقل­شده از بایزید مشاهده می‌شود. در تذکره الاولیای عطّار درباره­ی مقام بایزید آمده است: «هرچه در خاطر او گذشتی، در حال پیش او ظاهر شدی.» (عطار، 1366: 168) داستان بایزید و پیش‌گویی او درباره زادن ابوالحسن خرقانی، داستان عمر و ندای غیبی و مرد چنگی در گورستان و کمک به وی، خبر دادن ابوسعید ابوالخیر از روز دقیق وفات خود، پیش‌بینی بهاء ولد درباره­ی آشوب تاتار و کشته شدن محمّد خوارزمشاه و به عینیّت رسیدن همه­ی آنها، نمونه‌هایی از پیش‌گویی‌های عارفان در متون عرفانی است؛ پیش‌گویی‌هایی که همه گذر از فراواقعیّت به واقعیّت را طی کرده‌اند.

ادونیس، شاعر سوررئالیست عرب در شعر زیر، آشکارا خود را پاره‌ای از تصادف می‌داند:

با چشم‌هایم بازی می‌کنم
تا جهان در آنها دوگانه شود
آسمان را دو تا می‌بینم
زمین را دو تا
مگر خود را
یکی می‌مانم
تنها دوستی جز سنگ نمی‌ماند
فریاد می‌زنم: ای تصادف! من پاره سست توام
و شاخم را به سوی خورشید می‌گردانم
                   (سعید (ادونیس)، 1376: 40)

آندره برتون، رمانی به نام «نادیا» دارد که مثال خوبی برای مقوله­ی تصادف عینی است. او در حالت‌های کشف و شهود و در رؤیا و خلسه­ی خود با شخصیّتی خیالی به همین نام سخن گفته و سرانجام هم اثری را به همین نام منتشر کرد. همچنین زنی را با همین نام در پاریس ملاقات می‌کند.

«اکنون نگاه نادیا به خانه‌ها برمی‌گردد. می­گوید: آن پنجره را می‌بینی؟ مثل همه پنجره‌های دیگر، سیاه است. خوب نگاه کن. یک دقیقه­ی دیگر روشن می‌شود و رنگش، قرمز خواهد شد. یک دقیقه می‌گذرد. پنجره، روشن می‌شود. پرده‌های قرمز دارد.» (برتون، 1383: 86)

برتون در جنگ جهانی اول با سمت دستیار روان­پزشک در مرکز درمانی ارتش فرانسه به جبهه اعزام می‌شود و تحت تأثیر پیش‌گویی‌های یک جوان روان‌پریش که محل اصابت نارنجک‌ها را از روی تپه پیش‌بینی می­کرد قرار می­گیرد. (علیزاده و دستمالچی، 1391: 132)

بنژامن پره، یکی از هنرمندان بنام سوررئالیسم در سلّول زندان، روی یکی از پنجره‌هایی که به آنها رنگ آبی مالیده بودند، طرح عدد 22 را کشف می‌کند و آزادی خود را در روز بیست و دوم ماه، مرتبط با این کشف می‌داند. (سیدحسینی، 1384: 849)

سوررئالیسم نه­تنها در ادبیّات، بلکه در هنرهای دیگر از جمله نقاشی نیز کارهای مهمی انجام داده است. به­عبارتی می‌توان گفت که نقّاشی نیز به صورت مسأله­ی روانیِ دوران مدرن درآمده است. ازاین­رو بیان دو نمونه از تصادف عینی در این هنر، خالی از لطف نیست. لئوناردو داوینچی، پنج قرن پیش، مسأله گذر از ذهنیّت به عینیّت را به شاگردان خود درس داده بود. «او شاگردانش را وادار می‌کرد تابلوهای خود را روی در و دیوارهای کهنه بکشند.» (همان: 876) هدف او از این کار به عین درآوردن هر آنچه در ذهن آن­ها وجود داشت بود. این واقعیّت‌ها بیانگر تمایلات درونی آن­ها به شمار می‌رفت.

چند سال پیش از آن که گلوله، جمجمه­ی آپولینر را سوراخ کند کریکو، تابلویی از چهره­ی او نقّاشی کرده است که پیش‌گویانه است؛ زیرا در این تابلو، جای زخمی که بعدها در شقیقه­ی شاعر ایجاد شد و باقی ماند، دیده می‌شود. (سیدحسینی، 1384: 848)

پیش‌تر گفته شد که یکی از بسترهای تولید تصادف عینی، عالم خواب و رؤیاست و از سویی سوررئالیست‌ها را می‌توان با خلق آثار فراواقعی در ردیف نهان‌بینان و پیش‌گویان قرار داد. در میان عناصر سوررئالیستی موجود در شاهنامه، دو عنصر خواب و رؤیا و پیش‌بینی‌ها به­وفور یافت می‌شود. بنابراین می‌توان تصادف عینی را در شاهنامه، زاییده­ی خواب و رؤیا و پیش‌بینی دانست؛ آن­هایی که از مرحله­ی فراواقعیّت عبور کرده و به دنیای واقعیّت‌ها پا نهاده‌اند. خواب سیاوش، خواب افراسیاب، خواب گودرز، پیش‌بینی کیخسرو، خواب کتایون، پیش‌بینی ستاره‌شماران یزدگرد، پیش‌گویی نهان‌بینان خسروپرویز و خواب انوشیروان، سازنده‌ی تصادف‌های عینی شاهنامه هستند.

