Intertextual Correlations between Black Romanticism Poetry and Postmodern Poetry

Author

Associate Professor of Persian Language and Literature, University of Mazandaran

Abstract

Romantic imagination has been the underpinning philosophy of almost all of the later intellectual and artistic movements until present. Romanticism, thanks to wide arrays of definitions as well as examples attributed to it and also due to its paradigmatic shift in man’s perspective from “general ego” to “individual ego”, in one form or another is permeated in most of literary and artistic schools and movements. Romanticism, which originally was the outcome of its opposition to the strict framework of classicism, reappears more protesting than ever in Postmodernism which is in itself the outcome of man’s frustration of modern principles and frameworks. The present article with a comparative approach, while focusing on the similar literary features of Romanticism and Postmodernism in Iran, aims to explore and investigate the correlation of these two movements. Studies demonstrate that postmodern poetry both thematically, in its protest and denunciation, and formally, in its linguistic deviation, has a close connection with the black Romanticism of 30s and language-oriented poetry of 40s. By incorporating the formal pattern of postmodern writing and adopting a polyphonic poetry, it strives critically to appropriate the old Persian poetic style for the new worldview and offer its own distinct poetics.

Keywords


مناسبات بینامتنی شعر رمانتیسیسم سیاه و شعر پُستمدرن

 دسیه رضوانیان6

چکیده

تخیّل رمانتیک، اساس فلسفی نزدیک به تمام جنبشهای فکری و هنری پس از خهود تها حال حاضر بوده است. مکتب رمانتیسیسم به دلیل گستردگی تعاریف و مصداقهایی کهه بر آن دلالت میکند و همچنین به دلیل این که ریشهه در تغییهر نگهرش انسهان از «مهن کلی» به «من فردی» دارد، در بیشتر مکتبها و جریانهای ادبی و هنری منتشهر اسهت .رمانتی سیسم که خود حاصل اعتراض به چهارچوتهای متصلّّب نگرش کلاسهیک اسهت ،بار دیگر در نگرش پست مدرن که ناشی از سرخوردگی انسان از اصهول و چهارچوتههای مدرن است، با  درت اعتراضآمیز بیشتری ظهور میکند. ایهن مقالهه بهر آن اسهت تها بها رویکردی تطبیقی ضمن بررسی ویژگیهای ادبی همانند رمانتیسیسم و پسهتمدرنیسهم در ایران، میزان پیوند این دو رویکرد را نشان دهد. بررسیها نشان میدهد که شعر پست مدرن هم به لحاظ مضمون عصیانی و اعتراضی، و ههم بههرهگیهری از زبهان هنجارشهکن ،پیوندی تنگاتنگ با رمانتیسیسم سیاه دههی سی، و شعر زبانگرای دههی چههل دارد و با گرفتن شکل صوری نوشتار پسامدرن و تلهاش در جههت چندصهدایی کهردن شهعر، در جستوجوی آن است تا با تلفیی انتقادی سهبکههای شهعری گذشهتهی ادت فارسهی بها جهاننگری نو، به بوطیقایی مستقل دست یابد .

 

واژههای کلیدی: رمانتیسیسم سهیاه، شهعر دهههی سهی و چههل، غهزل پسهتمهدرن ،بوطیقای شعر پسُتمدرن.

 

                                                

 8- دانشیار گروه زبان و ادبیّّات فارسی دانشگاه مازندران ghrezvan@umz.ac.ir

تاریخ دریافت: 1/6/3633              تاریخ پذیرش: 31/1/3633

 

600

3ـ مقدّمه

غزل،  الب نوستالژیک شعر فارسی است که گرچه بهرای عشهی و عاشهقی وضهعشده، هر مضمون دیگری را هم به خود راه داده اسهتق از مهدحی تها سیاسهی و اجتماعی و اعتراضهی. گویها شهاعر ایرانهی را در ههی  دورهای یهارای گهذر از آن نیستق چه در فرم و چه در محتوا و سرانجام امروز تنها در نام. شعر رمانتیک بهه طور خا -صرف نظر از غزل سنّتی- چهارپاره را جایگزین غزل میکنهد و ایهن تمام تلاشی است که در فاصلهگیری از فرم غزل به کار میبندد، حتی در انسجام روایت، بسی یکپارچهتر از غزل سنّتی عمل میکندق اغلب، تصاویر مهه آلهودی از طبیعتی همنوا را پس زمینهی عشقی دراماتیک  رار مهیدههد و جههان خیهالی خود را میسازد. رمانتیسیسم سیاه اما با حفظ رویکرد تغزلی، این جهان خیهالی را به آشوت میکشد. اما این طغیانگری با تغییهر گفتمهان اجتمهاعی، زمینههای برای بس  و تداوم نمییابد تها همچهون بغضهی فروخهورده در هیهأتی دیگهر در دههی اخیر در غزل پستمدرن سر باز میکند. ایهن جسهتار بهر آن اسهت تها از طریی مقایسه، مناسبات این سهگانه را بررسد و بهویژه به تعریف روشهنتهری از غزل پُستمدرن ،جایگاه و فلسفهی وجودیاش برسد.

 

0-پیشینهی پژوهش

شیری،  هرمان، مینهو محمّّهدی و نجمهه نظهری )6936( در مقالههی «بررسهی تحلیلی رمانتیسیسم سهیاه در سهرودهههای نصهرت رحمهانی»، ضهمن بررسهی ویژگیهای رمانتی سیسم سیاه، آن را در شعر نصرت رحمهانی بهه عنهوان شهاعر شاخص این نوع شعر بررسی کردهاند.

داوودی مقدم، فریده و محبوبه خراسانی )6939( در مقالهی «گروتسک در غزل پست مدرن»، ویژگهیههای گروتسهکی )انهدوه، تیرگهی، سهیاهبینهی و ...( غهزل پُستمدرن را با ذکر نمونههایی بررسیده اند .

606

در برخهی از یادداشهتههای وبلهاگی نیهز اشهارهههای جسهته گریختهه و البتهه ناروشمندی به تأثیرپذیری غزل پُستمدرن از شعر رمانتیک شهده اسهت. اغلهب بح  و گفتوگوهایی که در فضای مجازی در مورد شعر پُستمهدرن در جریهان است، بر سر تأیید یا تخطئهی آن استق امّا در مجموع کار مدوّّن و  ابل ارجاعی ،بهویژه از نوع آکادمیک در این زمینه صورت نگرفته است.

 

6- رمانتیسیسم

رمانتیسیسم که تداعیگهر نگهرش و تلقهی خاصهی از انسهان و جههان در برابهر هستیشناسی دورهی کلاسیک است، به عنهوان یهک نهضهت فکهری و ادبهی بها تعاریف بسیار در سالهای پایانی  رن هجدهم و دهههای آغهازین  هرن نهوزدهم اروپا فراگیر میشود. رمانتیسیسم به دلیل گستردگی معنایی بسیار و جامعیهت مفاهیم متضاد، به گونهای در مکتبها و نهضتهای ادبی دیگر بروز و ظهور دارد و  ابلیت بازبینی بسیاری از مکاتب ادبی را بر اساس بینش رمانتیک فراهم آورده است. این مکتب در یک نگاه کلی از زمان تغییر در در  انسان از مفههوم «مهن کلی» به «من فردی»، و به صورت رسمی و تاریخی، به عنوان یک نهضت بزرا فرهنگی در دوران گذار جامعهی اروپا از عصر کلاسیک به عصر مدرن شکل یافت و در ایران هم به صورت یک نهضت فرهنگی به تهدریج از اواخهر دوره مشهروطه پدیدار شد و سپس در طیف انقلهابی، عاشهقانه و سهیاه نمهود یافهت. در ههر دو جامعهی ایرانی و اروپایی «مکتب رمانتیسم، شیوهی اندیشهی جامعهی جدیهد و بیان جهانبینی نسلی بود که دیگر به ارزش های مطلی باور نداشتق دیگر نمی-توانست به هی  ارزشی بی آن که دربارهی نسبیت آن و محهدودیت تهاریخی آن بیندیشد باور کند. هر چیزی را وابسته به فرضهایی تاریخی مهیدیهدق زیهرا بهه عنوان  سمتی از سرنوشت شخصی خود سقوط فرهنگ کهن و ظهور فرهنگ نو را تجربه میکرد» )هاوز، ج 9، 6916 : 801(. 

608

«رمانتیسیسم پیش از این که یهک جریهان ادبهی و هنهری باشهد، مرحلههای ازحساسیت اروپایی است که نخست در اواخر  رن هیجهدهم در انگلسهتان ظهاهرمیشود. رمانتیسیسم در اصل یک جنبش مطلقاً انقلابی اسهت و شهعارههای آن همهان سهخنان فلسهفی و سیاسهی اسهت کهه تقریبهاً همههی آنهها در عصهههر روشنگری مطرح شده اسهت: بیهان آزاد حساسهیتههای انسهان و تأییهد حقهوق فردی» )سید حسینی ،6954: 618(. 

