بررسی اندیشه های سیاسی شعرای عصر مشروطه با تاکید بر اشعار سیاسی ادیب الممالک فراهانی، وحید دستگردی و ملک الشّعرای بهار

نوع مقاله : مقاله‌ی پژوهشی استخراج از رساله و پایان‌‌‌‌نامه

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علی آباد کتول، علی آباد کتول، ایران

2 استادیار علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علی آباد کتول، علی آباد کتول، ایران

چکیده

در بحبوحۀ انقلاب مشروطه ترویج اندیشه هایی همچون آزادی، ظلم ستیزی، توجه به حقوق مردم، پاسخگویی مسئولین و تاسیس مجلس از مهمترین خواسته های طیف های مختلف جامعه تلقی می گردید. در این میان، شعرای عهد مشروطه با ادبیات سیاسی خود، به یکی از مهمترین آبشخورهای تهییج مردم، بیداری و تظلم خواهی آنان مبدل گردیدند. نویسندگان در این مقاله تلاش کرده تا با بهره گیری ازروش تحلیلی توصیفی اندیشه های سیاسی اشعار ادیب الممالک فراهانی، وحید دستگردی و ملک الشعرای بهار را بررسی و تحلیل نمایند. فرضیه ای که نویسندگان به بوته آزمایش گذارده اند تاکیدی است بر این مسئله که نخست؛ مهم ترین مولفه های سیاسی شعر وحید وطن دوستی است. دوم؛ مهم ترین مولفه های سیاسی شعر بهار انتقاد از وضع کلی اجتماع است و نهایتا اینکه مهم ترین مولفه های سیاسی شعر ادیب پند و اندرز به حاکمان همراه با انتقاد است. یافته های مقاله نشان می دهد کانون اندیشه های سیاسی این سه شاعر حول هفت محور وطن، وحدت، مشروطیت و مجلس، استبداد ستیزی، نفی استعمار، آزادی و عدالت می چرخد.

کلیدواژه‌ها


بررسی اندیشه­های سیاسی شعرای عصر مشروطه

با تأکید بر اشعار سیاسی ادیب­الممالک فراهانی، وحید دستگردی و ملک­الشّعرای بهار

یعقوب پازنده*

مسعود مهدیان*

ملیحه مهدوی*

تاریخ دریافت: 2/4/1401                                                      تاریخ پذیرش: 13/5/1401

10.22080/RJLS.2022.23805.1325

چکیده

در بحبوحه­ی انقلاب مشروطه، ترویج اندیشه­هایی همچون آزادی، ظلم­ستیزی، توجّه به حقوق مردم، پاسخ­گویی مسئولان و تأسیس مجلس از مهم­ترین خواسته­های گروه­های مختلف جامعه تلقّی می­گردید. در این میان، شعرای عهد مشروطه با ادبیّات سیاسی خود به یکی از مهم­ترین آبشخورهای تهییج مردم، بیداری و تظلّم­خواهی آنان مبدّل گردیدند. نویسندگان در این مقاله تلاش کرده­اند تا با بهره­گیری از روش تحلیلی - توصیفی، اندیشه­های سیاسی اشعار ادیب­الممالک فراهانی، وحید دستگردی و ملک­الشّعرای بهار را بررسی و تحلیل نمایند. فرضیّه­ای که نویسندگان به بوته­ی آزمایش گذارده­اند، تأکیدی است بر این مسأله که مهم­ترین مؤلّفه­­ی سیاسی شعر وحید، وطن­دوستی است؛ مهم­ترین مؤلّفه­­ی سیاسی شعر بهار، انتقاد از وضع کلّی اجتماع است و در نهایت این که مهم­ترین مؤلّفه­ی سیاسی شعر ادیب، پند و اندرز به حاکمان همراه با انتقاد است. یافته­های مقاله نشان می­دهد که کانون اندیشه­های سیاسی این سه شاعر حول شش محور وطن، مشروطیّت و مجلس، استبدادستیزی، نفی استعمار، آزادی و عدالت می­چرخد.

کلیدواژه‌ها: اشعار سیاسی، اندیشه­های سیاسی، عصر مشروطه، ادیب­الممالک فراهانی، وحید دستگردی، ملک‌الشّعرای بهار.

1- مقدّمه

جنبش مشروطه علاوه بر تأثیر بر حیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران در زمینه­ی ادبی نیز انعکاس گسترده­ای یافت، به گونه­ای که بسیاری از شاعران و نویسندگان به صف آزادی­خواهی گرویدند و با زبان و قلم خود به نبرد با اوضاع نابسامان زمانه برخاستند. (محسنی و دیگران، 1393: 82) این نبرد زبانی و قلمی به صورت متمرکز و پیوسته در مطبوعات و مجلّات آن دوره، نفوذ چشمگیری یافت. شاعران عصر مشروطه هم به این دلیل که خود جزئی از مردم بودند و در متن جامعه درگیر همان مسائلی بودند که مردم با آن­ها سروکار داشتند و همچنین از این نظر که در قبال سرنوشت کشور و هم­وطنانشان احساس وظیفه داشتند، وارد عرصه­ی تحوّلات عظیم اجتماعی و سیاسی شدند. (محقّق و عبّاسی، 1399: 302) در اهمّیّت شعر عصر مشروطه بایست اذعان داشت که شعر بیش از هر ابزار فرهنگی با نهضت مشروطیّت همراهی و همگامی کرد. در این عصر بسیاری از شاعران با زبان مردم و از خواسته­های مردم سخن می­گویند. (رضایی بوگی و دیگران، 1399: 193) شعر، ابزار بیان آرمان­ها و خواسته­های مردم می­شود. بنابراین می­توان اذعان داشت که شعر مشروطیّت برای ترویج و نشر، بیشتر از همه از مطبوعات و نشریّاتی که در آن دوره منتشر می­شد، سود می­جست که از طریق چاپ در روزنامه­ها و جراید در دسترس عموم مردم قرار می­گرفت و ازآنجاکه با سرعت بسیار در حوزه­ای وسیع منتشر می­شد، تأثیر آن بسیار ژرف و عمیق و در بین طبقات مختلف مردم چشمگیر بود. (محقّق و عبّاسی، 1400: 155)

ضرورت بررسی این موضوع را می­توان محتوای غالب و رایج ادبیّات و اشعار شعرای مشروطه دانست. با بررسی و تدقیق در متون ادبی این عهد می­توان مضامین سیاسی، فرهنگی و اخلاقی متفاوتی را مشاهده نمود. ادبیّات این دوره، چه از حیث محتوا و چه از لحاظ بیان، ویژگی‌هایی پیدا کرد که در دوران گذشته، خبری از آن نبود. این نوآوری همراه با مایه‌های سیاسی و اجتماعی در جلوه‌ای از اندیشه‌های ملّی و میهنی نمودار گردید و در نتیجه باب نوگرایی، تحت تأثیر سیاست زمان، با مضامین ادبی این دوره درآمیخت. در این دوره، واژه‌های سیاسی و ملّی به صراحت وارد نظم و نثر می‌شود و از این طریق در اندیشه‌های مردم رسوخ پیدا می­کند. در نتیجه آرمان‌ها و اندیشه‌های مردمی در قالب شعر و ادب و نویسندگی در عرصه­ی سیاست و جامعه، نمودی تازه پیدا کردند. از جمله اندیشمندان، شاعران و نویسندگان این عهد، ادیب­الممالک فراهانی، وحید دستگردی و ملک‌الشعرای بهار بودند که با آثارشان باعث پیدایش یا گسترش افکار مشروطه‌­طلبی و آزادی‌خواهی در بین مردم گردیدند. (وفایی و عارف، 1397: 361)

با این مقدّمات اجمالی، مقاله­ی کنونی جستاری است در بررسی اندیشه­های سیاسی ادیب­الممالک فراهانی، وحید دستگردی و ملک­الشّعرای بهار. به همین سبب، پرسش اصلی مقاله­ی کنونی عبارت است از: «اندیشه­های سیاسی ادیب­الممالک، وحید دستگردی و ملک­الشعرای بهار نسبت به مسائل سیاسی و اوضاع اجتماعی در اشعارشان، چه نمودی داشته است؟» فرضیّه­ای که نویسندگان به بوته­ی آزمایش گذارده­اند، تأکیدی است بر این مسأله که مهم­ترین مؤلّفه­­ی سیاسی شعر وحید، وطن­دوستی است؛ مهم­ترین مؤلّفه­ی سیاسی شعر بهار، انتقاد از وضع کلّی اجتماع است و در نهایت این که مهم­ترین مؤلّفه­ی سیاسی شعر ادیب، پند و اندرز به حاکمان همراه با انتقاد است.

1- بیان مسأله

در عصر مشروطه و بعد از آن با بیداری بسیاری از مردم ازجمله شاعران و نویسندگان مؤلّفه­هایی همچون حُبّ وطن، انتقاد و مبارزه با حاکمان بیدادگر و اوضاع نابسامان سیاسی و اجتماعی کشور، دفاع از حقوق مردم و بیان دردها و آرزوهای آن­ها، بیگانه‌ستیزی و مبارزه با استعمارگران و مداخله­گران، ترویج اندیشه­ی آزادی و آزادی­خواهی و ... در شعر شاعران به وفور جان می­گیرد و شاعران برای آگاهی‌بخشی مردم با زبانی ساده به بیداری آن‌ها پرداخته‌اند. در این راستا، ذهنِ آینه‌سان هنرمندان به خوبی تمام می­تواند مسائل و معضلات جامعه را نشان دهد و مخاطب هم در کنار التذاذ هنری از زبان و بیان ادبی  با بینش و غور و تعمُّق در این آثار به شناخت کامل موضوعات بازتاب‌یافته در هنر می‌رسد. انقلاب مشروطیّت در تاریخ ایران بعد از اسلام از مهم‌ترین رویدادهای اجتماعی و سیاسی است که ادبیّات را در گذر تاریخی خود، دستخوش تحوّل نموده است. در این راستا، شعر فارسی به تبعیّت رخدادهای سیاسی - اجتماعی زمانه از مدیحه‌های مکرّر بازگشت ادبی به شعری تبدیل شد که در خدمت مطالبات اجتماعی قرار گرفت و مضامینی همچون آزادی، ناسیونالیسم (ملّت‌باوری)، زن و حجاب، تجدّد و مدنیّت غربی و انتقاد از نظام استبدادی و استعماری شالوده‌ی اندیشه‌های سیاسی - ادبی شاعران شد. بررسی و تحلیل چنین مفاهیمی در دیوان اشعار شاعران مشروطه‌خواه این دوره و بازتاب درونمایه‌های متفاوت، هدف این پژوهش بوده است. ادبیّات این دوره چه از حیث محتوا و چه از لحاظ بیان، ویژگی‌هایی پیدا کرد که در دوران گذشته، خبری از آن نبود. این نوآوری همراه با مایه‌های سیاسی و اجتماعی در جلوه‌ای از اندیشه‌های ملّی و میهنی نمودار گردید و در نتیجه باب نوگرایی، تحت تأثیر سیاست زمان با مضامین ادبی این دوره درآمیخت. در این دوره، واژه‌های سیاسی و ملّی به صراحت وارد نظم و نثر می‌شوند و از این طریق در اندیشه‌های مردم رسوخ پیدا می‌کنند. در نتیجه، آرمان‌ها و اندیشه‌های مردمی در قالب شعر و ادب و نویسندگی در عرصه‌ی سیاست و جامعه، نمودی تازه پیدا کردند. ازجمله اندیشمندان، شاعران و نویسندگان این عهد، سیّدجمال‌الدین اسدآبادی، میرزای نائینی، ادیب الممالک فراهانی (متخلّص به امیری)، ملک‌الشّعرای بهار، فرّخی یزدی (شاعر آزادی و عدالت)، علی‌اکبر دهخدا با آثارشان باعث پیدایش یا گسترش افکار مشروطه‌طلبی و آزادی‌خواهی در بین مردم گردیدند.

