The Politics-predating Anticipation of Coup d’état in Literature in Shakespeare’s Macbeth

Document Type : Original Article

Authors

1 Assistant Professor, Department of English Language and Literature, Amin Police Science University, Iran

2 Department of English Language and Literature, Amin Police Science University, Iran,

Abstract

Macbeth’s desire for kingship and the throne, awakened by witches and thriving to tumultuous extremes through his wife’s words and actions, led to illusion, madness, and, eventually, loss. The Bard of Avon visualized the unlawful seizure of power two centuries before the political terminology of Coup d’état appeared in English texts in the 19th century. This paper is an attempt at investigating the nature and the elements of Coup d’état in Macbeth and appreciate the poetic prediction of this political concept through a contextual analysis of the main character’s tragic fate in the play. The alchemy of ambition and the thirst for power convert trust into treachery, fidelity into treason, and friendship into a feud, demolishing all hopes and horizons for the state in the fictitious and real-world alike. Shakespeare seems to be warning the prosperous Queen of the possible threat of infidelity by the long-trusted generals whose thoughts and heads were pregnant with evil ambition like that of Macbeth. Evil has coiled its way into him like a snake, running all through his being, leaving him no hope in life. Shakespeare portrays people in great power and healthy political relations, trust and loyalty in harmony with nature and their surroundings, but what yet resides inside is totally different. Backstabbing becomes very evident as the play moves on, but too late for King Duncan to prevent.

Keywords


مکتب­های ادبی پیش­قراول مکتب­های سیاسی:

پیش­بینی وجود و مفهوم کودتا در «مکبث» اثر شکسپیر

سیده زهرا نوزن [1]

یاسر حدیدی[2]

تاریخ دریافت: 13/4/1401                                                    تاریخ پذیرش: 6/6/1401

10.22080/RJLS.2022.23872.1332

چکیده

شکسپیر در سال 1606، پدیده و مفهوم کودتا را کمی پس از سرنوشت فاجعه­بار شاه لیر و مدّت­ها قبل از اینکه این اصطلاح وارد عرصه­ی سیاست شود، با اجرای نمایشنامه مکبث پیش­بینی کرد. این مقاله در تلاش است تا ماهیّت و عناصر کودتا در مکبث و قدردانی از پیش‌بینی شاعرانه­ی این مفهوم سیاسی را از طریق تحلیل زمینه‌ای از سرنوشت محزون شخصیّت اصلی نمایشنامه بررسی کند. ترکیب جاه‌طلبی و عطش قدرت، اعتماد و وفاداری را به خیانت و دوستی را به دشمنی تبدیل می­کند و همه امیدها و آمال را در دنیای خیالی و واقعی از بین می‌برد. به نظر می‌رسد که شکسپیر به ملکه­ی انگلیس از خطر احتمالی خیانت ژنرال­هایش که مدّت طولانی مورد اعتمادش بودند و اندیشه­ی آنان آبستن افکار پلیدی همانند جاه­طلبی مکبث بود، هشدار می‌دهد. شکسپیر، افراد را با قدرت زیاد و روابط سیاسی سالم، اعتماد و وفاداری در هماهنگی با طبیعت و محیط اطرافشان به تصویر می‌کشد، امّا آنچه هنوز در درون سکنی گزیده، کاملاً متفاوت است. با ادامه­ی نمایشنامه، خنجر زدن از پشت (خیانت) بسیار مشهود می‌شود، امّا برای پادشاه دانکن، مجالی برای ممانعت نیست. نظریّه‌پردازان سیاسی می‌توانند به تاریخ بنگرند تا از مکبث شکسپیر استفاده کنند و تعریف قدیمی‌تر و عتیق‌تری برای کودتا در لغت­نامه‌های خود ارائه دهند؛ همان­طور که مقاله­ی حاضر قصد دارد با تحلیل محتوایی دقیقی از شواهد تراژدی شکسپیر یعنی مکبث به آن بپردازد.

واژه­های کلیدی: کودتا، پادشاهی، وسوسه، توهّم، شکسپیر، مکبث، وفاداری.

1- مقدّمه

مکبث هرچند کوتاه­‌ترین تراژدی شکسپیر است، به جدّی‌ترین وضعیّت سیاسی می‌پردازد، آنچنان­که در قرون آتی نیز باید به تعاریف و نظریّه­پردازی آن پرداخت. نمایشنامه­ی هملت[3] همواره به­عنوان طولانی­ترین تراژدی شکسپیر در حد و اندازه­های آثار حماسی مورد ستایش قرار گرفته است و این دو اثر به­ظاهر متفاوت، سست­عنصری و خیانت مشترک بین انسان­ها را در بعدی مشابه به نمایش می­گذارد. کلادیوس[4] در هملت، همان خیانتی را نسبت به شاه هملت[5] کرد که مکبث در برابر دانکن[6] مرتکب شد. آنچنان­که یکی قربانی و دیگری جنایتکار است؛ یکی، نقش شجاع را به خود می­گیرد و دیگری، نقش شرور را اجرا می­کند. شاه لیر، اتللو[7]، ترویلوس و کرسیدا [8]و ژولیوس سزار[9] هر کدام به مفهوم خیانت در موقعیّت­ها و روایت­های متفاوتی می­پردازند. در میان همه آن­ها، مکبث بزرگ­ترین خطر را برای پادشاه و تاج پادشاهی داشته است. شخصیّت­های شکسپیر، نه عروسک­های مومی هستند و نه متعلّق به زمان و مکان خاصّی؛ بلکه بی‌وقفه زنده‌اند، سخنانی بسیار قدرتمند بر زبان می‌آورند و واقعیّت‌های ماندگاری را یادآور می­شوند که در گذر زمان و شرایط ناپدید نمی­گردند.

شکسپیر، نمایشنامه­نویسی که از ذائقه­ی مردمان سرزمینش آگاه است و می­داند که خنده­های شایسته و تمسخر صمیمانه را تحسین می­کنند، حتّی در تراژدی­های خود نیز به این مهمّ می­پردازد و از طریق دلقک­ها، سرنخ­های زیادی درباره­ی زندگی و واقعیّت ارائه می­دهد. با بلوغ هنری شکسپیر، داستان­های او نیز قدرتمندتر می­شود و بر مخاطبانش تأثیر عمیق­تری می­گذارد؛ طلسم و سحری که از نسلی به نسل دیگر گسسته نمی­شود. وسوسه­ی تاج و تخت و عطش جاه­طلبی مکبث، نبردهای پرتلاطمی را هم درون او و هم در اطرافش به راه می­اندازد. از این نظر، شخصیّت‌هایی که شکسپیر خلق می­کند، به­عنوان نمادهای بشری عمل می‌کنند که برای بخت و اقبال خود تلاش کرده، گاهی درمانده و بی­دفاع در مقابل قضا و قدر که سقوط و زوالشان، قلب را با طنین ماندگاری لمس می‌کند، تأثیر می­گذارند. شکسپیر مانند همه­ی فیلسوفان بزرگ سیاسی، افق­های فلسفی خود را با افق­های سیاسی هم­سو می­نماید و رژیم­های سیاسی مختلف را در این فرآیند بررسی می­کند. این توانمندی به او فرصتی می­دهد تا فراتر از رنسانس[10] حرکت کند و تصویری از انسانیّت خلق نماید. آنچه او در این نمایشنامه می‌گوید و اجرا می‌کند، جوهر و روح چیزی است که مردم سال‌ها بعد احساس کردند، یعنی کودتا. عطش مکبث به پادشاهی و تاج و تخت، با جادوگران و حمایت همسرش پدیدار گشت و در نهایت به توهّم، جنون و مرگ و هلاکت منجر شد. بارد آوون[11]، تصرّف غیر قانونی قدرت را دو قرن قبل از ظهور اصطلاحات سیاسی کودتا در متون انگلیسی در قرن نوزدهم، تجسّم و تصویرسازی کرد.

1-1- ضرورت تحقیق

نمایشنامه مکبث بر مفهوم فساد و نابودی حاکمان و جنگجویانی تمرکز می­کند که انگیزه­ای به جز جاه­طلبی و حرص و آز، آن­ها را به جلو نمی­راند. این مطلب برای رهبران سیاسی و نسل جدید سیاست­مداران بسیار حائز اهمیت است تا بدانند که گذشتن از مرزها و خطوط اخلاقی به قیمت مرگ و نابودی انسان­های بی­گناه، بسیار بیهوده است. می­توان از این زاویه به موضوع نگاه کرد که خیانت و پیمان­شکنی در قلب هر فرایند کودتا قرار دارد. بنابراین هر لایه­ی سیاسی که قدرت را در دست دارد، ضروری است که اسباب پشت پرده­ی این واقعه را مطالعه کند تا مانع تبدیل آن به فاجعه شود.

ادیبان و نمایشنامه­نویسان زیادی روی ابعاد سیاسی زندگی انسان تمرکز کرده­اند، ولی تلاشی که شکسپیر در کوتاه­ترین تراژدی خود می­کند، پژواکی رساتر و فراتر از زمان و مکانش دارد و به آن محدود نمی­شود. شکسپیر برای کسانی که قدرت سیاسی را در دست دارند، دیدگاهی عمیق و فهمی بهتر از دنیای مدرن ارائه می­دهد. نمایشنامه­ی مکبث، تفکّرات او را درباره­ی وقایع سیاسی زمان منعکس می­کند. گویی که نویسنده، انواع مهم خصوصیّات سیاسی را برای قانون­گذاران و پیکره­ی اداره­کننده­ی جامعه گروه­بندی می­کند تا آن­ها نسبت به کسانی که با حرص و ولع اطراف هسته قدرت مانند مگسان پرواز می­کنند، آگاهی لازم را پیدا کنند. با این دیدگاه، مطالعه­ی حاضر، کاوشی عمیق در مفاهیمی تئوریک در سیاست است، به همراه مثالی از اینکه چگونه یک اثر ادبی بزرگ، آگاهانه به نسل­های بعدی، به سازندگان جوان ملّت­ها و جوامع آینده، مفاهیمی حیاتی در سیاست را منتقل می­کند.  

