The Influence of Irony on the Creation of Grotesque in Eat Him If You Like

Document Type : Original Article

Authors

1 Associate Professor, Department of Persian Language and Literature, Faculty of Human Sciences, University of Bojnord, Bojnord, Iran

2 Master's degree in Persian language and literature from Kausar University

Abstract

The present research aims to study how the affordances of irony (structural irony) lead to the creation of the style of grotesque (according to Philip Thomson’s theory) in Jean Teulé’s Eat Him If You Like [original title in French, Mangez-le Si Vous Voulez, translated into Persian as Adam-kharan]. Teulé manages to create moments that seem humorous to begin with, but turn into scenes of threat, horror, and torment. The main question is how such a situation arises and what role does irony play in the development of the style of the text. Accordingly, in the present research we have used a descriptive-analytical method to study excerpts from Eat Him if You Like to delineate the influence of structural irony on the creation of the style of grotesque in this novel. For this purpose, first a general definition of irony and grotesque is presented and then different types of irony and their functions which are conducive to the creation of the style of grotesque in this novel are discussed. Findings of the research indicate that in this novel, different types of irony such as dramatic, situational, cosmic and tragic, create two-fold, reversed, unwanted and imposed situations as well as a bleak, disturbing and disgusting atmosphere, which lead to the development of grotesque in the text.

Keywords

Main Subjects


تأثیر آیرونی بر شکل‌گیری گروتسک در رمان «آدم‌خواران»

امید وحدانی‌فر[1]

اکرم صفی‌خانی[2]

DOI: 10.22080/RJLS.2023.25030.1381

چکیده

پژوهش حاضر تلاش دارد تا بر اساس ظرفیّت‌های شگرد ادبیِ آیرونی (آیرونی ساختاری) به چگونگی ایجاد سبک گروتسک مبتنی بر نظریّه­ی فیلیپ تامسن در رمان «آدم‌خواران»، اثر ژان توله بپردازد.  توله در این رمان به­رغم لحظات خنده‌دار اولیه، حسی از رعب، وحشت و همچنین ترس و عذاب را ایجاد می‌کند. مسأله­ی اصلی این است که چنین وضعیتّی چگونه شکل می‌گیرد و آیرونی در شکل‌گیریِ سبک متن، چه نقشی دارد. بر این اساس در پژوهش پیش ‌رو با استفاده از شیوه­ی توصیفی - تحلیلی، نمونه‌هایی از متن رمان «آدم‌خواران» را بررسی کردیم تا هدف از تأثیر آیرونیِ ساختاری بر تولید سبک گروتسک در این اثر تبیین شود. بدین منظور ابتدا تعریفی عام از آیرونی و گروتسک ارائه شد و سپس انواع آیرونی و کارکردهای آن را که در شکل­گیری سبک گروتسک در رمان مورد بحث یاری‌رسان بود، شرح و بسط دادیم. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که در این اثر، آیرونیِ ناهمخوان، موقعیّت، تقدیر و تراژیک با ایجاد موقعیّت‌هایی دوگانه، وارونه، سرنوشت ناخواسته و تحمیلی و همچنین با به تصویر کشیدن فضایی غم‌انگیز و سیاه، عذاب‌آور و مشمئزکننده سبب می‌شود که نمودی گروتسکی در متن پدیدار شود. هرچند این رمان تراژیک است، طنز گزنده­ی آن، مخاطب را در کشاکش خنده و انزجار مبهوت می‌کند. این حسِّ ناهمگون و دوگانه در «آدم‌خواران»، حاصل انطباق آیرونی با برخی از عناصر گروتسک از منظر تامسن است. به طور کلی شاهد این امر هستیم که آیرونی‌های ناهمخوان، موقعیّت، تقدیر و تراژیک در رمان مورد بحث، تأثیر بسزایی در ایجاد سبک گروتسک داشته است.

کلیدواژه­ها: شگرد ادبی، آیرونی ناهمخوان، آیرونی موقعیّت، آیرونی تقدیر، آیرونی تراژیک، گروتسک، رمان آدم‌خواران.

1- مقدّمه

   در این بخش از پژوهش ابتدا مسألۀ اصلی پژوهشِ حاضر تبیین می­گردد و سپس پرسش­های مربوط به پژوهش مورد نظر بیان می­شود و در ادامه به روش تحقیق و همچنین پیشینۀ پژوهش پرداخته می­شود.

1- 1- بیان مسأله

هر گفتمان ادبی، گونه‌ای از شگردها و سبک‌های ادبی را در خود جای می‌دهد. آنچه در این پژوهش به میانجیِ رمان «آدم‌خواران» اثر ژان توله (1953- 2022) بررسی می­شود، نشان دادن تأثیر شگرد ادبی آیرونی بر شکل‌گیری سبک گروتسک است. بنا بر نظر بلوم، «ادبیات داستانی، سرگذشت پرفراز و نشیب زندگی جوامع بشری است که در پیچ و خم حوادث و رویدادها، رنگ زمانه را به خود می‌گیرد. هنرمند، فراتر از عموم جامعه می‌اندیشد و با ذهن آرمان­گرا و خلّاق خود می‌کوشد تا اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی دوران خود را بازنمایی کند. او در خلق اثر خود، اندوه‌ها، دلتنگی‌ها و دغدغه‌های خود را به نمایش می‌گذارد تا جامعه‌ای بر پایه­ی تفکّر و اندیشه­ی سالم ساخته شود و مردم هویّت واقعی خویش را بیابند؛ آنچنان که هنر می‌تواند در نویسندگی، شاعری، هنرهای تجسّمی و یا هر نوعِ دیگر متجلّی شود، گروتسک نیز در شعر و ادبیات و... جلوه‌گر می‌شود و نویسنده بیش از افراد عادی بر جنبه‌های عجیب و غریب تأکید می‌کند.» (Bloom, 2004: 788)؛ بر این اساس نگارندگان در رمان یادشده با ردیابیِ آیرونی ساختاری، سبک رمان را هویدا و چگونگی تأثیر صنعت آیرونی بر شکل‌گیری سبک گروتسک را تبیین می‌کنند.

   ژان توله، کاریکاتوریست، فیلم‌نامه‌نویس، رمان‌نویس و بازیگر فرانسوی است. تاکنون دو اثر از او به فارسی ترجمه شده است که عبارت است از: مغازه­ی خودکشی و آدم­خواران. سبک بیشتر رمان‌های توله، کمدی سیاه است. به­زعم کرم‌ویسی مترجم این اثر، «رمان آدم­خواران بر اساس وقایع تاریخی نوشته شده است. توله برای نوشتن داستانش علاوه بر استناد به گزارش‌های پلیس و دادگاه، شخصاً به دهکده­ی «اوتفای» رفته و آنقدر سؤال پرسیده که اهالی آنجا تهدیدش کردند.» (توله، 1398: 112)؛ ژان توله در این رمان، خنده و طنز را با احساسی از وحشت، اندوه و همچنین ترس و عذاب ادغام می‌کند. در رمان مورد بحث با چهار موقعیّت آیرونیک مواجه می‌شویم؛ فضاهایی ناهمخوان و دوگانه، موقعیّت‌های وارونه و برخلاف انتظار مخاطب، تقدیر شوم و غم‌انگیز و فضایی سیاه و تراژیک از جمله عناصر مهم آیرونی ساختاری هستند که در طول رمان، نمودی گروتسکی را به عرصه­ی ظهور می‌گذارند و احساسی از رعب و زهرخند به مخاطب انتقال می‌دهد.

دو مفهوم آیرونی (Irony) و گروتسک (Grotesque)، اولی به‌عنوان شگرد ادبی و دومی به‌عنوان یک سبک ادبی در ادبیات و هنر رایج هستند. شگرد ادبی آیرونیمعنی اوّلیّه­ی گروتسک در طول تاریخ با توجه به نظریّه­های مختلف دستخوش تغییر شده است؛ از درهم‌آمیختگی گیاه، انسان و حیوان گرفته تا ورودش در عرصه­ی ادبیات و هنر که بیشتر بازنمودی از ترس و خنده، دفرمگی و ناهماهنگی و تضاد است.

آنچه آیرونی و گروتسک را به یکدیگر نزدیک می‌کند، وارونه­نمایی و تضاد است که با کمی اغماض می‌توان گفت هر دوی این مفاهیم (آیرونی و گروتسک) بر پایه­ی یک مضمون اصلی به‌ نام «تعارض» استوار هستند؛ تضاد و تعارضی که آشکار و قابل لمس نباشد و خواننده به­راحتی به این دوگانگی و تضاد پی نبرد. فیلیپ تامسن (Philip Thomson)، گروتسک را به­خوبی بسط و گسترش داده است و اصلی­ترین عناصر گروتسک را ناهماهنگی، خنده‌آور و خوفناک بودن، افراط و اغراق و نابهنجاری می‌داند. از نظر تامسن، «گروتسک، تضاد حل و فصل نشده­ی‌ عناصر ناهمساز است.» (تامسن، 1390: 35)  

  در این پژوهش ابتدا آیرونی را توضیح می‌دهیم و سپس مفهوم گروتسک را به‌طور اخص با دسته‌بندی فیلیپ تامسن تبیین می‌کنیم ودر نهایت با واکاوی رمان مزبور به چگونگی تأثیر آیرونی در به‌ وجود آمدن گروتسک در این اثر می‌پردازیم. لازم است یادآور شویم با توجّه به اینکه دو مفهوم گروتسک و آیرونی، تعریف‌های گسترده‌ای دارند، پرداختن به تمام مباحث نظریِ مربوط، ما را از هدف دور می‌کند. بنابراین مبحث مورد نظر را به فرهنگ­نامه‌ها و تعاریف معتبر محدود می‌کنیم و از آنجایی که صنعت آیرونیِ ساختاری در این رمان، گونه‌ای از گروتسک را تولید کرد که با نظریّه­ی تامسن همپوشانی داشت، اساس کار در زمینه­ی گروتسک را نیز مبتنی بر تعریف فیلیپ تامسن قرار می‌دهیم. همچنین به دلیل اینکه دسته‌بندی­های آیرونی دارای تعدّد است، از این­رو به انواعی از آیرونی که در رمان «آدم‌خواران» بر شکل‌گیری سبک گروتسک تأثیر گذاشته است، می­پردازیم. یکی از مضامین اصلی این رمان جهل و نادانی است، جهلی که سرنوشتِ غم­آلودِ آلن را رقم می­زند. این جهل و نادانی در سرتاسر اثر، حسّی دوگانه به مخاطب می‌دهد: دفع/ جذب، اکراه/ رغبت و در نهایت ترس/ خنده. بررسی این رمان از منظر آیرونی و گروتسک سبب می‌گردد تا مخاطب درک بهتری از این احساسِ دوگانه­ی خود داشته باشد و اینکه چگونه اثری با محتوایی منزجرکننده‌، در عین واحد این قدرت را دارد که هم بِرانَد و وحشت تولید کند، هم میخکوب­کننده باشد و خنده‌های تلخ و گزنده را بر لبان مخاطب خود حک کند.

اگر بخواهیم به ورای کاربرد آیرونی دست یابیم، باید آیرونی را از کاربرد صرف زبانی آن جدا کرده، به­عنوان یک شگرد ادبی، چگونگی تأثیر آن را در بافت و محتوای اثر ردگیری کنیم. آیرونی ساختاری با توجّه به ظرفیّت‌های محتوایی، زمینه‌ساز این امر می‌شود که بدین وسیله متون را تحلیل و بررسی کنیم. از آنجایی که صناعات ادبی در زیبایی‌شناسی آثار و متون به بلاغت و درک آن کمک شایانی می‌کند، ما نیز کوشیدیم تا در رمان «آدم‌خواران»، آیرونی‌های مورد نظر را تحلیل کنیم و از این مدخل به سبک اثر دست یابیم. سبک گروتسک دارای تضاد است. آیرونی نیز با ماهیّت تناقض­آمیز خود می‌تواند نمود گروتسکی اثر را عمق بیشتری ببخشد. با تحلیل و واکاویِ رمان یادشده شاهد این امر هستیم که همپوشانی آیرونی و گروتسک در اثر نام­برده برجسته شده است.

