نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه یاسوج
2 دکتری زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه یاسوج
چکیده
کلیدواژهها
بازتاب اکسپرسیونیستی رخدادهای جنگ جهانی اول در سروده های ادیب پیشاوری
مجید بهره ور1 محمود حمیدی بلدان[1] چکیده
پژوهش حاضر بیانکنندهی واکاوی شاخصههای اکسپرسیونیستی با مطالعهی پارهای از قصاید ادیب نیشابوری (1260-1349ش) است که البته در دیگر آثارش بهویـژه در »قیصرنامه« نیز قابل ردگیری خواهـد بـود. تصـاویر اکسپرسیونیسـتی از رخـدادهای سلطهجویانه و فجایع جنگ در شعر ادیب تا حدود زیادی با شاخصههایی آراسته است که در مکتب ادبی-هنری مرتبط و همزمان در غرب دیده میشود؛ شاخصههـایی کـه زمینهها و عاملیتهای مشترک در ادبیات ملتهای درگیر به بار آورده اسـت. از ایـن رو، فرض تطبیقی کار حاضر بر شکلگیری جهانی مکتب اکسپرسیونیسم است که در آن وجود شاخصهها تواردی و متأثر از زمینههای تجربی یکسان است و نه لزوماً در پیِ تأثیرپذیری شعر ادیب از مکاتب ادبی اروپای غربی یا آثار نویسندگان آلمانی پیشرو. به اختصار میتوان گفت افزون بر ارتباط محتوای اشعار ادیب با ضدنظامیگری، تخطئهی جهان پرآشـوب ویلهلمـی و پیشـگویی هـای آخرالزمـانی از نتـایج جنـگ، بیـانگرایی خلّّاقانه ی او در سبک ادبی نیز بهویژه در تصویرسـازی و شخصـیت پـردازی نمـادین و انتزاعی مشهود است. این بازنماییها، همگونیهایی نیز با برخـی از مکاتـب هنـری و ادبی دوره دارد.
واژههای کلیدی: نظریهی ادبی تطبیقـی، اکسپرسیونیسـم، شـعر، ادیـب پیشـاوری، جنگ جهانی اول
1- دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه یاسوج (نویسنده ی مسؤول) bahrevar.majid@gmail.com
1- مقدمه
جنگ جهانی اول و پیامد آن شاید مهمترین رویداد سیاسی در تاریخ جهان درقرن بیستم باشد. ایران در جنگ جهانی اول با وجود اعـلان بـی طرفـی رسـمی،صحنهی تاخت و تاز قدرتها بود. شروع جنگ فشار خارجی بر ایران را افـزایش داد و سبب شد که گسلهای اجتماعی همزمان با گسترش اختلافات دیرینه در نظـام قـومی و سیاسـی ایـر ان رخ دهـد. حکومـت مرکـزی دچـار اخـتلاف و چنددستگی شده بود. خاک ایران که به سه منطقهی »زیـر نفـوذ روس «، »زیـر نفوذ انگلیس« و »بی طرف« تقسیم شده بود، در سال دوم جنگ، کشـور بـه دو منطقهی زیر نفوذ روسیه تزاری و انگلستان تبدیل شد. پیمانشـکنی روس هـا و انگلیسیها، و اشغال ایران، خشم مجلس ایران را که از حمایت مـردم برخـوردار بود، برانگیخت. اعلام بی طرفی دولت مرکزی نسبت به جنگ روس و انگلیس بر سر خاک ایران، علاوه بر این دو قدرت بزرگ، عثمانیها را نیـز بـه پیشـروی در خاک ایران تهییج کرد و درسـت در همـین زمـان بـود کـه دخالـت و فع الیـ ت مأموران آلمانی، برای همکاری با برخی از ایرانیـان بـه منظـور تشـکیل اتّّحـادی علیــه روس، انگلــیس و عثمــانی، از ســوی بســیاری از نیروهــای مردمــی و روشنفکران، تا حدودی موجه به نظر میرسید. آلمان در مقایسـه بـا انگلـیس و سیاستهای مداخلهجویانه در ایران، برای حفـظ منـافعش، بـ ه نظـر مـی رسـید تهدید مستقیمی علیه ایران نباشد. احساسات ضد روسی و ضد انگلیسـی باعـث شد برخی از دموکراتهای ایرانی، آلمانیها را متّّحـدان درخـوری تلقّـّی کننـد. مسألهای که در نزدیککردن آلمان به شرق، بیشترین تأثیر را داشت، طرفـداری عثمانی مسلمان از آلمان و اتریش در شکلگیـری جنـگ جهـانی اول بـود. بـه هرحال آلمان، در سایهی حمایت و بسترسازی عثمانی در همسایگی ایـران بـود که استراتژی جنگیاش را برای رسیدن به هندوستان و افغانستان و بـرانگیختن شورش علیه حاکمیت بریتانیا در آنجا بنا نهاده بود و به نظر میرسید که آلمان تهدید مستقیمی علیه ایران نمیبود (اتابکی،1387: 13-16).
از این رو باید پذیرفت که روابط آلمان با ایـران و رویـارویی اش بـا قـدرت هـای انگلیس و روس، بدواً مبتنی بر خیرخواهی و اصلاح نبود؛ بلکه منافع بیشتری را در رقابت با آنان جستوجو میکرد. مورخ الدولـه سـپهر، مـورخ شـنبه 7 ربیـعالاول 1335 برابر با 30 دسامبر 1916، دربـاره ی اشـعار آلمـان دوسـتانه ادیـبنوشته است که »شاعر شهیر ایران ادیب پیشاورى اشعارى راجع به فتح رومـانىو تصــرف بوخارســت توســط دو ســردار بــزرگ آلمــانى فــن ماکنســن 1و فــن فالکن هاین[2]سروده و با بیان شیوایى ویلهلم دوم قیصر آلمان را مدح کـرده بـود. نگارنده، ابیات مزبور را ترجمه نموده با متن فارسى آن به برلن فرستادم کـه بـه وسیلهی وزارت امور خارجه بـه نظـر امپراطـور برسـد. بعـدها جـواب رسـید کـه حسبالامر قیصر مقتضى است از طرف سفارت آلمان هدایایى که لایـق چنـین سخن سرایى باشد به وى تقدیم گردد ،اما هرقدر مسیو زمر و من بـه سـیدادیب اصرار کردیم زیر بار قبول هیچگونه هدیه و حتى یادگار کوچکى نرفـت و گفـت عشق و علاقهی من به قیصر آلمان علتى جـز دشـمنى او بـا انگلسـتان نـدارد « (سپهر ،1336: 403-405).
با این همه، روشنفکران و ادیبان و شاعران آن عهد، بنا بر پیشینهی اسـتعماری انگلیس و روسیه، تمایلی پنهانی نسبت به دشمنانِ دو کشور ِ انگلیس و روسیه ،یعنی آلمان و متّّحدانش نشان دادند که در آثار ایشان به طـور مشـهودی دیـده میشود. این طبقه از جامعه که »پیش از آغاز جنگ هم برای همکاری با آلمـان در تکاپو بودند، دست به تبلیغات دامنهداری به سود آلمـان زدنـد و احساسـات آلماندوستی در شعر و ادبیات ایران انعکاس یافت. در رأس ایـن جریـان، شـاعر بزرگ و زبردست، ادیب پیشاوری، قرار داشت« (آرین پور، ج 2، 1387: 317).
ادیب از جمله کسانی است که افزون بر مخالفت سیاسی و مذهبی بـا گسـترش دامنهی استعمار غرب، تجربـه ی احساسـی تلخـی از ایـن اسـتعمار را در دوران شکلگیری شخصیت خود داشته و با همهی گستردگی علمیاش در حوزههـای فلسفه، عرفان و تاریخ، او را شاعری میبینیم که نسبت به این رویـداد و همسـو با گفتمان یادشده، آثار ارزشمندی خلق کرده است. او در حدود سـال 1260 ه. ق. در کشور هندوستان، در کوهستانهای بـین خـاک افغانسـتان و پیشـاور بـه
1
- Von Mackensen
دنیا آمد. پس از ایام طفولیت و تحصیلات مقـدماتی، چـون سـاکنان سـرحداتغربی هند با سپاهیان انگلیس سخت درآویختند و در این فتنه و آشوب، پـدر وعموزادگان و خویشان او کشته شدند ،»در تمام مدت عمر، یک روز و یک شـببر او نگذشت که از خیال هندوستان و هجوم فرنگیها بر وطنش آسوده و فـارغ باشد بلکه دائماً بر کسانی که به وطنش ستم کرده و استقلالش را از میان بـرده بودند نفرین میکرد« (شیخالملک اورنگ، دورهی 31: 13). ادیب به اصرار مـادر و زنان قبیله، خود را به کابل رسانید. سپس برای تحصیل و تلمذ، بـه شـهرهای غزنین، هرات، تربت جـام، مشـهد و سـبزوار سـفر کـرد... و در محضـر بزرگـانی همچون ملّّامحمد (آل ناصر)، ملّّاسعدالدین، میرزا عبدالرّّحمن، ملّّاغـلام حسـین شیخالاسلام، حـاج ملّّـا هـادی سـبزواری، آخونـد ملّّـا محمـد سـبزوا ری و آخونـد ملّّااسماعیل سبزواری به یادگیری علوم عقلیه و ادبیه پرداخت. در سال 1300ه .ق.، به تهران مهاجرت کـرد و تـا پایـان عمـر در تهـران بـود و سـرانجام در روز دوشنبه، سوم صفر 1349ه.ق.، به بیماری سکته درگذشت. آثـاری کـه از ادیـب برجای مانده، یکی »دیوان اشعار« اوست که مشتمل بـر 4200 بیـت قصـیده و غزل فارسـی و 370 بیـت قصـاید و قطعـات عربـی اسـت. دیگـری منظومـه ی حماسی 14000 بیتی »قیصرنامه«، که هموزن شاهنامه فردوسی و مشـتمل بـر مطالب عرفانی و اندرز و ترغیب ایرانیان به مردانگی و جانبـازی در راه اسـتقلال ایران و پیکار با ظلم و نیز سـتایش از دلیـری هـای قیصـر ویلهلـم دوم آلمـان و کینهی خود از انگلیسیهاست (آرین پور، ج 2، 1387 : 317-319).