1- 2- پرسش­های تحقیق

  • اجزای برجسته­ی کودتا در نمایشنامه مکبث کدام است؟
  • سرمنشأ این اجزای برجسته کودتا در نمایشنامه مکبث چیست؟
  • پیش­بینی کودتا، چگونه آگاهی جامعه را فراتر از زمان و مکانی خاصّ، قدرت می­بخشد؟

1- 3- پیشینه­ی تحقیق

 نمایشنامه مکبث، وقایع سیاسی را در زمان پادشاهی شاه جیمز[12]، پادشاه اسکاتلند و انگلستان در سال 1603 به تصویر می­کشد. در تحلیل تاریخی و بسترمحور وقایع، برخی از آن­ها در کارهای ادبی، نمود و حضوری شکل­دهنده دارند. «توطئه­ی باروت[13]» واقعه­ای تاریخی و سیاسی است که عنصری اساسی در بحث­های مربوط به اثرهای شکسپیر است و متخصّصان تاریخ باید به آن توجه ویژه­ای داشته باشند.

نوامبر 1605 بود و خیانت به کشور و پیمان­شکنی در ذهن همه­ی مردم انگلستان موج می­زد. گروهی کوچک از کاتولیک­های عصبانی و انتقام­جو که از آزار و اذیّت بی­پایان به دست پادشاهی حاکم و پروتستان به تنگ آمده بودند، نقشه­ای پیچیده برای منفجر کردن مجلس شاه جیمز اوّل و حکومت او طراحی کردند. ولی عامل اصلی انفجار، یعنی گای فوکس[14] مشهور، در سرداب زیر قصر، قبل از موفّق شدن به ایجاد انفجار دستگیر شد، درحالی­که کبریت به دست آماده بود تا بیست بشکه­ی باروت را منفجر کند. شکسپیر با این فضای حاکم و حادثه­خیز سیاسی آشنایی داشت. حتّی پدرش که یک کاتولیک بود، به خاطر بیم از کشته شدن، آیینش را تغییر داده بود.

شکّی وجود ندارد که شکسپیر، نمایشنامه مکبث را تحت تأثیر این عوامل موجود و با هدف نشان دادن وفاداری­اش به جیمز اوّل نوشت. همان­طور که می­دانیم، جریان اصلی داستان هم توطئه علیه پادشاه اسکاتلند به همراه عواقب تاریک و تلخ وقایع متعدّد است. او رخدادهای واقعی زیادی را در نمایشنامه­ی مکبث زنده می­کند؛ مانند مدالی با تصویر ماری که در گل­های سوسن و گل­های رز مخفی شده و تداعی توطئه­ی معروف باروت است که بانو مکبث به آن اشاره می­کند. شکسپیر که استاد جزئیات است، کلاف توطئه­ی باروت را مانند تار و پودی از یک فرش به درون نمایشنامه به­طور مستقیم و جدانشدنی می­بافد. برای یادبود و گرامیداشت کشف این توطئه­ی وحشتناک، شاه جیمز دستور داد تا مدالی تولید شود که رویش، ماری حکّاکی و در میان گل­ها مخفی شده باشد. در این ضمن، بانو مکبث به همسرش نصیحت می­کند که «در ظاهر مانند یک گل بی­گناه، ولی در واقع مار زیر آن گل باشد.» (Mabilard, 2000: 148)

پی بردن به استعداد سیاسی شکسپیر، سنّتی معمول در بین سیاست­مداران گذشته و حال بوده است. گفته می­شود که رییس­جمهور لینکن[15]، کتابی به­عنوان هدیه از نویسنده­ی آن، جیمز هکت[16] با عنوان «یادداشت­ها و نظرها درباره­ی برخی از نمایشنامه­ها و شخصیّت­های شکسپیر» دریافت کرده بود. از کاخ سفید لینکن به هکت، جوابی با این مضمون در 17 آگوست 1863 نوشته شد: «برخی از نمایشنامه­های شکسپیر را هرگز نخوانده­ام، درحالی­که برخی دیگر را بارها خوانده­ام. در بین اینها شاه لیر، ریچارد سوّم، هنری هشتم، هملت و به­ویژه مکبث است. من فکر می­کنم هیچ­چیز با مکبث برابری نمی­کند. این نمایشنامه، پر از شگفتی است.» با توجّه به علاقه­ی لینکن به مکبث، الن بلوم[17] از دانشگاه شیکاگو می­نویسد: «مردی که مکبث را طوری واقعی و قابل باور بتواند بنویسد که لینکن آن را بهترین نشان­دهنده مشکلات ظلم و قتل بداند، چنین مردی قطعاً درباره­ی سیاست، دانش فراوان داشته، وگرنه هر چقدر هم زبانش زیبا بوده باشد، نمایشنامه نمی­توانست مردی را جذب کند که به معنای واقعی سیاست را بلد است.» استاد دانشگاه UCLA، مطالعه­ی خود درباره­ی نمایشنامه­های تاریخی را در سال 1974 با گفتن این نکته به پایان می­برد: «هر کدام از تاریخ­هایی که در نمایشنامه­های شکسپیر پدیدار می­شود، نقشی در جامعه ایفا می­کند. این نقش مربوط می­شود به روشن کردن مشکلات سیاسی دوران الیزابت با استفاده از فلسفه­ی سیاسی تودورها[18]

لیکیندورف[19] (1987) در کتاب «اخلاق و سیاست در مکبث اثر شکسپیر» اذعان می­دارد: «وقتی اخلاق در راستای به چنگ آوردن و نگه­ داشتن قدرت تعریف می­شود، این دو مفهوم همان­طور که در مکبث به آن­ها پرداخت می­شود، همدیگر را نقض نمی­کنند، بلکه به همدیگر وابسته هستند.» لگات[20] (1988) در کتاب «نمایشنامه سیاسی شکسپیر» تأکید می­کند که «پرداخت شکسپیر به سیاست، عمیق و اکتشاف­محور است. سیاست برای شکسپیر، جست­وجوی راه­حل­های مشکلات جامعه یا اقتصاد نیست، بلکه جست­وجویی برای قدرت و مرکزیّت توسط خود سیاست­مداران است.» در همین راستا هاول[21] (2008) در کتاب «مردانگی و هویّت مردانه در مکبث، تراژدی اثر شکسپیر» بیان می­دارد که «کلمات بانو مکبث که مکبث را برای کشتن پادشاه متقاعد می­کند، تضادّی عمیق و اساسی را در جامعه­ی مردسالار آن زمان نشان می­دهد. هرچند زنان به­طور متداول هیچ نقشی در حیات سیاسی نداشتند، می­توانستند از لحاظ سیاسی برای ثبات کشور خطرناک باشند؛ کشوری که زنان در آن تلاش می­کردند چیزی را به­طور مخفیانه به دست آورند که به­طور آشکار به آن­ها داده نمی­شد.»

گلدشتاین[22] (2017) بر این باور است که شکسپیر می­داند معنا و احساس بودن در مرکز قدرت چیست. او دانشی اصیل و طبیعی از روش استفاده­ی قدرت برای خیر یا شر و درباره­ی عواقب چنین سوءاستفاده­ای دارد. او تنش­ها و تلاش­هایی را که از تضاد بین ایده­آل­های اخلاق و ملزومات مملکت­داری به وجود می­آید، می­فهمد. ایناک پاول[23] (1912- 1998) هنگام تحقیق درباره­ی کار شکسپیر روی سیاست رده بالا، از تجربه­ی سیاسی خود استفاده می­کند و این­چنین می­نویسد: «من عضو کابینه بودم و بیست سال در دنیای سیاست بودم. من فهم و درک کافی داشتم که نزدیک بودن به مرکز این آتش، چه احساسی دارد. شگفتی من زمانی بود که فهمیدم این اثرها، تولید کسی است که واقعاً نزدیک آتش و چالش سیاست بوده است. این اثرهای ادبی را کسی نوشته که واقعاً تجربه­ی این زندگی را داشته است؛ کسی که قسمتی از یک زندگی سیاست و قدرت بوده است؛ کسی که می­داند احساس نزدیک بودن به مرکز قدرت، چه احساسی است، نزدیک گرمای آتش.»

در کتاب «تخیّل سیاسی مکبث: تلاش برای پادشاهی در مکبث»، عبدالمطلب و رواشده[24] (2021) بر این باورند که مکبث در واقع روی موضوع تنش برای پادشاهی متمرکز است؛ موضوعی که در هملت و شاه لیر هم مورد تمرکز او بوده است. خود مکبث و شاه دانکن، مثال­هایی بارزی از کاوش کردن دو سر یک طیف بزرگ هستند: پادشاهان و تلاش­هایشان برای سلطنت و عواقب نابودکننده­ی جاه­طلبی برای قدرت و پادشاهی. نظریه­پردازان سیاسی شاید بر این باور بوده­اند که پس از وقوع چندین کودتا، به تئوری­سازی آن در کتب سیاسی پرداخته­اند. این تحقیق، ردّپای کودتا را نه در جوامع انسانی، بلکه در آثار ادبی برای اوّلین­بار با بررسی متون شکسپیر انجام می­دهد. بسیاری از نظریّه­های روان­شناسی هم ریشه در ادبیات دارند، همان­طوری که عقده­ی خودکم­بینی[25] شاید خوانش روان­شناسانه از لی­لی­پوت سفرهای گالیور باشد، کودتا هم می­تواند خوانش سیاسی مکبث به حساب آید.

با این زمینه، پژوهش حاضر از دیدگاهی متن­محور و تحلیلی استفاده می­کند. بحث­ها، استدلال­ها و تحلیل کیفی موردنظر در قسمت­های بعدی مطرح خواهد شد.