1- 2- پرسش­های پژوهش

از آنجایی که متن ادبی، بستری را فراهم می‌کند تا بتوانیم سبک‌ها، شگردها و صناعت ادبی را در آن به­خوبی بررسی کنیم، در پژوهش حاضر تلاش داریم تا با رویکرد و نگاهی تفسیری - برساختی به این پرسش‌ها پاسخ دهیم:

  • نقش و کارکرد آیرونی در رمان «آدم‌خواران» چیست؟
  • شگرد آیرونی چه گونه‌هایی از گروتسک را در این رمان تولید می‌کند؟

1- 3- روش پژوهش

در پژوهش پیش ‌رو با استفاده از شیوه­ی توصیفی - تحلیلی، نمونه‌هایی از متن رمان «آدم‌خواران» را بررسی کردیم تا هدف از تأثیر آیرونیِ ساختاری بر تولید سبک گروتسک در این اثر تبیین شود. بدین منظور ابتدا تعریفی عام از آیرونی و گروتسک ارائه شد و سپس انواع آیرونی و کارکردهای آن را که در شکل­گیری سبک گروتسک در رمان مورد بحث یاری‌رسان بود، شرح و بسط دادیم.

1- 4- پیشینه­ی پژوهش

برای مقاله­ی حاضر، دو دسته پیشینه بررسی شده است:

1- 4- 1- پژوهش­های نگارش­یافته درباره آیرونی

- غلامحسین‌زاده و لرستانی (1388) در مقاله­ی «آیرونی در مقالات شمس» به تمایز میان آیرونی با سایر صنایع بلاغی پرداخته و همچنین انواع آیرونی را نام  برده است و در نهایت مقالات شمس را بستری مناسب برای ردیابیِ آیرونی‌های کلامی و ساختاری می‌داند.

- صفایی و ادهمی (1392) در پژوهش «نگاهی به جلوه‌های آیرونی در اندیشه و اشعار پروین اعتصامی» ابتدا انواع آیرونی را دسته‌بندی و شرح داده، سپس در اشعار اعتصامی، انواع آیرونی را تبیین می‌کند.

- ضیاءالدینی و رادفر (1394) در پژوهش «جلوه‌های آیرونی نمایشی در شعر احمد شاملو» ابتدا به تفاوت آیرونی با برخی از صنعت‌های ادبی پرداخته، سپس انواع آیرونی را توضیح داده و در نهایت اشعار شاملو را با رویکرد آیرونی نمایشی بررسی کرده است.

- کتاب «آیرونی» اثر موکه (1395)، اهمّیّت آیرونی را در ادبیات، نمایشنامه و تئاتر بیان می‌کند، مفهوم اولیه آیرونی را شرح می‌دهد و به مفاهیم جدید آیرونی می‌پردازد.

- کتاب «مفهوم آیرونی با ارجاع مدام به سقراط» اثر کیرکگور (1398) درباره­ی مفهوم آیرونی و به­ویژه آیرونی سقراطی است.

- پایدار نوبخت و یوسفیان کناری (1399) در مقاله­ی «آیرونی کلامی و کاربردهای زبان‌شناختیِ آن در فراتاریخ­نگاری با تکیه بر دو نمایشنامه­ی جنگ­نامه­ی غلامان و فتح‌نامه­ی کلات اثر بهرام بیضایی» با کاربست آیرونی کلامی از منظر ایده­ی فراتاریخ‌نگاری، دو نمایشنامه­ی یادشده را بررسی می­کند و بدین وسیله سعی دارد تا به چگونگی بازنمایی تاریخ در این آثار به­لحاظ کلامی و تفسیری بپردازد.

 1- 4- 2- پژوهش­های صورت­گرفته درباره­ی گروسک

- در کتاب «گروتسک» اثر تامسن (1390)، اصطلاح و مفاهیم، پیشینه و ویژگی‌های گروتسک بررسی شده، همچنین به عناصر پرتکرار گروتسک ‌پرداخته شده است.

- کلارک (1991) در کتاب «گروتسک، طنز مدرن و سنّت‌های آن»، موضوعات اصلی در کمدی سیاه را بیان می‌کند. وی در بخش اول، طنز نویسندگان داستان‌های گروتسک را بررسی می‌کند و در بخش دوم، مضامین پرتکرار گروتسک را از قبیل: بی‌حوصلگی، جهان رستاخیزی، آدم‌خواری، پایان جهان و... را شرح می‌دهد.

- تسلیم‌ جهرمی و طالبیان (1390) در مقاله­ی «تلفیق احساسات ناهمگون و متضاد در طنز و مطایبه» به تطبیق گروتسک و کاریکلماتور در آثار پرویز شاپور پرداخته است.

- کتاب «بازبینی گروتسک: گروتسک و طنز در ادبیات پست‌مدرن اروپای مرکزی و شرقی» اثر  کاتکوس (2013) مجموعه مقالاتی است که بیشتر به دنبال برجسته کردن شیوه­ی نگارش گروتسک است و بیشتر شامل تفاسیر جدیدی از گروتسک است. - کتاب «گروتسک» اثر ادواردز و گراولوند (2013)، تاریخچه‌ای از گروتسک ارائه می‌دهد و به واژه­ی گروتسک در زمینه‌های تاریخی و فرهنگی می‌پردازد.

- محمّدی ‌فشارکی و هاشمی­زاده (1396) در پژوهش «عناصر گروتسک در داستان‌های محمّد شیرزاد در اسکندر‌نامه» به این موضوع پرداخته که داستان‌های عامیانه نیز قابلیّت بازنمایی سبک گروتسک را دارند. در این مقاله گروتسک به چهار دسته تقسیم شده و برای هر یک، نمونه­هایی از متن تحلیل شده است.

- مقاله­ی «بررسی عناصر گروتسک در رمان خوف» نوشته­ی جاور و علیزاده (1397) با این نگاه که فضای گروتسکی برای اوّلین­بار در داستان نویسنده­ی زن نمود یافته، به بررسی عناصر گروتسک می‌پردازد.

- پوریزدان‌پناه و شیخ حسینی‌ (1398) در مقاله­ی «واکاوی عناصر گروتسک در هری­پاتر»، عناصر گروتسکِ داستان هری­پاتر را بر اساس رویکرد کایزر بررسی کرده است.

- میناوا (2020) در مقاله­ی «نوشته‌هایی از دنیای گروتسک: جولیو جورنیتو اثر ایلیا ارنبورگ و سال برهنه نوشته­ی بوریس پیلیناک»، ماهیّت گروتسک را بر نثر نویسندگان اثر بررسی کرده است و بیان می‌کند که دنیا و جهان زیست مردم، چیزی جز یک کارناوال نیست.

تحقیق­های صورت­گرفته هرچند به­طور مستقل به آیرونی و گروتسک پرداختند، به­رغم تأثیرگذاری و تأثیرپذیری ترفند آیرونی و سبک گروتسک، تاکنون تلفیقی بین این دو مفهوم صورت نگرفته است. بنابراین پژوهش حاضر به تبیین تأثیر آیرونی بر مفصل­بندی سبک گروتسک می­پردازد که تاکنون در تحقیقی به بازنمایی آن­ها پرداخته نشده است. بنابراین برجستگی پژوهش حاضر این است که با بررسی رمان «آدم­خواران» با میانجیِ شگرد ادبیِ آیرونی، به سبک اثر (گروتسک) دست یافتیم و از این روش، تأثیر صناعت را بر تولید یک سبک شاهد بودیم. این پژوهش می‌تواند راهی باز کند تا در تحقیقات دیگر، نقش و جایگاه شگردهای ادبی را در سبک‌ها، مکتب‌ها و نقد و نظریّه‌ها بررسی کنیم و بدین طریق از جنبه‌های دیگر صناعت ادبی نیز بهره جوییم.

2- مبانی نظری و روش پژوهش

هرچند ماهیّت گروتسک به‌گونه‌ای است که همواره از تعریف مشخّصی می‌گریزد، «بسیاری می‌پذیرند که گروتسک به­لحاظ ویژگی‌های بیرونی‌اش و به­لحاظ واکنشی که برمی‌انگیزد، پدیده‌ای دو‌گانه است؛ ساختاری است که تقابل‌های دوگانی یا ترکیبی از افکار متضاد را در دل خود دارد.» (مکاریک، 1398: 244)؛ این تعریف نقطه عطفی است که مفهوم گروتسک را با صنعت آیرونی گره می‌زند؛ آیرونی نیز مانند گروتسک از تعریفِ واحد و مشخّصی سر بازمی‌زند. امّا اشتراکاتی که در تمام تعاریف آیرونی بدان اشاره شده، چنین است: «ناهماهنگی، دوگانگی، تقابل، مغایرت و تناقض.» (رحیمی و دیگران، 1399: 107)؛ همچنین محوریّت آیرونی، داشتن تضادِ معنایی در یک اثر است. (مقدادی، 1397: 38)؛ آیرونی به­عنوان یک صنعت ادبی با به وجود آوردن تضاد و مفاهیمی دوگانه، قطعیّت را از متن می‌گیرد. بدین­ ترتیب می‌تواند در عین واحد هم بخنداند، هم بترساند و همچنین مشمئز کند. این ویژگی، یکی از ویژگی‌های برجسته­ی سبک گروتسک است که در دسته‌بندی و نظریّه­ی تامسن بدان تأکید شده است.  

  اصطلاح آیرونی  به معنی عام، صنعتی است ادبی که لفظ و ظاهر کلام با معنای باطنی آن مغایرت دارد. (داد، 1385: 8)؛ امّا این اصطلاح بسیار متنوّع است و تعریف جامع و کامل برای آن، کارِ دشواری است؛ زیرا واژه­ی آیرونی ترجمه­ناپذیر است و هر ترجمه‌ای از قبیلِ تضاد، طعن، کنایه، طنز، وارونه‌سازی و... تمامی مفهوم آیرونی را پوشش نمی‌دهد. از آنجایی که پژوهشگران برای دستیابی به معنای واحد به اجماع نرسیدند، ترجیح بر آن است که از خود واژه­ی آیرونی استفاده شود. کاتوزیان برای تبیین آیرونی، واژه­ی «طنزینه» را انتخاب می‌کند و عقیده دارد که آیرونی در ادبیات فارسی از ابتدا تاکنون همواره بوده، امّا در گذشته آن را ابزاری جداگانه نمی‌دانستند و این تفکیک­سازی در دوره­ی معاصر رخ داده است. وی همچنین بیان می‌کند که آیرونی به­واسطه­ی ریشه لاتین آن (Eiron) به معنای فریبکار است؛ فریبکاری‌ای که سبب می‌شود مخاطب با دقّت نظر و ریزبینی خاصی، نکته را دریابد. لذّت کشفِ آگاهیِ آهسته، یک نوع تفریح و لبخندی را در شنونده و خواننده تولید می‌کند. بر این مبناست که آیرونی (طنزینه) را مترادف با تضاد و تناقض، ایهام و ابهام دانسته‌اند. هرچند در نقد ادبی معاصرِ اروپا، آیرونی گاهی برای هر نوع تناقض و ابهامی به کار گرفته می‌شود، باید دقّت کرد که این­ها وسیله و ابزارِ آیرونی هستند، نه خود آیرونی. (ر.ک: کاتوزیان، 1395: 89- 90)

بر این اساس نمی‌توان تناقض و ایهام و سایر صنایع ادبی را که نزدیک به آیرونی است، معادل آن گرفت؛ زیرا آیرونی زیر تعریف یک معنای خاص قرار نمی‌گیرد و در عین حال می‌تواند تمام این تعاریف را در دلِ خود داشته باشد. کیرکگور (1813- 1855م) اذعان می­دارد که آیرونی، صنعت ادبی است که نمی‌خواهد قابل فهم باشد و مانند حریفی است که با پیچ و خم‌های خود، مخاطبش را سر کار می‌گذارد و همواره از تن دادن به معنا می‌گریزد. (ر.ک. کیرکگور، 1398: 258- 259)؛ این اصطلاح تا اواخر قرن هجدهم بیشتر به وجه کلامی اشاره داشت، امّا در اوایل قرن نوزدهم، نظریّه­پردازان رمانتیک آلمانی، آیرونی را در معنای دیگری نیز مورد استفاده قرار دادند؛ از جمله اشله‌گل بر این باور بود که آیرونی در ماهیّتِ تناقض‌آمیز و دوگانه­ی دنیا نهفته است. (مکاریک، 1385: 14)؛ ذات دنیا دارای تضاد است و برای پی‌ بردن به این ناهماهنگی باید دوگانه نگریست. بر پایه­ی این نظریّه­های متأخّر، آیرونیِ ساختاری اهمّیّت بیشتری نسبت به آیرونی کلامی پیدا کرد و از کارکرد صرف زبانی به محتوا نیز پرداخته شد. از این جهت آیرونی به دو دسته­ی عمده تقسیم شد: آیرونی کلامی (که بیشتر بر کلام و لفظ تکیه دارد) و آیرونی ساختاری (که بیشتر بر محتوا و مفاهیم ساختاری اثر استوار است). به طور کلّی آیرونی، شگردی پیچیده است و چه در کلام و چه در محتوا، دوگانگی را به همراه می‌آورد. از آیرونی، طبقه­بندی­های گوناگونی صورت گرفته که در ادامه به معرّفی آن­ها پرداخته می­شود.

