Modernist Analysis of Indigenous / Global Poetry Manley

Document Type : Research article extracted from thesis and dissertation

Authors

1 University of Guilan

2 Assistant professor of Persian language and litrature University of Gilan _Rasht

Abstract

Globalization is a process that human beings inevitably face. Some oppose it and some choose to become completely Western. But there is a middle ground. This phenomenon has occurred in all political, social, economic and cultural dimensions, but its role in culture and art, including literature, is different and has complexities. Countries that are considered the Third World are usually forced to approach the countries that have globalized their literary capital in order to enter this field and play a global role. But they can build their global identity by retaining features of their own culture and capturing the positives of other cultures.
Persian literature has been influenced by world literature since the constitutional era. This effect is superficial in most cases. They have either blindly imitated or retaliated. Of course, the works of some poets and writers have more potential for globalization. Especially those who have different sounds using local and national elements in a new way. Nima Yoshij is the first poet who has better understood the meaning of modernity and globalization than others, and while using local, folk and national elements and paying attention to his cultural assets, he has tried to compose a global poem. In this research, we have selected one of Nima's poems that has a legendary and local color to study. This research provides an approach to the study of Persian literary works by looking at the indigenous and global elements of these works and their capacities in transnational fields.

Keywords


علمی پژوهشی

مانلی نیما، دریچه‌ای به جهانی شدن شعر معاصر فارسی

سیده‌محدثه میرجعفری‌شال*[1] ،

علی تسلیمی[2]

 

 

10.22080/RJLS.2021.21668.1240

 

تاریخ دریافت:
6 تیر 1400

تاریخ پذیرش:
28 آذر 1400

تاریخ انتشار:
25 دی 1400

 

چکیده

جهانی‌شدن جریانی است که خواه‌ناخواه بشر امروز با آن مواجه است. بعضی در مقابل آن می‌ایستند و بعضی به‌تمامی غربی‌شدن را انتخاب می‌کنند. امّا می‌توان راه میانه‌ای را هم در پیش گرفت. این پدیده در همۀ ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی اتفاق افتاده است امّا نقش آن در فرهنگ و هنر و ازجمله ادبیات بسیار متفاوت است و پیچیدگی‌هایی دارد. کشورهایی که جهان سوم محسوب می‌شوند به‌طورمعمول ناچارند برای وارد شدن به این عرصۀ رقابتی و ایفای نقش جهانی، خود را به کشورهایی که سرمایۀ ادبیات خود را جهانی نموده‌اند نزدیک کنند. امّا می‌توانند با حفظ ویژگی‌هایی از فرهنگ خود و گرفتن قسمت‌های مثبت فرهنگ‌های دیگر جهان، هویت جهانی خویش را بسازند.  ادبیات فارسی بخصوص از دوران مشروطه به بعد تحت تأثیر ادبیات جهان قرارگرفته است. امّا این تأثیر در اکثر موارد سطحی بوده است. یا به تقلید کورکورانه پرداخته‌اند و یا مقابله‌به‌مثل کرده‌اند. البته آثار بعضی از شاعران و نویسندگان ظرفیت بیشتری برای جهانی‌شدن دارد. به ویژه آن‌ها که با استفاده از عناصر بومی و ملّی به شکل جدید صداهای گوناگون را در خود دارند. نیما یوشیج اولین شاعری است که معنی مدرن و جهانی‌شدن را بهتر از دیگران درک کرده‌ است و ضمن بهره‌برداری از عناصر بومی، عامیانه و ملّی و توجه به داشته‌های فرهنگی خود، درصدد سرودن شعری جهانی برآمده است. ما در این پژوهش یکی از اشعار نیما را که رنگی افسانه‌ای و محلی دارد برای بررسی برگزیده‌ایم. این پژوهش رهیافتی برای بررسی آثار ادبی فارسی با نگاه به عناصر بومی و جهانی این آثار و ظرفیت‌هایشان در عرصه‌های فرا ملّیتی ارائه می‌دهد.

کلیدواژه ها:
جهانی‌شدن، بومی‌گرایی، مدرنیسم، مانلی، سمبولیسم، افسانه‌گردانی

 

 

 

1      مقدمه

می‌توان جهانی‌شدن را حرکت انسان‌ها به سمت کمرنگ‌شدن مرزهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، فکری، عقیدتی و هنری دانست. جریانی که در آن به‌مرورزمان عناصر اصلی بشریت به سطح می‌آیند و لایه‌های افتراق آمیز آن در اعماق قرار می‌گیرند. اندیشمندان از منظرهای مختلف به این پدیده نگریسته‌اند و ابعاد گوناگون آن را بررسی کرده‌اند. می‌توان گفت جهانی‌شدن فرآیندی چندوجهی است. گرچه که دارای وجوه استعماری بوده است، امّا با پیشرفت وسایل ارتباطی و تعاملِ دوجانبه‌ی مردم کشورهای جهان اوّل و درحال‌توسعه با یکدیگر به‌مرور ابعاد فرا استعماری به خود گرفته است. به قول یدالله چوپانی این فرآیند بااینکه در حوزۀ اقتصاد از نمودی عینی‌تر برخوردار است، امّا چالش پذیری آن در قلمرو فرهنگ بیشتر است. تا جایی که امروزه تحلیل‌گران سیاست خارجی و مسائل بین‌المللی بر افزایش اهمیت جهان مبتنی بر جغرافیای فرهنگی (Geoculture) هم‌عرض با جهان جغرافیای سیاسی (Geopolitical) سخن می‌گویند‌‌‌‌‌‌‌‌‌. (چوپانی 1386: 160)

  ادبیات به‌عنوان مهم‌ترین نمود فرهنگ جوامع، نقش مؤثری را در عرصه‌ی جهانی‌شدن بازی می‌کند. ادبیات متحرّک و پویا‌‌‌، ادبیاتی جهانی است. اثری که بتواند با تعداد بیشتری از انسان‌ها در دنیا ارتباط برقرار کند و ویژگی‌های ملّی و فراملی را باهم داشته باشد چشم‌انداز وسیع‌تری را در برمی‌گیرد. تأثیر ادبیات جهان بر ادبیات فارسی از دوران مشروطه آغاز شد. پیش از نیما یوشیج هم شاعرانی همچون تقی رفعت، ابوالقاسم لاهوتی، شمس کسمایی، جعفر خامنه‌ای بودند که سعی در نو کردن قالب شعر فارسی داشتند، امّا تلاش‌های آن‌ها در سطح باقی ماند و چندان به‌جایی نرسید. نیما یوشیج ولی توانست با عملکرد پخته‌تر و وسعت شناخت از ادبیات غرب و ادبیات فارسی کاری را انجام دهند که دیگران نتوانسته بودند به ثمر برساند. موسی اکرمی در مقاله‌ای به این نکته اشاره کرده است. (مجدالدین 1375: 41)

1.1       پرسش‌های پژوهش

این مقاله در راستای پاسخ به پرسش‌های زیر است:

  1. ضرورت توجه به مسأله‌ی جهانی شدن در ادبیات چیست؟
  2. جهانی شدن استعماری با شرقی/غربی شدن چه تفاوتی دارد؟
  3. بومی/جهانی شدن چیست و نظر نیما یوشیج در این باره چه می‌باشد؟
  4. ویژگی‌هایی که باعث می‌شود اثری بومی/ جهانی محسوب شود چیست؟
  5. چرا شعر مانلی نیما یک شعر بومی/ جهانی است؟

2      مبانی نظری

علی تسلیمی در کتاب پیام هدایت با بهره‌گیری از مفاهیم موجود از جهانی‌شدن و دریافتی که از این موضوع در آثار هدایت داشته است شمایی نو از این مفهوم ارائه داده است و از آن به‌عنوان شرقی/‌غربی‌شدن تعبیر نموده ‌است. (ن. ک تسلیمی 1393) شرقی‌غربی‌شدن با شرق‌شناسی و غرب‌شناسی و دید غرب‌گرایانه از جهانی‌شدن تفاوت دارد. غربی‌ها به آداب‌ورسوم مردم شرق علاقه‌مندی نشان می‌دهند، درست مثل باستان‌شناسی که ابزارآلات عتیقه را بررسی می‌کند، یا مردم‌شناسی که فرهنگ مردم قبیله‌ای بدوی در آفریقا را مطالعه می‌کند. این نوع پژوهش و بررسی همیشه از موضع برتر است. این مسئله در نقد پسااستعماری وجود دارد. منتقدان پسااستعماری، پژوهش‌های شرق شناسان غربی را نقد می‌کنند و این برترانگاری را نمی‌پذیرند. جهانی‌شدن در نظر ما جدا از مفاهیم استعماری و سودجویی‌های دولت‌های قدرتمند و شرکت‌های فرا ملّی‌ای است که با اهداف بهره‌گیری‌های اقتصادی انسان‌ها و ملّت‌های ضعیف، خواستار ارتباط با ایشان از موضع برترند. این تعریف از جهانی‌شدن، این‌گونه فرایندها را نقد می‌کند و معتقد است باید شرایط برای بهبود زندگی تمام انسان‌ها و ملل با روابط خیرخواهانه بین آن‌ها و رسیدن به یک فهم مشترک از پدیدارها تسهیل شود. طبق این نظریه باید با احترام به بومی‌ها و اساطیر شرق و ترکیب درست آن‌ها با مدرنیته و جنبه‌های پیشرفته‌ی غرب از آن‌ها بهره برد. به‌طور کل معمولاً مفهوم جهانی‌شدن هم‌عرض با تجدد و پیشرفت بشر قرار می‌گیرد.

