A Naturalistic Criticism of “Shab-e Howl” with Emphasis on Stream of Consciousness

Document Type : Original Article

Authors

1 Associate Professor of Persian Language and Literature, Semnan University

2 Ph.D. Student in Persian Language and Literature, Semnan University

Abstract

“Shab-e Howl” is the only novel by Hormoz Shahdadi which employs stream of consciousness technique under the influence of intellectuals in post-Constitutional period. The author had previously published articles and short stories whose ideas and approaches can be traced in this novel. The naturalistic atmosphere of the novel is reflected in its dialogues, the characters’ behaviors and thoughts, and also the names of Western and contemporary Iranian writers mentioned in the work. In the meantime, the writer made use of stream of consciousness technique in the novel. Now the question is whether or not such a technique has anything to do with naturalistic thoughts. This paper initially addresses the roots of naturalism in the West and Iran, enumerating general naturalistic features of the novel. Then, it analyzes the impacts of stream of consciousness technique on the story’s development, pointing to opportunities and obstacles the writer faces following the employment of the technique along with textual evidence.

Keywords


نقد ناتورالیستی رمان »شبِ هول« با تکیه بر جریان سیال ذهن 

عبداﷲ حسن زاده میرعلی1 

 قاسم نامدار2  

چکیده 

 »شب هول« تنها رمان هرمـز شـهدادی اسـت کـه تحـت تـأثیر افکـار روشـنفکری نویسندگان ایرانی بعد از مشروطه به شـیوه ی »جریـان سـیال  ذهـن « نگاشـته شـد. نویسنده قبلاً مقالات و داستان های کوتاهی را منتشر ساخت که رد پای آن اندیشه ها و رویکردها در این رمان قابل مشاهده است. از مجموع گفتگوها، رفتار و اندیشه هـای اشخاص داستان، نام نویسندگان مطرح غرب و نویسندگان معاصرِ ایران می توان نوعی فضای ناتورالیستی را در رمان احساس کرد. از طرفی نویسنده از تکنیک جریان سیال ذهن در نگارش رمان بهـر ه گرفـت. پرسـش ایـن جاسـت کـه ایـن تکنیـک در کنـار اندیشه های ناتورالیستی چه مناسباتی ایجاد می کند؟ لذا جستار حاضر ابتـدا اشـاره ای کوتاه به ریشه های ناتورالیسم در غرب و ایران می انـدازد و بـرای فضـای ناتورالیسـتی رمان نشانه هایی عمومی ذکر می کند و در محور بعد با تأکید بر این که جریان سـیال  ذهن بر روند داستان تأثیرگذار است در دو قسمت ابتدا فرصت ها سپس موانعی را که این تکنیک سر راه نویسنده و اندیشه هایش قرار می دهد، همراه بـا شـواهدی از مـتن داستان بر می شمارد . 

 

واژه های کلیدی: شب هول، ناتورالیسم ادبی، جریان سیال ذهـن، هرمـز  شـهدادی، رمان معاصر ایران 

 

                                                

  • دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سمنان mirali@semnan.ac.ir
  • دانشجوی دورهی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سمنان( نویسنده ی مسئوول)     namdar@yahoo.com 

تاریخ دریافت: 25/5/1396                تاریخ پذیرش: 25/9/1396 

 

  • مقدمه

 »شب هول« تنها رمان هرمز شهدادی اسـت کـه در فـروردین سـال 1357 درمیان هیجانات و حوادث انقلاب اسلامی برای اولین و آخرین بار به چاپ رسـید. نویسنده که از سال 1350 تا 1353مقالات و آثاری را در حـوزه ی نقـد ادبـی و ترجمه در نشریهی » کتاب امروز« منتشر ساخت و مجموعه داستانی بـا عنـوان »یک قّّصهی قدیمی« را در سال 1355 به چاپ رساند و با پـرداختن بـه نکـات ادبی از قبیل فرم، شیوه های روایت در داستان و »رمان نو« دلبستگیِ خود را به آن ها نشان داد، حاصل پژوهش ها را در روش و ساختار رمـان »شـب هـول « بـه کار گرفت. در رمان شب هول »هرمز شـهدادی بـا قـرار دادن بخشـی از تـاریخ روشنفکریِ ایران بر زمینه ای داستانی به ارزیابی نقش روشنفکران در دوره هـای مختلــف تــاریخ معاصــر پرداخــت  (1) « (میرعابــدینی،704:1386). فضــای اندیشه های ناتورالیستی داستان تا حدودی از خلال گفتگوهـا و  رفتـار اشـخاص داستان و با توجه به درج نام برخی از نویسندگان غرب و ایرانِ معاصر (2) قابـل احساس است؛ اندیشه هایی کـه سـایه ی خـود را از مشـروطه بـا ترجمـه ی آثـار نویسندگان بزرگ غرب بر سر آثار برخی از نویسـندگان ایـران گسـترد و بـدین ترتیب ناتورالیسم ادبی که حاصل افکار فلسفی، نگاه علمی، جبرگرایی وراثتـی و عدم اعتقاد به ماورای جسم و به عبارتی بازتابِ رشد روزافزونِ صـنعت در اروپـا بود به ادبیات داستانی ایران گـام نهـاد. از طرفـی قسـمت اعظمـی از رمـان بـا استفاده از تکنیک »جریان سیال ذهن« و شیوهی روایت»تک گویی درونـی « بـه نگارش درآمـ د. پرسـش ایـن جاسـت کـه ایـن تکنیـک در کنـار حـال و هـوای ناتورالیستی چه مناسباتی ایجاد می کند؟ آیا در روند ایـن اندیشـه هـا تـأثیراتی مثبت یا منفی بر جای می گذارد؟ لذا مقاله در محور اول به اختصار ریشـه هـای متعدد ناتورالیسم ادبی را در غرب، مطرح می سازد و شواهدی عمومی را به طور مجزا از متن رمان شب هول ارائه می دهد و در محور دوم با نگاهی انتقادی ابتدا فرصت های مناسـبی راکـه جریـان سـیال  ذهـن بـرای گسـترده شـدن فضـای ناتورالیستی مهیا ساخت به بحث می گذارد و سپس محدودیت های ناشـی از بـه خدمت گرفتن این تکنیک را همراه با شواهدی به روش توصیفی–تحلیلی مـورد بررسی قرار می دهـد. نگـاه هـای ناتورالیسـتی در رمـان شـب هـول بـا داشـتنشخصـیت هـایی اغلـب تحصـیل کـرده و شـکل گیـریِ حـوادث آن در فضـایروشنفکری و انتخاب زبانی سـنجیده و روان، بـا دیگـر آثـار ناتورالیسـتی ایـران متفاوت به نظر می رسد. در میان آثار نوشـتاریِ علمـی ، حسـن میرعابـدینی در کتاب »صد سال داستان نویسی ایران« مطالبی مختصر دربارهی این رمان ارائـه کرد (میرعابدینی،1386: 704-710). حسین بیات و عسگر عسـگری حسـنکلو  (1393) در مقاله ای به بررسی شیوهی روایت، کانون روایت و معرفیِ راویانِ این اثر پرداختند. این نوشته ضمن ارائهی تحلیلی جدیـد از رمـان و بـا محـور قـرار دادن اندیشه های ناتورالیستی آن، کارکرد مثبت و منفی جریان سـیال  ذهـن را در مسیر شکل گیری آن ها مورد بحث قرار می دهد.  

 

  • چارچوب مفهومی

2-1- نگاهی به ریشه ها و چهره های ناتورالیسم ادبی در غرب و ایران و نمونه هایی از آن در رمان »شبِ هول«    

 سدهی نوزده میلادی اوج شکل گیری مکتب هـای ادبـی و هنـری در فرانسـه و اروپا بود و آثار ماندگار ادبی و هنری اروپا طی این صد سال به ظهـور رسـید. از آنجــایی کــه»در مفهــوم مکتــب بیشــتر فلســفه و بیــنش مطــرح اســت « (شمیسا،13:1394) ناتورالیسم به عنوان یکی از مهمترین مکاتب ادبی غربی بـه رهبری امیل زولا1 در ادامهی رئالیسم (واقع گرایی) و کمـی قبـل از سمبولیسـم  (نمادگرایی) در نیمهی دوم همین قرن با ترکیبی از اندیشه های فلسفی، علمـی و هنری پدید آمد .»طبیعت گرایی« در فلسفهی قـدیم و تـا قـرن هـا در معنـای ماده گرایی و لذت جویی و هر گونه دین گریزی به کار می رفت. طبیعت گرایی قرن هجدهم که پرداختهی اولباک (هولباخ) اندیشمند فرانسوی بـود »ناتورالیسـم را معادل یک دستگاه فلسفی می دانست که تفسیری ماشینی و مکانیکی و تهی از

هر گونـه معنـای متعـالی از عـالم وآدم  ارائـه مـی داد. در ایـن معنـا  ناتورالیسـم

                                                

  • Emile Zola

معادل»ماتریالیسم« بـود « (زرشـناس ،92:1389). در نگـاه ناتورالیسـم فلسـفی»تمام پدیده های هستی در طبیعت و در محدودهی دانش عملی و تجربی جایدارنــد و هــیچ چیــز در ورای مــاده وجــود نــدارد « (مقــدادی،503:1378).

»طبیعت گرایی« تا اوایل قرن نوزدهم همین مفاهیم را با خـود داشـت. »دیـدرو 

(1713- 1784م) نوشت: طبیعت گرا کسی است کـه خـدا را قبـول نـدارد و در عوض به جوهر مادی معتقد است. سـنت بوو[ادیـب فرانسـوی] در سـال 1839 طبیعت گرایی را با ماده گرایی و خدا انکاری در یک ردیف قرار داد و قابل تعویض دانست. حتی حدود نیم قرن بعـد در سـال 1882 کارو[اندیشـمند کلمبیـایی] طبیعت گرایی را در مقابل روح گرایی قرار داد. غلبهی معنیِ فلسفیِ ایـن لغـت را »لیتره« در تعریفی که در فرهنگ زبـان فرانسـه  (1875) از آن ارائـه مـی دهـد آشکار می سازد؛ » نظام فکـری کسـانی کـه همـه ی علـل غـایی را در طبیعـت می یابند« (فورست و اسکرین،11:1375). 