دلایل گوناگونی برای تبیین جنبش رمانتیک ذکر شهده اسهت: بعضهی، جنهبش رمانتیک را واکنشی بر ضد چیرگی و خرد باوری دانشمندان سدههای هفهدهم و هجدهم و تلاشی در سوی حرمت نهادن به احساس، عاطفه و خیهال دانسهتهاند .عدّهای اوجگیری جنبش رمانتیک را واکنشی در برابر ناامنیهای ناشی از انقلهات صنعتی و فقر و استثمار مردم اروپای سدهی هجدهم میدانند و عهدهای ههم آن را واکنشی بر ضد تباهیهای اخلا ی و فریب و تظاهر و ریا در رواب  اجتماعی، و سرانجام بسیاری از محققان این جنبش را واکنشی در برابر انقلات فرانسهه مهی-دانندق زیرا این انقلهات وعهدهی آزادی و برابهری و اصهلاح امهور را داده بهود، امّّها خشونتها و انتقهامجوییههای دوران انقلهات، خودکامگیههای دیهوان سهالاری ،جنگهای ناپلئونی و زیر و رو شدن بسیاری از هنجارها و سنتها، نابسامانیهای فراوانی در پی آورد و سهرخوردگی و بهدگمانی جهای شهور و شهوق نخسهتین را گرفت )مرتضویان ،6951 :1-657(. البتّّه برخی منتقدان مارکسیست و به ویهژه لوکاچ، رویکرد رمانتیک را نوعی بینش ضد سرمایهداری میدانندق امّّا با رویکردی ارتجاعی و نه تر یخواهق یعنی: «ضدیت بها سهرمایهداری زیهر پهرچم ارزشههای ما بل سرمایهداری» )سهیر و لووی،689:6951(. در هر حال رمانتیسم، محصول مدرنیته است .اهمّیّّت فرد و دنیای منحصر به فرد او، یکی از ارکان بینش مدرن است. اما نقطهای از مدرنیسم که از عقلانیت مسل  آن، فاصله میگیرد از سهویی با تأکید بر تخیل آزاد و آزادی تخیل، و از سوی دیگر ارائههی تعبیهری ذهنهی از

609

جهان، این فاصلهگذاری را تعریف میکندق بهویژه در رمانتیسیسهم رادیکهال، بها عصیان بر ضد چهاچوتهای عرفی که با نوعی آشوت زبانی نیز تونم اسهت، راه را برای فراروی از مدرنیسم میگشاید.

فردریک شلگل به عنوان نخستین و مهمترین نظریهپرداز سبک رمانتیک معتقهد استق «در سبک رمانتیک طبیعت و هنهر، شهعر و نثهر، جهد و ههزل، خهاطره و پیشگویی، عقاید مبهم و احساسات زنده ، آنچه آسهمانی اسهت وآن چهه زمینهی است و بالاخره زندگی و مهرا درههم مهیآمیهزد» )سیدّحسهینی، همهان:655(.

«آزادی بیان، عواطف و ابراز هیجانات فردی مستلزم نیرویی  وی برای رهانیهدن شاعر از سلطهی وا عیّّت خشن و نظیرههای مکانیکی اسهت. ایهن نیهرو فقه  در تخیل نهفته است» )فتوحی،8:6954(. ورود به عصهر صهنعتی و جههان تثبیهت-شدهی آن، مقتضیاتی داشت که انسان را بهه درون سهوق دادق درونهی غهمزده و مأیوس که ادبیّّات و بهویژه شعر، بهترین محمل بروز آن بود. از این رو «رمهانتی سیسم از لحاظ تبیین هنری، کوشش کسانی بود که سعی داشتند از ناملایمات و دشواریهای دنیای صنعتی به جهانی خیالانگیز پناه برنهد کهه مهاورا  و مهافوق هرج و مرج اجتههماعی فردپرور و پولپرست آن زمان باشد. ایهن جنهبش ادبهی ،اعتراضی هنرمندانه بود که جنبهی درونبینی داشت و با نومیدی و وههم همهراه شده بود» )پرهام ،6910: 607(. 

 

6-3-رمانتیسیسم ایرانی

رمانتیسیسم که نامش در درجهی نخست، احساس و تخیل را تداعی مهیکنهد ،ژرفساخت نزدیک به تمام گونههای شعری است. در وا ع «عمهوم هنرمنهدان و شاعران به فراخور استعداد و  ریحه و تجربهی خود در نقطهای از رمانتیسیسهم جای میگیرند» )لنگرودی،89:6955(. «رمانتیسیسم از خاستگاههای مدرنیسم است و فردیت، هدیهی رمانتیسیسم به مدرنیسم است. با پیدایش رمانتیسیسم

604

در شعر فارسی، فردیت در شعر فارسی اهمّیّّت پیدا میکند. مهنهها بیشهمار، وشعر با ذوق عمومی همراه میشود. این منها، هویت اولیهی خود را بهه صهورترمانتیک در شعر نیمایی به خود میگیرند. منهایی که بها تغییهر گفتمهانههای اجتماعی نیز رنگ و لونی دیگر به خود میگیرند» )شهریفنیها، رئیسهی ،6939:

 )45

ارتباط با غرت، چه در  الب سفر و چه ترجمهی آثار و آشنایی بها ابعهاد مختلهف رمانتیسیسم در آثار شاعران و نویسندگان غهرت از سهویی، و تقویهت روحیههی انقلابی برای تغییر وضعیّّت و متعا ب آن شهکلگیهری اندیشههی ناسیونالیسهتی حاصل از حس وطندوستی و لهزوم احیهای حیثیهت تهاریخی در آثهار نخبگهانی همچون آخوندزاده، میهرزا آ ها خهان کرمهانی، زیهن العابهدین مراغههای و میهرزا عبدالرحیم طالبوف، از دیگر سو، زمینه را برای شکلگیری رمانتیسیسم انقلهابی مهیا کرد و در آثار افرادی مانند میرزاده عشقی، فرخی یهزدی و عهارف  زوینهی صبغهی شعری یافت. مههمتهرین دغدغههی ایهن رمانتیهکههای اجتمهاعی «دل بستگی به آیندهای آرمانی و انقلات و آزادی، محرومان و دردهایشان و افی روشن آینده اسهت» )جعفهری،659:6955(. «در دورهی رضها شهاه بهه دلیهل عهواملی همچون جنگ جهانی و اختناق شدید سیاسی و فقر فرهنگی حاصل از آن، ایهن مکتب فا د انسجام و یکپارچگی بهود .برخهی از محققهان ایهن دوره را بهه دلیهل حاکمیههت نظههام دیکتههاتوری و در نتیجههه جلههوگیری از بههروز اندیشههههههای آزادیخواهانهی اجتماعی و عدم بروز فردیت، عصر افول گهرایشههای رمانتیهک دانستهاند» )لنگرودی، 489:6955(.

 در این دوره سه نوع گرایش ادبی رمانتیک نشهانهی سهه بعهد روحهی جامعههی ایرانی در حال گذار است:

607

6- رمانتیک طبیعتگرای نیما به خصو  در کارهای اولیه )افسانه( 8- گهرایش ناسیونالیستی با نویسهندگانی خاصهی ماننهد ههدایت و علهوی9- رمانتیسیسهم احساساتی و اخلاقگرایانه در افرادی امثال حجازی )جعفری،51:6955(.

در سالهای پس از رضا شاه ،هیجان رهایی از اختناق سالههای اولیهه، سهرعت تحولات و در نهایت فضای تیرهی فکری جهان پس از سالههای جنهگ دوم، بهه بروز دو گرایش انقلابی در آثار شاعرانی هم چون بهبهانی به خصو  در مجموعه )جای پا( )6987-6997( و اعتزالی که حاصل شکست نهضهت ملهی و کودتهای

85 مرداد بوده است و در آثار کسانی هم چهون اسهلامی ندوشهن، تهوللی و ... در ادبیّّات ایران انجامید. این اشعار نشانی از گرایشهای اجتماعی ندارند و اغلب بها نوعی مرا اندیشی و عشی اروتیهک )erotic( نشهان آشهکاری از گوشههگیهری شاعران از اندیشه های اجتماعی است. در ایهن میهان گروههی تلهاش کردنهد بها عضویت در حزت تودهی ایران به این سیاه بینی خاتمه دهند )لنگهرودی،6955:

84( هم چون اخوان ثال  ، هوشنگ ابتهاج و....

با تغییر بوطیقای شعر در عصر جدید و طهرح نظریههی تعههد هنرمنهد در برابهر اجتماع، مواجههی شاعران با دنیای اجتماعی و سیاسهی پیرامونشهان، بسهته بهه شرای  اجتماعی و سیاسی، به گونههای مختلف ابهراز شهده اسهتق یعنهی شهاعر اعتراض خود را به گونههای متفاوت سامان داده است. گاه بهه صهورت اعتراضهی مستقیم و با بیانی رئالیستی، گاه با بیانی نمادین و گاه از طریی تابوشهکنیههای ارزشهای سنتی جامعه. رمانتیسیسهم سهیاه کهه از مههمتهرین و بها نفهوذترین جریانهای رمانتیسیسم ایرانی است، گونهای اعتراضی است که عصهیانش را در تهاجم به ارزشهای اخلا ی و فرهنگی بهروز مهی دههد. بها تهوللی و نهادرپور پها میگیرد و در شعر نصرت رحمانی و برخی از شعرهای دورهی اول فروغ فرخهزاد به اوج میرسد. با اصرار بر بیان عشی عریان و اروتیک و میل بهه گریهز از اصهول اخلا ی مسل  و در نهایت ناممکن بودن و زود هنگامی آن، به بن بست میرسد .

601

«این خصلت شورشهی و  هرمانانهههی رمانتیسههم از یههک جههت از آنجها آغهازمیشود که رمانتیکها در پی هدفی دستنیافتنیاند که عبهارت اسهت از رهاییانسان. طبیعی است که این خصلت  هرمانانه ،غالباً علیرغم همههی عصهیانگری رنگی تراژیک بهه خهود مهیگیهرد» )جعفههری ،6955 :635(. در حقیقهت ایهن تمایل به بیان امور به اصطلاح ممنوعهه حاصهل تلهاش شهاعر بهرای مخالفهت بها جامعهای است که تمام راههای توسعه در آن منتههی بهه شکسهت شهده اسهت .