2- روش تحقیق

این مقاله، روش تحقیق کیفی را دنبال می­کند، به­نحوی­که از تحلیل متنی و فرامتنی و رجوع به متن اصلی ادبی یعنی نمایشنامه مکبث استفاده می­کند. پیشینه­ای تاریخی به همراه مبانی نظری مربوط به کودتا در دنیای سیاست بر اساس نیاز مطرح خواهد شد. یافته­های تحقیق با تحلیلی دقیق از متن نمایشنامه مکبث بررسی می­شود. در این رابطه تلاش می­شود تا ده مؤلّفه­ی ریشه­ای و اصلی در نمایشنامه و در ارتباط با مفهوم کودتا شناسایی شود: پیمان­شکنی، وسوسه، توطئه، خیانت و بدعهدی، تشویش، توهّم، ظلم و ستم، قربانی شدن، بیهودگی و پوچی و جاه­طلبی. مثال­هایی از هر مفهوم از متن نمایشنامه بررسی شد و تحلیل موردنظر منتج به مدل مفهومی پژوهش گشت.

همچنین از ابزار مهم تئوریک دیگری برای تحلیل متن و کلام و گفتمان استفاده شد. بسیار حائز اهمیت می­نمود که از نگاه فرامتنی، بین­متنی و بین­کلامی که در تئوری تحلیل کلام، گفتمان و متن اجتناب­ناپذیر است، در این تحقیق نیز استفاده شود؛ زیرا یکی از اهداف مهم دیگر، ساختن و بازشناسایی روابطی با متن­ها و ارتعاشات صداها و نظرها در دنیای سیاست، تئوری سیاسی، نظریّه مکاتب ادبی و همچنین ارتباط آن با متون ادبیات جهان بود.  

3- مبانی نظری

اوّلین نشانه­های یک تئوری منسجم در کودتا، در نتیجه وقایع واقعی و مثال­هایی ملموس از کودتاهای دنیای مدرن در تغییرها و انتقال­های قدرت بوده است. این پدیده­ی سیاسی به این شکل تعریف شده است: «برکناری ناگهانی، به زور و غیر قانونی یک دولت، معمولاً به وسیله­ی ارتش یا قسمتی از آن و همراه شدن کودتا، اغلب با ناآرامی گسترده و طولانی و بدتر شدن اوضاع، به­نحوی­که مستقیماً به ارتش مربوط شود. شکل برکناری رهبر از قدرت، غیر ارادی و غیر قانونی است؛ توطئه­ای نابخشودنی که ارتش یک کشور، دولت آن یا طبقه­ی نخبگان جامعه آن را شکل می­دهند و هدفش، کنار زدن رهبر قانونی یک کشور و جایگزین کردن فرد دیگری است.» (MacLean, 1996: 117-118)

شخصیّت­های شکسپیر همه به ­نوبه خودشان ویژه هستند. آن­ها نسل به نسل به خاطر حقیقت اخلاقی و تشابه به زندگی طبیعی، مورد عشق و توجّه خوانندگان بوده­اند. نمایشنامه­های شکسپیر، مرد بودن مردان را فراتر از یک واقعیّت ملموس در یک نمایشنامه و انسان­ها را در تله­هایی به تصویر می­کشد که در آن­ها در حال دست و پا زدن هستند، درحالی­که در انحصار نیروهایی مرموز و قوی در دنیا قرار گرفته­اند. 

بن جانسون[26] به­خوبی در این مورد نظر می­دهد و می­نویسد: «شکسپیر متعلق به یک زمان نبود، بلکه به تمام زمان­ها تعلّق داشت. او متعلّق به یک کشور نبود، بلکه به تمام کشورها تعلق داشت.» شکسپیر، شاعر جاودان و چهره­ی ماندگار همه­ی دنیاست. او برای صحنه و تماشاگران دوران الیزابت می­نوشت، ولی به همین ترتیب برای تمام خوانندگان زبان انگلیسی تمام اعصار و در تمام مکان­ها قلم­فرسایی می­کرد. اثرهای او همچنین به زبان­های بی­شمار دنیا ترجمه شده است. فیلم­هایی که از نمایشنامه­های او اقتباس شده، هنوز هم تماشاگران و علاقه­مندان زیادی را جذب می­کند. نمایشنامه­های شکسپیر مانند رودخانه­ای از حیات و زیبایی است که همیشه در جریان است و همه آن­هایی که تشنه­ی هنر و حقیقت هستند، می­توانند از آن سیراب شوند. (Paul, 2012: 4)

اهریمنی که درون مکبث نفوذ کرده، مسیر وقوع فجایع را هموار کرده است، آنگونه که با ادامه­ی داستان، اتّفاقات جبران­ناپذیری به وقوع بپیوندند. شکسپیر، مفهوم اساسی و کارکرد اصلی کودتا را در نمایشنامه­ی مکبث در اوایل قرن هفدهم، بسیار پیشتر از زمانی که منتقدان یا سیاست­مداران درباره­ی آن بنویسند یا حتّی فکر کنند. در پرده­ی اوّل، صحنه­ی اوّل، شکسپیر با غرّش تندر شروع می­کند و از این طریق ماهیّت ناگهانی اتّفاقات آینده را پیش­بینی کرده، به تصویر می­کشد. تندر هم در درون و هم در بیرون قهرمان داستان اتّفاق می­افتد و سرانجام به نابودی او و نظام حاکم ختم می­شود.

حتی بعد از گذشت چهار قرن، نظریّه­پردازان سیاست هنوز هم به صحنه­ی غرّش رعد و برقی که شکسپیر به تصویر می­کشد، اشاره می­کنند و آن را تصویری از ماهیّت بسیار ناگهانی کودتا می­دانند. بر اساس نظر لوتواک[27] (2016)، مارکس و انگلز[28] درباره­ی انقلاب، مطالب زیادی نوشته­اند، ولی مطلب خاصّی درباره­ی تکنیک انقلاب وجود ندارد. تنها رهبر جناح چپ سیاسی که در قرن 19، دستورالعمل­های دقیقی در این مورد عنوان کرد، اوگوست بلانکی[29] بود که او هم البتّه توفیق زیادی نداشت. قبل از او نیز فردی به نام گابریل نوده[30] وجود داشت که اثرش در پاریس در اواخر قرن هفدهم چاپ شد. در سال 1711 دکتر ویلیام کینگ[31]، کتاب او را به انگلیسی (تفکّراتی سیاسی درباره­ی سیاست متعالی و حرکات هوشمندانه­ی حکومت) ترجمه کرد. برخی از این نظرها با موضوع کنونی ما ارتباط بسیاری دارد:

غرش تندر قبل از شنیده شدن صدای آن در آسمان رخ می­دهد. دعاها نجوا می­شوند، قبل از اینکه زنگ آن­ها به صدا در بیاید. کسی که فکر می­کند در حال زدن ضربه است، ضربه را دریافت می­کند. آن کسی زجر می­کشد که هرگز انتظار آن را نداشت و آن کسی می­میرد که خودش را در امن­ترین شرایط تصوّر می­کرد. همه اینها در شب و ظلمات و مخفیانه رخ می­دهد، در بین توفان­ها و تحیّر و سرگشتگی. (Luttwak, 2016: 26) 

مطالعه­ی حاضر، تحلیل و بررسی انتقادی­ای از موضوع کودتا را در نمایشنامه مکبث اثر شکسپیر ارائه می­کند. هرچند کودتا، مفهومی مدرن در سیاست است، در تراژدی شکسپیر - مکبث - عمق و تمرکز فراوانی را به خود اختصاص می­دهد. نقدها و تحلیل­های زیاد دیگری به این مطلب، یعنی ابعاد مختلف مکتب و تفکّر سیاسی شکسپیر در نمایشنامه مکبث، از زوایای مختلف پرداخته­اند. کتاب­ها، پژوهش­ها و پایان­نامه­ها نیز به این مهم پرداخته­اند. ولی همان­طور که پیشتر ذکر شد، پژوهش حاضر تلاشی است تا به این مکتب با نگاهی نو بپردازد، به­گونه­ای­که پیشتر در مطالعات قبلی با این نگاه انجام نشده است.

 

 

4- یافته­ها و بحث 

4- 1- اجزای تشکیل­دهنده­ی کودتا در نمایشنامه

4- 1- 1- پیمان­شکنی

کلمه­ی خیانت، کلمه­ای با بار معنایی بیش از حدّ قوی است. خیانت کردن یعنی دادن چیزی به دستان دشمن از طریق دروغ و نیرنگ و بدعهدی. خیانت به معنای بی­ایمانی و پایمال کردن اعتماد است. (ر.ک: Scott, 2008)

از همان آغاز نمایشنامه، قهرمان داستان – مکبث - مانند کرتز[32] در داستان «قلب تاریکی[33]» اثر جوزف کونراد[34] ظاهر می­شود. یعنی مکبث به­طور غیرمستقیم و از دهان دیگران معرفی نمی­شود. شکسپیر مستقیماً تصویر او به­عنوان یک جنگجوی وفادار می­سازد، به­طوری­که سقوط بعدی او برای خواننده تأثیرگذار و تأثرانگیز است. همان­طور که دانکن، مکبث و بانکو[35] را در پرده­ی اوّل صحنه­ی دوّم مورد تقدیر خود قرار می­دهد:

بر لشکر خصم، گوییا دریایی

از خون طلبند تا در آن غوطه خورند

یا خاطره­ای ز جلجتا. امّا حال

طاقت ز کفم برفته و زخم تنم

فریاد کمک کشد. (پرده اوّل، صحنه­ی دوم)

این­ها جنگجویانی هستند که به پادشاه بسیار نزدیک و برایش بسیار عزیزند. پادشاه هرگز حتّی فکرش را هم نمی­تواند بکند که آن­ها بتوانند به «انتظارات او خیانت کنند». پادشاه، مکبث را در پرده­ی اوّل صحنه­ی دوّم مورد خطاب قرار می­دهد و از او به­عنوان «پسر عموی باشرافت!» یاد می­کند و در عین حال عنوان می­کند که قادر نیست از مکبث به اندازه کافی قدردانی نماید. اینکه قدردانی او هرچه باشد، قادر نیست عدالت قدردانی واقعی را درباره­ی مکبث و بانکو محقّق کند. شاه دانکن اضافه می­کند که هر کاری کند، مکبث و بانکو بیشتر از آن را شایستگی خواهند داشت؛ بیشتر از چیزی که پادشاه بتواند در تمام عمرش ادا کند.