 در زمینه های ظهور ناتورالیسم و ماهیت آن، توسـعه ی صـنعت را نبایـد از یـاد برد؛ در کنار فهرست غرورآفرینِ پیشرفت های صنعتی (همان:20-21) فهرسـت غم انگیزِ نا آرامی هـای اجتمـاعی نیـز خودنمـایی مـی کـرد. شـاید بتـوان تـلاش ناتورالیست ها را در نشان دادن واقعیت های زشت و پلید زندگیِ روزمـره، نتـایج مشاهدهی همین تضادها دانست. در این میان پیشرفت علومی همچون فیزیک ،شیمی، زیست شناسی و پزشکی پیامدهای بسیار مؤثر در پیدایش و شـکل دهـی ناتورالیست داشت. تصور ناتورالیست ها در ایـن کـه »انسـان خصـایص فـردی و غرایز ذاتی خود بـه ویـژه غریـزه ی گرسـنگی و غریـزه ی جنسـی اش را بـه ارث می برد« (داد،282:1375)؛ مستقیما به تصور داروین (1809- 1882م) وابسـته است که در سال 1859 با نظریهی بحث انگیز تکامـل ادعـا کـرد انسـان از تبـار حیوانات پست تر است و در حیات حیوانی یک تنازع دائم برای بقا وجـود دارد « ( فورست و اسکرین،24:1375) درنتیجه بر خـلاف آرمـان پـردازی رمانتیـک هـا دربارهی انسان، ناتورالیست ها تعمداً او را تا سطح حیـوان پـایین مـی آورنـد و از کلیهی آمال متعالی محروم می سازند. 

  به کارگیری روش های علمی از دیگر زمینـه هـای ظهـور ناتورالیسـت هـا بـود.برخلاف کانت (1724- 1804م.) که »می خواسـت ثابـت کنـد حقـایق امـور ازدسترس بشر خارج است و با تجربه و آزمایش نمی تـوان بـه کنـه آن پـی بـرد و تواناترین عقول انسانی از درک ماورایِ ظواهر ناتوان است« (دورانت،48:1347)؛ اگوست کنت (1789- 1875م.) با بنیان فلسفهی تحققی یا اثباتی معتقـد بـود :

»ما مثل دانشمندان تنها به چیزی می توانیم پی ببریم کـه آن را مشـاهده کـرده یا منطقاً از مشاهداتمان استنتاج کرده باشـیم « (همـان). نتیجـه ایـن شـد کـه ناتورالیست ها با گزینش برخی موضوعات و تلاش برای جمع آوری اسناد، محیط را با دقت وسواس آمیز توصیف مـی کردنـد. در انگلسـت ان نیـز اسپنسـر  (1820- 1903م.) با این فکر که با مطالعهی دقیق، جامعه شناسی را می توان جـزء علـوم محسوب کرد موجب شد تمام نگرش ها نسـبت بـه تحـول انسـان در چـارچوب علت و معلول ها بچرخد. اندیشه هـای او در تمـامی زمینـه هـا حتـی در ادبیـات  اثرگذار بود (ثروت،181:1386). بدین ترتیب منتقدان و خالق رمـان هـا، تـلاش خود را برای خلق آثاری علمی به کار گرفتند و ناتورالیسـم نیـز حاصـل چنـین فرآیندی بود. 

 اما ناتورالیسم ادبی که متأثر از اندیشه های یاد شده بود علاوه بـر یـک مفهـوم ساده تر که »مراد از آن دوست داشتن طبیعت و اظهار عشق به انـواع مظـا هر آن از قبیل گل و گیاه و کوه و دشت و... بوده است« (ثروت،149:1395) در دومین مفهوم، مکتب ادبی مشهوری است که عبارت است از به کار بستن روش تجربی و علمی در ادبیات. »بنابراین در ادبیات، ناتورالیسم به معنای توضـیح و تشـریحِ اوضاع کلّی انسان– شخصیت در زمان– در بستر شـرایط جبـری زمـان و مکـان  (محــیط) و بــر پایــه ی وراثــت اســت « (همــان) .»نخســتین نمونــه ی رمــان ناتورالیســــتی ،»تــــرِِز راکــــن« (1867) اثــــر زولا اســــت« (فورســــت و اسکرین،52:1375). نویسندگان معروفی در آمریکـا، آلمـان و انگلسـتان مسـیر زولا را پیمودند و به سبک او داستان نوشتند. هم زمـ ان بـا مشـروطه و آشـنایی ایرانیان با ادبیات اروپا آثار آنان به فارسی ترجمه شد؛ »بـر طبـق آمـار، عنـاوین ترجمه شده، آثار نویسندگان فرانسوی جزء پرخواننده ترین آن ها از آغاز ترجمـه تا به امروز بوده اسـت « (فارسـیان و رضـایی ،65:1389). »صـادق هـدایت، پـدرداستان نویسی کوتاه ایران از جمله نخستین نویسندگانی است که آثاری مطابقبــا اندیشــه هــای مکتــب ادبــی ناتورالیســم خلــق کــرده اســت« (حســن زاده وصیادچمنی،657:1394). در میان نویسندگان ایرانی، صـادق چوبـک بیشـترین تأثیر را از مشیِ ناتورالیست ها پذیرفت .»شب هول« از جمله رمـان هـای ایرانـی است که می توان نشانه هایی از اندیشه های ناتورالیستی را از خلال کردار و گفتار اشخاص آن مشاهده کرد . 

 

3-تجزیه و تحلیل 

  • 1-ویژگیهای ناتورالیسم در رمان شب هول

در این بخش به پنج نمونه از عام ترین ویژگی های ناتورالیسم ادبی در رمان شب هول اشاره می شود. 

 3-1-1-محوریت علم و تجربه علمی 

  »زولا و اصحاب او به استناد اصل ترتّّب معلول بر علت1 معتقـد شـدند کـه در رمـان و       ادبیـات بایـد علـل هـر حادثـه و هـر حـالتی را کشـف و بیـان کـرد « (زرین کوب،457:1361). به همین دلیل »ناتورالیسم را باید »فرمول کاربرد علم جدید« در ادبیات دانست« (گرانت،53375:1). شـهدادی همچـون پژوهشـگری در ورای کلمات و جملات داستان عـلاوه بـر طـرح بسـیاری از نابسـامانی هـای اجتماع، دلایلی علمی ارائه می دهد. برای مثال نتایج ناگوار فقر را پـس از نشـان دادن آن در جامعه، این گونه بیان می کند: »مهمتر از همه ستم طبیعت در حـقّ اینان بود. نه فقط بیماری و مرگ زودرس در خانه هایشان کشتار می کـرد بلکـه فقر به مرور زمان ماهیتی خشن و گاه درنده خویانه به آنان می بخشـید. پـدر بـه آسانی فرزند را می فروخت، زن را با مشت و لگد و شلّّاق و چاقو مثلـه مـی کـرد. اساساً مفاهیم اخلاقی در خانهی فقرا جایی نداشـت « (همـان: 47) (3). »امیـل زولا عقیده داشت که علت اعمال قهرمانان داسـتان بایـد توجیـه علمـی داشـته

                                                

  • Determinism

باشد« (شمیسا،98:1394). ذهنیت شهدادی از ازدواج ایـنگونـه اسـت: »آنچـهازدواج را در میان ما بیشتر از سایر جوامع محدودکننده و لاجـرم نابودکننـده یرشد شخصیت فرد می گرداند ماهیت استبدادی آن است... یا مرد بر زن مسـلط می شود و او را برده و محکوم به بندگی می کند یا زن بر مرد مسـلط مـی شـود « (130) یا ازدواجی که با ناآگاهی افـراد شـکل بگیـرد: »گفـت چـرا    مـی خـواهی ازدواج کنی؟ مگر همین طور چه اشکالی دارد؟ گفتم راسـتش نمـی دانـم. فقـط می دانم که فرقی با بقیه ندارم هر مردی در حدود سی سالگی بایـد زن بگیـرد و بچه دار شود« (172) نتیجتاً با جدایی- که سرنوشت اسماعیلی و چند شخصیت داستان است- خاتمه می یابد. 

 

3-1-2- دقّت در فعل و انفعالات مزاجی و فیزیولوژیک 

 در رمان ناتورالیستی به جای اشارهی مستقیم به ویژگی های اخلاقی یـا روحـی اشـخاص، وضـع مزاجـی و حـالات او را توصـیف مـی کننـد .»چـون[در نظـر ناتورالیست ها] فکر تابع دستگاه مغز و اعصاب است؛ در تبیین موجبات هر فکر و هــر عاطفــه بایــد بــه طبیعــت و ســاختمان آن مراجعــه نمــود « (زریــن کوب،457:1361). اوضاع دگرگونِ هـادی و وضـع درونـی او ایـن گونـه گـزارش می شود: »آن روزها کوچک ترین اتفاقی به اجزای صـورتش اثـر مـی گذاشـت بـه راحتی می توانستم حالات متفاوت مـلال، دلزدگـی، علاقـه، خشـم، کنجکـاوی، حیرت و بهت زدگی را در صورتش منعکس ببینم« (28). اوضاع درونـی و وضـع مزاجی پدر اسماعیلی این گونه توصیف می شود: »ناگهان مرد با حرکتی عصـبی سینی غذا، استکان و قوری، کتـاب و روزنامـه و قنـدان و انبـر و هرچـه کـه در دسترس هست را بر فرق سر زن می کوبد« (132). بدین ترتیب به گفتـه ی زولا »همان طور که شیمی دان یـا فیزیـک دان روی مـواد بـی جـان کـار مـی کنـد و فیزیولوژی دان اجسام زنده را مورد آزمایش قرار می دهد ما هم باید روی صـفات و مشخصات و هوس ها و تهورات و رفتار و عادات افراد و اجتماعات بشـری کـار کنیم« (سیدحسینی،406:1371). 