«ادبیّّات به اصطلاح شهوانی همیشه هنگامی شیوع پیدا میکند که ناکهامیههای اجتماعی حادتر و خردکنندهتر باشد. هنگامی که همههی راهههای بهروز افکهار و استعدادها و نیروها بسته است، هنرمند درونبین به راه معاشقه و لهذت جنسهی مهیافتهد» )لنگهرودی،6955: 8/631(. آن هنگهام کهه رمانتیسیسهم اعتراضهی رادیکال در شعر فروغ، نصرت رحمانی و کارو چهره نشان داد، تقریباً مصادف بود با دورهی شعر جنون در آمریکا و آغاز نگرش پستمدرنیسهتی در اوایهل دهههی 6310. «رمانتیسهم در عهذات جههان ریشههه دارد و از ایهن رو شهرای  شهومتهر مردم را رمانتیکتر و اندوهزدهتر میکند» )هاوز ،6916، ج9 :805(. ادبیات سیاه، حوزهی تلا ی زمینههای ذهنی و فهردی شهاعر بها تهأثیرات اجتمهاعی و سیاسی محی  است )شیری و دیگران ،6936: 56(. شعر رمانتیک سیاه که در سالههای یأس و نومیدی پس از کودتای 85 مرداد 6998 در آثار شاعرانی همچون نصرت رحمانی با درونمایههای اروتیک و افیونی و مراخواهی پدیدار میشود، در عین حهال کهه از زمینههی اجتمهاعی و سیاسهی پررنگهی برخهوردار اسهت، فرافکنهی استیصال فردی شاعر در مواجهه با زندگی نیز است. او خشم تونمهان خهویش از خود و جامعه را بر شعر آوار میکند. شعر رمانتیسیسم سیاه، اعتراض و عصیانی است که ره به هی  روزنهای از روشنایی نمیبرد.  

رمانتیسیسم سیاه، فراروایت عشی را به چهالش مهیکشهد. عشهی رمانتیهک در ادبیّّات کلاسیک فارسی، موجودی لطیف است که با فراق معنا مییابهدق آن  هدر

605

که تبدیل میشود به عنصری کاملاً ذهنی و متعالی کهه در زبهانی لایههدرلایهه و جهانی گاه کاملاً انتزاعی تبلور مییابد. اما رمانتیسیسهم دهههی سهی در دورهی معاصر که بر محوریت عشی شکل میگیرد، در عین حال که واکنشهی بهه شهعر متعهد سیاسی و اجتماعی روزگار خود است، واکنشی به عشهی در سهنت ادبهی ایران نیز است. او این لطیفه را در زمین جستوجو میکند و در تبلور جسمانیق اما در دنیایی تنگ و سطحی که زبانی متناسب با همین جهانبینی نیز سهفارش میدهدق امّا همین معشوق زمینی، منزلتی دارد که در زیباییشناسی روایی ویژه خود بازتات مییابد. رمانتیسیسم به رغم خصلت فردی و درونیاش بر این مهدار نمیماند و تحت تأثیر التهابات سیاسی و اجتمهاعی پهس از کودتهای 85 مهرداد 6998 به سمت سیاهی میرودق یعنی از اروتیک ساده و آغازین فاصله میگیرد و با خشم اجتماعی درمیآمیزد و سویهی ضد عشی مییابدق مثل شهعر "لهذت" و "گل شب" از نادرپور و "گناه" از فروغ فرخزاد که شعر شههوت اسهت نهه شهعر رمانتیک. و نیز بسیاری از شعرهای جوانان که در روزنامههای دهههی چههل بهه چا  رسیده که محمّّد مختاری آنها را "مغازلههای کافهه تریهایی" مهیخوانهد:

«پیداست که این گونه شعر-رابطه، پدیدهای اجتماعی بوده است که بههویهژه در میان لایههای خاصی از زندگی شهری کافه نشین، بات شده بهوده اسهت. اینهان طبعاً زبان و رابطهی خویش را نیز ارائه میکردهاند )مختاری،6955: 673(.

میرا  شعر پستمدرن از رمانتیسم، نوع تنانه و جسمانی آن است که با نگرشهی واسوختی ترکیب میشود. به نظر میرسد این شعر، تبار خود را در رمانتیسیسم سیاه دههی 90 و 40 و نیز نظریهی شعری رویایی جستوجو مهیکنهد. رویهایی معتقد است: «اروتیسم در شعر، زبانی را که مستحی آن است پیدا نکردق و ناچهار به تکرار و ابتذال کشیده شد. باید زبان دیگری جسهت کهه ایهن  لمهرو تابنها  حیات انسان را بیان کند» )رویایی،6975: 654(.

 

605

 4- پُستمدرنیسم

پُستمدرنیسم که حاصل وضعیّّت پس از جنگ جهانی دوم و انقلات تکنولوژیهکنیمهی دوم  رن بیستم است که متعا ب آن جهانبینی و چشم انداز انسهان بهه طور کلی نسبت به وا عیّّت و حقیقهت تغییهر کهرد، بسهان رمانتیسهم، بهه دلیهل ماهیت متنا ض و سیّّالش از تعریفپذیری سر باز میزند و این تنش و تنا ض در تعریف به حدّّی است که ترجیا داده میشود از آن به عنوان وضعیّّت یاد شود نه مکتبی با چهارچوت معین. به گفتهی امبرتو اکو، پست مدرنیسم به صورت واژه-ای همه فن حریف درآمده است که در مهورد ههر چیهزی کهه شهخص اسهتفاده کنندهی آن دوست دارد به کار برده میشود. از اطلهاق بهه نویسهندگان دو دههه پیش شروع شده و به تدریج به اوایل  رن رفته و به زودی شاهد خواهیم بود که مقولهی پست مدرن حتی نویسندگان و شخصیّّت هایی چون همر را نیهز در بهر بگیرد. از نظر وی پُستمدرنیسم، جریانی نیست کهه بتهوان آن را از نظهر زمهانی تعریف کرد. پست مدرنیسم، نام مدرنی برای سبک گزینهی بهه عنهوان مقولههای فراتاریخی است. پاسخ پست مدرن به مدرن، متضمّّن این نکته است که گذشته ،باید به تجدید نظر یا بازنگری در خود ا دام کندق زیرا گذشهته وا عهاً نمهیتوانهد نابود شود. به دلیل آن که نابودی گذشته به سکوت و خاموشی میانجامد. البتهه این تجدید نظر در گذشته باید بها طنهز و کنایهه همهراه باشهد، نهه بهه گونههای سادهلوحانه حاکی از این که از هرگونه گناه و خطا مبراسهت )اکهو،6950: 688-689(. «رمانتیسم، مدرنیسم و پست مدرنیسهم، ماننهد اومانیسهم و رئالیسهم در طول زمان دائماً در حال تغییر است، به ویژه در عصر تضهادها و کشهمکشههای ایههدئولوژیکی و بهها وجههود وسههایل ارتبههاط جمعههی» )حسههن ،45:6955(. پُستمدرنیسم از نظر علل پیدایش، حاصل ناتوانی تمامی معیارها و اصولی بهوده که جهان در دورهی مدرنیسم به دنبال تحقی آن بوده است و در حقیقت نهوعی عصیان در برابر تمامی ساز وکارهایی است که در پاسخ به نیازههای بشهر عقهیم

603

ماندهاند. مؤلفههای اندیشهی پست مدرن که با شاخصهای عمدهی شهکّاکیّّت و عدم  طعیت شناخته میشود، ریشه در اندیشههای یونهان باسهتان بهه خصهو  سوفسطاییانی همچون هراکلیت دارد. اما «هنر دهههی 6310، از جملهه ادبیّّهات داستانی پسامدرن، منعکسکنندهی شیوههای اساسیای بود کهه ایهدئولوژیهها ،ایدئولوژیهایی که نظم آمریکایی به طور سنّتی بر آنها اتّّکا داشت، از آن طریی و به همراه دیگر ارزشهای حاکم بر این نظم، در آشهوبی عمیهی گرفتهار شهدند .ادبیّّات داستانی اکنون، بازتات این احساس مشتر  بسیاری از اندیشهمندترین و برجستهترین شهروندانی بود که حس میکردند مها بهه عصهر کهابوس اتمهی بهه ویتنام، به آخرالزمان زیستمحیطی، به تعدیات سیاسی و به ارزشهای نابخردانه و غیر اخلا یای راه یافتهایم که با تجلیل از انتزاعیات و امور بی روح و ملهالآور، انسانها را از ارزشها تهی کردهاند. ادامهی طبیعی این احسهاس، اشهتیاق بهه از همپاشاندن ایدئولوژیهای حاکم )اعم از سیاسی، جنسهی، اخلها ی، اجتمهاعی و زیباشناسانه که البتهه همگهی بهه طهور  ابهل ملاحظههای همبسهته بها یکهدیگر مینمودند( و افشای دلیل وجودی آنها بود )مک کافری ،6934: 83(.

رمانتیسیسم با مرکزیت احساس، از دانش و عقلانیهت عصهر روشهنگری، فاصهله گرفته بود.«عقلانیت، منطی اصلی پروژهی مدرنیتهه از دورهی رنسهانس تها  هرن بیستم بوده است و پُستمدرنیسم به دلایل فرهنگی، سیاسی و اجتماعی به ایهن منطههی برمیآشههوبد» )نجومیههان ،6957: 83(. «دوران مهها بههرای شههاعران و نویسندگان-همچنان که برای همهی ما- دوران فشارهای روانی حاد، اغتشاشات جهانی خونبار و بی سابقه، و تحولات اجتماعی، سیاسی، ا تصادی و حتی معنوی ویرانکننده و بیامان است. دوران پسهامدرن، عصهر جنهگ سهرد، آدمکشهیهها ،جنگ ویتنام، ماجرای واترگیت، جنبش زنان، جنبش حقوق مدنی، فهرود انسهان بر کرهی ماه، و بحران انرژی است. در ذکر مصهایب خهود بایهد تخریهب محهی  زیست، بحران خاورمیانه، نیروی سیاهان و سایهی سنگین و دهشهتنا  نیهروی