همان­طور که تعریفِ مشخّص از واژه­ی آیرونی دشوار است، تقسیم‌بندی آن نیز مشکل است؛ زیرا تقسیم­بندی‌ها شخصی و بنا بر تعریف هر کسی، متفاوت است. امّا می‌توان آن را در ابتدا به دو دسته­ی کلّی طبقه‌بندی کرد: آیرونی واژگانی و آیرونی ساختاری. آیرونی موقعیّت، زیرمجموعه­ی آیرونی ساختاری است و با کمی کلّی‌نگری می‌توان آیرونی‌های سرنوشت، رادیکال، رمانتیک، دراماتیک، سقراطی را در مجموعه­ی آیرونی ساختاری قرار داد. (غلامحسین‌زاده و لرستانی، 1388: 81)؛ همان­طور که بیان شد، انواع آیرونی گسترده است. بنابراین معرّفی و پرداختن دقیق به این انواع، پژوهشی دیگر را می‌طلبد. هرچند می‌توان به­صورت مستقل به آن­ها پرداخت، ظهور و شناسایی ابزار زبانی در بافت و بستر متن بهتر ردیابی می‌شود. از آنجایی که در پژوهشِ پیش­ رو محتوا و ساختار اثر دارای آیرونی است و همین امر منجر به ایجاد سبک گروتسک شده است، فقط انواعی از آیرونیِ ساختاری را تبیین می‌کنیم که در متن مورد نظر کاربرد دارد.

   مفهوم گروتسک، گستره‌ای از اساطیر تا ادبیاتِ امروز دارد. این اصطلاح ابتدا برای نامیدن نقّاشی‌هایی که ترکیبی از حیوان، انسان و گیاه بودند، استفاده می‌شد و گروتسک در معماری، مجسّمه­سازی و دیگر هنرها، پیش­تر وجود داشته است؛ امّا در قرن 16میلادی با تعریفی جدیدتر در فرانسه در حوزه­ی ادبیات ورود می­یابد. در فرهنگ معاصر هزاره، اثری را گروتسک دانسته­اند که: «در آن شکل‌های انسانی، حیوانی و گیاهی درهم آمیزند.» (حق‌شناس و دیگران، 1388: ذیل گروتسک)؛ آمیختگی دو عنصر ناهمگون با یکدیگر، نامتعارف است. به طور کلّی نشاندن دو پدیده­ای که با یکدیگر ارتباطی ندارند و یا امری که عجیب و غریب باشد، همگی نشان از سبک گروتسک است. به نظر تامسن، گروتسک واژه‌ای است که بسیار متحوّل شده، در گذشته گروتسک را نوعی ناهماهنگی تا سرحدّ جنون یا نوعی کمدی خشن می­دانستند، امّا در دوره­ی معاصر، گروتسک را ماهیّتی دوگانه و در تضاد با هم می‌بینند. (تامسن، 1390: 24)

گروتسک، دنیا را از آنچه هست، واقعی­تر نشان می‌دهد و پرده‌های غفلت را از چشمان مخاطب کنار می­زند و مخاطبِ خود را با حقایقی بس واقعی و تکان­دهنده روبه­رو می­کند که همین امر سبب می‌گردد تا خواننده­ی اثرِ گروتسک به فکر واداشته شود. این سبکِ ادبی، آشفتگی عصر معاصر را به تصویر می­کشد و در دنیای وانفسای اکنون، کمدیِ صرف، جای خود را به گروتسک می‌دهد. گروتسک، رابطه‌ای متناقض را درهم می‌آمیزد. در دانش‌نامه­ی ‌‌نظریّه‌های ‌ادبی معاصر، گروتسک را اینگونه تعریف کرده­اند: گروتسک ترکیب­شده از افکار متضاد و پدیده‌های دوگانه است، طوری که هم «مجذوب می‌کند و هم می‌رماند، هم می‌خنداند و هم می‌هراساند، هم لذّت می‌بخشد و هم منزجر می‌کند.» (مکاریک، 1385: 244- 245)؛ اگر داستانی دو قطب متضاد، مضحک، ترسناک و زشت را در کنار یکدیگر قرار دهد، بدین منظور که ماهیّت تراژیک و کمیک زندگی را نمایان کند، به آن اثر داستانی گروتسک می‌گویند. (ر.ک: اصلانی، 1385: 206)

اثر گروتسکی از معیارهای طبیعی منحرف می­شود و تعادل را به هم می­ریزد. نظریّه‌پردازان از منظرهای متفاوتی به این سبک پرداختند. تعاریف نظریّه­ی تامسن درباره­ی گروتسک مبتنی بر رویکرد ولفگانگ کایزر و میخائیل باختین است. به­زعم کایزر، گروتسک، انسانِ قرنِ بیستمی را با تحوّلات گیج‌کننده‌ای مواجه می‌کند؛ تحوّلاتی که انسان نمی‌تواند به­راحتی شاهد آن باشد و خود را با آن تطبیق دهد. این ناهماهنگی او را دچار سردرگمی می‌کند، چنان­که حسّی توأمان با اضطراب و خنده‌ای تلخ او را در برمی‌گیرد. (محمّدی‌فشارکی و هاشمی زاده، 1396: 145)؛ باختین اذعان می­دارد که یکی از مهم­ترین اصول گروتسک واقع گرایانه، خنده است. ایده­ی «خنده» از منظر باختین، در خنده­­ی کارناوال و رئالیسمِ گروتسک، عملکرد مشابه دارد. برای وی، خنده در گروتسک، نیرویی است که مردم را پس از آزاد شدن از «سانسـور بـزرگ داخلـی» از رویکردهای رسمیِ اجتماعی آزاد می‌کند. (Caron, 1989: 305)؛ خنده و شوخی‌هایی که در کارناوال وجود دارد، بهانه‌ای است تا نظام استبدادی را بشکنند. جیمز شویل، سه عنصر «مسخ‌شده»، «مضحک» و «هراس‌انگیز» را جزء مشخّصه‌های بارز گروتسک می‌داند. (Schevill, 2009: 2)

 در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، مسأله­ی گروتسک و نظریّه‌های بر مبنای انحطاط در اروپا ظهور کرد. کافکا در اثر خود، مسخ، انحطاط عجیب و غریب فیزیکی را به نمایش گذاشت که نمونه‌ای بارزی از بازنمایی گروتسک در جسم فیزیکی، دگردیسی و فروپاشی بدن و همچنین قهقرای انسانی است. (Dagamseh & Rawashdeh, 2018: 169)؛ اگر حتی گروتسک بر امر تنانه بازنمایی شود و سبب انحطاط تن و از ‌هم گسیختگی بدن شود، در دلِ خود باز هم باید دو احساس متناقض را به همراه خود داشته باشد. به­زعم محمدی و یعقوبی جنبه­سرایی، گروتسک، نوعی تغییر و دِفُرمیته یا تحریف در بدن است که پیامد آن، برانگیختن دو احساس متضاد خنده و انزجار به‌صورت همزمان است. (محمدی و یعقوبی جنبه­سرایی، 1397: 133)؛ هارفام، دِفُرمیته و تحریف را فقط در بدن و شرایط فیزیکی نمی‌بیند. او معتقد است که این دفرمگی و انحطاط می‌تواند در عادات، تعصبات و عرف­های پیش و پا افتاده اتفاق افتد. وی اذعان دارد که فهم ما نسبت با خود جهان که بر اثر فناوری، آلودگی، جنگ و... تغییر کرده، تغییر می‌کند. آنچه قبلاً تحریف و اعوجاج خوانده می‌شد، امروزه عادی است. بنابراین هر عصری، گروتسک را در مفهوم آنچه معنای ضروری انسانیت را تهدید می‌کند، بازتعریف می‌کند. (Harpham, 1976: 463)؛ گروتسک، مخاطب خود را با زهرخنده‌هایی رعب‌انگیز به جهان‌بینی جدیدی دعوت می‌کند و او را با جهانی فروپاشیده و غم‌زده روبه­رو می‌کند.

کلارک معتقد است که مضامین اصلی و پرتکرار گروتسک، بی‌حوصلگی، آدم‌خواری، پایان جهان و... است. او می‌گوید که موضوع آدم­خواری، در مخاطب، وحشت و نفرت ایجاد می‌کند. حتی در قرن بی‌معنایی همچون قرن خودمان، آدم­خواری جنایتی هولناک و وصف­ناپذیر است. (Clark, 1991: 131-130)؛ از منظر تامسن، گروتسک معنای ثابتی ندارد و بهتر است مفاهیمی که در گروتسک تکرار شده­اند، هدف قرار دهیم. بر این اساس با توجّه به رویکردهای یادشده، چهار عنصر اصلی گروتسک در تعریف تامسن عبارتند از: ناهماهنگی، کمیک و وحشت‌زا، اغراق و زیاده‌روی و نابهنجاری. (تامسن، 1390: 24-29)؛ از آنجایی که مفهوم گروتسک دچار دگردیسی شده و هر متفکّری، وجهی از آن را بررسی کرده، این واژه تعاریف گوناگونی دارد. امّا به‌ طور کلّی آنچه تمامی نظریّه­پردازان به آن پرداختند، عنصر متناقض گروتسک است که به‌ صورت‌های مختلفی نمود یافته است. برای اینکه از هر متنی، درک بهتری داشته باشیم، بهتر است بر مفاهیم پُرتکرار گروتسک که تامسن آن­ها را برشمرد، تکیه کنیم. اجماع عناصر ذکرشده در هر اثری، حسّ متضاد و نامفهومی را به مخاطب سرایت می‌دهد که آن اثر را می‌توان گروتسگ خواند.

3- تحلیل داده­ها

   در این مبحث ابتدا خلاصه­ای از رمان «آدم‌خواران» بیان می­شود و سپس در ادامه چهار آیرونی را در چهار عنصری که فیلیپ تامسن، آن­ها را عناصر گروتسک می‌داند، در رمان مذکور مورد تحلیل قرار می­دهیم.

3- 1- خلاصه­ی رمان «آدم‌خواران»

رمان «آدم­خواران» بر اساس واقعیّت نوشته شده که در سال ۱۸۷۰ میلادی در دهکده­ای در جنوب غربی فرانسه در سال­های جنگ جهانی رخ داده است. این کتاب در سال ۲۰۰۹ منتشر شد و چند سال بعد، نمایشی بر همین اساس به روی پرده رفت. خلاصه­ی این داستان چنین است:

امپراطوری فرانسه (ناپلئون اوّل) به­واسطه­ی جنگ با پادشاهی پروس در آستانه­ی‌ سقوط قرار دارد. در قرن ۱۸ میلادی، بیشتر روستاییان فرانسوی بی‌سواد بودند و از خواندن روزنامه و شنیدن اخبار بی‌بهره بودند. یکی ‌از این روستاها، «اوتفای» بود که وقایع کتاب درون آن اتّفاق می‌افتد. آلن دو مویی، فردی مهربان و مَلّاک است که در روستای بالادستی زندگی می‌کند و به ساکنان این روستا، کمک‌های فراوانی می‌کند. پاهای آلن دچار نقص است و ارتش او را از خدمت معاف کرده بود؛ با ‌این‌حال او برای دفاع از میهن، داوطلبانه برای اعزام به خطّ مقدّم، نام‌نویسی کرد. چند روز پیش ‌از اعزامِ او، جشن ملّی فرانسه بود. وی برای شرکت در این جشن، راهی اوتفای می‌شود و با ساکنانِ روستا خوش‌و بش می‌کند. امّا اوضاع ‌ناگهان با یک سوءتفاهم تغییر می‌کند. جمعیّت رفته­رفته خشمگین، عصبانیّت خود را سر آلن فرود می‌آورند و شایعه‌ای را به او نسبت می‌دهد که «آلن شعار مرگ بر فرانسه را سر داده است!» همین امر سبب می‌گردد تا آلن بخت برگشته در زیر یورش مشت ‌و ‌لگد‌های جمعیّت له شود. در ‌این ‌میان آلن هرچه تلاش می‌کند تا توضیح دهد که آن­ها اشتباه می‌کنند و او هرگز شعاری علیه فرانسه نداده، راه به ‌جای نمی‌بَرد. پس ‌از یک روز شکنجه‌، آلنِ بی‌گناه جانش را از دست می‌دهد؛ آن‌هم نه بر اثر شکنجه، بلکه در پای اعدامی دردناک که مانند آن را حتّی تاریخ هم ندیده است. او را زنده زنده در آتش می­اندازند و خوب که می‌سوزد، او را    می­خورند. (ر.ک: توله، 1398)

3- 2- تحلیل رمان «آدم‌خواران» بر مبنای تأثیر آیرونی در گروتسک

   در این بخش بر اساس کارکرد آیرونیِ ساختاری در سبکِ گروتسک، رمان «آدم‌خواران» مورد بررسی قرار می­گیرد تا کاربرد این شگردِ ادبی در سبک ادبی مورد نظر تبیین شود. بدین منظور چهار آیرونی را در چهار عنصری که فیلیپ تامسن، آن­ها را عناصر گروتسک می‌داند، نمونه­کاوی می­شود.