2- بیان مسأله، رویکرد و پیشینهی پژوهش
مسألهی مشخص در این پژوهش، عاملیـت جنـگ جهـانی اول و شاخصـه هـای هنری و ادبی اکسپرسیونیسم بر صورت و محتوای اشعار ادیب پیشـاوری اسـت که به نظر میرسد خود چنان تجربهای را از سر گذرانده باشد. از جمله سؤالاتی که انتظار میرود در پژوهش حاضر به آنها پاسخ داده شود عبارت است از:
بدیهی است که فرض چنین تجربهی اکسپرسیونیستی مبتنی بـر بـرهم کـنش آفرینش ادبی و نظریهی ادبی خواهد بود که به زعـم زیگفریـد پـراور رویکـردی تطبیقی-ادبی است. بنابر بررسی ژیرمنسکی، چندین مورد مشابه هسـت کـه در آنها ارتباط یا تأثیر مستقیم دخالت نداشته است. به گفتهی پراور حتی اگـر بـا ژیرمنسکی و پیروان اروپای شرقیاش هم فکر نباشیم، میتوان از ایشان آموخـت که »قوانین کلی گسترش ادبی و پیشزمینههـای اجتمـاعی، بـه طـور ضـمنی، مبتنی بر پذیرش الگوی پیشرفت تاریخیِ مارکسیست-لنینیستی است« (پـراور 1393: 56-57). از این رو تاحدی میتوان تشـابه ادبـی را بـه رونـدهای مشـابه اجتماعی و سیاسی نسبت داد؛ نمونهای از آن، ظهور هـم زمـان پدیـده ی »دادا« در اروپا و آمریکا در طول جنگ جهانی اول است و »این شباهت بیـانگر عوامـل تاریخی مشابه است که روشنفکران آن زمـان اروپـا و آمریکـا واکـنش یکسـانی نسبت به آن از خود نشان دادند« (همان: 57).
اکسپرسیونیسم که ابتدا در اروپای شـمالی (سـوئد و نـروژ) و مرکـزی (آلمـان، لهستان و چکسلواکی) آغاز گردید، از آنجایی که پیرو تـأثیرات جنـگ همـه ی توهمات اعم از عقل گرایی و سنتپرستی را محو میدید، مشترکاتی بـا مکتـب -هــای بعــدی چــون دادا و سوررئالیســم دارد (تــایلر1 1990: 187). اولــریش وایشـتاین (1973) در مقـالاتی در مجموعـه ویراسـته اش »اکسپرسیونیسـم بـه عنوان پدیدهی ادبی بینالمللی« به مطالعهی تطبیقی پدیدهی اکسپرسیونیسـم
1
- Taylor
پرداخـت و بـا همکـاری دیگـر پژوهشـگران کوشـیدند تـا بـه منظـور توصـیفاکسپرسیونیسم به مثابهی جنبشی مدرنیستی ،هستهی اصلی آن را در آلمـان واتریش مجارستان نشان دهند؛ همراه با تغییـ رات هنـر ی در سـا یر ادبیـات هـای اروپایی و حتی فراتـر از آن کـه بـه واسـطه ی نـوعی تعامـل میـ انفرهنگـ ی بـه کشورهایی نظیر روسیه و ایالات متحده آمریکا گسترش مییابـد . وایشـتاین 1 در بخشی با عنوان »اکسپرسیونیسم: سـبک یـا بـ اور« آن را در ارتباطـات ادبـ ی و محافلی هنری گوناگون از جمله در ورتیسمِ انگلستان و شـعرگراییِ چکسـلواکی جلوهگر دانست (وایشتاین ،1973: 26).
این فرض که جنگ اروپا به ایران کشیدهشد و بخش گسـتره ای از آن در طـول جنگ اشغال گردید، عجالتاً میتواند نشاندهد کـه تـا چـه حـدی بایـد تـأثّرّات اکسپرسیونیستی را برخاسته از عامل مشترک جنـگ جهـانی در ادبیـات ایـران دانست. افزون بر این، احساس ناامنی حاصل از نقض بـی طرفـی ایـران از سـوی روس و انگلیس و گرایش به آلمان به عنوان نیروی سوم، تقویتکنندهی عصیان اکسپرسیونیستی نسبت به آشوب جهان خواهد بود. کوشـش حاضـر بـه تبیـین مشخصههایی از آن تأثّرّات اکسپرسیونیستی جنگ در شعر ادیب پیشاوری نظـر دارد، نه فی المثل مهاجرت نظریهها چنان که ادوارد سعید بـاور داشـت؛ یعنـی اثرپذیری نظریه یا اثری از چنان مکتب اروپایی، بلکه تأکیـد دارد کـه تجربـه ی مشترک برخاسته از رخدادهای بنیانکن جنـگ جهـانی اول، منطقـاً برآرنـده ی نوعی از بیانِ نفسِ مشترک قلمداد گردد .
اگر از پیشینهای که دربارهی بازتاب جنگ جهانی اول در شـعر و ادبیـات دوره هست بگذریم (1)، دربارهی شرح وقایع زندگی و چگونگی شکلگیری شخصیت علمی، ادبی، اجتماعی و سیاسی ادیب پیشاوری، مطـالبی بـه طـور پراکنـده در تاریخ نگاریهای ادبی چون »از صـبا تـا نیمـا « جلـد دوم از یحیـی آریـن پـور، »ادبیات نوین ایران« از یعقوب آژند ،»بـا چـراغ و آینـه « از محمدرضـا شـفیعی کدکنی یافت میشود. جدای از نوشـته هـا و خـاطرات پراکنـده ای در احــوال و اشعار ادیب پیشاوری، به قلم عبدالحسین اورنگ ،حبیب یغمایی، سـید مرتضـی
1- Weisstein
جعفری، عبدالرحمن پارسا تویسرکانی، منیب الرحمـان، علـی میرانصـاری و،... برخی با نگاهی از منظر تاریخ اندیشهی سیاسی و دینی به اشعار او پرداختهانـد؛از جمله علی ابوالحسنی (1381) در کتاب »آینه دار طلعـت یـار : زنـدگی نامـه واشعار ادیب پیشـاوری « و دیگـر مقـالات (بـین سـال هـای 1374-1388)، نیـز عصمت کیخا (1386). همچنین قصابی گزکو و وکیلی (1392) از منظری صرفاً تاریخپژوهانه به بازتاب جنگ جهانی اول در اشعار ادیب پرداختهاند (2). با ایـن همه، به سویهی هنری و سبکی اشعار او کمتر توجه شده، بـه ویـژه پژوهشـی از منظر اکپرسیونیستی در باب هنر شاعری او انجام نگرفته است. همچنین از این جهت که علل گرایش زایدالوصف ادیـب پیشـاوری بـه قیصـرِ آلمـان در جنـگ جهانی اول ـ و آلمان گرایـی او ـ را بـا خـوانش اکسپرسیونیسـتی روشـن کنـد، ضرورتی درخور توجه دارد.
3-تجزیه و تحلیل
3-1- بازتـاب جنـگ جهـانی او ل و اکسپرسیونیسـم در شـعر ادیـب پیشاوری
اکسپرسیونیسم از جمله مکتبها و جریانهای ادبی آلمان و اروپـا بـود کـه بـه منظور پیشبینی و اعلام فجایع جنگ جهانی در عرصهی هنر و ادبیات به وقوع پیوست. عنوان مکتب ابتدا در سال 1850 برای توصـیف نقّّاشـی مـدرن و بیـان عواطف و هیجانات خاص به کار گرفته شد و کوششی بود در جهـت ایـن کـه از امپرسیونیسم یعنی ثبت منفعلانهی تأثّّرات، پا را فراتر نهند و به سوی خلّّـاقیتی خشنتر، متلاطمتر، یعنی متلاشیکـردن فـرم معهـود، نیرومنـدتر گـام بردارنـد (فرنس،1390: 6 و7). اکسپرسیونیسم نتیجهی زیبایی شناختیِ کـلاف سـردرگمِ فجایعِ گوناگون نیست، بلکه، عصیانی بر ضد آنهاست. در این طرز تلقّـّی، هنـر، ریشههای خود را در اعماق زمینههای مذهب، فلسـفه، سیاسـت و اجتمـاع فـرو میبرد؛ عناصر تشکیل دهندهی خود را با درآمیختن زمینههای فلسفی، کیهانی ،ایدهآلیستی و اخلاقی، به امید انقـلاب اجتمـاعی، از ایـن زمینـه هـا مـی گیـرد. بنابراین اکسپرسیونیسم می خواهد که احساسات »اساسی« و »وضع بشـری « را، آنچنـان کـه هسـت بیـان کنـد (سـید حسـینی،1391: 700). »در یـک اثـراکسپرسیونیستی، نویسنده به جای نشان دادن جهان عینی و حقیقت ملمـوس،تجربهی درونی خود را از جهان به نحوی کـه در ذهـن او یـا یکـی از قهرمانـاناوست بروز میدهد و بیرون میریزد... فیالواقع هنرمند میخواهـد روح خـود را به تصویر کشد و ذهنیـت خـود را بیـان کنـد. ایـن حالـت ذهـن، احساسـاتی و عاطفی و به طور کلّّی غیر معمول و غیر متعارف است« (شمیسـا ،1390: 141). این مکتب اگرچه شکلی از مدرنیسم است که در واکنش بـه ناتورالیسـم (امیـل زولا) و سمبلیسم (مالارمه) در آلمان پدید آمد؛ عملاً خاستگاه آن را باید ماننـد تمامی جنـبش هـای جدیـد در هنرهـا، فرانسـه دانسـت (فـرنس ،1390: 100). اســتقلال فزاینــدهی ایمــاژ، اســتعارهی مطلــق، پــذیرش تمــایلات عرفــانی و شبه مذهبیِ روح انسان و ستایش آنها، ذهنگرایی مفـرط نویسـنده و کاویـدن وضعیتهای درونی حاد، از ویژگیهای ایـن پدیـده ی ادبـی بـود (همـان : 7). از مهمترین شاخصههای مکتب اکسپرسیونیسم که بعضـاً در شـعر ادیـب، رنـگ و رگهای از آن را میتوان دید، عبارت است از:
3-1-1-تأکید بر خودآگاهی، خودسروری1 (Self-mastery) و به کمال رسانیدنِ پرشورِ خویشتن
این ویژگیها برآمده از اندیشهی فردریش نیچه به ویژه در کتاب »چنین گفـت زرتشت« او بوده اسـت و بـه عنـوان یـک نیـروی محرّکّـه ی قـوی و س رشـار، از مختصات قابل تأمـل در هنـر بـه شـیوه ی اکسپرسیونیسـتی قلمـداد مـی شـود (همان:11).
