Document Type : Original Article
Author
Assistant Professor of Persian Language and Literature, Farhangian University –Tehran
Abstract
Keywords
تحلیل پسامدرنیسم چندجانبهی رمان «صورتکهای تسلیم» با تأکید بر فراداستان تاریخنگارانه
فاطمه جعفری کمانگر6
چکیده
داستانهای پسامدرنیستی به نوع خاصی از داستانهای معاصر اطلاق میشهوندق ایهن نوعِّ داستانی از گرایشهای متنوّّعی تشکیل شده اسهت کهه اگرچهه در کلیهات دارای اهداف مشتر هستندق تفاوتهای ابل تأمّّلی با یکدیگر دارند که باع میشود تحت عنهاوین گونهاگونی ماننهد: داسهتانههای سهایبرپانک، رئالیسهم جهادویی، فراداسهتان ،فراداستان تاریخ نگارانه و... شناخته شوند. داستانهای پسامدرن با گرایش بهه سهمت یکی از این جوانب نگاشته مهیشهودق امها پهژوهش حاضهر در صهدد بررسهی یکهی از رمانهای فارسی به نام «صورتکهای تسلیم» اثر محمّّد ایوبی است کهه ویژگهیههای پسامدرنیستی موجود در آن چند جانبه و بهر مبنهای گهرایشههای متنهوّّع ایهن نهوع داستانی نگاشته شده است. بخشهایی از ایهن رمهان را مهیتهوان در مکتهب رئالیسهم جادویی گنجاندق از سویی این رمان یهک اثهر فراداسهتانی اسهت و از سهوی دیگهر بها رویکردی که نسبت به تاریخ برمیگزیند میتواند یک اثر فراداستان تاریخنگارانه نیز به شمار آید. پژوهش حاضر با اشاره به ویژگیهای رئالیسم جادویی و ماهیت فراداستانی اثر با تکیه بر یکی از وجوه داستانهای پسامدرنیستی که بر مبنای تحریف تاریخ و بهه سخرهگرفتن آنچه وا عیّّتهای تاریخی خوانده میشود نگاشته شده است. این پژوهش با تأکید بر نظریات لیندا هاچن به بررسی رمان صورتکهای تسلیم پرداخته است. بهر مبنای این پژوهش، ویژگیهایی مانند: آشکارسازی تکنیکهای داستانی، تکثّّر زاویهی دید، راوی غیر ابل اعتماد ،تاریخ مجعول، زمان پریشی، بینامتنیت ،آیرونی و... در این رمان وجود دارد که با بی اعتبار نشان دادن تاریخ به مقابلهه بها گفتمهانههای مسهلّ تاریخی بر میخیزد و وجه فراداسهتان تهاریخ نگارانهه را در اثهر بسهیار پررنهگ نشهان میدهد.
واژههای کلیدی: پسامدرنیسم چندجانبه، فراداستان تهاریخ نگارانهه ،لینهدا ههاچن، صورتکهای تسلیم ،محمّّد ایوبی
8- استادیار، گروه زبان و ادبیّّات فارسی، دانشگاه فرهنگیان، تهران، ایران f.jafari@cfu.ac.ir تاریخ دریافت: 6 / 4/ 3633 تاریخ پذیرش: 34 /1 / 3633
610
3ـ مقدّمه
پسامدرنیسم دارای ماهیتی زیباییشناسی و یک تحوّل هنری و ادبهی بهزرا است که نخستین بار در دههی 6550 میلادی بهرای نقاشهیههایی کهه از نظهر تکنیکی پیشرفتهتر از نقاشیهای امپرسیونی بودند بهه کهار رفهت )وارد، 6938:
10( و در ادبیّّات در سال 6394 توس فدریکو دانیس به عنوان واکنشی نسبت به مدرنیسم مورد استفاده رار گرفهت )جنکنهز، 6957: 60(. ایهن اصهطلاح بهه همراه خود، مؤلفهها و ویژگیهای بیشماری برای هنر و ادبیّّات رن بیستم بهه ارمغان آورده استق امّا معنی این واژه، آن در غیهر طعهی اسهت کهه بهه ههی معنای مشترکی برای آن نمیتوان دست یافت .
هرچند بسیاری از نظریهپردازان پسامدرن، همچون ایهات حسن، برایان مهک هیل، جان بارت، لیندا هاچن و... به نوعی سعی کردهاند تعهدادی از مؤلفّههههای ادبیّّات پسامدرنیستی را معرّفی کنندق از آنجا کهه پسامدرنیسهم خهود واعهد و وانین نوشتار را نقض میکند نمیتهوان متهون پسامدرنیسهتی را تحهت تهأثیر واعد و وانین از پیش تعیینشده شکل داد و اگر نظریات نظریه پهردازان ایهن سبک ادبی را کنار هم بگذاریم نیز بسیاری از او ات به موارد مشهابهی برخهورد نمیکنیم و گاه با مؤلفههای متعدّّد و ناهمگنی مواجه میشویم.
بری لوییس مهمترین ویژگیهای پسامدرنیسم را «بینظمی زمهانی در روایهت رویدادها، زوال مفهوم زمان، استفادهی گسترده و بیمهورد از صهنعت ا تبهاس ،برجستهسازی واژهها بهه منزلههی نشهانههای تجزیهه کننهدهی مهادی، تهداعی نامنسجم اندیشهق پارانویا، دور باطل یا فقدان تمایز بین سهطوح منطقهاً متمهایز گفتار» بر میشمرد )لوییس ،6959: 54(. دیویهد لهاج، تنها ض، عهدم انسهجام ،فقدان اعده، زیاده روی و اتّّصال کوتاه را نیز از فنون راهبهردی نگهارش رمهانپسامدرن میداند )مک هیل ،6959: 684 و 8 ,8066Pawar, (. به نظر ایههاتحسن نویسندگان پسامدرن داستانهایی مینویسند که هر چه بیشتر دربهارهی
616
خود داستان و فرایند شکل گیری آن باشهد )بهارت ،6955: 699(. نویسهندهی داستان پست مدرن از یک سو دنیای داستانی تخیلی میسازد و از سوی دیگهر تخیلی بودن آن را آشکار میکند و از این طریی در رابطههی مسهألهسهاز میهان زندگی و داستان به کنکاش میپردازد )وو،6930: 64( و این بر گرفتهه از عهدم طعیتی اسهت کهه داسهتانهای پسامدرنیسهتی از آن نشهأت گرفتههانهد. عهدم طعیتی که از حس ازهمپاشیدگی دنیای پسامدرن ناشی میشهود .اگرچهه مها داسههتانهههای بهها چنههین رویکردهههایی را تحههت عنههوان کلههی داسههتانهههای پسامدرنیستی میشناسیمق داستانهای پسامدرن خهود شهامل انهواع متعهدّّدی هسهتندق نظیهر: داسهتانههای سهایبر پانهک، داسهتانههای رئالیسهم جهادویی، فراداستان، فراداستان تاریخ نگارانه و... که هر کدام در حیطهی خود بهه عنهوان نوعی مجزّّا ابل بررسیاست. لیندا هاچن یکی از نظریه پردازانی اسهت کهه بهر اساس رابطهی میان تاریخ و داستان، نوعی از فراداستان به نام فراداستان تهاریخ نگارانهه را مهورد بحه هرار داده اسهتق نهوعی از فراداسهتان کهه بها رویکهرد پسامدرنیستی به تاریخ، دست به تحریف آن میزند و به نوعی مفههوم تهاریخ را به سخره میگیرد. در میان آثار داستانی در ایران نیز کم نیستند آثاری کهه بها این رویکرد و نگاه به تاریخ نگاشته شدهاندق یکی از این آثار رمان «صورتکهای تسلیم» اثر محمّّد ایوبی است که در پژوهش حاضهر بها تبیهین ایهن نگهاه و بهر اساس نظریهی لیندا هاچن بررسی میشود. این پژوهش در نظر دارد با بررسهی د یی متن، جهت گیریههای پسامدرنیسهتی نسهبت بهه تهاریخ و ویژگهیههای فراداستان تاریخ نگارانه را در این اثر مورد بررسی رار دهد و به پرسشهای زیر پاسخ دهد:
آیا رمان «صورتکهای تسلیم»، اثری با گرایشههای مختلهف داسهتاننویسهیپسامدرن است؟
618
چه جهتگیریهای پسامدرنیستیای نسهبت بهه تهاریخ در ایهن اثهر مشهاهدهمیشود که ویژگی فراداستان تاریخ نگارانه را در این داستان پررنگتهر از سهایر جوانب داستانهای پسامدرن نشان میدهد؟
3-3- بیان مسأله
رمان صورتکهای تسلیم از آن دست آثار ابهل بحثهی اسهت کهه در ادبیّّهات معاصر ایران مورد بیمهری رار گرفته است. هر چنهد ایهن اثهر نهامزد دریافهت دومین جایزهی جلال آل احمد شدق مرا زود هنگام نویسندهی اثر و چا تنها 6600 نسخه از آن، این اثر را به یک رمان فراموششهده در مجهامع نقهد ادبهی تبدیل کرد. اثری ابل بح در حیطهی پسامدرنیسم و حتهی مدرنیسهم کهه از نظرگاههای مختلف نقد ادبی ابل بح و بررسی است.