2- پرسش‌های پژوهش:

  • ادیب الممالک، اوضاع سیاسی و اجتماعی را در شعر خود چگونه تشریح کرده است؟
  • مسائل سیاسی و اوضاع اجتماعی در شعر وحید دستگردی چه نمودی داشته است؟
  • ملک‌الشّعرای بهار مسائل سیاسی و اوضاع اجتماعی در شعر را چگونه بیان کرده است؟
  • ادیب الممالک برای ارائه مفاهیم و مضامین سیاسی دوره‌ی خود از چه مسأله‌ای بهره گرفته است؟
  • وحیددستگردی برای ارائه مفاهیم و مضامین سیاسی دوره‌ی خود، از چه ویژگی بهره گرفته است؟
  • بهار برای ارائه‌ی مفاهیم و مضامین سیاسی دوره‌ی خود از چه عنصری بهره گرفته است؟

3- روش پژوهش:

از آنجا که از مهم­ترین روش­ها برای گردآوری اطّلاعات لازم در تحقیقات علوم انسانی، روش کتابخانه­ای است، در این پژوهش نیز سعی بر آن شده است از روش کتابخانه­ای برای گردآوری اطّلاعات استفاده شود. برای انجام این کار ابتدا اطّلاعات لازم از کتاب­ها و مقالات مرتبط با موضوع مورد نظر از طریق سوال نمودن از استادان و صاحب­نظران و مراجعه به کتاب­های فهرست که منابع مورد نیاز هر پژوهشی را معرّفی می­کند، جمع­آوری شده است. شایان ذکر است در هنگام مطالعه و یادداشت‌برداری، چارچوب طرح تحقیق همواره در نظر بوده است و عناوین اصلی و فرعی کار و رئوس مطالبی که قبلاً تهیه شده است، مدّ نظر بوده و با دقّت و نکته­سنجی، تنها مطالبی که با موضوع ارتباط داشته، یادداشت شد. البتّه یادداشت‌برداری محدود به نوشتن مطالب منابع نبوده است و گاه بخشی از اندیشه­ها و دریافت­های نگارندگان نیز در مراحل مختلف کار یادداشت شده است. پس از مطالعه هر کدام آن­ها، اطّلاعات مفید و لازم را که با موضوع تحقیق مرتبط بودند، استخراج گردید و در فیش­های جداگانه­ای ثبت شد تا در جمع­بندی مطالب به راحتی از آن­ها استفاده­ی لازم به عمل آید. برای سهولت کار هر مطلب زیر عنوان خاص و جداگانه گردآوری شده است. تحلیل حاضر دارای سه سطح مفهومی، گزاره­ای و ساختاری است. در سطح تحلیل مفهومی درباره‌ی واژه­ها و اصطلاحات بحث شده است و تلاش شده تا از معنی واژه­ها و اصطلاحات مربوط به پژوهش ابهام­زدایی شود. در سطح گزاره­ای نیز معنای جمله و کل شعر بحث شده است؛ زیرا در بسیاری از موارد تحلیل مفهومی تک­تک واژه­ها در متن، ما را به معنای آن جمله نمی­رساند؛ بلکه عوامل دیگر مثل نحوه­ی چینش کلمات و متنی که جمله در آن قرار دارد در معنای آن، اثرگذاراست. در تحلیل ساختاری نیز سعی شده است به رابطه‌ی مجموعه­ی این عناصر محتوایی شکل­دهنده­ی اثر در کنار هم توجّه شود و نظام یا مجموعه­ی این اندیشه­های سیاسی که سخن در آن قرار گرفته است، مورد کاوش قرار گیرد. بدین­ترتیب سعی شده است در این جستار هرچه از سطح تحلیل مفهومی به سطح تحلیل ساختاری نزدیک­تر شویم و به لایه­های عمیق اندیشه­های سیاسی در خوانش شعر دست یابیم.

1-4- پیشینه‌ی پژوهش:

- رادنیا (1392) در پایان­نامه­ای با عنوان «تأثیر انقلاب مشروطه بر اشعار نسیم شمال و ملک­الشّعرای بهار» اذعان داشت که اشعار این دو بازتاب‌دهنده­ی بسیاری از مفاهیم جدید است که طیّ انقلاب مطرح و به خواسته‌های عمومی تبدیل شدند. همچنین تاکنون شعر این دو شاعر به شکل تطبیقی بررسی نشده و نقاط اشتراک و افتراق اندیشه و شعرشان تجزیه و تحلیل نشده است. در گردآوری داده‌های پژوهش به روش کتابخانه‌ای عمل شده، بسامد آماری آن‌ها مورد توجّه قرار گرفته، سپس این داده‌ها به محک و سنجش توصیف و تحلیل درآمد.

- آژند (1363) در مقاله­ای با عنوان «ویژگی­های نوزایی ادبی در دوران مشروطه» معتقد است که برخورد اقتصادی و فرهنگی با غرب که از نیمه­ی دوم سده­ی نوزدهم میلادی به شدّت و به­طورگسترده رو به فزونی گذاشت، یکی از عوامل اصلی ممالک مشرق­زمین و ازجمله ایران در گذر از حیات سنّتی به حیات نوین خود بود. ادبیّات نیز تحت تأثیر این جریان قرار گرفت. دانش زبان و ادبیّات اروپایی، تعلیم و تربیت غربی و هم­پای آن ایجاد امکانات در زمینه­ی فنّاوری، علوم طبیعی و علوم اجتماعی و بازتاب همه­ی این­ها در زندگی روزمرّه، برای ادبیات ایران جریانی بود که در سایه­ی آن، آوار حقایقی که برای چندین هزار سال پذیرفته شده بود، فرو ریخت و نظم جدید اجتماعی به­صورت آنچه امروز هست، یعنی یک «نظم فی­مابین» ظاهر شد. گرایش انتقادی نسبت به واقعیّت ملّی هرچه بیشتر گسترش یافت و نارسایی نوعی هویّت بنیادی را برملا می­ساخت. این گرایش، علل و عوامل نارسایی­ها را بررسی و روش­های از میان برداشتن آن­ها را تجربه می­کرد. این­ها قالب­های جریان اصلی ادبیّات آن دوره بود؛ یعنی ادبیّاتی پرخاشگر و ستیزگر که توده­های وسیعی از مردم را به قصد آموزش و آگاهی از عقب­ماندگی و بی­ارادگی­شان مخاطب قرار می­داد.

شفیعی کدکنی (1392) در مقاله­ای با عنوان «تحوّلات ادبیات فارسی از انقلاب مشروطه تا انقلاب بهمن» معتقد است که شعر فارسی، قرن­های متمادی از زندگی قهر کرده بود و همه­ی کوشش­هایی که شاعران عهد صفوی برای ایجاد تحوّل و اصلاح و به تعبییر خودشان برای ایجاد «حالت جدید» در آن انجام می­دادند، چیزی جز تحوّلی در ظاهر بیان شعری و صور خیال شعری نبود. ولی شعر مشروطیّت تا آن اندازه محتوا و گستره­ی احساسی شعر فارسی را دگرگون کرد که می­توان گفت همه پیوندش را با گذشته گسست. مهم­ترین این تمایزها در حوزه­های تفکر و محتوا، زبان شعر، تخیّل، شکل و ترکیب شعر بود.

- میرعلی حسن­زاده و دیگران (1394) در مقاله­ای با عنوان «تأثیر طبقه­ی اجتماعی بر شعر شاعران دوره­ی مشروطه با تمرکز بر اشعار ایرج میرزا و فرّخی یزدی» معتقدند که دیدگاه­های ایرج میرزا و فرّخی یزدی در حوزه­های نقد سنّت­های دینی و نقد اجتماعی، آزادی، وطن­پرستی، استعمارستیزی، استبدادستیزی، دعوت به مبارزه و تجمل­گرایی با یکدیگر متفاوت است.

- ذبیح­نیا عمران (1397) در مقاله­ای با عنوان «رویکرد اعتراضی سیاسی فرّخی یزدی و تفکّرات انتقادی استبدادستیزانه او در عصر مشروطه» معتقد است که برخلاف سایر ادوار سیاسی ایران، درد غالب و مطرح در دوران مشروطه، درد مردم، سیاست­های غلط حاکم بر جامعه و ظلم حاکمان است و توجّه و اقبال مردم به او و شعرش نیز ریشه در همین دیدگاه اجتماعی وی دارد.

- شفیعی قهفرخی و دیگران (1391) در پژوهشی با عنوان «درون­مایه­های سیاسی آثار ادیب­الممالک فراهانی» معتقدند که ادیب­الممالک فراهانی، یکی از ادیبان بزرگ آن دوران بوده و در کنار دیگران و با اثرپذیری از حوادث و افکار زمانه­اش، دوره­ی جدیدی از ادبیّات سیاسی فارسی را رقم زده است. در نهایت نویسندگان در راستای تبیین صبغه­ی سیاسی افکار ادیب به بررسی مسائلی همچون تجدّدخواهی، عدالت، ناسیونالیسم و وطن­پرستی، آزادی­خواهی و قانون­مداری، وحدت، اخلاق و سیاست و نیز آگاهی­بخشی برای پیشرفت در آثار وی پرداختند.

نوآوری مقاله­ی کنونی را می­توان از این­حیث مورد مداقّه قرار داد که درباره­ی این سه شاعر (ادیب، وحید دستگردی و ملک­الشعرا) به­گونه­ای مجزّا با این مؤلّفه یعنی «بازتاب اندیشه­های سیاسی در شعر» تحقیقاتی صورت نگرفته است. از این­رو پژوهش حاضر، مقاله­ای نوین به شمار می­رود که با روش توصیف و تحلیل به بررسی اندیشه­­های سیاسی ادیب، وحید و بهار می­پردازد.

2- چارچوب مفهومی

 2-1- اندیشه­های سیاسی اشعار در عصر مشروطه

جنبش مشروطه، یکی از جنبش­های اثرگذار و مهمّ سیاسی در تاریخ معاصر ایران است که حوزه­های بسیاری را تحت تأثیر خود قرار داد. دامنه­ی این تحوّلات وسیع و عمیق، در حوزه­های ادبی نیز مشاهده گردید، به نحوی که طرز تحریر و شیوه­ی شعر را تغییر داد. (موسی­آبادی و فخر اسلام، 1398: 158) درباره­ی محتوای مشروطه باید گفت هر آن چیزی که برای طبقه­ی بورژوازی انقلابی مطرح است، محتوای این ادبیّات را تشکیل می­دهد. این محتوا در همه­ی زمینه­ها، رنگ بورژوایی دارد؛ از نظام­های حکومتی گرفته تا اخلاق و فلسفه­های انسانی و سایر وجوه مناسبت­های اجتماعی، وطن و ناسیونالیسم، ترقّی و دانش­پژوهی، مساوات و برابری، قانون­خواهی و قیام ضدّ ستم، آزادی و دموکراسی اجتماعی. این­ها همه مضامین جاری این ادبیّات بودند. از موضوعات تازه­ای که وارد اندیشه­ی مشروطه و مشروطه­خواهان شد، افکار آزادی­خواهانه و عقاید اجتماعی و سیاسی و فکر تساوی حقوق سیاسی و مسأله­ی آزادی افکار و حرّیت مطبوعات و احساس­های وطن­پرستانه است که در نظم و نثر، جلوه­ی خاصی نمود و شعرای توانا و نویسندگان قابل ظهوری را به جامعه عرضه کرده است. (فولادی و دیگران، 1398: 94) به طور کلّی، مهم­ترین مضامین شعر فارسى در عصر مشروطه، «آزادى، وطن، قانون­گرایى، تعلیم و تربیت نوین، توجّه به علوم و فنون جدید و توجّه به مردم» است. از طرفی، ویژگى­هاى عصر مشروطه نیز شامل موارد زیر است:

1- عمومیّت یافتن اندیشه­های سیاسی که به­عنوان زبان بُرنده نهضت در اختیار مطبوعات قرار گرفت.