برای تبیین ایـن خودسـروری و کمـالِ پرشـور، شـاعر، در قصـاید دیـوان و در قیصرنامه، قهرمان نمایش نامه اش را به گونهای معرّّفی میکند که ایدهآل اوسـت تا بتواند به وسیلهی او، خودآگاهی و درک عاطفی و احساسیِ عمیـقِ خـویش را مطرح کند. این گونه از تعمد در کمالطلبی همراه با بیـانی احساسـی را در آن دسته از قصاید ادیب پیشـاوری کـه در سـتایش ویلهلـم دوم آلمـان و توصـیف جنگ جهانی اول آمده است به وضوح میتوان دید. بـه عنـوان مثـال در ابیـات
1- Self-mastery
زیر، که برتری و عظمت قیصر را میستاید، گـویی خواسـته اسـت در زیـر چتـرِشکوه و قدرتطلبی قیصر، جایگاه و پایگاه خویش را در عرصهی اندیشه و هنـرو در میان همعصران بازگو کند:
گــر آلمــانی شــاعری ماننــد مــانی ســاحری ارتنـــگآســـا دفتـــری پـــردازد از امثـــال هـــا تا مدحت قیصـر کنـد بـر نـامِ وی دفتـر کنـد تفصیلش از گـوهر کنـد وز اختـرش اجمـال هـا ...
چون بیند این دیبایِ من دیبای دهرآرایِ مـن دور افتد از صحرایِ مـن از حسـنِ ایـن منـوال هـا
(دیوان:12)
از منظری دیگر که بنگریم، ادیب با این برجستهسازی که نسبت به قیصر آلمان نشان داده است، می خواهد حس کمالخواهی و برتریجویی خود را بـه تصـویر بکشد و در حقیقت شعرِ شاعر، فریاد درون ناآرام و پرغوغایِ خـویش اسـت کـه گویی همیشه یک قدم از شرایط جامعه جلـوتر اسـت و اوضـاع دشـوار آینـده را گوشزد میکند. مثلاً در نمونهی زیر، تصویری از آینـده ی مرگبـار و ناخوشـایند جامعهی جهانی را فرا یاد میآورد و به شکلی غیرمسـتقیم مـردم را بـه تأمـل و آگاهی دعوت میکند:
بســـتند بـــر زمانـــه دگرگـــون طرازهـــا برشــــد نشــــیبهــــا و فروشــــد فرازهــــا گیتـــی ز کـــینِ دودهی آدم بـــه دل درون بنهفتـــه داشـــت راز و عیـــان کـــرد رازهـــا روییــد هــر کجــا کــه همــی رســت زعفــران بـــر جـــایِ زعفـــران همـــه مـــویِ گرازهـــا
پرگــرگ گشــت دشــت و پراکنــده شــد گلــه چوپـــــان در آرمـــــان و فتـــــاده نُُهازهـــــا ... قیصر مگر کجاست کـه بـاکََش ز فتنـه نیسـت از فتنــــه خــــود قضــــا نکنــــد احترازهــــا...
بـا همتـی ک ـه داشـت، سـکندر بـه پـیش او بــــردی، اگــــر بدیــــدی چهــــر ش، نمازهــــا
(دیوان: 12)
3-1-2-آشوب جهانگیر و فریاد اکسپرسیونیستی. دهشـت و تنشـی در روان نویسندگان اکسپرسیونیستی به ویژه آلمانی هسـت و فریـ اد حاصـل از آن، همیشه فریاد شادی نیست؛ بلکه ممکن است روح در زیر فشـار، در عـذاب و در آتش التهاب و گداختگی هولناک باشد (فرنس،1390: 13). ادیب پیشـاوری در قصیدهای طولانی (260 بیتی) به نام »قصـیده ی خمریـه و شـکواییه در معـانی جنگ عمومی«، روحی پرآشوب و فریادی از سر نومیدی دارد. او ابتدا در تغـزل سرود و برای التیامبخشیدن به این درد روانسوز، شرابی سحرانگیز مـی خواهـد.
شرابی که »آتش از آب انگیزد« و »کوه را به رقص آورد«:
ساقی بده رطلِ گران، زان می که دهقان پرورد دهقانش اندر خُُم چو جان در جسم انسـان پـرورد جادوی افک نده نقاب بر چهـرهگـر ایـن آفتـاب دیدی کجا دیدی صواب کو مه به دستان پـرورد ...
خُُم بودی آگه گر از این کاو پرورد گوهر چنین گفتی به چرخ هشتمین کاختر بدینسـان پـرورد ...
دل امشب از خـون جگـر پـالود بـا مژگـانِ تـر ازبهرِ مهمـان تـا سـحر مـل در ملسـتان پـرورد ...
از انــدرونم تیــره دود روزن ز راه لــب گشــود
در مجمرم شب سوخت عود تا دود تاران پـرورد ...
از هیبت این دود و دم مرغی نکرد آهنـگ بـم
وز هیبتش اسپیدهدم هم خویش پنهـان پـرورد...
امشب چرا زنهارِ من خورد این مژهی بیدار من کز چشمهی سرشارِ من هـر لحظـه طوفـان پـرورد
(دیوان:43-37)
سپس، در شکایت از ناآرامیها و ویرانیهایی که از آثارِ شومِ جنـگ جهـانی او ل بوده است، سخن میگویـد و فریادرسـی مـی جویـد تـا خـاطر پریشـان او را بـه آرامشی برساند. هر بیت، گویی گدازهای از آتشفشان خشم درون اوست کـه بـه شکل ناله و فریاد بر زبان آورده است:
هان ای مسیحِ بر شـده بـر گنبـد اخضـر شـده مگـذار کـز مـا هـر دده چنگـال و دنـدان پـرورد از آسمان بفکن کمند پای خـران یکسـر ببنـد این خیرهرویی تا به چند کاین گرد گـردان پـرورد دستی فروهل ز آسمان ای عیسی و مگذارمان کاین تیشهی هر خانمان بی میهن و مان پرورد...
ای مهدی دجال کُُش زین بیشـتر منشـین خمـش
مگذار تا ایـن رو تُـرُُش زیـن بـیش طغیـان پـرورد ای روشــنایی برفــراز ســر از کمینگــاه و بتــاز تا دیـوِ تـاریکی گـداز گیـرد نـه کیهـان پـرورد...
افســونِ او ا فســانه کــن آبــاد او ویرانــه کــن
ما را گران پیمانه کن زان می که دهقـان پـرورد...
بوزینهبچگان در زمین افکنده بـس آشـوب وکـین
گو چنگ آن منقارمنقارِ این خسـته جگرشـان پـرورد...
ای مصـرِ شـکّ ّربار تـو بـا دسـت نیـل آثـارِ تـو کــاواک نــی بفشــار تــو تــا شکّّرســتان پــرورد...
ای مـرهمِ ناس ـورِ مـن در دور مـاتم سـورِ مـن بشـنو نــوای صـورِ مــن کــو نالـه ســوزان پــرورد
(دیوان: 45-43)
3-1-3- در یک اثر اکسپرسیونیستی، جهانی ترسـیم مـی شـود کـه رسـیده وآمادهی ویران شدن است. ایدهی نیاز به انسان نو در آن دیده میشـود و از ایـنحیث، بارزترین نمونهی آثار انقلابی محسـوب مـی شـود. در مـواردی از قصـاید ادیب پیشاوری، که به عنوان انسـانی متجـدد و در عـین حـال وطـن پرسـت و پایبند به ارزشها و سـنّّت هـای گذشـته، در برابـر اسـتبداد داخلـی و اسـتعمار خارجی ایستادگی میکند، به گونـه ای تنـاقض گـویی و دوگـانگی لفـظ و معنـا برخواهیم خورد که انسان را به تأمل بیشتری وامیدارد. مـثلاً در قصـیده ای کـه »در صفت سهر خود و مدح قیصر« است، از یک سـو، بـه بیخـوابی و حیرانـی و آشوب درون خویش اشاره می کنـ د؛ ایـن احسـاس درمانـدگی، خـود مـی توانـد تصویری از نارضایتی و تألّّم روحی شاعر از وضـعیت آشـفته ی جهـانی در عصـر خویش باشد؛ از سویی دیگر، به توصیف جنگاوری قیصر میپردازد که با همـه ی آثار زیانبارش، مرهمی است بر دردهای کهنهی شاعر و ضربهای است مهلک بـر پیکرِ استعمار پیرِ انگلیس. این جهانی که ادیب در شعر خـویش آفریـده اسـت، برخاسته از همان حس نیاز به دنیای جدیـد و انسـانِ نـوی اسـت کـه در هنـرِ اکسپرسیونیستی ترسیم شده است. ابیات زیر، ایـن ویژگـی را بـه خـوبی نشـان میدهد:
بنغنود چشمم ز اندیشـه، دوش سر از تف، چو رویین لویـدی ز جـوش
نیامد دو چشـمم ز فکـرت فـراز سری پر ز سودا، دلـی پـر ز دود نوازنـده گیتــی گسسـته ربــاب همی دیـدم از دور دیـوی سـیاه تو گفتی ز خـاور یکـی لشـکری به یاری قیصـر بـه دشـت اروپ نبــرده ســواری کــه از بــیمِ او نخفتم ز اندیشـه دوشـینه تـاک در اوضــاع ایــن گنبــد ســبزپوش پراکنده مغـز و سراسـیمه هـوش... سـراینده کیهـان ز گفـتن خمـوش در آغـوش او صـد هـزاران سـروش همــه کینــه تــوز و پلنگینــه پــوش شــده بــا همــاورد او ســخت کــوش تنِ دشمنان را نه تاب و نه تـوش ...