اگرچه در مکتبهای ادبیّّات داستانی با سبک داستاننویسهیای تحهت عنهوان داستانهای پسامدرنیستی مواجهیمق این سبک داستاننویسی با وجود اهداف و پس زمینههای مشتر در درون خود به انواع مختلفی تقسهیم مهیشهود از آن جمله میتوان به داستانهای سوررئالیسهتی، رئالیسهم جهادویی، داسهتانههای سایبر پانک، فراداستان، فراداستان تاریخ نگارانه و... اشاره کرد. رمهان صهورتک-های تسلیم رمانی است که در آن تنها بها یهک گهرایش پسامدرنیسهتی مواجهه نیستیم، این اثر رمانی است که گرایشهای مختلف داستان پسامدرن همچهون فراداستان، رئالیسم جادویی و فراداستان تاریخ نگارانهه در آن مشههود اسهتق از این جهت پژوهش حاضر پسامدرنیسم چند جانبههی موجهود در ایهن اثهر را بها تأکید بر فراداستان تاریخ نگارانه، مورد بح و بررسی رار میدههدق زیهرا علهی رغم نمود رویکردهای مختلهف داسهتانههای پسامدرنیسهتی در ایهن اثهر، ورودمسایل تاریخی،تحریف تاریخ و به سخره گرفتن تاریخ نگاشته شده در ایهن اثهربسیار پر رنگتر از سایر ویژگهیهها خهود را مهینمایانهد. ویژگهیای کهه رمهان
619
صورتکهای تسلیم را از دیدگاه فراداستان تاریخنگارانهه بهه اثهری ابهل بحه تبدیل میکند. بنابراین پژوهش حاضر با نظهر بهه پسامدرنیسهم چنهد جانبههی رمهان صهورتکههای تسهلیم کهانون توجّهه خهود را بهه ارزیهابی یکهی از ابعهاد پسامدرنیستی این رمهان یعنهی فراداسهتان تهاریخ نگارانهه متمرکهز، و بررسهی مبسوط سایر ویژگیها را به عنوان کارهای ابل پژوهش آتی در این حهوزه بهه خوانندگان معرفّی میکند.
3-0-پیشینهی پژوهش
از آنجا که رمانهایی که گرایشهای گوناگون داستان های پسامدرن را یکجا در خود داشته باشند در ادبیّّات معاصر ایران چندان موجهود نیسهتندق مقالههای که چنین داستانهایی را با رویکهرد بررسهی پسامدرنیسهم چنهد جانبهه، مهورد بررسی رار داده باشد نیز یافت نشد. اما حیطهی نقد عملهی فراداسهتان تهاریخ نگارانه نیز از جمله حیطههایی است که در نقد آکادمیک آثهار داسهتانی ایهران بسیار مغفول مانده است و تعداد محدودی از آثار بها رویکهرد ایهنچنینهی و بهر اساس دیدگاه لیندا هاچن مورد بح و بررسی رار گرفتهانهد کهه از آن جملهه میتوان به رویکرد پسامدرنیستی در بررسی داستان کوتاه میزگرد اثهر سهیمین دانشور اشاره کرد که در جلد سوم کتات داستان کوتاه در ایران بهه بررسهی آن پرداخته شده است )پاینهده ،6930، ج9، 465-483(. همچنهین مهیتهوان بهه مقالهی «فراداستان تاریخ نگارانه: مطالعهی موردی مارمولکی که ماه را بلعیهد» اشاره کرد که بر اساس دیدگاه لیندا هاچن رمانی از اسم شکری را مورد بحه و بررسی رار داده ست )پیروز و دیگران: 6939(. بنابراین مغفول ماندن بررسی رمان صورتکهای تسلیم از یک سو و کم تهوجهی بهه بررسهی آثهار فراداسهتانتاریخ نگارانهی فارسی از دیگر سو، مؤلف را بر آن داشته است بر اساس نظریات
614
لیندا هاچن به بررسی این اثر که جهت گیریای کاملاً پسامدرنیستی نسبت بههتاریخ دارد بپردازد.
0ـ مبانی نظری
حدود شروع رویکرد پسامدرنیستی به تهاریخ را بایهد دهههی اول هرن بیسهتم یعنی زمان جدایی تاریخ از ادبیّّات دانست. فرمالیسهتهها بها تأکیهد بهر مهتن و فاصله گرفتن از تفسیر تاریخی متون ادبی در ایهن جهدایی تهأثیر چشهمگیهری داشتهاند. آنان با تأکید بر این که متون ادبی بر محور تخیل شکل گرفتههانهد و نمیتوانند مستندات ابل اطمینانی برای تاریخ باشند در نظریههههای خهود بهه جدایی تاریخ از ادبیّّات اشاره کردند. این جدایی نزدیک به نیم رن طول کشید تا این که با طلوع پسامدرنیسم پیوند تاریخ و ادبیّّهات، البتهه بهه گونههای کاملهاً متفاوت از بل محقی شد. بسیاری از نظریههای تاریخی در ادبیّّات به کار رفت و بسیاری از نظریههای ادبی نیز در تاریخ.
هاچن بر اساس آثار نظریه پردازان تهاریخی ماننهد هیهدن وایهت و دومینیهک لاکاپرا به این نکته میپردازد که هی روایت تاریخیای هرگز به طور مستقیم و شفاف آن رخداد را بازنمایی نمیکندق زیرا خود روایتهای تهاریخی وابسهته بهه شیوههای روایتاند که مستقیم به گرایشهای ایدئولوژیک راوی مربوط میشود )آلن ،6937: 856(. بنابراین با متفاوت دانستن تاریخ از گذشته، تاریخ به عنوان روایاتی از گذشته ابلیت اطمینان خود را از دست مهیدههدق زیهرا از آنجها کهه گفتمانهای مختلف در به نگارش درآمدن متون تهاریخی مؤثرنهد، تهاریخ یهک وا عیّّت نسبی که از صافی ذهن انسانی میگذرد به حسات آمد.
اصطلاح فراداستان تاریخ نگارانه را میتوان اصطلاحی در تبیین این امر دانست .
اصطلاحی که نخستین بار توس لیندا هاچن وضع شد. این عبهارت متشهکّّل ازدو جز «فراداستان» و «تاریخ نگارانه» است. فراداسهتان اصهطلاحی اسهت کهه
617
نخستین بار در اواخر سال6310از سوی ویلیام اچ. گهس بهه کهار گرفتهه شهد .پاتریشیا وو این نوع از داستاننویسی را به طور جدی مهورد بررسهی هرار داد و فراداستان را اصطلاحی مخهتص آثهار داسهتانیای دانسهت کهه بهه عمهد توجهه خواننده را به ساختگی و مصنوع بودن خود معطوف میکنند )وو،6930: 3(.
اصطلاح فراداستان در ترکیب با عبارت «تاریخ نگارانهه»، دریچههی جدیهدی از نوشتار پسامدرنیستی را به روی ما میگشاید که با به چالش کشهیدن تهاریخ و وا عیّّت، اعتبار حقیقت تاریخی را زیر سؤال میبرد. این نوع از نوشتار توجه مها را به این مسأله جلب میکند که آنچه تاریخنویس مهینویسهد حقیقهت صهرف نیستق بلکه او نیز برداشت خود را از وا عیّّت ارائهه مهیدههدق بنهابراین حقهایی مسلم تاریخی با روایتهایی که از این حقایی به صورت متون تاریخی در اختیار ما رار داده میشود متفاوتند. در فراداستان تاریخ نگارانه، ههدف بیهان حقهایی تاریخی نیستق بلکه بیشتر این نکته مطرح است که حقیقت توس چه کسی و چگونه بیان میشود.
هاچن معتقد است: فراداستان تاریخ نگارانه، رویارویی متنا ض نماهای بازنمایی داستان و تاریخ را ایجات میکند. بسیاری از نظریه پردازان سعی کردهانهد بهین ایهن دو ژانهر ارتبهاط بر هرار کننهد. ایهن ارتبهاط یها از نهوع شهباهت اسهت یها هماهنگیهای که ایهن دو را تحهت عنهوان «فراداسهتان تهاریخ نگارانهه» جمهع میکند. وین شباهتهای این دو ژانر را آن در به هم نزدیک میداند که تاریخ را «رمانی حقیقی» میشمارد و تکنیکهایی نظیر انتخات رویدادها و مکهانهها ،ساماندهی به مطالب انتخات شده، روایت، حکایت، تعیین ضهرتاهنهگ زمهانی و ایع، تنظیم رخدادها در الب یک طرح و... را عرفهای مشتر بهین ایهن دو به حسات میآورد. البته وجود عرفهای واحد به این معنا نیست که این دو ژانر بخشی از یک گفتمان واحهد هسهتند. تهاریخ و داسهتان دو مقولههی متفاوتنهد هرچند که زمینههای اجتماعی، فرهنگی و ایدئولوژیک مشترکی دارند )ههاچن،
611
6959: 855(. به اعتقاد لوکاچ نویسندگان فراداستان تاریخ نگارانه از حقیقهت ودروغهای سوابی تاریخی برای مقاصد خود بههره مهیگیرنهد و بههعمهد حقهاییتاریخی را تحریف میکنند تا به خواننده یادآور شوند که در تاریخ مدرن همواره خطای عمدی یا غیر عمدی وجود دارد )همان: 855(.