2- جهان­شناسى شاعران: نگرش شاعران و نویسندگان نسبت به جهان بیرون دگرگون شد.

3- تخیّل و قالب سیاسی در عرصه­ی بیدارى، کم و بیش بى­تغییر باقى مانده است. نمونه­ی بارز آن، «سه تابلو مریم» (ایده­آل) میرزاده عشقى است.

4- از نظر ساخت فنى، اندیشه­های سیاسی عصر مشروطه، دو مسیر مجزّا را در پیش گرفت. گروهى مانند ادیب­الممالک فراهانى و محمدتقى بهار (ملک­الشعرا) به سبکى سنّتى پایبند بودند و اشعار خود را طبق سنّت­هاى ادبى مى­سرودند. گروهى دیگر مانند میرزاده عشقى، نسیم شمال و عارف قزوینى که با موازین گذشته انس چندانى نداشتند، زبان کوچه و بازار را برگزیدند.

5- تغییر در مضامین و محتوا: در عصر مشروطه نه­تنها روزگار مدیحه­سرایى و توصیف پدیده­هاى طبیعى سر آمده بود، بلکه اندیشمندان به اشعار سیاسى - اجتماعى روی آوردند، به نحوی ­که با آغاز جنبش مشروطه­خواهى و ظهور اندیشمندانی همچون بهار، ادیب، دهخدا و دیگران و توجّه به مقتضیّات ویژه­ی آن زمان، آنان را به سوى اندیشه­های اجتماعى - سیاسى سوق داد. در نتیجه عشق به وطن، آزادى و... قسمت عمده­ی ادبیّات این دوره را در برگرفت و بخش عمده­ی اشعار این دوره، اشعار اجتماعى- سیاسى بود که به تبع انقلاب مشروطه شکل گرفت. (افشاری و دیگران، 1398: 61-63)

2-2- شرح مختصری از سه شاعر بزرگ عصر مشروطه (ادیب­الممالک فراهانی، وحید دستگردی و ملک­الشّعرای بهار)

ادیب الممالک فراهانی: میرزا محمّدصادق امیری متخلّص به محیط، برادر ِمیرزا ابوالقاسم قائم­مقام، وزیر معروف محمّدشاه قاجار، صاحب دیوان و منشآت در سال 1239 شمسی در اراک متولّد شد. ادیب بعد از انقلاب مشروطیّت قدم به سلک روزنامه­نگاری نهاده، مردی آزادی­خواه و متجدّد است. طلوع انقلاب را می­ستاید؛ از گشایش مجلس استقبال و از اصول قدیمی انتقاد می­کند و می­کوشد افکار وطن­پرستی را در ملّت رسوخ دهد و با شعور و احساسات از وضع رقّت­بار دهقانان ایران سخن گوید. برخی از مهم‌ترین آثار وی عبارتند از دیوان کامل میرزا صادق‌خان امیری ادیب‌الممالک فراهانی قائم‌مقامی، پیوسته فرهنگ به اسلوب نصاب­الصبّیان، مقدمه­ی گوهر خاوری و دیوان اشعار و فرموده حضرت نظرعلی جناب.

وحید دستگردی: حسن وحیدی دستگردی متخلّص به «وحید» در سال 1258 شمسی در اصفهان به دنیا آمد. در سال 1284 که مشروطیّت آغاز شد، به آزادی­خواهان پیوست و تحریر مقالات سیاسی و ادبی و اجتماعی چهار روزنامه­ی اصفهان یعنی پروانه، زاینده­رود، درفش کاویان و مفتّش ایران را به عهده گرفت. وحید بعد از پایان جنگ جهانی اوّل و بیرون رفتن قوای بیگانه از کشور به تهران آمد و دست به فعّالیّت­های ادبی زد و در سال 1299، «انجمن ادبی ایران» و در اواخر سال 1316 شمسی، انجمن دیگری به نام انجمن ادبی «حکیم نظامی» را تأسیس کرد. در همین انجمن بود که برخی از آثار استادان سخن را تصحیح و تحشیه و چاپ کرد و نشر «مجلّه­ی ارمغان» را سال­ها ادامه داد.

ملک­الشّعرای بهار: میرزا محمّد­تقی متخلّص به بهار در سال 1265 در مشهد به دنیا آمد و پس از مرگ پدرش و به فرمان مظفرالدّین شاه، لقب ملک­الشّعرایی به او رسید. پس از مرگ مظفرالدّین شاه، وی در ارتباط تنگاتنگی با انجمن «سعادت» که از مبارزان استبداد محمدعلی شاه بودند، قرار گرفت و در دوره­ای که به نام «استبداد صغیر» شناخته شده، «روزنامه­ی خراسان» را چاپ کرد و به اسم «رئیس الطّلاب» انتشار داد و نخستین اشعار ملّی خود را در آن منتشر ساخت. بهار در دوره­ی پانزدهم از تهران انتخاب شد و به مجلس رفت و ریاست فراکسیون دموکرات را به عهده گرفت. وی در اردیبهشت سال 1330 شمسی درگذشت.

3- تحلیل داده‌ها:

 در این پژوهش سعی شده اندیشه­های سیاسی در اشعار ادیب­الممالک فراهانی، وحید دستگردی و ملک­الشّعرای بهار ومهم ترین مضامین و مفاهیم مورد بررسی قرار گیرد.

3-1- وطن و وطن­خواهی

وطن از مهم­ترین موضوعات شعر سیاسی - اجتماعی عصر مشروطه است. مفهوم وطن در این دوره بیشتر در دو معنی تجلّی می­یابد: 1- در مفهوم جدید که متاثّر از اندیشه­های غربی است و در ایران با عنوان میهن و میهن­پرستی بازتاب یافته است. 2- در معنی امّت اسلامی که سخن از تمامی مسلمانان جهان است و با عرق اسلامی همراه است.

3-1-1- ادیب، وطن­خواهی و نکوهش وطن­فروشان

 از نظر ادیب، حفظ وطن از واجبات است:

دانی که حفظ دین و وطن بهر مرد حق

 

فرض است، آنچنان که طهارت صلات را
          (ادیب الممالک، 1345: 11)  

او معتقد است که انسان باید عِرق ملّی داشته باشد و وطن را رها نکند:

مرد را گر بُرند بنـد از بند
خـانه­ی دوست در کـف دشمن

 

نتواند دل از وطن برکند
ندهد هیـچ مـرد غیرتمند
    (ادیب­الممالک، 1345: 559)                

از طرفی دیگر، ادیب در بین صاحبان قدرت، کسانی را می­بیند که موجب بر باد دادن ایران می­شوند؛ وطن­فروشانی که به جای منافع ملّی به فکر منافع شخصی­اند:

آخر ای ایرانیان ای مـردمان باشرف
چه بُد معلوم از اوّل کان بهایم­ سیرتان

 

چه رو دادید این­سان ملک ایران را ز ِکف؟
صورتی بـودند و بُد مقصـودشان آب و علف
                                            (همان: 315)                

3-1-2- وحید دستگردی، وطن­خواهی و نکوهش وطن­فروشان

وحید دستگردی به قصد برانگیختن مردم به دفاع از دین و میهن، نه ترکیب­بند وطنی پیوسته ساخته است. در آغاز نخستین ترکیب­بند آمده است:

دوستان ناله و افغـان وطن گوش کنید

 

شــرح احـوال پریشـان وطن گوش کنید
                      (دستگردی، 1374: 520)  

حس ملّی چه شـد و همّت ایـرانی کو؟

 

غیـرت دین به کجا رفت و مسلمانی کو؟
                                      (همان: 522)  

وی نیز بسان ادیب در نفی و نقد وطن­فروشی از وطن­فروشان و از دست دادن خاک ایران می­نالد و می­گوید:

فروخت یوسفِ ایران­زمین به درهم بَخس

 

ببین چه داد و چه­ها این وطن­فروش گرفت!
                                   (همان: 382)  

در غزل «عامل شرّ» از افرادی می­نالد که خودی هستند و ظاهری موجّه دارند، امّا در باطن دشمن ایران­اند:

 اگر به صورتِ ظاهر، وجیه و مقبول­اند
زِ دین و کشور و ناموس و مردمی و وفا

 

بس آدمی که به معنی دغل­تر از غول­اند
گذشته­اند و دوان هر طرف پیِ پول­اند...
                             (همان: 409)                

3-1-3- بهار، وطن­خواهی و نکوهش وطن­فروشان

 از نظر بهار، تلاش در راه وطن و داشتن عرق ملّی، مشکل­گشای وطن است. از این­رو وظیفه­ی خود می­داند تا مردم را آگاه کند که وطن در معرض چه خطرات بزرگی است:

خانه­ات یکسـره ویـران شـده ای ایرانی
عهدِ غیرت مَشِـکن عهدشکن در خطر است

 

مسکن لشـکر بیگـانه شـد ای ایرانی
ای وطن­خواهان، زنهار! وطن در خطر است...
                               (بهار، 1387: 166)                

بهار هم به شیوه­ی وحید در ترکیب­بند نه­گانه، از زبان مام وطن سخن می­گوید و توقّع دارد که فرزندان ایرانی از وطن دفاع کنند:

پیام مـام جگــرخسته را ز جان بشنـو
ز چشم مام وطن خون چکد بر این آفاق

 

که پند موعظه­ات با صد اهتمام دهد
که سرخی شفقش جلوه­ صبح و شام دهد
                                (همان: 445-446)                

بهار رهایی از معضلات سیاسی را در ظهور فردی قدرتمند و تشکیل «حزبی شریف و پاک» می­داند:

کجاست مـرد که شمشیـر دادخـواهی را
به جهد، پایه­ی حزبی شریف و پـاک نهد

 

ز قلب ظالم بیـدادگـر نیـام دهد؟
به مشت، پاسخ مشتی فضـول و خام دهد...
                                              (همان)                

بهار هم همچون دو شاعر یادشده (ادیب و وحید دستگردی) از سیاست وطن­فروشان به شدّت ابراز نارضایتی کرده است، این گونه ابراز می­دارد که چه شد که وطن­خواهان عهد خود شکستند! و به جای این که فکر وطن باشند، به فکر حفظ منافع شخصی­اند:

ما نگفتیم در اوّل که نجوییـم نفاق؟
به کجا رفت پس آن عهد و چه شد آن میثاق؟

 

یا بر آن عهد نبودیم کـه سازیم وفاق؟
چه شد اکنون که شمـا را همه برگشت مذاق؟
                                           (همان: 167)                

3-2- مشروطیّت و مجلس شورای ملی

مشروطیّت، مجموعه‌ای از ایده‌ها، نگرش‌ها و الگوهای رفتاریِ شرح‌ و بسط‌دهنده­ی این اصل است که اقتدار حکومت برخاسته از قانون و محدود به مجموعه‌ای از قانون‌های بنیادین است. بنابراین سازمان‌های سیاسی، مشروطه­اند مادامی که دارای سازوکارهای نهادینه‌شده مهار قدرت برای پاسداری از منافع و آزادی‌های شهروندان باشند. جنبش مشروطه‌خواهی یا جنبش مشروطیّت نیز مجموعه­ی کوشش‌ها و رویدادهایی در نظر و عمل است که برای محدود شدن اختیارات پادشاه در نظام سلطنتی ایران و نهادینه‌سازی حقوق اساسی مانند آزادی فردی، عدالت قضایی و حاکمیت قانون آغاز شد و به تغییر نظام سیاسی ایران از پادشاهی مطلقه به پادشاهی مشروطه منجر گردید.