خویشاوندی و رادمردی فرزاد

این تهاجم آیا

در بیم فکند بانکو و مکبث را

سردارانم. (پرده­ی اوّل، صحنه­ی دوم)

ای کاش لیاقت تو کمتر می­بود

تا شکر و عطای من فراتر می­رفت

از آنچه سزای توست، تنها نگویم

شایستگی تو بارها بیشتر است

از آنچه مرا توان بخشیدن هست. (پرده­­ی اوّل، صحنه­ی چهارم)

پاسخ مکبث به پادشاه هم بسیار قابل تأمل است:

 پیمان و وظیفه­ای که برعهده­ی ماست

ما نیز موظّف به خدمت هستیم

در حفظ و حراست از سریر شاهی

با عشق و مودّتی که هر فرزندی

دارد به پدر، و عزّت و اکرامی

کز چاکر صادقی توقّع دارد. (پرده­ی اوّل، صحنه­ی چهارم) 

مکبث به دانکن توضیح می­دهد که تنها خوشی او در زندگی، بودن در خدمت شاهش است:

اوقات فراغتی که در خدمت شاه

در کار نرفته، زحمتی جان­فرساست

اکنون خود پیک خوش­خبر خواهم بود

تا مژده­ی میزبانی موکبتان

بنوازد گوش بانویم را... (پرده­ی اوّل، صحنه­ی چهارم)

 ولی در درون، داستان کاملاً متفاوتی در حال شکل­گیری است. او به مالکوم فکر می­کند که شاهزاده کامبرلند خواهد شد و این فکر اجازه نمی­دهد که مکبث به طرح­ها و نقشه­هایش ادامه دهد. او در جمله­هایی طعنه­آمیز و غیرمستقیم، درباره­ی این حقیقت صحبت می­کند:

فرماندهی و حکومت کامبرلند (با خود)

سنگی است به راه من که یا با جهشی

از آن گذرم و یا نگونسار شوم.

ای جمع ستارگان کنون مشعل خویش

خاموش کنید تا نتابد نوری

بر نیّت تیره و سیاهم. هرچند

آسیمه شده است دیده از کرده دست

بگذار که آنچه چشم از آن می­ترسد

گر کرده شود، ولی به انجام رسد. (پرده­ی اوّل، صحنه­ی چهارم)

شکسپیر با مکبث، دنیایی را به تصویر می­کشد که در بالاترین سطح وفاداری بین یک پادشاه و رعیتش است؛ امّا چیزی که در سینه­ها و در درون وجود دارد، به­طور خصمانه­ای فاسد و بدون تعهّد است و بانو مکبث نیز این آتش را زنده و شعله­ور نگه می­دارد. او آمدن همسرش را به خانه خوش­آمد می­گوید:

بالاتر از این دو، بر تو بسیار درود

هر سطر از نامه­ات مرا با خود برد

از جهل زمان حال آنجا که کنون

آینده­ی خود در این زمان می­بینم. (پرده­ی اوّل، صحنه­ی پنجم)

4- 1- 2- وسوسه

وسوسه در کلمات بانو مکبث، بسیار آشکار است. او کسی است که سیل بدبختی را به سمت شوهرش گسیل می­دارد. توصیّه او به مکبث به تظاهر به شادی و ابراز خوشحالی و واگذار کردن امور به او برای سرپوش گذاشتن به ضعفی که عیان است، در این ابیات قابل فهم است:                                                       

بگذار که در تو راستی را بیند

چون چهره­ی منقلب نشان ترس است

جز این همه را برعهده­ی من بگذار. (پرده­ی اوّل، صحنه­ی پنجم)

در بیان صداقت و حقیقت­گویی همسرش، بانو مکبث تأکید می­کند که مکبث مانند یک کتاب باز، ساده و قابل خواندن است؛ جایی که مردم می­توانند تمام افکار خوب و بد او را بخوانند. ولی بانو مکبث، این نکته را یک ضعف می­داند و به مکبث تأکید می­کند که اگر می­خواهد دنیا را فریب دهد، رفتارش باید با ملزومات این امر مطابقت داشته باشد. از طرف دیگر، شاه دانکن به حامیانش اعتماد کامل نشان می­دهد، به­ویژه به مکبث و بانو مکبث.

این قصر به موضعی است دلکش، و هوا

با نرمی و عطر خود نوازد جان را. (پرده­ی اوّل، صحنه­ی ششم)

مکبث در تمایلش برای کشتن پادشاه آشکارا لرزان و نامطمئن است؛ ولی همسرش او را به پیش می­راند تا مکبث چیزی را که جادوگران درون او زنده کرده بودند، کامل کند. از مکبث به­طور مستقیم و صریح می­پرسد که آیا این مکبث نیست که مصداق آن گربه است که می­خواست ماهی بخورد، اما از خیس شدن پاهایش می­ترسید.

... اینک آیا در تو

ترس است از اینکه خود بدان­گونه شوی

کاندر در دل خویش آرزو داشته­ای؟

یا آنکه چو بزدلان، از این پس گویی

«جرأت نکنم» همیشه برتر بوده است

از «می­خواهم» و روزگارت گذرد

چون گربه­ی آن حکایت؟ (پرده­ی اوّل، صحنه­ی هفتم)

مکبث می­داند که کارش وحشتناک است، ولی تصمیم قطعی­اش را می­گیرد و از تمام قدرتش برای انجام آن استفاده می­کند. این­چنین است که یک صورت معصوم، احتمال زیادی دارد که خیانت پنهان در قلب را مخفی کند:

اینک برویم در حضور دانکن

با ظاهر مهربان و رفتاری نیک.

بایست به چهره­ی فریبنده­ی خود

دل­های فریبکار را بپوشانیم. (پرده­ی اوّل، صحنه­ی هفتم)

4- 1- 3- توطئه

با گذر زمان، دسیسه مکبث پیچیده­تر می­شود و تمام جسم و روح او را به­گونه­ای فرامی­گیرد که گویی در کلافی درهم­تنیده است که پیوسته بزرگ­تر می­گردد. جام شراب زندگی نوشیده شده و تهی گشته و تنها چیزی که می­تواند دنیا به آن افتخار کند، بقایای بی­ارزش مانده در ته آن جام است.

یک ساعت پیش از این اگر می­مردم

عمرم به خجستگی به سر آمده بود

اما پس از این، حیات فانی دیگر

خالی است ز هرچه قدر و قیمت دارد

جز ملعبه نیست آنچه برجا مانده است

آواز و جا مرده، در ساغر تن

خشکیده شراب عمر و تنها دردی

باقی است که ما گزافه گوییم از آن. (پرده­ی دوّم، صحنه­ی سوّم)

4- 1- 4- خیانت

بعد از شنیدن پیشگویی جادوگران، مکبث اعتراف می­کند که:

در حجره فتاده، پیکر سیمینی

آغشته به خون سرخ زرین قدرش

زخم تن او، گشاده سر، در نظرم

چون رخنه به پیکر طبیعت که از آن

نابودی و نیستی درون بتوان شد،

روی و تن قاتلان او پوشیده

با رنگ و نشان جرم، بر خنجرشان

خون بسته چو پای­جامه بی­ادبان. (پرده­ی سوّم، صحنه­ی سوّم)

دو اتّفاق همزمان به وقوع می­پیوندد؛ مرگ دانکن و سقوط مکبث به درّه­ای سیاه و عمیق از توهّم و جنون. از این نقطه به بعد، تمام رفتار و گفتارش، او را بیشتر به لبه­ی پرتگاه نابودی کامل سوق می­دهد. بعد از مرگ پادشاه، صحبت پیرمرد با راس[36] در بیرون قلعه، بسیار تأثیرگذار است؛ مانند کودتایی که ناگهان اتّفاق می­افتد و آغازگر شایعات و صحبت­های مردم درباره­ی اوضاع می­شود؛ مردمی که گیج و متحیّر هستند، مردمی که از واقعیّات و پلیدی­ها و سیاهی­های پشت پرده و یا وسعت و عمق آن آگاه نیستند. پیرمرد که یکی از شخصیّت­های شکسپیر در نمایشنامه است، بیان می­کند که او هفتاد سال دارد و چیزهای عجیب زیادی در این مدّت عمرش دیده، ولی خشونت و درندگی جنایت قتل شاه، تمام تجربه و عقل و عمر او را به چالش می­کشد. شاهینی که در آسمان در ارتفاع زیادی پرواز می­کند و یک جغد معمولی که به دنبال شکار موشی است و این شاهین را مورد حمله قرار می­دهد و می­کشد، نشان­دهنده سیاهی و پلیدی­های ادامه­دار در اتّفاقات داستان است:

 هفتاد گذشت و نیک در یادم هست

بسیار وقایعی از این حجم زمان

ساعات عجیب و موحّشی را که کنون

ناچیز به دیده آیدم چون نگرم

بر این شب دلخراش

در هفته­ی پیش

در روز سه­شنبه، شاهبازی مغرور

در اوج شکوهمند خود در پرواز

دیدم که جغد موش­گیری او را

گرفت و بکشت (پرده­ی دوم، صحنه­ی چهارم)      

وقتی چرخ­های خیانت و خدعه به حرکت درمی­آیند، نمی­توان آن­ها را متوقف کرد. این چرخ­ها به حرکت و نابود کردن همه­چیز در مسیرشان ادامه می­دهند.