خروشیدنِ مـرغم آمـد بـه گـ وش...
(دیوان: 65)
3-1-4- اگر چنان که گفته میشود، اکسپرسیونیسم به معنـای علاقـه ی وافـربه تخطئهی جامعه ویلهلمیِ آلمـان باشـد (فـرنس، 1390: 57)، آن وقـت شـعراکسپرسیونیستی ادیب پیشاوری، مـی توانـد بـا رویکـردی شـرقی و ایرانـی، بـه منزلهی تخطئهی استقرار خاندان قاجاری و البته ضـدنظامی گـری ای باشـد کـه اشغال گران خارجی در ضعف آن در ایران بر قـرار کردنـد؛ چـه بسـا تصـویری از فریاد اعتراض و نارضایتی بر عواقب وخیم جنگ جهانی و اعلام نفـرت از رفتـار وحشیانهی ویلهلم آلمان نیـز محسـوب شـود . »چـون بسـیاری از هنرمنـدان و ادیبان و منتقدان بـزرگ در جنـگ جهـانی اول و در نظـم ویلهلمـی در آلمـان کشته شـدند، شـاعران و ادیبـان و نمایشـنامه نویسـان اکسپرسیونیسـتی، ماننـد گئورگ کایزر ،»انسانِ نـو «، »واقعیـت نـو « و »رؤیـایِ نـو « را در مـرگ جهـانِ ویلهلمی میدیدند. چرا که جنـگ جهـانی کـه بازتـاب خودخـواهی و خشـونت قدرت سنّّتی ویلهلم بود، تلفات و خسارات هولناکی را بر اروپا و آلمان وارد کـرد و از این جا بود که احساس برادری که احساسی روحانی و معنوی بود، بسـیاری از شاعران جوان را فراگرفت و جنبهی عرفانی شعر اکسپرسیونیستی، درسـت از همینجا ناشی میشد (همان:61). چه بسا قدرت و انحصارطلبی سـنّّتی کـه در حاکمیت ایران به چشم میخورد و به سود انگلستان نیز میانجامید، برای ادیب دردآور بود، بر این نوع نگاه ادیب پیشاوری نیز تأثیر گذاشته و میل بـه رسـوایی طبقهی حاکم را در او ایجاد کرده باشد. بـا یـک تحلیـل و برداشـت نـو از شـعر ادیب، میشود رویارویی انگلیس و آلمـان در دو جبهـه ی مقابـل هـم در جنـگ جهـانی را، بـا رویـارویی مشـروطه خواهـان (گفتمـان انتقـادی جـاری) و گـروه سنّت گرا (ادیب و اندک دیگرانی) در ایران برابر دانست. در این صورت، حمایـت پیوستهی او از ویرانگـری آلمـان و سـرزنش و منکـوب کـردن انگلـیس (عامـل مشروطه به زعم ادیب) که در قصاید و قیصرنامه آمده، رنـگ انتقـادی بـه خـود میگیرد و میتواند جنبهی بیان احساسی و نمادین پیـدا کنـد. بـا ایـن فـرض، قیصرِ آلمان و جنگ عمومی در نظر ادیب، هر فرد یا گروهی و هر حرکتی اسـت که بتواند شرایط را عوض کند و انگلیس در نظر او، گـروه حـاکم و سـلطه گـری است که همه چیز را در خدمت منافع خود میخواهد.
تصور میشود این نگاه احساسی و اکسپرسیونیسـتی، ناشـی از تـأثیر مسـتقیممکتبهای اروپایی نبوده باشد و در هر جامعهای میتواند با زمینههای مشـترکو توارداً بروز پیدا کند. در حقیقت تقابـل انگلـیس و آلمـان در شـعر ادیـب، بـه مثابـهی تقابـل »اسـتعمار و اسـتبداد« بـا »آزادیخـواهی و حاکمیـت ملـی« و کاربردهای نمادین آن داشته است. اگرچه ادیب خـود در شـکل، زبـان و قالـب شعری، سنّّتگراست و به قولی نیز »جامعترین کسی است که بر فرهنگ سنّّتی اسلامی احاطهی کامـل داشـته و انعکـاس ایـن فرهنـگ وسـیع را در شـعرهای فارسی و عربی او کم و بیش میتوان مشاهده کـرد « (شـفیعی کـدکنی، 1390:
329)، این گرایش به نوجویی و پویایی همراه با حفظ شعائر اسلامی، شور شـرق و ایران دوستی، از مشخّصّههای اصلی ادیـب در نگـرش اجتمـاعی و سیاسـی او است که در برخی قصایدش، به صورت تقابل درونـی میـان متفقـین انگلـیس و قیصر آلمان (در نمونهی زیر عبارت از شاه و دشمن)، نمود پیدا کرده اسـت. در میل به رسواسازی انگلیس (و احتمالاً حامیان آن سیاست در ایران) میگوید:
دشــمنِ طــرّارِ شََــه انــدر دهــا گر نََسـیج الوحـد، هـم فرسـایمش
بسِـترََُم چنـدان کـه تـا بـزدایمش مــن دهــن بگشــاده اژدرهــایمش من به پنجه شـیر نـر بشـخایمش آزمـــوده فحـــل در افضـــایمش فربهــی لاغــر کنــد انضــایمش |
زنــگ نیــرنگش ز آیینــه جهــان گــر ز پــالیزِ جهــان شــد پــروره در وقاحت گرچه دارد روی سخت حصن او گر قلعهی عذراست مـن خیــک پربــادش شــکافد نشــترم |
(دیوان:71) در بسیاری جایها، صرف نظر از مـدح و ستایشـی کـه از قیصـر مـی کنـد، او را گره گشای مشکلات و مایهی آرامـش، برخـورداری و سـعادت مـردم مـی دانـد و متّّفقین (مشخّصاً انگلیس) را موجب هلاکت و سـلب آرا مـش جهانیـان. در بـاور اسطورهای ایرانی، سایهی هما بر سر هرکه بیفتد، سعادتمند میشود و انگلـیس، یا همان »عنقایِ مغرِِب« (مرغِ کودکربا)، گویی پرندهای است معـروف الاسـم ومجهولالجسـم و بـه سـبب مغربیـت، حمـل بـر چیزهـای نـابود و عـدم کننـد (سجادی ،1389 :1093)، و ادیـ ب پیشـاوری، چـون آرزوی نـابودی انگلـیس رادارد، عنقا را در همین معنی اخیر به کار گرفته اسـت. در نمونـه ی زیـر، تقابـل»همای« و »عنقا« به خوبی گویای این طرز تلقّّی ادیب است:
هـر گـره کـه خصـم زد بـر رشـتهی تـدبیرِ او آن گـــره بگشـــاده از رایِ جهـــان آراش بـــاد...