اولین تصادف عینی شاهنامه و گذار از ذهنیّت به عینیّت را در داستان سیاوش می‌بینیم. «سیاوش در شاهنامه، نمادی از پاکی، بی‌گناهی، آزاردیدگی و کمال آدمی در برابر خرد اهریمنی است.» (یاحقی، 1378: 486) سیاوش به دنبال خوابی سهمگین که از آینده­ی شوم خود خبر می‌داد و آن را برای فرنگیس بازگو کرده بود، اینک لحظه به لحظه آن رؤیا و پیش‌بینی را در زمان مرگ خود می‌بیند:

چو از لشکر و شهر اندر گذشت
ز گرسیوز آن خنجرِ آبگون
پیاده، همی بُرد مویش کشان؛
بیفگند پیلِ ژیان را به خاک؛
یکی تشتِ زرّین نهاد از برش؛
به جایی که فرموده بُد، تشتِ خون
یکی باد با تیره گَردی سیاه
کسی یکدگر را ندیدند روی؛

 

کَشانش ببردند هر دو به دشت.
گُرویِ زره بستد، از بهرِ خون.
چو آمد بدان جایگاهِ نشان،
نه شرم آمدش ز او بنیز و نه باک.
جدا کرد از آن سروِ سیمین سرش.
گُرویِ زره بُرد و کردش نگون.
برآمد؛ بپوشید خورشید و ماه.
گرفتند نَفرین همی برگُروی.
              (فردوسی، 1384، ج 3: 104)

افراسیاب پس از ضحاک، شریرترین چهره­ی شاهنامه است. او مظهر ِکین‌توزی و پیمان‌شکنی است و این دو خصیصه را بسیار زیاد در او دیده‌ایم. (حمیدیان، 1383: 252-253) در اولین کین‌کشی ایرانیان از تورانیان، فرامرز، ورازاد را از پای درمی‌آورد. نوندی نزد افراسیاب از مرگ ورازاد خبر می‌رساند. افراسیاب با شنیدن این خبر غمگین شده، به یاد گفته‌هایی می‌افتد که از بخردان و اخترشناسان شنیده بود و اینک در شرف رخ دادن است:

وز آن سو، نوندی بیامد ز راه،
که: «آمد، به کین، رستمِ پیلتن؛
وِرازد را سر بریدند، خوار؛
سپه را، سراسر، به هم برزدند؛
چو بشنید افراسیاب این سخن،
که بشنیده بود از لبِ بخردان،

 

به نزدیکِ سالارِ توران سپاه،
به ایران، بزرگان شدند انجمن.
برانگیخت از مرزِ توران دمار.
به بوم و به بر، آتش اندر زدند.»
غمی شد از آن گفته‌هایِ کهن،
از اخترشناسان و از موبدان.
           (فردوسی، 1384، ج 3: 119)

سرانجام گیو، کیخسرو را می‌یابد، آن هم پس از هفت سال؛ آن هم زمانی که کاملاً ناامید شده است: «عمل قهرمانانه­ی­ او در جست­وجو کردن و یافتن کیخسرو در توران و آوردنش بر تخت شاهی ایران است که به او جاودانگی بخشیده است و اینکه او نیز در متون زردشتی به­صورت یکی از جاودانان درآمده، از همین رهگذر است.» (حمیدیان، 1383: 268) اینک زمان برآورده­شدن خواب گودرز فرارسیده است. سروش در خواب گودرز، گیو را ناجی و یابنده­ی کیخسرو معرفی کرده بود:

بدو گفت گیو: «ای گَوِ سرفراز!
بر آنم که پورِ سیاوش تُوِی؛
چنین داد پاسخ ورا شهریار،
بدو گفت گیو: «ای سرِ راستان!
ز گشواد و گیوت که داد آگهی؟
بدو گفت کیخسرو: «ای شیرمرد!
که از فرِّ یزدان گشادی سُخُن،
همی گفت با نامور مادرم،
سرانجام، کیخسرو آید پدید؛
بدانگه که گردد جهاندارِ نیو،
مر او را سویِ تختِ ایران برد؛
جهان را، به مردی، به پای آورد؛

 

خِرَد را به نامِ تو آمد نیاز.
ز تخم کیانیّ و کیخسروی.»
که: «تو گیوِ گودرزی، ای نامدار!»
ز گودرز با تو که زد داستان؟
که با خرّمی بادی و فرّهی!»
مرا مادر این از پدر یاد کرد؛
بدانگه که اندرزش آمد به بُن.
که ایدر چه آید ز بد بر سرم.
به جای آورد بندها را کلید.
از ایران بیاید سرافراز گیو.
برِ نامداران و شیران برد.
همان کینِ ما را به جای آورد.»
        (فردوسی، 1384، ج 3: 136)

افراسیاب سرانجام برای بار دوم گرفتار می‌شود. بنا بر گفته­ی هوم پارسا، گرسیوز را چرم گاو بر کتف می‌دوزند و بدین نیرنگ، افراسیاب را که از شکنجه­ی برادرش جان به لب آمده، از پناهگاه خود بیرون می‌کشند. افراسیاب با خود می‌گوید: من این روز بد را به خواب دیده بودم. اینک خواب او تعبیر خواهد شد:

بینداخت آن گِرد کرده کمند؛
به خشکی کشیدش، ز دریایِ آب؛
گرفته ورا مردِ دین پای دست،
سپردش بدیشان و خود بازگشت؛
بیامد جهاندار، با تیغِ تیز،
چنین گفت بی‌دولت افراسیاب
سپهرِ بلند ار فراوان کشید،

 

سرِ شهریار اندر آمد به بند.
بشد توش و هوش، از رَد افراسیاب.
به خواری ز دریا کشید و ببست.
تو گفتی که با باد انباز گشت.
سری پر ز کینه، دلی پر ستیز.
که: «این روزِ بد دیده بودم، به خواب.
کنون پردۀ رازها بردرید.»
         (فردوسی، 1384، ج 5: 256)

کیخسرو در قلمرو حماسه، پادشاهی آرمانی و نمادین است. او داوطلبانه از زندگی دنیوی کناره می‌گیرد و به سبب چنین مرگی که نماد غروب در اوج پاکی است، از جاودانان است. (پرنیان و بهمنی، 1391: 100) پیش‌بینی کیخسرو درباره­ی آمدن باد و بوران و برف و ماندن پهلوانان در میانه­ی سرما به وقوع می‌پیوندد. فریبرز و گیو و تعدادی از پهلوانان در میان برف ناپدید شده، از میان می‌روند و این در حالی است که کیخسرو قبل از آنکه از دیدگان همگان ناپدید شود و به دیدار یزدان برود، آن­ها را از این امر آگاه کرده بود. اکنون زمان تحقّق این امر فرارسیده است:

ببودند و خوردند چیزی که بود؛
هم آنگه برآمد یکی باد و ابر؛
چو برف از زمین بادبان برکشید،
یکایک، به برف اندرون ماندند؛
زمانی تپیدند در زیرِ برف؛
نماند ایچ کس را از ایشان توان؛

 

ز خوردن، سویِ خواب رفتند زود.
هوا گشت برسانِ کامِ هِزَبر.
نبُد نیزۀ نامداران پدید.
ندانم، بر آن جای، چون ماندند!
یکی چاه شده کَنده، هر جای، ژرف.
برآمد، به فرجام، شیرین­روان.
 (فردوسی، 1384، ج5: 286-287)

قیصر در بزمگاهی، همه­ی بزرگان و نام‌آوران و یلان را فراخوانده تا شوی مناسبی برای دخترش کتایون برگزیند. کتایون درحالی­که پسش بخردان و در پیش او پرستاران ایستاده‌اند، گشتاسب را از دور می‌بیند و می‌گوید: آن خوابی که دیده بودم، از نهان سر برکشید و این همان به مرحله عینیّت رساندن رؤیای شاهزاده است:

همی گشت بر گِردِ ایوانِ خویش،
چو از دور گشتاسپ را دید، گفت
بدان مایه‌ور نامدار افسرش،
چو دستورِ آموزگار آن بدید،
که: «مردی گُزین کرد از انجمن،
به رخ، چون گلستان و با یال و کِفت؛
بَد آن است کو را ندانیم کیست؛

 

پسش بخردان و پرستار پیش
که: «آن خواب سر بر کشید از نِهفت»
همان‌گه بیاراست خرّم سرش.
هم اندر زمان پیشِ قیصر دوید؛
به بالایِ سروِ سهی، در چمن.
که هر کِش ببیند، بمانَد شگفت
تو گویی همه فرّهِ ایزدی ا‌ست.»
                        (همان، ج 6: 17)

یزدگرد، پدر بهرام گور بود که پس از مرگ برادر خود (بهرام شاپور) به پادشاهی نشست و چون هفت سال پادشاهی کرد و نیرومندی یافت، از مهربانی خود به مردم کاست و ستم پیشه کرد. (رستگار فسایی، 1379: 1137)

یزدگرد بنا بر پیش‌بینی ستاره‌شماران در توس و به دست اسب آبی کشته می‌شود. پیش‌تر اخترشناسان به او گفته بودند که مرگ وی در چشمه‌ای به نام «سو» است. یزدگرد سوگند می‌خورد که به آنجا نرود. سه ماه از این ماجرا می‌گذرد. روزی خون از بینی پادشاه می‌آید و پزشکان، درمان او را رفتن به چشمه­ی «سو» می‌دانند و سرانجام طبق پیش‌بینی، یزدگرد در همان چشمه و به دست اسبی سیه سمّ و شیرکش کشته می‌شود:

چو زین برنهادش، برآهِخت تنگ؛
پسِ پایِ او شد که بنددش دُم؛
بغرّید و یک جُفته زد بر سرش؛
ز خاک آمد و خاک شد یزدگرد؛

 

نجنبید، بر جای، تازان نهنگ.
خروشان شد آن بارۀ سنگ‌سُم.
به خاک اندر آمد سر و افسرش.
چه جویی تو، ز این برشده هفت گِرد؟
          (فردوسی، 1388، ج 7: 218)

سال‌ها قبل ستاره‌شماران به خسروپرویز گفته بودند که مرگ او میان دو کوه سیمین و زرین، به دست یکی بنده و دور از گروه است. اکنون زمان به بار نشستن سخن ستاره‌شمار است. خسروپرویز از دست پسرش شیرویه به داخل باغ خود فرار کرده، سرانجام به دست بنده‌ای بی‌بها کشته می‌شود. خسروپرویز، زره­ی خود را کوه زرین و آسمان بالای سر خود را کوه سیمین می‌داند و خود چشم به راه رسیدن مرگ خویش می‌ماند:

چو بشنید از زادفرّخ سخن،
که او را ستاره شُمَر گفته بود؛
که: «مرگِ تو باشد میانِ دو کوه،
یکی کوهِ زرّین، یکی کوهِ سیم؛
زَبَر، آسمانِ تو زرّین بُوَد؛
کنون این زره چون زمینِ من است؛
دو کوه این دو گنجِ نهاده به باغ؛

 

دلش بَد شد از روزگارِ کهن؛
ز گفتارِ ایشان، برآشفته بود.
به دستِ یکی بنده، دور از گروه:
نشسته تو، اندر میان، دل به بیم.
زمین آهنین؛ بخت پرکین بُوَد.»
سپر آسمان برین من است.
کز این گنج­ها شد دلم چون چراغ.
        (فردوسی، 1387، ج 9: 183)

آخرین تصادف عینی شاهنامه در حمله­ی اعراب به ایران عملی می‌شود. یزدگرد با سپاهیان خود نزد ماهوی سوری و مرزبانان خراسان پناهنده می‌شود و این در حالی است که به یاد خواب انوشیروان می‌افتد. انوشیروان در خواب دیده بود که صدهزار از تازیان مست و مهارگسیخته به اروندرود آمده و دود آتش به آسمان می‌رود. آتش در آتشکده‌ها می‌میرد و جشن نوروز و سده هم از بین می‌رود.

انوشیروان دیده بُد این به خواب
چنان دید کز تازیان صدهزار
گذر یافتندی، به اروندرود؛
به ایران و بابِل، ز کِشت و دُرود،
هم آتش بمُردی، به آتشکده؛
از ایوانِ شاهِ جهان، کنگره
کنون خواب را پاسخ آمد پدید؛

 

کز این تخت، بپراگَنَد رنگ و آب.
هیونانِ مست و گسسته مَهار،
نماندی، بر این بوم و بر تار و پود.
به چرخِ زُحَل برشدی تیره دود.
شدی تیره نوروز و جشنِ سده.
فتادی، به میدانِ او، یکسره.
ز ما، بخت گردن بخواهد کشید.
                        (همان: 235)

4- نتیجه‌گیری

از میان شاخص‌های نه­گانه­ی سوررئالیسم، دو شاخص رؤیا و تصادف عینی در شاهنامه یافت شد. در میان عناصر فراواقعی موجود در شاهنامه، پیش‌بینی‌ها، اخترشناسی و ستاره‌شماری‌ها هرچند زیرمجموعه­ی سوررئالیسم ذکر نشده، ازآنجایی­که از آینده و فراواقعیّت به ما خبر می‌دهند، آن­ها را ذیل رؤیا می‌توان برشمرد. در شاهنامه، 35 مورد پیش‌بینی، 17 مورد خواب و رؤیا و 9 مورد تصادف عینی وجود دارد.