جهانی‌شدن در ادبیات مغایر با بومی بودن و کاربرد ادبیات عامیانه نیست. نویسنده‌ای که صرفاً به قدرت منتقل‌شدن اثرش از راه ترجمه فکر کند به بخش هنری اثر خود که در عرصه‌ی زبان نمود پیدا می‌کند بی‌توجه می‌گردد. همچنین نویسنده‌ای که فضای فرهنگی محل زیست خود و بومی‌هایش را نشناسد و از آن‌ها بهره نبرد، نمی‌تواند اثری تأثیرگذار در قلمرو ادبیات خود و حتی ادبیات جهان ارائه کند.

 درمجموع وجود مؤلفه‌هایی در آثار شاعران یا نویسندگان می‌تواند نشان از فرآیند جهانی‌شدن در آثار ایشان باشد که در آثار نویسندگان سایر مللی که در مسیر این قافله قرارگرفته‌اند نیز دیده می‌شود:

  1. پرداختن به زبان زنده، گفتاری و توجّه به ادبیات عامیانه و بومی و تلفیق و ترکیب بومی‌ها با ساخت‌های جهانی.
  2. تأثیرپذیری از مفاهیم و گفتمان‌های مطرح در دنیا.
  3. استفاده از تکنیک‌های ادبی‌ای که نویسندگان جهان مرکز به‌کاربرده‌اند.
  4. بیان مفاهیم و دغدغه‌هایی که در جهان کنونی ذاتی و بشری تلقی می‌شوند و فرهنگ و ادبیات جهانی آن‌ها را می‌پذیرد: اموری مانند غرایز بشری، پرهیز از ظلم به نوع بشر، زشتی جنگ، احترام به حقوق کودک و دوست داشتن حیوانات و احترام به تفاوت فرهنگ‌ها.
  5. توجه به عناصر مدرن و پست‌مدرن (قطعیت‌ها و سپس نسبیت‌ها)

 نیما یوشیج در بهره‌گیری از تجارب ادبی نسبت به ادبیات فارسی یا غیر آن تعصب نمی‌ورزد و سعی می‌کند که از هر تجربه‌ای آنچه به نظرش انسانی و جهانی است برگزیند.  «برای من ایران و غیر ایرانی وجود ندارد. تاریخ و گذشته هر ملّتی که درست باشد در نظرم دلکش است. در قلب من یادگارهایی است که به دیگران مربوط می‌شود، ولی شبیه به یادگارهای خود من است..» (یوشیج 1357: 116)

 ما در این مقاله تلاش داریم یکی از شعرهای نیما یوشیج (مانلی) را از منظر بومی/جهانی‌شدن بررسی و تحلیل کنیم. این شعر را انتخاب نمودیم چراکه ازجمله شعرهای اوست که با حفظ ویژگی‌های بومی و بهره‌برداری از افسانه‌ای عامیانه در یک فضای اقلیمی خاص، از ادبیات جهان هم به‌گونه‌ای مطلوب بهره بُرده است و دارای ظرفیت‌های جهانی نیز هست. ما در این پژوهش پس از مطالعه‌ی دقیق اشعار نیما و به‌ویژه شعر مانلی و همچنین آشنایی با مباحث جهانی‌شدن به ویژه، تأثیرات آن در ادبیات و پیگیری این جریان در تاریخ ادبیات ایران سعی در دادن چشم‌اندازی درست و منطقی از این موضوع و توصیف و تحلیل شعر نیما با این رویکرد داشته‌ایم.

 

3      پیشینه‌ی تحقیق

کتبی که در مبحث جهانی‌شدن نوشته‌شده است بسیار زیاد است، اما عمدتاً به مباحث جهانی‌شدن سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی توجه کرده‌اند و کمتر به بحث تأثیر جهانی‌شدن بر ادبیات پرداخته‌اند. یا اینکه این پدیده را مطلقاً استعماری دانسته‌اند و از دیدگاه پسااستعماری ادبیات مدرن و معاصر را مطالعه کرده‌اند. ترجمه‌ای از کتاب جمهوری جهانی ادبیات اثر نویسنده‌ی فرانسوی کازانووا شده است که برای اولین بار در سال 92 به چاپ رسیده و اثر ارزشمندی است و تا حدی هم در آن به اهمیت توجه به فرهنگ‌های ادبی متفاوت که می‌توانند سرمایه‌های ادبی‌‌شان را جهانی کنند، توجه شده است. علی تسلیمی در کتاب پیام هدایت ( سال نشر 1393)  با طرح مبحث شرقی/غربی‌شدن منظر جدیدی به جهانی‌شدن در ادبیات دارد و نشان می‌دهد که می‌توان دارایی‌های بومی خود را داشت و درعین‌حال ادبیاتی جهانی عرضه کرد؛ کاری که صادق هدایت در بوف کور انجام داده است. نیما یوشیج در "حرف‌های همسایه" که نامه‌های پراکنده‌ی اوست ( چاپ نخست در سال 1351) و در "ارزش احساسات" که مقاله‌ی بلندی بود و اولین بار در سال 1319 در مجله‌ی موسیقی چاپ شد، با طرح نظریات خود و اهمیت دادن به امر دنیایی شدن جزو نخستین کسان است که به جهانی‌شدن ادبیات توجه کرده است؛ و در اشعارش ردّ پای این تأثیرپذیری‌ها دیده می‌شود. علی محمدی در مقاله‌ی "قابلیت‌های زبان فارسی و موانع جهانی‌شدن آن(1392)"، ‌یک بحث زبان‌شناسانه را ارائه می‌دهد که می‌تواند تا حدی به کار بیاید، امّا به حوزه‌ی ادبیات وارد نشده است و در مورد تأثیرات و تأثرات این پدیده بر آثار ادبی بحثی ننموده است. آسیه قوامی اما در مقاله‌ای به نام "عوامل مؤثر بر جهانی‌شدن شعر و ادب فارسی(1392)" به عوامل بیرونی مؤثر بر آثار از قبیل؛ تأثیر انقلاب مشروطه، مجاهدت‌های روشنفکران داخلی و خارجی، تبادل فرهنگی و ... پرداخته است ،امّا تحلیلی بر خود آثار نداشته و این تأثیرات را در آن‌ها نشان نداده است. حسین پاینده هم در مقاله‌ای با عنوان "ملاحظاتی درباره‌ی چشم‌انداز جهانی‌شدن ادبیات معاصر ایران(1385)" موقعیت ادبیات فارسی را در جهان بررسی کرده است. این مقاله نیز از بیرون و آسیب‌شناسانه دلایل جهانی نشدن ادبیات فارسی را بررسی نموده است. ما در پژوهش حاضر به کنکاش در خود اثر پرداخته‌ایم و ویژگی‌های اثرپذیر آن و خصوصیاتی که قابلیت اثرگذاری در قلمرو جهانی را دارند از دل خود اثر و گفتمان نویسنده‌اش دریافت داشته‌ایم. همچنین کتاب‌ها و مقالات متعددی در باب مدرنیته و پست‌مدرنیته در ادبیات فارسی نوشته‌شده است، اما هیچ‌کدام آن‌ها بحث جهانی‌شدن را به‌طور اخص پیش نمی‌کشند. همچنین در هیچ‌کدام این آثار بحث بومی و جهانی‌شدن را مطرح ننموده‌اند درحالی‌که چنین رویکردی می‌تواند بسیار کاربردی و راهگشا باشد.

4      4- روش تحقیق

در این پژوهش از روش تحقیق کتابخانه‌ای و بررسی اشعار نیما یوشیج و به ویژه شعر مانلی بهره برده شده است.

در این پژوهش با رویکرد توصیفی/تحلیلی با در نظر داشتن نظریات مربوط به جهانی شدن و از منظر شرقی/ غربی شدن آثار بررسی شده است.

5      یافته‌ها و بحث

5.1       نیما یوشیج

از خیلی وقت پیش از ظهور نیما یوشیج ادبیات فارسی در معرض تأثیر و تأثّر از دنیا قرارگرفته بود، امّا نیما ازجمله‌ی اولین کسانی است که به‌طورجدی بحث دنیایی شدن را مطرح کرد و در نظریاتش که به‌طور پراکنده در قالب نامه‌ها و مقالاتی نوشته ‌است یا در کتاب ارزش احساسات به این مطلب توجه داشته است. به نظر نیما، ادبیات و شعرِ خوب ادبیاتی است که قابلیت دنیایی شدن را داشته باشد. ضمن اینکه از همین زندگی پیرامون شاعر و طبیعت اطراف او نشاءت می‌گیرد، نگاه به جهان داشته باشد. (یوشیج 1357: 116)

به همین دلیل به قول بهروز ثروتیان نیما را می‌توان هنرمندی انسان‌دوست دانست.  (ثروتیان 1375: 151)  پیش از نیما هم بودند کسانی که سعی داشتند اثری جهانی را عرضه کنند و قالب‌های کلاسیک فارسی را نادیده بگیرند. امّا اینکه چرا هیچ‌یک از آن حرکت‌ها به قوّت کار نیما نبود و نتوانست جایگاهی در ادبیات فارسی پیدا کند دلیلش شتاب‌زدگی و عدم توجه به فرهنگ و زبان زیست شده بود. آن‌ها تحت تأثیر نظریات غربی اشعاری را می‌سرودند، اما هنوز در ادبیات فارسی تمهیدات کافی و بستر مناسب برای این‌گونه اشعار وجود نداشت. نیما یوشیج هوشمندانه متوجه این امر شد. او هیچ‌گاه تنها در سِمَت تقلیدگری از شاعران غربی قرار نگرفت و عمیقاً به فضای بومی و فرهنگی و ادبیات عامیانه و ویژگی‌های زبان خود متوجّه بود و همین امر سبب شد که به‌درستی در مقام طلایه‌دار شعر نوی فارسی قرار بگیرد.