هیچ است این (با خود)

جز او ز وجود کس مرا بیمی نیست

هم او که فرشته نگهبان مرا

مغلوب کند چنان­که گویند سزار

این­گونه به آنتونی خیانت ورزید. (پرده­ی سوّم، صحنه­ی اوّل)

دروغ، کنایه و ابهام منجر به سقوط مکبث می­شود؛ سقوطی که با پیش­گویی جادوگران شکل می­گیرد و در حالی است که به مکبث وعده داده بودند که او همیشه در امنیّت خواهد بود. این مسأله باز هم به فریب درون آیین کاتولیک، گارنت[37] و توطئه­ی باروت شباهت دارد. در ادامه، بعد از مرگ دانکن، مکبث مجبور می­شود تا از شرّ بانکو نیز خلاص گردد؛ زیرا بانکو هم به شاه و هم به مکبث وفادار بود. او به دو قاتل دستور می­دهد تا بانکو را به قتل برسانند و تلاش می­کند تا در کشتن او به قاتلان کمک کند. او بانکو را دشمن اعلام می­کند، ولی چون خیلی به بانکو نزدیک است و در عین حال نفرت زیادی از او دارد، اگر قرار باشد خودش بانکو را به قتل برساند، هر لحظه زندگی­اش مانند خنجری زهرآگین خواهد بود که بر بدنش فرو می­رود. او نمی­تواند با بانکو مستقیم صحبت کند؛ زیرا آن­ها دوستان مشترک زیادی دارند که حسن نیّت و دوستی­شان برای مکبث ارزشمند است. تحت تأثیر این افکار، مکبث از قاتلان کمک می­طلبد تا بانکو را از میان بردارد. بنابراین این­گونه با قاتلان در پرده­ی سوّم، صحنه­ی اوّل به شور می­نشیند تا آن­ها را راضی نماید:

هرچند اراده گر کنم، بتوانم

با قدرت خسروانه این دشمن را

از منظر خود برانم، امّا بایست

پرهیز کنم، چراکه او را و مراست

یاران موافقی که عشق آنان

در مصلحتم نباشد از دست دهم

پس در غم آنکه خود زیادی اندازم

بایست چو دیگران عزادار شوم. (پرده­ی سوّم، صحنه­ی اوّل)

4- 1- 5- تشویش

از همان آغاز پرده­ی سوّم، صحنه­ی دوّم، تشویش بانو مکبث قابل لمس است و نوعی خوشی ناپایدار در او احساس می­شود. ترس به قلب­های آن­ها آرام­آرام رخنه می­کند و احساس می­کنند که نمی­توانند جاه­طلبی­ها و حرص­هایشان را تا پایان کامل کنند و به نتیجه برسانند. مکبث اذعان می­دارد که ذهنش چنان با تشویش شکنجه می­شود که گویی تعداد فراوانی عقرب در آن، جا خوش کرده­اند، چراکه بانکو و پسرش فلیانس[38] هنوز زنده­اند. آن­ها مار افعی را تنها زخمی کرده و نکشته­اند، زخمی که به­زودی التیام خواهد یافت و این مار، آن­ها را به خاطر انتقام خواهد درید.

ای همسر و عشق من، کنون ذهنم را

انباشته فوج عقربان، می­دانی

زنده است هنوز بانکو و فرزندش. (پرده­ی سوّم، صحنه­ی دوّم)

4- 1- 6- توهّم

توهّم، مکبث را رها نمی­کند و تلاش­های بانو مکبث برای بیرون کشیدن مکبث از آن نیز بی­فایده است. مکبث به­راستی تلاش می­کند که کارهای گذشته­ی خود را توجیه کند تا وجدانش را آرام نماید، ولی در این امر هر بار شکست می­خورد. در تلاش­های بیهوده­اش، مکبث می­گوید که خون در گذشته هم ریخته شده، حتّی قبل از اینکه قوانینی برای جلوگیری از قتل وجود داشته باشد و یا حتّی بعد از اینکه قتل­های زیادی رخ داده است. ولی او اضافه می­کند که در آن گذشته­ها، مردی می­مرد و آن پایان داستان بود، ولی اکنون مردان کشته­شده برمی­خیزند و زخم­های کاری و عمیق سرهایشان را به نمایشی بی­پایان می­گذارند و این امر را متوقف نمی­کنند و این بدتر از خود قتل است.

از عصر کهن

زان پیش که رسم و راه و قانون بشر

آرامش و ایمنی به این ملک آرد

خون ریخته می­شده است و بعد از آن هم

بوده است جنایت فراوان که از آن

گیریم دو گوش خویش، لیکن همه وقت

چون مغز کس از سرش به بیرون می­ریخت

می مرد و تمام بود کارش، امّا

بنگر که کنون به پای خیزند آنان

با بیست شکاف مهلک مرگ­آور

بر تارکشان، که جای ما را گیرند

این است عجیب­تر از قتل. (پرده­ی سوّم، صحنه­ی چهارم)

در پرده­ی چهارم، راس معتقد است که همسر مکداف، مردی شریف، عاقل و متفکّر است و کاملاً به بحرانی که کشور در حال تجربه­ی آن است، آگاه است. راس اضافه می­کند که قطعاً این بخت بد آن­ها بوده است که در چنین زمانی زندگی کنند؛ زمانی که ممکن است هر لحظه آن­ها را خائن اعلام کنند، بدون اینکه چیزی درباره­ی خیانت بدانند.

شویت مردی است نژاده، زیرک و صاحب­رای

کاو از خم و پیچ این زمان آگاه است

کافی است دگر، ز حرف پروا دارم

زیرا که زمانه­ای است پر بیم و هراس

وقتی همه را چو خائنان انگارند

هرچند که خود ز جرم خود بی­خبریم.

حال است زمان ترس از نجواها

بی­آنکه دلیل ترس خود بشناسیم

چون جسم شناوری به روی آبیم

کژ گشته و مژ، به هر طرف سرگردان! (پرده­ی چهارم، صحنه­ی دوّم)

4- 1- 7- ظلم و ستم

این حکایت پیچیده و پلید طمع و حرص و آز، بانو مکداف را بر آن می­دارد تا تلاش کند به پسرش درباره­ی معنای خیانت­کار بودن، آموزش­هایی دهد. شکسپیر، دنیایی را به تصویر می­کشد که پر از خیانت­کارانی است که بر اساس نظر بانو مکداف باید مردان صادق، آن­ها را به دار آویزند. با وجود این پسر بانو مکداف بر این باور است که تعداد خیانت­کاران بسیار بیشتر از درست­کاران است. در چنین وضعیّتی، خیانت­کاران هستند که به­راحتی می­توانند درست­کاران را شکست دهند و آن­ها را به دار بیاویزند و تمام این تلاش­هایی که مادرش درباره­ی آن­ها صحبت می­کند هم سرانجام راه به جایی نخواهد برد. برای این بانو، دنیا مکانی شرور و پلید است که در آن ضرر و آسیب رساندن تشویق می­شود و خیر و نیکی رساندن گاهی حماقت خطرناک فرض می­گردد. در زمان وقوع یک کودتا، دنیا جایی ناامن برای آن­هایی می­شود که در قدرت هستند. (پرده­ی چهارم، صحنه­ی دوّم)

مادر، آیا پدرم خائن بوده؟

مادر: کسی که قسم خورد و دروغ بگوید و آن­کس که چنین خیانت­کار است و به دارش باید آویخت.

و مردان شرافتمند باید او را به دار بکشند.

 پسر: این­گونه که هست، راستی که سوگندخوران و دروغ­گویان نادانند، زیرا که شمارشان کافی است تا مردان شریف را مغلوب کنند و بر دارشان کشند. (پرده­ی چهارم، صحنه­ی دوّم)

مالکوم تشویش و نگرانی­اش را از طریق کلمات زیر به مکداف توضیح می­دهد (پرده­ی چهارم، صحنه­ی سوّم): 

مالکوم: رنجیده نشو ز حرف­هایم زیرا

ترسم فقط از تو نیست، زیرا با آن

دلواپس سرزمین خویشم که کنون

 خم گشته به زیر یوغ، گریان، خونین

 هر روز به زخم تازه­ای خونین­تر. (پرده­ی چهارم، صحنه­ی سوّم)

مالکوم فکر می­کند که کشورش در حال تجزیه شدن زیر بار طاقت­فرسای ظلم و ستم است؛ کشوری که در حال خون دادن و اشک ریختن است. او عمیقاً بر این باور است که مکبث، تشنه­ی خون، فاسد، طمع­کار، دروغ­گو، خیانت­کار، عجول و عقده­ای است.

مالکوم: دانم که ستمگر است و خون­ریز و شریر

بدسیرت و آزپیشه، کذّاب و محیل

آزاررسان و ناشکیبا، آری

از هرچه که معصیّت توانی خواندش در اوست نشان... (پرده­ی چهارم، صحنه­ی سوّم)

 4- 1- 8- قربانی شدن

افراد بی­گناه زیادی قربانی حرص و طمع مکبث و شهوت او برای قدرت می­شوند. کشور بدون صاحب و اداره­کننده رها شده و مانند کشتی در طوفان­های متعدّد آشوب، حرص و آز، دروغ، خیانت، انتقام­گیری­های خونین، آشوب سیاسی و مسابقه­ای رقّت­انگیز برای تصاحب قدرت به این طرف و آن طرف می­رود. هیچ خبر خوبی نمی­رسد؛ هیچ امیدی برای راحتی و رهایی نیست: 

نگذار که گوش­های تو تا ابد

نفرین بکند زبان من را که کنون

زان قصّه­ی غم­فزا سخن خواهد گفت

با تلخ­ترین صدا

به یورشی قصرت را

کردند تصرف و چه جلّادانه

کشتند زنت و کودکانت همه را

گر وصف کنم چگونه آهوبچگان

گشتند شکار گرگ، خواهم افزود... (پرده­ی چهارم، صحنه­ی سوّم)  

و انتقام این­گونه پا به عرصه­ی وجود می­گذارد، گستاخ و برهنه و گفت­وگوی پایان این صحنه خود اثبات آن است. پرده­ی پنجم با موضوع بانو مکبث آغاز می­گردد و در خواب راه رفتن و خطابه فردی او به نمایش گذاشته می­شود. بانوی قوی و بی­رحم به یک شخصیّت آسیب­پذیر و شکننده تبدیل می­شود. به نظر می­آید که با کارهایش در حال توبه کردن برای اعمال ناپسند گذشته­اش است. به هر حال او از شوهرش با گناه خیانت، دروغ و سرپوش و از پشت خنجر زدن بسیار گناهکارتر است. بانو حتّی در تاریکی نمی­تواند بخوابد. دستور می­دهد که همیشه همه­جا را روشن نگه دارند، حتّی زمانی­که او در خواب است. صحنه­ای که در آن بانو مکبث در خواب راه می­رود، درحالی­که چشمانش باز است، ولی جایی را نمی­بیند، نماد کور بودن چشم­های به ظاهر باز است: «...کسی که چشم دارد، ولی نمی­تواند ببیند، و گوش دارد، ولی نمی­تواند بشنود...» قسمت قابل توجهی از این تراژدی در شب اتّفاق می­افتد؛ در سیاهی که در آن داشتن یا نداشتن چشم، فرق زیادی ندارد. تاریکی شب، مفهوم آشنای تاریکی در زندگی روزمره نیست، بلکه به شکلی جدّی­تر و معنادارتر به تصویر کشیده می­شود و به­عنوان «شب ضخیم» یا «پتوی تاریکی» که در آن از دست دادن کامل نور، دیدن همه­چیز را غیر ممکن می­کند، حتی دیدن دست­های خودتان.