نکته­ی مهم در باب تصادف عینی، تفاوت آن با خواب و رؤیاست؛ زیرا بسیاری از خواب‌ها، رؤیاها و ستاره‌شماری‌های شاهنامه در مرحله­ی ذهنیّت مانده و به عینیّت نرسیده‌اند. در تصادف عینی، فرد از نتیجه­ی رؤیای خویش خبر داده، آن را در عالم واقع با چشم سر می‌بیند و این همان تصادف عینی یا مرحله­ی گذر از فراواقعیّت به واقعیّت است. گذر از فراواقعیّت به واقعیّت درباره­ی شخصیّت‌هایی همچون سیاوش، گودرز، کیخسرو، افراسیاب، کتایون، یزدگرد بزه‌گر، خسروپرویز و یزدگرد رخ می‌دهد.

سیاوش لحظه­به­لحظه پیش‌بینی خود برای فرنگیس را در لحظه­ی مرگ خود می‌بیند. گیو پس از هفت سال، کیخسرو را یافته و رؤیای گودرز به وقوع می‌پیوندد. پیش‌بینی کیخسرو درباره­ی آمدن برف و بوران با مرگ تعدادی از پهلوانان، درست از آب درمی‌آید. افراسیاب با کشته شدن ورازاد، راز ستاره‌شماران را مقابل چشم عیان می‌بیند و در جایی دیگر در روز مرگ خود با گفتن این جمله (که من این روز بد را به خواب دیده بودم) با چشم سر، تقدیر خود را می‌بیند. کتایون با دیدن گشتاسب از میان سیل خواستگاران از نهان سر برکشیدن خواب خود گفته و یزدگرد بزه‌گر هم علی‌رغم همه تمهیدات، موبه­مو مطابق با پیش‌بینی‌ها در چشمه سو و به دست اسب آبی کشته می‌شود. خسروپرویز براساس گفته­ی ستاره‌شماران و عیان دیدن جزئیاتی که آن­ها گفته بودند، چشم به راه رسیدن مرگ خویش می‌ماند و سرانجام آخرین تصادف عینی شاهنامه را یزدگرد، آخرین پادشاه ساسانی، هنگامی­که پناهنده­ی ماهوی سوری و مرزبانان خراسان است، می‌بیند. انوشیروان در خواب تاختن تازیان مست به اروندرود و مردن آتش آتشکده‌ها را دیده بود.

منابع

- اسعد، محمدرضا (1387)، «بازتاب خواب و رؤیا در شاهنامه فردوسی»، ادبیّات عرفانی و اسطوره­شناختی، دانشگاه آزاد تهران جنوب، س4، ش13: ؟.

- بابازاده اقدم، عسگر و یعقوب نوروزی (1399)، «نگاهی به مکتب سوررئالیسم و جلوه‌هایی از آن در قیصر امین‌پور»، فصل‌نامه‌ی مطالعات ادبیّات تطبیقی، دوره 14، ش53: 485-506.

- برتون، آندره (1383)، نادیا، ترجمه کاوه میرعبّاسی، چاپ اوّل، تهران: افق.

- بهار، مهرداد (1386)، پژوهش در اساطیر ایران، چاپ هشتم، تهران: آگاه.

- پرنیان، موسی و شهرزاد بهمنی (1391)، «بررسی و تحلیل نمادهای بخش اساطیری شاهنامه»، متن‌شناسی ادب فارسی (مجلّه‌ی دانشکده‌ی ادبیّات و علوم انسانی اصفهان)، دوره 48، ش 1: 91-110.

- تاج‌نیا، کیمیا و دیگران (1399)، «پیش‌گفتارهای سوررئالیسم در سیرالعباد، منطق‌الطیر و دفتر سوم مثنوی»، مجلّه‌ی زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه آزاد مشهد، دوره 16، ش1: 50-67.

- ثروت، منصور (1395)، آشنایی با مکتب‌های ادبی، چاپ چهارم، تهران: سخن.

- جعفری، فرشته (1395)، «سوررئالیسم در مثنوی معنوی»، عرفانیات در ادب فارسی (ادب و عرفان)، س7،: 147-165.

- حدیدی، جواد (1373)، از سعدی تا آراگون، چاپ اول، مرکز نشر دانشگاهی.

- حمیدیان، سعید (1383)، درآمدی بر اندیشه و هنر فردوسی، چاپ دوم، نشر ناهید.

- ذوالفقاری، محسن و دیگران (1395)، «شیوه‌های انعکاس سوررئالیسم در رمان‌های معاصر و تفاوت و شباهت‌های آن با مبانی غربی­اش»، فصل‌نامه‌ی تخصّصی سبک‌شناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، س9، ش 2، ش پیاپی 32: 243-261.

- رستگار فسایی، منصور (1379)، فرهنگ نام­های شاهنامه، جلد 2، چاپ دوم، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

- رمضانی، معصومه (1393)، «تحلیل رؤیای جریره و کتایون در شاهنامه با تأکید بر نظرات یونگ»، زن و فرهنگ، س5، ش19: ؟.

 - زارعی، علی­اصغر و علیرضا مظفری (1392)، «مکتب سوررئالیسم و اندیشه‌های سهروردی»، دوفصل‌نامه‌ی ادبیّات عرفانی دانشگاه الزهرا، س5، ش9: 105-135.

- زمردی، حمیرا (1382)، نقد تطبیقی ادیان و اساطیر در شاهنامه، خمسه و منطق‌الطیر، چاپ اوّل، تهران: زوّار.