3- 2- 1- نقش آیرونی ناهمخوان در عنصر ناهماهنگی گروتسک  

آیرونی ناهمخوان، از کنار هم قرار گرفتن دو چیز مغایر شکل می­گیرد. این دو چیز می‌تواند دو پدیده، دو گفته و یا دو تصویر باشد که با یکدیگر ناسازگار باشند. (موکه، 1395: 81)؛ در گروتسک نیز عنصر ناهماهنگی، یکی از عناصر مهم است که هم می‌تواند آمیخته‌ای از امور ناهمگون باشد و هم اجزای نامتناسب را درهم آمیزد. (تامسن، 1390: 24)؛ در دنیای ناهماهنگ و بیگانه­ی گروتسکی، اجزای آن با یکدیگر و همچنین با فضای پیرامون خود مرتبط و سازگار نیستند. بنابراین «در آثار گروتسک، هماهنگی نیست.» (شمیسا، 1396: 41)؛ از همین­رو است که در یکی از تعاریف مهم برای معرّفی این سبک در «دانش‌نامه­ی‌ نظریّه‌های ادبی معاصر»، چنین آمده: «پدیده‌ای دوگانه است؛ ساختاری است که تقابل‌های دوگانگی یا ترکیبی از افکار متضاد را در دل خود دارد.» (مکاریک، 1385: 244). در این قسمت، آیرونی با ایجاد تضاد، عنصر ناهمگون را تولید می‌کند که در نهایت منجر به گروتسک می‌شود.

در رمان «آدم‌خواران»، ناهماهنگیِ اصلی بر پایه­ی «جهل و معرفت» شکل گرفته است؛ زیرا انسان‌نماهایی که ادّعای شعار وطن­دوستی را دارند، با درّنده‌­خویی، آنچنان بلایی سر هم­وطن خود می‌آورند که کسی مانندش را ندیده است. با استفاده از ترفند آیرونیِ ناهمخوان که عنصر ناهمگونِ گروتسک را در پی دارد، این جهل به­خوبی نمایان می‌شود. نمونه‌هایی از تصاویر و موقعیّت‌هایی را که در تضاد و ناهماهنگیِ با یکدیگر هستند، بررسی می‌کنیم:

- «هنوز توی این کشور مترقّی آدم بی‌سواد داریم ... بلد نیستند اسمشان را بنویسند.» (توله، 1398: 16)

- «بعضی‌ها هم روزنامه را برعکس گرفته بودند.» (همان: 23)

انتظار می‌رود که در کشوری مترقّی، عموم مردم دارای سواد باشند و اگر کسی روزنامه به دست می‌گیرد، از سواد خواندن و نوشتن بهره‌ای داشته باشد، نه اینکه حتّی روزنامه را برعکس بگیرد. مادامی که این جهل ژرف‌تر شود، منجر به پدید آمدن جهلی عمومی می‌شود؛ به ‌طوری که آلن، دوست خود را که حتّی با پای معیوبش برای جبهه اسم نوشته، بدون اندکی درایت با یک شایعه­ی شنیداری متّهم به دشمن وطن و پروسی بودن می‌کند. آلن می‌گوید: «مطمئنم دومایار آن‌قدر عقل توی کلّه‌اش هست که «زنده باد پروس!» و «مرگ بر فرانسه!» نگوید.» (همان: 26)؛ یکی از آن روستایی‌ها، این کلام آلن را برعکس بیان می‌کند: «با گوش‌های خودم شنیدم که گفتی مرگ بر فرانسه» (همان)؛ از اینجاست که قربانی شدن و سرنوشت شوم آلن رقم می‌خورد و او را آنقدر شکجه می‌کنند تا ناله می‌کند و می‌گوید: «آخ، خدا.» (همان: 31)؛ در مقابل کسی دیگر می‌گوید: «شنیدید؟ «آخ خدا!» عین آلمانی‌ها می‌نالد! مشخّص است که پروسی است!» (همان)

آلن، فرانسوی است و برای جبهه نام­نویسی کرده و پروسی نیست و نمی­توان از ناله­ی کسی فهمید که اهل کجاست و این امرِ ناهماهنگ با واقعیّت عادّی است. دوستان آلن می‌خواهند به او کمک کنند و او را به خانه­ی برنارد ببرند. امّا همسر برنارد می­گوید: اگر مردم بریزند به خاطر آلن در خانه­ی ما، «چه بلایی سر سفّال‌های عزیزمان می‌آید؟» (توله، 1398: 44)؛ در اینجا آیرونی ناهمخوان شکل گرفته است؛ زیرا ارزش جان یک انسان و بی‌تفاوتی هم­ولایتی‌اش، تضادّی را به‌ تصویر می‌کشد و عنصر ناهماهنگ پدیدار می‌شود. لحن خونسردانه­ی همسر برنارد در مقابل تهدید جان آلن، فضای ناهماهنگیدارد.

یکی دیگر از تصاویری که با یکدیگر ناهمخوان است، صحنه‌ای است که می‌خواهند آلن را با چوب گیلاس دار بزنند: «بیا این را به آن درخت گیلاس ببند تا کار این آشغال پروسی را تمام کنیم.» (همان: ۳۴)؛ در کتاب «دایره‌المعارف مصوّر نمادها و نشانه‌ها» آمده است که شکوفه‌های درخت گیلاس، نماد شیرینی زودگذر جوانی است. شکوفه­دهی این درخت قبل از برگ­دهی، به معنای تولّد انسان به­صورت برهنه در دنیاست. (میتفورد، 1394: 95)؛ وقتی این درخت، نماد تولّد و زندگی انسان است، نویسنده با آوردن نام آن می‌خواهد ناهماهنگی را به تصویر بکشد؛ ناهماهنگی‌ای میان از بین بردن یک انسان توسّط همچون درختی که نمادِ زندگی است. بنابراین این صحنه بر پایه­ی تضاد و ناهماهنگی شکل گرفته است.

تصاویر و موقعیّت­های ناهمخوان دیگری نیز در این رمان کنار هم قرار گرفته ‌است که عنصر گروتسک را برجسته می‌کند. در جدول زیر در یک نگاه کلّی به این تصاویر و موقعیّت‌ها می­پردازیم.

جدول  تصاویر و موقعیّت­های ناهمخوان در رمان «آدم­خواران»

 

 

 

 

 

آیرونی

ناهمخوان

مثال

عنصر ناهماهنگی

«جنگ رفتن آلن با پای معیوب» (توله، 1398: 13)

ناهماهنگی میان معلولیّت و رفتنِ به جبهه

«طوری بزنیدش که خدا خوشش بیاید» (همان:32)

ناهماهنگی میان رضایت خدا با مردم­آزاری

«از تاجر و پیشه‌ور گرفته تا کارگر و دست­فروش، همه مثل گلّه­ی‌ غازها یک‌جا در این بازار جمع شده بودند» (همان: 12)

ناهماهنگی میان اجتماع تمام افراد در یک مکان است.

«شامبر، دومین نعل را هم به کف پای آلن زد» (همان: 47)

شکنجه به دست دوست، ناهماهنگ است.

«سُم این حیوان را خوب سوهان بکشم» (همان:48)

سُم برای حیوانات است و آلن انسان است.

«مادری به بچّه­ی پنج ساله می‌گوید: برو بر دهن آلن بزن» (همان: 57)

ناهماهنگی میان حسّ لطیف و تربیت مادرانه و آموزش خشونت

«به خاطر آشغالی مثل تو امسال چیزی درو نکردیم! کثافت! لِبِرو(1)» (همان: 57)

خار شمردن آلن و او را «لِبِرو» خواندن با شرافت آلن هماهنگی ندارد.

«عدّه‌ای با سنگ، سر آلن را نشانه رفته و با هم مسابقه می‌دادند» (همان: 59)

ناهماهنگی میان آلت بازی شدن آلن و جایگاهش

«لمونژی چنگال در چشم آلن فرومی‌برد و بعد پشت میز می‌شیند و شراب می‌خواهد» (همان)

ناهماهنگی بین عمل شنیع و حسّ خونسردانه.

کوبیدن به سر آلن توسّط معلّم روستا (همان: 64)

ناهماهنگی میان علم و عمل معلّم

سوزاندن آلن در روز جشن (همان: 74)

ناهماهنگی میان جشن و ریختن خون بی‌گناه

 

   در رمان «آدم‌خواران» با بهره‌گیری از آیرونیِ ناهمخوان، پدیده‌ها و تصاویر ناهمگونی ایجاد شده که این ناسازگاری در کلّیّت اثر، عنصر ناهماهنگی را به ‌وجود می‌آورد و در نهایت منجر به خلق گروتسک می‌شود. الگوی این روند به­صورت زیر ترسیم می‌شود:

آیرونی

ناهمخوان

 

عنصر

ناهماهنگی

سبک

گروتسک

شکل1- نمودار روند تأثیر آیرونی ناهمخوان در سبک گروتسک

3- 2- 1- نقش آیرونی موقعیّت در عنصر کمیک و وحشت‌زای گروتسک

آیرونی موقعیّت و حادثه را معمولاً یکسان می‌دانند. در این نوع از آیرونی، قربانی، تمام نقشه­هایش نقش بر آب می‌شود. (موکه، 1395: 88)؛ کاربرد این آیرونی به­گونه­ای ‌است که حوادث برخلاف انتظار و تصوّرات مخاطب رخ می‌دهد. یعنی بین وضعیّتی که باید اتّفاق بیفتد با آن وضعیّتی که اتّفاق می‌افتد، تضاد وجود دارد. به­عبارتی با یک تغییر موقعیّتی مواجه می‌شویم. «از مصادیق این آیرونی است که در آن موقعیّتی کمیک و طنزآمیز به وقوع        می­پیوندد.» (صفایی و ادهمی، 1392: 80)؛ امّا خنده‌ای که برآمده از این نوع طنز است، لذّت‌بخش نخواهد بود. ممکن است شرایطی را ایجاد کند که علاوه بر خنده‌آوری، دردآلود نیز باشد. همان­طور که موکه از قول تامسون می‌گوید: «آیرونی زمانی آیرونی است که ترکیبی از درد و خنده تولید کند.» (موکه، 1395: 20)؛ این نوع خنده شبیه به خنده‌های گروتسکی است که تامسن از آن این­گونه یاد می­کند: «خنده‌ای که از ته دل نیست، وجه مشمئزکننده­ی وحشتناک آن با جنبه­ی خنده‌آور آن در تضاد است و این آمیختگی عنصر کمیک سبب می‌شود از آسیب واردشده توسّط  جنبه­ی دهشتناک، کاسته شود.» (تامسن،1390: 72-73)؛ کشمکش بین این دو عنصر است که  مخاطب را در عین واحد هم جذب و هم دفع می‌کند. در واقع گروتسک، دو حسّ خنده و انزجار را در یک زمان به مخاطب القا می­کند. کوندرا (1929م) در این­باره می‌گوید: «گروتسک در عین خنده­دار بودن، وحشت­آفرین است. چیزی که پیش از این آشنا بود، توسّط گروتسک چند معنا و چند شقّه می­شود و همین فرم تازه، احساسات متناقضی مثل شادی و وحشت را برمی‌انگیزد که در تصاویر گروتسک متجلّی می­شود.» (کوندرا، 1394: 254)