660

هستهای را نیز بگنجهانیم. واکهنش شهاعران و نویسهندگان بهه ایهن وضهعیّّت یهامعطهوف بهه تحولهات اجتمهاعی بهوده، یها معطهوف بهه انقلهات در  راردادههایزیباییشناسانهی هنر. اما برخی هر دو کار را کردهاند. ایهن تلفیهی دغدغههههای اجتماعی و نوآوریهای زیباییشناسانه، مشخصهی جو ادبی فراگیری اسهت کهه آن را پسامدرنیسهم مهیخهوانیم» )مورامهارکو ،6934: 45-43(. در عهین ایهن تغییرات عظیم و حواد ِّ آشفته، شرای  از نظر فرهنگی شبیه زمهانی اسهت کهه فردریک جیمسونِّ منتقد نوشت: "امنتر اسهت اگهر مفههوم پسهت مهدرن را بهه عنوان تلاشی برای تفکرِّ تاریخی در مورد زمانِّ حال دانست، آن ههم در زمانههای که فراموش کرده چگونه در وهلهی اول تاریخی فکر کند." نگاه پست مهدرن بهه اندازهای که به تولید و زیباییشناسی فرهنگی توجهه مهیکنهد بهه تهاریخ توجهه نمیکند، تصویر را به ابژه ترجیا میدهد، رونوشت را به اصهل، حهداکثری را بهه حدا لی، سطا را به عمی. این سبکِّ نوشتن به عنوان "نقل  هولی"، "ارجهاعی" و"ایهامی" توصیف شده است. آشفته به جای تَر و تمیز، چنهد بهه جهای مفهرد ،آدابی و غیر مستقیم به جای صاف و پوست کنده است. این سبک، دشواریهای روزمره را، به سادگی  هرمانانه ترجیا میدهد. زبانش وا عاً آنچهه کهه مهیگویهد نمیگوید. همهی سبکهاست و نه تنها یکی.

جیمسون مدعی است که پست مدرنیزم نمایشگر گسستی است از رمانتیسهیزمِّ  رن نوزدهم و مدرنیزم اوایل  رن بیستم. در نظر او، مشخّصههای پست مدرنیزم "زیبایی شناسی عوامگرا"، "شالوده شکنی از بیان"، "کهم رنهگ شهدن تهأثیر"،

"پایان اگوی بورژوایی" و "تلقید سبکهای مرده" از طریی اسهتفاده از تکنیهک تقلید آثار ادبی افراد یا دورههای دیگر است. به عقیده جیمسون پسهت مهدرنیزمبیان مناسب برای فرهنگ کاپیتالیستی متأخر است، آن گونه کهه زیهر سهلطهیشرکتهای چند ملیتی درآمده. اگر جیمسون بر حهی باشهد، "شهالودهشهکنی ازبیان" حاکی از از دست رفتن فردیت در یک جامعهی مصرفی است و هم چنین666حاکی از محدودیتهای بیشتری که بر حیطهی شخصی و حقوق فردی در تحت لوای  انون امنیتّ میهن6 وارد شد» )هوور ،6931(.

هنگام  رائت متون رئالیستی، خواننده دچار این توهّّم میشهود کهه از راه ارجهاع کلمات متن به مصداقهایی در دنیای وا عی، نوعی تفسیر از آن متن برمیسازد .حال آن که برساختن تفسیری  انعکننده از متونی مانند شعر برههوت سهرودهی تی. اس. الیوت، مستلزم فهمیدن شبکهی پیچیدهی ارجاعات درونمتنی و تکرار واژگان و تصاویر است که مستقل از- یا علاوه بر- رمزگان روایی علیهت و تهوالی ،کارکرد دارند. اگر خواننده موفی به فهم این شبکه شود، آن گاه درخواههد یافهت که معنای این شعر در درجهی نخست بهر اسهاس روابه  کلهامی در درون شهعر برساخته میشود و از این رو برهوت،  ائم به ذات جلوه خواهد کهرد» )وُ ،6939:

659( شعر پُستمدرن، سهاختاری نهامتمرکز و عملکهردی شهالودهشهکنانه داردق یعنی ماهیتی آنارشیستی دارد .«شاعران و داستان نویسان پسهامدرن، بها وجهود همهی نوآوریهای شکلی و زیباییشناسانهی خهود، نا هدان سرسهخت فرهنهگ معاصر بوده و آثارشان تجسّّم نقد خا  آنان بر شاکلهی اجتماعی ماست. شعر و داستان پسامدرن پیوند نزدیکی با و ایع روزگار خود داشته و درگیهر ارزشههای وسیع انسانگرایانه است. اشتباه است به نسلی کهه جانشهین پاونهد و الیهوت در شعر و فاکنر و همینگوی در داستان شده، صرفاً بهه عنهوان دلبسهتگان شهورش ادبی و نوآوری فنی نگاه کنیم. آثار نویسندگان این نسل در جستوجوی تعریف ،کشف، و انعکاس معضلات و تنا ضات ذاتی موجود در فرهنگ پرهیاهو و یا دست کم غامض آمریکایی در پایان  رن بیستم است» )مورامارکو ،6934: 18-19(.

مرکزیتزدایی که به گفته لیوتار حاصل عدم اعتقاد به اَبََرروایتهاست و در مقابل «توجه به خرده گفتمانهای محلی»، رشد رسانههای جمعی و تعدّّد شهبکهههای ارتباطات جمعی که هر یک بر مبنای یک ابرروایت کلان برنامه سازی میکننهد ،

                                                

2- Homeland Security Act

668

نمایندهی جریان نسبیتگرایی و عدم حتمیّّت یک روایت و نوعی تعدّّد روایتههاو فرهنگها و در نهایت جهانی شدن فرهنگها و محهو  لمروهاسهت. همچنهیننتیجهی رواب  فرامرزی و جهانی شدن و سلطهی تصویر و رسانههای جمعهی در فردیت افراد، هویتهای جعلی، تکثّّرگرایی و کلیگرایی اعتقادی و مصرفگرایهی است. در نهایت این که معیارهای زیباییشناسهی محهدود بهه فرهنهگ و ملّیّّهت خا  به گونهای سیال در آمیزش با ارزشهای زیباییشناسانهی سایر ملل  هرار میگیرد و معیارهای ارزیابی را بدون توجه به زمینههای فرهنگی در یک  لمهرو خا ، جهانی میکند .«ویژگی شاخص هنر پست مدرن تأکید بر کلیشه، تقلیهد هزل آمیز از سبکهای مختلف و اختلاط و امتزاج رنگهای مختلف اسهت. هنهر در دنیای پست مدرن متعلی به چارچوت ارجاعی و معیار داوری خاصی اسهت و به پروژه یا اتوپیای خا  تعلّی ندارد .کثرت چشماندازها به تجزیهه و پراکنهدگی تجربهه مهیانجامهد و کولهاژ، اصهلیتهرین تکنیهک هنهری عصهر مها درمیآیهد» )کوال،15:6953(. و تی ریموند فدرمن )6355( در مورد داستان نویسان پسهت مدرنیست مهینویسهد: «نمهیتهوان گفهت کهه ایهن نویسهندگان جنهبش ادبهی یکپارچهای بهوجود آوردند تا تدوین نظریهی منسهجمی بهرای آن امکهانپهذیر باشد «لوئیس ،6939: 56(، طبیعی است که در شعر که اساساً ژانری  اعدهگریز است و بخش  ابل توجهی از آن به عالم ناخودآگاه مربوط اسهت، یهافتن چنهین انسجامی کاری بس دشوارتر باشد .«در کل، شعر پُستمدرن مخهالفِّ ارزشههای مرکزگرایِّ وحدت، اهمیت، تک خطی بودن، بیان گرایهی و هرگونهه تصهویرگری  هرمانانه از نفس بورژوا و علایقش است» )هوور ،6931(.

هنرمند پستمدرن برداشت و تجربهی خهود را از دنیهای پیرامهونش انعکهاسمیدهد و گویا چندان دغدغهی مخاطهب نهدارد. چنهان کهه مورامهارکو، منتقهدآمریکایی مهینویسهد: «امهروزه، شهاعران مها بیشهتر بهرای دیگهر شهاعران شهعرمیسرایند. و شاید تعریف د یی شعر معاصر آمریکها ایهن باشهد کهه حهوزهای از

669

فعالیت ادبی است که در آن تعداد خوانندگان با تعداد نویسهندگان برابهر اسهت»

 .)41 :6934(

 

4-6- جریان پُستمدرنیسم در ایران  

  تضاد پست مدرنها با مخالفانشان یک تضاد پارادایمی بنیادین استق تضادی حل ناشدنی. ورود و بس  تکنولوژی و ظرفیت جهانسازی خاصش، از پس یهک دهه انقلات و جنگ در ایران، از دههی هفتاد، نگرش و گهرایش پسهت مهدرن را ابتدا به تدریج و سپس به سرعت گسترش داد و دیری نگذشت که هنر را تحهت سیطرهی خود درآورد .ادبیّّات یکی از مهمترین محملهای تلقی جدید از زندگی گردید .ادبیّّات داستانی به دلیل ماهیهت ویهژهاش کهه خلهی جههان مهورد نظهر نویسنده است، بیشتر و پیشتر با این وضعیّّت به اینهمانی رسیدق اما شهعر کهه همهاره، انحهراف از زبهان و نحهو معیهار بهوده اسهت و ههر دورهای مدرنیسهم و پُستمدرنیسم خا  خود را داشته است، دشوارتر و پر حرف و حدی تر به ایهن  لمرو پا نهاده است. از همین رو به نظر مهیرسهد بخهش  ابهل تهوجهی از شهعر پستمدرن در ایران، بیشتر از نوع تصنّّع است تا هنر طبیعی حاصل از گفتمهان .شاید هم بتوان گفت این تصنّّع خود بخشی از گفتمان است. با این حال سهولت دسترسی به شعر در رسانههای جمعی مجازی و ممارست طیف غیر حرفهای در این فن ادبی موجب شده که شعر پُستمدرن معاصر و خصوصاً غزل پُستمهدرن که فرمی کاملاً ایرانی است در بازتات روحیهات و تهنشههای بالفعهل جامعهه در دسترستر باشد.