ما در اینجا به بررسی شعر مانلی نیما یوشیج از منظر جهانی‌شدن (تأثیرپذیری از جهان در عین داشتن ویژگی‌های بومی و زیستِ هنری در زبان) می‌پردازیم.

5.2       مانلی

نیما خود اذعان داشت که نظیر داستان مانلی پیش از او هم وجود داشته است، امّا به قول خودش او به آن گوشت و پوست داده است. نیما در مقدمه‌ی مانلی متذکّر شده‌ است که وی مانلی را دو سه سال پیش از ترجمه‌ی افسانه‌ی اوراشیمای ژاپنی توسط صادق هدایت سروده بود که نیما از او به‌عنوان برومندترین کس در بین دوستانش یاد می‌کند.

«نظیر به شالوده‌ی این داستان، با تفاوت‌هایی در ادبیات دنیادیده می‌شود. من اول کسی نیستم که از پری‌پیکر دریایی حرف می‌زنم. مثل این‌که هیچ‌کس اول کسی نیست که اسم از عنقا و هما می‌برد. جز این‌که من خواسته‌ام به خیال خودم گوشت و پوست به آن داده باشم. این داستان را من پیش از سال 1324 کم‌وبیش روبه‌راه کرده بودم. درست دو سه سالی پیش از ترجمه‌ی اوراشیمای یکی از دوستان من. او این داستان را از هر حیث می‌پسندید. من میل داشتم داستان به نام او باشد.» (یوشیج 1383: 520)

اوراشیما داستان مردی است که دختر دریا به او دل می‌بازد و با اصرار شبی را با او می‌گذراند و به یادگار صندوقچه‌ای از صدف به او می‌دهد و تأکید می‌کند که دَرِ آن را باز نکند. اوراشیما وقتی به روستا و خانه‌اش می‌رود می‌بیند که همه‌چیز عوض شده و سالیان سال گذشته و همه‌ی‌کسانش از دنیا رفته‌اند و کسی او را نمی‌شناسد؛ و بعد درحالی‌که بر درختی تکیه داده دَرِ صندوقچه را می‌گشاید و به‌محض این کار پیر و فرتوت می‌شود و خود نیز از دنیا می‌رود. ( ر.ک پیگوت 1373) داستان اوراشیما طرح بسیار ساده‌ای دارد و صرفاً افسانه‌ای محلی و عامیانه است که باز هم نمونه‌های آن در تمام دنیا و حتّی در افسانه‌های بومی ایرانی وجود‌ دارد. امّا نیما به این داستان آشنا جنبه‌ای دیگر می‌دهد و آن را از آنِ خویش می‌سازد و گستره‌ی تأویل به آن می‌بخشد؛ و به قول خودش به آن گوشت و پوست می‌دهد.

مانلی داستان مرد ماهیگیری است که مانند سایر اهالی روستا به سختی و تنگ‌دستی روزگار می‌گذراند و مجبور است برای امرار معاش خود و خانواده‌اش حتی در هوای طوفانی دریا دل به دریا بزند برای کسب روزی. او در یک شب به دریا می‌رود و تا دورها می‌رود، اما موفق به ماهی گرفتن نمی‌شود. دریا طوفانی شده و او هنوز مشغول راندن در دریاست. ناگهان پری‌پیکری افسانه‌ای از دریا بر او ظاهر می‌شود و مانلی را به ماندن در نزد خود دعوت می‌کند. او مرد ماهیگیر را انسانی شریف و بی‌همتا می‌داند که لایق زندگی بهتری است. اما مرد خود را شایسته‌ی پری دریایی نمی‌بیند و نگران خانه و خانواده خود است. گفت و گوهای زیادی بین مانلی و پری شکل می‌گیرد و مرد ماهیگیر دلباختۀ پری می‌شود. سرانجام اما او به ساحل برمی‌گردد در حالی که همه چیز رنگ و بوی دیگری برایش یافته و دلتنگ دریا و پری دریاست و خود را غریب و درک ناشده می‌بیند.

مانلی یک روایت سمبولیستی است که می‌توان از آن برداشت‌های متعدد داشت. نیما به گونه‌ای داستان مانلی را در این شعر شرح داده که مانلی قهرمان انسان‌هایی باشد که در روزگار خود دیگری تلقی می‌شوند. انسان‌هایی که همواره در دنیا احساس غربت می‌کنند و کسی آن‌ها را در دنیای واقعی درک نمی‌کند بنابراین به رویا و پری پناه می‌برند.   

این شعر در زمره‌ی شعرهای روایی قرار می‌گیرد. نیما در نظریات خود بر عنصر روایت خیلی تأکید داشته است. روایت به شعر شکل و ساختاری منسجم می‌دهد که مورد نظر نیما بوده است. در مجموع توجه به وصف و روایت در نظریه‌ی نیما پررنگ است.  روایت سمبولیستی مانلی حاوی اندیشه‌های متعهدانه نیماست. روایت شعر مانلی با ورود قهرمان به صحنه‌ی روایت آغاز می‌شود. شخصیت‌های حاضر در روایت مانلی، دریای طوفانی، پری دریایی و خروس هستند. بعد از عزیمت مانلی به سمت دریا و غیبت او از خانه برای کسب روزی ماجرا آغاز می‌شود. دریای طوفانی در واقع اینجا در حکم ضد قهرمان است که در این ماجرا ایجاد ترس می‌کند. قهرمان یعنی مانلی در مقابل او ایستاگی می‌کند و کوتاه نمی‌آید. پری پیکر دریا در حکم میانجی و یاریگر رخ می‌نماید و البته گاهی هم خود دسیسه‌گر است و قصد اغوای ماهیگیر را دارد. بعد از کش مکش هایی مانلی به پری دل می‌بازد. او پس از بازگشت به ساحل با اکراه و با حس غریبگی در حالی که خروس راه خانه را به او نشان می‌دهد برمی‌گردد، اما این خانه دیگر جایی نیست که به آن احساس تعلق کند. پایان روایت با توجه به شعر بودن آن تا حدی مبهم است و همین ابهام دستآویز حدس زدن‌های گوناگون است.  

شعر مانلی از شعرهای پراهمیت نیماست. منوچهر آتشی در کتاب نیما را باز هم بخوانیم معتقد است که برخی شعرهای نیما آن‌چنان مهم‌اند که قطعاً باید به‌صورت کتابی جداگانه موردنقد و بررسی قرار بگیرند و مانلی را بعد از سیریویلی به‌عنوان شعری نام می‌برد که ابعاد زیباشناختی کم‌نظیری دارد . (آتشی 1382: 113) آتشی همچنین در همین کتاب اشاره می‌کند که تقریباً عین این داستان افسانه‌ای در جنوب ایران وجود دارد که به فایز دشتستانی، شاعر معروف بومی نسبتش می‌دهند. با این تفاوت که پری افسانه‌ی فایز در بیابان عاشق او می‌شود و به دلایل آداب روستایی از او جدا می‌شود. (همان: 115) این شباهت‌ها را می‌توان به گونۀ آرکی‌تایپی بررسی نمود.

«در باورهای یونگ چه ‌بسا این الهامات همان است که در ناخود‌آگاه وجود داشته و اکنون به خودآگاه بدل شده است. این سخن افزون بر آنکه یاد‌آور نظریه‌ی مثل و تذکر افلاطونی است، بر آن است که کارکرد ناخود‌آگاه را در روان آدمی نشان دهد. ناخودآگاه فردی جایگاه واپس‌زنی‌های جنسی شخصی است اما یونگ فراتر می‌رود ... یونگ بر این باور است که ناخودآگاه جمعی دربردارنده‌ی کهن‌الگوهاست. او دراین‌باره، جهانی می‌اندیشد...» (تسلیمی 1388: 128)

بنابراین می‌توان این‌گونه پنداشت که اصل این داستان به گونه‌ی کهن‌الگویی به ذهن نیما متبادر شده باشد.

5.3       مانلی؛ دریچه‌ای به جهانی شدن

حال در ادامه به بررسی مؤلفه‌های جهانی‌شدن در شعر مانلی نیما یوشیج می‌پردازیم.

 

5.3.1        پرداختن به زبان گفتاری و توجّه به ادبیات عامیانه و بومی در مقابل سنّت‌های پیشین ادبیات ملّی

استفاده از عناصر بومی و جهانی‌شدن، مفاهیم متناقضی نیستند. بلکه گاه تحت تأثیر جهانی‌شدن و در تقابل با آن بومی‌گرایی شدّت می‌گیرد؛ و گاه نیز استفاده از عناصر بومی به‌منزله‌ی تقابل با گفتمان‌ها و ساختارهای عرضه‌شده در جهان نیست. در برداشتی هم که ما از جهانی‌شدن به‌منزله‌ی شرقی/ غربی‌شدن و نه غربی و نه شرقی شدن داریم؛ لزوم توجّه به تفاوت‌ها و هویت‌های فرهنگی و ادبی برای هم‌‌عرضی بیشتر ادبیات‌های گوناگون باهم و نقش داشتن در بالا بردن سرمایه‌های ادبیات جهان حتمی است.