«یا مانند ظلمات دریای موّاج عمیقی ماند که امواج آن بعضی بالای بعضی دیگر دریا را بپوشاند و ابر تیره نیز فراز آن برآید تا ظلمت‌ها چنان متراکم فوق یکدیگر قرار گیرد که چون دست بیرون آرد، آن را نتواند دید.» (قرآن کریم، سوره نور/ 40).

بنابراین این صحنه یادآور فرایند غم­انگیز سقوط و آشوب سیاسی است که به­نحوی کاملاً آشکار و قوی نشان می­دهد که پاسخ پلیدی چیست و چگونه پلیدی، شروع­کننده و تولیدکننده­ی پلیدی­های وحشتناک­تر است. گردابی بی­انتها از انتقام­جویی و تحوّل سیاسی و پایان شوم آن در برابر دیدگان خواننده ترسیم می­شود. نمایشنامه به­شکلی واقعی، بی­تعارف و بی­رحم واقعیّت را نشان می­دهد، به­گونه­ای که در آن قتل یک شاه عادل و مشروع، عواقب جدی و تلخی را رهنمون می­شود. نه­تنها مکبث، بلکه بانو مکبث هم حتّی بعد از خیانتشان نسبت به پادشاه و مردم، یک شب را راحت نخوابیدند. بانو مکبث به خواننده احساس سرد و بی­رحم خیانت را در طول نمایشنامه القا می­کند و در پایان نیز از لحاظ روانی کاملاً  فروریخته نمایان می­گردد. این تغییری تعجّب­انگیز، عمیق و ماهرانه در مهارت شخصیّت­پردازی مورد انتظار خواننده است که فقط نویسندگانی مانند شکسپیر قادر به انجام آن هستند.         

پزشکی که نزد بانو مکبث می­آید، بر این باور است که دارویی برای این بانو وجود ندارد و فقط دخالت و معجزه از طرف خداوند شاید بتواند کاری انجام دهد.

دیری است که رفته طعم ترس از یادم

می­بود زمان و روزگاری که در آن

حتّی ز شنیدن غریوی در شب

از ترس، حواس من هم می­خشکید

امّا اکنون ز ترس سیرابم من

فکرم به جنایت است مأنوس چنان

کز هیچ مصیبتی نخواهم لرزید. (پرده­ی پنجم، صحنه­ی پنجم)  

4- 1- 9- بیهودگی

شکسپیر، مردانی را در قدرت به تصویر می­کشد که دارای روابط سیاسی سالم، اعتماد و وفاداری و متناسب با طبیعت و محیط اطراف خود هستند. ولی در طول نمایشنامه، برخی نقشه­ها و سناریوها در پشت پرده، داستانی متفاوت را بازگو می­کند.

سخنان مکبث در پرده­ی پنجم، صحنه­ی پنجم، نشان­دهنده­ی پوچی و بی­معنا بودن تلاش انسان و جاه­طلبی او برای قدرت است. پایان نهایی زندگی انسان، مرگ است. مکبث و بانویش به خاطر خیانتشان تبدیل به مرده­ی متحرّک شده­اند. از نظر آن­ها، عمر انسان مانند عمر یک شمع، کوتاه و مانند سایه­ای در حال حرکت است:

فردا، فردا و باز فردا، فردا

با گام حقیر می­خزد روز به روز

تا لحظه واپسین هجای تقدیر

آری، دیروزهایمان هم یکسر

بودند چراغ راه نادانان تا

مرگی خاکی. بمیر شمع بمیر! (پرده­ی پنجم، صحنه­ی پنجم)          

4- 1- 10- جاه­طلبی

می­توان نتیجه گرفت که گناه مکبث، به تغییری از وفاداری عمیق و به جاه­طلبی نابودکننده و خانمان­سوز او مربوط می­شود. او تجسّم نجابت و اصالت و سلحشور است، ولی گناه جاه­طلبی و خیانت در وجود او خانه گزیده است. او خودش اقرار می­کند:

اینک کافی است!

زیرا که مراست جرأت و مردی

آن­گونه عمل کنم که باور دارم

شایسته مردی است... (پرده­ی اوّل، صحنه­ی هفتم)  

مکبث یک جنگجوی دلیر است؛ سربازی نترس و شجاع که شجاعت و شرافتش از همان آغاز نمایشنامه مورد تأکید است و پادشاه از او با افتخار و به­منزله یک هم­خون و خویشاوند یاد می­کند. جاه­طلبی او را از یک مرد شریف و جنگجویی مثال­زدنی به یک مزدور بی­رحم و وحشی مبدّل می­سازد. همانند شخصیّت­های دیگر شکسپیر، مکبث کمبودهای غم­انگیز خود را دارد و در حقیقت پایان رقّت­انگیز او ترجمان این مدّعاست. در این مسیر، جاه­طلبی منجر به دیوانگی­اش می­شود و مانند یک قاتل زنجیره­ای که زمان کمی دارد، بدون کنترل به اعمال خونینش ادامه می­دهد تا جایی که خون بانکو، همسر مکداف و کودکانش را نیز می­ریزد.

 بانو مکبث هم در آتش جاه­طلبی دست و پا می­زند، ولی شکل و ماهیّت آن با همسرش متفاوت است. جاه­طلبی بانو مکبث نه به خاطر خودش، بلکه از عشق واقعی او به مکبث نشأت می­گیرد. بانکو نیز جاه­طلب است، ولی بسیار متفاوت از مکبث آن را ارائه می­دهد. جادوگران درباره­ی او نیز پیشگویی می­کنند، با این تفاوت که او تلاش می­کند تا حسّ جاه­طلبی خود را سرکوب نماید و مسیر درستکاری را در پیش بگیرد.

یافته­های مطالعه و شواهد متنی از نمایشنامه مکبث

بعد مورد نظر

اجزا

مثال­هایی از نمایشنامه

 

 

 

 

 

پیش­بینی وجود و مفهوم کودتا در مکبث اثر شکسپیر قبل از مطرح شدن این مفهوم در دنیای سیاست

 

 

بی­وفایی و پایمال کردن اعتماد

پرد­­ه­ی اوّل، صحنه­ی دوّم

پرده­ی اوّل، صحنه­ی چهارم

پرده­ی اوّل، صحنه­ی پنجم

سلطه­ی سیاسی

پرده­ی اوّل، صحنه­ی پنجم

پرده­ی اوّل، صحنه­ی ششم

پرده­ی اوّل، صحنه­ی هفتم

دولتی که دلالان قدرت آن را کنترل می­کنند

پرده­ی دوّم، صحنه­ی سوّم

 

از پشت خنجر زدن و حقّه

 

پرده­ی سوّم، صحنه­ی سوّم

پرده­ی دوّم، صحنه­ی چهارم

پرده­ی سوّم، صحنه­ی اوّل

نگرانی سیاسی

پرده­ی سوّم، صحنه­ی دوّم

توهّم سیاسی

پرده­ی سوّم، صحنه­ی چهارم

پرده­ی چهارم، صحنه­ی دوّم

قدرت ظالمانه

پرده­ی چهارم، صحنه­ی دوّم

پرده­ی چهارم، صحنه­ی سوّم

حقوق بشر

پرده­ی چهارم، صحنه­ی سوّم

پرده­ی پنجم، صحنه­ی پنجم

تلاش­های بیهوده

پرده­ی پنجم، صحنه­ی­ پنجم

جاه­طلبی سیاسی

پرده­ی اوّل، صحنه­ی هفتم

 

 

 

 

مدل مفهومی پژوهش

پیمان­شکنی

               

بی­وفایی و پایمال کردن اعتماد

                     

وسوسه

                 

سلطه سیاسی

                     

 توطئه    

                 

 دولتی که دلالان قدرت آن را کنترل می­کنند

                     

خیانت

                 

از پشت خنجر زدن و حقّه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تشویش

                 

نگرانی سیاسی

       

کودتا در ادبیات (نمایشنامه مکبث)

 

کودتا در سیاست

       

توهّم

             

توهّم سیاسی

 

             

 

ظلم و ستم

                 

قدرت ظالمانه

                     

قربانی شدن

                 

حقوق بشر

                     

بیهودگی

                 

تلاش بی­ثمر

                     

جاه­طلبی

 

 

           

 

جاه­طلبی سیاسی

 

             

 

بر اساس مدل مفهومی پژوهش و خلاصه­ی یافته­ها، اوّلین یافته­ی مطالعه­ی حاضر این است که نمایشنامه­ی مکبث که ریشه­هایی در ادبیات کلاسیک دارد، محدود به یک زمان و مکان خاص نیست. در بررسی نمایشنامه، این مطالعه قسمت­هایی از آن را به ده عنصر تشکیل­دهنده تقسیم کرد و از هر قسمت، مثال­هایی از این اثر ادبی آورد که نشان می­داد در کدام پرده و صحنه، این گفتمان موردنظر در نمایشنامه مطرح می­شود.