  

 4-0- شعر پسُتمدرن ایران

شعر پُستمدرن در ایران پیش از آن که بر اثر تحولات جامعه در  الب شعر به خودآگاهی برسد، در بعضی از مؤلفّههای ساختاری و رویکردهای زبانی بهه شهعر

664

سپید و حتّّی شعر عرفانی کلاسیک ره میبرد. در حال حاضر در ایران هم برخهینویسندگان تلاش دارند آثار برخی نویسندگان  دیمی ههم چهون حمیهدی و یهابیهقی را در ردهی آثار پُستمدرن  رار دهند )نهوذری ،6958(. اغلهب منتقهدان ادبی معتقدند شعر پست مدرن ایران با کتهات «خطهات بهه پروانهههها» از رضها براهنی آغاز شد. براهنی در مقالهی پیوست کتات مذکور با نام «چهرا مهن دیگهر شاعر نیمایی نیستم»، به مقولهی چگونگی رفتار با زبان به تناسهب گفتمهان ههر دوره میپردازد و با تأکید بر خصوصیت ارجاعی زبان و با پهیش زمینههای کهه از ویژگیهای شعر پست مدرن دارد معتقد است «در شعر نیما زبان وسیلهی وصف طبیعت و ارائهی روایت بود. در شعر شاملو زبان خود وسیلهی بیان برای طبیعت بیرونی و خود درونی بود. اجتماع نیز بخشی از آن طبیعهت بیهرون بهود. ایهن دو شاعر هر دو زاییدهی عصر روشنگری و عصر رمانتیسیسم بودند. مدرنیسم آنها برخاسته از روایت عصر روشنگری بود. آنها هر دو شعر را وسیله  رار داده بودند تا حقیقت را در بیرون و یا درون کشف کنند، سالها ممارست به ما یاد داد کهه به زبان به صورت پدیدهای نگاه کنیم که اولاً وسیله نیست و ثانیاً در هر نوبت که ما از آن استفاده میکنیم آن به درون خود بهر مهیگهردد کهه مهیشهود چیهزی غیر ابل پیش بینی که تمامی  وانین را باید بهر ههم بزنهد» )همهان:639(. شهعر پست مدرن به تدریج با  بهول و ردّ ویژگهیههایی کهه در جامعههی ایهران  ابهل پذیرش باشد به غزل پست مدرن رسید.

 شعر پُستمدرن ایرانی، حاصل انعکاس شرای  فکری و فرهنگهی جامعهه و در حقیقت بیانکنندهی وضعیّّت پست مدرن ایران است. از شاعران این گروه پهیش از همه باید به سید مهدی موسوی اشهاره کردکهه بها تلفیهی تمهامی  الهبههایکلاسیک ایرانی و استفاده از واژهی غهزل تنهها بهه عنهوان مجهاز جهز  از کهل وساختارگریزی سبک پُستمدرن، بنیانگذار «غزل پُستمدرن» است. موسهوی درمقالهی «شناسههای غزل پُستمدرن» میگوید: «وظیفهی ما رنگ و لعات تازه-

667

ی این  الب نیست، بلکه عوض کردن تفکر غالب بهر آن اسهت کهه بهه نیازههای امروزی جوات نمیدهد. طبیعتاً تغییر تفکهر، بهه تغییهرات در سهطا نیهز منجهر خواهد شد» )موسوی،6936(. وی علاوه بر این کهه بهر اهمّیّّهت ساختارشهکنی و محوریت زبان در غزل پستمدرن تأکید دارد، آن را بازتهات تحرّّکهات اجتمهاعی میداند و زبان را در حکم یک بازی بی مفههوم تلقهی نمهیکنهدق «حرکهتههای زبانیق نه حرکتهایی درسطا برای شکستن ساختارها، بلکه نتیجهی بهازآفرینی وا عیّّتهای موجود و ملموسی است که هنوز فرصهت حضهور در کلمهات و نحهو موجود را نیافتهاند. در حقیقت باید به زبان در عمل و یا به عبارت بهتر به بازی-های زبانی در رابطه با چگونگی عمل آنها در درون شکلهای معین زندگی نگاه کرد. عبور از  واعد و شکستن آنها خود تابع  اعهدهای اسهت کهه از مجموعههی حرکتهای جزئی اجتماع نشأت میگیرد» )همان.(

 «غزل پست مدرن نام شعر انسانی است که در  البی سنتی و  طعهی بها زبهانی عقلانی و مدرن سرگرم تردید در منطی و دستگاه فکری دودویی ارسطویی است و میخواهد به تحلیل ناکارامدی این نظام فکری بپردازد» )یوبال، 6951: 70(. از همین رو با منطی تنا ض و استفاده از تکنیکهایی چون نقیضهنویسی و طنهز و هجو و هزل به بیان مسائل پوچ و بی معنا میپردازد و از رهگذر اعتراض سیاسی و اجتماعی، کل زندگی را به پوچی به چالش میکشد. غزل پستمدرن در ایران با رویکرد خا  مفهومی و زبانی سعی کرده با اخذ نوعی صورتپردازی سهطحی زبان از شعر پستمدرن غربی به شعری در تلاش برای بیان یهک مفههوم و یهک چالش تازه در جامعهی پست مدرن ایران دست یابد. اما به نظهر مهیرسهد ایهن جایگاه را مرهون شعر دهههای سی و چهل شمسی اسهت. فهرم شهعر کلاسهیک فارسی، مضامین عصیانی شعر دههی سی در پیوند با انقلات زبانی شهعر دهههی چهل و بحران هویت ناشی از وضعیّّت کنونی، ساختار کلی غهزل پسهتمهدرن را شکل میدهند. سیّدمهدی موسوی در زمینهی موضوع این شعرها معتقد اسهت:

661

«ابزارهای مدرن در زندگی امروز علیرغم کهارایی مثبتهی کهه دارنهد فرهنهگ ومعضلاتی را با خود به همراه آورده و انسان را دچار بحران هویت کردهاند. انسهانپسامدرن و بحران هویتی که انسان امروز به ویژه در کشورهای جههان سهوم بهه دلیل ابزارهای مدرن وارداتی با آنها مواجه است، موضوع این شعرها را تشهکیل میدهد» )موسوی،6936(.

محکومم از  تل و دم، این مرا عمدی!   دیوانهام، دیوانههام، دیوانههام، دیههه... وانِِّّهه نِِّّهه نِِّّهه نِِّّهه... گفتن این شعر یعنی    یک مشت واژه مثل من بی ههی  معنهی من هستم و دریایی از تصویرهایی/  که میزند در مغز من: «بام... بهام... جهدایی» )موسوی،6938( 

«غزل پست مدرن» نقدی فلسفی روانکاوانه با رویکهرد جامعهه شناسهانه و... )یها ترکیبی از همهی اینها( بر هستی پیرامون است و در سطا و برای خلی زیبایی صرف متو ف نمی شود» )موسوی، همان(. از دیگر شهاعران غهزل پسهت مهدرن میتوان به رزا جمالی، علی عبدالرضهایی، علهی باباچهاهی، فاطمهه اختصهاری و ..

اشاره کرد.

 

0-پیوندها و گسستهای شعر رمانتیک و غزل پست مدرن 

رمانتیسیسم بیش از آن که دغدغهی فهرم داشهته باشهد، دغدغههی معنها دارد .

رمانتیسیسم دههی سی بسیار محافظهکارانه با مقولهی فهرم مواجهه مهیشهود .گرچه ممارستی در فرم نیمایی دارد، در نهایت چهارپاره را ترجیا مهیدههد کهه موزونیت احساس را زیباتر بازتات دهد. ضمن این که پیوسته پیونهد خهود را بها غزل محفوظ میدارد. رمانتیسیسم دههی سی با زبان هم چنهین رفتهاری داردقبرخوردی تجویزی با زبان و خودی و غیر خودی کردن واژگان. پسهتمدرنیسهماما، نخستین وظیفهی خود را شکستن هنجارهای زبان تعریهف مهیکنهدق یعنهی

665

آنچه در شعر دههی چهل اتفاق میافتد. شعر دهههی چههل مهاهیتی رمانتیهک داردق امّا نوگراییاش را در برآشفتن زبان تعریف میکند.   

شعر رمانتیک بر معنایی مقدّّر تأکید دارد و میل مفرطش به روایتی منسجم نیهز از همان معنا برمیخیزدق هنوز شاعر در رابطهی کلاسیک- تغزلهی_توصهیفی بها جهان  رار دارد. ارائهی مانیفستی چارچوتمنهد از سهوی تهوللی بهرای شهاعران رمانتیک و باید و نبایهدهای آن، خهود نقهض آزادی تخیهلق یعنهی اصهل مسهلم رمانتیسیسم است. روایتی با معنایی  اطع که وجه اصلی تمهایز زیبهاییشناسهی رمانتیک از پست مدرن است. جدای از روایتمندی، تخیل نیز کهه رکهن رکهین رمانتیسیسم انگلیسی ورد ور ، کالریج و بلیک است و حتی ویلیام بلیک بهرای آن ماهیت الوهی  ائل است، در رمانتیکهای ایران، به جز سهرات سپهری جای  ابل اعتنایی ندارد و بیشتر جای خود را به خیالپردازی میدهد. در شعر پست-مدرن، هم به دلیل گوشهچشمهای فلسفیاش و هم خصلت اعتراض اجتمهاعی_ سیاسی آن، با سنجش مهار میشود. طبیعت نیز کهه محمهل تخیهل و زیبهایی-شناسهی شهاعر رمانتیهک کلاسهیک بهوده اسهت از همهان رمانتیسیسهم سهیاه ،جایگاهش تنزّّل مییابد و جای خود را به فضاهای مهآلود افیونی مهیدههد و در غزل پستمدرن به التقاطی از وا عیّّت و مالیخولیا میرسد. چنان که برای مثهال در مقایسهی دو شعر زیر از سپهری و بم به سادگی دریافته میشود:

من مسلمانم/  بلهام یک گل سرخ/ جانمازم چشمه، مهرم نور/ دشهت سهجّادهی من/ من وضو با تپش پنجرهها میگیرم )سپهری ،6930: 697(.