همان­طور که گفتیم، در آیرونی موقعیّت اتّفاقات برخلاف انتظار شخصیّتِ داستان و مخاطب رخ می‌دهد. در این رمان نیز با تغییر موقعیّتی مواجه می‌شویم. از آنجایی که آلن به روستاییان کمک کرده و با ساکنان روستا، دوست و آشناست، انتظار می‌رود که از او پذیراییِ گرم و صمیمانه­ای صورت بگیرد. هرچند در صفحات اوّل داستان ما شاهد این امر هستیم که با آلن به­خوبی رفتار می­شود، ناگهان با تغییر موقعیّت روبه­رو می­شویم که این امر برخلاف تصوّرات شخصیّت داستان و مخاطب است. این تغییر موقعیّت ممکن است هم به کمیک ختم شود و هم به عنصر ترس. باید یادآور شویم که کشمکش دو عنصر کمیک و وحشت‌زا در رمان «آدم‌خواران»، خنده‌ای گزنده ایجاد می‌کند. عنصر ترس در این رمان، ترسی وحشتناک و همراه با وهم نیست؛ بلکه رعب وحشت آن، از حیث وحشت به نوع بشر است که این امر، احساس مخاطب را درگیر می‌کند و در نهایت به رعبی همراه با انزجار فروان می‌انجامد. بنابراین مخاطب همزمان هم می‌خندد و هم وحشت می‌کند. نمونه‌هایی از این موقعیّت را بررسی می‌کنیم:

   آلن فکر می‌کرد به روستا سر می‌زند، دوستانش را می‌بیند و به سلامت باز‌می‌گردد. امّا روستاییان رفتاری برخلاف تصوّر آلن با او انجام می‌دهند. آلن برای جبهه نام­نویسی کرده، امّا به او می‌گویند: تو نه­تنها به جنگ      نمی­روی، بلکه برای پروسی­ها پول می‌فرستی و تو خائنی. (ر.ک: توله، 1398: 28)؛ این موقعیّت تا جایی پیش می‌رود که می‌خواهند اعدامش کنند: «اعدامش کنید! نوای مرگ در فضا پیچید.» (همان: 33)؛ در اینجا آیرونی موقعیّت شکل می‌گیرد؛ زیرا برخلاف تصوّرِ شخصیّت و مخاطب، نه­تنها از او پذیرایی نمی‌شود، بلکه باید اعدام شود. این امر غافلگیر­کننده است و منجر به ترسی تکان‌دهنده می‌شود؛ ترس از این همه اندیشه نکردن و بی‌گناه، انسان شریفی را اعدام کردن. در میان جمعیّتی که آلن را شکنجه می‌کنند، هم‌بازی دوران کودکیش (شامبُر) هم هست. موقعیّتی که مخاطب انتظارش را دارد این است که او به آلن کمک برساند و وی را از این مصیبت رها کند. امّا برخلاف انتظار، با بی‌مهری و کینه‌توزی شامبُر مواجه می‌شویم. آلن از رفتار وحشیانه­ی دوستش شوکّه شده بود. (همان: 45)؛ شامبُر نعره‌کشان می‌گوید: «پروسی را ببریم دکان آهنگری. خوب می‌دانم چه‌ کارش کنم! باید ببندیمش به چهارچوب و یک نعل خوشگل بزنم کفِ پاهاش!» (همان)؛ این موقعیّت آیرونیک، عنصر ترس و وحشت را ایجاد می‌کند. علاوه بر این زمانی که شامبُر با بی‌تفاوتی و خونسردی می‌گوید: «نعل خوشگل بزنم به کف پاهاش»، عنصر خنده هم در این گفتار وجود دارد، امّا خنده‌ای جانکاه!

نمونه­ی دیگر:

«لمونژی با انبرش شست پای آلن را گرفت و انگار که بخواهد میخ سفتی از دیوار بیرون بکشد، محکم دستش را پیچاند و عقب کشید. شست پای آلن میان دو فک انبر بود. آلن هوار کشید. مردم خندیدند.» (همان: 47)

لمونژی، کشاورزی خپل که روزگاری با آلن تخم زاغ می­دزدیدند، حالا بر اثر فشارهای عصبی خشکسالی، تشنگی و گرسنگی، یکی­یکی انگشت‌های پای آلن را قطع می‌کرد! در اینجا نیز انتظار می‌رفت او که آلن را از بچّگی می‌شناسد، به کمکش بشتابد. در این قسمت، مخاطب (خواننده) هرگز انتظار ندارد که دوست آلن به کمکش نرود و حتی به آلن آزار برساند. با این کار، در داستان، تغییر موقعیّتی ایجاد شده و تضادی بین انتظار مخاطب و آنچه اتّفاق افتاد، رخ داده است. این نوع از آیرونی، عنصر کمیک و وحشت را درهم می‌آمیزد که گروتسک را برجسته می‌کند. در این­باره رابرت اونز نیز می‌گوید که گروتسک را لغزنده‌ترین مقوله­ی زیبایی‌شناسی می­داند و گفته است برای اینکه چیزی گروتسک باشد، باید انگیزاننده­ی سه واکنش «خنده»، «حیرت» و «دلهره» در مخاطب باشد. (Evans, 2009: 136)

در این رمان، توصیف صحنه‌ای دهشتناک و مشمئزکننده از قطع شدن انگشت پای آلن با انبردست، وحشت فراوانی به همراه دارد و حسّ انزجار تولید می‌کند؛ امّا در عین حال خند­ه­ی مردم به این اتّفاق دردناک و نوع گفتار خونسردانه­ی لمونژی که می‌گوید: «الان سُمت را قیچی می‌کنیم، پروسی جان!» (توله، 1398: 47) باعث می‌شود که تناقضِ فضای کمیک و وحشت به حدّ اعلای خود برسد. در صحنه‌ای دیگر، آلن در طویله است و «تیباسو»، یکی دیگر از روستاییان، چاقویی را برمی‌دارد و به قصد کشتن سمت آلن می‌رود. امّا حضور ناگهانی «آنا» در طویله، موقعیّت را تغییر می‌دهد و آنا، تیباسو را به سوی خود می‌خواند: «بیا این‌جا، تیباسو... ولش کن... بیا... تو همیشه مرا می‌خواستی.» (همان: 53)؛ آیرونی موقعیّت در اینجا عنصر وحشت را منجر می‌شود. همان­طور که پیشتر نیز اشاره شد، ترس و وحشت در گروتسک همیشه به­منظور رعب‌انگیز بودن نیست؛ بلکه ترس می‌تواند اضطراب و تشویش را به همراه داشته باشد. آنا در دل، آلن را دوست دارد و برای نجات جان آلن مجبور می‌شود از تن خودش بگذرد. اینکه دختر جوانی برای زنده ماندن کسی که دوستش دارد مجبور است از خودش و تنش عبور کند، به­راستی وحشتی همراه با انزجار و اضطراب را تولید می‌کند.

نمونه‌ای دیگر که موقعیّت آیرونیک را ایجاد می‌کند، زمانی است که تصوّر می‌کنیم آلن توانی ندارد و رو به احتضار است، امّا در کمال ناباوری به حرکت در‌می‌آید:

«آلن مثل مرغی پرکنده، بال ‌و پر زد و از روی زمین به هوا پرید و شروع کرد به دویدن. طوری جست می‌زد که رد باریکی از خون پشت سرش به جا ماند. هیچ کس جلوش را نگرفت.» (همان: ۶۷)

این موقعیّتِ آیرونیک، کمیک بودن و اشمئزاز را درهم آمیخته، پاره‌گفت‌هایی از قبیل: «به هوا پرید»، «مثل مرغی پرکنده» و «طوری جست زد»، عنصر کمیک را تولید می‌کند و صحنه­ی خونینی که به تصویر می‌کشد، عنصر ترس و اشمئزاز را ایجاد می‌کند.

«آلن هم با سرعتی عجیب و باورنکردنی مثل مرغ سر‌بریده‌ای می‌دوید. بدون شک معجزه‌ای رخ داده بود. سُم‌هایش روی سنگ­فرش جادّه تق و تق  صدا می‌کرد. سایه­ی درازش زیر آفتاب سوزان تلوتلو خوران و بدقواره، پیش رویش افتاده بود. دستان بلندش ظاهری عجیب به خود گرفته بود.   شانه­هایش تقریباً تا وسط سینه‌اش پایین آمده بود. پاهایش کج و کوله شده بود. زانوهایش درهم رفته بود؛ گویی آن­ها را گره زده بودند؛ چیزی که حتّی توی سیرک­ها هم دیده نمی‌شد.» (همان: ۶۸)

آیرونی موقعیّت در اینجا تصویری را نمایش می‌دهد که با انتظار مخاطب مغایرت دارد؛ زیرا آلن با آن همه شکنجه برخلاف تصوّر، نه­تنها بر‌می‌خیزد، بلکه «با سرعتی عجیب» هم می‌دود. این اتّفاق در فضای گروتسکی رخ می‌دهد و نویسنده از آلنِ نابودشده، یک گریزپا می‌سازد که حاصل آن، خنده‌ای تلخ بر لبان مخاطب می‌خشکاند؛ ولی صحنه‌ای که شرایط وخیم آلن توصیف می‌شود، وحشت­انگیز است. به‌ طور کلّی آیرونی موقعیّت در این رمان، تصوّرات شخصیّت داستان را برعکس می‌کند؛ تصوّراتی از مهر و وفا و پذیراییِ گرم، جای خود را به نفرت، ناسزا، آزار و اذیّت می‌دهد. در واقع در رمان «آدم‌خواران»، نویسنده با بهره‌گیری از آیرونی موقعیّت، حسّی دوسویه و متناقض را به مخاطب سرایت می‌دهد و مخاطب را در یک شوک ناگهانی غافلگیر می‌کند؛ حسّی توأمان از خنده‌هایی تلخ و گزنده، موقعیّت‌هایی دهشتناک و تکان­دهنده­ی این فضا، بستر متن را برای خلق گروتسک مهیّا می‌کند. الگوی این روند به­صورت زیر ترسیم می‌شود:

آیرونی

موقعیّت

 

عنصر

کمیک و وحشت‌زا

سبک

گروتسک

شکل 2- نمودار روند تأثیر آیرونی موقعیّت در سبک گروتسک

3- 2- 3-  نقش آیرونی تقدیر در عنصر اغراق و زیاده‌رویِ گروتسک

در آیرونی تقدیر، سرنوشتی از پیش تعیین­شده، مسیر زندگی شخصیّت را رقم می‌زند؛ سرنوشتی که از آن راه گریزی نیست و امور را به سمت و سویی می‌برد که در کنترل و تصوّر شخصیّت نیست. در این نوع آیرونی، تقدیر با تحمیل اراده­ی خود بر زندگی انسان، جریان هستی او را به دست می‌گیرد. (داد، 1385: 9)؛ گویی نیرویی مافوق بشری قبل از ورود انسان بر عرصه­ی هستی، سرنوشتی را برای او رقم زده است که خود فرد قادر نیست مقابل تقدیر محتوم خویش قیام کند. از این­رو بایستی بر هر آنچه بر او مقدّر شده، سر تسلیم فرود آورد. تصمیمات و اراده­ی انسان نیز تحت­الشعاع این نیروی مافوقی قرار می‌گیرد. در گروتسک نیز عدم قطعیّت و حسّ عبث­بودگی وجود دارد و همیشه اوضاع برخلاف میل انسان پیش می‌رود. این امر همواره انسان را مأیوس و ناامید می‌کند. (تسلیم جهرمی و طالبیان، 1390: 5)؛ گاهی نویسنده از به‌کارگیری آیرونی تقدیر در اثر خود افراط می‌کند که این موضوع می‌تواند عنصر اغراق و زیاده­رویِ گروتسک را تولید کند. در این زمینه تامسون اذعان دارد: «گروتسک دارای طبعی افراطی است و عنصر اغراق و زیاده­روی در آن بارز است.» (تامسن، 1390: 43)