سـایه گسـت ر بـاد فّـرِ او جهـان را چـون همـای مــر جهــان را او همــای و خصــمِ او عنقــاش بــاد
(دیوان: 31)
3-1-5-گـرایش بـه طنطنـه و طمطـراق، ذهنیـت تـازهای بـود کـه در شـعر اکسپرسیونیسم پس از بحران جنـگ جهـانی اول رخ داد. »فـرانتس وِرِفـل « در این زمینه شهرت دارد و گلچـین اشـعار او بـا عنـوان »دوسـت جهـان «، در آن دوران، خوانندگان بیشماری پیدا کرد و از 1911 تا 1920 بارها تجدیـد چـاپ شد (فرنس،1390: 61). این ویژگی در قصاید ادیب که در ستایش قیصر آلمـان و توصیف جنگ جهانی اول سروده شده است، موج میزند. برای نمونه در نقدی فوتوریستی ـ مدرنیستی (نیچـه ای) از ماشـین جنـگ، بـه توصـیف »ائـرپلان « پرداخته این چنین میگوید:
فریاد زد کای ناکسان ای پـیش بـاد مـن خسـان کـز لاشـه هاتـان کرکسـان جسـته ز مـن آمـال هـا چون مـن بجنبـانم ز کـین شـهپرِّ پیـروزی گـزین از تنــدبادم بــر زمــین لــرزان شــ ود اجبــالهــا
بهرام و برجیسم بخوی فرهنگسنج و سختهگـوی هستم چو آید جنـگجـوی سـالار جنـگ آغـال هـا پــورِ فرنگیســم بفــرّ، صــد پیــک بلقیســم بــه در آرد ز تنّّیســم خبــر ، خوانَـَـد ز چــین اقــوال هــا
(دیوان: 9)
3-1-6- برجستهنمایی جنایات جنگی: از منظری دیگر بایـد پـذیرفت کـه
»به لحاظ جامعهشناسی، اکسپرسیونیسم نتیجهی جنایـات جنـگ جهـانی اول بود؛ لذا در این مکتب، جنایات جنگی برجسته می شود« (شمیسـا ،1390: 141) و قصاید مورد بحث این مقاله، از این حیث که سردرگمی جامعهی جهانی- کـه محصـول جنـگ بـود- را در خـود مطـرح کـرده اسـت، رنـگ و بـویی از هنـرِ اکسپرسیونیستی به خویش گرفته است. در نمونههای زیر، غلیان درونی شاعر و ابراز احساسات او را میتوان دید .او در مدح قیصر (ویلهلم دوم آلمان) می گوید:
چون مدح تو املی کـنم برهـان هـر دعـوی کـنم
برصدق هـر معنـی کـنم صـغری و کبـری ریختـه شـــاه ارســ ـطوگوهری، بـــالاتر از اســـکندری کــاو در سیاســت گســتری، تعلــیمِ دانــا ریختــه عــزمِ تــو و فــالِ ظفــر زادنــد جفــت یکــدگر بــدخواه بــی ســود و ثمــر، طــرحِ مجــارا ریختــه بر نامِ تو ناهید چنگ بگرفـت و هراسـتاره سـنگ بر فـرقِ خصـمت روز جنـگ هریـک مثنّّـا ری ختـه ای چشمت از مژگـانِ مـن، خـون آشـکارا ریختـه وز ابرِ غم باران من شـرقا و غربـا ریختـه (تجدیـد مطلـع) با دل بکوشیدم بسی چون دیـگ جوشـیدم بسـی رازی کــه پوشــیدم بســی شــد آشــکارا ریختــه
ای با غمت دل خوش مرا، من عود و تو آتش مـرا زیـن آتـشِ سـرکش مـرا دل بـاک و پـروا ریختـه بخــت انــدر آمــد از درم، بوســید کیــوان افســرم زیــرا کــه شََــه را چــاکرم بــا شََــه تولّّــا ریختــه
(دیوان: 112-113)
3-1-7-تحریف و تغییر شکل عمـدی از واقعیـت در ادبیـات جدیـد ، نمونهای از روش اکسپرسیونیستی است. هنرمنـدان اکسپرسیونیسـ ت، در تضـاداساسی با رئالیسم، هم از نظر موضوع و هم از نظر سـبک، بـه ارائـه ی تصـویریتحریفشده از واقعیات بیرونی که معمولاً رؤیایی درهم و بسیار احساسـی اسـتمیپردازند (داد،1390: 47). این مکتب، درواقع، نوعی برخورد تـازه بـا زنـدگیاست. تجربهی انحطاط و بحران تمدن، و به عبارتی »پیشبینی فاجعـه « اسـت. عصیانی بر ضد فجایع گوناگونی است که در اثر جنـگ جهـانی اول در آلمـان و جهان پدید آمد (سیدحسـینی ،1391: 701). ادیـب پیشـاوری نیـز، نسـبت بـه جنگ جهانی نگرشی متفاوت دارد. واقعیت این است که ادیب با درنظـر گـرفتن فضای فکری و تربیت دینی والایی که دارد هرگز نباید نگاه مثبـت و سـازنده ای نسـبت بـه جنـگ داشـته باشـد امـا او هـم در شـعر خـویش، ماننـد شـاعران اکسپرسیونیستی، میخواهد تصویر متفاوتی از وضعیت موجود را ارائـه دهـد. او به منظوری از جنگ حمایت کردهاست و ویلهلم آلمان را برای ایـن کـه آرامـش جهان را به هم ریخته است، مـی سـتاید. ادیـب از دریچـه ای اکسپرسیونیسـتی، جنگ را به عنوان تنها راه رهایی جامعه از عشوهگریها و شعبدههـای اسـتعمار پیر انگلیس و ریزهخوارانِ خـوانِ او معرّّفـی مـی کنـد. بـه تصـور ادیـب، جهـان، صحرایی پر از غولان است که بر پشت و روی گُُلهـای آن صـح را، خـار روییـده است؛ یا چنان که در ابیات زیر خواهیم دید، استفاده از ترکیـب و تصـویرِ »مـارِ پرآور« تعبیری برپایهی تناقض و ناسازی است که بازگوکنندهی فاجعه و بحران میتواند باشد و وضعیت متفاوت جامعه را بـه خـاطر مـی آورد. و اگـر وضـع بـه همین حال باقی بماند، هرگز کسی بوی بهبود ز اوضـاع جهـان نخواهـد شـنید. این تصویر متفاوت از جنگ-که گویی در تلقّّی ادیب از جنگ، دلخواه و سـازنده است نه ویرانگر- را در نمونههای زیر میتوان دید:
کیست که پیغام من جانـب قیصـر بـرد نامهی رسطالسی سـوی سـکندر بـرد...
خصم به جادوگری، مارِ پرآور شده است تیـغ تـو بـال و پـر از مـارِ پـرآور بـرد...
دیدهی دشمن بدوز با سرِ پیکـان چنـان کاندر اکحـل، یکـی رگـزن نشـتر بـرد... جیش بداندیش تو پیشِ تو در روزِ کـین برگ خزان است و کاه حمله چو صرصر بـرد
(دیوان: 35-36) بنـابراین، بـا آن کـه خـود، خـاطره ی هولنـاکی از جنـگ در خـاطر دارد و درحافظه ی تاریخ نیز، جنگ تعریفی به جز »فاجعه« نخواهد داشت، بـه ناچـار در
شعرش، به ستایش از این جنگ خانمانسوز میپردازد و بـرای قیصـرِ آلمـان، ازاین روی که آتش جنگ را شعلهور کرده است، جایگاهی بالاتر مینهد:
با تو در این داوری فرّّهی یزدانی است کیست که او داوری زایزد داور برد...
بانگ سر خویش را مرد همـی بشـنود کاو به فلک بر فغان از دلِ مضطر برد شیرشکَرَ شاه را هرکـه سـراید مـدیح شیر و شکر نوشـد و قنـد مکـرّرّ بـرد
(همان: 37) همچنین در شعر زیر، با آن که جنـگ را مایـه ی ویرانـی و پراکنـدگی ملّّـت هـا می داند، گویی خوشآینـد اوسـت و آن را نشـانه ی بخشـش و رادمـردی قیصـر می داند؛ چراکه در آن معنایی مبتنی بر پیشگویی آخرالزمانی یافته است:
بگشــاد ملکتــی و پراکنــده دولتــی با همـت قـوی و کـف رادگـر نیـاش
بسیار شهرها که پراکند و کـرد لاش چنگ آخته نه بهر غذا بل پیِ غـزاش طوفانِ آتشین بین، گیتی گرفتـه فـاش زیرا نه رنجه گردد و نازارد از عنـاش (دیوان: 65-67) |
این هادمالدول شد و هم فـاتح الـبلاد دندان نمود لیک نه در خنده بل ز خشم طوفانِ آب دانـم بشـنیده ای ز پـیش از همت است و عزم سرشته وجـود او
|
منظور از »دول« در ترکیب »هـادم الـدول « همـان »متّّفقـین « اسـت بـه و یـژه انگلیس که گویی دیگرانی چون استرالیا، نیوزیلند، هند، کانادا و امریکا به عنوان مستعمراتش، یک دولتاند دست در دست.
3-1-8- اکسپرسیونیسم همچنین به منزلهی اعتراضی بـر ضـد قراردادهـای موجـود و قالـب هنـری اسـت (سیدحسـینی ،1391 :701). در قصـاید ادیـب پیشاوری و در کنار بیان انفعالی احساسات و عواطـف درونـی شـاعر نسـبت بـه حـوادث جنـگ جهـانی اول، تصـاویر شـعری، مـی تـوان محملـی بـرای طـرح اندیشه های انتقادی و سوگیری سیاسی وی در مقابل مشروطهخواهان در ایـران دانست. بدین ترتیب دیدگاه اکسپرسیونیستی ادیب، حوزهی هنر را درنوردیـد و پا به عرصهی سیاست گذاشت. شور وطنخواهی و شعور سیاسی ادیـب، آن گـاهکه با مهارت و قدرت ادبی زایدالوصف او در دانشها و علوم بلاغی درآمیـزد، بـهکلام او، رنگ و بویی از خشـم و حماسـه و طمطـراق خواهـد داد. ایـن ویژگـیموجـب گردیـده تـا بسـیاری از صـاحبنظـران، ادیـب پیشـاوری را در میـدانسخنوری، همدوش بزرگانی چون خاقانی شروانی قلمداد کنند؛ همچنان کـه او، خود نیز بر این ادعا صحه میگذارد:
غیرت خاقانیم در سخن و خود کجـا سبق ز پورِ علی، پـورِ دروگـر بـرد
(دیوان: 37)
آن چنان که مکتـب اکسپرسیونیسـم، بـه عنـوان نهضـتی انتقـادی (مخـالف)، و حرکتی علیه رئالیسم، ناتورالیسم و همهی قراردادهای هنری و اجتماعی غالـب در میدان ادبی و سیاسـی غـرب، پدیـد آمـد؛ آن چـه در تحلیـل نگـرش ادیـب پیشاوری نسبت به لزوم تحول هنری و اجتماعی در ایران قابل تأمل مـی نمایـد، این است که ادیب در فرایند شکلگیری انقلاب مشروطیت در ایران، اگرچـه بـه عنوان چهرهای مذهبی و وطنپرسـت، بـه تمامیـت ارضـی و حفـظ آرمـان هـا و شعائر دینی مقید است؛ با وجود سـابقهی ذهنـی دردنـاک و نفـرتآوری کـه از انگلیس دارد، و نیز، انقلاب مشروطه را همسوی با منافع انگلیس مـی بینـد، بـه ناچار در صف مخالفین مشروطهخواهان میایستد و در این راستا، از هر فرصـت و ابزاری کـه در مخالفـت بـا انگلـیس سـودمند افتـد اسـتقبال مـی کنـد. ایـن فرصت طلبی ادیب، در جریان جنگ جهانی و تقابل آلمان (از متّّحدین) در برابـر انگلیس (از متّّفقین) محقّقّ میشود و ادیب پیشاوری، در بسیاری از قصـایدش، در تحریک و ترغیب آلمان به جنگ با انگلیس میکوشد. بدین ترتیـب او نیـز از پایهگذاران حرکتی خواهد بود که میتوان آن را یک »روش سیاسـی سـوم « بـه عنوان نهضتی تازه، معترض و عصیان گـر در برابـر دولـت و هـواداران مشـروطه دانست. به هرحال، در بررسی علل پیدایش و کیفیات مکتـب هـا و جریـان هـای ادبی غـرب بایـد گفـت کـه »یگانـه صـفت مشـترک بـین همـه ی مکتـب هـا و جریان های دورهی جنگ جهانی، تمایل به افراط و واژگون ساختن ارزش هاسـت (سیدحسینی،1391 :701).