«بومی‌گرایی به معنای ناآگاهی از تجدد نیست، برعکس باید آن را یک پدیده‌ی مدرن دانست، زیرا کلام موجز آن یعنی خودت باش، که آدمی را به اصالت توجه می‌دهد؛ خودساخته‌ی عصر مدرن است..» (صدیقی 1388: 98)  نیما در مانلی با کاربرد واژگان متعلق به منطقه‌ی شمال ایران و به عبارتی، واژگان دریایی اصالت سبک این اثر را می‌سازد. دریا، ماهیگیر و متعلقات این‌ها در همه جای منظومه به چشم می‌خورند. بعضی واژگان عامیانه برای خیلی از خوانندگان ناآشناست. واژگانی مثل سفیدک، کپور، اسلک و چکاو (که نوعی ماهی هستند)، شخمه‌ی موج، الیجه (یا الیچه = نوعی پارچه‌ی راه‌راه و ابریشمی)، شماله (مشعل)، نیار (پناهگاه چوبی) و ... امّا نیما در این شعر و اشعار دیگر به‌عمد از این واژگان بومی استفاده می‌کند تا از سنّت ادبی پیشین که فقط یک سری واژگان را که ادبی تلقّی می‌شدند، شایسته‌‌ی ورود به شعر می‌دانست فاصله بگیرد و شعر خود را به عینیت نزدیک کند. همچنین نیما از کاربرد واژگان عامیانه مطابق با فضای کار و شخصیت اثر و یا ترکیب‌سازی با این کلمات ابایی ندارد و آن را توصیه می‌کند امّا درعین‌حال معتقد است که یک اثر ادبی ازنظر کاربرد زبان نباید عوامانه باشد و زبان آن دست پایین باشد گرچه که می‌توان از کلمات عامیانه به فراخور استفاده کرد. (یوشیج 1357: 73)

نیما در دو حوزه از زبان عامیانه بهره برده است هم در استفاده از واژگان و هم ساخت از ظرفیت‌های زبان عامیانه استفاده کرده است؛ اما نیما از زبان عامیانه، عین شکل عامیانه‌اش را استفاده نمی‌کند به خصوص عین ساختار عامه را به کار نمی‌برد و آن را مطابق با زبان ادبی خود می‌کند. تسلیمی در این خصوص بیان نموده که: استفاده از طبیعت و فرهنگ بومی ازجمله افسانه‌های محلی می‌تواند با طرز کاری جهانی و مفاهیم جهانی باشد و ابعاد دنیایی پیدا کند. برای مثال نیما از واژگان محلی مثل کوه‌های وازنا و ازاکو نام می‌برد، امّا بهره‌ای دیگر از آن‌ها می‌برد. بهره بردن از افسانه‌ها و اسطوره‌ها و افسانه‌گردانی کردن برخلاف آوردن افسانه‌ها به شکل خام و باورمندانه است. (تسلیمی1397: 24) درمجموع در شعر مانلی بیشتر همان‌طور که ذکر شد از واژگان بومی یا عامیانه استفاده نموده است، اما کمتر ساخت عامیانه را وارد زبانش کرده است غیر از کاربرد چند جمله‌ی مصطلح عامیانه از قبیلِ عقل از سر پریدن (داده است عقل از سر – ص 526)، جا بردن در چیزی (در چنین معرکه‌ی هول که جا بردم از تنگی روزی در آن – 532)، بی غل و غش بودن (آن‌که راه دگران بشناسد،/ دلِ بی غل و غش آگاهی ست. – 534) و ...

کازانووا به این مسئله‌ی مهم توجه نموده است که یکی از روش‌هایی که در ادبیات ملل مختلف برای غنی‌تر شدن و حرکت داشتن انجام می‌دهند بهره‌مندی از ظرفیت‌های زبان عامیانه است. (کازانووا 1393: 60) رویکرد به زبان عامیانه و بهره‌برداری درست از این زبان می‌تواند انقلابی را در یک ادبیات ایجاد کند و به آن ویژگی امروزی‌تر و سپس جهانی‌تری ببخشد. هردر معتقد است که آلمان از همین طریق توانست بر عقب‌ماندگی خود غلبه کند و بالأخره به رقابت ادبی بین‌المللی بپیوندد. (همان: 95)

 

5.3.2        تأثیرپذیری از مفاهیم و گفتمان‌های مطرح در دنیا

باختین معتقد است که متن‌ها تنها در صورتی که محل تلاقی زبان افراد یا گروهی باشند، معنادار می‌شوند که در درون زمینه‌ی اجتماعی خاصی بر هم کنش دارند. اگر این مطلب را بسط بدهیم همه‌ی متون حاصل نگرش افرادی بر متن‌های پیشین‌اند. حالا چه این نگرش مثبت باشد یا در مخالفت با متون پیشین. بنابراین، در هر متنی آواهای متون دیگر به گوش می‌رسد. « متن‌ها در واقع، در برخوردی مستمر و بدون توقف با یکدیگر، به نوعی گفتگوی ایدئولوژی‌ها، تفکّرات و دریافت‌ها به شمار می‌آیند. » ( صیادکوه 1392: 120)  نظریه‌ی بینامتنیت هم بر همین اساس استوار است. بر اساس این نظریه، هیچ متنی بدون پیش متن نیست و تمام گرایش‌های بینامتنیت و ترامتنیت بر همین اصل قرار دارند.  گفته ها و قول‌ها دارای رابطه‌ای شبکه‌ای هستند و موجب زایش متن‌های نو در عین حضور متن‌های پیشین می‌شوند. ( آذر 1395: 16_17)

نیما یوشیج تحت تأثیر اندیشه‌ها و مفاهیم جدید دنیای غرب و به ویژه مفاهیم مدرن قرار داشته است و ما در شعر مانلی هم ردّ این تأثیرپذیری را می‌بینیم.  در جایی از شعر می‌بینیم که نیما جامه‌ی کهنه‌ی خود را می‌کند و آن را به پری دریایی هدیه می‌دهد. هدیه کردن لباس به پری دریایی نشان‌دهنده‌ی شیوه‌ی نظر و جهان‌بینی نیما در این شعر است. لباس نماد اشکال قدیمی است. کلمات فارسی مثل رخت و لباس قدیمی هستند که نیما آن را از تن می‌کند و شیوه‌ی نو در پیش می‌گیرد؛ و به‌طور کل، طرز فکر و اندیشه‌ی سنتی را با اندیشه‌ای جدید معاوضه می‌کند. داشتن اندیشه‌ی نو شدن و نوجویی لازم و ملزوم مدرن شدن و داشتن دید جهانی است.

خلاصه‌ی دیدگاه نیما در این شعر و بسیاری دیگر از شعرهای او همین است. او در این شعر در کالبد مانلی قهرمان جهان نو است که از دل سنت‌ها و بومی‌ها برآمده. او می‌خواهد در وضعیت خود و دیگران تغییر ایجاد کند و تاریخ را به حرکت وا‌دارد.

الف) عقل‌مداری: خردگرایی‌ای که در شعر نیما و اندیشه‌ی نیما می‌بینیم با عقل سنتی شرقی متفاوت است. این خرد همراه با شک است. «خردگراییِ مدرن به معنیِ تکیه‌ی انسان نو بر معیارِ عقلِ سنجش‌گرِ خودبنیاد خویش در شیوه‌ی نگرش به جهان است. انسان مدرن از این طریق از بند جزم‌ها، بت‌های ذهنی و مراجعِ اقتدارات کهن رهایی یافت و به‌جای اجبار به تقلید متعبدانه از سنّت، توانایی و اختیار نقادی همه‌ی امور و تفحص در پدیده‌ها را به دست آورد. تکوین خردگراییِ مدرن از منحنیِ تحوّلیِ پرفرازونشیب، یعنی از بساطت به پیچیدگی و از مطلقیت و یک‌سویگی به نسبیت و چند سویگی و درنهایت، ملازمه با علایق اجتماعی _ تاریخی گذر کرد.» (ساوجی 1388: 174)

وبر، جامعه‌شناس آلمانی نوسازی و تجدد را عواملی بسیار مؤثر در فرایند جهانی‌شدن می‌دانست و معتقد بود که این تأثیر در درجه‌ی نخست به‌واسطه‌ی گسترش عقلانیت امکان‌پذیر است. (گل‌محمّدی، احمد 1383: 33_34) شاید در سطح شعر مانلی نتوانیم نشانه‌ی عقل‌مدارانه‌ روشنی پیدا کنیم، اما گذار از جهان سنت‌ها، بیزاری از بلاهت و نادانی برخی آدم‌ها، نگاه زمینی و انسانی به عشق، توجه به فردیت و انسانیت نشان از عقل مدرن دارد.

مانلی معتقد است که هیچ کس به جز کار خودش نمی‌تواند نجاتش دهد. او برخلاف گذشتگان که توکل بر نیرویی غیبی می‌کردند بر خود تکیه می‌کند و خود را تنها می‌بیند: ( من به راه خود باید بروم/ کس نه تیمار مرا خواهد داشت/ در پر از کشمکش این زندگی حادثه‌بار،/ (گرچه گویند نه) هر کس تنهاست/ آن که می‌دارد تیمار مرا کار من است....) 