3-1-3-عملکرد فرد، وابسته به وراثت 

 ناتورالیست ها بر موضوع وراثت تأکیـد فـراوان داشـتند و اعتقـاد داشـتند »هـرشخصی غرایز غیر ارادی خصوصاً گرسنگی، تمایل به جمع آوری ثروت و شـهوترا به ارث می برد و بنابراین تحت تأثیر نیروهای اجتماعی و اقتصادی موجـود در خانواده، طبقهی اجتمـاعی و محیطـی کـه در آن متولـد مـی شـود، قـرار دارد « (کادن،304:1380). بحث وراثت در »شب هول« بـه صـورت پیـدا و پنهـان در سراسـر داسـتان رخ نشـان مـی دهـد. موضـوع بهـایی شـدن داعـی (ص49) در بهایی شدن فرزندش ابراهیم تأثیرگذار اسـت  (66). داعـی مشـروب مـی خـورد و تریـاک مـی کشـد (49)؛ فرزنـدش ابـراهیم هـم ماننـد او گرفتـار اسـت  (66). رویدادهای ناگوار زندگی اسماعیلی بسیار به سرگذشت پدرش، ابراهیم، شباهت دارد .»رمان ناتورالیستی رمانی است که می کوشد این نظرِ تازه دربـاره ی انسـان را که او موجودی متعین از وراثت و محیط و فشارهای لحظه اسـت بـا حـداکثر عینــی گرایــی علمــی بــه نمــایش بگــذارد « (فورســت و اســکرین،51:1375).

»سرگرمی توانگران کشیدن تریاک و قماربازی است ابراهیم خیلـی زود بـه ایـ ن هر سه می پردازد« (66). »گروهی گمان می کنند او[ابراهیم] نیز بـه راه پـدرش رفته است و به مذهبی تازه گرویده است. همهی این حرف ها تا حدودی حقیقـت پیدا می کند« (67). 

 

3-1-4- اسیر بودن انسان در دست تقدیر (ازلی، تاریخی و اجتماعی)   مجموع ایده های فلسفی و جامعه شناسی ناتورالیست ها به این نتیجه مـی رسـد که آدمی، مقهور سرنوشتی اسـت کـه از ازل بـرایش در نظـر گرفتـه مـی شـود؛ »تحت تأثیر محیط هم قرار مـی گیـرد و مسـائل اقتصـادی و اجتمـاعی  (مـثلاً خانوادگی) بر او تأثیر می گذارد« (شمیسا ،1394 :101). در دو مثالی که اشـاره می شود سرنوشت روشنفکر در اختیار محیط اوست که فرصت هرگونـه حرکتـی را از او سلب می کند و تاریخ، ماهیت انسانی زن را به اجبار نادیده می گیرد . 

 »وضع من و هر به اصطلاح روشـنفکری نظیـر مـن وضـع دردنـاکی اسـت. بـه حشراتی می مانیم که وجودشان وابسته به محیط فاسد اسـت. انگـل وار از فسـاد تغذیه می کنیم و در عین حال آن را نمـی پـذیریم. در عـین حـال از طغیـان دربرابر آن عاجزیم« (125). »می گفت گناه از تو نیست هدایت، گناه از هیچ کـسنیست. زن همیشـه تهـی از ماهیـت انسـانیش بـوده اسـت. زن همیشـه جـنسعلی البدل مرد بوده است. همیشه زنان را زیـر حبـاب اسـارت، در حـرم سـرا ، در خانه نگه داشته اند« (267). 

 جملات فراوانی یافت می شود که افراد، محصول جبر محیطـی هسـتند کـه در آن رشد یافته اند و رفتارشان نتیجهی معاشرت با افرادی است که با آن ها پیونـد دارند .»ایـن اصـل در واقـع پیامـد توجـه بـیش از انـدازه بـه وراثـت در عقایـد ناتورالیستی است« (قاسم زاده،56:1389). »آگاهی فرهنگی در شهر محدود بـه کسانی بود که یا خود و خانواده شان زمیندار بودند و یـا در جسـتجوی علـم بـه حوزه های علمی اصفهان و قم و مشهد سفر می کردند« (41). 

 

3-1-5-ذکر نکات و حوادث بسیار جزیی 

 با اندکی تأمل در این بیان زولا: »هر کسی می تواند ملاحظه کند کـه برخـی از نویسندگان حتی پس از بیسـت سـال زنـدگی در پـاریس بـاز هـم شهرسـتانی مانده اند. آن ها در تصویر ولایت خودشان مهارت دارند. اما به محض این که یک صحنهی پاریسی را به دست می گیرند، گیر مـی کننـد و موفـق نمـی شـوند کـه احساس درستی از محیطی که سال ها در آن به سر برده انـد بـه دسـت دهنـد « (سیدحسینی،430:1371)؛ در می یابیم توجه مفرط به جزئیـات - تـا حـدی کـه بتوان تصویری واقعـی از آن موقعیـت در ذهـن تصـور کـرد - چـه انـدازه بـرای ناتورالیست ها اهمیت داشت. اعتقاد به علمی کردن رمان وتأکید بر حذف تخیلِ نویسنده در آفرینش آن و پافشاری در مشاهدهی دقیق امور و کـاوشِ جزئیـات، آنان را به سفرهای طولانی مدت وا داشـت تـا بـا تحقیقـات میـدانی، گنجینـه ی ارزنده ای از واقعیت های داستانی فراهم آورند و داستان را بـا تئـوری هـای خـود نزدیک سازند. 

 جزئیات وضعیت کارگرانی که در میدان در انتظار اتوبوس بودنـد ایـن گونـه بـه تصویر درمـی آیـد: »در میـدان بیسـت و چهـار اسـفند انبـوه کـارگران منتظـر ایستادهاند، منتظر اتوبوسهایی که آن ها را به کارخانـه هـای شـان سـر راه کـرجمی برد. اغلب بقچه های کوچک در دست دارند. دستمال های پیچازی انباشـته ازنان و سبزی شاید. چهرهی یکی به صورت همه می ماند. پوستی کدر کشیده بـراستخوان. جمجمه های ناموزون« (38). ناگفته نماند برخی از این جزیی گویی هـا گاه چنان به درازا کشیده می شود که رنجش خواننده را به همـراه دارد و مسـیر ارتباط دو سویه را به بیراهه می کشاند. تصویر افرادی که در اتوبـوس بـه سـمت روستا می روند نشان از آن است که »مشاهده و دیدن« برای ناتورالیست ها مهـم است نه فقط»شنیدن«. »جاده پـر از خـاک و غبـار، گرمـای کشـنده، اسـتفراغ مسافران، حالت تهوع مداومی که بر اثرِ کمبود هوای تازه ایجاد می شـود. عـرق. بوی تن های آماسیده در کورهی گداختهی اتوبوس. صندلی های زهوار در رفتـه، صلوات های پیاپی، رانندهی چرت زنان و دنده هایی که پیاپی عوض مـی شـود تـا این جانور از کار افتاده را به راه بیندازد« (81). 

 

3-2- »جریان سیال ذهن« و ارتباط آن با اندیشه های ناتورالیسـتی در رمان »شب هول« 

 رشد روزافزون علوم جدید در غرب، آشفتگی هـای گسـترده ای در جهـان بینـی افراد به دنبال داشت. این پیشرفت فزاینده و یک جانبه نتوانست پاسخ گویِ آنچه انسانِ غربی به عنوان تسلّّی در پی آن می گشت، باشد. لـذا حـوزه ی ادبیـات  بـه  خصوص ادبیات داستانی با انعطـاف زیـاد بـرای کاسـتن آلامِ روحـیِ انسـان هـا آغوشش را گشود و سبک های جدیدی به خود پذیرفت. یکی از این شیوه ها کـه مبتنی بر یک راهبرد نوین روانشناختی بود در سال 1890 بـه وسـیله ی ویلیـام جیمـز1 روانشـناس و فیلسـوف بـزرگ آمریکـایی (1842- 1910م) بـا عنـوان »جریان سیال ذهن«2 معرفی شد (داد،99:1375 و شمیسا،1394: 208-210). جیمز جویس، تی.اس.الیوت، ویلیام فاکنر و ویرجینیا وولف از اولین نویسندگان این سبک در اروپا بودند . 

                                                

  5_ William James

  6_ Stream of Conciousness

 برای جریان سیال ذهن در حوزهی ادبیات داستانی ویژگیهـایی را برشـمردندکه به اختصار عبارتند از: 1- تک گویی درونی در تمام داسـتان یـا قسـمت هـایمهم آن یافت می شود .2- روایت داستان از نـوع غیـر خطـی اسـت و رویـدادهابدون ترتیب زمانی و نظم ظاهری عرضه می شود .3- ذهنیـت شخصـیت هـا بـه صورت گسسته و بدون انسجام عرضه می شود .4- زمان وقوع این داسـتان هـا از نوع ذهنی و غیر تقویمی است و در آن ها رویدادهایِ طولانیِ گذشته، از دریچه-ی لحظه هایی محدود از زمانِ حـال روایـت مـی شـود. 5- حـوادث داسـتان بـه صورت بریده بریده و نامنظم از دریچهی ذهن شخصیت ها روایت مـی شـوند. 6- تداعی لفظی و معنایی از مهمترین ترفندهایی هسـتند کـه در ایـن داسـتان هـا برای حرکت میان زمان ها و حوادث گوناگون به کار گرفتـه مـی شـوند. 7- زبـ ان این داستان ها به تبعِ ویژگی های زبـان در مرحلـه ی پـیش از گفتـار معمـولاً بـا عدول از قواعد دستوری و درهم ریختگی های نحوی همراه است.8- در مرحلـه -ی پیش از گفتار هیچ گونه سانسور و گزینشی دربارهی محتویات ذهـن اعمـال نمی شود ( بیات،1386 :215-218).  