بین فراداستان تاریخ نگارانه و رمان تهاریخی نیهز بایهد تفکیهک ائهل شهد. در داستان تاریخی چنان از شخصیّّتهای تاریخی در داستان استفاده میشود کهه داستان اثبات پذیر به نظرمی رسد و خواننده احسهاس مهیکنهد رخ دادن ایهن رویدادها کاملاً امری مسجّّل است و با شواهد تاریخی نیز میتوان صهحّّت آن را تأیید کردق اما فراداستان تاریخ نگارانه سهاختمایههههای تهاریخی را در جههان تخیلی خود مستحیل نمیکند. هدف پسامدرنیسهتهها از بهه کهار گیهری ایهن تکنیک این است که به ما نشان دهند، تاریخ نیز چیزی غیر از داسهتان نیسهت .رویدادهای گذشته به صورت متنی شده به ما منتقل مهیشهوند و ههی تهاریخ خنثی و بی طرفی وجود ندارد. تاریخ با انواع و ا سام اسطورههای خهود سهاخته همراه است. هدف نویسندگان فراداستان تاریخ نگارانه این است که تلقیهای ما را از وا عیّّت و داستان به هم بزنند و این دو را کاملاً منا شهپهذیر جلهوه دهنهد )پاینده،6930: ج9 / 934-937(. بنابراین در فراداستان تهاریخنگارانهه طعیهت تاریخ زیر سؤال میرود و همان گونه که ما نمیتوانیم از متون ادبهی بهه عنهوان شواهد طعی تاریخی استفاده کنیم روایتهای تاریخی نیز بازگوکننهدهی صهد درصد حقایی گذشته نیستندق زیرا هر روایتهی از تهاریخ بها تفسهیر گفتمهانی از و ایع حاد شده همراه است .
تقابل ویژگیهای فراداستان و تاریخنگاری ایهن نکتهه را یهادآور مهیشهود کهه ادبیّّات نه بازنمایی کامل وا عیّّت است و نهه رونوشهتی نها منطبهی بها وا عیّّهت.
ادبیّّات داستانی پست مدرن این نظر را القا میکنهد کهه بازنویسهی و بازنمهایی
615
گذشته در داستان باع میشود که گذشته برای مها در زمهان حهال دسهترسپذیر باشد و به عبارتی امری طعی تلقی نگردد )هاچن،6959: 859(.
در فراداستان تهاریخنگارانهه ،بها ورود شخصهیّّتههایی از تهاریخ گذشهته یها از داستانهای دیگر در داستان، تاریخ و تخیل در هم میآمیزند و مرز بهین آنهها مخدوش میشود. این داستانها اینگونه القا میکنند که ههر شهرح تهاریخیای خود مانند داستان دارای عناصر داستان نویسی همچون شخصهیّّت و رویهداد و پیرنگ است و جنبهی روایی دارد. برخلاف داستانهای پهیش از پسهامدرن کهه نویسنده از خواننده انتظار دارد ناباوری خود را مو تهاً تعلیهی کنهد تها داسهتان برایش وا عی به نظر بیاید، داستان پسامدرن از خواننده میخواهد که هم باور و هم ناباوری خود را تعلیی کندق زیرا عدم طعیت وجود شناسی مرز میان دنیای وا عی و دنیای برساخته شدهی داستان را از میان بر میدارد )پاینهده،6930: ج 9 / 949-948(.
هاچن مؤلفههای موجهود در فراداسهتان تهاریخ نگارانهه را عبهارت مهیدانهد از: آشکارکردن شگردهای داستان نویسی، جعل تاریخ، حضور شخصیّّتهای وا عی در داستان، زمان پریشی، بینامتنیت، طنز و آیرونی، پارودی و... )هاچن: 6959:
873-966(. پاینده عواملی را برای به چالش کشیدن وا عیّّتههای تهاریخی در داستان کوتاه بر میشمرد که عبارتند از: متکثّّر کردن زاویهی دیهد، اسهتفاده از راوی غیر ابل اعتماد، آمیختن رویدادهای وا عی با و ایع خیالی یا آشکارا غیهر تاریخی، تغییر سبک نگارش داستان در بخشهای مختلف آن، هجو نوشتههای تاریخی، ارائهی تاریخ بدیل و گنجاندن شخصیّّتهای تهاریخی وا عهی در کنهار شخصیّّتهای تخیلی )پاینده،6930: ج9/ 400(.
پژوهش حاضر در نظر دارد بر مبنای نظریهی لیندا هاچن به بررسی مهمتهرینویژگیهای فراداستان تاریخ نگارانهه در رمهان صهورتکههای تسهلیم بپهردازد ورویکرد پسامدرنیستی به تاریخ را در این اثر مورد بررسی رار دهد.
615
6ـ بحث و بررسی
نویسندگان ایرانی به تبع تغییرات سهبک داسهتان نویسهی جههان، ترفنهدهاینویسندگی جدید را تجربه کردهاند. یکی از این نویسندگان محمّّد ایهوبی اسهت .وی در سال 6986 در اهواز دیده به جهان گشود و در سال 6955 در سهن 15 سالگی از دنیا رفهت. او از پایههگهذاران مکتهب داسهتان نویسهی جنهوت بهود و داستانهایی دربارهی مهاجرت مهردم جنهوت بهرای کهار و نهان بهه کشهورهای حاشیهی خلیج فارس نوشت )میرعابدینی ،6959: ج8/ 717(. از محمّّهد ایهوبی آثار زیادی برجای مانده اسهت. بسهیاری از داسهتانهای کوتهاه و مقالهات او در مجلات نوروز، اعتماد مشارکت، لوح، کتات هفته و... به چا رسیدهاستق غیر از اینها مجموعه داستانهای «مراثی بی پایان»، «پایی برای دویدن» و «شکفتن سنگ» نیز از وی بر جای مانده است. سه گانهی رمهان «آواز طولهانی جنهوت» )شامل غمزهی مردگان، سفر سقوط، زیتون تلخ خرمهای گهس(، داسهتان بلنهد
«راه شیری»، رمانهای «صورتکهای تسلیم»، «زیر چتر شیطان»، «روز گراز»،
«اندوه جنوبی»، «با خلخالهای طلایم خاکم کنیهد»، «طیهف باطهل» و «مهرد تشویش همیشه» از دیگر آثار چا شدهی او به شمار میرونهد. از بهین آثهار او رمان «صورتکهای تسلیم» نامزد دریافت دومین جایزهی جلال آل احمد شهد .اثری ابل تأمّّل که خود سیزده سال برای نوشتن آن و هت صهرف کهرد. اثهری پیچیده با زاویهی دید مرکب با تلفیقی از مدرنیسم و پسامدرنیسم که خوانشی چندباره را میطلبد .
6-3- خلاصهی رمان
رمان صورتکهای تسلیم، داستان نویسندهی هفتادسالهای است کهه در بسهتر بیمهاری و مهرا و بهر تخهت بیمارسهتان، غهرق در خیهال و وا عیّهت، رؤیاهها ،گذشتهها و داستانهای نوشته شدهی خود را مرور میکند. داستان بها گهردش
613
بین این سه حالت در نوسان است. پیرمرد که دانیال بویهایی نهام دارد در عهالمخیال با روح اولین عشی و خواهر رضاعیش، فهیمه و محمّّد میانجی شخصیّّتی از عر تاریخ در حال گفتگوست و به همراهی و با یاری فهیمه در حال بازخوانی کتابی از محمّّد میانجی به نام «عجایب و غرایب» است. کتابی که بایهد خوانهده شود تا روح محمّّد میانجی از سرگردانی نجات یابد. در داسهتان، سهیلان ذههن دانیال، گذشتههایش را برای ما ترسیم میکند. مهرا پهدر، بهدهکاریهایش و بدبختیهایی که برای او و مادرش به یادگار گذاشته، عشقش به فهیمه، ادامهی تحصهیلش، خریهد خانهه و از دسهت دادن آن و... همگهی بهه صهورت جسهته و گریخته کلیاتی از زندگی دانیال را برای خواننده ترسیم میکنند و در جاههایی که نقصان یا تنا ضاتی وجود دارد نویسندهی اصلی وارد میشهود و بهه توضهیا اضافه و واضاسازی آن میپردازد. در لابهلای رمان، داستانهای دانیهال بویهایی نیز خوانده میشود که بعضی از آنها خودشان درگیهر فضهایی فراداسهتانیانهد .داستانی با فضایی رئالیستی از جبهه و جنگ، داستانی بها ویژگیههای رئالیسهم جادویی به نام یک فصل لایی و ادامهی یک فصهل لهایی کهه همسهان پنهداری دانیال با شخصیّّت داستانیش در آن، خواننده را بین لایههای مختلهف داسهتانی سرگردان میکند و... انتهای داستان نیز با سرانجامهای متفاوتی که برای دانیال بویایی در نظر گرفته میشود همچون مهرا در بیمارسهتان و پهرواز از خانههی سالمندان به پایان میرسد.
6-0- بررسی پسامدرنیسم چندجانبه با تأکید بر فراداسـتان تـاریخ-نگارانه در رمان «صورتکهای تسلیم»
هرچنهد رمهان صهورتکههای تسهلیم را در نگهاه کلهی مهیتهوان یهک رمهانپسامدرنیستی انگاشهتق بها نگریسهتن بهه شهاخهههای گونهاگون داسهتانههایپسامدرنیستی این رمان را میتوان از جوانب گوناگون مورد بررسی رار داد.