3-2- آمیختگی اکسپرسیونیسم و شعر ادیـب بـا عناصـری از دیگـر مکاتب دوره
سوررئالیستها هم مانند داداییستها جزو جوانانی بودند کـه در اثنـای جنـگ 1914-1918 به سنین جوانی رسیدند (همان: 784)؛ ولی به عنـوان مکتـب در نخستین سالهای پس از جنگ جهانی اول بـه ظهـور یافتنـد. نهضـتی ادبـی و هنری که آندره برتون و عدهای از شاعران و نقّّاشـان، بـه منظـور قیـام بـر ضـ د خشونت »داداییسم« از سال 1920 آغاز کردند؛ مکتبی که بـا هرگونـه حرکـت پوچ و کورکورانهای که در داداییسم مطرح شده بود، مقابله مـی کـرد و خـود در صــدد راه رســتگاری بــود (همــان: 6-785). برخــی از ویژگــی هــای مکتبــیِ اکسپرسیونیسم را میتوان در آثار آنـان ردیـابی کـرد؛ از جم لـه نیـاز بـه عمـل سیاسی برای تغییر در فضای حاکم که آنان را به ورود به فعالیـت هـای سیاسـی به عنوان گـروه سیاسـی مخـالف وا مـی داشـت. ادیـب پیشـاوری نیـز در برابـر مشروطهخواهان، در عرصهی هنر و شعر، به عنـوان یـک فعـال سیاسـی مطـرح شد؛ اما به احتمال قوی، این آزادیخواهی ادیب کاملاً صبغهی ایرانی و اسـلامی داشته و به طور مستقیم از مکتبهای اروپایی الهـام نگرفتـه اسـت. هـم چنـین اشتیاق به امر شگفت و حیرتآور و تصویر امور تکاندهنـده و دهشـتناک بـرای ایجاد هیجان های شدید (فتوحی،1389: 301) تحریف در واقعیـت نیـز ارائـه ی واقعیتی برتر است (همان: 302). این اصلی که در میان سوررئالیستهـا مبنـا و سرچشمهی اصلی احساس زیبایی و مایهی شادمانی و هیجان اسـت و در میـان هنرمندان اکسپرسیونیست، این شگفتی و هیجان، به شکلی مهارنشدنی، طغیان میکند. این مشخّّصه در شعر ادیب، نمود آشکاری پیدا کرده اسـت. روشـی کـه ادیب در قصاید خود دنبال کرده است، همـراه بـا توصـیف هـای تکـان دهنـده و اغـراقآمیـزی از جنـگ جهـانی و جنگـاوری قیصـر آلمـان اسـت. او در بیـانی اغراق آمیز، ارادهی قیصر را همتای ارادهی الهی میداند (دیوان: 44) ایـن جنبـه از قصاید ادیب را میتـوان بـارزترین و پررنـگ تـرین وی ژگـی اکسپرسیونیسـتیآمیخته با لحن حماسی به شمار آورد:
کــو آن نهنــگبحرکــاف، وآن کشــتیِدریاشــکاف
کـز جـیش او روز مصـاف در بحـرِ بـیمعبـر زنـد
خنجرِ تـو رسـتمی اسـت، خصـمِ تـو ارژنـگ دیـو دیـــو کجـــا جـــان از آن آختـــه خنجـــر بـــرد
این کلام توأم بـا اغـراق و طمطـراق زمـانی بـه نهایـت مـی رسـد، کـه او بیـان اکسپرسیونیستیاش فجایع جنگ را با دلایل آخرالزمانی چـون طوفـان و زلزلـه در هم می آمیزد:
میبهراسم ازین زلزله کاین تیرهگوی گردشِ نامنتظم بـر خـط محـور بـرد
وضع جهان یکسره روی به محشر برد زنـگ کلـف از رخِ مـاه منـور بـرد ... صبحدمان چشمِ چرخ گر ز تو منظر برد کاو به فلک بر فغان از دلِ مضطر بـرد (دیوان: 36-37) |
نظمِ کواکب ز هـم گـردد بگسـیخته خنجرِ بـزدوده ات گـر بزدایـد جهـان چـرخِ دژمروی را روی شـکفته شـود بانگ سرِ خویش را مرد همی بشـنود
|
ای برتــر از فرقــد ســریر در زیــرِ فرمانــت اثیــر
گو برفـروزان آن سـعیر کـو رجـمِ شـیطان پـرورد عزمِ تـو انـدر روزِ کـین چـون بـاره آرد زیـر زیـن آرد فـرو خــور بــر زمــین تــا بهــر یکــران پــرورد
(همان:44)
نقطهی پیوند دیگر میان شاخصههای ایماژیسم و اکسپرسیونیسم در شعر ادیـب است .»ایماژیسم«، به عنوان یک نهضت ادبـی در برابـرِ اشـکال قـدیم شـعر، در اوایل قرن بیستم در انگلستان، بر ضد ادبیات ویکتوریایی و رمانتیسم پدید آمد .در این نوع شعر ،»تصویر بر محتوا غلبه دارد و هدف آن، ترسیم تصویرهای زیبـا و زنده و توصیفات دقیق است؛ از این رو »زبان« را بهتـرین ابـزار بـرای تجسـم ادراکات حسی میداند. این شعر تصویری، شدیداً بصـری اسـت و همـتش ایـن است که پیوسته توجه خواننده را جلـب کنـد « (فتـوحی ،1389: 393). بـا ایـن همه ،»تصویر برای اکسپرسیونیستها تنها وسـیله ای بـرای ایجـاد رخنـه ای در واقعیت است (سیدحسینی،1391: 704).
تا جایی که به بحث ما مربوط مـی شـود، شـاید بتـوان بـا اطمینـان گفـت کـه چیرگی ایماژ، با رگههای نمادین، یکی از مشخّّصههـای اکسپرسی ونیسـم اسـت. بنــابراین بایــد پــذیرفت کــه در بســیاری مــوارد، دو مکتــب ایماژیســم و اکسپرسیونیسم با هم تلفیق میشوند تا قوهی خیال را در شاعر برانگیزانند. این ویژگی، در شعر ادیب نیز نمود مکتبی ایرانی دیگـری بـه شـمار مـی آیـد. بیـان مستقیم شیء، چه عینی باشد و چه ذهنی. این جنبه از ایماژیسم، یعنـی بیـان مستقیم و صـریح در توصـیف هـا و تصـاویر شـعری، در مـواردی از شـعر ادیـب مشهود است؛ اما در بسیاری جایها، با زبان استعارات و با بهرهگیـری از عناصـرِ حماسی و اساطیری و دانش های گوناگون، در ستایش از قیصـر و کشورگشـایی سخن میگوید:
همـتش کـاخ بلنـد افراشـت در عرصـهی جهـان
قُطــرِ ایــن قصــرِ معلّّــق فُسُــحت پهنــاش بــاد هرکــه از رویــینتنــی بــا دســت وی زور آزمــود
همچـو رویـینتـن بـه تیـر رسـتمش پـاداش بـاد
(دیوان: 31)
در ابیات زیر تصویری از حملهی قیصر و بانگهـای سـهمن اک تـوپ و تفنـگ و غرّّش هواپیماها و شعلههای مهیب جنگ که از غـرب تـا شـرق را پوشـانده، بـا صراحت و سادگی بیان شده است:
لشکرشکن سرهنگ بین کآتش بـه لشـکر درزنـد دریای خونینرنگ بین چـون تیـغ بـر لشـکر زنـد آن پــرده کانــدر بــاختر بنواختنــد و زد شــرر گوشـی فـراده ای پسـر ،کایـدونش در خـاور زنـد
(دیوان:33)
پیکارجویــانِ فــرنج پیمــوده در کــین راه رنــج وز کــوه بــا تــوپ و تفــنج انگیختــه زلــزال هــا زآن بانگهای سهمناک دریـده شـد پیونـد خـاک
شـد سـرو خمیـده چـو تـاک افتـاد زاسـتقلالهـا
(دیوان:9)
آنچه در قصاید ادیب به طور مشـخّّص مـی تـوان دیـد، غلبـه و نفـوذ چشـمگیر تصویرهای حماسیگونه است کـه در تهیـیج خواننـده و ابـراز احساسـات شـاعر نقش چشمگیری داشته و دارد. چنـان کـه پیشـتر آمـد، ایمـاژ در جهـت بیـان احساسـات و عواطـف درونـی و بـرانگیختن خیـال در مکتـب اکسپرسیونیسـم، کارکرد گسترده ای دارد. در نمونههای فوق، اسـتفاده از ایمـاژ، بـا بـه کـارگیری شخصیتهای حماسی ملّّی از قبیل»رویـین تـن « و »رسـتم « و »دیـو ارژنـگ «، نمود ایرانی یافته است.