 نویسندهی رمان »شـب هـول « بـه اسـتناد عبـاراتی از مـتن داسـتان، بـا آثـار نویسندگان برجستهی جریان سیال ذهن آشنایی داشت و تأثیرپـذیری از آن هـا در جای جای داستان گواهی بر این مدعاست .»اسماعیلی ایستاده در جلوی در بیمارستان، بروم یا نروم؟ بروم تـو یـا نـروم تـو؟ در جسـتجوی زمـان گمشـده؟ پروست و جویس. چرا اسم جویس را در یادداشـت هـا نوشـته ام؟ چـرا نوشـته ام هادی نوشته های جویس و فاکنر و جویس را به من داد« (139). »شـهدادی در شب هول از تمام شیوه های روایت ذهنی و ترفندهای ساختاری و زبانی مربـوط به شیوهی جریان سیال ذهن استفاده کرد و به ویژه در نگارش تک گوییِ درونی و نمایش هجوم افکار به ذهن شخصیت ها نسبتاً موفق عمل کرده است« (بیات و عسگری حسنکلو،13:1393).»»اسماعیل سر چهار راه می ایستد. چراغ که سـبز می شود به راه می افتد و از عرض خیابان عبور می کند. چطور است همـین حـالابروم بیمارستان؟ هنوز چیزی از ظهر نگذشته است. تـازه ابوالفضـل کـه منتظـرمن نیست ...« (139). 

 از جریان سیال ذهن در شب هول نباید به سادگی گذشـت. بـه عبـارتی دیگـرعلت به کارگیری تمام ظرفیت های این شیوه از سـوی نویسـنده چـه مـی توانـدباشد؟ به نظر می رسد به خدمت گـرفتن ایـن رویکـرد بـا برخـی اندیشـه هـایناتورالیستی که در سطور آینده به آن ها اشاره خواهد شد گـره خـورده اسـت تـا  تکنیک، ابزاری برای پیشبرد و ترسیم عقاید نویسنده قرار گیرد. البته باید گفت جریان سیال ذهن علاوه بر فرصت های یاریگر، محدودیت هایی را نیز بـر رمـان تحمیل کرد که به اختصار و بنا بر اهمیت اشاره ای به آن ها می شود. 

 

3-2-1-فرصت هایی که جریان سیال ذهن در رمان شـب هـول مهیـا ساخت. 

3-2-1-1- زشت انگاری و بیان فجایع 

  اعتقاد ناتورالیست ها به بیان واقعیـات تلـخ زنـدگی افـراد و جزئیـات حـوادث اندوهگین، بسیار جدی بود و در این مسیر هـیچ محـدودیتی بـرای خـود قائـل نبودند .»ناتورالیست ها فرمول های منظم و سیسـتماتیک را طبقـه بنـدی کـرده اساساً لایه های خشن تری از زندگی را در آثارشان به نمایش می گذاشـتند. روش و آیین آنان عمدتاً پرده برگرفتن از جهان بود بدان گونه که هست، بی آنکه خود دخالتی در این نمایش داشته باشند« (رابرتس ویچ،5773:13). بنابراین ارائـه ی تصویری از روان ناآرام افرادی که در زشتی هـا و ناراسـتی هـا بـه سـر مـی برنـد نیازمند روشی مناسب است .»از دیدگاه فلسـفی مـی تـوان گفـت کـه در رمـان جریــان ســیال ذهــن بحــث اصــلی در مــورد وجــود و روان آدمــی اســت « (شمیسا،218:1394). در »شب هول« نویسنده هر جا به ناراستی های حیـات و چهره های خشنِ داستانِ خود می رسد محدودیتی احساس نمی کنـد و بـا دقـت تمام آن ها را در تک گویی های افراد بیان می کند. اسیر شدن شخصیت هـا در دام تریاک ومشروب، در  به  در شدن زن های خانواده و جدایی شان از همسـر، فضـای تلخ ازدواج های مجدد، تصویر رنج آور بیماران بر تخـت بیمارسـتان، مهـاجرت از روسـتا بـه شـهر و تخریـب هـر دو موقعیـت، از جملـه ی آن هاسـت. در رمـان ناتورالیستی »اهمیت و زیبایی رمان بسته به این است که به زشتی و بی ارزشـی دنیا وفادار بماند. از این رو پیروان زولا که اصـول مکتـب علمـی و تجربـی او رافراموش کرده بودند به صورت نویسندگان رئالیستی در آمدنـد کـه کارشـان بـهافـراط کشـیده بـود و فقـط نغمـهی زشـتی هـا و بـدی هـا را سـر مـی دادنـد«(سیدحسینی،422:1371). 

 تصویر افرادی که به تهران مهاجرت کردند و به نوعی در جبر محیط آن گرفتار شدند این گونه روایت می شود: »چه خبر اسـت؟ هـیچ. نجاسـت بـار اسـت. یـک مشت حشره ریخته اند روی زباله. قیافه شان شبیه آدم اسـت. دیگـر هـیچ. مثـل کرم توی همدیگر می لولند. یک مشت کثافت روی هم کود می شوند. هرچه کور و کچل و چلاق و علیل است از هـر زبالـه دانـی راه مـی افتنـد مـی آینـد تهـران. می خواهنـد شـهری بشـوند « (208). وضـعیت وخـیم جسـمانیِ ابـراهیم  (پـدر اسماعیلی) با تمام جزئیات تصویر می شود .»ساعد کبود است. اسـتخوانی اسـت بدون ماهیچه. پوستی سوراخ سوراخ است که جا به جا کبـود شـده و آماسـیده است. دست بر حاشیهی تخت افتاده است. دست دیگر نیسـت. پدیـدار نیسـت. انگشت هایی که می بینم بی جان است. بی گوشـت و بـی مفصـل اسـت. چشـم هـا فرونشسته و بسته در حفرهی حایلِ استخوانِ گونه هاست. لبها نـیم بـاز اسـت...

اندام گمشده در سیم پیچ دسـتگاه هـا و رشـته ی پیچـاپیچ لولـه هاسـت « (96). اوضاع نامساعد قربانی (صاحب خانه هادی) و آشفتگی اوضـاع فرزنـدانش را ایـن گونه ترسیم می کند؛ »می گفت الدنگ قرمساق به جای این کـه تـا بهانـه ای بـه دستت می آید خود را برسانی به دکهی عرق فروشـی بـه فکـر بچـه هایـت بـاش. محمد علی نمی رود مدرسه. می رود توی کوچه قاب مـی ریـزد. فاطمـه بـه جـای رفتن به کلاس درس می رود سینما و تو قرمسـاق فکـر عـرق خـوردن هسـ تی«

  .(26)

 

3-2-1-2-به کارگیری واژه های به اصطلاح تابو و شکستن قبح آن ها   واژگان هر زبان برای صاحبانش حالات و احساساتی را تداعی می کنـد و برخـیاز آن ها بنابر اقتضائات فرهنگی و اخلاقی قادر به حضور در موقعیت های کلامـینیستند. رویکردهای واقع گرایانـه بـه خصـوص زشـت انگـاری و انعکـاس فجـایع،جـدیت در بـازگوییِ بـی پـردهی هرآنچـه کـه اتفـاق مـی افتـد، نادیـدهگـرفتنممنوعیت هایِ فرهنگی و به انزواکشاندن شور صادقانهی رمانتیست هـا در میـانناتورالیست ها نتیجه اش ایـن بودکـه موانـع ورود هـر نـوع واژه ای برچیـده شـد.

»ناتورالیست ها کشف کردند رمانی که در آن مطالب وقیحی بیان شده اسـت در خوانندگان طبقهی متوسط هم عدم تأیید و هم شـیفتگی برمـی انگیـزد. از ایـن طریـق مکتـب ناتورالیسـم واقعـاً نـوعِ تـازه ای از جـذبِ خواننـده را بنـا نهـاد« (هارلند،168:1388)؛ از طرفی در رمان جریان سیال ذهـن تکیـه بـر لایـه هـای پیش از گفتارِ1 ذهن است یعنی آن افکاری که هنوز به مرحلهی تظاهر نرسـیده است یا اصلاً مربوط به گفتار نیست مثل منظره ها و صداها. در لایه های پیش از گفتار، خرد و منطق دست بـه نظـم و ترتیـب و سانسـور و بـد و خـوب کـردن نمـی زنـد (شمیسـا ،211:1394). بنـابراین شخصـیت هـا بـه علـت سـیال بـودن ذهنیاتشـان و بـا قرارگـرفتن در مقطـع حساسـی از سرنوشـت داسـتانیِ خـود »می توانند صدای خود را بدون آن که جزئـی از صـدای واحـد نویسـنده شـوند، بیان کنند« (مکاریک،135:1383). نویسندهی »شب هول« با به کارگیری ایـن ظرفیت جریان سیال، مفاهیم و واژه هایی را که در دیگر موقعیت ها بنـابر برخـی حرمت های فرهنگی امکان بروز ندارند در چیدمان زبان محاوره قرار مـی دهـد و به روند شکل دهی اندیشه های ناتورالیستی سرعت می بخشـد. »هرچنـد از ایـن چس خورها ناهار خوردن بعید است. نمی رینند که گرسنه شان نشود.... آذرخـانمِ توکلی فحش می داد. یک بار نگذاشت سر بدون شنیدن فحش به بالین بگـذارم. ابراهیمیِ بی پدر و مـادر. ابراهیمـی سـر سـفره ی پـدرنان نخـورده « (210). یـا واژه هایی یافت می شـود کـه از خلـوت ذهـن اشـخاص و در میـان آشـوب هـای عقیدتی آنان در سطح کلام رها می شوند .»چشم باز می کنی و می بینـی کـه از خواب برخاسته ای به گلّهّ افزوده ای. میشی یا بزغاله ای. سگ توله ای. ونگ ونـگ. وغ وغ. حالتی شبیه به آدم دست می دهد« (14). »مادر پاسـخ مـی دهـد: خـود قرمساقت شاشت کف کرده بود که مـرا گرفتـه بـودی و بـدبختم کـردی؟ پـدر

                                                

  7- pre-speech  levels

جواب می دهد: قرمساق برادرت است« (132). »گفتم: خفـه شـو. گفـت: بـرو ازرفقایت بپرس که باید دختر برایشان برد تا جـواب سـلامت را بدهنـد. گفـتم:

پتیارهی دیوانه خفه شو. گفت: ناچار خفه می شوم« (175).  