650
اگر چه این رمان را با ویژگیهایی مانند )ر. . وو ،6930(: بهازیههای زبهانی)ر. . ایوبی ،6955: 5، 60، 64، 67، 893، 840، 819 و...(ق چارچوت سازی وچارچوت شکنی )ر. . همان: 19، 51، 699، 694، 645 و...(ق تأکیهد بهر بنهای تصنّّعی و ساختگی داستان )ر. . همهان ،6955: 84، 891، 895، 895، 893، 840، 846-850و...(.ق نام گذاریهای بی اعده و دلبخهواهی )ر. . همهان: 5
،645، 846، 818 و...(ق نقیضه پردازی )ر. . همان: 14، 15، 54و...(ق تأکید بهر ماهیت وجود شناسانهی داستان با پیوند دوگانه )ر . .94، 47، 75و...( اتّّصهال کوتاه )ر. . همان: 14، 30، 604، 607 و 850 -891 و...( به کهارگیری هانون احتمالات و ارائهی چند پایان برای داستان )ر. همان: 819، 854( و.... پهیش از هر چیز میتوان یک اثر فراداستانی دانست )ر. . وو 6930(ق امها ایهن نکتهه باع نمیشود وجود بسیاری از ویژگیهای رئالیسم جادویی را نیز در ایهن اثهر نادیده بینگاریم. وجود عقاید و باورهای شگفت انگیزق وجود افسانههای محلی و صههای پریهان )ر. . ایهوبی،6955: 83(ق ورود عناصهر تخیلهی در داسهتان و عادی جلوه دادن فضایی آمیخته از عناصر جادویی )ر. . همان:14، 647(ق بهه هم آمیختگی وا عیّّت و خیال به طوری که تشهخیص آنهها از یکهدیگر میسهر نیست )ر. . همان: 67، 14 و...( ق آمیختگی حقایی روزمرهی زندگی با دنیهایی غیر وا عی و خیالی به طوری که پایان غیرمنتظره و مبهم را به وجهود مهیآورد )ر. . همان: 854(ق وجود ارواح در فضای کاملاً رئالیستی داستان )ر. . همان:
10، 54، و..( و... فضای رئالیسم جادویی را برداستان حاکم میکند )حی روستا،
6957: 86( که خود به طور مفصل ابهل بحه و بررسهی اسهتق امها رویکهرد پسامدرنیستی به تاریخ، این اثر را بهه اثهری ابهل بحه از دیهدگاه فراداسهتان تاریخنگارانه نیز تبدیل کرده است. به طوری که شاید در خوانش داستان آنچهه که بیش از هر چیز به چشم مهیآیهد ورود عناصهر تهاریخی در داسهتان اسهت .
عناصهری کهه هرچنهد از تهاریخ نوشهته شهده وام گرفتهه شهدهانهدق چنهان بها
656
گفتمانهای مسلّ تاریخی در تعارضند که خواننده را بهین وا عیّّهت و داسهتانسرگردان میکنند. در اینجا به این ویژگیها کهه بهه مبهارزه بها تهاریخ مسهلّ میپردازند و اثر را متّّصف به صهفت فراداسهتان تهاریخنگارانهه مهیکننهد اشهاره میشود.
6-0-3-آشکارسازی تکنیکهای داستانی
این مؤلفه نقطهی اتّّصال فراداستان تاریخ نگارانه و فراداستان به معنی کلی آن استق زیرا این نوع از داستان نویسی در ابتدا باید فراداستان بودنش ثابت شود و سپس متّّصف به صفت تاریخنگارانه شود.
پاتریشیا وو معتقد است: فراتفسیری که در ادبیّّات داستانی خودآگاه میتهوان یافت این پیام است که: «داستانی که میخوانید ساختگی است و این یک بازی است.» )وو ،6959: 805(. به نظهر داکتهرو جنبههههای فراداسهتانی رمهانههای تاریخنگارانه به این مفهوم است که تهاریخ نهوعی داسهتان اسهت کهه مها در آن زندگی میکنیم. داستان نوعی تاریخ تأمّّلی است، تاریخی کهه امکهان مهیدههد دادههای موجود برای نگارش را بیشتر و واجد منابعی متنوعتهر از آنچهه تهاریخ دان تصور میکند بدانیم )داکترو6،6359: 84 به نقل از هاچن ،6959: 853(.
نویسندگان فراداستان با بازی با ترکیبهها و جابههجهاییههای ممکهنق اظههار نظرهای گاه و بیگاه نویسنده در متنق بازتات تسل شخصیّّتهای داسهتانی بهر نویسندهق انعکاس جهانهای ممکن در متن و... در پی القهای ایهن مطلبنهد کهه آنچه میخوانید داستانی بیش نیست .
فراداستان تاریخ نگارانه از جهتهی بها ویژگهی فراداسهتانی خهود در پهی القهای داستانی بودن متنی است و از طرفی دیگر متنی را به مخاطب ارائه میدهد کهیک متن تاریخی است. این امر با تحریف تاریخ همراه است کهه یکهی از اصهول
8- Doctrow
658
فراداستان تاریخ نگارانه است. در کنار هم رار گرفتن ایهن دو، مبهین ایهن امهراست که همانگونه که داستان زاییدهی خیال و برگذشته از صافی ذهن انسانیاست، تاریخ نیز حقهایقی اسهت کهه ذههن آدمهی در روایهت آن دخیهل اسهت .بنابراین، این که تاریخ را یک حقیقت صرف و بهدون دخهل و تصهرف بینگهاریم همان در ناعادلانه است که داستان را.
در بررسی فراداستان تاریخنگارانه در رمان صورتکهای تسلیم نیز پیش از ههر چیز باید بعد فراداستانی آن بررسی شود نویسنده در ابتدا در پهی آشهکارکردن وجوه داستانی رمان است و سپس بر داستانی بودن تاریخ تأکید میورزد.
از مهمترین ویژگیهای فراداستانی رمان صورتکهای تسلیم میتوان بهه مهوارد زیر اشاره کرد: وجود جهانهای ممکن در داستان، کهه عبهارت اسهت از وجهود داستانی که نویسندهی اصلی کتات یعنهی محمّّهد ایهوبی آن را نگاشهته اسهت .شخصیّّت این داستان خود نویسندهای است که داسهتانههای او نیهز در کتهات روایت میشود. وجود داستانهای تو در تو جهان هایی را میسهازد کهه گهاه از یکدیگر ابل تفکیک نیستند. تحشیه بر عمل و رویههی داسهتان نویسهی )ر . .ایههههوبی ،6955: 84، 891، 895، 895، 893، 840، 846-850و...(، حضههههور نویسهنده در داسهتان )ر. . همهان: 14، 30، 604، 607، 601 و 850 -891 و ...(، سرکشی شخصیّّتهای داسهتانی )ر. . همهان: 69، 606،67، 607، 848(، نقد داستان از طریی نویسنده یا شخصیّّتها و... )ر. همان: 805 ،805، 608، 607، 675، 846، 848، 894، 850 و...( وجود اتّّصال کوتهاه )ر. همهان: 69،
64، 67، 846 و...(، پیوند دوگانه )ر. همان: 41، 75، 18و...( و... کهه همگهی مبنایی وجود شناسانه دارند و بهر ویژگهی فراداسهتانی مهتن دلالهت مهیکننهد نویسنده با آوردن این شگردهای فراداستانی، همواره و در سراسر داستان بر این امر تأکید دارد که آنچه میخوانید تنها داستانی است کهه زاییهدهی بهازیههای زبانی و تخیل نویسنده است. در عین حال نویسنده با هرار دادن هوشهمندانهی
659
تاریخ وحتی متون تاریخی در بین این بازیهای زبانی، چالش مقابله با حقیقترا به تاریخ نیز سرایت میدهد و تأکید دارد تاریخ نیز برگرفته از گفتمهانههای مختلف و برگذشته از اذهان و افکار انسانی است که با حقیقت مطلی فاصهلهای غیر ابل انکار دارد. وی با آشکار کردن تکنیکهای داسهتان نویسهی و تحریهف تاریخ به طور همزمان میکوشد تا عرصهی حقیقت را مورد تشکیک رار دهد.
6-0-0-تکثّّر زاویهی دید و راوی غیر قابل اعتماد
به اعتقاد لیندا هاچن، فراداستان تاریخ نگارانهه دو شهیوهی روایهت را بهر سهایر شیوهها برتری میدهد که یکی از آنها روایت با زاویهی دید چندگانه و دیگری روایتگری یک راوی آشکارا مدبّّر است. البته در ههی یهک از ایهن دو شهیوه بها سوژهای که مطمئن باشیم میتوانیم شناختی طعی از گذشته به دست بیاوریم مواجه نمیشویم. این به معنی فراتر رفتن از تاریخ نیستق بلکه به معنای تهأثیر گذاری و فاعلیت ذهن در تاریخ است )هاچن ،6959: 831(.
رمان صورتکهای تسلیم با سطوح روایی متعدّّد، نه تنها مدام بهه تغییهر راوی میپردازدق بلکه تغییر زاویهی دید نیز به طور محسوس در بخشبخش داسهتان اتفاق میافتد و دیدگاه، مدام از اول شخص به سوم شخص تغییر می کند.
روایت در فصل اول رمان، با راوی دانای کل و زاویهی دید سهوم شهخص انجهام میگیردق امّا در درون فصل اول، بخشی به نام «فصل اول وا عی» وجود دارد که زاویهی دید به اول شخص و راوی به دانیال تغییر میکند. فصهل دوم کماکهان زاویهی دید اول شخص و راوی دانیال استق اما در ادامههی فصهل دوم، بخشهی مجزا با عنوان «پس این راحیل را یک کنیز بود نامش زلفه...» وجود دارد که زاویهی دید مدام از سوم شخص به اول شخص و راوی نیهز بهین دانهای کهل ودانیال و محمّّد میانجی در نوسان است. در فصل سوم راوی اول شهخص دانهایکل و از صفحه 53 این فصل زاویهی دید به اول شخص و راوی به دانیال تغییر
654
میکند و از صفحهی 54 تا 601 داستانی از دانیال با زاویهی دید و روایت سومشخص دانای کل بیان میشود. در فصل چهارم زاویهی دید اول شخص و راویدانیال استق امّا از صفحهی 605 تها 665 ایهن فصهل، نوشهتهههای میهانجی و داستان زندگی او از زبان خودش میآید که راوی آن محمّّد میهانجی و زاویههی دید اول شخص است. از صفحهی 665 تا 665 مجهدداً راوی بهه دانیهال تغییهر میکند و زاویهی دید کماکان اول شخص است. از صهفحه 665 راوی بهه سهوم شخص دانای کل تغییر میکند و این روند تغییر راوی و زاویهی دیهد تها پایهان داستان ادامه داردق امّا نکتهی ابل تأمّّل در این داستان، وجود راویانی است که به هی وجه ابل اعتماد نیستند. غیهر ابهل اعتمادنشهان دادن تهاریخ نیهاز بهه راویانی به همان اندازه غیر ابل اعتماد دارد. ایهن اسهت کهه فراداسهتان تهاریخ نگارانه با تأکید بر راوی غیر ابل اعتماد، به نوعی بهه غیهر ابهل اعتمهاد بهودن تاریخ که توس راویان ذکر میشود اشاره دارد. داستان ههای پسهامدرن نشهان میدهند چگونه میتوان به راویان اعتمهاد کهردق حهال آن کهه راوی حتهی بهه داستان ساخته پرداختهی خودش نیز با تردید مینگرد و خود بهه صهراحت بهه تردید دربارهی گفتههای خود یا نقض نوشتههای خود در داستان میپردازد.