ب) عینیت: «گروهی از نویسندگان، عینیت را به مفهوم بی‌طرفی می‌گیرند، یعنی شناخت عین (مورد شناسایی) بدون هیچ‌گونه دخالتی از جانب ذهن (شناسنده) یا دست‌کم کوشش برای دستیابی به چنین شناختی. ازاین‌رو ، عینیت نزد آنان به معنای عدم پایبندی و عدم موضع‌گیری خاص در برابر قضیه یا قضایایی خاص و درنتیجه خودداری از چپاندن ارزش‌های ذهن در عین یا موضوع موردبررسی، پژوهش یا تأمل است. بدین ترتیب، عینیت یا برخورد علمی نزد اینان به معنای نوعی نیست‌انگاری ارزشی یا علم باوری است.» (حمد 1383: 110_111)

عینیت از مفاهیم مهم در فلسفه‌ی کانت است که بر شاعران و اندیشمندان مدرن فارسی از جمله نیما تأثیرگذار بوده است. نیما در یکی از نامه‌هایش می‌گوید: «سعی کنید همان طور که می‌بینید، بنویسید و سعی کنید شعر شما نشانی واضح تر از شما بدهد. وقتی که شما مثل قدما می‌بینید و برخلاف آنچه در خارج قرار دارد، می‌آفرینید و آفرینش شما زندگی و طبیعت را فراموش کرده است، با کلمات همان قدما و طرز کار آن‌ها باید شعر بسرائید. اما اگر از پی کار تازه و کلمات تازه‌اید لحظه‌ای در خود عمیق شده فکر کنید آیا چطور دیده‌اید؟» (نیما یوشیج، 86:1386)

گرچه که نیما درمجموع در شعر مانلی بی‌طرف نیست، اما سعی می‌کند که با وجود کلیت ذهنی این شعر تصاویرش عینی باشد و از بیرون به جزئیات بنگرد. او با کمک گرفتن از گفت‌وگو و داستان و بهره‌گیری از سمبول سعی می‌کند صدای خود را به‌عنوان شاعر کم کند تا آنچه شنیده می‌شود، خود شعر باشد. او در توصیف امواج خروشان دریا بر طبق تجربه دیداری‌ای که داشته سعی کرده توصیفی دقیق و عینی ارائه بدهد. « موج می‌خاست ز موج/ از فرازی سوی زیر/ از ره زیر به رو»

نیما خیلی تأکید کرده که هر چیزی در شعر باید طوری به نمایش بیاید که به شکل عینی در واقعیت وجود دارد. و در این شعر هم در توصیف صحنه‌های نمایشی این عینیت‌مداری دیده حائز توجه است. این نگاه برگرفته‌ از اندیشه‌های پوزیتیویستی غرب و مدرنیت است که در تفکر نیما بی‌تأثیر نبوده است. آن‌جا که نیما ترجیح می‌دهد عاشق کسی باشد که رونده است ( من به آن عاشقم که رونده‌ست...) به همین واقعیت‌گرایی و عینیت نظر دارد.

پ) سنت‌گریزی و امروزی بودن: اصلی‌ترین و وجودی‌ترین خصوصیت هنر مدرن پیوند این هنر با زمان و زمانه است که آن را از هنر کلاسیک جدا می‌کند؛ و درواقع آنچه به مدرنیته معنا می‌دهد، نو بودن و فرارَوی از سنّت است. (گیدنز، آنتونی 1384: 30) نیما تحت تأثیر اندیشه‌های مدرن در جهان بر امروزی شدن شعر تأکید ویژه دارد. 

مهم‌ترین و اولین کاری که نیما یوشیج انجام می‌دهد همین گریز از سنّت‌های قالبی پیشین و تأکید بر زندگی جدید و امروزی بودن است. مانلی روستا مردی است که از یکنواختی و رنج زندگی روزمره‌اش به تنگ آمده. در جهانی که به قول او به خون‌دل خود باید زیست. او در دل دوست دارد که این روند تغییر کند و پری دریایی درواقع تجلی‌ آرزوی اوست و عشقش عامل تحول در دنیای مانلی ست. او همه‌چیز زندگی مانلی را عوض می‌کند و نگاه او را به زندگی از سطح به عمق می‌رساند. البته این خواستن تغییر و تمایل به نو شدن در خود مانلی وجود داشته است.

 ت) فردیت و انسان‌مداری: انسان در جهان سنتی خودش را جزء کوچکی از هستی و تحت تأثیر نیروهای ماورای طبیعی می‌بیند، ولی انسان در دنیای مدرن مبدّل به "سوژه " می‌شود و خود فاعل مایشاء و مرکز امور قرار می‌گیرد.

«مانلی، شخصیت اصلی داستان، از فردیت زیادی برخوردار است. در قیاس با سریویلی، مانلی انسان معمولی و طبیعی‌تری است. اشاره به درگیری‌های درونی او در برخورد با پری دریایی، او را به سمت بدل شدن به انسان معمولیِ قرارگرفته در موقعیتی واقعی سوق می‌دهد. در این میان، رفتارهای کنش‌گرانه‌ی مانلی نیز او را به‌سوی فردیت بیشتر پیش می‌برد.» (تشکری و رحمانی 1392: 76)

ج) توجه به اجتماع و سیاست: نیما همواره دغدغه‌های اجتماعی داشته و نسبت به سیاست‌های حاکم بر کشورش بی‌تفاوت نبوده است. تا قبل از دوران مشروطه مردم رأی و نظری درباره‌ی این امور نداشتند و اگر حرفی هم زده می‌شد با دانش و آگاهی نسبت به امور سیاسی و اجتماعی نبود. نیما یوشیج اما با اندیشه‌های غربی آشنا شده بود و مفاهیمی مثل برابری، آزادی، ظلم‌ستیزی، دموکراسی و ... را می‌دانست و بیان می‌کرد. او معتقد بود که شعر باید با مسائل اجتماعی روزگار و زندگی مردم ارتباط داشته باشد. (یوشیج 1368: 89_90)

در شعر مانلی هم می‌بینیم که او از وضعیت مردم از فقر و جهالتی که دچارش هستند؛ از ظلم قدرتمندان و اختلاف طبقاتی ناراضی است و خود در جایگاه روشنفکری که از مردم و در سطح فکری‌ای بالاتر از عموم قرار دارد به بیان این معضلات می‌پردازد و سعی دارد آگاهی بدهد.

 

5.3.3        استفاده از تکنیک‌های ادبی نو تحت تأثیر نظریه‌های سایر ملل

نیما به تکنیک کار خود بسیار توجه دارد. او به‌طورجدی سعی می‌کند موارد زیر را در اشعار خود پیاده کند.

الف) گرایش به نثر: نیما تلاش می‌کند که شعرش را به نثر نزدیک کند. خود دراین‌باره گفته است: «تمام کوشش من این است که حالت طبیعی نثر را در شعر ایجاد کنم. در این صورت شعر از انقیاد با موسیقی مقید ما رها می‌شود.» (یوشیج 1357: 85)

ب) توجه به فرم به‌جای قالب: نیما در اهمیت فرم در نامه‌های خود به همسایه، سخن گفته است. «بیخودترین موضوع‌ها را با فرم می‌توانید زیبا کنید، امتحان کرده‌اید و دیده‌اید، به‌عکس عالی‌ترین موضوع‌ها بی فرم، هیچ می‌شود. هر موضوع، فرم خاص خود را دارد. آن را با ذوق خود باید پیدا کنید.» (یوشیج 1357: 54)

نیما برای فرم دادن به کار خود از مدل وصفی و روایت استفاده می‌کند. روایت در شعر نیما عامل فرم است. « عمده این است که طرز کار عوض شود و آن مدل وصفی و روایی را که در دنیای باشعور آدم‌هاست، به شعر بدهیم.» (یوشیج 1357: 56_57)

او قافیه را هم در خدمت فرم کار خود می‌گیرد و نه مانند قدما در قالب و به‌عنوان چهارچوب مصرع‌ها. (یوشیج 1357: 63_64)

فرم باعث می‌شود که کل کار یک انسجام درونی و بیرونی داشته باشد و محتوا و ظاهر شعر باهم هم‌خوانی داشته باشند. در شعر مانلی همان‌طور که اشاره شد روایت و استفاده از عناصر نمایشی فرم را تشکیل داده‌اند و زبان شعر هم که چیزی بین سنتی و جدید است در سراسر شعر یکدست است.

پ) آشنایی‌زدایی و هنجارگریزی: نیما یوشیج به تأثیر از فرمالیست‌های روسی و سمبلیست‌ها تلاش می‌کند که هنجارگریزی‌هایی هم در محتوا و هم در زبان داشته باشد.

«لیچ انواع هنجارگریزی را به هشت مقوله‌ی واژگانی، نحوی، نوشتاری، آوایی، معنایی، گویشی، سبکی و زمانی تقسیم کرده است... . فرا هنجاری یا انحراف از زبان، اصطلاحی است که جفری لیچ زبان‌شناس انگلیسی آن را برای ترفندهایی به کاربرد که موجب برجستگی کلام شاعر می‌شوند و زبان شعر را از سطح زبان معیار فراتر می‌برند؛ همان چیزی که موکارفسکی آن را برجسته‌سازی می‌نامد.» (بهمنی مطلق: 102)

 نیما در حیطه‌ی زبان در حوزه‌ی واژه به ترکیب‌های ناآشنا یا کم‌کاربرد رو می‌کند و در حوزه‌ی نحو نیز آشنازدایی دارد. بسیاری از مشکلات و ابهامات زبانی شعر او ناشی از همین هنجارگریزی‌هاست.