3-2-1- ادیب­الممالک، مشروطه و مجلس

 ادیب­ در مسمّطی، ویژگی­های مهم مشروطیّت را بدین­گونه بیان می­کند:

  • حق­طلبی: «سال نهمین است که این ملت بیدار/ با خون خود آمد به حق خویش خریدار»
  • عدالت­خواهی: «شد نور عدالت ز پس پـرده پدیدار/ پوشید به تن خلعت نو سـرو و سپیدار»
  • ظلم­ستیزی: «آورد دبیر فلکی لوح و قلم را/ بِستَرد زِ دیوان قضا نام ستم را»
  • خردورزی: «از پرتو نور خردِ عاقبت­اندیش/ افروخته شد نور به کاشانه­ی درویش»
  • مقاومت: «آنان که زنند از پیِ دلجویی او گام/ خون جگر و دل را چون باده گسارند»
  • جانفشانی: «زد شاهد مشروطه صلا از پی دیدار/ تا در قدمش جان گرامی بسپارند» (ادیب­الممالک، 1345: 538-539)

 ادیب­ بر این باور است که تا مجلس برپاست، در این سرزمین هیچ­کس حتی غُربا، غمی ندارند. با بودن مجلس و قانون، بساط ظلم برچیده می­شود و همه از عدالت مظفرالدین­شاه برخوردار خواهند شد:

تا تو برپایی در این کشور نرنجد آشنا
کس نباشد زین سپس از جور دیوان در شکنج

 

تا تو بر جایی در این سامان نفرساید غریب
تا تو برجایی در این سامان نفرساید غریب...
                                  (همان: 53-54)                

3-2-2- وحید دستگردی، مشروطه و مجلس

وحید نیز مانند ادیب­الممالک از وزرا و وکلای ناکارآمد می­نالد؛ آن­هایی که مملکت و ملّت را به ورطه­ی نابودی و عذاب انداخته­اند؛ افراد خیانت­پیشه­ای که موجب شدند کشور زیر سمّ اسبان بیگانه ویران گردد:

از وزیر افزوده شد در مملکت وزر و وبال

 

وز وکیل افتاد ملّت در عذاب و در نکال...
                      (دستگردی، 1307: 35)  

3-2-3- ملک­الشعرای بهار، مشروطه و مجلس

 بهار هم می­بیند که به جای وکلای مشهور ادوار گذشته، کسانی بر کرسی­های مجلس تکیه زدند که وجهه­ی ملّی آنان مورد تردید بود. او می­دانست که افرادی بی­لیاقت را با رشوه و خرید آرا، به مجلس رسانده­اند. از «دولت» هم انتقاد می­کند. انگار دولت هم با مجلس همدستی می­کند تا کشور را به سمت ویرانی ببرد:

همـه پستی و دنـائت، همه نادانی و جهل
به جـز از نفـع ندارند ز هستی مقصـود
شهـر مخـروبه و مخــروبه­ی ایشـان آبـاد

 

همه تزویر و تقلّب، همه تقصیـر و قصـور
به جز از پــول ندارند به گیتـی منظـور...
ملک ویــرانه و ویـرانه­ی ایشـان معمـور
                            (بهار، 1387: 571)

وی در قصیده­ی نمادین «غوک­نامه» که توصیف برکه­ای پر از قورباغه است، تمرکز بر «سر و صدای» بی‌فایده و آزاردهنده­ی قورباغه­ها دارد و از آن به شدّت در رنج است. او در این شعر با زبان و بیانی نمادین، حرف­های سیاسی و اجتماعی­اش را بیان می­کند. مثل شعر دماوندیه که در آن هم از استعاره­ها و نمادها بهره گرفته و فریاد عدالت و ظلم­ستیزی را سرداده است:

بس کن از این مکابره­ای غوک ژاژخـا
کاین برکه جایگاه فساد است و نام اوست
دار فریب و خانه­ی جور و سرای کفر

 

خـامُش، گرت هزار عروسی است وَر عزا...
بنگاه فسق و جای زنا، مرکز شفا
بنگاه جهل و حوزه­ی کذب و در ِریا
                               (همان: 426 و 428)                

این برکه، همان مجلس است که در زبان رمزناک بهار این­گونه معرّفی شده است. در شعر «هرج­و­مرج» هم از نمایندگان نادانی که مجلس را پر کرده­اند و خاصیّتی ندارند و از سکوت دانایان عصر می­نالد. بهار بر این باور است که جامعه را عدالت و راستی نجات می­دهد:

جاهل دانا شده است و دانا جاهل
مجلس کنکاش گشته ز انبُهِ جهّـال

 

شیخ مکلا شـده است و میر معمّم
چون گه انبـوه حاج، چشمه­ی زمزم
             (بهار، 1387: 101-102)                

3-3- استکبارستیزی (بعد داخلی)

استکبار در لغت به معنای خودبرتربینی و کبر و غرور است و در اصطلاح سیاسی، دلالت بر فرد، افراد، حزب و گروه­هایی دارد که به­لحاظ توان سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و حتی نژادی، خود را برتر از سایر گروه­های جامعه می­دانند و از این­رو سعی در انقیاد و اعمال زور بر آنان دارند. نکته­ی مهم آنکه زوال آزادی فردی و اجتماعی، محرومیّت، فقر و گسترش شکاف­های اجتماعی از مهم­ترین و نخستین پیامدهای حضور و تشدید استکبار در یک نظام سیاسی است. استکبارستیزی نیز بالطّبع اشاره به جنبش و نهضت­های فکری و عملی دارد که تلاش خود را به رهایی از بند مستکبران می­داند.

3-3-1- ادیب الممالک و استکبارستیزی

 ادیب در این مورد از شخص اوّل مملکت گرفته تا بزرگان و صاحبان قدرت، همه را زیر سلاح انتقاد و «هجو» می­برد و روی زشت استبداد را برملا می­کند. ادیب بعد از این که محمدعلی­شاه، مجلس را به توپ می­بندد، قصیده­ای در نکوهش او درآمیخته با پند و اندرز و انذار می­نویسد و با تندی تمام نفرینش می­کند:

امـروز که حق را پی مشــروطه قیـــام است
کای شه به زمینت زند این تـــوسن دولت

 

بر شـــــاه محمدعلی از عـــــدل پیام است
کامــروز به زیر تو روان­گشته و رام است
                    (ادیب الممالک، 1345: 8)                

وی در قصیده­ای با مطلع «در خراسان میرزا صدرای نجدالسّلطنه/ کرده بیدادی که اندر گله، گرگ گرسنه» (همان: 454) در نهایت از استبداد داخلی مملکت سخن می­گوید و این ظلم و ستم را در حدّی توصیف می­کند که از ستم بیگانگان هم دردناک­تر است. (همان: 499)

3-3-2- وحید دستگردی و استکبارستیزی

 وحید دستگردی در آغاز مجموعه­ی «ره­آورد» بارها به انتقاد از سیاست­ها و اقدامات وزرا و مسئولان دولتی مبادرت می­کند. برای مثال وی در برابر حکومت استبدادی ظل­السّلطان در اصفهان این گونه واکنش نشان می­دهد و می­گوید:

کیست گرگ گوسفندان؟ «ظلِّ سلطان» دغل
حکمرانی کز رعیّت خانه­پردازی کند
ترکتازی در وطن چـون لشکر تازی کند

 

موش انبـار شرف، روباه گربه در بغل
خانمان خلق ویران کرده خودسازی کند
اجنبی­آسـا به ناموس وطن بازی کند
                     (دستگردی، 1307: 48)

 وی در ترکیب­بند «اقبال و معدل» از بیدادگری اقبال­الدوله و معدل­الممالک سخن می­گوید. «اقبال­الدوله» در ستمگری، ضحّاک عصر بود و «معدل­الممالک شیرازی»، مار روی دوش او که مردم را به نابودی می­کشاند. اما در نهایت عدالت­خواهان و آزادی­خواهان مانند کاوه­ی داستان­های اساطیری، گرز قیام برافراشتند تا بتوانند افراد لایق برای فرمانروایی را بر سر کار آورند؛ آن­گونه که در اساطیر، عدالت­خواهان فریدون را بر سر کار آورده بودند:

با صفاهان گر کدورت چند روزی یـار بود
در ستم «اقبال»، ضحاک و «معدل» مار بود
کاوه گـــرز گاوسار افراشت با فرّ و شکوه

 

بسته در زنجیر محنت گـردن احـرار بود
بود ضحّاک آدمی­کُش، مار آدم­خوار بود
تا به ســوی شهـر آرد فرّ افریدون زِ کوه
                                         (همان: 69)

3-3-3- ملک­الشّعرای بهار و استکبارستیزی

ملک­الشّعرای بهار با شجاعت و بی­پروایی نسبت به این مسأله شعر می­سرود و اشعارش را در روزنامه­ها به چاپ می­رساند و در این زمینه بیدارگری می­کرد. برای نمونه در ترکیب­بند «آینه عبرت» به محمدعلی­شاه اندرز می­دهد که از«غفلت» رها شود و مملکت را دریابد، زیرا وطن طعمه­ی چنگال تیز استعمارگران شده و جای سستی و غفلت نیست! بهار کشور را در وضعیّتی می­بیند که فقط خدا باید به داد ملّت برسد:

پاسبانا تا به چند این مستی و خواب گران؟
گله­ی خود را نگر بی­پاسبـان و بی­شبـــان
آن زِ چنگ این ربــاید طعمه این از چنگ آن
پاسبان مست و گله مشغـــول و دشمن هوشیار

 

پاسبان را نیست خواب، از خواب سر بردار، هان
یک طرف گرگ دمــان و یک طرف شیـر ژیان
هر یک آلــوده به خون این گله چنــگ و دهـان
کار با یزدان بُوَد کز کف برون رفتـــه است کار                                   

                                                  (همان: 64)

3-4- استعمارستیزی

استعمار عبارت است از به تحت سلطه گرفتن کشوری به بهانه‌ آبادی و به قصد استفاده از منابع ثروت آن. در این راستا، استعمارستیزی اصولاً به جنبش­هایی اطلاق می­گردد که در قبال استعمارگران، مواضع خصمانه­ای اتخاذ و برای رهایی جوامع از قید و بند آنان، هم در عرصه­ی اندیشه و هم در عرصه­ی عمل اقدام می­نمایند. نکته­ی مهمّ آنکه اصولاً دو مفهوم استکبار و استعمار ظاهراً به یک معنا و مفهوم واحد (اعمال زور، غارت، سرکوب، نافی آزادی و...) دلالت می­نماید، امّا در واقع استکبار عمدتاً دلالت بر بعد داخلی و استعمار عمدتاً بر نیروهای خارجی و بیرونی اطلاق می­گردد.