وجود راوی غیر ابل اعتماد در داستان، عدم طعیتی بهی نظیهر را بهر داسهتان حاکم میکندق به طوری که راوی حتی بر روی اسم شخصیّّتها نیز بهه اجمهاع نمیرسد. در داستان از دو زن یاد میشودق تحت عنوان زن اول و زن دوم. نهام-گذاری این دو زن در داستان ابل تأمّّل و تشکیک پذیر است. زن اول کهه ثریها وگاه ثری خوانده میشود نامش مورد تردید هرار میگیهرد: «زن دوم کهه بایهد نامش ثریا باشد یا هر نام دیگری که با یا یا سین شروع بشهود» )ایهوبی ،6955: 818(. زن دوم در داستان بارها با اسامی دیگری نیز ماننهد: ف، فهیمهه ،فرزانه، فوزیه، فریده، فری، فم و.. خوانده میشود .
657
راوی بارها چیزی را میگوید و خود با تردید به گفتههای خود مینگهرد: «تهنممیلرزد ناگاه ،محمّّد میانجی در اتاق نیست، در اتهاق نیسهت؟» )همهان: 654(. این تردیدآفرینی در بسیاری از بخشهای داستان دیده می شود و نویسهنده بها این کار داستانی را خلی میکند که از یک سو ادّّعا دارد در حال روایهت تهاریخ نوشته شده اما گم شدهی رنها پیش است و از سوی دیگر اساس آن بر تردید و عدم طعیت نهاده شده است و بهدین شهکل تردیهدآفرینی را بهه تهاریخ نیهز سرایت میدهد.
6-0-6-تاریخ مجعول
لیندا هاچن، معتقد اسهت بهتهرین نمونههی نوشهتار پسامدرنیسهتی فراداسهتان تاریخنگارانه است که به طرز خودآگاهانهای تاریخ را تحریف میکنهد. نویسهنده با جعل تاریخ، روایت جدیدی از تاریخ را ارائه میدهد، تا در آنچه پهیش از ایهن مسلم انگاشته میشد تردید روا داشهته شهود. بهری لهوییس تهاریخ مجعهول را شرحی ساختگی از و ایع معروف میداند و معتقد است در تاریخ مجعول، و ایع داستان با زمان و مکان و رویدادهای تاریخی مغایرت دارد )لوییس،6959: 51(. البته این نکتهه را نمهیتهوان دروغ بسهتن بهه تهاریخ دانسهت، چهه فراداسهتان تاریخنگارانه از تاریخ فاصله میگیرد و در حیطهی ادبیّّات رار میگیردق بنابراین صحبت از حقیقت و کذت دربارهی آن روا نیست .
این امر به دو حالت اتفاق میافتدق یا برای به سخرهگرفتن ماهیت تاریخ است و این که آنچه از گذشته به ما رسیده است، همچون داستان غیر ابهل اعتمهاد و ابل تغییر است و دیگری ارائهی تاریخ بدیل است.
پسامدرنیستها همواره استدلال میکنند که گذشته از صافی گفتمان بهه مهامیرسد. شروح تاریخی که تاریخ رسمی و گفتمانی را بهه چهالش مهیگیرنهد وتصویر متفاوتی از رویدادهای گذشته ترسیم میکنند در نظریهههای پسهامدرن
651
اصطلاحاً تاریخ بدیل نامیده میشوند. با این کار گروههای تحت ستم اجتمهاعیمیتوانند با نوشتن تاریخ، بدیل گذشته را دیگرگونه جلوه دهنهد و بها گفتمهانمسل بستیزند. در فراداستان تاریخنگارانه نویسنده د یقاً چنین هدفی را دنبال میکند )پاینده،6959: ج9/400- 406(.
در رمان صورتکهای تسلیم نویسنده نخست با ورود شخصیّّتی از عر تاریخ در رمان به نام محمّّد میانجی حال و هوای تاریخی را بر رمان حاکم مهیکنهد. وی در حالی که شواهدی ارائه میدهد که محمّّد میانجی کسی غیر از عینالقضهات همدانی نیست ازجمله اشاره به کنیهی پدربزرگش به عنهوان ابوالحسهن: «-تهو میدانی بر پدر پدرت چه رفته شیخ؟ -بر ابوالحسنعلی جدّ محمّّهد میهانجی؟» )ایوبی ،6955: 667ق همان: 50 ،58 و همدانی،6955:ج9/ 87-89(ق اشهاره بهه دشمنی وزیر و ت یعنی ابوالقاسم درگزینی بها او )ایهوبی ،6955: 95، 75، 15، 73، 13، 54 ، 660 ، 669 و... و درخشان ،6954: ج6/ 37-39(ق انتسات کتات شکواییهای به او که اشاره به همان شهکویالغریهب عهینالقضهات دارد )ایهوبی ،6955: 75(ق اشاره به نگارش کتات نامهها که از مههمتهرین آثهار عهینالقضهات است )همان: 669 و همدانی ،6955: ج9/ 90-81(ق اشاره بهه پایهان زنهدگی او مبنی بر به دارکشیده شدن و در بوریا سوزاندنش )ایهوبی ،6955: 888-889 و جهان پور،6958: 59( و همخوانی تقریبی زمان تولد و مرا محمّّد میانجی بها عینالقضات همدانی )ایوبی،6955: 95، 75( که در ر هوم تهاریخ مشههود بهوده است )همدانی ،6955: ج9/ 87(. اما در جاهایی دست به جعل تاریخ میزنهد و خواننده را مردّّد در حقایی ثبتشدهی تاریخی نگاه میدارد. از جملهه ایهن کهه نویسنده، نام این شخصیّّت را «محمّّهد» اعلهام مهیکنهد. نهامی کهه از آن پهدر عینالقضات است و در هی تذکرهای به خود عینالقضات منتسب نشده است.
بیشتر مورّخان کهن از جمله عماد اصهفهانی در خ یتهولقص ق سهمعانی در انساتق سبکی در طبقات شافعیه و یا وت در معجم البلهدان از او بها کنیهت
655
ابوالمعالی و نام عبدالله ،فرزند ابوبکر محمّّد بن علی بن حسن پسر علی میانجیاصل نام بردهاند )همدانی ،6955: ج9/86(.
مطابی آنچه در تاریخ آمده است عینالقضات سی و اندی سهال بیشهتر در ایهن دنیا زندگی نکرده است و ولادت او در تذکرهها در اواخهر هرن پهنجم در سهال 430 ه.ق. )ابن الفهوطی ،6959: 6696( و شههادتش در هفهتم جمهادی الهآخر
787 ه.ق. اتفاق افتاد )صفا ،6959: ج8/ 393(ق در حالی که در رمهان حاضهر از ول محمّّد میانجی آمده است: «من در دار دنیها هرت پنجهاه سهال بزیسهتم و پنجاه دیگر زنده گیر...» )ایوبی ،6955: 845(.
همچنین در این رمان، کتابی با عنوان عجایب و غرایهب نیهز بهه عهینالقضهات منسوت شده است. کتابی که هرگز در تاریخ به نام عینالقضات ثبت نشده یا به او منسوت نشده است )همان: 75(. زیرا مطابی منابع موجود، آنچهه بهه عنهوان آثار مسلم عینالقضات به فارسی و عربهی ثبهت شهده، عبارتنهد از: بذته-ولحقایق، نامهها، تمهیدات و شکویالغریهب )همهدانی ،6951: 94( البتهه آثار او چنان که خودش در شکویالغریهب نهام مهیبهرد یهازده اثهر بهوده اسهت )همدانی ،6955: 85 -91( که البته در بین این یازده اثهر نیهز نهامی از کتهات عجایبالغرایب نیامده است .
رباعی 647 از کلیات شمس تبریزی )مولهوی ،6955( و ربهاعی 695 از دیهوان شاه نعمت الله ولی )ولی ،6939( نیز در داستان به عینالقضات همدانی نسهبت داده شده است )ایوبی ،6955: 17(.
همچنین در رمان، عین القضات بعد از مرا صوریش نمرده و تبدیل به روحهی سرگردان شده و اکنون سر از عهر تهاریخ بیهرون آورده و بهه صهورت تندیسهی خوشتراش و پر از جلوه و جذابیت با کت و شلوار و کراوات امروزی ظاهر شهدهاست )همان: 75 و 55( و در انتظار خوانده شدن کتابی است بها نهام عجایهب وغرایب که روح او را از سرگردانی نجات دهد )همان: 75(. روایاتی از این کتهات
655
خیالی در داستان موجود است که سرنوشت و زندگی دیگرگونههای از آنچهه درروایات تاریخی به ما رسیده است برای خواننده ر م میزندق از جمله توطئههایابولقاسم درگزینی بهرای نهابودی عهینالقضهات، نحهوهی اضهیالقضهات شهدن میانجی، ماجرای زن تاج خانم همسر مراد بیگ، تاریخ زندگی درگزینی و تغییر نام او از دراکویی به درگزینی و... که در روایتهای تاریخی شواهدی مبتنی بهر و وع آن حواد نیست )همان: 654-885،618و.(...