- زندی، معصومه (1393)، «ترجمه شاهنامه و تأثیر آن در آثار هوگو، لامارتین و کوپه»، فصل‌نامه‌ی علمی - پژوهشی زبان و ادب فارسی، دانشکده‌ی ادبیّات و زبان‌های خارجی دانشگاه آزاد سنندج، س6، ش 18: 47-72.

- سرامی، قدمعلی (1373)، از رنگ گل تا رنج خار، چاپ دوم، تهران: علمی و فرهنگی.

- سرلو، خوان ادواردو (1389)، فرهنگ نمادها، ترجمه مهرانگیز اوحدی، داستان.

- سعید، علی احمد (ادونیس) (1376)، پیش­درآمدی بر شعر عربی، ترجمه‌ی کاظم برگ نیسی، چاپ اوّل، فکر روز.

- ......................... (ادونیس) (1385)، تصوّف و سوررئالیسم، ترجمهّ حبیب رضایی، تهران: سخن.

- سیّدحسینی، رضا (1384)، مکتب‌های ادبی جهان، جلد 1، چاپ سیزدهم، تهران: نگاه.

- ......................... (1384)، مکتب‌های ادبی جهان ، جلد 2، چاپ دوازدهم، تهران: نگاه.

- شمیسا، سیروس (1388)، نقد ادبی، چاپ دوم، تهران: میترا.

- ....................... (1390)، مکتب‌های ادبی، چاپ هشتم، تهران: قطره.

- عطّار، فریدالدّین (1366)، تذکره الاولیاء، تصحیح محمّد استعلامی، چاپ پنجم، تهران: زوار.

- علیزاده، ناصر و ویدا دستمالچی (1391)، «مطالعه‌ی تطبیقی خرق عادت در ادبیّات عرفانی و سوررئالیستی»، مجلّه‌ی زبان و ادب فارسی (نشریّه‌ی دانشکده‌ی ادبیّات و علوم انسانی دانشگاه تبریز)، دوره‌ی 65، ش225: 121-141.

- غزنی، سرفراز (1374)، دانش ستاره­شناسی و نجوم فردوسی، به کوشش دکتر غلامرضا ستوده، تهران: دانشگاه تهران.

- غلام‌پور دهکی، سکینه و علی­محمّد پشت‌دار (1394)، «بررسی تطبیقی کارکردهای پیش‌گویی در حماسه‌های بزرگ جهان»، ادبیّات عرفانی و اسطوره­شناختی، س11، ش41: 251-281.

- فتوحی، محمود (1385)، بلاغت تصویر، چاپ اوّل، تهران: سخن.

- فردوسی، ابوالقاسم (1388-1383)، نامه‌ی باستان (ج 1، 3، 5، 6، 7، 9)، ویرایش و گزارش از میرجلال‌الدّین کزّازی، تهران: سمت.

- کزّازی، میرجلال‌الدّین (1393)، رؤیا، حماسه و اسطوره، چاپ هفتم، تهران: مرکز.

- کولیوند، فاطمه و دیگران (1397)، «واکاوی تشابه و افتراق مؤلفه‌های سوررئالیسم و مؤلفه‌های مشابه در مثنوی معنوی»، فصل‌نامه‌ی ادبیّات عرفانی و اسطوره­شناختی، دانشگاه آزاد تهران جنوب، س14، ش52: 277-305.

- گلی، احمد و رقیه رجبی (1389)، «خواب در شاهنامه، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی»، کهن‌نامه‌ی ادب پارسی، س1، ش1: 73-92.

- محمودی، خیرالله و مهرنوش دژم (1390)، «بررسی روان‌شناسانه رؤیاهای شاهنامه»، ادبیّات عرفانی و اسطوره‌شناختی، دانشگاه آزاد تهران جنوب، ش 24: ؟.

- منصوریان سرخگریه، حسین و لیلا توکل­راد (1389)، «تأثیر کواکب در پیش‌گویی‌های شاهنامه»، پژوهش‌نامه‌ی ادبیّات تعلیمی، دوره 2، ش5: 147-172.

- منصوریان سرخگریه، حسین و بهجت تربتی‌نژاد (1390)، «نقد و تحلیل رؤیا در شاهنامه»، پژوهش‌های زبان و ادب فارسی، دوره 3، ، پیاپی 12: 93-112.

- نیکنام، میرزاحسین و محمّدرضا صرفی (1381)، «پیش‌گویی در شاهنامه»، مجلّه‌ی مطالعات ایرانی، ش2: 153-172.

- یاحقّی، محمّدجعفر (1378)، فرهنگ اساطیر و داستان­واره‌ها در ادبیّات فارسی، فرهنگ معاصر.

- یونگ، کارل گوستاو (1377)، انسان و سمبول‌هایش، ترجمه‌ی محمود سلطانیه، چاپ اوّل، تهران: جامی.

 

 

Title: The Reality and Hyper-Reality of an Objective Accident in Ferdowsi's Shahnameh

Maryam Rezabeigi[4]        

Mir Jalalaldin Kazzazi[5]

Khalil Baygzade[6]

DOI: 10.22080/RJLS.2022.23192.1286

Abstract:

Surrealism is automatic writing, inscribing and writing freely, i.e. without the dominance of intellect; it is the expression of inductive thought without the supervision of wisdom and regardless of any artistic or ethical oversight. It can be said that this school is the result of the growth of psychology in the 20th century and, hence, psychological encounters with literature. Surrealists called the relationship between mind and the real thing the objective accident. The effects and instances of this objective crash which is based on reality will be clearly seen in epics as its echoes are woven into the mythological, epic and literary structure of Ferdowsi’s Shahnameh. The purpose of this article is examining the surrealistic explanation of the dream and prediction of reality and objective crash in Ferdowsi's Shahnameh through an analytical, descriptive approach, which has been reviewed and explained. The main question of this research is the frequency of the objective accident index and its differences with the surreal elements of dreams and predictions. Research findings indicate that the application of sleep and dreams are 17 times, star counting and predicting 35 times and passing through the reality or objective accident 9 times, as a completely surrealistic indicator in Ferdowsi’s Shahnameh. Objective accidents on characters such as Siavash, Goodarz, Keikhosro, Afarsiab, Katayun, Yazdgerd, Khosrowparviz and Yazdgerd, the last Sasanian king. The realization of the dream of these people and seeing it with one’s eyes is the same difference between sleep and dreams and predictions with an objective accident in Shahnameh.