برخی هنجارگریزی‌های نیما در شعر مانلی از این قبیل‌اند:

  1. هنجارگریزی واژگانی؛ در همان شروع شعر ترکیب پاسِ چه نظر (به‌جای به چه دلیل، به چه عنوان) یا ترکیب فعلی سفر دادن (به معنی باعث سفر شدن، به سفر واداشتن) و همچنین غرابت استعمال ترکیب وصفی (دریای دیوانه) : «من نمی‌دانم پاس چه نظر،/ می‌دهد قصه‌ی مردی بازم،/ سوی دریایی دیوانه سفر.» (یوشیج 1383: 522) جابه‌جایی صفت و موصوف: «از به‌هم‌ریخته ابری که به رویش روپوش» (همان)، به‌کارگیری اسم معنی به‌جای صفت: «مرد مسکین و رفیق شبِ هول»(همان)، افعال جعلی: «بست اندیشه‌ی غرّیدن و توفیدن آرام‌آرام» (همان : 523) شواهدی ازاین‌دست در کل شعر وجود دارد که اشاره به همه‌ی آن‌ها در این مجال نمی‌گنجد.
  2. هنجارگریزی‌های نحوی؛ مانند حذف فعل بدون هیچ قرینه‌ای«و اندر امید که صیدیش به دام، / ناو می‌راند به دریا آرام.» (همان: 522) گفت با خود: چه شبی! / با همه خنده‌ی مهتابش بر من تاریک» (همان: 523)، تقدم فعل؛ «مانده‌ام من به تن و جانم اسیر/ به که نزدیکی گیرم سوی رود، آبی آرام‌آرام» (همان: 524_ 525)، ضمایری متصل که در جایگاه نحوی آشنای خود واقع نشده‌اند، اضافه کردن میم شناسه به قید باز: «می‌دهد قصه‌ی مردی بازم،/ سوی دریایی دیوانه سفر» (همان: 522)، ضمیر مضاف‌الیه (ش) متصل به صفت مبهم شده است : «آنچه‌اش در دل بود، / از بر چشمش می‌کرد نمود.» (همان: 526)

پرداختن به انواع آشنایی‌زدایی به‌جز هنجارگریزی‌های واژگانی و نحوی مانند هنجارگریزی گویشی، باستان‌گرایی، هنجارگریزی آوایی و به خصوص هنجارگریزی معنایی در شعر مانلی و تحلیل آن خود می‌تواند موضوع پژوهشی دیگر باشد.

 

ج) عنصر نمایشی: یکی از تکنیک‌هایی که نیما از آن تحت تأثیر سنّت نمایشی غرب و همچنین تأثیرپذیری از نقالی‌های شرقی و تا حدّی آثار فردوسی و نظامی بهره برده است شیوه‌ی گفت‌وگوست. مانلی گرچه که از منظر و زاویه‌ی دید سوم‌شخص شروع گردیده امّا بیشتر آنچه شعر را پیش برده گفت‌وگوی مانلی و پری دریایی است و یا مونولوگ‌هایی که مانلی یا پری‌زاد با خویش دارند. او در میان گفت‌وگوها دخالت نمی‌کند و می‌گذارد که صحنه‌ها به طرز واقعی با مکالمه‌ی شخصیت‌ها شکل بگیرد.

نیما در ارزش احساسات شعر خود را نمایش می‌نامد که نشان از اهمیتی است که او به این مقوله می‌دهد. (یوشیج 1368: 81) هرچند که گاه توصیفات طولانی در شعرش از بار نمایشی آن کم می‌کند، امّا همین ایجاد دیالوگ که درواقع در شعر مانلی دو گونه‌ی اندیشیدن است و گویا گفت‌و‌گوی خودآگاه مانلی و همه‌ی چیزهایی است که او را به تحمل قیدوبندهای دنیای سنتی گرفتار کرده‌اند با ناخودآگاه او که دیگر توان سرکوب امیال و آرزوهای دریاییش را ندارد و او را به طغیان وامی‌دارد است.

 

5.3.4        بیان مفاهیم و دغدغه‌هایی که در جهان کنونی ذاتی و بشری تلقی می‌شوند

نیما بسیار تأکید به این دارد که شاعر باید بتواند خود را جای همه بگذارد تا بتواند حرف‌هایی را بزند که به کار همه بیاید. (یوشیج 1357: 13_ 14) همان‌طور که قبلاً در همین مقاله به آن اشاره شد، نیما یوشیج در اشعار خود از آرکی تایپ‌های جهانی بهره برده است. برخی از عناصر مفهومی مثل عشق و یا دغدغه‌ی جاودانه بودن و درنتیجه بالا بردن کیفیت زمان در مقابل ترس از کمیت محدود آن (مرگ) را هم می‌توان به‌عنوان مفاهیم کهن‌الگویی جهانی برشمرد که در شعر نیما وجود دارد. در این شعر می‌بینیم که مدت راز و نیاز و عشق‌ورزی مانلی و پری دریایی ازنظر زمان واقعی تنها یک‌شب بوده است، اما آن زمان برای مانلی آن‌قدر ارزشمند و باکیفیت بوده که گویی سالیان سال با او بوده و دلش می‌خواهد باز هم به‌سوی او برگردد و برای همیشه در کنار او باشد؛ بنابراین انگار که کیفیت زمان برای او با زمان واقعی و تلخی گذار از آن برابر شده است. برخلاف نمونه‌ی ژاپنی این داستان (اوراشیما) که در آنجا زمان واقعی سالیان گذشته است، اما برای اوراشیما بسیار کوتاه سپری‌شده است. در شعر مانلی، نیما یوشیج گویا همچون خیام تلاش دارد که کیمیّت زمان را نشان دهد.  «کیمیّت زمان (qualtity of time) واژه‌ی تازه‌ای است که از جمع میان کمیت و کیفیت ساخته‌شده است.» (تسلیمی 1391: 16)

بهره‌گیری از اسطوره‌ها در جهان مدرن هم به دلیل ماهیت مشترک اسطوره‌ها و تجارب بشری است؛ که البته نویسنده‌ی مدرن به‌جای تلقی و پذیرش صرف اسطوره‌ها به‌عنوان باورهای کهن بشری، از آن‌ها به‌منظور شکل دادن به ساختار آثار خود، افزودن لایه‌های معنایی و غنا بخشیدن به شخصیت‌ها و پی‌رنگ کار خود بهره می‌برد. (طاووسی 1390: 103) کاری که نیما در مانلی می‌کند هم همین خصوصیت را دارد و با تأیید باورمندانه‌ی اساطیر و افسانه‌ها متفاوت است و در جهت بیان دغدغه‌ها و مفاهیم درونی و همگانی بشری است.

علی تسلیمی در رباعی‌های خیام و نظریه‌ی کیمیّت زمان بیان می‌دارد که نهاد همه‌ی مردم کیمیّت زمان را درک می‌کند. (تسلیمی 1391: 168)

مسئله‌ی فقر و تهی‌دستی زحمتکشانِ فرودست یک معضل و مشکل جهانی است که در همه‌ی دنیا می‌تواند احساسات بشری را برانگیزد. مانلیِ نیما هم ماهیگیر فقیری است که برای به دست آوردن لقمه نانی با چه مشقّت‌هایی دست‌به‌گریبان است و مجبور است به دل دریا بزند تا روزیِ خود را از دریا به دست آورد. (ص 524)  بیان فقر و رنج مردم فرودست گرچه که بی‌شباهت به اندیشه‌های چپ نیست، ولی نیما خود بیان داشته که عضو هیچ حزب و دم‌ودستگاه سیاسی‌ای نیست. (طاهباز 1380: 50) بنابراین او صرفاً یک درد و مشکل بشری را که بسیاری از مردم در دنیا به آن مبتلا هستند مطرح می‌کند. ضمن این‌که خوی و خصلت همین مردم را که به نیما حسادت می‌ورزند و به او نیش و کنایه می‌زنند نیز موردانتقاد قرار می‌دهد.

عشق ازنظر نیما آن مفهوم قدسی و عرفانی را ندارد و با امیال و احساسات بشری آمیخته است. در اینجا هم می‌بینیم که پری دریایی سیما و بدن زنی زیبا را دارد. ایده آل‌ترین تصویر جنسی از زن را از منظر زیبایی شناسانه‌ی مانلی که مردی ساده و روستایی است به نمایش می‌گذارد که با احساسات بشر در همه جای جهان هم‌خوانی دارد. میل به عشق و میل به زیبایی همان‌طور که گفتیم به‌طور آرکی‌تایپی در همه‌ی آدمیان وجود دارد. مانلی به خاطر سختی زندگی این امیال را سرکوب کرده است و سعی می‌کند آن‌ها را پس بزند، امّا پری دریایی دوباره احساسات بشری او را بیدار می‌کند و به او شجاعتِ خواستن می‌دهد.