 

3-2-1-3- جسم مهمتر از روح 

 در نگاه ناتورالیستی انسان فقط جسم و شرایط جسمانی (خون و اعصاب) است و اوضاع روحی، اثر و سایه ای از آن به شمار می آید. مفهوم انسان در نظـر آن هـا بیشتر در بعد حیـوانی او خلاصـه مـی شـود و تـلاش بـی وفقـه ی انسـان بایـد پاسخ گوی نیاز های جسمانی او باشد. در این میان ضمیر و روح انسان در اختیار جسم و تابع خواهش های اوست. به قول نیچه »یکی از کشف های مهم این قـرن این است که انسان عبارت از ضمیر نیست بلکه یک سیستم عصبی است« (قـره باغی،64:1381). در »شب هول« رفتار و شخصیت »ابراهیمی«، »ابراهیم« و تـا حدودی »اسماعیلی« قوام یافتهی اقتضائات جسمانی و مادی زندگی آنان است .این خصوصیات را نویسنده اغلب در خلوت اشخاص و بسـتری از جریـان سـیال  ذهن ارائه می دهد.  اسماعیلی تلاش دارد برای شکم و معـده اش چـای، عـرق و سیگار فراهم آورد و به روح و نیازهای روحی اش بی توجـه اسـت. »آقـا بـاز هـم چای بیاورم؟ اسماعیلی سر از روی کاغذ برمی دارد. بله. بله. قربان دسـتت. یـک نان شیرینی هم بیاور. معده ام مالش می رود. شکمم که صبح کـار کـرد. جنـاب دکتر می گوید: عرق نخور و سیگار نکش. چای هـم ضـرر دارد. بفرماییـد بمیـر. می دانم که چای و سیگار و بـاقی قضـایا پـدر معـده را در مـی آورد. چـه کـنم؟ بالاخره باید جسم آدم به آدم بفهماند که نمی شود. نمیشود تمام وقت روحـانی بود .... آدم تخته بند تن اسـت « (57). رفتـار هـای حـرص آلـود »آذر« و تـلاش مادی گرایانهی او برای تأمین ظواهر معـاش از ذهـن همسـرش و در میـان تـک گویی او: »عجـوزه بـرای خـاطر تـو جاکشـی مـی کـردم. عجـوزه بـرای ارضـایهوس های تو مجلس ترتیب می دادم. تو خونه توی شمیران می خواستی. تو ویـلاتوی شمال می خواستی. تو سرویس غذا خوری نقره می خواستی. تو می خواسـتیمبل خانه ات حتماً استیل فرانسوی باشد. تو می خواستی یخچال و اجـاق گـاز وتلویزیون و ماشین ظرف شـویی و ماشـین لبـاس شـویی و ضـبط صـوت داشـتهباشی...« (210). 

 

3-2-1-4-توجه به زبان محاوره 

 »از ویژگی های مثبت ناتورالیسم که نباید آن را نادیده گرفت زبـان صـمیمی و نزدیــک بــه محــاوره ی آن هاســت« (قاســم زاده،56:1389). ایــن موضــوع از دست آورد های بزرگ ناتورالیست ها در به تصویر کشیدن شخصـیت هـای واقعـی است. اعتقاد آنان بر این بود که جملات بایـد طبیعـی و متناسـب بـا شخصـیت  رمان باشد تا نویسنده را از توضیحات بیشتر راجع به شخصیت ها بی نیـاز سـازد. از طرفی مخاطب را در برقراری ارتباط مناسبِ دو سویه یـاری رسـاند. بنـابراین اولین بار آنان بودند که در نقل قول و گفـت گوهـای اشـخاصِ آثـارِ خـود سـعی کردند از جملات و تعبیراتی استفاده کنند که در زبـان روزمـره و عـادی مـردم جاری بود (سیدحسینی،412:1371). باید به این نکته توجـه داشـت کـه زبـان محاوره فضای داستان را به واقع گرایی (رئالیسم) که عبـارت اسـت از ایـن کـه »نویسنده بکوشد تمام ویژگی های واقعیت1 را آن گونه که هسـت و بـدون توجـه بــه زشــتی -یــا ابتــذال آن هــا بــدون پــرده پوشــی توصــیف کنــد « (زرین کوب،456:1361)-نزدیک می سازد که با بسیاری از اهداف ناتورالیست هـا 

( به کارگیری کلمات تابو، توجه به ظواهر ،شخصیت و...) هم سـو اسـت . جریـان سیال ذهن و ظرافت هایش بهخصوص تک گویی درونـی فرصـت مناسـبی بـرای بهره مندی از زبان محاوره در شب هول است. ناگفته نماند که مسألهی زبان در »شب هول« وضعیتی ویژه است. نویسنده رمـان، چهـره هـایی مختلـف  (اسـتاد دانشـگاه، دانشـجو، راننـده، زن خانـه دار، کارمنـد، خـدمتگزار، کسـبه و ...) بـا ویژگی های مختص به خود خلق کردکه غالب آن ها تحصیل کرده یا باسواداند. از طرفی رمان در پی ترسـیم دغدغـه هـای  روشـنفکریِ ایـرانِ معاصـر اسـت. لـذانویسنده، زبانِ ویژه ای را که آمیزه ای از زبـان محـاوره و زبـان معیاراسـت بـرای

1                                                                                                      

- Realite

 

خلقِ چنین فضا آماده می سازد؛ زبان محاوره ای کـه در ایـن رمـان جریـان داردکلمات- جز در مواردی محدود- شکسته نمی شوند و نویسنده در انتخاب واژه هاسلیقه ای خاص به خرج می دهد. آنچه از زبان محاوره بر زبـان اشـخاص جریـانمی یابد چیدمانِ نحوی و اصطلاحات خاص محاوره ای و کوتاهی جمـلات اسـت. در مثال هایی که ذکر می شود واژهی »وسط« به جای »میان« و »توی« به جای »در« به کار رفت. از اصطلاحات محاوره ای »بلانسبت«، »گلاب به روی شـما «،

»فکر به جایی قد ندادن« استفاده شد و »رفتم« بر دیگـر اجـزای جملـه تقـدم یافت. 

 »وقتی آقاجلال را خاک کردیم و به خانه برگشتیم حالم خوب نبود. وسط شب دیدم دلم به هم خورد. بلانسبت، گلاب بـه روی شـما، بلنـد شـدم و رفـتم تـو خلای پشت خانه. چراغ موشی هم تو دستم بود« (74). »باور بفرمایید هـر چـه فکر می کنم کجا و به چه کسی بد کـرده ام یـا حقـوق حقّّـه ی چـه کسـی را ادا نکرده ام یا چه کسی از من چیزی طلبکار بوده است و نپرداخته ام فکرم به جـایی قد نمی دهد« (46). 

 

3-2-1-5- داشتن ماهیتی غمبار و نافرجام بودن کوشش ها  

 رویکرد جبر گرایی، اخـلاق سـتیزی و محصـور بـودن در واقعیـات کـه ماحصـل دیــدگاه فلســفی ناتورالیســت هــا دربــاره ی جهــان و انســان اســت؛ مســیر داستان هایشان را تاحدود زیادی به سـمت تـاریکی هـای مملـو از مـاتم و انـدوه پیش برد .»ناتورالیسمِ ادبی به عنوان یک مکتـب ادبـی ترسـیم کننـده ی نـوعی بن بست است. بن بستی که ریشه در انحطاط تمدن غربِ مدرن و زوالِ اندیشهی اومانیسـتی دارد« (زرشـناس،105:1389). بنـابراین اشـخاص و قهرمانـان ایـن داستان ها در میان شکست های فکـری و روحـی گرفتـار آشـفتگی مـی شـوند و ماهیتی غم بار بر سراسر زندگی آن ها حاکم است و بسـیاری از آن هـا بـا مرگـیزودرس دنیا را وداع می کنند. آشفتگی و دل پریشی اشخاص را می توان اغلب درگفتگوهای تنهایی آن ها مشاهده کرد .»در بسـیاری از ایـن داسـتان ها[جریـانسیال ذهن] شخصیتی که ذهن او دستمایهی روایت داستان قـرار گرفتـه اسـتبه دلایل مختلفی از جمله روایت ذهنیات مربوط بـه عـالم رؤیـا، عقـب مانـدگیذهنی، فشار روانی بر ذهن شخصیت و مانند این ها در حالـت طبیعـی و عـادی قرار ندارند« (بیات،97:1387). بنابراین جریات سیال ذهن در ترسیم افرادی بـا مشکلات روحی و روانی یاریگر نویسنده است . 

 اسماعیلی به عنوان فرد اول رمانِ »شب هـول « از ایـن کـه وحـدت وجـودی و زیستیِ خود را باخت و فردی »دوگانه« (268) شد؛ می ترسد (268). زیرساخت اندیشه های او در عبارتی از رمان این گونـه بیـان مـی شـود: »مـن از طبیعتـی چنین ستمکار، از حیاتی چنین ارزان به دست نابودی و مـرگ سـپرده شـده، از تسلیمی چنین دردناک در برابر طبیعتی چنین ظالم خواهم گریخـت « (87). و در اواخر رمان و در تک گویی هایش می گوید: »در کالبد اسـتاد دانشـگاه مـردی زندگی می کند که می ترسد، در هـر حـال مـی ترسـد « (268). بنـابراین تـرس، وحشت، ماتم و انـدوهی کـه نتیجـه ی سـبک فکـری و کـنش رفتـاری ویـ ژهی اشخاص آن (اسماعیلی، ابراهیم ( پدر اسماعیلی)، آذر، ابراهیمی و ...) اسـت بـر سراسـر داسـتان حـاکم اسـت. ابـراهیم، پـدر اسـماعیلی، در پـیِ یـک زنـدگی پرافت وخیزِ همراه با تغییـر ایـدئولوژی  (ماننـد پـدرش داعـی) و دشـواری هـای روحی، در گذشت (269). اسماعیلی پس از ده سال زندگی با همسرش ایران بـه دلایل آشفتگی های روحی و اخلاقی، در حالی کـه فرزنـدانش شـاهد مجادلـه ی همیشگیِ آن ها بودند (125)، از او جدا می شـود  (147). آذر، همسـر ابراهیمـی، که بنا به گفتهی ابراهیمی در خانواده ای اعیانی بزرگ شد و فردی زیـاده خـواه، خود خواه و افزون طلب بود؛ زنی که به خواست هـای همسـرش تـن در نمـی داد ،بعد از بیست و هشت سال زندگی مشترک، با بیماری سرطان پستان درگذشت (228). ابراهیمی که شصت صفحهی فصل ماقبل پایان، تک گـویی هـای درونـی اوست؛ شخصیتی است تحقیر شده، بیمار جنسی، مـادی گـرا، حسـابگر و اسـیر شهوات که پس از درگذشت همسر اولش با فرد دیگری ازدواج مـی کنـد و طـیاین مدت به دنبـالِ جبـرانِ نیازهـای سـرکوب شـده ی جنسـی و حقـارت هـایکودکی است. با اندکی دقت، ماهیـت غمبـار رمـان »شـب هـول « و نافرجـامیکوششهای شخصیت هایش به شیوه های گوناگون قابل مشاهده است.  