 

Keywords: Ferdowsi’s Shahnameh, Surrealism, Truth and Reality, Objective Accident.

Extended abstract:

Surrealism officially began in 1924 by André Breton and three others who issued a statement. Surrealism can be the result of the growth of psychological science in the 20th century and the consequent encounter of psychology and literature. Surrealism, like Romantics, were familiar with Eastern mysticism before. This school was also influenced by contemporary Persian literature, and poetry movements like the new wave and the poetry of volume.

At the same time, with the translation of great Persian works to European languages, Shahnameh was used as the greatest epic of Persian epic – given the variety of literary varieties available in it. In recent years, comparative literature created a link between the literatures of nations.

Looking at ancient literary works, including Shahnameh, from the viewpoint of literary schools of the world, will reveal the lasting secret of these works. In this paper, with the study of Surrealism and the introduction of its various indices, two indices of Shahnameh, i.e. dream and objective accident and frequency have been expressed.

“Akhtar-e-saad” and “nahs” are established by Astrolabe devices to see the end of a person whose numbers are high on the birth and / or the dreams of priests and the dreams where there are many important categories of surrealism in Shahnameh. Many dreams have reached the stage of practice and have reached the same level of mind, and that is the difference of an objective accident with dreams. In an objective accident, one's dream of subjectivity becomes objectified and can be seen with eyes.

Research Methodology

This paper is a library research conducted through a descriptive - analytical method.

Research Findings

In Shahnameh, there are 17 dreams. Ferdowsi’s view about the dream is a mixture of national culture and Islamic belief, as he stresses at the beginning of the dream of Anushiravan, which makes it useless. The dreams of Shahnameh are divided into three groups: dreams of kings, dream of heroes and sleep of women. Zahhak, Kubat, Afrasiab, Keikhosro, Kied, Babak and Anushiravan are the kings of Shahnameh that have dreams.

Siyavash, Goudarz, Toos and Bahram are heroes of heroes whose sleep is mentioned in Shahnameh. Katayun and Jarireh are two queens of Shahnameh that Ferdowsi has talked about. The predictions and stars are of the characteristics of the epic works in the world and we see such predictions in the course of chivalry in Shahnameh. The abundance of stars in Shahnameh is about 35.

Gheibi, Soroush, divine creatures, Simorgh, stars, dreams, ancient books, the world cup, and Fal are some of the portals in the metaphysics in Shahnameh. The objective coincidence is the neglect of reason and reason with Surrealism. Objective coincidence is somehow similar to the discovery of Sofia. Passing from real to reality or objective coincidence has been mentioned in Shahnameh.

Conclusion

Among the nine indicators of surrealism, two images of vision and objective accident were found in the Shahnameh and predictions can also be dreamed in the dream. In this account, we have about 35 predictions and 17 dreams about Shahnameh. An objective accident, transition from subjectivity to objectivity or truth also occurred 9 times in the Shahnameh. We first see an objective accident in Siavash’s story and the latest in an Arab attack on Iran. Concrete accidents happen in characters such as Siavash, Gudarz, Keikhosro, Afrasiab, katayun, Yazdgerd, Bezehgar, Khosroparviz and Yazdgerd.

Funding

There is no funding support.

Authors’ Contribution

Authors contributed equally to the conceptualization and writing of the article. All of the authors approved the content of the manuscript and agreed on all aspects of the work.

Conflict of Interest

Authors declare no conflict of interest.