در این رمان، سرنوشت غم‌بار آلن گویی ورای قوانین طبیعی است. خشکسالی، جنگ، دام‌های تلف­شده و اوضاع اقتصادی، خشم مردم روستا را در برگرفته است. امّا آلنِ بی‌گناه، قربانی تقدیر و عصبیّت مردم می‌شود. سرنوشتی بس شوم و اسفناک که هیچ­کس توان نجات قربانی را ندارد. وجود چنین فضایی در بستر متن، زمینه‌ساز آیرونی تقدیر می‌شود. سرنوشت تکان‌دهنده­ی قربانی در این اثر با جزئیّات شرح داده شده است، به­گونه‌ای که در رمان 112 صفحه­ای، از صفحه­ی 26 تا 94 شاهد شکنجه‌های دلخراش آلن هستیم. همین امر عنصر اغراق و زیاده‌روی را ایجاد کرده که این عنصر می‌تواند از بزرگ‌نمایی یک حادثه، یک صحنه یا یک گفتار تا افراط در مسائل غیر انسانی، غیر اخلاقی و نوع شکنجه‌ها در گسترش باشد. تقدیرِ نامطلوب و ناخواسته علیه آلن رقم خورده است. روستاییان با درّنده‌خویی و رفتاری هیولاگونه در شکنجه و آزار و اذیّت آلن افراط می‌کنند. این نوع شکنجه‌ها برای به تصویر کشیدن فضای گروتسکی اثر، رو به اغراق و افراط رفته است. نمونه‌هایی از این موقعیّت:

  - «سرنوشت آلن چه بی‌رحمانه رقم می‌خورد... بازیچه­ی دست خرسِ وحشی بودن، بهتر از این است... ترکه و چوب بود که همین‌طور پشت‌سر هم به هوا می‌رفت و بی‌رحمانه بر صورتِ آلن فرود می‌آمد.» (توله، 1398: 29)

- «او را به قصد کشت کتک زد. مردم از هر طرف سیخونک‌هایشان را به دست‌ها و شانه‌های آلن فرومی‌کردند. لباس‌های آلن پاره شدن.» (همان: 31)

- «ناگهان چنان ضربه‌ای به سرش خورد که فکر کرد کلّه‌اش منفجر شده.» (همان: 32)

- «چشمانش، چشمه­ی اشک بود، هرچند در مقایسه با سیل خونی که از سر او می‌ریخت، هیچ نبود.» (همان: 32)

- «بقیّه هم با چوب و تازیانه ریختند روی سر او. آلن با پاهایی نعل­خورده و بی‌انگشت، تلوتلو خورد و زیر رگباری از ضربه‌هایی که به او می‌زدند، در خودش جمع شد و افتاد.» (همان: 50)

- پیاروتی ضربه‌ای به سر آلن می‌زند و رو به مردم می‌گوید: «مغزش را دیدم!» (همان: 59)

- «بچّه‌ای با تیرکمان دماغ آلن را نشانه رفت.» (همان: 63)

- «خون طوری از رگ‌هایش فوران می‌کرد که زیر پای آدم‌ها، استخر خون شده بود.» (همان: 67)

شرح و بسط افراطیِ تقدیر آلن، فضایی بس سیاه و خفقانی را به عرصه­ی نمایش می‌گذارد. نویسنده با استفاده از شگرد آیرونی تقدیر، مخاطب و قربانیِ تقدیر را برخلاف آنچه انتظار می‌رفت، مواجه می‌کند. این تقدیرِ شوم آنچنان به حدّ افراط کشیده می‌شود که ساکنان روستا نه­تنها از آزار رساندن آلن دست برنمی‌دارند، بلکه می‌خواهند او را بسوزانند: «بسوزانیدش! ... مثل خوک کبابش می‌کنیم!» (همان: 73)؛ همچنان این شکنجه‌ها رو به افراط می‌رود، به ‌طوری که حتّی سوزاندن مرده­ی آلن هم امیال کثیف و حیوانی آن­ها را اقناع نمی‌کند. از این­رو می‌خواهند او را زنده به آتش بکشانند: «هورا! نفس می‌کشد! نمُرده! قرار است زنده بسوزانیمش!» (همان :76)

استفاده از این نوع آیرونی، سرنوشت غم‌انگیزِ آلن را به بدترین و منزجرکننده‌ترین شکل ممکن ترسیم می‌کند. استفاده از این آیرونی در جای‌جایِ اثر از حدّ خود فراتر رفته و سبب گشته است که عنصر اغراق تولید شود. زیاده‌روی در این نوع آیرونی، فضایی گروتسکی را تولید می‌کند. این تقدیرِ سیاه، ناتوانی انسان را در مقابل سرنوشتش نشان می‌دهد؛ سرنوشتی که بازیچه­ی دستِ خشمِ مردمی بدون فکر و ابله شده است. ناتوانی انسان در مقابل مستولی شدن سرنوشتش، امری است که از آن به­‌عنوان کهن‌الگوی قربانی(2)آیرونی یاد می‌شود. نویسنده در این اثر برای به تصویر کشیدن تقدیرِ سیاهِ آلن از آیرونی تقدیر به­وفور بهره گرفته و در نشان دادن سیاه‌روزی شخصیّت داستان     به­شدّت افراط کرده است؛ زیرا در خطّ به خطّ رمان شاهد شکنجه‌هایی بی‌رحمانه بر آلن هستیم. درمجموع نمایش دادن شوربختیِ شخصیّت داستان با افراط فراوان نمود یافته، به طوری که عنصر افراط و زیاده­روی در این داستان بسامد بسیار بالایی دارد و همین امر زمینه­ساز تراژیک این رمان می‌شود. تأثیرگذاری آیرونی تقدیر در ایجاد سبک گروتسک در الگوی زیر رسم شده است:

آیرونی

تقدیر

 

عنصر

اغراق و زیاده‌روی

سبک

گروتسک

شکل 3- نمودار روند تأثیر آیرونی تقدیر در سبک گروتسک

3- 2- 4- نقش آیرونی تراژیک در عنصر نابهنجارِ گروتسک

در آیرونی تراژیک، تضاد بین میل و آرزوی بشر با سرنوشتِ ناخواسته‌ای که برایش رقم می‌خورد، حسّی دردناک را بیان می‌کند. (بهره‌مند، 1389: 19)؛ این حسّ دردناک به‌گونه‌ای است که قربانیِ تقدیر نمی‌تواند راه نجاتی برای خود بیابد. از این حیث مادامی که سرنوشت تحمیل­شده بر شخصیّت داستان به‌گونه‌ای باشد که در آن درد و اندوه فراوانی دیده شود و پایان دلخراشی را رقم زند و این امر برخلاف انتظار قربانی باشد، می‌توان آن را آیرونی تراژیک خواند. این آیرونی در نمایشنامه‌نامه‌ها کاربرد زیادی داشته، امّا امروزه در دیگر آثار ادبی مثل داستان کوتاه و رمان نیز از آن استفاده می‌شود که پایانی، غیرمنتظره را رقم می‌زند. (غلامحسین‌زاده و لرستانی، 1388: 74)

همان­طور که در قسمت قبل مشاهده شد، نویسنده با زیاده‌روی در استفاده از آیرونی تقدیر، منجر به ایجاد سبک گروتسک در رمان شد؛ زیرا افراط و زیاده­روی در شرحِ تقدیر سیاه آلن در این اثر، آیرونیِ تراژیک را رقم می‌زند؛ افراطی که آن را از نُرم خارج می‌کند و منجر به نابهنجاری می‌شود. تسلیم جهرمی در این زمینه چنین بیان می‌کند: «عنصر نابهنجاری در گروتسک، حقیقت را تحریف می‌کند تا محتوایی زشت، کریه و هیولاگونه‌ای را برسازد و آن را به عرصه­ی نمایش بگذارد؛ زیرا گروتسک به دنبال هنجارگریزی است.» (تسلیم جهرمی و طالبیان، 1390: 5)؛ در این سبک، معیارها و هنجار‌ها درهم شکسته می‌شود و موقعیّت‌های اجتماعی افراد، وارونه می‌گردد. نابهنجاریِ گروتسک، بستری را فراهم می‌کند تا عداوت و کینه‌ها بروز پیدا کند. همین امر منتج به ارائه‌ای از مفاهیم انسانی و نشان دادن مشکلات مرتبط با جوامع بشری می‌شود. (راستی ‌یگانه، 1388: 118)؛ آنچه به­عنوان عنصر نابهنجار گروتسک در رمان «آدم­خواران» بررسی می­شود، تأثیر آیرونی تراژیک بر این عنصر است. هرچند این رمان نمونه‌ای است واقعی از وقایع روستای اوتفای، آیرونی تراژیک آنقدر در این اثر از حدّ خود فراتر رفته که از معیارها خارج شده است و حالتی از خشونت بیش از اندازه و درّندگی را به نمایش می‌گذارد. برای این بخش، نمونه‌هایی را بررسی می‌کنیم:

مردم روستای اوتفای بدون هیچ دلیلی و بنا بر سوءتفاهمی ابلهانه، آلن را به بدترین شکل عذاب دادند و او را به قتل رساندند. واژگونی جایگاه آلن که حتّی کودکان نیز به او یورش می‌بردند، از معیارهای عادّی خارج شده است. به طور کلّی سرنوشت تراژیک آلن، عادّی و معمولی نبود. نوع قتل و شکنجه‌ها نشان­دهنده­ی این نابهنجاری است؛ زیرا آلنی که به اهالی آن روستا کمک کرد، حالا زیر دست و پای آن‌ها کتک می‌خورد و ناسزا بارش می‌کنند: «با چوب طوری بر سر آلن کوبید که فغانش درآمد.» (توله، 1398 :30)؛ پروسی خواندن کسی که می‌خواهد برای وطن خودش بجنگد و به جبهه برود، خارج از عرف است؛ چون چنین کسانی را احترام می‌گذارند، نه اینکه برعکس او را دشمن بخوانند: «او خائن است. جاسوس است. دشمن ماست. یک پروسی است!» (همان)؛ آنقدر آلن از جایگاه خود سقوط کرده که «حتّی تیباسو چهارده ساله هم از کتک زدن آلن لذّت می‌برد.» (همان: 43)؛ آلن که مورد اعتماد همگان بود و از او به نیکی یاد می‌کردند، حالا همگی خواهان اشدّ مجازات برای او هستند: «حالا که آن‌جایید، اخته‌اش هم بکنید!» (همان: 46)؛ یکی دیگر از صحنه‌ها که از معیارهای عادّی خارج می‌شود، وقتی است که به پای آلن نعل می‌زنند. (همان: 47)؛ در اینجا آیرونیِ تراژیک، تصویری دردناک را ترسیم می‌کند؛ زیرا نعل برای حیوانات استفاده می‌شود و زدن نعل به پای انسان با معیارهای اجتماعی - انسانی ناسازگار است. همین امر، نابهنجاری گروتسک را ایجاد می‌کند.

نمونه­ی دیگر، زمانی که آلن در طویله است، عدّه‌ای به بالای طویله می‌روند و بر سر او اجابت مزاج می‌کنند. (همان: 52)؛ زدن آلن به مضحکه‌ای تبدیل می‌شود که هر کس او را بزند، نشان از شجاعت دارد. این­­ موارد،     نمونه­هایی از صحنه‌های تراژیک نابهنجار است: «آهای، تو! رفتی بزنیش؟ نه؟ چه بزدلی هستی! برو ببینم چه می‌کنی!» (همان: 57)؛ صحنه­ی تراژیک دیگر، زمانی است که عداوت و خشم مردم سبب می‌گردد تا آلن را لخت کنند: «لختش کنید! ... حالا آلن کاملاً برهنه شده بود.» (همان: 63)؛ این شدّت از غضب مردم نسبت به انسانی شریف، بسیار دردناک است. این­گونه آیرونی تراژیک شکل می‌گیرد و از آنجایی که این اعمال، دور از انسانیّت و اخلاقیّات است، هر فردی با خواندن این سطرها منزجر می‌شود و نوع شکنجه­ی آن­ها زمانی از حدّ خود می‌گذرد و تراژیک­ترین صحنه را رقم می‌زند که: «آلن به سیخِ کباب کشیده شده بود.» (همان: 79)؛ «حیف است از این گوشتِ چرب بگذریم! کسی دوست دارد امتحان کند؟» (همان)؛ «مادری یک قرص نان از سبدش درآورد و بین بچّه‌هایش تقسیم کرد... با چاقو گوشت نرمی از پشت دستِ آلن کَند و آن را توی نانِ آن‌ها گذاشت.» (همان)

آیرونی

تراژیک

 

عنصر

نابه‌هنجاری

سبک

گروتسک

در این رمان مشاهده می­شود که آیرونی تراژیک با نمایان کردن صحنه‌هایی غم­انگیز، عنصر نابهنجار را ایجاد می‌کند، صحنه‌هایی به­شدّت تکان‌دهنده و مشمئزکننده که موی بر تن آدمی راست می‌کند. نویسنده­ی رمان با استفاده از آیرونی تراژیک آنقدر به توصیفات ریز و دقیقی پرداخته که متن از حالت عادّی خارج شده و نابهنجار گردیده است.