 »من و سارا در کنار تخت ابراهیم ایستاده بـودیم. ناگهـان تـنفس ابـراهیم بـهخس خس تبدیل شد. یکباره جسمش بر تخت درهم پیچیـد. گلولـه شـد. بـازشد. مثل فنری اندامش در هم می جنبید. مچاله می شد. مـی گسـترد. بـا مـرگکشتی گرفتن را آغاز کرده بود« (141). وضعیت نامناسب و در حال مـرگ آذر، همسر ابراهیمی، از زبان ابراهیمی این گونه بیان می شود: »در را می بستم. لگـن را بر می داشتم، می گذاشتم روی تخت. نیم خیز بلنـدش مـی کـردم. دلـم آشـوب می شد. مشتی پنبه برمی داشتم. می گذاشتم کف دستم. دلم به هـم مـی خـورد. استفراغ تا توی گلویم بالا می آمد و در همـان جـا مـی مانـد. شـش مـاه طاقبـاز  خوابیدنِ مداوم پوست پشت و تهیگاهش را پوسانده بود« (239). 

 

3-2-1-6- به تصویرکشیدن عشق در حد نیاز جسمانی 

  نعمت عشق که زمـانی در میـان جوامـع بشـری مفهـومی مقـدس بـه شـمار می رفت و گوهر انسانیت هر فرد در مقایسه با این لطیفهی الهی محک می خورد و انسان ها فراتر از روابط سادهی عاشق و معشوق در سایهی لطافـت و معنویـت آن، آرامشی درونی احساس می کردند؛ در اندیشهی جبرِ غریزیِ ناتورالیسـت هـا رنگ می بازد. ناتورالیست ها کـه بـا از دسـت دادن روحانیـت عمیـقِ مـذهبی و پشت کردن به دلبستگی هـایِ اخلاقـی، در فکـر رسـیدن بـه افـق هـای عـاطفیِ تازه تری بودند، عشق را در توصیف پر رنگ و لعـابِ انـدام هـای انسـان خلاصـه کردند؛ آن را در حد ضرورت روزمره- همانند سایر حیوانـات - پـایین کشـیدند.

»زولا در مقدمهی ترِِز راکن (1868) مـی نویسـد: مشخصـات اخلاقـی و روحـی اشخاص را تشریح نکردم بلکه به تشریح وضع مزاجی آن ها پرداختم. عشق هـای قهرمانان من ارضای احتیاج است« (داد،281:1375).  

 در فضای رمان »شب هول« و در میان احساسات عاشقانهی اشخاص از لطافت و تقدس عشـق و از حرمـت هـای انسـانیِ آن خبـری نیسـت. مظـاهر عشـق درزیبایی های اعضای بدنِ جنسِ مخالف و حتی نام بردن بی پردهی آن هـا و کنـار نهادن حیا و عفت خلاصه می شود .»ناتورالیست ها چیزهای ننگ آلود، مضحک وشرم آور و حقیر شدن عشق بر اثر سودجویی ها را به کرسـی اتهـام مـی نشـانند وبرای نخستین بار عشق به صورت خواست جسمانی و جنسیت بـه عنـوان یـکتجربـهی مشـروع در آثارشـان مطـرح مـی شـود« (سیدحسـینی، 40871:13). احساسات عاشقانهی ابراهیمی نسبت به آذر در پهنـه ی جریـان سـیال  ذهـن و تک گویی هایش این گونه بیان می شود: »بلند قـد و لاغـر انـدام، سـیاه مـو، سـیاه چشم، سیاه ابرو، لب هایش ظریف و باریـک. دهـانش کـم و بـیش بـزرگ. مثـل پستان هایش.که بعداً دیدم. گلابی وار. دور از هم. دکمه دراز. مثل اینکه دو ماهی لغزنده بر تخت سینهی سپیدش قرار داشـته باشـد. دو مـاهیِ گریـزان از هـم « (245) و یا نگاه های عاشقانهی اسماعیلی به ایران: »ایران شتابان از راه می رسد .شلوار قهوه ایِ سیر بر پا. بلوز بنفش بر تن. کیف چرمیِ عنّّابی هم رنگ کفـش هـا در دست .پوستش بی رنگ. موی طلایی صافش افشان بر شـانه هـای کـوچکش. دماغ ظریفش سرخ از سرما. لب های بـاریکش نیمـه بـاز. پلـک هـای شـفّّافش را سایهی سرمه ای زده. مژه های بلند و سیاهش حایلِ چشم هـایِ سـوزنی « (266).

اسماعیلی با دیدن زن همسایه احساس درونیِ خود را این  گونه بیـان مـی کنـد.

»برای اولین بار صدایش را گوشنواز می یابم. نـاچیزترین حرکـاتش را مـی پـایم. گردپا بر زمین نشسته است. دو زانوی سفیدش پیداست. در زیـر پوسـت شـفاف زانوها مویرگ های آبی پخش شده اند. ساق های سطبرش بـه شـاخه هـای قطـور درخت می ماند. دست هایش گوشتالو و کوچک است« (109). 

 

3-2-2-برخی محدودیت ها که جریان سیال ذهن در شب هول ایجـاد کرد. 

3-2-2-1-برهم خوردن روند خطی 

  »شب هول« با روایت سوم شخص آغاز می شود. این راوی در برخی صحنه ها و ابتدای فصل ها ظاهر می گردد؛ با معرفی و گفتن نام اشـخاص و همـراه سـاختن مخاطب با آن ها از صحنه کنار می رود و جریان داستان با گفتگوی شخصیت هـا، تک گویی ها و حرکت مداوم ذهن آن ها میان گذشـته هـای دور و نزدیـک ادامـه می یابد. روایت داستان به علت تغییر و جابهجا شدن راویان، از نـوع غیـر خطـی  (از نشانه های جریان سیال ذهن) اسـت کـه »در آن نویسـنده ادراکـات و افکـار شخصیت های داستان خود را همچون رویـدادی بـی نظـم و ترتیـب و بـه ظـاهربـدون هـیچ دلیـل و غـرض و هـدف خاصـی در کنـار هـم ارائـه مـی کنـد«(میرصادقی،149:1388). به عبارتی دیگر داستانهای جریان سـیال  ذهـن »بـهدلیل رویکرد ویژه به مفهوم زمان گاه داستان زمان نامیده شدهاند. در این گونـه داستان ها، گذشته و آینده از زمان حذف می شود تا کشف و شـهودی محـض از لحظهی حـال بـه دسـت آیـد « (بیـات ،118:1387). بنـابراین ذهـن راوی بایـد حوادث فراوانی از گذشته و حال را در زمانی اندک بازگوکنـد کـه ممکـن اسـت سیر منطقی حوادث دچار آشفتگی شود. شدت این ویژگی در رمان شـب هـو ل که رنگ و بوی ناتورالیستی دارد و به واقع گرایی بیشتر نیازمند است؛ مناسب به نظر نمی رسد و روند خطی داستان را از بین مـی بـرد. بـرای مثـال از صـفحه ی 157 تا 179 رمان ذهن راوی در میان تکگـویی هـا مـدام بـین هـاجر  (کلفـت دوران کودکیِ خانهیشان) و ایران ( همسر قبلی) و آذر (همسر فعلـی) - در سـه مقطع زمانی متفاوت- در حرکت است. یا اسماعیل- که پدرش را برای درمان با بنزِ کرایه ای به تهران می برد- فقط در اوایل فصل ها ظاهر مـی شـود؛ انـدکی بـا راننده گفتگو می کند سپس پنهان می شـود. بـدین ترتیـب ارتبـاط بخـش هـای مختلف در پی تکنیک های متراکم جریان سیال گم می شود. 