3-4-1- ادیب­الممالک و استعمارستیزی

ادیب از وزرای دولت می­خواهد تا با ایجاد وفاق در برابر دشمن بایستند و اجازه ندهند تا دشمنان باج­ها و امتیازهای آنچنانی از ایران بگیرند و امنیّت کشور را به خطر بیندازند:

ای وزیـران گــر اتّفاق کنید
ملک را ایمن از بهانه خصم

 

ترک این حیله و نفاق کنید
وز تکالیف لایطاق کنید
   (ادیب­الممالک، 1345: 558)

وی معتقد است که باید از برخی کشورها و مناطق زیر سلطه­ی استعمار نظیر هند و قفقاز عبرت بگیریم که چگونه گرفتار استثمار شده­اند. باید پای بیگانگان را از ایران قطع کنیم و تا جان داریم، بر باور بیگانه­ستیزی باقی بمانیم:

سوی قفقاز و هند دیده گشای
ندهد هیچ مرد فرزانه
یا بکش خصم را و برکن پوست

 

تا ز قفقاز و هند گیری پند
خانه­ی خـود به دست بیگانه
یا به دشمن سپار خانه­ی دوست
                        (همان: 559)

از دیدگاه ادیب، جنگ امر ناپسندی است، مگر اینکه برای حفظ دین و وطن باشد:

سر بی­مغــز، ساز جنگ کند
جنگ ننگ است در شریعت من

 

عـاقل انـدر غـزا درنـگ کند
جــز پی پاس دین و حفــظ وطن
                       (همان: 604)

3-4-2- وحید دستگردی و استعمارستیزی

یکی از محورهای مهم اشعار وحید، ایستادگی در برابر استبداد خارجی است در ترجیع­بند «درویش یورشی» می­نویسد:

 از دو طــرف می­کنند، کشور جــم پایمـــال
غرشی ای نره شیـر، که خرس و روبه رمد

 

روبه زشت از جنوب، خرس دغل از شمال...
هـو حق مولا مدد، نابود کن دیو و دد
                             (دستگردی، 1307: 6)

از ­این­رو فریاد برمی­دارد که تا کی باید زیر ستم ماند؟! باید برخاست و دست به تیغ برد، زیرا مرگ با عزّت بهتر از ننگ جاودانی است:

چند ای کاوه نژادان کیـانی دوده
تا به کی تیغ شهـــامت به نیام آسوده

 

زیر بار ستم اجنبیان فرسوده
پاک سازید ز خون تیغِ به زنگ آلوده              

مرده با نام بِه از زنده­ی جاوید به ننگ (همان: 22)                

در ترکیب­بند «نوریّه» هم بر این است که مردم باید از فرصت­های به­دست­آمده در برابر بیگانگان متجاوز همّت کرده، دفع شرّ نمایند:

خصـم ایــران شد به دام نکبت و ذلّت اسیـر
ای مسلمانان عالم تا به کی صبر و درنگ؟

 

دوست بر دشمن چو شیر نر به روبه گشت چیر...
خصم در چاهست باید بر ســـرش کوبید سنگ
                                                  (همان: 30)

 

وحید دستگردی و استبدادستیزی (ضدّیّت با روس و انگلیس)

در نمونه­های زیادی در برابر روس و انگلیس جناح می­گیرد و ویرانی مملکت ایران را از چشم این دو کشور بیگانه می­بیند:

تا زمین است و زمان با شوکت ایران زنده باد
مرده بادا انگلیس و روس

 

لشکر ژاندارم با ایران به دوران زنده باد
اهرمن نابود و آصف با سلیمان زنده باد
                                     (همان،: 40)

3-4-3- ملک­الشّعرای و استعمارستیزی

بهار هم همچون بسیاری از شعرا و وطن­دوستان حقیقی عصر خود می­داند که از انگلیس و روسیه، خیری به ایران نمی­رسد. این استعمارگران فقط به فکر منافع خودشان هستند و اگر هم با خودشان اختلافاتی بر سر مسائل داشته باشند، برای به دست آوردن منافع مشترک در کشورهای تحت نفوذ یا کشورهای رو به ضعف، با هم به صلح می­نشینند و متّحد می­شوند:

خرس صحــرا شده همدست نهنگ دریا
رقبا را به هم امـروز سر صلح و صفاست

 

کشتی مـا را رانـده است به گرداب بلا...
آری این صلح و صفاشان زِ پیِ ذلّت ماست
                               (بهار، 1387: 167)

بهار در سال 1290 خورشیدی، زمانی که دولت روس تزاری به ایران اولتیماتوم می­دهد، خطاب به ایرانیان، مسمّطِ «ایران مال شماست» را می­سراید و در آن، ایرانیان را مورد خطاب قرار می­دهد و فریاد می­زند که ایران در بلا قرار گرفته است. غیرتتان کجاست؟ چرا سهل­انگاری؟! ایران متعلّق به ایرانیان است و هیچ کشوری نباید جرأت کند برای به چنگ آوردن این مملکت، دندان طمع تیز کند:

هـان ای ایرانیــان، ایران انـــدر بلاست
مرکز ملک کیان، در دهـن اژدهـــاست
برادران رشید! این همه سستی چراست؟

 

مملکت داریــوش، دستخـوش نیکلاست
غیـرت اسلام کـو؟ جنبش ملی کجاست؟
ایران مال شماست، ایران مال شماست...
                            (همان: 208-209)

 شعر «یک صفحه از تاریخ» هم مربوط به همین موضوع است. همچنین بهار، انگلستان را مایه­ی اختلاف، مانع رشدِ شرق، طمع­کار، مکّار، پیمان­شکن، مسبّب جنگ­ها، غارتگر، فتنه­انگیز و عامل ترور بزرگان و نخبگانی چون امیرکبیر می­دانست. (همان: 554-556)

3-5- آزادی

تاکنون بیش از دویست تعریف از مفهوم آزادی در میان اندیشمندان مکاتب مختلف علوم انسانی صورت گرفته است، اما در یک تعریف کلی می­توان آزادی را معادل فقدان اعمال قید و بند برای انسان و زندگی اجتماعی او دانست. از این­رو آزادی انسان در اندیشه­های سیاسی قرون متمادی، یکی از اصلی­ترین و نخستین­ترین مبانی سیاسی تاریخ بشر قلمداد شده است.

3-5-1- ادیب­الممالک و ستایش آزادی و آزادی­خواهان

- استفاده از نمادهای اساطیری و تاریخی: ادیب­الممالک در قصیده «اولتیماتوم» با بهره­گیری از نمادهای اساطیری و تاریخی به تمجید از آزادی­خواهی می­پردازد:

کجاست کاوه که بار دگر درفش به دست
کجاست نادر دور کنون که بر در او
که ای پناه عجم آگهی ز کشور جم
زِ جای خیـز که در پیش پای بنشینند

 

به شهر فرّ فریدونی آورد ز جبال
چنین وحید گشاید زبان عجز و سؤال
وز آنچه رفت به کشور ز حال و استقبال
 جمـاعتی که ندانند نقـص را ز کمال
             (ادیب­الممالک، 1345: 27)

- مدح گروه­ها و قومیت­های مبارز: ادیب در مسمّط «چکامه­ی نادری» به ستایش مجاهدین اصفهان و سپاه بختیاری می­پردازد. زمانی که برای میدان جنگ حرکت می­کردند:

 

 

ای نیاکان شما شیراوژنان روزگار
گشت زین کشور درفش کاویـانی آشکـــار

 

مرز جم زان شیرمردان هنرور پایدار
کوفت از ضحاک، سر با گاوسر کاوه چو مار

گشت افریدون ِفرخ بر جهان مالک رقاب... (همان: 32)

ادیب در قصیده­ای با مطلع «چو در خواب شد دیده­ی پاسبان­ها/ نوای درای آمد از کاروان­ها» به ستایش امیر نظام گروسی و توصیف شجاعت و شهامت او می­پردازد و می­گوید:

نجستم نظیرت به چندین ممالک
نه میری بُوَد چون تو در سطح گیتی

 

ندیدم قرینت به چندین قران­ها
نه ماهی دمد چون تو بر آسمان­ها...
             (ادیب­المملک، 1345: 5-10)

3-5-2- وحید دستگردی و ستایش آزادی و آزادی­خواهان

 وحید دستگردی با هدف ارج نهادن به نیروهای انقلاب، برانگیختن آزادی­خواهان در به دست آوردن سرنوشت مملکت، رسوا کردن غارتگرانِ سرمایه­ی ملّی و اربابان زر و زور و دشمنان استقلال ایران به مدح آزادی­خواهی و آزادی­خواهان می­پردازد. وی در همین راستا «چکامه­ی بختیاری» را می­سراید و در آن به تمجید و ستایش ضرغام­السّلطنه که پیشاهنگ پیروزی بزرگ آزادی­خواهان و غلبه بر استبداد در شهر اصفهان بود می­پردازد:

 حامی عدل مظفّر داور فتح و ظفر
کنز قدرت، مجمع تدبیر، برهان خرد
زنده شد مشروطه ای میـر کبیر از فرّ تو

 

ماحی بیـداد، عادل­پـرور ِظـالم­شکار
آفتاب فیض، دریای هنر، کوه وقار
سوخت استبداد را تیغ تو خـرمن برق­وار
                                         (همان: 61)     

وی در ادامه هنگامی که محمّدعلی میرزا مجلس شورای ملّی را به توپ بست، شعر «مرثیّت» را به نام شهدای آزادی سرود:

یوسف به درهمی چند، بفروختند خرسند
خون غم سیاوش در طشت می­زند جوش

 

داد از شکم­پرستان، آه از علوفه­خواران
کیخسروا بیارای، صف­های کامگاران
         (دستگردی، 1307: 88-90)

3-5-3- ملک­الشّعرای بهار و ستایش آزادی و آزادی­خواهان

بهار هم احساس می­کند که ذهن دیکتاتوری، زبان آزادی را درنمی­یابد و از این­رو می­گوید که با پادشاه مستبدی چون محمدعلی­شاه قاجار، از آزادی سخن ­گفتن، خطایی بیش نیست. از این­رو می­گوید فقط خدا باید به داد دل این مردم برسد:

 با شهِ ایران ز ِآزادی سخن گفتن خطاست/ کار ایران با خداست

مذهب ِشاهنشه ِایران ز ِمذهب­ها جداست/ کار ایران با خداست (بهار، 1387: 124).