شکل 4- نمودار روند تأثیر آیرونی تراژیک در سبک گروتسک

آیرونی ناهمخوان

آیرونی موقعیّت

آیرونی تقدیر

عنصر ناهماهنگی

عنصر کمیک و وحشت

عنصر اغراق و زیاده­روی

آیرونی تراژیک

عنصر نابهنجاری

سبک گروتسک

همان­طور که در این چهار بخش مشاهده کردیم، رمان «آدم‌خواران» با تحلیل آیرونی، مدخلی شد تا به سبک اثر دست یابیم. ظرفیّت تحلیلی آیرونی، نمود گروتسکی را در این اثر برجسته ساخت. در یک نگاه کلّی می‌توان تأثیرگذاری چهار آیرونی ناهمخوان، موقعیّت، تقدیر و تراژیک را در شکل­گیری گونه‌های گروتسک از منظر تامسن مشاهده کرد. آنچه در الگوی زیر آمده، تأثیر آیرونی‌های یادشده در شکل‌گیری گروتسک در رمان «آدم‌خواران» است:

شکل 5- نمودار فرآیند کلّی تأثیرگذاری آیرونی در شکل‌گیری گروتسک

4- نتیجه­‌گیری

در این مقاله بر اساس کارکرد آیرونیِ ساختاری در سبکِ گروتسک، رمان «آدم‌خواران» اثر ژان توله را بررسی کردیم. تلاش داشتیم تا کاربرد این شگردِ ادبی را در سبک ادبی مورد نظر تبیین کنیم. بدین منظور چهار آیرونی را در چهار عنصری که فیلیپ تامسن، آن­ها را عناصر گروتسک می‌داند، نمونه­کاوی کردیم. در این بررسی نشان داده شد که برای تولید سبکِ گروتسک در این اثر، چهار آیرونیِ ناهمخوان، موقعیّت، تقدیر و تراژیک کاربرد بیشتری داشتند. حاصل این بررسی نشان داد که:  

  1. آیرونیِ ناهمخوان با ایجاد فضایی دوگانه و با کنار هم قرار دادن تصاویر متضاد، عنصر ناهماهنگی گروتسک را برجسته کرد که این عنصر، فضایی متضاد، جدال­انگیز و ناهمخوان را رقم زد و با به تصویر کشیدن تضاد، نقاب آدمیّت را از چهره‌ها افکند و هیولای درنده­ی درون انسان را به نمایش گذاشت. بدین جهت این نوع از آیرونی، سهم خود را در به‌ وجود آوردن سبک گروتسک ایفا کرد.
  2. آیرونیِ موقعیّت با وارونگی موقعیّت‌ها، آنچه را تصوّر نمی‌شد، بر عرصه­ی نمایش گذاشت و این موقعیّتی که برخلاف انتظار مخاطب و شخصیّت داستان شکل گرفت، ضربه‌ای ناگهانی را وارد کرد که حاصل آن از طرفی خنده‌هایی عصبی و گزنده بود و از طرف دیگر، ترس و وحشت و اشمئزاز را همراه داشت که این نیز یکی از ویژگی‌های گروتسک است که تامسون آن را عنصر کمیک و وحشت‌زا می‌خواند. در این عنصر، مرز خنده و انزجار درهم می‌شکند.
  3. آیرونیِ تقدیر، یکی دیگر از انواع آیرونی است که بررسی شد. این ترفندِ ادبی سبب شد تا تقدیرِ شوم و اسفناک شخصیّت داستان (آلن) با اغراق و زیاده­روی نمود یابد. در این اثر به تقدیرِ ناخواسته و تحمیلی شخصیّت داستان با شرح و بسط پرداخته شده است که همین امر، عنصر اغراق و زیاده­روی را شکل می‌دهد که یکی از عناصر سبک گروتسک است. گروتسک، احساس اضطراب ناشی از مضحکه­ای است که به افراط کشیده شده باشد. این تعریف با محتوای «آدم‌خواران» هماهنگی دارد. مفاهیم و مضامینی که ژان توله در «آدم­خواران» به آن پرداخته، به همین روش است. دنیایی را به تصویر می­کشد که پر از ترس، خشونت و اضطراب است و حسّ خفگی در آن موج می‌زند و حتّی به مخاطب، اجازه­ی نفس کشیدن نمی‌دهد.
  4. آیرونیِ تراژیک، نوع دیگری از آیرونی است که با فضای سیاه و غم‌بار اثر همخوانی داشت. امّا این تراژیک بودن آنقدر جان­سوز و جان­گداز بود که توصیفات از حالت عادّی خارج شد و شاهد انحراف آ‌ن‌ها از معیارهای معمول بودیم که همین امر عنصر نابهنجار گروتسک را نمایان کرد.

یکی از راه‌های درک بلاغت و اثرگذاری آثار ادبی، شناخت صناعت ادبی است که کمک می‌کند میزان این اثرگذاری برجسته­تر شود. از آنجایی که صناعت ادبی در زیبایی­شناسی آثار و درک بهتر از بلاغت کمک می‌کند، بدون شک متن ادبی، بستری مناسب برای تبیین و تحلیل و به نمایش گذاشتن این امر است. بنابراین اگر بخواهیم  زیبایی­شناسیِ صناعت و بلاغت را به رخ بکشیم، لاجرم باید از متونی که این شیوه را به بهترین شکل در خود جای دادند بهره ببریم و آن را در منصه ظهور بگذاریم. رمان «آدم­خواران» کمک کرده است تا بتوانیم به میانجیِ شگرد ادبیِ آیرونی، به سبک اثر دست یابیم و تأثیر صناعت را بر تولید یک سبک شاهد باشیم. این پژوهش می‌تواند راهی باز کند تا در تحقیقات دیگر، نقش و جایگاه شگردهای ادبی را در سبک‌ها، مکتب‌ها و نقد و نظریّه‌ها بررسی کنیم و بدین طریق از جنبه‌های دیگر صناعت ادبی نیز بهره جوییم.

پی­نوشت

  1. لِبِرو: «هیولای اسطوره‌ایِ پریگو که محکوم شده بود تا شب‌ها نزدیک روستاها گشت بزند. طبق افسانه­ها، لِبِرو تن‌پوشی از پوست حیوانات می­پوشید؛ غذایش سگ بود و زن­ها را آبستن می­کرد؛ شب‌ها اگر رهگذرِ تنهایی می­دید، به پشتش می­پرید و از او سواری می­گرفت، ولی همین که صبح می­شد، تبدیل به آدمی مهربان می­شد.» (توله، 1398: 58-57)
  2. کهن‌الگوی قربانی آیرونی نیز انسـان اسـت کـه بـرعکس [خداوند]، اسیر و قرین زمان و مکان، نابینا، محتمل­الوجود [در مقابل واجب­الوجود]، محدود و محسور (در برابر مختار) دیده می‌شود و دل‌خوش و بی‌خبر از مخمصه‌ای کـه در آن اسـت. (موکه، 1395: 53)

 

 

 

 

 

منابع

  • اصلانی، محمدرضا (1385)، فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز، تهران: کاروان.
  • بهره­مند، زهرا (1389)، آیرونی در ساختار مثنوی مولوی بر مبنای نظریه­ی نقد نو، پایان­نامه­ی کارشناسی­ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی، دانشکده­ی ادبیات و زبان­های خارجی، رشته­ی زبان و ادبیات فارسی، استاد راهنما سیروس شمیسا.
  • پایدار نوبخت، فرشته و محمّدجعفر یوسفیان‌ کناری (1399)، «آیرونی کلامی و کاربردهای زبان‌شناختیِ آن در فراتاریخ­نگاری»، جستارهای زبانی، ش 6: 257- 289.
  • پوریزدان‌پناه، آرزو و زینب شیخ‌حسینی (1398)، «واکاوی عناصر گروتسک در هری­ پاتر»، پژوهش ادبیات معاصر جهان، ش 1: 23- 42.
  • تامسون، فیلیپ (1390)، گروتسک، ترجمه­ی فرزانه طاهری، تهران: مرکز.
  • تسلیم­جهرمی، فاطمه و یحیی طالبیان (1390)، «تلفیق احساسات ناهمگون و متضاد در طنز و مطایبه»، فنون ادبی، ش 1: 1- 20.
  • توله، ژان (1398)، آدم‌خواران، ترجمه­ی احسان کرم ویسی، تهران: چشمه.
  • جاور، سعیده و ناصر علیزاده (1397)، «بررسی عناصر گروتسک در رمان خوف»، زبان و ادب فارسی، ش 237: 37- 57.
  • حق­شناس، علی محمّد و دیگران (1388)، فرهنگ معاصر هزاره انگلیسی به فارسی، تهران: فرهنگ معاصر.
  • داد، سیما (1385)، فرهنگ اصطلاحات ادبی، تهران: مروارید.
  • راستی یگانه، فاطمه (1388)، «جستاری در ادبیات گروتسک»، صحنه، ش 69: 116-118.
  • رحمانی‌فر، سیما و روح‌الله هادی (1394)، «نقد پژوهش‌های آیرونی­شناسی فارسی: ناهمخوانی نمونه‌های فارسی با مفهوم اصلی آیرونی در بلاغت غربی»، نقد ادبی، ش 32: 171- 193.
  • رحیمی، سیما و دیگران (1399)، «تحلیل ایجاد معنای آیرونیک در آمیختگی مفهومی تمثیل در مثنوی»، مطالعات زبانی و بلاغی، ش 21: 101- 128.
  • شمیسا، سیروس (1396)، مکتب‌های ادبی، تهران: قطره.
  • صفایی، علی و حسین ادهمی (1392)، «نگاهی به جلوه‌های آیرونی در اندیشه و اشعار پروین اعتصامی»، زبان و ادب فارسی، ش 288: 61- 96.
  • ضیاءالدینی دشتاکی، علی و ابوالقاسم رادفر (1394)، «جلوه‌های آیرونی نمایشی در شعر احمد شاملو»، ادبیات پارسی معاصر، ش 4: 81- 99.
  • غلامحسین‌زاده، غلامحسین و زهرا لرستانی (1388)، «آیرونی در مقالا شمس»، مطالعات عرفانی، ش 9: 69-98.
  • کاتوزیان، همایون (1395)، طنز و طنزینه­ی هدایت، تورنتو: کتاب ایران نامگ.
  • کیرکگور، سورن (1398)، مفهوم آیرونی با ارجاع مدام به سقراط، ترجمه­ی صالح نجفی، تهران: مرکز.
  • کوندرا، میلان ( 1394)، هنر رمان، ترجمه­ی پرویز همایون­پور، تهران: قطره.
  • محمّدی‌فشارکی، محسن و رؤیا هاشمی‌زاده (1396)، «عناصر گروتسک در داستان‌های محمّد شیرزاد در اسکندر‌نامه»، فرهنگ و ادبیات عامه، ش 12: 140- 164.
  • محمدی، سمیه و پارسا یعقوبی جنبه‌سرایی (1397)، «نسبت بازنمایی ناتورالیستی و گروتسکی: تجسّدگرایی، نمای نزدیک و تحریف بدن»، ادبیات پارسی معاصر، ش 2: 127- 144.
  • مقدادی، بهرام (1397)، دانش‌نامه­ی نقد ادبی از افلاطون تا به امروز، تهران: چشمه.
  • مکاریک، ایرنا ریما (1385)، دانش­نامه­ی نظریّه­های ادبی معاصر، ترجمه­ی مهران مهاجر و محمّد نبوی، تهران: آگه.
  • موکه، داگلاس کالین (1395)، آیرونی، ترجمه­ی حسن افشار، تهران: مرکز.
  • میتفورد، میراندا بوروس (1394)، دایره­المعارف مصوّر نمادها و نشانه­ها، ترجمه­ی معصومه انصاری و حبیب بشیرپور، تهران: سایان.