 

3-2-2-2-پر رنگ شدن فضای ذهنی و روانی داستان 

  »در رمان ناتورالیستی شخصی که به خواننده نموده می شـود انسـان بیرونـی 1 است« (شمیسا،175:1374) در حالی که »در رمان جریان سـی ال ذهـن انسـان درونی[1]« (حسینی،31:1366). در ادبیات جریان سیال ذهن »با تجربهی ذهنـی و روحی سروکار دارد که اولی مشتمل بر خاطرات، تخـیلات، مفـاهیم و اشـراق است و دومی هم نمادسازی و احساس ها و روندهای تداعی را در بر مـی گیـرد » (همان). در جملاتی که ذکر می شود کلمات »خبیث«، »نـایین « و »حسـینیه « در چند جملهی مختلف به ترتیب »خبیص«،»سوراخ پایین«، »حـس      نیـت« را

1                                                                                                      

- External   Man

در ذهن اسماعیلی تداعی می کنند.»بـرای یـک ریـال آدم مـی کشـند. حـریص.خبیث. خبیص. خبیث. خبیص؟ می گویند در کرمان است. خبیص حتماً شهرییا دهی در کرمان است. یا در نایین. سوراخ پـایین. آب انبـار دارد. مسـجد هـمدارد. حسینیه هم دارد. حس نیت هم دارد. نایینی ها. سوراخ پایینی ها« (229). در جمله ای که می آید ابراهیمی در تک گویی درونـی خـود بـه واژه ی »کمـال « برخورد می کندکه واژهی»کمل« را در سه مفهوم_ »نـوعی سـیگار «، »شـتر « و »عصاری بغل خانهی داعی«_ در ذهن خود تداعی می کند. با کمال تأسف فوت مرحومه مغفوره آذر توکلی ابراهیمی را یا با کمـال میـل یـا بـا کمـال مطلـوب. کمل. هم اسم سیگار است و هم اسم شتر. خانهی داعی در ورامین بغل عصاری بود. بوی کنجد و ارده در اطاقش پیچیده بـود. صـدای هـی هـیِ شـتر هـم در اطاقش می آمد« (230).این تداعی هـا کـه از معبـر جریـان سـیال  ذهـن ظهـور می کند متن را به سمت فضای ذهنی و روانی سوق مـی دهـد کـه بـرای فضـای ناتورالیستی امر مناسبی نیست. از جمله مواردی که در رمان شب هـول فضـای ذهنی ایجاد می کنـد و از مسـیر جریـان سـیال  ذهـن خـود را نشـان مـی دهـد دیدگاه های روشنفکری و اندیشه های جامعه شناختیِ راوی است. مـثلاً جملـه ی مقابل دربارهی »تحول« این گونه بیان مـی شـود: »وقـوف بـه دگرگـونی، گـام نخستین در راه ویرانی و بازسازی است. شدت و سرعت تحول در ممالکی نظیـر ایران با آهنگی مداوم گذشته را نابود می کند. مملکتی که شاید قرن ها تا روزگار قاجاریه به یک صورت اجتماعی و اقتصادی باقی بماند پس از تماس بـا اروپـا و پس از انقلاب مشروطه یک باره در جریان شتابان دگرگونی افتاد« (62).  

 

3-2-2-3- ابهام آفرینی 

  داستان های سیال ذهن بـه  علـت  برخـی ویژگـی هـای خـاص احتمـال ایجـاد ابهام های کلامی و تکنیکی را در خود افزایش مـی دهـد. گرچـه برخـی از آن هـا شاید برای داستان حسن به حساب آید؛ گاه روند شکل گیری تصـاویر ذهنـی را با مشکل دچار مـی سـازد. »ایـن ابهـام تـا حـدود زیـادی ناشـی از خصوصـیات فرآیندهای ذهنی در مرحلهی پیش از گفتـار اسـت کـه خواننـده مسـتقیماً بـا محتویات ذهن روبهرو میشود و نویسنده نیـز نمـی توانـد بـه توضـیح و تفسـیراندیشه های شخصیت بپردازد. ابهام خواه ناخواه به عرصهی زبـان راه مـی یابـد وباعث می شود در این آثار بـا اشـارات و معـانی مـبهم و تبیـین نشـده، جمـلاتناقص، کلمات چند پهلو و نشانه گذاری غیر عادی یا فقدان نشانه گـذاری روبـه رو می شویم« (بیات،95:1387). در شب هول علاوه بر وجود ابهامات ذکر شده کـه به صورت جزئی مشاهده می شوند با ابهامات مختص به خود مـواجهیم. یکـی از ابهاماتی که فهم کلی رمان و دریافت شبکهی تداعی را در پهنهی جریان سـیال  ذهن دشوار می سازد وجود اسامی زیاد و مشابه است. اسماعیل (فردی کـه پـدر بیمارش را به تهران می بـرد)،  اسـماعیلی  (شخصـیت  اصـلی و اسـتاد دانشـگاه) ابراهیم (پدر اسماعیل)، ابراهیم (پدر هدایت اسماعیلی). از دیگر روش های ابهام زایی در شب هول که باید از مسیر جریان سیال ذهن مورد بررسـی قـرار گیـرد تغییر راوی و روایت است. فصل نهم که با تـک گـویی درونـی ابراهیمـی روایـت می شود با روایت سوم شخص آغاز می شـود؛ شـیوه ی روایـت بـا تغییـر بـه دوم شخص تغییر می کند و در انتها به اول شخص می رسد و به همان صـورت ادامـه می یابد. این تغییرات در پنج خـط اول فصـل اتفـاق مـی افتـد و خواننـده را بـا دشواری فهم مواجه می سازد .»ابراهیمی. هادی ابراهیمی پوست طاس سرش را می خاراند (سوم شخص) ... گلها را در مغازه به زور کولر و آب خنک، تازه نگـه می دارند. تا خریدی و پولش را پرداختی و پایت را از مغازه بیرون گذاشتی (دوم شخص) می پلاسند. ایران خانم منتظر است. مـن کـه خواسـتم از خانـه بیـرون بیایم (اول شخص) گفت مـی روم حمـام « (200). از دیگـر مـوارد ابهـام وجـود بندهای طولانی است که با جریان سیال ذهن و تک گویی درونی مرتبط اسـت و هرکدام میتواند در روند فضای ناتورالیستی محدودیت هایی ایجاد کند. 

 

3-2-2-4-کاستن از جنبه های رئالیستی متن 

  ناتورالیسم، رئالیسم را هم در درون خـود داشـت؛ »مکتـب واقـع گرایـی تمـام جهات و اوصاف واقعیت را- بدون دخالت ذهنیـت نویسـنده - در نظـر داشـت و جنبهی عینی در نظر اصحاب این مکتب هر گونه توجه به جنبهی ذهنی را نفـی میکرد« (زرینکوب ،456:1361). »مهم ترین ویژگی ادبیـات رئالیسـم توصـیفانسان به صورت موجودی اجتماعی است به گفتهی دیگر رئالیسم ریشهی رفتارآدمی را در شرایط اجتماعی زمان می جوید« (ثروت ،125:1395). در حالی کـه جریان سیال ذهن از طریق نوع روایت خود می تواند به فردیت گرایش یابـد و از لایه های رئالیستی متن بکاهد. عبارتی که می آید بیانکننـده ی همـین موضـوع است که در تک گویی درونی اسماعیلی ظهور پیدا کرد .»من ترسو و پنهان کـار بودم. هیچ کس این را نمی دانست. اسحاق از خودگذشته و صادق بود. همه ایـن را می دانستند. من خودپرست و نیرنگ باز بودم. هیچ کس ایـن را نمـی دانسـت. اسحاق به مردم مـؤمن بـود. همـه ایـن را مـی دانسـتند « (169). اسـماعیلی در عباراتی از رمان به یاد مادرش می افتـد و در دنیـای درون، خـود را بـا حضـرت اسماعیل و ابراهیم مقایسه می کند .»ناگهان همهی زندگی آدم به فریبـی هـول آور تبدیل می شود. چگونه گفت؟ با چه کلماتی؟ چرا گفت؟ در همهی احـادیثی که دربارهی حضرت ابراهیم نوشته انـد و در همـه ی کتـاب هـ ای رسـولان خـدا، همیشه صحبت از ابراهیم است« (167). گاه بعضی تک گوییهـا بـه عـالم شـعر نزدیک تر است .»ابراهیم و اصفهان. اصـفهان و احساسـات. احساسـات شـاعرانه. مثلاً: ای اصفهان. ای شهر من. ای بانوی خاطرات من. وقتی که عصر می شود تو مثل عشق شکنجه می شوی...« (116).    

 

4-نتیجه گیری 

 رمان »شبِ هول« که تلاش نویسنده را برای نمایاندن دغدغههای روشنگرانهی اشخاص تحصیل کرده در غلبه بر محیط عقب مانده و در نتیجه شکست خـوردن آنان را در به دنبال یک جبر از قبل تعیین شده نشان می دهد؛ رمانی بـا حـال و هوای ناتورالیستی به نظـر مـی رسـد. بـرا ی ایـن فضـای ناتورالیسـتی مـی تـوان ویژگی هایی عام در نظر گرفت؛ محوریت قرار گرفتن علم و این که اعمال انسـان با قوانین علمی- فارغ از هرگونه عوامـل غیـر طبیعـی و مـاورایی - قابـل توجیـه است، دقت در فعل و انفعالات مزاجی و فیزیولوژیک، چراکـه انسـان ترکیبـی از خون و اعصاب است، عملکرد فرد نتیجـه ی وراثـت، گرفتـاری انسـان در دسـتتقدیر، ذکر نکات و حوادث بسیار جزیی از آن جمله اند. 

  از طرفی تکنیک جریان سیال ذهن و ظرافت های آن از جمله تک گویی درونیدر اکثر نقاط داستان چهره نشان می دهد. به نظر مـی رسـد ایـن انتخـاب بایـد بسیار حساب شده و از روی انگیزه ای قوی صورت گرفته باشد؛ چـرا کـه جریـان سیال ذهن با بسیاری از زیر ساختهای ناتورالیسم در رمان گره می خـورد و در خدمت آنها قرار می گیرد و گاه شاید آن ها را کم رنگ جلوه دهـد. بایـد گفـت جریان سیال ذهن فرصت هایی را برای اندیشـه هـای ناتورالیسـم مهیـا سـاخت؛  رویه های خشن حیات و پلیدی های محیط زندگی را در رمان گسترد، واژه هـای تابو را که با ممنوعیت فرهنگی روبهرو بودند به راحتـی در بسـتر رمـان جریـان داد. توجه به نیاز جسمی و دغدغه های حیوانی اشخاص داستان در همین پهنـه ابراز می شوند و زبان محاوره که از اصلی ترین تأکیدات ناتورالیست ها بود بـا ایـن تکنیک در رمان جا باز می کند، ماهیت غـم بـار و مصـیبت هـای طاقـت فرسـا و اتفاقات دشوار زندگی از گوشه های ذهن افراد و در تـک گـویی آنـان بـه بیـرون می جهد و تصویر عشق در حد اندام های انسان به نمایش در می آید. 