او به هر پدیدهای از طبیعت چنان عشی میورزد که گویی از آن پدیهده سرشهار است:

من پر از نورم و شن/ و پر از دار و درخت/ پرم از راه، از پل، از رود، از موج/ پهرم از سایهی برگی در آت )همان: 651(

665

پشههت بههه پنجههره بههدون سههؤال  بههی تفههاوت بههه شهههر در آشههوت خههوردن چههای سههبز بهها سههیگار       حهههل داروی معهههده در مشهههروت نالهه سهر مهیکنهد بنهان بها مهن                سهههههینه از داغ تهههههازه جرواجهههههر بها پهر و بهال کنهده زنهدانی اسهت      مههرغ بهها مههزهی سههحر در رفههت

                                               

فضاهای تیره، عصبی و ناخوشایند غزل پستمدرن، یادآور فضهاهای آثهار ژانهر گروتسک است .«تصادفی نیست که شیوهی گروتسک در هنر و ادبیّّهات معمولهاً در جوامع و دورههایی شیوهی غالب مهیشهود کهه ویژگهی اصهلی آنهها نهزاع و کشمکش، تغییر یا سردرگمی بنیادی است» )تامسن، 64:6930 )شاید مهمترین وجه تمایز شعر رمانتیک با شعر پستمدرن در این است کهه شهعر رمانتیهک بهر اصل محاکات متّّکی استق یعنی بهر سهنت وا هعگرایهی اتّّکها داردق از همهین رو روایتی سامانمند و متعارف را شهکل مهیدههد. «در گروتسهک برخلهاف دورهی کلاسیسیسم، اصل محاکات یا بازنماییِّ وا عگرایانهی جهان مألوف به عمد نادیده گرفته، و از  وانین طبیعت و تناسب تخطی شده است» )همان : 61(.

اگرچه غزل پست مدرن در تلاش است تا از معنای یکّّه بپرهیزد و چندصدایی در شعر ایجاد کند تا به خواننده نیز نقش آفریننده بدهد و انتخات مهدلولهها را در اختیار او  رار دهدق به هر حال هر دالی گسترهی خاصی از مدلولها را میپذیرد و نه تنها خود دالها، بلکه چینش آنها در یک گهزارهی زبهانی در کنهار ههم تها حدیّ مدلولهای مشخصی را به ذهن خواننده ههدایت مهیکنهد. اغلهب، فضهای معنایی مدلولهای غزل پُستمدرن آنها را به فضهای رمانتیسیسهم عاشهقانه و اجتماعی سیاه و اعتزالی نزدیک میکند.

 

سمباده میکشی کف پای شهوهرت )چتکرده روی پلکزدنههای آشهنات سمباده میکشی کف پای شهوهرت  دم بزن شاید حالمان عهوض شهود

       

663

 دیوانههوار زلزده بهه چشهمههای تهو یا اینکه دیده است کسی را بهه جهای تهو؟(...

)«ولی عصر» چهل سالگیات را با من

مفههاعلن فعلههاتن مفههاعلن تهها مههن...(                             )رجایی ،6938(

 

حتی شاعر پُستمدرن تعمّّد دارد که احساس عاشقانه را در کشاکشی عصهبی با معشوق به ابتذال بکشاند تا هر گونه معنهاداری را بهه تعلیهی بکشهاند .«عشهی رمانتیکها اغلب به صورت عشی به زن مطرح است. گاهی تصاویر زنانه، تصهاویر سحرآمیز و مهبهم اسهت کهه از جهنس معقهول و معمهولی نیسهت. زن مطلهوت رمانتیکها شبیه پریان، حوریان، ملکهها و شاهزادههای شر ی است. خود عشهی نیز پر از محنت و رنج است. زن در نظر رمانتیکها مظهر زیبایی، پیوند عهاطفی ،یگانگی و همدلی است» )جعفهری ،6955: 805(. امها در رمانتیسیسهم سهیاه و پست مدرن، آن غنای جسم برای زبهانسهازی کهه مهورد نظهر رویهایی بهود، بهه محفلیسازی واژگان و اصطلاحات شعری به افراط میانجامد که به نوعی انحطاط مادی عشی و مرزشکنی اخلا ی سر میکشدق یعنی نه به گفتههی رویهایی، بیهان زیباییشناختی بدن، بلکه یا استفاده از زبان شهوی برای بیهان جهنس و سهکس است یا تلاش برای نشان دادن تباهی عشی در ازدحام بحرانها و سرکوتها.

اگر در رمانتیسیسم سپهری، تعارض و تضاد در هستی جایی نداردق گل شبدر و لالهی  رمز هر دو تجلیّ زیباییاند و مهرورزی به کبهوتر و کهرکس بایهد از یهک جنس باشد و .... رمانتیسیسم سیاه و در ادامهه آن، غهزل پسهت مهدرن دنیهای تضادها و تعارضات و عناصر آشتی ناپذیر است.

تنهایی و احساس غربت شاعر رمانتیک و در خود فرورفتگهی او، در شهعر پسهت مدرن جای خود را به تنهایی و عصیان میدهد. آنچه را که سهپهری بهه صهورت واگویه بیان میکند:

680

در ابعاد این عصر خاموش/ من از طعم تصنیف در متن ادرا  یک کوچهه تنهها-ترم/ بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرا است )سپهری،6930 :808(.

در رمانتیسیسم سیاه و شعر پست مدرن فریاد میشود. فهروغ فرخهزاد، یکهی از مجموعههههای شهعریاش را عصهیان نهام مهینههد و نصهرت رحمهانی بهر ضهد چهارچوتهای ارزشی و اخلا ی جامعه عصیان میکند. گلدمن از دو نوع عصهیان در کار هنرمندان سخن میگوید:«یکی عصیان صوری که جامعهای را نمیپذیرد و ناچار به کشف پیکرهای تازه بیان به  صد انکار آن جامعه دست مییازد، دیگر ،درونمایههی عصهیان اسهت در دل آثهار گروههی از نویسهندگان و هنرمنهدان» )گلهدمن،6913: 648(. در ههی  یهک آرمهانگرایی و آرمهانشهرسهازی شهاعران رمانتیک دیده نمیشود. افی تیره اسهت و مهراآلهودق حتهی و تهی شهعر سهویه اجتماعی دارد:

تهران زنهی اسهت چهادری و اخمهو  بهها چشههمهههای گههم شههده در بههازار بها سها  خهالیاش وسه  کوچهه از شههههر از ادامههههی خهههود بیهههزار تهران زنی اسهت پشهت چهراغ زرد      کهه ههی  و هت سهبز نخواههد شهد تهران زنی است که جلوی ماشهین        یک لحظهه ایسهتاد و سهپس رد شهد

                          )اختصاری ،6931( اندوه و افسردگی و نومیدی و مرا، مضامین غالب ایهن دو گونههی شهعریانهد .

فوکو، مرا و درد را لازمهی خلا یت هنری و فکری میداند. او زندگی را تجربه-ای ایستاده بر لبهی درد و مرا تعریف میکند .«ریشههای گهرایش بهه انهدوه و افسردگی را در فرهنگ  هرون وسهطی بایهد جسهتجو کرد. ]همچنهین[ پهارهای مسائل اجتماعی مانند نظریهی بدبینانهه مهالتوس جهان، جنگهای سه سهاله وبرخی بیماریهای واگیرکشنده و اخبار مرا و میر فهراوان ناشی از آن، در ایهنامر مؤثّّر بوده است. این اندوه و افسردگی و توجه بهه گورسهتان و مرا، ابتدا درشعر آغاز شد و آن چنان فراگیر و شاخص بود کهه ایهن نهوع اشههعار را بههه نهام

686

«مکتب گورستان نامیدند. اندوه و اشباح به ایهن شهعرها محهدود نمهیشهود و از عناصر ضروری رمهان گوتیهک نیهز هسهت» )جعفهری ،6955: 59(.  

اتاق تاریک 

تک نوری ست که بر مخفیترین سمت میتابد در عصبها گسیل میشود کافی است 

به اندازهای است که بر عنصرِّ تازهای دلالت میکند.  

یاختههای کور را به کناری گذاشتهام تا در اجسامِّ کِّدِِّّر نفوذ کنند ور ههایی که بار گرفتهاند در تاریکی ادامه مییابند )جمههالی ،6937(ق امّهها مههرا در شههعر رمانتیسیسم سیاه، بیش از این که خاستگاهی فلسفی داشته باشد، حاصل جان به لب رسیدگی اجتماعی و بعضاً نهاتوانی فهرد و شکسهت او در برابهر ناملایمهات اجتماعی، سیاسی است. گرچه ممکن اسهت در برخهی از شهاعران رمانتیهک بهه دلیل یأس سیاسی و فلسفی باشدق در بسیارانی، تنها، مضمونی متناسب با فضای رمانتیک شعر است .رحمانی در مقدمهی دفتر «ترمه» شعر خهود را شهعر سهیاه میخواندق شعری به رنگ مرا:

بر سینهام مکاو، کویری است جای دل تف کرده از لهیب نَفَسههای کرکسهان امیهدهای مهن همهه در او فنها شهدند جز جای پا نماند از آََنها به جها نشهان تهابوت مهن کجاسهت؟ کهه در انتظهار در این کهویر شهب زده تنهها غنهودهام

                     ای مرا سر گذار مهههههههههههههههههههههههههههههههههرادمی            روی شانهام )رحمانی ،6957: 40(

علی عبدالرضایی در شعر «مادرد» امّا، مواجههای بدیع بها مهرا داردق مهرا در این شعر سپید، مرکز مفهومی شهعر اسهت بها رویکردههای اسهتعاری چندگانههق شامل: سانسور، مهاجرت، شاعری و ... که ترکیبی از زبان و هنهر و معنها اسهت وبیتردید هم از نظر عمی نگاه و هم زیباییشناسهی، از شهعر رمانتیهک فاصهلهیمعناداری میگیرد:

688

در  تل عام کلماتم /سر سطر آخر را زدند/ و خون مثهل مرکهب بهه جهان کاغهذ افتاده است/ مرا است که روی صفحه دارد دراز میکشهد/ و زنهدگی پنجهرهیواماندهای که سنگ او را کشت / ..... و لندن که آت و هوای مش کردهای دارد /خواهرانه منتظر است. مرا است که دارد روی بدنم دراز میکشد /که زندگی باز مرا بکشد/ برای شاعری که صهفِّ کلمهاتش طویهل شهده دلهم مهیسهوزد/ بهرای گنجشکِّ بی شاخهای کهه جیهکجیهکههایش بهاد کهرده اسهت در گلهو/ بهرای استراحتِّ کلاغی که سیم برق ندارد/ برای خودم که مثهل بهرق رفتههام از خانهه /آدمی بودم/ حما ت کردم و شاعر شدم! )عبدالرضایی ،6938(.