Acknowledgments

We are grateful to all the scientific consultants of this paper

References

  • Asad, Mohammad Reza (2008), The Reflection of Dreams and Dreams in Ferdowsi Shahnameh, Mystical Literature and Mythological Cognition, Azad University of South Tehran, Volume 4, Number 13.
  • Babazadeh Aghdam, Asgar and Norouzi, Yaghoub (2020), A Look at the School of Surrealism and Its Manifestations in Qaisar Aminpour, Quarterly Journal of Comparative Literature Studies, Volume 14, Number 53, pp. 506-485
  • Bahar, Mehrdad (2007), Research in Iranian Mythology, Agah Publications, Eighth Edition.
  • Tajunia, Kimia, Oveysi, Mehdi and Islami, Ismail (2020), Introductions to Surrealism in Sir Al-Ebad, Al-Tair Area and the Third Office of Masnavi, Journal of Persian Language and Literature, Azad University of Mashhad, Volume 16, Number 1, pp. 67-50.
  • Jafari, Fereshteh (2016), Surrealism in Masnavi Manavi, Mysticism in Persian Literature (Literature and Mysticism), Volume 7, Number 26, pp. 165-147.
  • Hadidi, Javad (1994), From Saadi to Aragon, University Publishing Center, First Edition.
  • Zolfaghari, Mohsen, Mashidi, Jalil and Yousefi, Nader (2016), Methods of Reflection of Surrealism in Contemporary Novels and Its Differences and Similarities with Western Principles 32, pp. 261-243.
  • Ramezani, Masoumeh (2014), Analysis of Jarireh and Katayoun's Dream in Shahnameh with Emphasis on Jung's Views on Women and Culture, Fifth Year, No. 19.
  • Zarei, Ali Asghar, Mozaffari, Alireza (2013), School of Surrealism and Suhrawardi Thoughts, Al-Zahra University Journal of Mystical Literature, Fifth Year, No. 9, pp. 135-105.
  • Zomordi, Homeira (2003), A Comparative Critique of Religions and Myths in Shahnameh, Khamseh and Al-Tair Region, Zavar, First Edition.
  • Zandi, Masoumeh (2014), Translation of Shahnameh and its Impact on the Works of Hugo, Lamartine and Coupe, Quarterly Journal of Persian Language and Literature, Faculty of Literature and Foreign Languages, Sanandaj Azad University, Year 6, No. 18, pp. 72-47.
  • Serami, Ghadmali (1994), From the color of the flower of the history of thorns, Scientific and Cultural Publications, Second Edition.
  • Serlo, Juan Eduardo (2010), Culture of Symbols, translated by Mehrangiz Ouhadi, published by Dastan.
  • Saeed, Ali Ahmad (Edvins) (2006), Sufism and Surrealism, translated by Habib Rezaei, Sokhan Publishing.
  • Seyed Hosseini, Reza (2005), World Literary Schools, Vol. 1, Negah Publishing, 13th edition.
  • Seyed Hosseini, Reza (2005), World Literary Schools, Vol. 2, Negah Publishing, 12th edition.
  • Shamisa, Sirus (2009), Literary Criticism, Mitra Publishing, Third Edition.
  • Shamisa, Sirus (2011), Literary Schools, Drop Publishing, Eighth Edition.
  • Ebadian, Mahmoud (1990), Ferdowsi, Tradition and Innovation in Epic Writing, Gohar Publications, (Aligudarz), first edition.
  • Attar, Farid al-Din (1987), Tazkereh al-Awliya, edited by Mohammad Estelami, published by Zavar, fifth edition.
  • Ghazni, Sarfaraz (1995), Ferdowsi Astronomy and Astronomy, by Dr. Gholamreza Sotoudeh, Tehran, University of Tehran.
  • Gholampour Dehaki, Sakineh and Poshtdar, Ali Mohammad (2015), A Comparative Study of Predictive Functions in the World's Great Epics, Mystical and Mythological Literature, Year 11, No. 41, pp. 281-251.
  • Fotouhi, Mahmoud (2005), Rumi's Surrealist Poetics, Journal of Literary Studies and Research, Kharazmi University, Volume 2, Number 5, pp. 123-99.
  • Fotouhi, Mahmoud (2006), Picture Rhetoric, Sokhan Publications, First Edition.
  • Ferdowsi, Abolghasem (2004-2009), Ancient Letter (Volumes 1, 3, 5, 6, 7, 9), edited and reported by Mir Jalaluddin Kazazi, Samat Publications.
  • Kazazi Mirjalaluddin (2014), Dream, Epic and Myth, Markaz Publishing, Seventh Edition.
  • Kolivand, Fatemeh, Salmian, Gholamreza and Kolahchian, Fatemeh (2018), Analysis of similarities and differences between surrealism and similar components in the spiritual Masnavi, Quarterly Journal of Mystical Literature and Mythology, Azad University of South Tehran, Vol. 14, No. 52, pp. 305-277 .
  • Goli, Ahmad and Rajabi, Roghayeh (2010), Sleep in Shahnameh, Institute of Humanities and Cultural Studies, Veteran of Persian Literature, First Year, No. 1, pp. 92-73.
  • Mahmoudi, Khaira ... and Dejm, Mehrnoosh (2011), Psychological study of Shahnameh dreams, mystical literature and mythology, Azad University of South Tehran, No. 24.
  • Mansoorian Sarkhgarieh, Hossein and Tavakol Rad, Leila (2010), The Impact of Kawakab on Shahnameh Prophecies, Journal of Educational Literature, Volume 2, Number 5, pp. 172-147.
  • Mansoorian Sarkhgarieh and Torbatinejad, Behjat (2011), Critique and Analysis of Dreams in Shahnameh, Research in Persian Language and Literature, Volume 3, Number 4, Consecutive 12, pp. 112-93.
  • Mirza Niknam, Hossein and Sarfi, Mohammad Reza (2002), Prophecy in Shahnameh, Journal of Iranian Studies, No. 2, pp. 172-153.

 

[1]- دانشجوی دکتری زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه رازی کرمانشاه، ایران، رایانامه: m.rezabeigi1035@gmail.com

[2]- استاد زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه علامه طباطبایی، ایران، (نویسنده مسؤول) رایانامه: mirjalal.kazzazi.i@gmail.com 

[3]- دانشیار زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه رازی کرمانشاه، ایران، رایانامه: kbaygzade@yahoo.com                                        

[4] PhD student of Persian language and literature, Razi University Kermanshah, Iran, email: m.rezabeigi1035@gmail.com

[5] Professor of Persian Language and Literature, Allameh Tabatabaei University, Iran, (Responsible Author) Email: mirjalal.kazzazi.i@gmail.com

[6] Associate Professor of Persian Language and Literature, Razi University Kermanshah, Iran, e-mail: kbaygzade@yahoo.com