 همچنین بهار از شخصیّت­های آزادی­خواه و آزادی­اندیش و قانون­مدار و کسانی که موجب ترقّی کشور و حرکت ایران به سمت مدنیّت می­شدند نیز یاد می­کند و آن­ها را می­ستاید:

خواجه بوالقاسم به کار روس و ایران دست داشت
میـرزا آقـاسی اندر فتح اقلیـم هرات

 

در منظّم کردن ایران بسی همّت گماشت
جنب­و­جوشی کرد لیکن پیش آمد مشکلات
                                            (همان: 88)

ملک­الشّعرا در نهایت در ابیات زیر از مسمّط «تهنیت فتح تهران» از ستّارخان یاد می­کند و او را به سبب رشادت­ها و دلاوری­هایش در شکست استبداد می­ستاید و همّت بلندش را ارج می­نهد:

حضرت ستّارخان، سپهبد نامدار
پیل دمان روزِ رزم؛ شیر ژیان وقت ِکار
آنکه به یک دار و گیر، آنکه زِ یک گیر و دار

 

امیر نصرت­پژوه؛ هُژَبر دشمن­شکار
تیغش مغفرشکاف؛ تیرش خفتان­گذار
کرد زِخـــون عدو، دشت و دمـــن لاله­گون
                                        (همان: 150)

3-6- عدالت

عدالت در لغت معادل نظم و ادب است. در ادبیّات پارسی، «داد» معادل عدل و «دادمندی» یا «دادگری» معادل عدالت است. «دادگر» نیز معادل عادل می‌باشد. بنابراین عدالت یعنی طرّاحی و اجرای نظام حقوقی به­گونه‌ای که هر کس به حق عقلانی‌اش برسد و در مقابل آن حقوق، وظایفی را انجام دهد یا مسئولیّت و عواقب تخلّف از آن را بپذیرد. با این حال در تعریف عدالت همچون آزادی، تعریف واحدی وجودی ندارد.

3-6- 1- ادیب­الممالک و مفهوم عدالت

ادیب در انتقاد از اوضاع و اشخاص عدلیّه­ی وقت، داد و شکوه سر می­دهد. از محیطی که پر از آدم­های بی­دین کژمنش است؛ جایی که خیر و شر درهم آمیخته است. کار اصلی این قوم، غارت اموال و ریختن خون بی­گناهان است:

 قضا و ساحت عدلیه یا رب از چپ و راست
بنـــــای کژ نشود راست گفتـــه­اند ولیک
ببین در اینجا هم امـتزاج خیر و شر است
شعارشان همه بی­دینی است و بی­شـــرفی

 

تهی ز مردم دیندار و دین­پرست چـــراست؟
به دست­ کژمنشـان این بنـای کـژ شـده راست
زِ لطف قانون هم اختـلاط صِیف و شتـــاست
وظیفــه غارت امـوالِ خلق و سفک دمــاست
                      (ادیب الممالک، 1345: 89)

ادیب در ادامه و با طنز و طعنه­ای تند و صریح و بی­پروا به نقد صریح مجریان عدالت می­پردازد:

الف) مگذر از کنار عدلیّه/ که خراب است کار عدلیّه: در این شعر می­گوید همه گرفتار عدلیّه هستند. اینجا عدالت در کار نیست؛ هر چیز هست، پارتی­بازی است. در اینجا دین، کاره­ای نیست. افراد باکفایت را در این محیط نمی­بینی. افراد پست و دنی در این مکان راه یافته­اند و مقام دارند. (همان: 466-467)

ب) فریاد از این مشاوره­ی عالی/ کز جاهلان پر از عقلا خالی. در این شعر به نکوهش «شورای عالی عدلیّه­­» وقت می­پردازد و آن را پر از نادان و خالی از خردمند می­داند؛ جایی که ظلم و جور و جهل و حماقت در آن حکم­فرماست:

شهریست ظلم و جور در آن قاضی
موسی گرفته مسند فرعونی
بازار دین­فروشی و خودکامی است
گرگان دویده­اند در این گله

 

ملکیست جهل و حمق در آن والی
عیسی گزیده منصب دجالی...
دکّان غیب­گویی و رمّالی
خوکان فتاده­اند در این شـالی
                             (همان: 489)                                   

بنابراین از نظر ادیب، کسی را باید برای عدالت انتخاب کرد که بهترین مردم باشد؛ شایستگی، فضل و دانش او بر همه بیشتر باشد؛ مسلّط بر نفس باشد؛ دچار تأثیر خصومت­های شخصی در قضاوت نگردد؛ محبّت نتواند باعث اخلال در قضاوتش گردد و پرهیزگاری و بردباری داشته باشد:

کسی بر حکم بین­النّـــاس بگـزین
سزای مسند است آن پـــاک­طینت
دم خصمش نسازد تار و تیره
چو خصمان در برش سازند حجّت
قرین عصمت و پرهیزگاری

 

که گوینـدت نیـــابی خوب­تر زین
که باشد فضلش افـــزون از رعیّت
به لغزش دل نبازد خوار و خیره
شود تاریک از هر سو محبّت
شـریک حلم و جفت بردباری
                     (همان: 646-647)      

3-6- 2- وحید دستگردی و مفهوم عدالت

وحید دستگردی، تحقّق عدالت را در نفی اشرافی­گری و اعیانی­مآبی می­داند. به عقیده­ی وحید، اشرافی­گری و اعیانی­گری مایه­ی بی­عدالتی و فشار بر طبقات محروم می­شود و موجب می­گردد که افراد زیادی با مشقّت و سختی زندگی­شان را سپری کنند تا در قبال آن، عدّه­ای معدود و خاص در رفاه مطلق به سر ببرند! وحید در ابیات زیر به این نکته اشاره می­کند:

بلای مملکت اعیان و اشراف­اند پنهـانی
هزاران خانه ویـران گشت از بنیاد و یک خانه
هزاران رنجبر تا جان نداد از سختی و زحمت

 

عیان گردید این معنی چو روز امتحان آمد...
به سیـم دیگــران با کاخ زرّین توأمان آمد
کجا یک گنج­بر با دولت قارون قران آمد
                      (دستگردی، 1307: 55-56)                                           

باید برای برقراری عدالت تلاش کرد. وحید از آزادی­خواهان می­خواهد مثل او در راه وطن جان­فشانی کنند تا ایران از دست ضحّاک ظلم رها شود و مردم به حکومتی عادلانه برسند:

چـون وحید دستگردی دستیـار اصفهان
تا رهد از دست ضحاک ِستم مـرز کیان

 

ترک جان و سر بگویید ای نژاد کاویان
فرّ افریدون به شهر از کوه آید ناگهان
                                     (همان: 71)      

3-6- 3- ملک­الشّعرای بهار و مفهوم عدالت

بهار در قصیده­ی «کار ایران با خداست» معتقد است که آنچه کشتی مملکت را در بحرِحوادث و از خس و خاشاک استبداد می­رهاند، «عدالت» است؛ درحالی­که در ایران فرمانروای مملکت، خون جمعی بی­گناه را تباه می­کند! بهار امید به بهبودی اوضاع ندارد و از نظر او تنها خداست که باید به داد این ملّت برسد:

هر دم از دریـای استبــداد آیـد بر فراز
زین تلاطم کشتی ملت به گرداب بلاست
مملکت، کشتی حوادث، بحر و استبـداد، خس
کار پـاس کشتی و کشتی­نشین با ناخداست

 

مــوج­های جــان­گداز
کار ایران با خداست
ناخدا عدل است و بس
کار ایران با خداست
                          (بهار، 1387: 125)

بهار در نمونه­های شعری فراوان دیگر هم در لابه­لای ابیات، توصیّه به عدالت و پرهیز از ستم می­کند. وی خطاب به مظفّرالدین شاه:

دشت و دیار ار ز ِظلم و جور تهی گشت
ملک یکی خانه­ای است بنیادش عدل

 

ملک بمـاند همیشه خرّم و آباد
خانه نپـاید اگـر نبـاشد بنیاد
                         (همان: 38)      

بهار در ترکیب­بند «آیینه­ی عبرت» نیز می­گوید که عدالت موجب آبادی و شادابی است:

چون قلمدان یافت، عدل و داد و احسان می­کند
الغـرض عدل شه و تدبیر آن دستور داد

 

عدل آری ملک را چون باغ رضوان می­کند
ملک را کردند خـرّم، خلق را کردند شاد
                                            (همان: 79)      

بهار می­گوید که «عدل» و «دادگستری» موجب خرسندی مردم، رونق و خرّمی مملکت و در نهایت مایه­ی دوام حکومت می­گردد.

4- نتیجه­گیری

جنبش مشروطه، تحوّلات وسیعی را در حوزه­های سیاست، فرهنگ، اقتصاد، مسائل اجتماعی و حتی ارتباط با خارج برای ایرانیان ایجاد نمود. در این عصر، شعرا هم­پای گروه­های مردمی به مسائل سیاسی حاکم بر کشور با نگاه خاصی می­نگریستند. آن­ها شعر را صرف دفاع از حقوق مردم کرده­اند، حتی عدّه­ای در این راه حبس، تبعید و مرگ را چشیده­اند. این مسؤولیّت اجتماعی موجب تغییر مخاطب از خاص (دربار، شاعران دیگر، دانایان و...) به سمت مردم می­شود و آن­ها می­کوشند تا برای ایجاد ارتباط با همه­ی مردم، زبان و بیانی ساده و مردمی انتخاب کنند و برای ایجاد شور و هیجان و تشویق مردم به دخالت در امور سیاست جهت دفاع از مام وطن و فرهنگ و باورها و اعتقادات ملی و مذهبی، از قالب­هایی استفاده کنند که موسیقی شورانگیزی داشته باشد. مخاطب عمده­ی سه شاعر مورد پژوهش - ادیب­الممالک فراهانی، وحید دستگردی و ملک­الشعرای بهار - مردم ایران، امّت اسلامی، حاکمان و صاحبان قدرت داخلی، آزادی­خواهان و مشروطه­طلبان، بیگانگان مهاجم و بیدادگر هستند. اگر بخواهیم معشوقی در شعر این سه بیابیم، فقط وطن است. زبان آن­ها، ساده و روان و به­گونه­ای است که بتوانند به­راحتی معانی و مفاهیم سیاسی و اجتماعی را به مخاطبان - که اغلب مردم هستند - برسانند. زبان ادیب در مواردی نسبت به وحید و بهار از سادگی فاصله می­گیرد ،چون از نظر تاریخی به سبک بازگشت نزدیک­تر است؛ امّا وحید و بهار - به خاطر نزدیک شدن به دوره­ی معاصر - زبان ساده­تری دارند. در قالب­ها هم علاوه بر قالب­های مطرح عصر مشروطه یعنی مسمط و مستزاد از ترجیع­بند، ترکیب­بند، قصیده، مثنوی، قطعه و به­ندرت غزل بهره می­برند. هرچند این سه شاعر در طول عمر خود با حرکت مشروطه دچار تغییراتی در عقاید خود می­شده­اند، هر سه در باور به وطن­خواهی، آزادی در برابر استبداد، عدالت­خواهی، مشروطه­خواهی و شکل­گیری مجلس و تصویب قانون و در نهایت تجدّد و ترقّی مشترک بودند. در موضوعات، هر سه شاعر تقریباً درباره­ی هفت موضوعِ وطن، وحدت و اتّحاد، مشروطیّت و مجلس، استبداد خارجی و داخلی، آزادی، عدالت و تجدّد سخن گفته­اند، اما نوع نگاه و دیدگاه آن­ها صد درصد یکسان نیست که در ادامه بدان می­پردازیم:

  • وطن: مسأله­ی «کوتاهی در حق وطن» در اندیشه بهار بر ادیب و وحید برتری و تشخّص ویژه­ای دارد. بهار معتقد است که مردم به­ویژه دانایان و آگاهان در حق وطن، کوتاهی کرده­اند. شعر «امان از من و تو»، «داد از دست عوام»، «داد از دست خواص»، «از ماست که بر ماست» و «شعر دماوندیه» مبیّن این امر است.
  • مشروطیّت: دیدگاه ادیب نسبت به دو جریان سیاسی «مشروطه­خواه» و «ارتجاع» نسبت به آن دو متفاوت است. او هرچند مرتجعان را مستبد می­داند، بر این باور است که آن­ها می­توانند در کنار مشروطه­خواهان به یکدلی و وحدت برسند.
  • استبداد: ادیب در مسأله­ی آلمان­دوستی، شعری ندارد, چون این مسأله به جنگ جهانی می­رسد، یعنی یک سال بعد از فوت ادیب­الممالک. با این حال نگاه ادیب به جنگ، بسیار سطحی است. او معتقد است که چنین بلایی به سبب خطاها و گناهان مردم است. در استبداد داخلی، زبان ادیب گاه بسیار هجوآمیز است. وحید بیش از آن دو بر روحانی­نمایان می­تازد. این مسأله در شعرهایی چون «نارنچک»، «اقبال و معدل» و «بشارت» وحید بازتاب داشته است.
  • آزادی: در باب ستایش آزادی­خواهان و اشخاص آزدی­خواه، بهار نسبت به ادیب و وحید، زبان و بیان ستایشی کم­­رنگ­تری دارد و نسبت به آن­ها، کمتر به اشخاص و ستایش آن­ها می­پردازد.
  • عدالت: زبان و بیان ادیب در انتقاد از عدلیه و اجرای عدالت در جامعه، بسیار گزنده­تر از بهار و وحید است. او خود بارها در بازستانی حق خود ناموفّق مانده بود و از این­رو این مسأله را بهتر درک می­کرد. سلاح هجو ادیب با تندی، عدلیه را نشانه می­گیرد.

منابع و مآخذ:

  • آژند، یعقوب (1363)، ویژگی­های نوزایی ادبی در دوران مشروطه، زبان و ادبیّات فارسی، تهران: ادبیّات نوین ایران.
  • افشاری، کیانوش و دیگران (1398)، «ادب سیاسی مشروطه و مسأله­ی هویّت ملّی»، فصل‌نامه‌ی تاریخ ایران اسلامی، س7، ش2: 55-79.
  • جعفری، مریم و دیگران (1400)، «مفهوم‌سازی مشروطه در شعر دو شاعر دوره­ی مشروطه (بررسی بافت نحوی و گفتمان عارف قزوینی و میرزاده عشقی)»، فصل‌نامه‌ی شعرپژوهی (بوستان ادب)، دوره 13، ش4: 1-22.
  • رادنیا، مهدی (1392)، تأثیر انقلاب مشروطه بر اشعار نسیم شمال و ملک­الشّعرای بهار، پایان­نامه‌ی کارشناسی ­ارشد، دانشگاه گیلان.
  • ذبیح­نیا عمران، آسیه (1397)، «رویکرد اعتراضی سیاسی فرّخی یزدی و تفکّرات انتقادی استبدادستیزانه­ی او در عصر مشروطه»، فصل‌نامه‌ی پژوهش­های سیاسی جهان اسلام، ش 29: 197-220.
  • زائری، قاسم (1395)، «بررسی چگونگی تحوّل جایگاه «مردم» در گفتمان مسلط منوّر الفکران ایرانی از «دولت مشروطه» تا حکومت رضاخان»، فصل‌نامه‌ی مطالعات جامعه­شناختی، ش 49: 375-404.
  • رضایی بوگی، الهیار و دیگران (1399)، «بررسی و تبیین مفاهیم وطنیّات در شعر شاعران مهاجر، قبل و بعد از مشروطه»، فصل‌نامه‌ی مطالعات ادبیّات تطبیقی، ش56: 189-213.
  • شفیعی قهفرخی، امید و دیگران (1391)، «درون­مایه­های سیاسی آثار ادیب­الممالک فراهانی»، فصل‌نامه‌ی پژوهش­های سیاسی جهان اسلام، ش 3: 97-114.
  • شفیعی کدکنی، محمدرضا (1392)، تحوّلات ادبیّات فارسی از انقلاب مشروطه تا انقلاب بهمن، تهران: مرکز پژوهش­های ایرانی و اسلامی.
  • فولادی، علیرضا و دیگران (1398)، «نقش شاعران مسمّط‌‌پرداز مشروطه در پدید آمدن شعر نیمایی»، فصل‌نامه‌ی پژوهش­های ادبی، ش 64: 89-111.
  • محسنی، مرتضی و دیگران (1393)، «تحلیل تطبیقی آیات و احادیث در شعر مشروطه (ملک­الشعرا بهار، نسیم شمال و میرزاده عشقی)»، فصل‌نامه‌ی پژوهش­های قرآنی در ادبیّات، ش 2: 79-102.
  • محقق، عبدالرضا و حبیب­الله عبّاسی (1400)، «زوال خیال در مصاف مقال حقوقی؛ جستاری در فرآیند رابطه‌­ی صورت و محتوا در شعر مشروطیّت»، فصل‌نامه‌ی زبان و ادبیّات فارسی، س29، ش90: 147-172.
  • .................................................................. (1399)، «حاشیه‌نشینی خیال و جانشینی موضوع به جای مضمون؛ بررسی تأثیر محتوای حقوقی بر ساخت و صورت شعر مشروطه»، فصل‌نامه‌ی ادبیّات پارسی معاصر، س10، ش1: 299-324.
  • موسی­آبادی، رضا و بتول فخر اسلام (1398)، «بازتاب هویّت ملّی و مؤلّفه­های آن در شعر شاعران برجسته­ی عصر مشروطه»، فصل‌نامه‌ی مطالعات ملّی، ش 77: 39-58.
  • میرعلی حسن­زاده، عبدالله و دیگران (1394)، «تأثیر طبقه اجتماعی بر شعر شاعران دوره مشروطه با تمرکز بر اشعار ایرج میرزا و فرخی یزدی»، فصل‌نامه‌ی پژوهش زبان و ادبیّات فارسی، ش 34: 45-68.
  • وفایی، عبّاسعلی و ناصر عارف (1397)، «تأثیر ایدئولوژی در نگاه به وطن در شعر مشروطه و انقلاب ‌اسلامی»، فصل‌نامه‌ی ادبیّات پایداری، ش19: 356-377.

 

 

 

 

 

A Study of the Poetic Discourses of the Poets of the Constitutional Era with an Emphasis on Adīb-al-Mamālek Farahani, Vahid Dastgerdi, and Malek osh-Sho'arā Bahar

Yaghoub Pazandeh Miari[1]

Masoud Mahdian[2]

Maliheh Mahdavi[3]

DOI: 10.22080/RJLS.2022.23805.1325

Abstract

In the midst of the Constitutional Revolution, the promotion of ideas such as freedom, oppression, respect for the rights of the people, accountability of officials, and the establishment of parliament was considered to be one of the most important demands of various sections of society. In the meantime, the poets of the constitutional era, with their political literature, became one of the most important sources of people's excitement, awakening, and oppression. In this article, the authors have tried to study and analyze the poems of Adīb-al-Mamālek Farahani, Vahid Dastgerdi, and Malek osh-Sho'arā Bahār by using a descriptive-analytical method. The hypothesis that the authors have examined in their poetry emphasizes that first, the most important political component of Vahid's poetry is patriotism. Second, the most important political component of Bahar's poetry is criticism of the general state of society, and finally, the most important political components of Adīb 's poetry are pieces of advice to rulers accompanied by criticism. Findings of the article show that political thoughts of these three poets revolve around the seven axes of homeland, unity, constitutionalism and parliament, anti-authoritarianism, denial of colonialism, freedom, and justice.

Keywords: Constitutional Poetry, Poetic Discourse, Adīb-al-Mamālek Farahani, Vahid Dastgerdi, Malek osh-Sho'arā

Extended Abstract

Introduction

In general, in the midst of and after the Constitutional Revolution, components such as patriotism, criticism of tyrannical rulers and the unsettled state of society, defending the rights of the people and expressing their pains and aspirations, xenophobia and the struggle against colonialists and intruders, promoting the idea of ​​freedom and freedom-seeking, etc., came to life abundantly in the poetry of poets who wrote in simple and popular language to inform and awaken people. Some of them went beyond this and experienced the prison bottleneck on the way to freedom. With this brief introduction, the present article is an inquiry into the political ideas of Adīb-al-Mamālek Farahani, Vahid Dastgerdi, and Malek osh-Sho'arā Bahār. Therefore, the main question of the present article is: "How was the poetic discourse of the poets of the constitutional era among the three poets Adīb-al-Mamālek Farahani, Vahid Dastgerdi and Malek osh-Sho'arā Bahār regarding political issues and social conditions expressed in their poems?" The hypothesis that the authors have examined in their poetry emphasizes that first, the most important political component of Vahid's poetry is patriotism. Second; the most important component of the poetic discourse of Bahar’s poetry is the criticism of the general condition of society, and finally, the most important component of the poetic discourse of Adīb's poetry advising the rulers as well as criticizing them.

Research Methodology

This article follows a descriptive analytic method to examine the poetry of Adīb-al-Mamālek Farahani, Vahid Dastgerdi, Malek osh-Sho'arā.

Research Findings

Differences in the views of the three poets on the subjects of the poetry of the constitutional era:

Vatan: Issue of "shortcomings in the right of the homeland" has a special superiority for Bahar, compared to Adīb and Vahid. Bahar believes that people, especially wise and knowledgeable people, have neglected the right of the homeland. The poems "امان از من و تو", "داد از دست عوام", "داد از دست خواص", "از ماست که برماست" and "شعر دماوندیه" are indicative of this approach in Bahar.

Unity: Bahar has studied the issue more professionally and believes that the unity of people depends on maintaining the following: national resources, independence, unity, and religion. Bahar warns that of these, "religion" is the most important, and if it is lost, all three will perish.

Constitutionalism: Adīb's views on the two political approaches, "constitutionalist" and "reactionary", are different. Although he considers the reactionaries to be authoritarian, he still believes that they can unite with the constitutionalists.

Authoritarianism: Adīb does not have a poem on the issue of friendship with Germany, because this issue dates back to the World War which was a year after the death of Adīb-al-Mamālek. However, Adīb's view of war is very superficial. In domestic tyranny, the literary language is sometimes very satirical. Vahid attacks pretentious religious leaders more than the other two. This issue has been reflected in poems such as "Narenchak", "Iqbal and Ghadr" and "Besharat" by Vahid.

Freedom: In terms of praising libertarians, Bahar has less praise for them than Adīb and Vahid, and pays less attention to people.

Justice: Adīb's language and expression in criticizing justice and administering justice in society is much more biting than Bahar’s and Vahid’s. Adib's satirical weapon sharply targets the judiciary.