شاعر رمانتیک به نوعی دیانت عرفانی شهودی متأثر از احساس معتقد است کهه او را در اندوه رمانتیکش تسکین دهد. این ابرروایت نیز که در شعر رمانتیسیسم سیاه، بنای ریزش را گذاشته بود، در شعر پست مدرن گاه بهه چالشهی هجوآلهود درمیآید. و به نظر مهیآیهد سهخن اوکتهاویو پهاز «دیانهت رمانتیهک، لامهذهبی طعنهآمیزی است و لامذهبی رمانتیک، مذهبی دلهرهآمیز» )جعفری،6955 :55( بیشتر معطوف به رمانتیسیسم مورد بح  این جستار است .

شاعر عاصی رمانتیسیسم سیاه و پست مدرن در زمهان حهال زنهدگی مهیکنهدق نوستالژی گذشته و یا دوران کودکی، در شعر او جایی ندارد. نه اتکایی عاطفی به گذشته دارد و نه دلبستگی و امیدی به آیندهق این زمان حال هم، جهان او را آن چنان به لبش میرساند که در پناه تخدیر از وا عیّّت آن گذر میکند .

"من" رمانتیک اما از لایههای متعدّّد برخوردار نیست. به سههولت دسهتیهافتنی استق امّا "من" در اثر پُستمدرن، تحت تأثیر دلهایلی کهه بهدان اشهاره شهد، از تعریف روشن و جایگاه خا  میگریزد .«پیریزیهای نظهری، جهو خودآگهاهیشدیدی در میان نویسندگان دههی پنجاه و اوایل دههی شصت پدید آورد. ایهنخودآگاهی به دو شیوهی متضاد تجلی یافت. از یک سو توجه شدیدی بهه مهن وناخودآگاه نویسنده شدق یعنی به بعد روانشناسانهی شخصی تهازهای کهه کشهف

689

ژرفترین و خصوصیترین انگیزههای حسی فرد در یک حوزهی عمومی را ممکن میساخت که منجر به یک نوع ادبیّّات اعترافی شد. از سهوی دیگهر، خودآگهاهی متفاوتی ظهور کرد که به صورت بخش برجستهای از شهعر و داسهتان ایهن دوره درآمد. این جلوه از یک نوع زیبایی شناسی نوظهور، شناخت عمیهی نویسهنده از نقش خود به عنوان یک مجری ادبی و دارای ظرفیت خیهره کهردن خواننهده بها مجموعه گستردهای از هنرنماییهای ادبهی بهود» )مورامهارکو ،6934: 79-74(. این خودآگاهی در شعر رمانتیک سهیاه، در سهالههای پهس از کودتها و در شهعر پستمدرن ایران در سالهای پس از جنگ، نیز نمود مییابد، جامعهی برونآمده از جنگ، گویی در جستوجوی لذتی از دسترفته، لهذتی عصهبی و عصهیانی را میسراید که گویی خود با همهی هنجارهای وضع شده سر ستیز داردق از این رو لحنی پرخاشگر دارد و به انکار هجوآلهود  داسهت ارزشههای سهنت و مدرنیتهه میپردازد. و برای این ضایعسازی، از کاربرد هی  واژهای ابا نهدارد. سهوژه هرچهه تابوتر، اصرار بر کاربردش برای شاعر پستمدرن بیشتر. در شعر رمانتیهک سهیاه «نصرت رحمانی شعر را از محدودهی محی های روشهنفکری خهارج مهیکنهد و الفاظ و مضهامین آن را از بطهن زنهدگی مهردم برگرفتهه و در جامعهه عمومیّّهت مهیبخشهد. فضهای بسهیاری از سهرودهههای او، کافهههها و  ههوهخانهههاسهت و شخصیّّتهای شهعر او نیهز برگرفتهه از همهین فضهاها هسهتند. رحمهانی، شهعر  هوهخانهای را به عنوان یکی از گونههای شعر سیاه در ادبیّّات مطهرح میکنهد» )شیری و دیگران ،6936: 59(. او با انتخات زبان  هوهخانههای، نهه تنهها ادبیّّهات فاخر، بلکه شعر منزه و منضب  رمانتیسیسم فهردی را نیهز آگاهانهه بهه چهالش میکشدق از همین رو به طنز و اغلب هجو روی میآورد:

یک خندهی ملیا / کمی شرّّم/ به ... به ... چه سهورپریزی/ نهیم رخ/ ... و بها ایهنعکس . یک لحظهی عب  ز زندگیات را / تثبیت کردهام/ اما ... در ایهن میهانحما ت خود را نیز/ تأیید کردهام )6957: 900(. 

684

کافهها و  هوهخانهها، در شعر پسُهتمهدرن، جهای خهود را بهه کهافیشها هها و خیابانهای بیحصار دادهاند. برای شاعر پُستمدرن، هی  حریم ممنوعهای وجودندارد. شعر او هم برایند گفتمان جهاری اسهت و ههم نقشهی پررنهگ در فراینهد گفتمانسازی پُستمدرن به سبک ایرانی دارد.

 

 3- نتیجهگیری

شعر رمانتیک دههی سی، واکنشی است به ادبیّّات تغزلی کهلنگهر در ادبیّّهات کلاسیک از سویی و شعر متعهد سیاسی و اجتماعی روزگار خود از دیگر سو. امها تعریف و تو ّع از ادبیّّهات و بهه ویهژه شهعر، در دهههی سهی و فضهای سیاسهی و اجتماعی که سخت، موضعگیری شاعر را مطالبه میکنهد، شهاعر را از سهایهسهار آرمانشهرش به میان فجایع اجتماعی ناشی از رخدادهای سیاسی سوق میدهدق که ترکیبش رمانتیسیسم سیاه میشود و البته بهاز بهه همهان دلایهل زمینههای ،مجالی برای بال و پر گشایی نمییابد. اما در نزدیک به دو دههی اخیهر، از پهس جنگ تحمیل شده بر ایهران و در واکهنش بهه فضهای متهأثر از آن، و نیهز انهواع بحرانهای ناشی از زندگی در عصر پرتزاحم جدید در کنار شکلگیهری نهوعی از زندگی مجازی حاصل از دنیای تکنولوژیک، شاعران جهوانی در فضهای گفتمهانی نسبتاً همانند با دهههای پیشگفته، رجعتی دوبهاره بهه همهان گفتمهان شهعری داشتهاند اما ظرفیتهای تازهای نیز از پارادایم جدید بر آن افزودهاند کهه صهرف نظر از انبوه شاعران صرفاً شکلگرا و تکنیکباز منسوت به پستمدرن، در معدود شاعرانی، نوید از شعری خلّّاق میدهد که بر زیباییشناسی و معنا، تونمهان نظهر دارد. گویی شعر پُستمدرن نیز همچون شعر رمانتیک،  ائم به عصیان و اعتراض است، اما در ابعادی وسیعتر و با عمی بیشترق متکی بر فلسفهای که از تجربههایتلخ زیستهی شاعر در اجتماع تغذیه کرده است. او این فلسفه را در فهرم و زبهانشعر نیز جاری میکندق در فرمی بعضاً بلاتکلیف و از همگسیخته و زبانی هذیانی

687

و گاه هرزهدر. شاعر پستمدرن بیش از شاعر رمانتیک به وحدت ارگانیک فهرم و محتوا توجه داردق گرچه ممکهن اسهت ایهن وحهدت در پریشهانی نمهود یابهد. او تنا ضهای دنیای امروز را در تنا ضهای ساختاری شعرش به نمایش میگذارد .در مجموع با اخذ خصیصهای از ههر یهک از جریهانههای شهاخص شهعری ادت فارسی پیش از خود و بارگذاری هدف خهود بهر روی تلفیقهی از آنهها، بهه نهوع مستقل خود دست یافته استق شعر پست مدرن، عنوان و شکل اصلی زمینه را از غزل کلاسیک، مضامین تیره و تاریک را از رمانتیسیسم سیاه، اتّّکا بهه فلسهفه و دغدغههای اجتماعی را از شعر نیمایی، زبانپریشی را از شعر موج نهو و حجهم و در نهایت، فضای تعلیی و تزلزل معنایی و شکلی را از شعر پست مهدرن غهرت و گفتمان سرگردان جامعهی خویش اخذ مهیکنهد. شهعر پسُهتمهدرن، بینهامتنی بایستهی تأمّّل و تعمّّی بیشتر است.  

 

منابع و مآخذ 

-اختصاری، فاطمه )6931 ( تهران، زنی است. http://www.imgrum.org

-اکو، امبرتو )6950( «پینوشت بر نام گل سرخ: پستمدرنیسم، طنهز، لهذت بردنهی»، پستمدرنیته و پسُتمدرنیسم، ترجمههی حسهینعلی نهوذری، چها  دوم، تههران:

انتشارات نقش جهان.