وجود این تنا ضات بین داستان و روایتهای تاریخی، خواننده را سرگردان بین وا عیّّت و خیال یا حقیقت و کذت رار میدهدق حال آن کهه نویسهندهی رمهان فراداستان تاریخنگارانه با ایجاد چنین تردیدی در تاریخ به طور تعمّّدی چالشی را در ذهن مخاطب بین باور و ناباوری و عدم طعیت برمیانگیزد تا هم نگهرش پسامدرنیستی به تاریخ را پررنگ کند و ههم ابعهاد وجودشناسهانهی داسهتان را نشان دهد. نویسنده با این کار هم تاریخ را به سخره میگیرد و هم بر غیر ابل اعتماد بودن آن تأکید میکند. البته داستان صورتکههای تسهلیم را نمهیتهوان برخوردار از ویژگی تاریخ بدیل دانستق زیرا درست اسهت کهه در ایهن داسهتان برخی از شروح تاریخی به چالش کشهیده مهیشهودق نویسهنده صهد سهتیز بها گفتمان مسلطی که امروز بهه دسهت مها رسهیده اسهت و عبهارت از مظلومیهت عهینالقضهات همهدانی اسهت نهداردق بلکهه سهتیز نویسهنده بها گفتمهان عصهر عینالقضات است که به تکفیر و مباح شمرده شدن خهونش انجامیهد. نویسهنده روایات تاریخی مجعول را با روایات تاریخیای که بهه دسهت مها رسهیده اسهت همراه میکند که همسو با گفتمان مسل دربارهی این شخصیّّت تاریخی است .روایاتی که این بار از زبان خود شخصیّّت و با تأکیهد بیشهتر بهر مظلومیهت او و ستمی که بر او رفته است نگاشته شده است .
653
6-0-4- زمانپریشی
رمان پسامدرنیستی مملو از بازیها و بی نظمیهای زمانی است. ساختگرایان از نخستین کسانی هستند که در بررسی جنبههای سه گانههی زمهان بهه ترتیهب زمانی اشاره و مسألهی زمان پریشی را در روایت مطرح کردند. ژرار ژنهت زمهان پریشی را عدم توازی بین زمان متن و زمان سخن میداند و آن را به دو گونهی بازگشت زمانی و پیشواز زمانی تقسیم میکند. ریمون کنان این نکته را چنهین تسهیل میکند: «اگر رخدادهای الف، ت، در ترتیب متن بهه صهورت ت ، ،الف بیایند، الف نوعی بازگشت زمانی است و اگر همین رخدادها در ترتیب متن به شکل ، الف، ت بیایند نوعی پیشواز زمانی است» ) اسهمی پهور ،6936:
.)57
چنان که پیش از این ذکر شد یکی از اهداف فراداستان تاریخنگارانهه تحریهف و به سخره گرفتن تاریخ است. از آنجا که تاریخ بر مبنای زمان بنا شده و زمان در روایتهای تاریخی از اهمّیّّت بالایی برخوردار است، فراداستان تهاریخنگارانهه بها تحریف تاریخ، مرزهای زمانی را در هم میریزد و بهه طهور ناخوداگهاه تهاریخ را تحریف میکند .
در این نوع داستانها زمان پریشی میتواند هم در سطا زمان روایت رویدادها و هم در سطا زمان و وع آنها رخ دهد. نویسنده برای ارائههی تهاریخی تحریهف شده و بر هم زدن انسجام روایت خطی، به ایجاد مغایرت در زمهان رویهدادهای تاریخی با زمان و ایع داستان یا ایجاد آشفتگی در آن بهه همهراه بهینظمهی در زمان روایت دست میزند )پیروز و دیگران،6939: 615-613(.
رمان صورتکهای تسلیم نیز از این ترفنهد بهرای بهرهمزدن تهاریخ و تکیهه بهرماهیت غیرحقیقتمندانهی آن استفاده میکند. در این داسهتان زمهان پریشهی
650
هم در سطا زمان روایت رویدادها و هم در سطا زمان و وع آنها به کار گرفتهمیشود.
از موارد زمان پریشی در هنگام روایت رویدادها میتوان به وجود عهینالقضهات همدانی عارف و نویسندهی رن ششم در عصر حاضر اشاره کرد. عینالقضات با شکستن مرزهای زمانی در زمان حال ظهور میکند و به گفتگو و حشر و نشر با دانیال بویایی شخصیّّت داستانی موجود در عصر حاضر مهیپهردازد. همنشهینی یک شخصیّّت تاریخی با شخصیّّت داستانی در عصر حاضهر علهاوه بهر شکسهتن مرزهای زمان بر از بین رفتن مرز بین داستان و تاریخ و نامحتمهل نشهان دادن و وع روایات تاریخی به اندازهی داستان نیز تأکید داردق امّا زمان پریشی در این داستان به سطا زمان و وع رویهدادها نیهز بهر مهیگهردد. در ایهن داسهتان بهه بخشهایی از کتات محمّّد میانجی که در زمان زندگیش یعنی نهصد سال پیش نگاشته شده است اشاره میشود )همان: 75(. در این کتات اشهعاری از مولانها و شاه نعمتالله ولی آورده شده است که ههر دوی آنهان بعهد از محمّّهد میهانجی میزیستهاند:
«صفحهی اول را میخوانم. بی حرکت و با چشمها که عجیب میسوزند، کلمات انگار آینه در نور آفتات ،که بر چشمهها و در چشهمههای مهن میخشهان کهرده باشند. با چشمهای تر میخوانم در خود. نوشتم:
آن کههس کههه درون سههینه را دل پنداشههت
گههامی دو نرفتههه جملههه حاصههل پنداشههتعلههههم و ورع و زهههههد و تمنّّهههها و طلههههب
ایهن جملهه رهنهد خواجهه منهزل پنداشهت
)محمّّد میانجی(
افتادند فوج فوج، به تکاپو تا سند کفرم عامه پسند کنند – از زبانی دیگهروام گرفتم:
656
کفهههر چهههو منهههی گهههزاف و آسهههان نبهههود
محکههمتههر از ایمههان مههن ایمههان نبههوددر دهههر چههو مههن یکههی و آن هههم کههافر؟ پههس در همهههی دهههر مسههلمان نبههود»
)همهان: 17 و مولهوی ،6955: ربهاعی 647 و ولی ،6939: 695(
از دیگر جلوههای پریشانی در سهطا زمهان و هوع مهیتهوان بهه وجهود اشهیا و ابزارهای مربوط به زمان حال در گذشته اشهاره کهرد. در بخهشههایی از کتهات منتسب به عینالقضات همدانی میخوانیم:
«گفتم: حال که آمدهاید، بفرمایید! وارد شد، به پیرمهرد گفهتم شهربتی بیهاورد .لکن زن گفت: جز هوه، هی نمینوشم، اگر در خانه هوه دست نمیدههد، آت سرد کفایت است!» )همان:615(. در حالی در روایات منتسب به هرن ششهم از هوه سخن میگوید که اصلاً در این زمان هوه در ایران نوشیدنی معمولی نبهود و برای نخستین بار در زمان صفویه جای خود را به عنوان نوشهیدنی در کشهور باز کرد.
6-0-0- بینامتنیت
میخاییل باختین، مهمترین ویژگی گفتهار را خاصهیت گفتگهویی بینهامتنی آن میداندق به عبارتی هر کلهام و سهخنی بهه نهوعی، از گفتهار پهیش از خودتهأثیر میپذیرد. ژولیا کریستوا با تکیه بر اندیشههای باختین معتقد است: مؤلفان تنها با تکیه بر اذهان اصیل خود نیست که متون خویش را مهیآفریننهدق بلکهه ایهن متون را با استفاده از متون پیش از خود تدوین میکنند )آلن،6937: 75(. ایننکته بر ارتباط متن با متون پیشین خود تأکید دارد. امبرتو اکو تصریا میکنهد
658
که در نوشتن یک متن معطوف بهه تهاریخ مسهألهی اساسهی بینامتنیهت اسهت)همان: 857(.
هاچن معتقد است که هی روایت تاریخیای رویهدادها را بهه صهورت مسهتقیم بیان نمیکندق بلکه رویدادهای تاریخی از طریی پیرامتنهایی که در ذهن مورخ پرورانده میشود و تنها از طریهی شهبکهای از متهون پیشهین، در اختیهار هرار میگیرد. متونی که همگهی آلهوده بهه پهیش پنداشهتهها و پهیش داوریههای ایدئولوژیک مولفان بلی است )همان: 856(. بینامتنیت در آثار پسامدرن میهل خواننده به از میان برداشتن فاصلهی بین گذشته و حال و میهل بهه بازنویسهی گذشته در زمینهای جدیهد را بیهان مهیکنهد )ههاچن ،6959: 835(. بنهابراین بینامتنیت نیز مانند سایر شگردهای فراداستان تاریخنگارانه بر عهدم حتمیهت و طعیت تاریخ تأکید دارد. بر این اساس، تاریخ نیز مانند سایر متهون روایهی بهر اساس شبکهای از متون پیشین نگاشهته شهده و تنهها جزیهی از گفتمهانههای پیشین است و همانگونه که ادبیّّات و روایهت ادبهی را نمهیتهوان بها سهنجهی حقیقت یا کذت سنجید، تاریخ نیز از این سنجه بی بهره است .