Conclusion

In no historical period, such as the Constitution, have poets addressed so many political and social issues. They have devoted poetry to defending the rights of the people, and some have even experienced imprisonment, exile, and death on this path. This social responsibility changes their audience from the specific (court, other poets, sages, etc.) to the people. They try to choose a simple and popular language and expression to communicate with all people, and to create enthusiasm. In order to excite and encurage people to get involved in politics to defend the homeland and culture and national and religious beliefs, they use forms that have exciting music like the preferred string, the combination of strap and straight, which are effective due to their repetition, shortness and rhythm. They have both serious and humorous poetry in their expression. "The tone of the words in some cases, such as some of the poems of Adīb and Vahid, equals the satire and stubbornness of the words." This is the flow of constitutional poetry, in which history changes the audience, the subject and the forms of poetry, and literature takes on new approaches with the growth of the industrial world compared to the previous styles. The main audience of the three studied poets – Adīb-al-Mamālek Farahani, Vahid Dastgerdi, Malek osh-Sho'arā are the people of Iran, the Islamic nation, the rulers and holders of internal power, the libertarians and constitutionalists, and the aggressive and tyrannical foreigners. If we want to find a lover in the poetry of these three, it is only the homeland. Their language is simple and fluent in such a way that they can easily convey political and social meanings and concepts to an audience that is often people. "In some cases, Adīb's language distances itself from simplicity compared to Vahid’s and Bahar’s because it is historically closer to the style of return, but Vahid and Bahar have a simpler language due to their approach to the contemporary period." That is, Musmat and Mostazad use the preferred verse, composition verse, ode, Masnavi, piece and rarely sonnet. Although these three poets have changed their beliefs during their lifetime with the constitutional movement, all three poets believe in patriotism, maintaining unity against internal and external enemies, freedom against tyranny, justice, constitutionalism and form. They had a joint parliament and the passage of a law, and finally modernization and progress. In their poetry, all three poets have spoken about seven topics: homeland, unity and unity, constitutionalism and parliament, foreign and domestic tyranny, freedom, justice and modernity.

Funding

There is no Funding.

Authors’ Contribution

Pazandeh Collected the data, Dr Mahdian analyzed the data, and Dr. Mahdavi summarized and compared the literary works of the three poets.

Conflict of Interest

There is no conflict of interest.

Acknowledgments

Thanks to the professors of the Department of Persian Language and Literature, Islamic Azad University, Aliabad Katoul Branch.

References

-Afshari, K., Ameri Golestani, H., Yousefi, B., Jalalpoor, S. (2019). Constitutional political literature and the issue of national identity. , 7(2), 55-79 (In Persian)

-Arinpour, Y. (2008). From Saba to Nima. 2Ed, Tehran: Agah Publications. (In Persian)

-Arkan, B., Khairkhah, S. (2017). Freedom in Constitutional Poetry. Persian Literature, 13(38), 1-18. (In Persian)

-Fouladi, A., Radfar, A. (2019). The role of poets of multiple poems of constitutional era in the emergence of new poetry (she'r-e nimaa'i). LIRE. 2019; 16 (64), 89-111. (In Persian)

-Jafari, M., Fazeli, M., Faghih Malek Marzban, N. (2022). Conceptualization of “constitutional” in the poetry of two poets of the constitutional period (A study of the syntax and discourse of Aref Qazvini and Mirzadeh Eshghi). Journal of Poetry Studies (boostan Adab), 14(1), 73-100. (In Persian)

-Mahmoudi, A. (2017). Evolution of “Structure” and “Form” of Ghazal from Constitution Era to Post-Islamic Revolution of Iran. Literary Arts, 9(3), 111-128. (In Persian)

-Mahmoudizadeh, M., Hosseinzadeh, Z. (2017). The Book of sustainability literature in constitutional poetry based on poetry. Tehran: Minofar Publications. (In Persian)

-MirAli Hassanzadeh, A., Khatami, A., Nasiri Saloush, Zo. (2015). The Effect of social class on the poetry of the poets of the constitutional period focusing on the poems of "Iraj Mirza" and "Farrokhi Yazdi". Persian Language and Literature Research, 11(34), 45-68. (In Persian)

-Mohaghegh, A., Abbasi, H. (2020). Investigating the effect of legal content on the structure and form of constitutional poetry. Contemporary Persian Literature, 10(1), 299-324. (In Persian)

-Mohseni, M., Rohani, M., Hassanpour, E. (2014). The Analysis of Koranic Verses and Ahadith (quatations) in the Poetry of Constitutionism (Malek- o-shoara Bahar, Nasim Shomal and Mirzadeh Eshghi), 1 (2), 79-101(In Persian)

-Moosabadi, R., Fakhreslam, B. (2019). Reflection of the National Identity and its Components in the Poems of Prominent poets in the Constitutional Revolution. National Studies Journal, 20(77), 39-58. (In Persian)

-Rezaei Bogi, E., Famouri, M., Khaleqzadeh, M. (2020). Study and explanation of the concepts of Wataniat in the poetry of immigrant poets, before and after the constitution. Comparative Literature Studies, 14(56), 189-214. (In Persian)

-Shafiai Ghahfarokhi, O., Fatemi, S., Rahmani, J. (2012). Political contents of Adib-al-Mamalik Farahani's works. Quarterly Journal of Political Research in the Islamic World, 2(2), 96-114. (In Persian)

-Soleimani, A., Mehravaran, M. (2020). Rhetorical Criticism of the Constitutional Poetry with Emphasis on the Poems of Mirzadeh Eshqi and Abulqasim Lahouti. Rhetoric and Grammar Studies, 9(16), 167-205. (In Persian)

-Vafaie, A., Aref, N. (2019). The Effect of Ideology on the View of Homeland in the Poetry of Constitutional Era and Islamic Revolution. Journal of Resistance Literature, 10(19), 355-376. (In Persian)

-Zabihnia, A. (2018). Farrokhi Yazdi's political protest approach and his colonial critical thinking in the constitutional era. Quarterly Journal of Political Research in the Islamic World, 4(8), 197-220. (In Persian)

-Zaeri, G. (2017). How did the notion of "Mardom" (the people) evolve in the predominant discourse of the Iranian intellectuals? A study from the constitutional state to Rezakhan government. Sociological Review, 23(2), 375-404. (In Persian)

-Zolfaghari, M., Mirhashemi, T. (2012). Selecting the audience within the text of constitutional poetry based on socio-political attitudes. Persian Language and Literature Research, 6(24), 55-74. (In Persian)

 

 

* دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیّات فارسی، واحد علی آباد کتول، دانشگاه آزاد اسلامی،  علی آباد کتول، ایران. رایانامه:

pazandeh.2023@gmail.com

* استادیار گروه زبان و ادبیّات فارسی، واحد علی آباد کتول، دانشگاه آزاد اسلامی،  علی آباد کتول، ایران. (نویسنده‌ی مسؤول)، رایانامه:

mahdiyan@aliabadiau.ac.ir

*  استادیار گروه زبان و ادبیّات فارسی، واحد علی آباد کتول، دانشگاه آزاد اسلامی،  علی آباد کتول، ایران. رایانامه:

ma.mahdavi2@yahoo.com

[1] Ph.D. Candidate in Political Science, Islamic Azad University, Aliabad Katoul Branch, Aliabad Katoul, Iran.

[2] Corresponding author: Assistant Professor, Department of Political Science, Islamic Azad University, Aliabad Katoul Branch, Aliabad Katoul, Iran. Email: mahdian.masood@gmail.com.

[3] Assistant Professor, Department of Political Science, Islamic Azad University, Aliabad Katoul Branch, Aliabad Katoul, Iran.

  • منابع

    • آژند، یعقوب (1363)، ویژگی­های نوزایی ادبی در دوران مشروطه، زبان و ادبیّات فارسی، تهران: ادبیّات نوین ایران.
    • افشاری، کیانوش و دیگران (1398)، «ادب سیاسی مشروطه و مسأله­ی هویّت ملّی»، فصل‌نامه‌ی تاریخ ایران اسلامی، س7، ش2: 55-79.
    • جعفری، مریم و دیگران (1400)، «مفهوم‌سازی مشروطه در شعر دو شاعر دوره­ی مشروطه (بررسی بافت نحوی و گفتمان عارف قزوینی و میرزاده عشقی)»، فصل‌نامه‌ی شعرپژوهی (بوستان ادب)، دوره 13، ش4: 1-22.
    • رادنیا، مهدی (1392)، تأثیر انقلاب مشروطه بر اشعار نسیم شمال و ملک­الشّعرای بهار، پایان­نامه‌ی کارشناسی ­ارشد، دانشگاه گیلان.
    • ذبیح­نیا عمران، آسیه (1397)، «رویکرد اعتراضی سیاسی فرّخی یزدی و تفکّرات انتقادی استبدادستیزانه­ی او در عصر مشروطه»، فصل‌نامه‌ی پژوهش­های سیاسی جهان اسلام، ش 29: 197-220.
    • زائری، قاسم (1395)، «بررسی چگونگی تحوّل جایگاه «مردم» در گفتمان مسلط منوّر الفکران ایرانی از «دولت مشروطه» تا حکومت رضاخان»، فصل‌نامه‌ی مطالعات جامعه­شناختی، ش 49: 375-404.
    • رضایی بوگی، الهیار و دیگران (1399)، «بررسی و تبیین مفاهیم وطنیّات در شعر شاعران مهاجر، قبل و بعد از مشروطه»، فصل‌نامه‌ی مطالعات ادبیّات تطبیقی، ش56: 189-213.
    • شفیعی قهفرخی، امید و دیگران (1391)، «درون­مایه­های سیاسی آثار ادیب­الممالک فراهانی»، فصل‌نامه‌ی پژوهش­های سیاسی جهان اسلام، ش 3: 97-114.
    • شفیعی کدکنی، محمدرضا (1392)، تحوّلات ادبیّات فارسی از انقلاب مشروطه تا انقلاب بهمن، تهران: مرکز پژوهش­های ایرانی و اسلامی.
    • فولادی، علیرضا و دیگران (1398)، «نقش شاعران مسمّط‌‌پرداز مشروطه در پدید آمدن شعر نیمایی»، فصل‌نامه‌ی پژوهش­های ادبی، ش 64: 89-111.
    • محسنی، مرتضی و دیگران (1393)، «تحلیل تطبیقی آیات و احادیث در شعر مشروطه (ملک­الشعرا بهار، نسیم شمال و میرزاده عشقی)»، فصل‌نامه‌ی پژوهش­های قرآنی در ادبیّات، ش 2: 79-102.
    • محقق، عبدالرضا و حبیب­الله عبّاسی (1400)، «زوال خیال در مصاف مقال حقوقی؛ جستاری در فرآیند رابطه‌­ی صورت و محتوا در شعر مشروطیّت»، فصل‌نامه‌ی زبان و ادبیّات فارسی، س29، ش90: 147-172.
    • .................................................................. (1399)، «حاشیه‌نشینی خیال و جانشینی موضوع به جای مضمون؛ بررسی تأثیر محتوای حقوقی بر ساخت و صورت شعر مشروطه»، فصل‌نامه‌ی ادبیّات پارسی معاصر، س10، ش1: 299-324.
    • موسی­آبادی، رضا و بتول فخر اسلام (1398)، «بازتاب هویّت ملّی و مؤلّفه­های آن در شعر شاعران برجسته­ی عصر مشروطه»، فصل‌نامه‌ی مطالعات ملّی، ش 77: 39-58.
    • میرعلی حسن­زاده، عبدالله و دیگران (1394)، «تأثیر طبقه اجتماعی بر شعر شاعران دوره مشروطه با تمرکز بر اشعار ایرج میرزا و فرخی یزدی»، فصل‌نامه‌ی پژوهش زبان و ادبیّات فارسی، ش 34: 45-68.
    • وفایی، عبّاسعلی و ناصر عارف (1397)، «تأثیر ایدئولوژی در نگاه به وطن در شعر مشروطه و انقلاب ‌اسلامی»، فصل‌نامه‌ی ادبیّات پایداری، ش19: 356-377.