با نگاه فرامتنی و بین­متنی در تحلیل کلام (Fairclough, 2001; Wodak, 2001b; Meyer, 2001) که یکی از ابزار کنونی مطالعه بود و با توجّه به اهمّیّت موضوع سیاست برای نسل­های آینده، ده عنصر پراهمّیّت و معنادار در نگاه تئوری سیاسی با ده عنصر تشکیل­دهنده و مستخرج از نمایشنامه مکبث مقایسه شد و وجود موازی آن­ها در این نمایشنامه و در این تحقیق مورد بررسی و بحث قرار گرفت: پیمان­شکنی با بی­وفایی و پایمال کردن اعتماد؛ وسوسه با تسلّط سیاسی؛ توطئه با دولت تحت کنترل دلالان قدرت؛ خیانت با خدعه و نیرنگ؛ نگرانی با نگرانی سیاسی؛ توهّم با توهّم سیاسی؛ ظلم و ستم با قدرت ظالمانه؛ قربانی شدن با حقوق بشر؛ بیهودگی با تلاش­های بیهوده و جاه­طلبی با جاه­طلبی سیاسی.  

4- نتیجه­گیری

شکسپیر، نقّاشی ویژه و تأثیرگذار است که تصویری ابدی از مردی را روی بوم نقاشی­اش می­کشد که در دخمه­ی پرپیچ و خم وسوسه­های پوچ و بیهوده سیاسی گیر افتاده است. در سخن جان درایدن (2012)، «شکسپیر مردی بود که در بین تمام شاعران گذشته و حال، بزرگ­ترین و جامع­ترین روح را داشت.» نبوغ شکسپیر در این نهفته است که هم در زمان خود قرار دارد و هم از زمان و عصر خود به­عنوان یک نمایشنامه­نویس فراتر می­رود. کودتا، مفهومی جدید در سیاست است، ولی در شاهکار او، نمایشنامه­ی مکبث، شکسپیر دو کودتا را هم­زمان خلق می­کند. یک کودتا در درون قهرمان تراژدی اتّفاق می­افتد؛ در زندگی عاطفی و در زندگی شخصی­اش. او تمام این تصویر را به­عنوان یک نجیب­زاده نشان می­دهد، یک جنگجو و یک همسر قابل اعتماد. کودتای دیگر در اسکاتلند است. هر دوی این کودتاها به نابودی و کشتار ختم می­شود. خوانندگان، خیانت و بدعهدی را از همان صحنه­ی اول نمایشنامه احساس می­کنند و می­توانند حتّی بوی خون و لکّه­های پاک­نشدنی آن را روی دستان بانو مکبث تصوّر و حس کنند. خواننده­ی تیزهوش متوجّه خواهد شد که شاه دانکن به اندازه مکبث، مسئول فاجعه­ی خون­های ریخته شده و پادشاهی بربادرفته است. برای یک شاه شایسته نیست که این همه نرم­خو و متواضع باشد، تا جایی که کنترل کافی روی تاج و تخت و سرزمینش و مهارت سریع سیاسی برای حکمرانی قوی نداشته باشد. دانکن، زمان و فرصت کافی را به دشمنان پنهان پشت ماسک­هایشان می­دهد تا هر کاری می­خواهند انجام دهند، به آرزوهایشان جامه عمل بپوشانند و خانواده­ی شاهنشاهی و حاکمیّت او را نابود کنند.

مکبث، داستان غم­انگیز انسان و طبیعت اطرافش است. این اثر روشن می­کند که انسان چگونه قدم­های کوچکی به سمت نابودی خودش برمی­دارد، درحالی­که جاه­طلبی­هایش او را کاملاً فراگرفته است. وضعیّت و شرایطی که انسان در آن قرار دارد، ناگزیر اعمال و امیالش را تحت تأثیر قرار می­دهد؛ مطلبی که در مکبث کاملاً بدیهی و آشکار است. وقتی که از جنگ­های متعدّد خسته است و ضربات و بار جنگ را هنوز بر دوش خود احساس می­کند، نجوایی پلید و شوم، شروع به زمزمه برای قتل پادشاه می­کند؛ وسوسه­ای که بانو مکبث به آن قدرت می­بخشد و قدرت مقاومت را از مکبث می­گیرد و بذر حرص و طمع و جاه­طلبی را در قلب و روح او می­پاشد. توصیف او از پزشکش در واقع مانند اعترافی درباره­ی شرایط و ذهن مجنون خودش است و نشان می­دهد که چگونه او مستأصل و ناامید شده است. مکبث اشاره می­کند که این کلمات نشان­دهنده­ی مریضی روح و مغز است که نوشته می­شوند، ولی پاک نمی­شوند، چون همیشه آنجا حکّاکی شده­اند.

سرانجام استیصال و ناامیدی نهایی مکبث در پرده­ی پنجم، صحنه­ی پنجم اتّفاق می­افتد که در آن از مرگ شریکش در جنایت مطلع می­شود: «زندگی چیزی نیست به جز شبه و سایه­ای که پیاده در حال حرکت است، بازیگری ضعیف... .» در اینجا مکبث به گای فوکس شباهت دارد، زمانی که مأموران پادشاه، او را در سرداب زیرزمین پیدا کردند، درحالی­که گای فوکس از تعجّب و ترس خشکش زده بود و کبریت در دست بی­حرکت بود و نمی­توانست هیچ عضوی از بدنش را کوچک­ترین تکانی دهد. ذات کودتا، ناگهانی و صاعقه­گونه است و پس از وقوع آن، نه­تنها فرصتی برای اندیشه و بررسی برای حاکمان نمی­ماند، بلکه خود، اوّلین قربانی کودتای موفّق و یا ناموفّق می­گردند. تصویر کودتا غیر قابل بازبینی است و شکسپیر، اوّلین نویسنده­ای محسوب می­گردد که شکل­گیری یک کودتا از فکر تا عمل، از وسوسه تا اقدام، از وفاداری تا خیانت، از شجاعت تا ترس، از افتخار تا ندامت را لحظه به لحظه روی صحنه به نمایش می­گذارد و نشان می­دهد که این طفل نابکار، چگونه با رشد نابهنگام خود به شوربختی دولت و ملّت و منافع یک حکومت منجر می­شود.

 

 

منابع

  • قرآن کریم
  • شکسپیر، ویلیام (1391)، تراژدی مکبث، ترجمه داریوش آشوری، تهران: آگه.
  • ........................... (1395)، تراژدی مکبث، ترجمه حمید الیاسی، تهران: روشنگران.
  • Abdul Muttaleb, F. & Rawashdeh, M. K. (2021), Macbeth Political Imagination: The Struggle for Kingship in Macbeth, Jerash for Research and Studies Journal, Vol. 20, ISS2, Article 11.
  • Augustyn, A. (2022), Coup d’état political intervention. Britannica Encyclopedia.
  • Fairclough, N. (2001), Critical discourse analysis as a method in social scientific research. In R. Wodak, & M. Meyer. (Eds.), Methods of Critical Discourse analysis (pp. 121-138). London: Sage.
  • Femie, E. (2013), The Demonic Literature and Experience. London: Routledge.
  • Goldstein, G. B. (2017), The Nobility of High Politics in Shakespeare. National Review Politics and Policy.
  • Harrison, G. B. (1959), Major British Writers. University of Michigan, Harcourt, Brace and World INC.
  • Howell, M. L. (2008), Manhood and Masculine Identity in William Shakespeare’s The Tragedy of Macbeth. Lanham, MD: UP of America.
  • Leggatt, A. (1988), Shakespeare’s Political Drama: The History Plays and The Roman Plays. Routledge, British Library.
  • Lickindorf, E. (1987), Morality and Politics of Shakespeare’s Macbeth. Literato, No 3.
  • Luttwak, E. (2016), Coup d'état: A Practical Handbook. Harvard University Press.
  • Mabillard, A. (2000), Shakespeare and the Gunpowder Plot. Shakespeare Online. 20 Aug. 2000.
  • MacLean, I. (1996), The Concise Oxford Dictionary of Politics. Oxford University Press, Pp.117-118.
  • Meyer, M. (2001), Between theory, method, and politics: positioning of the approaches to CDA. In R. Wodak, & M. Meyer. (Eds.), Methods of Critical Discourse analysis (pp. 121-138). London: Sage.  
  • Parker, B. L. (1970), The Sewanee Review, Vol. 78, No. 3 (summer, 1970), pp. 476-487 (12 pages). The Johns Hopkins.
  • Paul, R. (2012), New Delhi, University of Delhi.
  • Scott, C. E. (2008), The Betrayal of Democratic Space, Journal of Speculative Philosophy, Vol 22, No. 4, Pennsylvania State University.
  • Shakespeare, W. (1623), Dover publications Unabridged edition (December 23, 1993), The Kindle eBook.
  • Wodak, R. (2001a), What CDA is about: a summary of its history, important concepts and its developments. In R. Wodak, & M. Meyer. (Eds.), Methods of Critical Discourse analysis (pp. 1-13). London: Sage.
  • Wodak, R. (2001b), The Discourse-historical Approach. In R. Wodak, & M. Meyer. (Eds.), Methods of Critical Discourse analysis (pp. 63-94). London: Sage.
  • Wodak, R. & Meyer, M. (Eds.). (2001), Methods of Critical Discourse analysis. London: Sage.