مسألهی بینامتنیت را در یک متن داستانی از دیهدگاهههای مختلفهی مهیتهوان مورد بررسی رار داد. از جملهی این موارد میتوان بهه ترکیهب کلهاژوار متهون گوناگون در یک متن اشاره کرد یا مستحیل شدن نظامهای نشانهای یک مهتن در متن دیگر یا درهم آمیختن ژانرهای گوناگون و... )پاینده ،6930: ج9/ 444-
.)443
بینامتنیت، یکی از شگردهای ابل تهوجهی اسهت کهه در رمهان صهورتکههای تسلیم وجود دارد و به اشکال گوناگون نمود مییابد. در همان آغازین صهفحات کتات، مقولهی بینامتنیت تلویحاً با ورود متون گوناگون و در ظاهر بهیربه بهه یکدیگر خود را مینمایاند. داستان با آیههای از هرآن کهریم، جملهاتی از کتهات ترس و لرز اثر سورن کییر کگارد، نامههای عهینالقضهات همهدانی، گهاتههای
659
زرتشت، اشعار فدریکو گارسیا لورکا و حافظ شیرازی و مقالهنویسی گمنام آغهازمیشود )همان: 9-7(. سپس نویسنده با بازسازی زبان کلاسیک فارسی و حتهینگاشتن بخشهایی از داستان به پیروی از سبک و سیاق نوشتار هرن پهنجم و ششم، متون حال و گذشته و سبکهای نگارش داستانی و تاریخی را چنان بهه هم میآمیزد و چنان در هم تنیدگی داستان و تاریخ را به نمایش میگذارد کهه خلی تاریخ گذشته را حتی در عصر حاضر امری شهدنی نشهان مهیدههد: « بهه خویشتن گفتم: یا محمّّد! مردان هوشیار بهه کشهتن دادی و خلهی خهویش بهه سیاهی افکندی. میدانستی شرتالیهودی است حیرت آور! لکن جز جز البته نمیدانستی، اینک میدانی اما چه حاصل؟...» )ایوبی،6955: 865 و همان: 18- 57، 605-665، 618- 654، 866-899 و.(...
تقلید از سبک و سیاق نوشتار رن پنجم و ششم در داستان، چنان هنرمندانهه صورت گرفته است که خواننده را به تردید وا مهیدارد کهه ایهن متهون توسه نویسندهای هم عصر نگاشته شده باشد و این در حهالی اسهت کهه ایهوبی ههی اصراری بر حقیقت نمایی ندارد و با بر هم زدن نظم منطقی تاریخ روایت شهده ،همواره جعلی بودن آنچه مینویسد را به ما یادآور میشود. نویسنده زمهانی کهه متن تاریخیای را که عینالقضات ادعا مهیکنهد نگارنهدهی آن اسهت مهیآورد ،اشعاری از مولانا و شاه نعمت الله ولی، خواجه عبدالله انصهاری، بخهش ههایی از کشف الاسرار میبدی، سخنانی از پیهامبر و... را نیهز در داسهتان ذکهر مهیکنهد )همان: 17، 11، 889،605، 899 و...(. و حتی میبینیم اشعار و متهونی در اثهر خیالی نگاشته شده به دست عینالقضات یافت میشوند که مطابی تهاریخ ادبیها ت ثبت شدهی ما این ابیات منتسب به شاعران دیگر هستند و گهاه نگارنهدگان این اشعار و سطور سالها بعد از عینالقضات پا به این جهان نهادند )همان: 17( و نویسنده وضعیّّتی خلاف وا ع را تصویر میکند که دانستهها و تو ّعات مها را ازتاریخ و تاریخ ادبیّّات دگرگون میسازد.
654
بنابراین نویسنده در عصر حاضر با بههرهگیهری از متهون کلاسهیک و مسهتحیلکردن نظامهای نوشتاری متون کلاسهیک در مهتن معاصهر بهه بازسهازی تهاریخگذشته به صورت مجعول دست زده است و با پیروی از متون پیشین بهه خلهی هنرمندانهی تاریخی جعلهی در میهان داسهتان پرداختهه اسهت تها نشهان دههد ساختمایهی تاریخ نیز مانند داستان تخیل است و همانگونهه کهه داسهتانهها ساختگیاند تاریخ نیز میتواند ساختگی باشد.
6-0-3- آیرونی
به اعتقاد لیندا هاچن، پسامدرنیسم، موضوع متنا ضی است که شکلهای هنری آن از راه بازیابی نقّّادانه یا طنزآمیز هنهر گذشهته، عهرفههای بلهی را بهه کهار میگیرند و در عین حال تضعیف میکنند )لوییس ،6959: 57-51(.
آیرونی از جمله واژگانی است که گنجاندن آن در البهای لغوی فارسی کهاری دشوار اسهت. تها کنهون معهانیای ماننهد طنهز، کنایهه، تسهخر، طعنهه، تهکهم ،وارونهنمایی، ایهام، پوشیدهگویی ،رند معنایی و کنایهی طنزآمیز برای آن بیهان شده است )رحمانی فر و دیگران ،6934: 659(ق اما طنهز و آیرونهی بهه عنهوان یکی از شگردهای رمانهای پست مدرن به خصو فراداسهتان تهاریخ نگارانهه ،معنی اصطلاحی خا خود را دارد. در این نوع از رمانهها، نویسهنده از طریهی طنز مفاهیم مختلف را مورد استهزا رار میدهد و با بزرانمایی آنچهه درسهت میپندارد نسبت به آنچه هست، میان آنچه هست و آنچه مهیپنهدارد کهه بایهد باشد تضاد و فاصله ایجاد میکند )اسحا یان ،6957: 693( بهرهمنهد آیرونهی را به دو نوع آیرونی کلامی و آیرونی مو عیت تقسهیم مهیکنهد. آیرونهی کلهامی را نوعی وارونگی در واژه میداند که اتفا اً صنایع ادبی زیادی در زبان فارسی ایهن نقش را ایفا میکنند و آیرونی مو عیت را مواجه شدن ما با حوادثی میداند کهه برخلاف آنچه که باید پیش بیاید پیش میآید یا خلاف انتظار ماست )بهره مند ،
657
6953: 80(. مورد دوم د یقاً چیزی است که پسامدرنیستها از معنای آیرونهیمد نظر رار میدهند. آیرونی معضل زبان و منا شه پذیربودن هرگونه شهناختزبانی را به نمایش میگذارد )پاینهده ،6930: ج9/ 933(. بها آیرونهی، نویسهنده خواننده را در مو عیتی رار میدهد که انتظارش را نداشته است. در فراداسهتان تاریخنگارانه با ارائهی روایتهای جدید و حتی طنزآمیز از تهاریخ، تردیهدآفرینی دربارهی صحّّت دانستههای ما از تاریخ ر م زده میشودق بنابراین نویسنده با این کار مو عیتهای طنز آمیز و خلاف انتظاری را به وجود میآورد که تاریخ را بهه سخره میگیرد.
ایوبی در رمان خود بارها از این صنعت استفاده کرده است تا تلقّی ما را از تاریخ دگرگون کند. اولین جلوهی آیرونی یا وضعیّّت خلاف تو ّع را در داستان در آنجا میتوانیم ببینیم که عینالقضات از عر تاریخ سهر بهر مهیآورد و ههمسهخن بها شخصیّّتهای داستانی، گذشتهی پر ابهام خود را مهرور مهیکنهد و کتهاتههای نوشته شدهق امّا خوانده نشدهی خود را میخواند تا تلقی ما را نسبت بهه تهاریخ دگرگون کند:
«شوخی نیست نهصد سالی پی این کتات بودهام. برزخیام تا کتات را پیدا نکنم و کسی مثل تو آن را نخواند. این کتات اصل کتابی است که همه باسهمهاش را میخوانند و گمان میکنند اصل است. دشمنی که کتات تقلبی را در بین مردم جا انداخته هم دنبال کتات اسهت. وای اگهر کتهات بهه دسهت نهامحرمی مثهل بوالقاسم وزیر بیفتد» )ایوبی ،6955: 75(.
چنان که میبینیم در اینجا عینالقضات از عر تاریخ بیرون آمده و با شخصهیّّت داستانی در حال گفتگواستق گفتگویی که با انکار کتابی که از گذشتهها بهه مها رسیده است بر تردید نسبت به تاریخ تأکید دارد. جملهی آخر پاراگراف مهذکور به این مفهوم اشاره دارد که گفتمان مسل ، صداهای ضعیفتر را خفهه و نهابود میکند. چنانکه میگوید اگر این کتات به دست درگزینهی وزیهر بیفتهد طعهاً
651
نابود خواهد شد. پس تاریخ، پر از صداهای خفهشدهای است که هرگز به دستما نرسیده و به ول نویسنده «باسمهاش» را میخوانیم.
توصیفات نویسنده از عینالقضاتی که در ذهن ما با ردا و دستار حک شده است به صورت مردی خوشپوش با کراوات و کت و شلوار نیز به وارونهسازی تو ّعات ما از تاریخ میانجامد:
«میفهمم که مرد خوشچهره و خوشلباس چنین وضهعیّّتی را داشهته اسهت»
)همان: 75(.
«مرد گره کراوات را محکم میکند به موهای پرپشت و جو گنهدمیاش دسهتی میکشد» )همان: 55(.