این گونه از تصویرگرایی ادیب به ازدحام تصاویر غریـب و یـا حم اسـی، و حتـی پیچیدگی معنا در سبک شـعر انجامیـده اسـت و در عـین حـال همـان سـبک مطنطنِ شعر اکسپرسیونیستی نیز خواهد بود. شعر ادیـب کـه گـویی معجـونی است از دانشهای مختلف، در حقیقت تابلویی اسـت نمـودار چهـره ی تاریـک و ترسناک دنیای غرب و جهان. در نمونههای زیر، پیچیدگی زبان شعر ادیب را به خوبی میتوان دید:
قیصـر چـو بسـتاند دژی از دسـت دژخـیم کـژی خرچنــگ مغــز کژغــژی کــز خانــه آوار آمــده...
اقمــارِ بــدخواه دژََم افتــد چنــان در دود و دم کــز بانــگ پنگــان در صــمم در لجــه قــار آمــده
(دیوان:100)
از جمله ابهام در بیت اخیر، مراد شاعر »مارِ دو اشکم« تفنگ اسـت کـه پسـرِ او »فشنگ« باشد و با رعایت تبدیل فا به یاء در فارسی ،»پشنگ« میشود که نام پدر افراسیاب پادشاه ترکستان باشد و خـالوی آن مـار دو اشـکم، خاقـان چـین است به اعتبار این که باروت را از چین میآورده اند:
اینــک ز بهــرِ آزمــون از بیشــه ی ژرمــن بــرون
آوردهام شـیران کـه خـون شویدشـان چنگـالهـا
بر کفتشان روزِ خطـر، مـارِ دو اشـکََم کـش پسـر مــر شــاه تُُرکــان را پــدر، خاقــانش از اََخــوال هــا
(دیوان:10)
در بیت دشوار زیر »نَسَر واقع« نام صورتی از کواکب است که بـه شـکل عقـابی است که بال بسته و نشسته باشد و »نسر طائر« صورتی دیگر کـه بـال گشـوده باشد (دیوان:44) و به استعاره منظور دو دسـته هواپیماهـای نشسـته ودر حـال پروازند. ادیب هواپیماهای در آشیان مانده را به پرواز فرامـی خوانـد تـا »بوزینـه بچگان« (متّّفقین) را نابودکنند:
نسرِ فراهمکرده بال، گـو بـال بگشـا چـون همـال تــا چنــد چــرخِ دیرســال در آشــیانتان پــرورد بوزینهبچگان در زمین افکنده بس آشـوب و کـین گو چنـگ آن منقـارِ ایـن خسـتهجگرشـان پـرورد
(دیوان:44)
از اشَکال تصویرپردازی در شعر ادیب، میتوان به »تصاویر متناقض نمـا « اشـاره کرد؛ پدیدههایی که به خوبی بتوانند تصاویر مورد نظر ادیب از جنگ عمـومی و نیز شخصیت دلخواه او از قیصر آلمان را به عنوان قدرت برتر در برابـر اسـتعمار پیر انگلیس نشان دهند. شاید یکی از بیشترین کارکردهای تبلیغاتی شعر ادیب در همین مفاهیم و عناصر متضّّاد و پارادوکسی داشته باشد. اسـتفاده از ترکیـب متناقض »طوفانِ آتشین« و »مارِ پرآور« در بیت زیـر بـه خـوبی توانسـته اسـت احساس ترس و وحشت نسبت به قیصر را در دل عمق ببخشد ضمن آن که بـه روشنی میتواند تصویری از »به پرواز درآمدن هواپیماهای متفقین در آسـمان« و »آتش هولناک توپخانه و گلولههای سـپاه قیصـر « در ذهـن خواننـده مجسـم کند. یعنی همان مسألهای که محصولِ هنرِ اکسپرسیونیستی است:
خصــم بــه جــادوگری مــارِ پــرآور شــده اســت تیـــغِ تـــو بـــال و پـــر از مـــارِ پـــرآور بـــرد
(دیوان:35)
طوفــــانِ آب دانــــم بشــــنیدهای ز پــــیش طوفــانِ آتشـــین بــین گیتـــی گرفتــه فـــاش
(دیوان:66)
3-3- از شگردهای روایی و بیان انتزاعی1 ادیب، پرداخت شخصـیت هـا (اعـم از قهرمانان و ضدقهرمانان) در صورتکهای[3] مختلف است که همچون دیگر اشـعار اکسپرسیونیستی، به ویژه در آثار شاعران آلمانی، مـی توانـد عواطـف و هیجانـات محبوسشده، لجامگسیخته و گدازهوار شاعر باشـد کـه بـه شـکل بـرون فکنـی [4] فوران میکنند. صورتک یا نقاب در اصطلاح ادبیات، »مـن «ِ اختراعـی و جعلـی است که داستان و شعر، از دیدگاه او نقل میشود. این گوینده ،شخصیتی اسـت که نویسنده و شاعر خلق میکند تا خواننده را از زاویهی دید او به جهان شعر و داستان وارد کند (سیما داد ،1390: 473).
کاربرد صورتک نزد یوجیل اونیل نیز به منظور برونافکنی وضعیتهـای روحـی در شخصیتهاست. (فرنس،1390: 105-106). آن چنان که نمایشنامـه نـویس سوئدی، استریندبرگ بیان کرده ،»شخصیتها دوپاره میشوند، چندتا میشوند ،ناپدید میشوند، جسمیت مییابند، محو میشـوند، وضـوح مـی یابنـد؛ امـ ا یـک ضمیر هشیار بر تمامی آنها حکم میراند-ضمیر آن کس که خـواب مـ یبینـد « (همان: 10)
با چنین تحلیل روانکاوانه بهتر میتوان تصـور کـرد کـه چـرا ادیـب از شـگرد صورتک برای شخصیتپردازی در روایت، یعنی مکان یا شخصیتی خـاص بهـره میجوید. صورتک در حقیقت شخصیتی اسطورهای، تاریخی و یـا تخیلـی اسـت که ادیب خود را در پسِ او پنهان میکند تا بهتر بتواند آرمانهـا و اندیشـه هـای خویش را از زبان او به دیگران منتقل کند. این شخصیت تاریخی، همانـا قیصـر آلمان است که در جای جای قصاید و حتّّی مثنوی قیصرنامه نمـود پیـدا کـرده است. بنابر این با این رویکرد ،جـدای از در نظـر گـرفتن کینـه ای کـه ادیـب از انگلستان در دل دارد و قیصر آلمان به این دلیل که دشمنِ انگلیس است نزد او
1
- Abstraction
محبوبیـت و جایگــاهی خـاص دارد، شــاید بتـوان هــم سـوی بــا آمـوزه هــایاکسپرسیونیسـتی، قیصـر آلمـان را جلـوهای و تبلـوری از شخصـیت ناراضـی و طغیـانگرِ ادیـب دانسـت کـه بازگوکننـدهی حـالات عـاطفی خشـم، هیجـان و احساساتی از این دست باشد و در واقع، ادیب حس برتریجویی و ناسازی خـود با شرایط موجود جامعهی خویش را با استفاده از تکنیک رمز و نقاب، به صـورت قیام ویلهلم دوم آلمان در برابر انگلیس به تصویر کشیده است .