-براهنی، رضا )6954( خطاب به پروانهها، تهران: نشر مرکز .

 .Avangardha.com )6938 (بم ،محمّّد -

-پرهام، سیروس )6910( رلالیسم و ضد رلالیسم در ادبیّّات، تهران: انتشارات نیل.

-تامسن، فیلیپ )6930( گروتسک، ترجمهی فرزانه طاهری، تهران: نشر مرکز.

-جعفری جزی، مسعود )6951( سیر رمانتیسیسم در ایران، تهران: مرکز.

 .www.kalejsher.com. جمالی، رزا )6937( اتاق تاریک-

-حسن،ایهات )6950( «از پست مدرنیسم به پست مدرنیته»، ترجمهی زهرا گلپایگانی ،مجلهی اندیشه، سال سوم، شمارهی دهم   ،73-41. 

681

-داوودی مقدم، فریده و خراسانی، محبوبه )6939( «گروتسک در غهزل پسهتمهدرن»، مجلهی پژوهشهای ادبی، شمارهی 44،   93-50.

 .Avangardha.com )6938( رجایی، زهرا-

-رحمانی، نصرت )6957( مجموعه اشعار، تهران: نگاه.

-رویایی، یداله )6975( از سکوی سرخ، به اهتمام حبیب رویایی، تهران: مروارید.     

ه سپهری، سهرات )6930( هشت کتاب، چا  دوم،  م: پدیده دانش .

-سه یر، رابرت و میشل لووی )6951( رمانتیسیسم و تفکـر اجتمـاعی، ترجمههی یوسف اباذری، ارغنون8، تهران: انتشارات سازمان چا  ، 663-659.

-سید حسینی،رضا )6956( مکتب هـای ادبـی ،جلهد اول، چها  دوازدههم، تههران:

مؤسسهی نگاه.

-شریفنیا، سید حمید و رئیسی، ابراهیم )6939( آذرخشی از جنبشهای ناگهـان، تهران: بوتیمار.

-شیری،  هرمانق محمّّدی، مینو و نظری، نجمه )6936( «بررسی تحلیلی رمانتیسیسم سیاه در سرودههای نصرت رحمانی»، پژوهشهای زبان و ادبیّّات فارسـی،   56-

 .35

-عبدالرضایی، علی )6938( ما درد، تهران: نشر بوتیمار .

  • فتوحی رود معجنی، محمود )6954( «تصویر رمانتیک»، فصلنامهی پژوهشهـای ادبی، سال سوم، شمارهی 3، 676-650.
  • کهوال، اسهتینار )6950( مضـامین پسـتمدرنیتـه. پسـت مدرنیتـه و پسـت مدرنیسم، ترجمه و تدوین: حسینعلی نوذری، تهران: نقش جهان.

-گلدمن، لوسین )6913( نقد تکوینی، ترجمهی محمّّد تقی غیاثی، تهران: بزرگمهر.

 لنگرودی، شمس )6955( تاریخ تحلیلی شعر نو، تهران: مرکز.

-مختاری ،محمّّد) 6955( هفتاد سال عاشقانه، تهران: تیراژه.

685

-مورامارکو، فهرد )6934( شعر و داستان پسامدرن: حلقههای بـه هـم پیوسـته .

ادبیّّات پسامدرن؛ گزارش، نگرش، نقادی، ترجمههی پیهام یزدانجهو. چها  پهنجم .

تهران: مرکز.

-مرتضویان، علهی )6951( «رمانتیسیسهم در اندیشههی سیاسهی تفسهیر رمانتیهک از  رارداد اجتماعی و دولت»، ارغنون0، تهران: سازمان چا ، 657-655.

 -موسوی، مهدی )6938( محکوم  تل عمدی، http://www.avaxnet.

---- )6931( شناسههای غزل پستمدرن، پایگاه ادبهی مهتن نهو:

 /http://www.matneno.com

  • نجومیان، امیرعلی )6954( درآمدی بر پستمدرنیسـم در ادبیّّـات، اههواز: نشهر رسش.
  • وُ، پتریشهها )6939( مدرنیســم و پسامدرنیســم: تعریفــی جدیــد از خودآگاهی ادبی. مدرنیسم و پسامدرنیسـم در رمـان، ترجمههی حسهین پاینده، ویراست دوم، تهران: انتشارات نیلوفر.

-هاوز، آرنولد )6916( تاریخ اجتماعی هنر، ترجمهی امین مؤید، تهران: نشر دنیای نو.

 -هوور، پهل. )6931( شعر پست مدرن چیست؟، ترجمههی مههدی گنجهوی .

 Tootimage.com-

 -یوبال شجاعی، سعید )6951( به بهانهی عنوان پارادوکسیکال غزل پست مدرن، سایت عروض.

  • منابع و مآخذ 

    -اختصاری، فاطمه )6931 ( تهران، زنی است. http://www.imgrum.org

    -اکو، امبرتو )6950( «پینوشت بر نام گل سرخ: پستمدرنیسم، طنهز، لهذت بردنهی»، پستمدرنیته و پسُتمدرنیسم، ترجمههی حسهینعلی نهوذری، چها  دوم، تههران:

    انتشارات نقش جهان.

    -براهنی، رضا )6954( خطاب به پروانهها، تهران: نشر مرکز .

     .Avangardha.com )6938 (بم ،محمّّد -

    -پرهام، سیروس )6910( رلالیسم و ضد رلالیسم در ادبیّّات، تهران: انتشارات نیل.

    -تامسن، فیلیپ )6930( گروتسک، ترجمهی فرزانه طاهری، تهران: نشر مرکز.

    -جعفری جزی، مسعود )6951( سیر رمانتیسیسم در ایران، تهران: مرکز.

     .www.kalejsher.com. جمالی، رزا )6937( اتاق تاریک-

    -حسن،ایهات )6950( «از پست مدرنیسم به پست مدرنیته»، ترجمهی زهرا گلپایگانی ،مجلهی اندیشه، سال سوم، شمارهی دهم   ،73-41. 

    681

    -داوودی مقدم، فریده و خراسانی، محبوبه )6939( «گروتسک در غهزل پسهتمهدرن»، مجلهی پژوهشهای ادبی، شمارهی 44،   93-50.

     .Avangardha.com )6938( رجایی، زهرا-

    -رحمانی، نصرت )6957( مجموعه اشعار، تهران: نگاه.

    -رویایی، یداله )6975( از سکوی سرخ، به اهتمام حبیب رویایی، تهران: مروارید.     

    ه سپهری، سهرات )6930( هشت کتاب، چا  دوم،  م: پدیده دانش .

    -سه یر، رابرت و میشل لووی )6951( رمانتیسیسم و تفکـر اجتمـاعی، ترجمههی یوسف اباذری، ارغنون8، تهران: انتشارات سازمان چا  ، 663-659.

    -سید حسینی،رضا )6956( مکتب هـای ادبـی ،جلهد اول، چها  دوازدههم، تههران:

    مؤسسهی نگاه.

    -شریفنیا، سید حمید و رئیسی، ابراهیم )6939( آذرخشی از جنبشهای ناگهـان، تهران: بوتیمار.

    -شیری،  هرمانق محمّّدی، مینو و نظری، نجمه )6936( «بررسی تحلیلی رمانتیسیسم سیاه در سرودههای نصرت رحمانی»، پژوهشهای زبان و ادبیّّات فارسـی،   56-

     .35

    -عبدالرضایی، علی )6938( ما درد، تهران: نشر بوتیمار .

    • فتوحی رود معجنی، محمود )6954( «تصویر رمانتیک»، فصلنامهی پژوهشهـای ادبی، سال سوم، شمارهی 3، 676-650.
    • کهوال، اسهتینار )6950( مضـامین پسـتمدرنیتـه. پسـت مدرنیتـه و پسـت مدرنیسم، ترجمه و تدوین: حسینعلی نوذری، تهران: نقش جهان.

    -گلدمن، لوسین )6913( نقد تکوینی، ترجمهی محمّّد تقی غیاثی، تهران: بزرگمهر.

     لنگرودی، شمس )6955( تاریخ تحلیلی شعر نو، تهران: مرکز.

    -مختاری ،محمّّد) 6955( هفتاد سال عاشقانه، تهران: تیراژه.

    685

    -مورامارکو، فهرد )6934( شعر و داستان پسامدرن: حلقههای بـه هـم پیوسـته .

    ادبیّّات پسامدرن؛ گزارش، نگرش، نقادی، ترجمههی پیهام یزدانجهو. چها  پهنجم .

    تهران: مرکز.

    -مرتضویان، علهی )6951( «رمانتیسیسهم در اندیشههی سیاسهی تفسهیر رمانتیهک از  رارداد اجتماعی و دولت»، ارغنون0، تهران: سازمان چا ، 657-655.

     -موسوی، مهدی )6938( محکوم  تل عمدی، http://www.avaxnet.

    ---- )6931( شناسههای غزل پستمدرن، پایگاه ادبهی مهتن نهو:

     /http://www.matneno.com

    • نجومیان، امیرعلی )6954( درآمدی بر پستمدرنیسـم در ادبیّّـات، اههواز: نشهر رسش.
    • وُ، پتریشهها )6939( مدرنیســم و پسامدرنیســم: تعریفــی جدیــد از خودآگاهی ادبی. مدرنیسم و پسامدرنیسـم در رمـان، ترجمههی حسهین پاینده، ویراست دوم، تهران: انتشارات نیلوفر.

    -هاوز، آرنولد )6916( تاریخ اجتماعی هنر، ترجمهی امین مؤید، تهران: نشر دنیای نو.

     -هوور، پهل. )6931( شعر پست مدرن چیست؟، ترجمههی مههدی گنجهوی .

     Tootimage.com-

     -یوبال شجاعی، سعید )6951( به بهانهی عنوان پارادوکسیکال غزل پست مدرن، سایت عروض.