  جریان سیال ذهن محدودیت هایی را نیز بر رمان تحمیل می کند؛ این که خط سیر منطقی و توالی طبیعی حوادث داستان بر اثر تک گویی هـا دچـار آشـفتگی می شوند و فضای روحی و روانی رمان به علت درهم ریختگی روش های جریـان سیال ذهن پر رنگ جلو می کند. تغیـر مـداوم راوی و راویـان در سـطح رمـان و طولانی بودن بندها که از نتایج به کارگیری این تکنیک است که بر ابهـام مـتن می افزاید و در نهایت جنبه های رئالیستی و انعکاس واقعیت هـا کـم رنـگ جلـوه می کند.  

 

یادداشت ها: 

1- حسن میر عابدینی اصطلاح »رمان جاه طلبانه« را برای »شب هول« بـه کـار برد که به احتمال قوی باید به علت طرح دیـد گاه هـای روشـنفکری در رمـان و داشتن زبانی متناسب، محکم و حساب شده باشد (میرعابدینی،704:1386).  2- شهدادی در چند جای رمان خود نشان داد در جریانِ رمان نویسـی معاصـرایران است؛ از جمله در این عبارت: »آغاز شک من در مذهب ظـاهر وقتـی بـود که دیدم معلم فقه یک روز همـه ی کتـ اب هـای نویسـندگان جدیـد و از جملـه مجموعـه کارهـای صـادق هـدایت را در حیـاط مدرسـه آتـش زد « (122). در صفحهی 147 به جلسات جنـگ اصـفهان و اعضـای آن هـا  ( ابوالحسـن نجفـی، محمد حقوقی و هوشنگ گلشیری) با نام اسـتعاری اشـاره مـی کنـد. »هسـته ی مرکزی جلسات را ابوالفضل و محمـد و هوشـن گ تشـکیل مـی دادنـد « (147) ( بیات و عسگری حسنکلو،45:1393).  

3- جهت سهولت ارجاع، جملات رمان »شب هول« فقط با شـماره ی صـفحه در داخل کمانک ارجاع داده شد. 

 

منابع و مآخذ: 

  • بیات، حسین (1394) »خطاهای رایج در شناخت جریان سـیال ذهـن: نقـد هجده مقالهی علمی پژوهشـی «، فصـلن امهی تخصصـی نقـد ادبـی،  س8، ش30،ص93-113. 
  • ــــــــــــــــــــ (1387) داسـتان نویسـی جریـان سـیال ذهـن، تهران:علمی و فرهنگی.
  • بیات، حسین و عسگر عسـگری حسـنکلو (1393) »زمـان و روایـت در رمـان

شب هـول «، دو فصل نامهی زبان و ادبیات فارسـی، سـال 22، شـماره ی77، ص39-61. 

  • ثروت، منصور (1386) »مکتب ناتورالیسم«، نشریهی پژوهشنامهی علـوم انسانی ،شماره ی 54، ص177-196.
  • ــــــــــــــــــ (1395) مکتب های ادبی، تهران: سخن.
  • حسن زاده میر علی، عبداﷲ و آرتیمز صیادچمنی (1394) »بررسی مؤلفه هـای ناتورالیسم در داستان بلند حاجیآقا«، مجموعه مقالات هشـتمین همـایش پژوهش های زبان و ادبیات فارسی ،ص 655-667. 
  • حسینی، صالح (1366) »جریان سیال ذهن«، مجلهی مفید، دورهی جدیـد،سال3، شمارهی10، پیاپی21، ص30-32.
  • داد، سیما (1375) فرهنگ اصطلاحات ادبی تهران: مروارید.
  • دورانت، ویل (1347) تاریخ فلسفه، ترجمهی عباس زریـاب خـویی، تهـران:

انتشارات جیبی. 

  • رابرتس ولچ، کارولین (1373) نگاهی دیگر بر ژرمینال امیل زولا، ترجمـه -ی مهدی افشار، تهران: کتاب مهناز.
  • زرشناس،شهریار (1389) پیش درآمدی بررویکردها و مکتب های ادبـی:

دفتردوم، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی. 

  • زرینکوب، عبدالحسین (1361) نقد ادبی، ج2، تهران: امیرکبیر.
  • سیدحسینی، رضا (1371) مکتب های ادبی ،جلد 1، تهران: نگاه.
  • شمیسا، سیروس (1394)  مکتبهای ادبی، تهران: قطره. 
  • ـــــــــــــــــــــ (1374) انواع ادبی، تهران: فردوس.
  • شهدادی، هرمز (1357) شب هول، تهران: کتاب زمان.
  • فارسیان، محمد رضا و ناهید رضـایی (1389) »زولا در  ایـران«،  فصـلنامهی مطالعات زبان و ترجمه،  شمارهی 3، ص59-81 . 
  • فورست، لیلیان و پیتر اسکرین (1375) ناتورالیسم، ترجمهی حسـن افشـار، تهران: مرکز.
  • قاسم زاده، سیدعلی (1389) »طلـوع و افـول ناتورالیسـم «،  نشـریهی رشـد آموزش زبان و ادب فارسی ،ش96، ص50-57. 
  • قره باغی، علی اصغر (1381) »واژگان جهانی ناتورالیسم«، نشریهی گلستان، ش53.
  • کادن، ج.آ. (1380) فرهنگ اصطلاحات ادبی، تهران:رهنما.
  • گرانت، دیمیان (1375) رئالیسم، ترجمهی حسن افشار، تهران: مرکز.
  • مقدادی، بهرام (1378) فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی از افلاطون تا عصر حاضر، تهران: فکر روز.
  • مکاریک، ایرنا ریما (1383) دانشنامهی نظریه های ادبی معاصر، ترجمـه ی مهران مهاجر و محمد نبوی، تهران. آگاه.
  • میرصادقی، جمال و میمنت میرصادقی (1388) واژه نامهی هنـر داسـت ان نویسی، تهران: کتاب مهناز.
  • میرعابدینی، حسن (1386) صد سال داستان نویسی، ج1، تهران: چشمه.
  • هارلند، ریچـاردز (1388) درآمدی تاریخی بر نظریهی ادبی از افلاطـون تا بارت، تهران: چشمه.    

  [1] - Internal  Man

  • منابع و مآخذ: 

    • بیات، حسین (1394) »خطاهای رایج در شناخت جریان سـیال ذهـن: نقـد هجده مقالهی علمی پژوهشـی «، فصـلن امهی تخصصـی نقـد ادبـی،  س8، ش30،ص93-113. 
    • ــــــــــــــــــــ (1387) داسـتان نویسـی جریـان سـیال ذهـن، تهران:علمی و فرهنگی.
    • بیات، حسین و عسگر عسـگری حسـنکلو (1393) »زمـان و روایـت در رمـان

    شب هـول «، دو فصل نامهی زبان و ادبیات فارسـی، سـال 22، شـماره ی77، ص39-61. 

    • ثروت، منصور (1386) »مکتب ناتورالیسم«، نشریهی پژوهشنامهی علـوم انسانی ،شماره ی 54، ص177-196.
    • ــــــــــــــــــ (1395) مکتب های ادبی، تهران: سخن.
    • حسن زاده میر علی، عبداﷲ و آرتیمز صیادچمنی (1394) »بررسی مؤلفه هـای ناتورالیسم در داستان بلند حاجیآقا«، مجموعه مقالات هشـتمین همـایش پژوهش های زبان و ادبیات فارسی ،ص 655-667. 
    • حسینی، صالح (1366) »جریان سیال ذهن«، مجلهی مفید، دورهی جدیـد،سال3، شمارهی10، پیاپی21، ص30-32.
    • داد، سیما (1375) فرهنگ اصطلاحات ادبی تهران: مروارید.
    • دورانت، ویل (1347) تاریخ فلسفه، ترجمهی عباس زریـاب خـویی، تهـران:

    انتشارات جیبی. 

    • رابرتس ولچ، کارولین (1373) نگاهی دیگر بر ژرمینال امیل زولا، ترجمـه -ی مهدی افشار، تهران: کتاب مهناز.
    • زرشناس،شهریار (1389) پیش درآمدی بررویکردها و مکتب های ادبـی:

    دفتردوم، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی. 

    • زرینکوب، عبدالحسین (1361) نقد ادبی، ج2، تهران: امیرکبیر.
    • سیدحسینی، رضا (1371) مکتب های ادبی ،جلد 1، تهران: نگاه.
    • شمیسا، سیروس (1394)  مکتبهای ادبی، تهران: قطره. 
    • ـــــــــــــــــــــ (1374) انواع ادبی، تهران: فردوس.
    • شهدادی، هرمز (1357) شب هول، تهران: کتاب زمان.
    • فارسیان، محمد رضا و ناهید رضـایی (1389) »زولا در  ایـران«،  فصـلنامهی مطالعات زبان و ترجمه،  شمارهی 3، ص59-81 . 
    • فورست، لیلیان و پیتر اسکرین (1375) ناتورالیسم، ترجمهی حسـن افشـار، تهران: مرکز.
    • قاسم زاده، سیدعلی (1389) »طلـوع و افـول ناتورالیسـم «،  نشـریهی رشـد آموزش زبان و ادب فارسی ،ش96، ص50-57. 
    • قره باغی، علی اصغر (1381) »واژگان جهانی ناتورالیسم«، نشریهی گلستان، ش53.
    • کادن، ج.آ. (1380) فرهنگ اصطلاحات ادبی، تهران:رهنما.
    • گرانت، دیمیان (1375) رئالیسم، ترجمهی حسن افشار، تهران: مرکز.
    • مقدادی، بهرام (1378) فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی از افلاطون تا عصر حاضر، تهران: فکر روز.
    • مکاریک، ایرنا ریما (1383) دانشنامهی نظریه های ادبی معاصر، ترجمـه ی مهران مهاجر و محمد نبوی، تهران. آگاه.
    • میرصادقی، جمال و میمنت میرصادقی (1388) واژه نامهی هنـر داسـت ان نویسی، تهران: کتاب مهناز.
    • میرعابدینی، حسن (1386) صد سال داستان نویسی، ج1، تهران: چشمه.
    • هارلند، ریچـاردز (1388) درآمدی تاریخی بر نظریهی ادبی از افلاطـون تا بارت، تهران: چشمه.