 احساس تنهایی و غربت در بین مردم حتّی آشنایان هم ازجمله احساساتی است که بسیاری از آدمیان به خصوص آن‌ها که تفاوتی با مردم عادی که هنوز در سطح پایین‌تری از آگاهی قرار دارند احساس می‌کنند و کسی نمی‌تواند آن‌ها را درک کند. این هم ازجمله مضامین آشنای شعر نیماست که جنبه‌ی جهان‌شمول دارد. «گرچه من مردم را با دلشان خواهم کردن همپا/ چه سخن باید با خلق به‌جان مُرده مرا؟» (همان: 568)

 

5.3.5        نیما و سمبولیسم

نیما یوشیج به روش سمبلیست‌های فرانسوی و تحت تأثیر آن‌ها در شعر فارسی شعری سمبولیک را می‌سراید. او به‌خصوص تحت تأثیر شاعران فرانسوی رمبو و بودلر قرار دارد و مانند آن‌ها سعی می‌کند که شعری بسراید که با استفاده از سمبل‌هایی که از نهاد بشری سر برمی‌آورند و هر کس به فراخور می‌تواند با آن‌ها ارتباط برقرار کند، جنبۀ دنیایی داشته باشد. همین‌طور که آقای علیزاده خیاط به آن اشاره داشته‌اند شباهت عجیب و نزدیکی بین مانلی نیما و دعوت به سفر بودلر وجو‌د دارد و در هر دوی این اشعار دنیای آرمانی شاعران به تصویر کشیده شده است. (علیزاده خیاط 1391: 102) سمبل‌ها با توجه به ظرفیت ذهنی و استعداد مخاطب توان خلق معنادارند و می‌توانند به‌طور دائم معنی و مفهوم تازه را سبب شوند.

محمدجعفر یاحقی در مقاله‌ی نماد و خاستگاه آن در شعر نیما در تعریف سمبل یا نماد به نقل از یونگ گفته است:

«آنچه ما آن را نماد می‌نامیم یک اصطلاح است، یک نام یا نمایه‌ای که افزون بر معنای قراردادی و آشکار روزمره خود دارای معانی متناقض نیز باشد. نماد شامل چیزی گنگ، ناشناخته یا پنهان از ماست... بنابراین یک کلمه یا یک نمایه هنگامی نمادین می‌شود که چیزی بیش از مفهوم آشکار و بدون واسطه خود داشته باشد. این کلمه یا نمایه جنبه‌ی نا‌خود‌آگاه گسترده‌تری دارد که هرگز نه می‌تواند به‌گونه‌ای دقیق مشخص شود و نه به‌طور کامل توضیح داده شود و هیچ‌کس هم امیدی به انجام این کار ندارد. هنگامی‌که ذهن ما به کنکاش در یک نماد مبادرت می‌کند، به انگاره‌هایی فر‌اسوی خرد دست می‌یابد.» (یاحقی 1390: 45-46)

در اشعار و متون عرفانی فارسی هم نشانه‌ها و رمزهایی شبیه به سمبول به معنای سمبلیستی آن را مشاهده می‌کنیم، امّا عارفان به حقیقتِ فراواقعی قائل‌اند. حقیقتی که گرچه ناشناخته است امّا موجود ‌است. درحالی‌که سمبلیست‌ها لزوماً این نگاه را ندارند، آن‌ها در پی خلق فرا واقعیت خویش‌اند. آن‌ها می‌خواهند آرمان و معنای خود را بیافرینند درحالی‌که عرفا می‌خواهند آن معنای بوده را صرفاً کشف کنند؛ بنابراین سمبل‌ها بیش از رمزگان‌های عرفانی قابلیت تأویلات متعدد دارند و جنبه‌ی بشری‌تر و جهانی دارند.

سمبلیست‌ها در کارشان از دو نوع سمبول استفاده کرده‌اند. یکی سمبل‌های شخصی و دیگری سمبل‌های کلی. (منوچهری و کمالی‌زاده 1390: 8)

در شعر مانلی هم می‌توان برداشت‌های شخصی سمبولیکی داشت و هم به دریافت‌های کلی رسید. همان‌طور که دیگران گفته‌اند شخصیت مانلی درواقع خود نیماست. نیمایی که از دل دهستان و محیط طبیعی روستا درآمده و با مردم عادی و عامی سروکار داشته. نیمایی که دل به دریای تلاطمات زده و شیفته‌ی زیباروی افسون کار هنر گردیده و چشم دگر جور بینش بر عادت زدگی‌ها و روزمرگی‌ها گشوده شده و دیگر تحمّل طعن و حسد و ناآگاهی مردم را ندارد؛ و از طرف دیگر جنبه‌ی کلی دارد. مانلی یا نیما انسان‌های آزاده‌ای هستند که در این اجتماع در کمال سختی زیست می‌کنند و تنهایی و فهم‌ناشدگی آزارشان می‌دهد. در چشم‌انداز مانلی، انسان‌های تنهایی را مشاهده می‌کنیم، زجرکشیده و دردمند که پناهگاهی ندارند. مانلی یکی از انسان‌ها، نماد این انسان‌های تنهاست که مورد جفای مردم و جامعه قرارگرفته‌اند؛ و دریا آن دنیای آرمانی، آن مقصود و ملجأ سراپا راز و رمز و زیبایی است که انسان‌های این‌چنین را شیفته‌ی خود می‌کند به‌گونه‌ای که حاضرند همه‌چیز خود را فدای آن آرزو و آرمان کنند. پری‌پیکر دریایی می‌تواند آن عشق و آن تلنگری باشد که به مانلی زده می‌شود تا او را نسبت به وضعیت خودآگاه کند و نسبت به زندگی ملال‌آور خویش و عدم درک شدگی توسط مردم و ناآگاهی و بی‌خردی جماعت متوجه کند و به او دل‌وجرئت دگراندیشی و تفکر نسبت به خویش و دنیا و جامعه بدهد. (زهره بنمای ای مرد، / وز ره خویش مگرد. / اندر این دایره‌ی تنگ گذر، / بیم کم آور و اندیشه مبر!) (یوشیج 1383: 529)

خانه و زن و محل زندگی مانلی، هم می‌تواند نمادی از سنت‌ها و کلیشه‌هایی که شاعر را در برگرفته است باشند و هم نمادی از جامعه‌ای که شاعر باوجود همه‌ی تعلق‌ها بدان و مردمش باز هم در آن احساس غربت و درک‌نشدگی می‌کند و درعین‌حال که نگران سرنوشت آن است از آن دل‌زده نیز هست و در دودلی به سر می‌برد که آیا همچنان به حضور و تلاش برای بهبودش ادامه بدهد یا به دنیای خیالی خودش و جهان آرمانی‌اش در درون خویش پناه ببرد و دیگر قید آن را بزند. همچنین دریا در شعر نیما چهره‌ی عجیبی دارد «دریا نماد و نمود سیالیت است. مکان اشعار نیما غالباً دریا، ساحل دریا یا رود است. » (صابر 1382: 97) که در شعر مانلی با این فضای مه آلوده و چهره‌ی طوفانی‌اش جنبه‌ی سمبلیستی پیدا می‌کند.

5.3.6        مدرنیسم در مانلی

از آنجا که نظریات جهانی شدن در جهان مدرن شکل گرفته است، نگاهی کوتاه به مدرنیسم می‌افکنیم؛ «مدرنیسم به تغییرات فرهنگی و زیبایی‌شناختی در هنر و ادبیات پس از جنگ جهانی اول اطلاق می‌شود و پاسخی است به حس درهم‌ریختگی اجتماع زمان خود ... مدرنیسم به گسستی تمام‌عیار و رادیکال از سنت‌های هنری و فرهنگی غرب و خلق شکل‌های نوین بیان هنری اطلاق می‌شود. متفکران این دوره، "منطق‌گرایی "، " قطعیات دنیای قدیم در حوزه‌ی ساختار اجتماع "، " مذهب "، " اخلاقیات " و " تلقی سنت از انسان " را به تمسخر گرفته و نقد می‌کنند.» (نجومیان 1383: 108)

مدرنیته در غرب ریشه‌های فلسفی عمیقی دارد و به دنبال جریان روشنگری و رنسانس و در مقابله با قدرت کلیسا و با انقلاب‌های سیاسی انگلیس و صنعتی فرانسه و تحولات فلسفه آلمان به وجود آمده است. خرد، انسان‌مداری (اومانیسم)، فردیت، گریز از سنت‌ها و نو شدن، توجه به اجتماع و سیاست، علم‌مداری، تجربه و عینیت از مفاهیمی هستند که در آن دخیل‌اند و در طی سالیان در اندیشه و عمل اروپاییان اثر گذاشته‌اند و مبنای تحوّلات بسیاری شده‌اند. مدرنیسم وارد شدن مدرنیته به‌صورت گفتمان‌های مدرن در فرهنگ و هنر و ادبیات است که گاه به نقد آن هم می‌انجامد. فرآیند مدرنیسم در جهانی‌شدن فرهنگ و ادبیات غرب نقش عمده‌ای داشته است.

مدرنیته در ایران تقریباً از زمان مشروطه، امّا بسیار سطحی و تحت تأثیر رابطه با اروپا و ترجمه‌ی آثار غربی ورود یافت. (بیگدلی 1385: 31)  بنابراین هیچ‌گاه در همه‌ی ابعاد و عرصه‌های جامعه به شکل تام و اساسی متجلّی نشد. جامعه‌ی ایرانی هنوز هم درگیر کشاکش‌ها و تناقضات سنّت و مدرنیته است. در ادبیات ایران کم‌اند شاعران و نویسندگانی که ژرفنای مدرنیته را درک کرده باشند. بنابراین، ما اغلب با مدرنیسمی سطحی در آثار ایشان مواجه ایم؛ اما نیما یوشیج به نسبت شاعری بود که تا اندازه‌ی زیادی به فهم و درک مدرنیته رسیده بود و برخلاف پندار عدّه‌ای تحولی که در شعر او می‌بینیم فقط قسمت‌های سطحی و روساختی را شامل نمی‌شود. نیما یوشیج در ادبیات فارسی نظریه‌پرداز مدرنیسم است و همین امر سبب می‌شود که نیما را بیش از شاعرانِ پیش از او و چه‌بسا بعد از وی جهانی بدانیم. در شعر مانلی همان طور که  دیدیم این تحوّل هم از لحاظ تکنیکی و هم از جهت محتوا و جهان‌بینی دیده می‌شود.