وضعیّّت خلاف تو ّع دیگری که برای به سخرهگهرفتن تهاریخ در داسهتان اتفّهاق میافتد، زمانی است که نوشهتهههای تهاریخی عهینالقضهات خوانهده مهیشهود .نویسنده در متن کتابی که به محمّّد میانجی نسهبت داده اسهت، در حهالی کهه بسیاری از اصول و واعد سبکی نثر رن پنجم را هنرمندانه بازسازی میکند تا یادآور شود تاریخ هم مثل داستان میتواند به همین سهادگی سهاختنی باشهد ،ناگهان با درافکندن تکّّههایی طنزآمیز از زبان معاصر یا جملات و اسامیای کهه هی گاه حی ورود به نثر ادبیّّات کلاسیک ما را نداشتند، تقلیدی تمسهخرآمیز از نثر رن پنجم ارائه میدهد:
«میگویی: «خوابم یا بیدار؟ عمو یادگار به جهوات الهزام دارد!» )ایهوبی ،6955:
.)54
«فصل- مرغکی که انجیر میخورد، منقارش کج و متفاوت است با نو مرغهان دیگر ار ار کن هراسیده. من محمّّد میانجی کمر بستهام بر این مهم» )همان:
.)15
«هذا رساله غربت غریب مرد مهردهای کهه نمیدانهد چنهد ههزار سهال بایهد در جستجوی نام و برائت خود افسانهی پرومته را تکرار کند» )همان: 14(.
655
4ـ نتیجهگیری
فراداستان با به منا شهه کشهیدن داسهتان، حهاوی ایهن پیهام اسهت کهه آنچهه میخوانید برساختههای زبانی و کلامی هستند که با حقیقهت فاصهلهای عمیهی دارندق امّا فراداستان تاریخنگارانه با واردکردن تاریخ تحریف شده در داستان، بهر این امر تأکید دارد که حتی تاریخ نیز امری تأمّّل برانگیز و منا شهپذیر است که آنچه شکل دهندهی آن است، گفتمانهای مسل موجهود در زمانههی خها و اذهان مختلف انسانی است.
پژوهش حاضر با بررسی رمان صورتکهای تسلیم، به این نتیجه دست مییابهد که نویسنده با خلی اثری مبنی بر پسامدرنیسم چندجانبه، نه تنها با آمیختگهی خیال و توهّّم، ورود عقاید و باورهای شگفتانگیز، افسانههای پریان و بسیاری از ویژگیهای رئالیسم جادویی، بخشهایی از داستان را با نظر به این مکتب ادبهی خلی کرده و با تأکید بر زبان و بنای تصنّّعی داسهتان، بسهیاری از ویژگهیههای فراداستان را در اثرش وارد کرده استق بلکه به علت نگاه خاصش به تهاریخ کهه بر مبنای غیر ابل اعتماد نشان دادن آن نهاده شده، اثری به وجود آورده اسهت که میتوان آن را تحت عنوان فراداستان تاریخنگارانه معرفی کرد. این اثر با وارد کردن شخصیّّت تاریخی عینالقضات همدانی در کنار شخصیّّتهای حال حاضر ،از ابعاد گوناگون به جعل تاریخ زنهدگی ایهن شخصهیّّت بهزرا تهاریخی دسهت میزند و با این کار مهمترین گامهای ورود ایهن رمهان بهه مقولههی فراداسهتان تاریخنگارانه را فراهم میکند. ایوبی با وارد کردن عینالقضات در این داستان به عنوان یک شخصّیّتّ داستانی که حتی گاه جریهان روایهت را نیهز مسهتقیم بهه دست میگیرد ،شخصیّّت تاریخیای را وارد داسهتان خهود کهرده اسهت کهه بها ارائهی روایت جدیهدی از زنهدگیاش در صهدد توجیهه اتهامهات وارد شهده بهه خودش در سدهی ششم هجری و به سردمداری وزیر درگزینی است تها بهه مها
655
نشان دهد تاریخ مبیّّن یک حقیقت واحد نیستق بلکه روایتی است که بر اساسمنافع شخصی یا گروهی تنطیم شده است.
نویسنده با مقولهی زمهان پریشهی، بینامتنیهت، آیرونهی، تقلیهد از سهبکههای نوشتاری رون گذشته، راوی غیر ابل اعتماد و بسیاری از تمهیدات سهاختاری و محتوایی دیگر، رویکهردی پسامدرنیسهتی را نسهبت بهه تهاریخ برمهیگزینهد .رویکردی که برای نشان دادن تاریخ به عنوان امری منا شهپذیر و ابل تأمّّل در داستان به کار گرفته میشود تا رابطهی بهین ذهنیهت فهردی و تهاریخ را بهتهر نشان دهد و با تردیدآفرینی در تاریخ به ما بفهماند آنچه کهه مها انسهانهها بهه عنوان امری حقیقی به آن مینگریم طعاً حقیقت صرف نیست و در هر صهورت آنچه شکل دهندهی همهی روایتهایی است که به مها رسهیده، اذههان انسهانی است.
منابع و مآخذ:
-آلن گراهام )6953( بینامتنیت، ترجمهی پیام یزدانجو، تهران: نشر مرکز.
-ابن الفوطی، کمال الدین ابوالفضل )6959 ه.ق( تلخیص مجمع الآداب فی معجـم االالقاب، تصحیا مصطفی جواد، دمشی: وزاره الثقافه السوریه.
-اسحا یان،جواد )6957( درنگی بر سرگردانیهای شهرزاد پسامدرن، تهرن: گهل آذین.
-ایوبی ،محمّّد) 6955( صورتکهای تسلیم، تهران: افراز.
-بارت، جان و دیگران )6955( «ادبیّّات بازپروری: داستان پسامدرنیسهتی»، ادبیّّـات پسامدرن، تدوین و ترجمهی پیام یزدانجوق تهران: مرکز.
-بهرهمند ،زهرا )6953( «آیرونی و تفاوت آن با طنز و صهنایع بلهاغی مشهابه»، مـتن پژوهی ادبی، پاییز، شمارهی 47، 3-91.
653
-پاینده، حسهین )6930( داستانهای کوتاه در ایران )داستانهای پسـامدرن، جلد سوم، تهران: نیلوفر.
-پیروز،غلامرضها و دیگهران )6939( «فراداسهتان تهاریخ نگارانهه: مطالعههی مهوردی مارمولکی که ماه را بلعید»، ادب پژوهی، بهار، شمارهی 85، 619-651.
-جنکنز، چارلز )6957( پست مدرنیسم چیست؟،ترجمههی فرههاد رضهایی،گناباد:
مرندیز.
-جهان پور، علی )6958( «شهید عشهی»، کیهان فرهنگی، شهمارهی 635، 58-
.54
-حی روستا،مریم )6957( «تفاوت میان رئالیسم جادویی و رئالیسهم شهگفت انگیهز و نقش زاویهی دید در آنها با بررسی آثهار گابریهل گارسهیا مهارکز و آلخهو کهارپنتیر»، پژوهش زبانهای خارجی، شمارهی 90، بهار ،65- 94.
-درخشان، مهدی )6954( بزرگان و سخن سرایان همدان: بعد از اسلام تا ظهور سلسلهی قاجار، 8 جلد، تهران: اطلاعات.
-رحمانیفر، سیماق هادی، روح الله )6934( «نقد پژوهشهای آیرونی شناسی فارسی: ناهمخوانی نمونههای فارسی با مفهوم اصلی آیرونهی در بلاغهت غربهی»، نقـد ادبـی، شمارهی 98، زمستان ،656- 634.
-ولی، شاه نعمت الله )6939( دیوان اشعار، تصحیا عزیزالله علیزاده،تهران: فردوس.
- اسمی پور، هدرت )6936( صـورتگرایی و سـاختارگریی در ادبیّّـات، اههواز:
دانشگاه شهید چمران.
-لوئیس،بری و دیگران )6959( «پسامدرنیسم و ادبیّّات»، مدرنیسم و پسامدرنیسم در رمان، گزینش و ترجمهی حسین پاینده، تهران: روزنگار .
-مهک هیهل، برایهان )6959( «گهذار از مدرنیسهم بهه پسامدرنیسهم»، مدرنیسـم و پسامدرنیسم در رمان ، گزینش و ترجمهی حسین پاینده، تهران: روزنگار.
-مولوی، جلال الدین محمّّد) 6955( کلیات شمس تبریزی، تهران: طلوع.
-میرعابدینی،حسن )6959( صد سال داستان نویسی در ایران، تهران: چشمه.
630
-وارد،گلههن )6938( پســت مدرنیســم، ترجمهههی ههادر فخههر رنجبههری و ابههوذر کرمی،تهران: ماهی.
-وو، پاتریشی )6959( «مدرنیسم و پسامدرنیسم»، مدرنیسـم و پسامدرنیسـم در رمان، گزینش و ترجمهی حسین پایندهق تهران: روزگار.
-وو، پاتریشی )6930( فراداستان، ترجمهی شهریار و فی پور، تهران: چشمه.
-هاچن، لیند )6959( «فراداستان تاریخ نگارانهه»، مدرنیسـم و پسامدرنیسـم در رمان، تهران: روزنگار.
-هاچن ،لیند )6955( «بینامتنیت،هجو و گفتمانهای تهاریخ»، بـه سـوی ادبیّّـات پسامدرن، تدوین و ترجمهی پیام یزدانجو،تهران: مرکز.
-همدانی ،عینالقضات )6951( تمهیدات، مقدمه و تصحیا عفیهف عسهیران، تههران:
منوچهری.
-همدانی، عینالقضات )6955( نامهها، مقدمه و تصهحیا علینقهی منهزوی ،9 جلهد ،تهران: اساطیر.
-Pawar, N. B. "Post Modernism and English Literature", Criterion, Vol.8. Issue 6, April, 8066.
-Doctrow, E.L. Essay and Conversations. Prinston: NJ: Ontario Review Press, 6359.
-Hutcheon, Linda. The Politics of Postmodernism. London and
New York: Routledge, 8008.