همچنین میتوان پذیرفت که بیان حماسـیِ ملّّـی، بـه لحـاظ آن کـه بـا ابـراز احساســات و هیجانــات روحــی شــاعر و خواننــده همــراه اســت، در هنــر اکپرسیونیستی بیش از تصاویر مورد استفاده در ایماژیسم میتواند نموده شـود. ادیب پیشاوری در بیان انفعالات نفسانی خود نسبت به جنگ جهانی و عواطـف گوناگون از قبیل ابراز عشق و شیفتگی به قیصر آلمان و یا اظهار خشم و بیزاری نسبت به متّّفقین، به ویژه انگلستان، به خوبی توانسته اسـت از عنصـر موسـیقی بهره بگیرد. ادیب در کنار دانشهـای بلاغـی و علمـی پردامنـه ای کـه دارد، در انتخاب وزن و قالب شعر، برای تأثیرگذاری بر خواننده، و ایجاد همحسـی در او، به درستی کوشیده است که البته در اینجا با کـلام مطـنطن اکسپرسیونیسـتی نیز ارتباط دارد. به عنوان نمونه، در توصیف »هواپیما« از وزن ضربی رجز که بـا طنطنهی اکسپرسیونیستی تناسب بیشتری دارد، بهره می گیرد تا به کمک روح حماسی شعر و عنصـرِ وزن، بلنـدپروازی، ترسـناکی و ویرانگـریِ هواپیمـا را بـه مخاطب منتقل کند و از این راه بر عاطفهی خواننده تأثیر کافی بگذارد:
رویینـه شـاهینهـا نگـر بـا آتشـین چنگـال هـا گســترده انــدر بــاختر پرهــای کــین و بــال هــا بگشـــاده از منقارهـــا، برســـان دوزخ غارهـــا وز غــار جســته مارهــا، تفتیــده دم و یــال هــا
(دیوان:9)
و در قصیدهای که »در مدح قیصر و ذکر حرب عمـومی بـه اسـتقبال خاقـانی « سروده است، علاوه بر این که »بحرِ رجـز «، بـرای بیـانِ شـکوه و هیبـت قیصـر آلمان، تناسب و تأثیر فراوانی دارد، رعایت قافیه درونی، بر موسیقی درونی بیـتافزوده است و هماهنگی وزن و محتوای شعر را دو چندان کرده است:
سـیمرغِ دسـتانپـروری یـا طـوطیِ شـکّّرخـوری
یــا تیــز چنگــل ســنقری کــز حــد بلغــار آمــده گفتـا مـنم پیـک ظفـر، گیتـی سـپرده زیـرِ پـر ســـیاح اســـکندر گهـــر، دارای اخبـــار آمـــده
(دیوان: 100)
افزون بر وزن حماسی که ادیب برای بیـان عواطـف ملّّـی در سـرودن پـاره ای از قصاید و مثنوی بلند قیصرنامه بهره برده اسـت، نقـد او از سیاسـت انگلـیس در ایران که گونهای نقد نیچهای از عقل تمدنساز فرنگ است، پیوند عمیق فکـری او را با جنبش جهانی اکسپرسیونیسم روشنتر نشان میدهد:
پـــی بـــوی مـــردار فرســـنگ هـــا بپرّّیــــده بــــا پــــرّ نیرنــــگ هــــا
مـدان زو کـم ایـن فتنـه انگیـز را ... جدا ماند و بسپرد جـان ، سـینه ریـش کـه پوشـید گیتـی ز جـور فرنـگ ... که ایران در آن تفتهگلخـن بسـوخت (قیصرنامه: 499-500) |
شـــنیدی اگـــر نـــام چنگیـــز را بسـا مـام کـز نـازنین پـورِ خـویش بســا جامــهی محنــت و آذرنــگ یکـی آتشـین گلخنــی بـر فروخــت
|
4- نتیجهگیری
ادیب پیشاوری در دورهای میزیسـت کـه تجربـه ی جنـگ جهـانی اول و آثـار تخریبی آن، بسیاری از مرزها را درنوردید و پهنهی زندگی بشـری را در تلاطـمِ امواج فتنه و بلا گرفتار آورد. او با حفظ مواریـث گذشـته در حـوزه هـای ادبـی، عرفانی و فسلفی کوشید تا با بیان احساسی شعر، گوشههایی از خشم و اعتراض خود را نسبت بـه شـرایط موجـود نشـان دهـد. ادیـب پیشـاوری، در رویـارویی انگلیس و آلمان در جریان جنگ جهانی، ظاهراً به حمایت آشکار از قیصر آلمان و خونریزیهای بیسابقهی او پرداخته است؛ اما این موضعگیری او، بیشتر نوعی صـورتک اکسپرسیونیسـتی از »قیصـر ویلهـم دوم و جنگجویـان پیروزمنـدش « می نماید. این مسأله در چنـین گفتمـان ضداسـتعماری قابـل تحلیـل اسـت درشرایطی که شکست سلطهی انگلیس و البته روسیه برای او – و ملّت شرق- بـه یـک آرزوی بـزرگ و دسـت نیـافتنی تبـدیل شـده بـود و اکنـون قیصـرِ آلمـان می تواند- دست کم در عمل نه گرایش سیاسی و فکـری - بـه آرزویـش جامـه ی عمل بپوشاند .
ادیب با بیـان احساسـی - ضـد اسـتعماری اش در ایـن دسـته از اشـعار ، شـاعر عمل گرایی است که با آن رویدادهای خشن و رقابتهـای اسـتعماری نهفتـه در جنـگ بـه مخالفـت برمـیخیـزد؛ مخـالفتی آمیختـه بـا دیـد فلسـفی و بیـان اکسپرسیونیستی که از نوعی نقد نیچهایِ تمدن جدید خـالی نیسـت. لـذا ایـن خواستهها را نباید صرفاً با زمینهی آلمانی یا فاجعهی اروپایی آن ملاحظه کـرد، بلکه بایسته است بدان به صورت تخطئهی جهـان پرآشـوب، ضـدنظامی گـری و پیشگویی آخرالزمانی نگریست. در اینجا ادیـب فـی المثـل بـه عنـوان یکـی از بسیار هنرمندان برجسته در اکسپرسیونیسم آلمانی تصـور نمـی شـود. آنچـه در شعر فارسی ادیب مشهود است، اسـتقلال شـرقی (ضداسـتعماری) در تجربـه و بیانگری اکسپرسیونیستی است. او به منظوری از جنگ حمایـت کـرده اسـت و ویلهلم آلمان را برای این که آرامش جهان را به هـم ریختـه اسـت، مـی سـتاید. درواقع او از دریچـه ای اکسپرسیونیسـتی، جنـگ را بـه عنـوان تنهـا راه رهـایی جامعه از عشوه گری ها و شعبدههای استعمار پیر انگلیس معرّّفی میکند.
بـا اتخـاذ چنـین رویکـرد تطبیقـی بـه شـکل گیـری جهـانی و نظـری مکتـب اکسپرسیونیسم، وجود شاخصهها در شعر ادیب حاصل تجربهی هنری مسـتقلی است؛ تا در پیِ تأثیرپذیری از آثار اروپای غربی که در میدان سیاسـی و نظـامی جنگ جهانی نیز با هم درگیری داشتهاند. از این روسـت کـه بـر وجـود شـرایط همزمان اکسپرسیونیستی و تجربهی احتمالی آن از نـوع شـرقی -ایرانـی تأکیـد میگردد؛ نه تأثیری از تجربهی اروپایی آن که در چندین دهـه بعـد بـه صـورت ترجمه و الهام از نویسندگان رمانتیـک، رئالیسـت، سمبولیسـت و ... در ادبیـ ات ایران روی داد. در قصاید ادیب پیشاوری مشهود است که این ویژگـی هـا، تمامـاً تواردی است و لزوماً ملهم از مکتبهای اروپایی نبوده و چه بسا، اغلـب متـأثّّر از شرایط شرق و گفتمان سیاسی ایران در عصر خویش بوده باشد. تصور مـی شـودکه ادیب از نام قیصر و آلمان، با کارکردی رمزی و نقابگونه بـرای بـرون فکنـی نیروهای درونی خود و دیدگاههایش سود جسته باشد. از این روسـت کـه زبـان احساسی شعر ادیب و تصاویر حماسـی کـه در توصـیف قیصـر آلمـان و جنـگ عمومی آورده است، با درآمیختگی شخصیت ها و عناصـر اسـطوره ای و تـاریخی ایرانی، رنگ ملّّی و بومی گرفته است و اسلوب شاعریاش علی رغم سبک واقع-گرای عصر مشروطه، سرشار از صورتگرایی انتزاعی، پیچیدگی فکـری و اشـارات تاریخی است. افزون بر شاخصههای مورد بحـث، مـواردی نیـز در اثـر جنـگ از آمیختگی ویژگیهای ایماژیستی و کمتر سوررئالیستی یا فوتوریستی بـا جنبـه -های اکسپرسیونیستی شعرش به نشانهی اعتراض و به صورت پیشبینی فجـایع جنگ اروپا در جهان، دیده میشود.
یادداشتها:
1-از جمله، بخشی از کتاب های »از صبا تا نیما« جلد دوم از یحیـی آریـن پـور؛
»ادبیات ایران پیرامون استعمار نهضـت هـای آزادیـبخش « از عبـدالرح یم ذاکـر حسین؛ مقالهی »جنـگ جهـان ی اول در شـعر فارسـ ی« از علـی میرانصـاری؛ و پایاننامهی کارشناسی ارشد »بازتاب جنگ جهـانی اول در شـعر معاصـر ایـران (ادیـب پیشـاوری، عـارف قزوینـی، میـرزاده عشـقی و وحیـد دسـتگردی )« از جلیل قصابی گزکوه.
2- ابوالحسـنی ، علـی (1381) آینـه دار طلعـت یـار: زندگینامـه و اشـعار ادیـ ب پیشاوری، تهران: عبرت.
همو ،»شعر در خدمت عقیده و ایمـان «، کـلام اسـلامی، بهـار 1374، شـماره ی 13، ص 69-78.
همو ،»اسب تروای ویلسن؛ وصف ماهیت آمریکا در دوران جنـگ جهـانی اول از زبان ادیب پیشاوری«، زمانه ،آبان 1382 – شمارهی 14، ص 14-18.
همــــو ،»مرغ هند بر شاخسار ایران؛ نگاهی به زندگی و افکار ادیب پیشاوری«، زمانه، اردیبهشت 1386 – شمارهی 56، ص 42-47.
همو ،» دشـمنی با دین، خصومت با ملتها، چهرهی پنهان اسـتعمار انگلـیس «، زمانه، تیر 1388 – شمارهی 28، ص 27-38.
همو ،» قـرارداد 1919و دیدگاههای ادیب پیشـاوری «، مطالعـات تـاریخی ، بهـار 1387 – شمارهی 20، ص 64-99.
کیخا، عصمت ،»افکار سیاسی آقا سید احمد رضوی مشهور به ادیب پیشاوری«، مجلهی علوم سیاسـی دانشـگاه بـاقرالعلوم (ع)، بهـار 1386، شـماره ی 37، ص 177-188.
قصابــی گزکو، جلیل و هادی وکیلی، »پیونــد ادب و سیاســت: بازتــاب جنــگ جهانی اول در اشعار ادیب پیشاوری«، تاریخ روابط خارجی، دورهی 14، شماره-ی 55، تابستان 1392، ص 73-,98 3- نام جزیرهای نزدیک مصر.
منابع و مآخذ:
چاپخانه بانک ملى ایران .
مرکز.
Walter de Gruyter, 1990.
Benjamins Publishing Company, 1973.
[1] - دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه یاسوج m_hamidi@yahoo.com
تاریخ دریافت: 31/4/1396 تاریخ پذیرش: 25/9/1396
[2] - Von Falkenhayn
[3] -Persona
[4] -Projection
منابع و مآخذ:
چاپخانه بانک ملى ایران .
مرکز.
Walter de Gruyter, 1990.
Benjamins Publishing Company, 1973.