 

 

 

 

 

The Influence of Irony on the Creation of Grotesque in Eat Him If You Like

Omid Vahdanifar[3]

Akram Safikhani[4]

DOI: 10.22080/RJLS.2023.25030.1381

Abstract

The present research aims to study how the affordances of irony (structural irony) lead to the creation of the style of grotesque (according to Philip Thomson’s theory) in Jean Teulé’s Eat Him If You Like [original title in French, Mangez-le Si Vous Voulez, translated into Persian as Adam-kharan]. Teulé manages to create moments that seem humorous to begin with, but turn into scenes of threat, horror, and torment. The main question is how such a situation arises and what role does irony play in the development of the style of the text. Accordingly, in the present research we have used a descriptive-analytical method to study excerpts from Eat Him if You Like to delineate the influence of structural irony on the creation of the style of grotesque in this novel. For this purpose, first a general definition of irony and grotesque is presented and then different types of irony and their functions which are conducive to the creation of the style of grotesque in this novel are discussed. Findings of the research indicate that in this novel, different types of irony such as dramatic, situational, cosmic and tragic, create two-fold, reversed, unwanted and imposed situations as well as a bleak, disturbing and disgusting atmosphere, which lead to the development of grotesque in the text. Although the novel is a tragic one, its biting humor bewilders the reader caught between laughter and disgust. This incongruous and dual feeling in the novel is, as Thompson formulates, the result of the conformity between irony and some characteristics of grotesque. Overall, one can see that dramatic, situational, cosmic and tragic ironies are very influential in the creation of the style of grotesque in this novel.

Keywords: Dramatic irony, Situational irony, Cosmic irony, Tragic irony, Grotesque, Eat Him if You Like [Adam-kharan].

Extended Abstract

Introduction

Grotesque and Irony cannot be easily categorized and placed under specific headings, but with a little concession, it can be said that both of these concepts are based on a main theme, i.e. "contradiction", which is neither obvious nor tangible so that the reader does not easily understand its contradictory duality. Despite the intertwined similarities between these two concepts, they cannot be regarded as synonyms or even subsets of each other. It is so because grotesque is a literary and ironic style, a literary trick. Philip Thomson considers the main elements of the grotesque to be dissonance, funny and terrifying exaggeration and abnormality. According to Thomson, "grotesque is the unresolved conflict of discordant elements" (2010: 35). Likewise, many have considered irony to be a contradictory trick. Therefore, the impact of irony and grotesque on each other cannot be ignored.

Research Method

The present study explains the effects of irony on the grotesque style, which has not been studied previously. To this purpose, the combination of grotesque and irony is analyzed using a descriptive-analytical method in order to trace and examine the desired elements.

Results

Findings of the research indicate that in this novel, irony (as a literary trick) creates a biting satire through creation of contrast, contradiction and heterogeneity. This satire ultimately leads to the production of the grotesque style. Although this novel is tragic, the audience is stunned by the co-presence of laughter and disgust in it; such heterogeneous and dual feelings in the novel result from ironic adaptation with some grotesque elements. Considering the point that irony reveals its effect more in the context of the work, we witness that the dramatic, situational, cosmic and tragic ironies in the novel in question play a significant role in creating the grotesque style.

Conclusion

In this article, based on the function of the structural irony in the grotesque style, we examined Jean Teulé’s Eat Him If You Like. We tried to explain the use of this literary trick in the desired literary style. To this purpose, we analyzed the four ironies in the four elements that Philip Thomson considers as grotesque. In this study, it was shown that for the production of grotesque style in this work, dramatic, situational, cosmic and tragic ironies were more useful. The result of this investigation showed that:

  1. Through dramatic irony, Teulé creates a double space and juxtaposes contrasting images to highlight grotesque inconsistency (which creates a conflicting and incongruous atmosphere and portrays the masked humanity). By so doing, Teulé displays the predatory monster inside man. Therefore, this type of irony plays its part in creating the grotesque style.
  2. Through situational irony, Teulé inverts the situations and puts what was unimaginable on the stage and this situation, which is formed in contrast to the expectations of the audience and the character of the story, causes a sudden blow, which results in nervous and biting laughter on the one hand, and fear, horror and disgust on the other – which is also one of the characteristics of the grotesque (Thomson calls this the comic and terrifying element). In this element, the border between laughter and disgust is broken.
  3. Cosmic irony is another type of irony that was investigated. This literary trick helps exaggerate the ominous and pathetic fate of the character of the story (Alan). In this work, the unwanted appreciation of the character of the story has been elaborated, which makes for the element of exaggeration (one of the elements of the grotesque style). Grotesque is the feeling of anxiety caused by a joke that has been taken to an extreme. This definition is in harmony with the content, themes, and concepts of Eat Him If You Like; it portrays a world that is full of fear, violence and anxiety, a world in which the sense of suffocation is clearly felt, a world that does not even allow the audience to breathe.
  4. Tragic irony is another type of irony that is consistent with the dark and sad atmosphere of the work. This type of irony is, however, so passionate and militant that the its descriptions are out of the ordinary. In fact, we see their deviation from the usual standards, which reveals the abnormal element of the grotesque.

Funding

There is no funding support.

Conflict of interest

Authors declare no conflict of interest.

References

Bloom, Harold (2004), the grotesque, edited and with an introduction by Harold Bloom, volume editor, Blake Hobby, p. p. 1- 237

Caron, James E. (1989). Grotesque Naturalism: The Significance of the Comic in McTeague, Texas Studies in Literature and Language,Vol. 31, No. 2, Nineteenth-Century Fiction (summer), pp. 288-317.

Clark, John R. (1991), The odern satiric grotesque and its traditions, University press of Kentucky.

Dagamseh, Abdullah & Faisal l. Rawashdeh (2018), »The grotesque and physical degeneration in Franz Kafka's The Metamorphosis«, Rupkatha Journal on Interdisciplinary Studies in Humanities, 10(3), pp. 169- 178.

Edwards, Justin & Rune Graulund, (2013), Grotesque. Taylor & Francis Ltd.

Evans, Robert C. (2009) aspect of The grotesque in franz kafks the metamorphosis.

Harpham, Geoffrey (1976) The Grotesque: First Principles, The Journal of Aesthetics and Art Criticism, Vol. 34, No. 4 (Summer), pp. 461-468.

Katkus, Laurynas (2013.), Grotesque Revisited: Grotesque and Satire in the Post/Modern Literature of Central and Eastern Europe, Cambridge Scholars publishing.

Minaeva, Olga (2022), Writings from the Grotesque World: «Julio Jurenito» by Ilya Ehrenburg and «The Naked Year» by Boris Pilnyak, Izvestia of Smolensk State University.

Schevill, James (2009) notes on the grotesque: Anderson, Brecht, & Wiliams in the Grotesque, infobase.

 

 

  [1]-  دانشیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه بجنورد، بجنورد، ایران. (نویسنده مسؤول) رایانامه: o.vahdanifar@gmail.com

[2]-  کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه کوثر بجنورد، بجنورد، ایران. رایانامه: ak.safikhani@gmail.com

[3] Associate Professor, Department of Persian Language and Literature, Faculty of Human Sciences, University of Bojnord, Bojnord, Iran. Corresponding author, email: o.vahdanifar@gmail.com

[4] M.A. in Persian language and literature from Kausar Bojnord University.

  •  

    منابع

    • اصلانی، محمدرضا (1385)، فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز، تهران: کاروان.
    • بهره­مند، زهرا (1389)، آیرونی در ساختار مثنوی مولوی بر مبنای نظریه­ی نقد نو، پایان­نامه­ی کارشناسی­ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی، دانشکده­ی ادبیات و زبان­های خارجی، رشته­ی زبان و ادبیات فارسی، استاد راهنما سیروس شمیسا.
    • پایدار نوبخت، فرشته و محمّدجعفر یوسفیان‌ کناری (1399)، «آیرونی کلامی و کاربردهای زبان‌شناختیِ آن در فراتاریخ­نگاری»، جستارهای زبانی، ش 6: 257- 289.
    • پوریزدان‌پناه، آرزو و زینب شیخ‌حسینی (1398)، «واکاوی عناصر گروتسک در هری­ پاتر»، پژوهش ادبیات معاصر جهان، ش 1: 23- 42.
    • تامسون، فیلیپ (1390)، گروتسک، ترجمه­ی فرزانه طاهری، تهران: مرکز.
    • تسلیم­جهرمی، فاطمه و یحیی طالبیان (1390)، «تلفیق احساسات ناهمگون و متضاد در طنز و مطایبه»، فنون ادبی، ش 1: 1- 20.
    • توله، ژان (1398)، آدم‌خواران، ترجمه­ی احسان کرم ویسی، تهران: چشمه.
    • جاور، سعیده و ناصر علیزاده (1397)، «بررسی عناصر گروتسک در رمان خوف»، زبان و ادب فارسی، ش 237: 37- 57.
    • حق­شناس، علی محمّد و دیگران (1388)، فرهنگ معاصر هزاره انگلیسی به فارسی، تهران: فرهنگ معاصر.
    • داد، سیما (1385)، فرهنگ اصطلاحات ادبی، تهران: مروارید.
    • راستی یگانه، فاطمه (1388)، «جستاری در ادبیات گروتسک»، صحنه، ش 69: 116-118.
    • رحمانی‌فر، سیما و روح‌الله هادی (1394)، «نقد پژوهش‌های آیرونی­شناسی فارسی: ناهمخوانی نمونه‌های فارسی با مفهوم اصلی آیرونی در بلاغت غربی»، نقد ادبی، ش 32: 171- 193.
    • رحیمی، سیما و دیگران (1399)، «تحلیل ایجاد معنای آیرونیک در آمیختگی مفهومی تمثیل در مثنوی»، مطالعات زبانی و بلاغی، ش 21: 101- 128.
    • شمیسا، سیروس (1396)، مکتب‌های ادبی، تهران: قطره.
    • صفایی، علی و حسین ادهمی (1392)، «نگاهی به جلوه‌های آیرونی در اندیشه و اشعار پروین اعتصامی»، زبان و ادب فارسی، ش 288: 61- 96.
    • ضیاءالدینی دشتاکی، علی و ابوالقاسم رادفر (1394)، «جلوه‌های آیرونی نمایشی در شعر احمد شاملو»، ادبیات پارسی معاصر، ش 4: 81- 99.
    • غلامحسین‌زاده، غلامحسین و زهرا لرستانی (1388)، «آیرونی در مقالا شمس»، مطالعات عرفانی، ش 9: 69-98.
    • کاتوزیان، همایون (1395)، طنز و طنزینه­ی هدایت، تورنتو: کتاب ایران نامگ.
    • کیرکگور، سورن (1398)، مفهوم آیرونی با ارجاع مدام به سقراط، ترجمه­ی صالح نجفی، تهران: مرکز.
    • کوندرا، میلان ( 1394)، هنر رمان، ترجمه­ی پرویز همایون­پور، تهران: قطره.
    • محمّدی‌فشارکی، محسن و رؤیا هاشمی‌زاده (1396)، «عناصر گروتسک در داستان‌های محمّد شیرزاد در اسکندر‌نامه»، فرهنگ و ادبیات عامه، ش 12: 140- 164.
    • محمدی، سمیه و پارسا یعقوبی جنبه‌سرایی (1397)، «نسبت بازنمایی ناتورالیستی و گروتسکی: تجسّدگرایی، نمای نزدیک و تحریف بدن»، ادبیات پارسی معاصر، ش 2: 127- 144.
    • مقدادی، بهرام (1397)، دانش‌نامه­ی نقد ادبی از افلاطون تا به امروز، تهران: چشمه.
    • مکاریک، ایرنا ریما (1385)، دانش­نامه­ی نظریّه­های ادبی معاصر، ترجمه­ی مهران مهاجر و محمّد نبوی، تهران: آگه.
    • موکه، داگلاس کالین (1395)، آیرونی، ترجمه­ی حسن افشار، تهران: مرکز.
    • میتفورد، میراندا بوروس (1394)، دایره­المعارف مصوّر نمادها و نشانه­ها، ترجمه­ی معصومه انصاری و حبیب بشیرپور، تهران: سایان.