منابع
- اسعد، محمدرضا (1387)، «بازتاب خواب و رؤیا در شاهنامه فردوسی»، ادبیّات عرفانی و اسطوره­شناختی، دانشگاه آزاد تهران جنوب، س4، ش13: ؟.
- بابازاده اقدم، عسگر و یعقوب نوروزی (1399)، «نگاهی به مکتب سوررئالیسم و جلوه‌هایی از آن در قیصر امین‌پور»، فصل‌نامه‌ی مطالعات ادبیّات تطبیقی، دوره 14، ش53: 485-506.
- برتون، آندره (1383)، نادیا، ترجمه کاوه میرعبّاسی، چاپ اوّل، تهران: افق.
- بهار، مهرداد (1386)، پژوهش در اساطیر ایران، چاپ هشتم، تهران: آگاه.
- پرنیان، موسی و شهرزاد بهمنی (1391)، «بررسی و تحلیل نمادهای بخش اساطیری شاهنامه»، متن‌شناسی ادب فارسی (مجلّه‌ی دانشکده‌ی ادبیّات و علوم انسانی اصفهان)، دوره 48، ش 1: 91-110.
- تاج‌نیا، کیمیا و دیگران (1399)، «پیش‌گفتارهای سوررئالیسم در سیرالعباد، منطق‌الطیر و دفتر سوم مثنوی»، مجلّه‌ی زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه آزاد مشهد، دوره 16، ش1: 50-67.
- ثروت، منصور (1395)، آشنایی با مکتب‌های ادبی، چاپ چهارم، تهران: سخن.
- جعفری، فرشته (1395)، «سوررئالیسم در مثنوی معنوی»، عرفانیات در ادب فارسی (ادب و عرفان)، س7،: 147-165.
- حدیدی، جواد (1373)، از سعدی تا آراگون، چاپ اول، مرکز نشر دانشگاهی.
- حمیدیان، سعید (1383)، درآمدی بر اندیشه و هنر فردوسی، چاپ دوم، نشر ناهید.
- ذوالفقاری، محسن و دیگران (1395)، «شیوه‌های انعکاس سوررئالیسم در رمان‌های معاصر و تفاوت و شباهت‌های آن با مبانی غربی­اش»، فصل‌نامه‌ی تخصّصی سبک‌شناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، س9، ش 2، ش پیاپی 32: 243-261.
- رستگار فسایی، منصور (1379)، فرهنگ نام­های شاهنامه، جلد 2، چاپ دوم، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
- رمضانی، معصومه (1393)، «تحلیل رؤیای جریره و کتایون در شاهنامه با تأکید بر نظرات یونگ»، زن و فرهنگ، س5، ش19: ؟.
 - زارعی، علی­اصغر و علیرضا مظفری (1392)، «مکتب سوررئالیسم و اندیشه‌های سهروردی»، دوفصل‌نامه‌ی ادبیّات عرفانی دانشگاه الزهرا، س5، ش9: 105-135.
- زمردی، حمیرا (1382)، نقد تطبیقی ادیان و اساطیر در شاهنامه، خمسه و منطق‌الطیر، چاپ اوّل، تهران: زوّار.
- زندی، معصومه (1393)، «ترجمه شاهنامه و تأثیر آن در آثار هوگو، لامارتین و کوپه»، فصل‌نامه‌ی علمی - پژوهشی زبان و ادب فارسی، دانشکده‌ی ادبیّات و زبان‌های خارجی دانشگاه آزاد سنندج، س6، ش 18: 47-72.
- سرامی، قدمعلی (1373)، از رنگ گل تا رنج خار، چاپ دوم، تهران: علمی و فرهنگی.
- سرلو، خوان ادواردو (1389)، فرهنگ نمادها، ترجمه مهرانگیز اوحدی، داستان.
- سعید، علی احمد (ادونیس) (1376)، پیش­درآمدی بر شعر عربی، ترجمه‌ی کاظم برگ نیسی، چاپ اوّل، فکر روز.
- ......................... (ادونیس) (1385)، تصوّف و سوررئالیسم، ترجمهّ حبیب رضایی، تهران: سخن.
- سیّدحسینی، رضا (1384)، مکتب‌های ادبی جهان، جلد 1، چاپ سیزدهم، تهران: نگاه.
- ......................... (1384)، مکتب‌های ادبی جهان ، جلد 2، چاپ دوازدهم، تهران: نگاه.
- شمیسا، سیروس (1388)، نقد ادبی، چاپ دوم، تهران: میترا.
- ....................... (1390)، مکتب‌های ادبی، چاپ هشتم، تهران: قطره.
- عطّار، فریدالدّین (1366)، تذکره الاولیاء، تصحیح محمّد استعلامی، چاپ پنجم، تهران: زوار.
- علیزاده، ناصر و ویدا دستمالچی (1391)، «مطالعه‌ی تطبیقی خرق عادت در ادبیّات عرفانی و سوررئالیستی»، مجلّه‌ی زبان و ادب فارسی (نشریّه‌ی دانشکده‌ی ادبیّات و علوم انسانی دانشگاه تبریز)، دوره‌ی 65، ش225: 121-141.
- غزنی، سرفراز (1374)، دانش ستاره­شناسی و نجوم فردوسی، به کوشش دکتر غلامرضا ستوده، تهران: دانشگاه تهران.
- غلام‌پور دهکی، سکینه و علی­محمّد پشت‌دار (1394)، «بررسی تطبیقی کارکردهای پیش‌گویی در حماسه‌های بزرگ جهان»، ادبیّات عرفانی و اسطوره­شناختی، س11، ش41: 251-281.
- فتوحی، محمود (1385)، بلاغت تصویر، چاپ اوّل، تهران: سخن.
- فردوسی، ابوالقاسم (1388-1383)، نامه‌ی باستان (ج 1، 3، 5، 6، 7، 9)، ویرایش و گزارش از میرجلال‌الدّین کزّازی، تهران: سمت.
- کزّازی، میرجلال‌الدّین (1393)، رؤیا، حماسه و اسطوره، چاپ هفتم، تهران: مرکز.
- کولیوند، فاطمه و دیگران (1397)، «واکاوی تشابه و افتراق مؤلفه‌های سوررئالیسم و مؤلفه‌های مشابه در مثنوی معنوی»، فصل‌نامه‌ی ادبیّات عرفانی و اسطوره­شناختی، دانشگاه آزاد تهران جنوب، س14، ش52: 277-305.
- گلی، احمد و رقیه رجبی (1389)، «خواب در شاهنامه، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی»، کهن‌نامه‌ی ادب پارسی، س1، ش1: 73-92.
- محمودی، خیرالله و مهرنوش دژم (1390)، «بررسی روان‌شناسانه رؤیاهای شاهنامه»، ادبیّات عرفانی و اسطوره‌شناختی، دانشگاه آزاد تهران جنوب، ش 24: ؟.
- منصوریان سرخگریه، حسین و لیلا توکل­راد (1389)، «تأثیر کواکب در پیش‌گویی‌های شاهنامه»، پژوهش‌نامه‌ی ادبیّات تعلیمی، دوره 2، ش5: 147-172.
- منصوریان سرخگریه، حسین و بهجت تربتی‌نژاد (1390)، «نقد و تحلیل رؤیا در شاهنامه»، پژوهش‌های زبان و ادب فارسی، دوره 3، ، پیاپی 12: 93-112.
- نیکنام، میرزاحسین و محمّدرضا صرفی (1381)، «پیش‌گویی در شاهنامه»، مجلّه‌ی مطالعات ایرانی، ش2: 153-172.
- یاحقّی، محمّدجعفر (1378)، فرهنگ اساطیر و داستان­واره‌ها در ادبیّات فارسی، فرهنگ معاصر.
- یونگ، کارل گوستاو (1377)، انسان و سمبول‌هایش، ترجمه‌ی محمود سلطانیه، چاپ اوّل، تهران: جامی.