 

6      جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

جهانی‌شدن جریانی است که در دنیای امروز در تمام ابعادش بر ملّت‌های گوناگون خواه یا ناخواه اثرگذار است. این جریان می‌تواند جنبه‌های مثبت یا منفی‌ای داشته باشد. اگر همه‌ی ملل تلاش کنند در آن سهم داشته باشند و فرهنگ خود را به این عرصه‌ی رقابتی وارد کنند و بر سرمایه‌های جهانی بیفزایند می‌توانند از ویژگی‌های مثبت آن بهره ببرند. ادبیات فارسی هم از دوران مشروطه به بعد به‌طور همه‌جانبه در معرض این جریان قرارگرفته است. امّا اینکه تا چه حدّ توانسته ضمن اثرپذیری از آن، خود هم تأثیرگذار بر آن باشد و از داشته‌ها و بومی‌های خود در سازوکاری جهانی و همگانی بهره ببرد و هویت جهانی خود را شکل بدهد جای تأمل دارد. نیما یوشیج از شاعرانی است که به دنیایی شدن اشعار خود اندیشیده است و درعین‌حال آن را مساوی با غربی‌شدن و از خودباختگی بومی و فرهنگی نمی‌داند. او از داشته‌های ادبی و فرهنگی و اقلیمی خود بهره می‌برد و به آن‌ها تشکّلی جدید و جهانی می‌دهد.

در تحلیل شعر مانلی که یکی از بهترین آثار نیماست می‌توانیم به‌خوبی این بومی/جهانی‌شدن را دریافت کنیم. بااینکه مانلی افسانه‌ای آشناست، ولی پی‌رنگی همگانی و آرکی‌تایپی دارد و نیما از این افسانه بهره می‌برد تا نهانی‌ترین احساسات بشری را بیان کند. نیما یوشیج تحت تأثیر سمبلیست‌های فرانسوی تلاش داشته که شعری سمبلیستی بسراید که ظرفیت تأویل‌پذیری بالایی داشته باشد و بتوان دریافت‌های ناخودآگاهانه‌ی متنوعی از آن داشت.

مدرنیسم و مختصات آن از پدیده‌هایی است که جهان را به سمت و سویی نو هدایت کرده است. نیما یوشیج هم تحت تأثیر این فرآیند قرارگرفته است و دید و نگاهی نو را در اشعار خود و ازجمله در شعر مانلی عرضه داشته است. او هم از لحاظ تکنیک و هم در محتوا و جهان‌بینی نشان می‌دهد که مدرنیستی‌ترین شاعرِ زمان است. امّا این امر باعث نمی‌شود که از توجّه به عناصر بومی و حتّی ادبیات عامیانه غفلت ورزد. او در شعر مانلی از دغدغه‌های بشری و همگانی خود مثل بیزاری از ظلم و اختلاف طبقاتی و دل‌زدگی از جهان‌کهنه و یکنواختی آن می‌گوید. از عشقِ انسانی سخن می‌گوید و با بالا بردن کیفیت زمان دلهره‌ی جاودانه کردن اکنون را دارد. نیما در مانلی حس تنهایی و غربت در این دنیا که تاوان مدرن شدن انسان معاصر و جهانی‌شدن است و نتیجه‌ی تفاوت نگاهِ روشنفکر و خردمند آشنا با امروز و جهان پیرامون است را منعکس می‌کند و به قلمروهای ناشناخته‌ی دنیای جدید قدم می‌گذارد.

 

 

 

منابع

 

آتشی، منوچهر (1382)، نیما را باز هم بخوانیم، تهران: آمیتیس

بهمنی مطلق، یدالله (1394) و مریم سیوندی، نگاهی به هنجارگریزی در شعر نیما، تهران: دو فصلنامه‌ی علوم ادبی، س 4، ش 7

بیگدلی، علی (1385)، فهم روشنفکران مشروطه‌خواه از مفهوم مدرنیته، تهران: پژوهشنامه‌ی علوم انسانی، ش 51

پیگوت، زولیت (1373)، شناخت اساطیر ژاپن، ترجمه باجلان فرّخی، تهران: اساطیر، چاپ دوم

تسلیمی، علی (1393)، پیام هدایت و نظریه‌ی شرق و غرب‌شناسی، تهران: آمه

تسلیمی، علی (1391)، رباعی‌های خیام و نظریه‌ی کیمیّت زمان، تهران: آمه

تسلیمی، علی (1397)، نفرات نیما و نظریه‌ی افسانه‌گردانی، تهران: آمه

تسلیمی، علی (1388)، نقد ادبی، تهران: آمه، چاپ اول

تشکری، منوچهر (1392) و محمدحسین دلال رحمانی، بررسی و نقد فردیت و شیئیت (جزئیت) در شعر نیما یوشیج، تهران: نقد ادبی، س 6، ش21

ثروتیان، بهروز (1375)، اندیشه و هنر در شعر نیما، تهران: نگاه

حمد، ترکی (1383)، فرهنگ بومی و چالش‌های جهانی، ت ماهر آموزگار، تهران: مرکز، چاپ اول

چوپانی، یدالله (1386)، پدیده‌ی جهانی‌شدن فرهنگ‌ها، تهران: فصلنامه‌ی سیاست، مجله‌ی دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی، د 39، ش 3

ساوجی، محمد (1388)، مدرنیته و پسامدرنیسم، تهران: فصلنامه‌ی سیاست، مجله‌ی دانشکده حقوق و علوم سیاسی، د 39، ش 2

شهرستانی، سید محمدعلی (1382)، عمارت دیگر «شرح شعر نیما»، تهران: قطره

صابر، زینب (1382) و نادر شایگان فر، تحلیل نحوه‌ی بازنمایی ساحل در اشعار نیما یوشیج و مقایسه‌ی آن با آثار بهمن محصص، تهران: فصلنامه‌ی علمی پژوهشی مطالعات تطبیقی هنر، س 5، ش 9

صدیقی، علیرضا (1388)، بومی‌گرایی و تأثیر آن بر ادبیات داستانی معاصر ایران (1357 _ 1320)، تهران: فصلنامه‌ی علمی پژوهشی زبان و ادبیات فارسی، ش 15

صفوی، کورش (1373)، از زبان‌شناسی به ادبیات، تهران: چشمه

طاووسی، محمود (1390) و آمنه درودگر، اسطوره و ادبیات مدرن، تهران: فصلنامه‌ی ادبیات عرفانی و اسطوره‌شناختی، س 7، ش 23

طاهباز، سیروس (1380)، برگزیدۀ آثار نیما یوشیج (نثر)، انتخاب و تدوین طاهباز؛ با نظارت شراگیم یوشیج، تهران: بزرگمهر

علیزاده خیاط، ناصر (1391) و رضا صادقی شهپر، اندیشه‌ی آرمان‌شهری و شکست یا پیروزی در رخنه کردن به جهان فراواقعی (جستاری در جهان آرمانی آفریده‌شده در دو شعر «مانلی» و «رکسانا»، شیراز: مجله‌ی بوستان ادب، س 4، ش 4

فلکی، محمود (1373)، نگاهی به شعر نیما، تهران: مروارید، چاپ اول، ص 32

کازانووا، پاسکال (1393)، جمهوری جهانی ادبیات، شاپور اعتماد، تهران: مرکز

کاظمی، علی‌اصغر (1380)، جهانی‌شدن فرهنگ و سیاست، تهران: قومس، چاپ اول

گل‌محمّدی، احمد (1383)، جهانی‌شدن فرهنگ، هویت، تهران: نشر نی

گیدنز، آنتونی (1384)، چشم‌اندازهای جهانی، ت محمدرضا جلائی پور، تهران: طرح نو، چاپ اول

مجدالدین، اکبر (1375)، مجموعه‌ی مقالات بزرگداشت یکصدمین سالگرد تولد نیما یوشیج، تهران: مرکز انتشارات کمیسیون ملی یونسکو در ایران، ج 1

منوچهری، عباس (1390) و محمد کمالی زاده، نسبت مبادی سمبلیستی و تفکر آرمان‌شهری در شعر نیما یوشیج، تهران: دو فصلنامه‌ی علمی پژوهشی «پژوهش سیاست نظری»، دوره‌ی جدید، ش 10

نجومیان، امیرعلی (1383)، درآمدی بر مدرنیسم در ادبیات، اهواز: نشر رسش

یاحقی، محمدجعفر (1390) و احمد سنچولی، نماد و خاستگاه آن در شعر نیما یوشیج، تهران: پژوهشنامه زبان و ادب فارسی (گوهر گویا)، س 5، ش 2، پیاپی 18

یوشیج، نیما (1368)، ارزش احساسات، آلمان غربی: نوید

یوشیج، نیما (1357)، حرف‌های همسایه، تهران: دنیا، چاپ چهارم یوشیج، نیما (1383)، مجموعه‌ی کامل اشعار، گردآوری و تدوین سیروس طاهباز، تهران: نگاه، چاپ ششم

یوشیج، نیما (1368)، نامه‌ها، به کوشش سیروس طاهباز، تهران: دفترهای زمانه.

 

 

 

 

 

*  نویسنده مسئول: سیده‌محدثه میرجعفری‌شال

آدرس: گیلان، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه گیلان، ایران

ایمیل: mirjafary67@gmail.com

تلفن:  01333530581

 

[1] دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه گیلان

[2] دانشیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه گیلان