 

 

 

 

Literary Schools as Forerunners of Political Schools: Anticipation of Coup d’états in Shakespeare’s Macbeth

Seyyedeh Zahra Nozen[39]

Hadidi, Yaser[40]

DOI: 10.22080/RJLS.2022.23872.1332

Abstract

Not only does power blind but so does the ambition to clutch and obtain it. “What hands are here? Ha! They pluck out mine eyes!” Macbeth confessed his confusion which was born of the illusion of power. Written and performed in 1606, Shakespeare’s Macbeth predicted the phenomenon and concept of Coup d’état. All that he says and acts throughout this play captures the telltale essence and soul of what people came to understand and feel many years later, namely, the Coup d’état. Macbeth’s desire for kingship and the throne led to illusion, madness and, eventually, loss. The Bard of Avon visualized the unlawful seizure of power two centuries before the political terminology of Coup d’état appeared in English texts in the 19th century. This paper is an attempt at investigating the nature and the elements of Coup d’état in Macbeth and appreciates the poetic prediction of this political concept through a contextual analysis of the main character’s tragic fate. The alchemy of ambition and the thirst for power convert trust into treachery, fidelity into treason, friendship into feud, demolishing all hopes and horizons for the state in the fictitious and real world alike. Backstabbing becomes very evident as the play moves on, but it is too late for King Duncan to prevent it. Political theorists could hence look a little farther back in history to draw on Shakespeare’s Macbeth and propose an earlier and predating definition for Coup d’état, as the current article intends to look at by a close content analysis of the textual evidence in Shakespeare’s tragedy, Macbeth.

 

Keywords: Coup d’état, Temptation, Illusion, Macbeth, Loyalty

Extended Abstract

Introduction

Shakespeare’s Macbeth reflects his thoughts on the political incidences of his time as if the playwright classifies the most important political characteristics for legislators and administrators so that they are made aware of those who, voracious to gain power and advantage, ingratiate themselves with those in political power. Not only does power blind but so does the ambition to clutch and obtain it. “What hands are here? Ha! They pluck out mine eyes!” Macbeth confessed his confusion which was born of the illusion of power. Written and performed in 1606, Shakespeare’s Macbeth predicted the phenomenon and concept of Coup d’état, immediately after the disastrous fate of King Lear and long before the expression itself came into political parlance. All that he says and acts throughout this play captures the telltale essence and soul of what people came to understand and feel many years later, namely, the Coup d’état. Macbeth’s desire for kingship and the throne, awakened by witches and thriving to tumultuous extremes through his wife’s words and actions, led to illusion, madness and, eventually, loss. The Bard of Avon visualized the unlawful seizure of power two centuries before the political terminology of Coup d’état appeared in English texts in the 19th century. This paper is an attempt at investigating the nature and the elements of Coup d’état in Macbeth and appreciates the poetic prediction of this political concept through a contextual analysis of the main character’s tragic fate in the play. The alchemy of ambition and the thirst for power convert trust into treachery, fidelity into treason, friendship into feud, demolishing all hopes and horizons for the state in the fictitious and real world alike. Shakespeare seems to be warning the prosperous Queen of the possible threat of infidelity by the long-trusted generals whose thoughts and heads were pregnant with evil ambition like that of Macbeth. Evil has coiled its way into him like a snake, running all through his being, leaving him no hope in life. Shakespeare portrays people in great power and healthy political relations, trust and loyalty in harmony with nature and their surroundings, but what yet resides inside is totally different. Backstabbing becomes very evident as the play moves on, but it is too late for King Duncan to prevent it. Political theorists could look a little farther back in history to draw on Shakespeare’s Macbeth and propose an earlier and predating definition for Coup d’état in their dictionaries, as the current article intends to look at by a close content analysis of the textual evidence in Shakespeare’s tragedy, Macbeth.

 

Research Methodology:

This is a qualitative research using textual and hyper-textual analyses and textual references. Historical background as well as the required theoretical underpinnings on the concept of coup d’état would be explained upon need. Research findings will be examined using a meticulous analysis of Shakespeare’s Macbeth. To this purpose, authors attempt to identify ten major factors in the play which are related to the concept of coup d’état: breaking oaths, temptation, intrigue, treason, anxiety, delusion, tyranny, victimization, futility, nihilism and ambition. Examples of each of the above mentioned concepts were analyzed in the play to hand in the conceptual model of this research. On this basis, authors will review previous research and theories in this field. Another theoretical tool was also used for textual and discourse analyses. It was absolutely essential that textual, hyper-textual, and intertextual perspectives – used in discourse and textual analyses – be used in this research. It is so because one of the important goals of this research is constructing and re-identifying relationships with texts, and the polyphony of voices and ideas in the world of politics, political theories, political schools and their relationship with world literature texts.

Research Findings:

Though many scholars and playwrights have focused on political aspects of human life, Shakespeare’s achievement in his shortest tragedy is resonant beyond his time and place. To those who have political power, Shakespeare offers a deeper understanding of the modern world. Shakespeare’s Macbeth reflects his thoughts on the political incidences of his time as if the playwright classifies the most important political characteristics for legislators and administrators so that they are made aware of those who, voracious to gain power and advantage, ingratiate themselves with those in political power.

Conclusion:

Macbeth is the tragic story of man and his surroundings. The play brings to light how a man takes small steps towards his own perdition as his judgment is clouded by his ambition. The play Macbeth which was staged during the reign of Elizabeth targeted an audience who believed in ghosts and superstitions. Even James I, king of England, was an extremely superstitious person. Shakespeare was well studied in both human nature and political nature. He believed if unchecked, both would lead to annihilation and death. This is the idea he depicts in his play. Macbeth, the general of King Duncan’s army and a Scottish nobleman, has many worthy qualities in mind and heart. However, he is brought to his knees through his ambition and his personal and political lives are brought to a disastrous end. In this tragic hero, love, fear and ambition are depicted as strong forces of nature. The nature of a coup d’état is treason, falsehood, and misuse of trust to achieve political power. Macbeth’s situation in this regard is just like that of an unripe apple which has tricked many noble men in history with its deceiving appearance, despite its sour taste which would not be wiped away from one’s mouth if eaten. In a bigger scale, people are ignorant and incapable of predicting future events. They do not understand how their attempts for such big moves result in loss of security. What seemed to be manageable one day proves so complicated that no remedy except for a miracle can save them. Delusion, madness, chaos, downfall, bloodshed, and anarchy are portrayed through portrayal of life as worthless.

 

 

 

 

[1] - استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه علوم انتظامی امین، تهران، ایران. (نویسنده‌ی مسؤول)، رایانامه: znozen@yahoo.com

[2] - استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تبریز، ایران. رایانامه: hadidy@tabriz.ac.ir

[3]. Hamlet

[4]. Claudius

[5]. King Hamlet

[6]. Duncan

[7]. Othello

[8]. Troilus and Cressida

[9]. Julius Caesar

[10]. Renaissance

[11]. لقب شکسپیر

[12]. James

[13]. Gun Powder Plot

[14]. Guy Fawkes

[15] President Lincoln

[16] James Hackett

[17] Allan Bloom

[18]. Tudors

[19]. Lickindorf

[20]. Leggatt

[21]. Howell

[22]. Goldstein

[23]. Enoch Powell

[24]. Abdul Muttaleb and Rawashedeh

[25]. Inferiority Complex

[26]. Ben Jonson

[27]. Luttwak

[28]. Marx and Engels

[29]. August Blanqui

[30]. Gabriel Naude

[31]. Dr. William King

[32]. Kurtz

[33]. Heart of Darkness

[34]. Joseph Conrad

[35]. Banco

[36]. Ross

[37]. Garnet

[38]. Fleance

[39] Assistant Professor, Department of English Language and Literature, Amin Police Science University, Iran. Corresponding author: znozen@yahoo.com.

[40] Assistant Professor, Department of English Language and Literature, University of Tabriz, Iran.

  • Abdul Muttaleb, F. & Rawashdeh, M. K. (2021), Macbeth Political Imagination: The Struggle for Kingship in Macbeth, Jerash for Research and Studies Journal, Vol. 20, ISS2, Article 11.
  • Augustyn, A. (2022), Coup d’état political intervention. Britannica Encyclopedia.
  • Fairclough, N. (2001), Critical discourse analysis as a method in social scientific research. In R. Wodak, & M. Meyer. (Eds.), Methods of Critical Discourse analysis (pp. 121-138). London: Sage.
  • Femie, E. (2013), The Demonic Literature and Experience. London: Routledge.
  • Goldstein, G. B. (2017), The Nobility of High Politics in Shakespeare. National Review Politics and Policy.
  • Harrison, G. B. (1959), Major British Writers. University of Michigan, Harcourt, Brace and World INC.
  • Howell, M. L. (2008), Manhood and Masculine Identity in William Shakespeare’s The Tragedy of Macbeth. Lanham, MD: UP of America.
  • Leggatt, A. (1988), Shakespeare’s Political Drama: The History Plays and The Roman Plays. Routledge, British Library.
  • Lickindorf, E. (1987), Morality and Politics of Shakespeare’s Macbeth. Literato, No 3.
  • Luttwak, E. (2016), Coup d'état: A Practical Handbook. Harvard University Press.
  • Mabillard, A. (2000), Shakespeare and the Gunpowder Plot. Shakespeare Online. 20 Aug. 2000.
  • MacLean, I. (1996), The Concise Oxford Dictionary of Politics. Oxford University Press, Pp.117-118.
  • Meyer, M. (2001), Between theory, method, and politics: positioning of the approaches to CDA. In R. Wodak, & M. Meyer. (Eds.), Methods of Critical Discourse analysis (pp. 121-138). London: Sage.  
  • Parker, B. L. (1970), The Sewanee Review, Vol. 78, No. 3 (summer, 1970), pp. 476-487 (12 pages). The Johns Hopkins.
  • Paul, R. (2012), New Delhi, University of Delhi.
  • Scott, C. E. (2008), The Betrayal of Democratic Space, Journal of Speculative Philosophy, Vol 22, No. 4, Pennsylvania State University.
  • Shakespeare, W. (1623), Dover publications Unabridged edition (December 23, 1993), The Kindle eBook.
  • Wodak, R. (2001a), What CDA is about: a summary of its history, important concepts and its developments. In R. Wodak, & M. Meyer. (Eds.), Methods of Critical Discourse analysis (pp. 1-13). London: Sage.
  • Wodak, R. (2001b), The Discourse-historical Approach. In R. Wodak, & M. Meyer. (Eds.), Methods of Critical Discourse analysis (pp. 63-94). London: Sage.
  • Wodak, R. & Meyer, M. (Eds.). (2001), Methods of Critical Discourse analysis. London: Sage.